بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
وجوب نماز در آيين پاك اسلام، همزمان با بعثت پيامبر مكرم الهى صلى الله عليه و آله اعلام شد. روزهاى اول بعثت، سه سوره به پيغمبر صلى الله عليه و آله نازل شد: علق، مدّثر و مزمّل.
وقتى در سوره مزمّل و مدّثر دقت كنيد، مىبينيد سخن از نماز و بىنماز به ميان آمده است. بعد از اعلان وجوب نماز، رسول اسلام صلى الله عليه و آله نماز جماعت تشكيل دادند و خودشان امام جماعت بودند. يك نفر مرد به حضرت اقتدا مىكرد كه اميرالمؤمنين عليه السلام بودند و يك خانم كه حضرت خديجه كبرى عليها السلام بود. اين نماز جماعت چند سال با همين سه نفر تشكيل مىشد.
تشريع ركعات نمازهاى واجب
سيزده سال در مكه و بيش از يك سال نيز بعد از هجرت، تمام نمازهاى واجب شبانه روز دو ركعت بود. هنگامى كه شب پانزدهم ماه مبارك رمضان، وجود مبارك حضرت حق، امام مجتبى عليه السلام را به خاندان نبوت عنايت كرد، به شكرانه ولادت ايشان، همان وقت پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله از جانب خود و به تدبير و طرح خودشان، دو ركعت به نماز ظهر و عصر اضافه كردند كه تا روز قيامت اين نمازهاى چهار ركعتى به شكرانه اين باشد كه خدا به جامعه انسانى، رهبر الهى، امام معصوم و هادى راه عنايت كرد. تخفيف خدا در نماز مسافر
البته پروردگار نيز اين چهار ركعتى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اضافه كردند، امضا كرد. فقط كنار اين چهار ركعت، خدا دستورى داد كه اگر مردم در سفر كمتر از ده روز بودند و يا از حدّ ترخّص شرعى خارج شدند، اين دو ركعت حذف شود و فقط «فريضة الله» بماند، اما آن چيزى كه پيامبر صلى الله عليه و آله واجب فرمود، در غير سفر بر مردم واجب باشد.
پس اين نمازى كه خدا در ابتداى بعثت واجب كرد، نمازى بود كه به شكرانه وجود مبارك امام مجتبى عليه السلام در مدينه واجب شد و جايگاه اين نماز در قرآن كريم و روايات اصيل را بايد از بركت وجود مبارك حضرت مجتبى عليه السلام با هم تماشا كنيم.
تعاريفى از نماز در روايات
1- معراج مؤمن
رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايند: «الصلاة معراج المؤمن» كلمه نماز، معراج و مؤمن؛ يعنى مؤمن است كه نماز واقعى مىخواند و براى او معراج است. پس اين نماز براى منافق معراج نيست، بلكه براى حيلهگران و آلودگان، بازى و تقلّب است.
پيغمبر صلى الله عليه و آله براى چه به معراج برده شد؟ خود حضرت حق علتش را مىداند: «سُبْحنَ الَّذِى أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَا الَّذِى برَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ ءَايتِنَآ»
ما او را برديم تا شگفتىهاى «ماسوى الله» را ببيند. «الصلاة معراج المؤمن» يعنى اگر مىخواهى به جايى برسى كه بتوانى شگفتىهاى عالم معنا را ببينى، با نماز حركت و پرواز كن.
معراجيت نماز براى مؤمنين
ولى «معراج المؤمن» است، نه «معراج الناس». مؤمن كيست؟ خدا در قرآن مىفرمايد: مؤمن كسى است كه قلبش به پنج حقيقت گره بخورد: خدا، قيامت، فرشتگان، انبيا و قرآن. «وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْأَخِرِ وَ الْمَلئِكَةِ وَ الْكِتبِ وَالنَّبِيّينَ» اين پنج حقيقت را قلباً باور دارد.
حقيقت مؤمن در كلام پيامبر و ائمه عليهم السلام
او چگونه در جامعه زندگى مىكند؟ امام محمدباقر عليه السلام مىفرمايند: «من ائتمنه المؤمنون على أنفسهم و أموالهم» اگر هر چه ثروت در دنياست را نزد مؤمن بگذارند و مؤمن در احتياج كامل باشد، محال است به اين مجموعه ثروت گوشه چشمى بياندازد. خيلى شگفتآور است كه ايشان مىفرمايند: مؤمن كسى است كه كسى از دست او به ناحق رنج نبيند و اگر كسى امين مال و جان مردم نباشد، دين ندارد. وقتى اميرالمؤمنين يا امام مجتبى عليهما السلام مؤمن را تعريف مىكنند، مىفرمايند:
مؤمن به كسى مىگويند كه نسبت به دينش در كمال بخل باشد. اگر ميليونها كانال ماهوارهاى به او هجوم كنند، بگويد: من دينم را نمىفروشم و نسبت به دينم بخيل هستم. اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد: حرف مؤمن اين است كه جانم را مىخواهيد،بگيريد، اما دينم را حاضر نيستم بدهم. «اذا نزلت نازلة فاجعلوا انفسكم دون دينكم» اين مؤمن است. آن وقت اين مؤمن با اين دل و حالى كه در جامعه دارد، به نماز نيز وصل شود!؟
اگر غم لشكر انگيزد كه خون عاشقان ريزد من و ساقى به هم سازيم و بنيادش براندازيم
مؤمن وقتى با نماز حركت كند، در نماز مىبيند، آنچه را كه بايد ببيند. من كسانى كه از طريق نماز چيزهايى را ديدهاند، ديدهام.
كسى كه خيلى اهل نماز بود، با گريه به من گفت: در حرم اميرالمؤمنين عليه السلام نماز واجبم را خواندم. در ركوع خودم نفهميدم، عيبى بود كه همان روز در ركوعم پيدا شد. خودم نيز توجه و فكر نكردم كه عيب است.
گفت: شب در عالم خواب ديدم كه در محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام هستم. پيغمبر صلى الله عليه و آله با لبخند به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: على جان، ايشان امروز در ركوعش عيب بود. اگر نماز براى ما چشم و گوش حقيقى نياورد، چه ارزشى است؟
2- نماز، مايه تقرّب متقين
امام هشتم عليه السلام در روايتى دارند:
«الصلاة قربان كل تقى» نماز قدرت دارد كه هر اجتناب كننده از گناهى را به خدا برساند و تمام فاصله عبد و معبود را بردارد. خدا در قرآن مىفرمايد: «فَمَن كَانَ يَرْجُوا لِقَآءَ رَبّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صلِحًا وَ لَايُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبّهِ أَحَدَا»
و بالاترين عمل، «حىّ على خير العمل» همين نماز است. خيلىها آرزو داشتند كه در نماز بميرند. مىدانستند مرگ در نماز يعنى مرگ در معراج و مقام قرب.
حال بزرگان در نماز
دو استاد داشتم كه در قم، حرم حضرت معصومه عليها السلام دفن هستند. يكى از آنان را كه شب جمعه به خدمتش مىرفتم، وقتى حرف مىزد، به پهناى صورتش اشك مىريخت. آن ديگرى كه صبح جمعه به خدمتش مىرفتم، درون خود را مراقبت مىكرد كه حسد، كبر، غرور و رذيلهاى در ايشان نماند. صبح جمعهها و شب جمعههاى پاك كننده و حال سازى بود. هر دوى آنها سازنده بودند و چه سازندگانى. آنها شب جمعهها با ملائكه زندگى مىكردند. چه نمازى مىخواندند. تمام وجود آنان در نماز، فرياد بود.
احرام گرفتهام به كويت لبيك زنان به جستجويت
همه فرياد بود.
در نمازم خم ابروى تو با ياد آمد حالتى رفت كه محراب به فرياد آمد
وقتى رو به قبله مىايستادند، مىشنيدند كه همه سلولهاى بدن آنان مىگويند:
كعبه يك سنگ نشانى است كه ره گم نشود حاجى احرام دگر بند ببين يار كجاست
چند سال است كه رو به ديوار ايستادهايم و در نماز ديوار را نگاه كردهايم؟
نماز آخر مرحوم آيت الله ملكى تبريزى
يكى از علما مىفرمود: از جمكران پياده برگشتم، ظهر از كنار خانه استادم حاج ميرزا جوادآقا ملكى تبريزى رد شدم، با خود گفتم: من كه تا اينجا آمدم، نماز ظهر را بروم به او اقتدا كنم؛ چون نمازهاى ما نسبت به نماز او، مانند سر كبريت نسبت به خورشيد است.در زدم. گفتم: آقا كجاست؟ گفتند: تازه براى نماز به اتاق خود رفتهاند. من وضو داشتم، گفتم: مىخواهم بيايم تا نمازم را به ايشان اقتدا كنم. گفتند: بفرماييد. آمدم و پشت سر ايشان ايستادم، ايشان نيز نگاه نكرد؛ چون در حال بود و اينجا نبود. دستهايش در كنار گوشش بود. داشت اين آيه را مىخواند كه قبل از نماز مستحب است: «إِنّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّموَ تِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَآ أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ»
«وجهى» يعنى همه ذات و وجودم. من از پشت سر مىديدم كه تمام وجود ايشان به نور پيچيده شده است. «الله اكبر» را گفت، گويا صداى اين «الله اكبر» در تمام عالم پيچيد؛ يعنى همه چيز را پشت سر ريختم كه فقط تو بمانى و من. بعد روى جانماز افتاد و از دنيا رفت.
3- نماز، نور مؤمن
پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در روايتى ديگر مىفرمايد:
«الصلاة نور المؤمن» نماز براى مؤمن منبع نور و روشنايى است. اين نور قابل انتقال است، ولى به مؤمن. هر بار كه مؤمن در نماز مىرود، نور به او افاضه مىشود. خود مؤمن نور دارد، وقتى كه نماز مىخواند «نورٌ على نور» مىشود.
خدا در سوره حديد مىفرمايد: «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنتِ يَسْعَى نُورُهُم بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمنِهِم» در قيامت وقتى وارد محشر مىشود، نماز شما را به بهشت مىرساند. اين نور است.
خصوصيت خاص و ويژه نماز
نظر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله اين است كه نماز هم قبولى بالذات دارد، هم قبولى بالغير، ولى عبادات ديگر اين صفت را ندارند. روزه، حج و شهادت در جبهه فقط خودشان هستند، كارى به پرونده ندارند. اما نماز فقط خودش نيست، بلكه زلفش به بقيه عبادات گره دارد:
«الصلاة عمود الدين» «فإن قبلت قبل ما سواها»
نماز ستون دين است، اگر مقبوليت خودش و غيرش نباشد، خيمه دين خوابيده است، اگر در قيامت نماز را قبول كنند، خدا مىگويد: به هيچ عمل ديگرى از بندهام نگاه نكنيد، اگر روزه، حج و هر چيز ديگرش عيب دارد، چون نمازش قبول شده، تمام اعمالش را قبول كنيد،
«و ان ردّت ردّ ما سواها» اما اگر نماز را رد كنند، هر چه بگويد: خدايا! روزه و حج و ساير اعمالم درست است، مىگويند: آنها نيز قبول نمىشوند.
امام معصوم به ما فرموده است: اگر در تمام عمر، در قيامت، دو ركعت نماز شما را قبول كنند، خدا مىگويد: به احترام اين دو ركعت، تمام پرونده عمرش را قبول كنيد. مگر نماز چقدر مهم است؟ نمىدانيم.
چقدر سعدى زيبا مىگويد:
دست حاجت چو برى نزد خداوندى بر كه كريم است و رحيم است و غفور است و ودود
كرمش نامتناهى، نعمش بىپايان هيچ خواهنده نرفت از در او بىمقصود
اهميت نماز نمازگزاران واقعى
نماز چقدر مهم است كه به حضرت موسى بن عمران عليه السلام كه اهل نماز بود و در شريعت و دينش نماز داشت- البته انبياى قبل و بعد نيز نماز داشتند- خطاب رسيد: اى موسى! من رفيق بسيار صميميى دارم كه هفتاد سال است مرا عبادت مىكند. به
او بگو: در اين هفتاد سال فقط عبادت كردى و چيزى از من نخواستى. من دوست دارم از من بخواهند. كليم الله آمد و او را ديد. پيغام را داد. او خيلى گريه كرد و گفت: يا موسى! من لياقت اين كه چيزى از او بخواهم را ندارم. اين ظرف آب و اين مقدار نان و پنيرى كه به من مىدهد، از روى كرم او است، اما وقتى من مىخورم، خيلى خجالت مىكشم.
اما چون خودش پيغام داده كه چيزى بخواهم، فقط به احترام او مىخواهم.
با همان اشك چشم گفت: الهى! روزى كه مىخواهى مرا از دنيا ببرى، در سجده نماز بميران. اين صورتم روى خاك باشد و در كمال تواضع نسبت به تو باشم. بعد گفت: اى موسى! اگر ديگر حرفى ندارى، مىخواهم نماز بخوانم، دلم براى نماز تنگ است. گفت: برو. در سجده آخر بود كه از دنيا رفت.
اين دو ركعت نماز را سعى كنيد دو ركعت قابل قبول بخوانيد. با آن بسازيد و بخوانيد؛ يعنى زكات و خمس و دِين بدهكار نباشيد. زبان شما از غيبت و تهمت بسته باشد. دل شما از حسد، بخل، كينه و ريا خالى باشد. لقمهاى كه مىخوريد، پاك باشد. از همه اين هواها عبور كنيد و بعد دو ركعت نماز بخوانيد. ببينيد در دنيا همان دو ركعت براى شما چه كار مىكند.
استعانت از نماز، توصيه قرآن
خداوند در قرآن كريم مىفرمايد: «وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوةِ»
در اين آيه نمىگويد از من كمك بگيريد، مىگويد: از نماز كمك بگيريد، من همه يارىهايم را در نماز ريختهام. راه يارى بين من و تو، نماز است. من ياريم را بىواسطه به تو نمىرسانم، بلكه يارى من از راه نماز است.
ارزش نماز در پيشگاه امام حسين عليه السلام
وقتى جارچى لشكر كوفه عصر تاسوعا گفت: همين حالا حمله كنيد و مردان را بكشيد، خيمهها را آتش بزنيد و اثاثها را جمع كنيد. حضرت زينب كبرى عليها السلام نزد حضرت ابى عبدالله عليه السلام رفت، عرض كرد: اينها چه مىگويند؟ فرمود: خواهر! به قمر بنىهاشم بگو بيايد. فرمود: عباس من: «ارجع اليهم فان استطعت أن تؤخّرهم الى غدٍ وتدفَعَهُمْ عَنَّا العشية لعلّنا نصلّى لربّنا» «2» نزد عمر سعد و يارانش برو و بگو: اگر براى شما امكان دارد، اين جنگ را به فردا بيندازيد. براى اين كه مىخواهم امشب در دنيا بمانم و نماز بخوانم. مىخواهم به ركوع و سجود بروم و امشب صورتم را روى خاك بگذارم. چقدر عاشق نماز بود كه حساب كرد يك شب هم يك شب است، بگذار بمانيم و براى پروردگار نماز بخوانيم.
تشريع نماز به بركت قدوم اهلبيت عليهم السلام
آيهاى نيز از قرآن بشنويد تا بحث نماز را كامل كند: «أَقِمِ الصَّلَوةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ الَّيْلِ»
نماز بخوانيد، هنگامى كه آفتاب مىخواهد از نصف النهار رد شود- نماز ظهر و عصر- و شب كه در تاريكى فرو رفت، باز نماز بخوانيد- مغرب و عشاء- ظهر و عصر هر كدام چهار ركعت است، دو ركعت براى خداست، دو ركعت نيز براى پيغمبر و امام حسن عليهما السلام.
نماز مغرب سه ركعت است، دو ركعت براى خداست، يك ركعت براى حضرت ابىعبدالله عليه السلام. اين را در سفر نيز حق نداريد حذف كنيد. يك ركعت حسينم بايد همه جا سر جاى خود بماند. نماز عشا چهار ركعت است، دو ركعت براى خداست و دو ركعت براى حضرت ابى عبدالله عليه السلام؛ چون سالى كه امام حسين عليه السلام به دنيا آمد، خدا اين سه ركعت را اضافه كرد و فرمود دو ركعت عشا در سفر حذف شود، اما آن يك ركعت به خاطر حسينم، براى هميشه بماند؛ يعنى اگر در نماز به حسين من نرسيد، نماز نيست. خدا مىگويد: در نماز شما من و پيغمبر و اهلبيتش عليهم السلام بايد باشد: «يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الْأَمْرِ مِنكُمْ»
عجايب نماز صبح
اين از عجايب قرآن است كه اسم دو ركعت نماز صبح را «قرآن الفجر» گذاشته است؛ يعنى دو ركعت نماز صبح را با قرآن همدوش كرده است: «وَ قُرْءَانَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْءَانَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا»
فقط نماز صبح است كه مشهود است؟ يعنى ملائكه شب شاهد نماز شما هستند و در پرونده شما مىنويسند و اول طلوع فجر بايد بروند و جاى خود را به ملائكه روز بدهند، آنها نيز نماز شما را مىنويسند، پس نماز صبح شما دوبار ثبت مىشود.
ناله زمين از خواب دم صبح
رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايند: «ما عَجَّتِ الارض الى ربها عَزَّوَجَلَّ كَعَجيجِها من ثلاث» كره زمين در خانه خدا نالهاى نكرد، مگر از دست سه نفر: يكى از آن سه نفر: «النوم عليها قبل طلوع الشمس» كسى كه وقت نماز صبح بخوابد و بر نخيزد تا آفتاب بزند. زمين در پيشگاه خدا ناله مىكند كه اين كيست كه روى من است؟ چرا دهان مرا باز نمىكنيد كه او را پايين ببرم؟ اين شخصى كه در نعمت تو غرق است، مگر دو ركعت نماز صبح كه چند دقيقه بيشتر طول نمىكشد، چقدر سخت است كه مانند مردهها در رختخواب خواب است و بلند نمىشود؟
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روابط عمومی و امور بین الملل مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی