بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
1- حلال كننده پاكيزهها
قرآن مجيد مىفرمايد:يهوديان و مسيحيان قبل از بعثت پيغمبر صلى الله عليه و آله، نشانهها و اوصاف پيغمبر صلى الله عليه و آله را در دو كتاب تورات و انجيل خوانده بودند. قبل از بعثت، آن نشانهها و اوصاف در تورات و انجيل بود، آنها مىخواندند و مىديدند.
«الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِىَّ الْأُمّىَّ الَّذِى يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِى التَّوْرةِ وَالإْنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْههُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيّبتِ»
از نشانههاى او اين است كه خداوند متعال هر چه جنس پاكيزه در عالم آفريده است، هيچ كدام را از انسانها منع نمىكند و مصرفش را جايز مىداند. خداوند متعال حلالهاى پاكيزه خودش را در كتابهاى قبل از قرآن و از زبان انبيا عليهم السلام بيان كرد، اما عدّهاى در تاريخ آمدند وبرنامههايى را با جا انداختن خودشان در بين مردم به عنوان معلم و استاد، حرام كردند.
حلال و حرام كردن، حق خدا
از نشانههاى اين پيغمبر صلى الله عليه و آله اين است كه: حلالى را بر مردم حرام نمىكند. در قرآن مجيد نيز به مردم سفارش مىكند كه هيچ وقت از خود حكم در نياوريد و نگوييد: «هذا حلال و هذا حرام» نظر دادن در حليّت و حرمت مربوط به شما نيست كه بگوييد: من چهل روز آب خوردن را بر خود حرام مىكنم، چنين حقى نداريد. يا پوشيدن لباس پنبهاى و پشمى، يا خوردن گوشت، يا چند ماه حق همسرم را بر خود حرام مىكنم.
اينها دخالت در كار خداست. حلال و حرام كردنها ربطى به شما ندارد. خدا پاكيزهها را به زبان پيغمبر صلى الله عليه و آله حلال اعلان كرده است. زمانى كه ايشان مبعوث به رسالت شد، خيلى چيزها را يهودىها و مسيحىها حرام مىدانستند كه حرام نبود، ايشان آمد و اعلان كرد كه اينها جزء پاكيزههاى خلقت است و حرام نيست، بلكه حلال است. روابط فرزند مسلمان و والدين كافر
مردى به امام صادق عليه السلام فرمود:
من مادرم مسيحى است و تك فرزند هستم، پدرم مرده و مادرم كسى را ندارد.
نمىتوانم تنها به جايى ديگر بروم و زندگى كنم، مادرم پير است و نيازمند به پرستار است، چه كنم؟ وقتى به خانه مىروم، مادرم غذا درست كرده، بايد بخورم، يا در اين ظرفها من بايد از آب همانها وضو بگيرم، من مسلمان هستم، حكم آن چه مىشود؟
امام عليه السلام فرمودند: آيا مادر شما شراب مىخورد؟ گفت: نه. فرمودند: آيا گوشت خوك مىخورد؟ گفت: آقا! در مدينه گوشت گوسفند پيدا نمىشود، چه رسد به گوشت خوك. فرمود: اگر مادرت اهل شراب و گوشت خوك خوردن نيست، با او كه هم غذا شوى، لازم نيست دست و دهنت را آب بكشى. گفت: دليل آن چيست؟
امام عليه السلام اين آيه از قرآن را فرمودند: «وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتبَ حِلٌّ لَّكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَّهُمْ»
غذاى اهل كتاب براى شما پاك است. تا زمانى كه زندگى آنها به گوشت خوك يا الكل و شراب آلوده نشده باشد. اسلام دين سختگيرى نيست، مىگويد:
«الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيّبتُ»
تمام پاكيزهها، هر چيزى كه پاكيزه است بر شما حلال است. «3» روحانى با سوادى بود، من خدمت ايشان درس مىخواندم، كتاب مهم درسى داشتيم، كه من بخشى از آن را نخوانده بودم، از ايشان خواهش كردم، گفت: به منزل بيا تا برايت بگويم. يادم هست كه من در كنار او نشسته بودم، شخص خيلى مقدس و متدينى آمد و گفت: پولى در بانك گذاشتهام، به من اعلام كردند كه ما در تقسيم جوايز براى اين دفترچهها اسم شما را اعلام كرديم كه به شما تعلق گرفته است.
ايشان فرمودند: اين جايزه را گرفتهاى؟ گفت: نه. آن روحانى گفت: چرا نگرفتى؟ اين كه حرام حرام نيست؟
2- حرام كننده خبائث
حلال خدا را نبايد حرام كرد، اين يكى از نشانههاى پيغمبر صلى الله عليه و آله است. نشانه ديگر ايشان اين است كه آلودهها- خبائث- را بر مردم حرام مىكند. مىگويد: «وَيُحَرّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ»
خوردن و فروختن خون حرام است، اما علم ترقى كرده است، شخص تصادف كردهاى كه به بيمارستان مىآورند، چند كيسه خون مىخواهد، وگرنه مىميرد،
تزريق خون به او عيبى ندارد. هر كسى به او خون بدهد، و بگويد: من دارم، به فلان مبلغ مىفروشم، اسلام مىگويد: عيبى ندارد. اگر من خون را حرام مىكنم، خوردنش را حرام مىكنم، ولى اگر پاى زنده نگهداشتن انسان در ميان باشد، نه تنها حرام نمىكنم، بلكه فروختن آن را حلال مىكنم.
گوشت خوك خبيث و حرام است. مىگويند: آن را مىبرند و در دستگاه مىگذارند، در درجهاى از حرارت كه حتى يك ميكروب در آن نماند، قرآن مىگويد:
من نظرم، نظر نيمه كاره نيست. فقط ظاهر گوشت را نمىبينم كه مىگويم حرام است، اثر گوشت در روح انسان را نيز مىبينم كه اثر ضدّ اخلاقى دارد؛ اگر بخورى، اثرات منفى در جسم و جان تو مىگذارد، پس حرام است.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
«انَّ اللّه غَيورٌ وَ يُحِبُّ كُلّ غَيور» «1» خدا اهل غيرت است. خدا مرد غيرتمند را دوست دارد. مرد غيرتمند كسى است كه همسرش محفوظ بماند، و ارتباطى با نامحرمها ندارد. به خلاف اروپا و آمريكا كه پر از اين بىغيرتىها است. يكى از علل اين بىغيرتىها در اثر گوشت خوك است كه هميشه مىخورند.
در آنجا همه نوع گوشت را حلال كردند، و مىخورند؛ گوشت مار، قورباغه، سگ، گربه، ميمون. البته چينىها بدتر هستند. مىگويند: ما سه چيز را نمىخوريم، كشتى، هواپيما، ماشين، چون نمىتوان خورد.
اگر قرآن مىگويد اين خبيث است، فقط ظاهرش را نگاه نمىكند، بلكه با ديد كامل، ظاهر و باطن گوشت و اثر آن را نگاه مىكند. مثلًا مىگويد: گوشت الاغ مكروه است، چون اگر كسى بخورد، اخلاق الاغى پيدا مىكند، اما چرا گوشت گوسفند حلال است؟ چون كه گوسفند هيچ جنبه اخلاقى منفى ندارد، مفيد، آرام، تسليم و حلال است.
3- دعوت كننده به كار خير
قرآن در دنباله بيان نشانهاى پيامبر صلى الله عليه و آله مىگويد: «يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْههُمْ عَنِ الْمُنكَرِ»
با همه وجود، با حرص و عشق به انسانها، مىخواهد همه مردم را به كار خير وارد كند. نمىخواهد دست كسى از خير بسته باشد.
به پيغمبر صلى الله عليه و آله گفت: مىخواهم در شبهاى ماه رمضان افطارى بدهم، اما نمىتوانم. مىخواهم جزء افطار دهندگان خدا حساب شوم.
فرمودند: مىتوانى يك خرما اول افطار به روزه دار تعارف كنى؟ اگر نمىتوانى، نصف يك خرما، با محبت در دهان روزه دار بگذار، خداوند تو را جزء افطارى دهندگان حساب مىكند. اگر نمىتوانى آن نصف خرما را نيز بدهى، در برخورد با برادر مسلمان و مؤمنت، به او سلام كن و لبخند بزن، تو را جزء افطارى دهندگان حساب مىكنند. «2» اهتمام به انجام خير در حد توان
به مردم مىفرمودند: حتى هنگام صبح كه از خانه بيرون مىآييد، مىبينيد در كوچه استخوان، ذرهاى زباله، آجر يا خشت افتاده، اين را از ميان راه مردم كنار بزنيد، همين كار، ثواب صدقه در راه خدا را دارد. كار خير را ترك نكن.
گفت: ديگر چه كنم؟ فرمود: اگر ازدواج پسر و دخترى به مشكل برخورد كرده، تو زبان نرم و گرمى دارى، برو با خانواده دختر و پسر صحبت كن. آن شخص در باطنش گفت: اگر ما برويم و با پدر و مادر دختر صحبت كنيم، چه ثوابى به ما مىدهند؟ پيغمبر صلى الله عليه و آله باطنش را خواند، فرمود: بهشت چند در، يعنى چند مقام دارد؟ گفت: هشت در. حضرت فرمود: كسى كه با زبان و اخلاقش، واسطه بين ازدواج دختر و پسرى شود، يكى از درهاى بهشت را خدا وقف اين گونه افراد كرده است. «1» پيغمبر صلى الله عليه و آله مىفرمايد: لازم نيست كار خير را تنها انجام دهيد، گاهى نمىشود تنها انجام داد و بايد جمع شويد، و با هم انجام دهيد.
در يكى از شهرها منبر مىرفتم، پدر با ادبى آمد، گفت: پسر من بچه مؤمن، متدين و درس خواندهاى است. او گفته است كه در محل خودمان براى من زن بگيريد، ما رفتيم و دختر بزرگوارى در همين منطقه برايش ديديم، ولى آنها اين دختر را نمىدهند. پسر ما هم مىگويد: من اوصاف اين دختر را شنيدم و فقط او را مىخواهم. آن دختر نيز ميل دارد كه با اين پسر ازدواج كند، ولى نمىگذارند، بخصوص مادر دختر. چه كنم؟
پدر دختر را ديدم، گفتم: بيا با خدا معامله كن. گفت: همسرم نمىگذارد. بالاخره چند نفر از خانواده اينها و چند نفر از خانواده آنها جمع شديم و مشكل را حل كرديم.
جوانها! به كار خير عادت كنيد. نگذاريد اين عمر گرانبها بيهوده بگذرد. حتماً روزى چند كار خير انجام دهيد. در دين ما تمام عبادات در دو مرحله عبادت رب و خدمت به خلق متمركز است.
امام مجتبى عليه السلام و اهتمام به امور مسلمين
بعضى از شما به مكه رفتهايد. مىدانيد كه: وقتى در مسجد شجره محرم مىشويد، گرچه مستحب باشد، ولى اتمام عمل بعد از محرم شدن واجب است.
در احرام نمىتوانيد بگوييد: من پشيمان شدم، لباس احرام را درآورم و لباسهايم را بپوشم، عمره كه واجب نيست. بله، تا عمره نرفتيد واجب نيست، ولى وقتى محرم شديد، ديگر نمىتوانيد اعمال را انجام ندهيد، بله بايد عمره را بجا بياوريد. اگر انجام نداده به ايران بياييد، كل زنهاى دنيا بر شما حرام هستند.
بعد از محرم شدن اولين كارى كه شروع مىشود، طواف كعبه است، كه هفت دور است. شما تا دور سوم اگر خسته و پشيمان شدى، مىتوانى طواف را قطع كنى و بيرون بيايى. اما اگر وارد طواف چهارم شدى، ديگر نمىتوانى آن را قطع كنى، بايد تا دور هفتم تمامش كنى و حق بيرون آمدن از مطاف را ندارى، چون حرام است.
روزه اعتكاف مستحب است اما اگر دو روز معتكف بودى روز سوّم بر شما واجب مىشود.
شخصى كه محرم نبود، در كنار حضرت مجتبى عليه السلام شروع به طواف كرد، گفت:
يابن رسول اللّه! من بدهكارم، مال مردمخور نيستم، اما ندارم كه بدهم، واقعاً قصد جدى دارم كه پول طلبكار را بدهم. او گريبانم را گرفته و مىگويد: طلبم را بده! من به او گفتم: به اين كعبه قسم ندارم، ولى طلب تو را مىدهم، مىگويد: اگر ندارى، بايد كسى ضامن شود كه اگر پول را ندادى، او پول مرا بدهد. من هيچ كس را در مكه غير از شما نمىشناسم.
امام عليه السلام فرمود: طلبكار كجاست؟ گفت: بيرون از مسجد الحرام است. حضرت با حال احرام از طواف بيرون آمد، به طلبكار گفت: اگر اين طلب تو را نداد، من ضامن هستم. قبول كرد. حضرت برگشت و بقيه طواف را انجام داد. در سعى بين صفا و مروه، كسى به حضرت عرض كرد: آقا! در طواف واجب، آن هم دور پنجم و ششم، چرا بيرون رفتيد؟- بعضىها از امام و خدا جلوتر مىافتند- حضرت عليه السلام فرمودند:
كارى مهمتر از طواف به وجود آمد؛ و آن هم نجات يك گرفتار بود. «1» زنى كه بچهاش به دنيا آمده و شيرخوار است، اگر روزه بگيرد، شير بچه كم مىشود و بچهاى كه شير كم بخورد، قواى بدنيش ضعيف مىشود، لذا پروردگار به اين زن دستور مىدهد كه روزه نگير؛ زيرا روزه بر تو حرام است، چون اين روزه به بچه ضرر مىزند و اين جان مهمتر از روزه من است.
اگر روزه ميسر نشد و شير دادن تا سال ديگر طول كشيد، به شوهرش بگويد: براى هر روز بايد كفاره بدهى. مثلًا اين زن بگويد: خير من مىخواهم روزه بگيرم اينجا او نافرمانى خدا را كرده است.
4- دور كننده از منكرات
نشانه ديگر پيغمبر صلى الله عليه و آله اين است كه مردم را از افتادن در زشتىها، آلودگىها، پليدىها و معاصى دور كند:
«وَيَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ»
دوست ندارد مردم آلوده شوند. نمىدانيد پيغمبر صلى الله عليه و آله براى آلوده نشدن مردم چقدر غصه مىخورد. وقتى مىشنيد كه گناهى انجام گرفته، چنان اندوه به او فشار مىآورد كه از شدت فشار اندوه، رگهاى گردن و پيشانىاش برجسته مىشد كه چرا وقتى در بهشت باز است، مردم به جهنم مىروند؟ چرا با گناه خانه شخصيت خود را تخريب مىكنند؟ چرا ارزش خودشان را پايين مىآورند؟
5- رهاننده از زنجير معصيت
از نشانههاى ديگر پيامبر صلى الله عليه و آله كه در تورات و انجيل است؛ «وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأْغْللَ الَّتِى كَانَتْ عَلَيْهِمْ»
اين است كه بار سنگين تحميلات فرهنگ ضدّ خدا را از روى دوش مردم برمىدارد و زنجيرهاى بسته شده به دست و پاى آنها به وسيله شيطان را باز مىكند. همه حرف ما بر سر اين زنجيرهاست كه قرآن مىگويد: اين زنجيرها در دنيا به دست و پا بسته مىشود. بدحجابى زنجيرى است كه از شيطانهاى اروپا و آمريكاست، بعد وارد ميدان زندگى مردم جهان شده است. از چهار قرن قبل، اول انگليس و بلژيك و پرتغال وارد زندگى مسلمانها شدند. اينها دست و پاى مردم را بستند.
ربا، تقلب، رشوه، دزدى، نيرنگ و زنا زنجير است. پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد تا اين زنجيرها را باز كند كه اگر كسى حاضر نشد كه پيغمبرِ عاشق و با محبت اين زنجيرها را باز كند، اين زنجيرها مىماند و در قيامت به صورت زنجير حلقهدار گداخته در آتش خودنمايى مىكند. «إِنَّآ أَعْتَدْنَا لِلْكفِرِينَ سَلسِلَاْ وَ أَغْللًا وَ سَعِيرًا»
براى افراد ناسپاس، زنجير، غل و آتش افروخته مهيا شده است. در قيامت گروهى از مردم به زنجير كشيده شدهاند و گروه ديگر از مردم آزاد و راحت هستند.
گروهى كه در قيامت به دست و پا و گردن زنجير ندارند، آنهايى هستند كه در اين مدت كوتاه عمرشان سالم زندگى كردند و نگذاشتند شياطين آنها را در زنجير كنند.
آنهايى هم كه زنجير به گردن و دست و پا دارند، آنهايى هستند كه خودشان را در دست شيطان رها كردند و به او گفتند: هر زنجيرى كه مىخواهى به ما ببندى، ببند و او نيز بست.
يكى از زنجيرهاى بسيار سنگين در روز قيامت، زنجير مال مردمخورى است، كه مرگ را نيز بر انسان سنگين و سخت مىكند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته