بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
شخصى وقتى به رسول خدا صلى الله عليه و آله عرضه داشت: به من اجازه مىدهيد كه آرزوى مرگ كنم، پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمودند: مرگ براى همه قطعى و حتمى است. اين راه نيز يك راه طولانى است، ولى من در صورتى به تو اجازه آرزوى مرگ مىدهم كه براى ده حقيقت و براى هر كدامشان چهار هديه بفرستى. هديه اول براى ملك الموت است و اولين هديهاى كه لازم است براى او بفرستى: «الرضاء خصماء»
تمام طلبكارانى كه دارى از خودت راضى كن و بدهكار نميرى.
بر اساس آيات قرآن، يقين بدانيد كه سختى مرگ و جان كندن و فشار قبض روح و حركت از اين دنيا به عالم بعد، همه محصول تجاوز به حقوق خدا و خلق خداست. انسانى كه حسابى با خدا ندارد، به اين معنا كه هر روز و شبى كه بر او گذشت، دِين واجب خود به پروردگار را ادا كرده؛ اوقات پنجگانه، نمازهايش را خواند و در ماه رمضان، روزهاش را گرفت، سر سال حساب مالى خود را پرداخت، زكاتش را ادا كرد، و با مردم نيز معامله نيكو داشت؛ يعنى همسردارى، اولاد دارى، پدر و مادر دارى و رفيق دارى خوبى داشت و در داد و ستد با مردم نيز آدم سالمى بود، اهل حرام، تقلب و حيله نبود، تا آخر عمرش چشم به مال مردم و ارث خانواده نداشت، اين آدم به چه علت بد بميرد؟ اگر اين آدم بد بميرد، معنيش اين است كه خدا- نعوذ بالله تعالى- ظالم است. در حالى كه شما در آيات قرآن كه دقّت كنيد، يكى از حرفهاى قرآن، نفى هر گونه ظلم و ستم، چه در دنيا و چه در آخرت از پروردگار است.
آيات نفى كننده ظلم از سوى خدا
اما آياتى كه در رابطه با دنياست: «إِنَّ اللَّهَ لَايَظْلِمُ النَّاسَ شَيًا وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»
طبق اين آيه، خدا كمترين ستمى به احدى از انسانها ندارد. پس اين همه ظلم و ستمى كه در دنيا رواج دارد چيست؟ مىفرمايد: اين مردم هستند كه خودشان به خودشان ظلم مىكنند؛ ظلم اقتصادى، سياسى، اجتماعى و خانوادگى. اما در رابطه با قيامت: «وَ نَضَعُ الْمَوَ زِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيمَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيًا»
ما ترازوى خودمان را فقط بر اساس عدالت برپا مىكنيم. عدالت ضدّ ظلم است. ما در قيامت بر اساس عدالت به احدى از مردم، كمترين ستمى نخواهيم كرد. اين گونه نيست كه در قيامت خدا بگويد: من «ملِكِ يَوْمِ الدّينِ» هستم و قدرت اول و آخر را دارم، و هر كارى بخواهم مىكنم و كسى هيچ ايرادى نمىتواند بگيرد. ما در قيامت مىبينيم كه مجرم، جرمش چيست؟ به اندازه جرمش جريمه مىشود. آن جريمهاش از دل خود جرمش به اوحمله مىكند و كارى به خدا ندارد؛ «جَزَآءَ بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ»
عمل خود مردم است كه در قيامت گريبانگير مردم مىشود، اما ما كه «ملِكِ يَوْمِ الدّينِ» هستيم، نمىگذاريم كه جريمه اضافه به كسى برسد، بلكه همان عمل آنها است كه گريبانگير خودشان شده و به شكل عذاب درآمده است، ما از بيرونِ عمل، عذاب و جريمهاى نمىآوريم، پس خدا ظالم نيست.
اگر كسى با خدا هر روز عمرش را تسويه حساب كرده باشد، و واجبات الهى را ادا كرده و با مردم معامله نيكو داشته، و به مردم ستمى نكرده، اين با خدا و خلق خدا حسابى ندارد، چرا بد بميرد؟ چرا وقت مردن ملك الموت با قيافه بد بيايد و جانش را به سختى بگيرد؟ آدمى كه حسابهايش با خدا و مردم صاف است، حجت خدا بر مردم است.
پروردگار عالم كه حجتش از ميان مردم نابود نمىشود، بلكه در هر دورهاى حجت، دليل و برهان دارد تا فرداى قيامت نگويند: نشد كه ما متدين شويم. آنهايى كه پست و مقام دارند، نمىتوانند كار كنند، ادامه دادن كار بر آنها حرام است.
راحتى جان دادن بر مؤمنين
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: كسى كه با خدا و خلق تسويه حساب كرده، هنگام مردن، خانوادهاش كه وضعيت برزخى او را نمىبينند، چون به عالم غيب و شهادت مىرود: «ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى علِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهدَةِ فَيُنَبّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» يعنى از نظر ما آن عالم، عالم غيب است. امام صادق عليه السلام مىفرمايد: چنين شخصى، هنگامى كه مىخواهد بميرد، ملك الموت دو گل مىآورد، هر دو گل نيز گل بهشتى است، اسم گل اول «المُنْسيّة» «2» و گل ديگر «المُسخيّة» است. به محض اين كه لحظه مرگ مىرسد اول گل «المُنْسيّة» را كنار شامّهاش مىگذارد، بوى اول را كه مىكشد، خانه و خانواده و باغ و همگى از يادش مىرود كه ناراحت و با احساس فراغ و جدايى نميرد.
مثل آدمى كه خواب است و خواب شيرين مىبيند، اصلًا در عالم خواب، ياد تعلقات نيست. تمام اينها را با بو كردن اين گل از ياد مىبرد. بعد گل دوم را كنارِ بينىاش مىگذارد، اولين بويى كه مىكشد، روح بدن را با همان بو كشيدن رها مىكند و وارد عالم بعد مىشود و تازه مىفهمد كه مرده است. يعنى نه دردى، نه فراغى، نه رنجى، نه مشقتى.
اما كسى كه مديون به خدا و خلق خداست، آزاد نيست، در اين دِينها، گويا انواع زنجيرها و سلولهاى روحى را بستهاند. امام صادق عليه السلام مىفرمايد: ملك الموت با يك ميخ بلند و تيز كه از فلز گداخته شده است مىآيد و آن را در وجود او فرو مىكند كه نوك آن همه سلولهاى جاندار را بگيرد؛ «وَ النزِعتِ غَرْقًا»
جان را از بدن مىكند، چه دردى عارض اين بدن مىشود؟
رضايت والدين، باز كننده قفل زبان
رسول خدا صلى الله عليه و آله بالاى سر محتضرى آمدند. رسول خدا يعنى پرقدرتترين منبع معنوى عالم، رحمة للعالمين، ديدند جوان در حال احتضار است، فرمودند: «فقال له قل لا اله الا الله» «3» جوان! بگو: «لا اله الّا الله»، سرش را از پيغمبر صلى الله عليه و آله برگرداند، يعنى نمىگويم و نمىخواهم بگويم. پيغمبر صلى الله عليه و آله خيلى دل رحم است. اين كه جوان «لا اله الّا الله» را شنيد و ناراحت و عصبانى شد و روى برگرداند، پيغمبر صلى الله عليه و آله مىداند دليلش چيست. خدا نكند كه آدم خودش را در دنيا، به حقوق خدا و خلق خدا گرفتار كند. به اصحاب رو كردند، فرمودند: مادر دارد؟ گفتند: بله، يا رسول الله. فرمود:
صدايش بزنيد. مادرش آمد. حضرت فرمودند: پسر شما است؟ گفت: بله. فرمودند:
از دستش ناراحت هستى؟ گفت: بله، خيلى وقت است كه من با او حرف نزدهام، او مرا زده و دلم را سوزانده است، حضرت فرمودند: دارد مىميرد، راضى شو، گفت:
نمىشوم. فرمود: عيبى ندارد، به چند نفر رو كردند، فرمودند: سريع هيزم بياوريد و در حياط جمع كنيد. مادر گفت: هيزم براى چه مىخواهيد؟ فرمود: اين جوان با نارضايتى تو نزد خدا نمىارزد، مىخواهم او را آتش بزنم. گفت: بچه مرا آتش بزنى؟
مگر مىگذارم؟ فرمود: بله، هيزمها را بياوريد. مادر ناراحت شد و گريهاش گرفت، گفت: نمىگذارم.
حضرت فرمودند: نمىگذارى كه من فرزند تو را با اين هيزمها بسوزانم، اما اگر رضايت ندهى، بميرد، او را به جهنم مىبرند و تا خدا خداست، مىسوزد. مادر اشكش ريخت و گفت: راضى شدم. پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمودند: جوان! بگو «لا اله الا اللّه».
خيلى راحت «لا اله الا اللّه» گفت. گرفتارى برطرف، زنجير باز و مشكل حل شد.
شما جوانها نيز مراقب زندگى خود باشيد، چون اگر گناه انبار شود، پاك كردن اين انبار، كار خيلى مشكلى است. «چرا عاقل كند كارى كه باز آرد پشيمانى» آن هم پشيمانىهايى كه اصلًا سود و فايدهاى ندارد. پشيمانى آن موقع را مىخواهى چه كنى؟ چرا آدم صاف زندگى نكند؟
البته شما كه پاك زندگى مىكنيد، درون راحت و با آرامش و امنيتى داريد كه خيلى ارزش دارد، «الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمنَهُم بِظُلْمٍ أُوْلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ»
آنهايى كه اهل گناه نيستند، بدنهايشان خيلى سالمتر از گنهكاران است. اهل ايمان و عمل صالح، امنيت بدنى، امنيت در زندگى و امنيت روحى دارند و هنگام مرگ نيز امنيت دارند. به فرموده وجود مبارك امام صادق عليه السلام، با بو كردن دو گل مىميرند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته