جلسه شانزدهم
موضوع: درس اخلاق
زمان: -
مکان: مسجد امیرالمومنین
مناسبت: -
مخاطب: عموم مردم
اهم موضوعات مطروحه: -
هفته گذشته اشارهای کردم که اگر دین نباشد تمدن هم نیست. امشب میخواهم این بحث را بازتر کنم. تمدن چیست؟ به چه کسی میگوییم متمدن و به چه کسی میگوییم وحشی. شما به انسانی که خودش را کنترل میکند و خودش مواظب خودش است که تعدی به دیگران نکند میگویید متمدن. به کسی که باید مواظبش باشی، مراقبش باشی که به دیگران تعدی نکند، میگویید وحشی. چرا به شیر میگوییم وحشی. چون باید کنترلش کرد. اگر کنترل نکنید همه را طعمه خودش میکند. به پلنگ میگوییم وحشی چون اینجوری است. انسان هم اگر خودش را کنترل نکند وحشی میشود. میآییم سراغ دولتهایی که در عالم است. میگوییم تمدن غرب، میگوییم تمدن شرق. میگوییم تمدن کمونیستی یا کاپیتالیستی. اینها را انواع تمدنها میگوییم. امشب بحثمان این است که آیا اسمها رسماً هم معنا دارند؟ یا اسماً تمدناند و رسماً توحش هستند و انتظارم این است که مطلبی را که باور نمیکنند به خودشان تحمیل نکنند. آزاد باشند در این مطلب که آنرا بپذیرند یا نپذیرند. اصراری نکنند به خودشان که این مطلب حتماً حق است تأمل کنند. بحثمان در این است که آیا دانش بشری به جای دین میتواند انسان را اداره کند و به آن اداره و مدیریت بگوییم تمدن؟ یا نمیتوانیم و این علم این توانایی ندارد. بیاییم سراغ این علم، میبینیم که تمام سلاحها را که به کار میبرند به وسیله علم به دست آوردهاند. ما هم میگوییم سلاحها خوب است. نمیگوییم بد است. ما از این روایت دفاع میکنیم. ” الخیر کله فی السیف“ هر خیر و خوبی همه در شمشیر است. منظور قدرت است “و لا یقیم الناس الا السیف“ مردم را منظم، برپا و استوار نمیکند الا قدرت، الا شمشیر؛ “والجنه تحت اظلال السیوف“ بهشت در زیر سایه شمشیرهاست. شما الان ممکن است این حرف مرا مبالغه بدانید و این روایات ثقیل باشد برای شما. چند تا مسلح در خانه بودند، آمده بودند حزباللهی را بکشند. این خانواده را به رگبار بستند. پسر ۱۸ سالهشان الان در حیات است. یک کلاش در منزل داشت. به سمت اینها تیراندازی کرد. اینها فرار کردند. یکیشان کشته شد. از این خانواده هم دو نفر کشته شدند. اگر این بچه ۱۸ ساله و اسلحهاش نبود همه اینها کشته شده بودند. پس ” الخیر کله فی السیف“ درست است. ممکن است الان شما این برایتان ثقیل باشد اما اگر تعدادی متجاوز مسلح در خانهیتان باشد آن موقع میبینی چقدر این اسلحه برایتان عزیز است. با این اسلحه ناموس و خانوادهات را حفظ میکنی. جانت را حفظ میکنی. و اگر کشته شوی اهل بهشت هستی. “من قتل دون عرضه فهو شهید“ هر کسی برای حفظ ناموسش کشته بشود شهید است و آن کسی که به مقابله آمده در خانه، اگر کشته شود دین ندارد. خونش در هدر است. چون خودش این کار را کرده است. منظور از شمشیر یعنی امنیت. “و لا یقیم الناس الا السیف“ چیزی مردم را منظم نمیکند الا امنیت. ” الخیر کله فی السیف” تمام خیرها به امنیت برمیگردد. “والجنه تحت اظلال السیوف” بهشت هم زیر سایه امنیت به دست میآید. امنیت نعمت بزرگی است و ضرورت دارد جامعه امنیت داشته باشد. اما امنیت دو رکن دارد: یک رکن امنیت، بازداشتن متجاوز از تجاوز است، متجاوز را بازداری و اگر او سلاح دارد شما هم سلاح خود را نشان بدهی. ابراز کنی تا او عقبنشینی کند. این یک رکن امنیت است. رکن برتر امنیت این است آنکه سلاح دارد خودش خودش را کنترل کند این قسمت مهمتر از قسمت دیگر است. دیگری را متوقف کنید با اسلحه میشود. اما خودت را میخواهی متوقف کنی تا به دیگران تجاوز نکنی. با چه چیزی؟ شما با اسلحه میتوانی خودت را کنترل کنی؟ دشمنت را با اسلحه کنترل میکنی. جلو تجاوز او را میگیری. جلو تجاوز خودت را چه جور میگیری؟ آیا با دانش میشود جلو تجاوز خود را گرفت؟
چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا
دزد هر چه دانشمندتر باشد. بهتر میداند چگونه دزدی کند. دزد اگر کارشناس باشد میداند کجا دزدی کند و چه چیز را ببرد. دانش جلو دزد را نمیگیرد. دانش جلو متجاوز را نمیگیرد. متجاوز از دانش ادب نمیکند. چرا؟ دانش مطیع انسان است. اگر انسان بد باشد دانش در دست او به ست هدف بد میرود. دانش اسلحه است. دزد از دانش استفاده میکند. ظالم از دانش استفاده میکند. مظلوم هم از دانش استفاده میکند. برای دانش فرقی نمیکند ظالم و مظلوم. حالا با هم دعوایشان شده است. این به آن و آن به این یک مشت و لگد میزند و هر یک دیگری را گاز میگیرد. اگر کسی پیدا شد و یک چوبی دست این داد و چوبی هم دست دیگری، خدمت به این دو نفر کرده است یا خیانت؟ اگر کسی چاقویی در جیب این و چاقویی در جیب آن یکی گذاشت، خیانت بدتر کرده است چون آلت قتاله است. یا یک پنجه بوکس به دو نفر داد. بدتر از اینها یک کلت در جیب این و یک کلت در جیب آن یکی گذاشت. مرتبه خیانت بالاتر میرود.دانش هر دو طرف انسانها را دانشمند نکرده است؟ چوب که چیز کوچکی است اگر در دست این انسانها دهد. دانش، اول کارد بعد چاقو و بعد شمشیر داد، بعد کلت داد بعد توپ، بعد موشک داد. حالا موشک قارهپیما با کلاهک هستهای به او داد. بیا یک شهری را خاکستر کن. پس دانش نعمت بود، اما با نبودن دین تبدیل شد به بلا. این دین است که دانش را در خدمت انسان قرار میدهد. این دین است که اسلحه را به خیر تبدیل میکند. منظور امام از این ” الخیر کله فی السیف” دو رکن امنیت با هم است. یعنی اگر این اسلحه به دست صالحی بیفتد همه خیرها در این است. وگرنه میگویی:
تیغ تیز اندر کف زنگی مست حرام اندر حرام اندر حرام است
حالا یک مثالی برایتان میزنم. این دو تا که با هم دعوا داشتند و خیانت بود که چوب به دست اینها بدهند. چاقو، کارد، شمشیر هر چه خطرناکتر خیانت بیشتر! اگر این دو تا که به مشت میزنند در جیبشان چاقو باشد، نفر سوم دست در جیب اینها کند، چاقور را بردارند، به اینها خدمت کرده است یا خیانت؟ دو نفر دعوا میکنند نفر سوم دست کرد و چاقو را بیرون اورد تا نتوانند به هم چاقو بزنند، خدمت کرده یا خیانت؟ به هر دو خدمت کرده است! اگر کلتی داشتند و آن را از اینها گرفت خدمت بالاتری کرده است. همینطور اگر از کلت بالاتر دارند، خدمت بیشتر است. پس هر چه ناصالح را خلع سلاح کنیم به نفعش است. مثل این که ما در خانه چاقو را از دست بچه میگیریم. بچه نمیداند که دستش را میبرد، خلع سلاحش میکنیم این خدمت به او و خدمت به دیگران است.. پس دین میگوید: نا صالح را خلع سلاح کن. جزء برنامههای مذهب است و سلاح در انحصار صالحین باشد و در اختیار کسی باشد که سوءاستفاده نمیکند. امام این مطلب را اول انقلاب فرمود: سلاح در اختیار صالحین باشد. حالا وقتی میخواهند کسی را مسلح کنند اول مسلحش کنند یا اول صالحش کنند، بعد مسلحش کنند؟ اول اصلاح بعد تسلیح یا اول تسلیح بعد اصلاح. میگوید: اول صالحاش کنند، مطمئن شوند که این سوءاستفاده نمیکند بعد مسلحش کنند. اگر این کار را کردید، صالحش کردید میتوانید مسلحش کنید، یعنی چه؟ یعنی از سلاح سوءاستفاده نکند؛ با سواد شود سوءاستفاده نمیکند؟ نه! آمریکا مگر بیسواد است. آمریکا از سلاح هستهای سوءاستفاده کرد. آمریکا این است. از یزید بهتر نیست. او ما را به صورت برده و بنده میخواهد. اسرائیل همین است. اینها همیناند. دین نباشد قدرت اینجوری انسان را طلبکار میکند. پس دیدی که نعمت بودن علم در شرایط دین است. دین علم را نعمت میکند و اگر نباشد علم میشود بلا. سلاح با دین میشود نعمت اگر دین را برداری سلاح میشود بلا. دین قدرت را میکند نعمت و اگر دین نباشد قدرت را میکند مصیبت! وقتی برایتان نقل کردم. ما میخواستیم خانه همشیرهمان برویم خیابان بهرام کوچه… آدرس نمیدانستیم. ظاهراً خیابان انقلاب بود. یک نفر ایستاده بود کنار خیابان. گفتیم که شما این آدرس را میدانید؟ گفت: خانه من هم همانجا است میخواهم آنجا بروم. به آن فرد گفتیم سوار شود. وقتی سوار شد، گفت خدا رحمت کند مرحوم شهید مطهری، همیشه به ما میگفت: پول نوکر خوبی است، آقای بدی است! ما از یک عده بازاری بودیم که از درسهای آقای مطهری استفاده میکردیم. گفت: امشب من فهمیدم که پول چه نوکر خوبی است. من این مغازهام بود که ایستادم بودم. قفل مغازه را آوردم قفل کردم کلید ماند در مغازه. پول و اینها هم چیزی همراهم نبود. من متحیر اینجا ایستاده بودم که شما آمدید این سؤال را کردید. خدا وقتی میخواست هم او را سوار کنیم و هم مطلبی از آقای مطهری را به منتقل کند که امشب این مطلب را به شما منتقل کنیم. پول نوکر خوبی است، آقای بدی است. همه جا همینطور است. پول نوکر خوبی است را میبینید، با پول آبرویت را حفظ میکنی، با پول مشکلات خود را حل میکنی، اینجا پول نوکر است. اما اگر پولپرست شدی، عاشق پول شدی، پول اندوز شدی نه اینکه پول را در راه خودش خرج کند. پول آقایش شد. محبوبش شد و معشوقش شد. وقتی انسان عاشق شد برای پول، برای این پول شرف خودش را میدهد، دین خود را میدهد، نوکری و بیدینی پول را میکند. آقا، دین قدرت را خادم میکند. بیدینی، قدرت را خائن میکند دین دانش را خادم میکند و بیدینی آنرا میکند خائن. مثالی میزنم که همیشه به خاطر داشته باش. این زمین همه نعمتها را دارد. انسانها، گلها، درختها … همه زندگیشان از آب است «وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ» خود آب زندگیش از کجاست؟ اگر خورشید به زمین نتابد همین آب یخ میزند. فاصله بین آب و یخ زدنش صد درجه بیشتر نیست. در صفر درجه یخ میبندد و در صد درجه جوش میزند. اگر گرمای خورشید نبود همه موجوداتی که آب دارند، آبشان یخ میزد. درخت خشک میشد. انسان و حیوان یخ میزدند. زمین، همین آبش که زندگی میدهد به برکت نور است. این هم برکت خورشید است. دین مثل خورشید است. گرما و حرارت که آب را حیاتبخش میکند، اگر نباشد همین آب کشنده میشود. پس علم مثل آب است. دین مثل نور خورشید است. اگر نور خورشید نباشد همین آب در زمین همه موجودات خودش را میکشد. پس همانطور که حیاتبخشی آب واسطه است به حرارت خورشید، پس زمین هر چه زیبایی دارد از برکت خورشید است. از خودش نیست. این روشنی روزش از خورشید است. تاریکی شب زمین از کجاست؟ سایه خود زمین است. پس تاریکیاش از خودش است و نورش از خورشید است. خدا برای ما از خورشید کمتر است؟ ما هم گناهانمان از خودمان است، ثوابهایمان از خداست. همینطور که زمین تاریکیاش از خودش است. نورش از خورشید است. شب، زمین در سایه خورشید قرار میگیرد تار میشود. چیزی تاریکش نمیکند. پس انسان هم تاریکیاش از خودش است نورش از خدا است. جهل تاریکی انسان است. وقتی انسان به خدا پشت میکند عالم برایش تاریک میشود. وقتی رو به خدا میکند عالم برایش روشن میشود. زمستان و بهار هم همین است. این نور وقتی به این سمت متمایل شد زمستان به بهار تبدیل میشود. انسان هم همین که زاویه نور الهی به او مایل شد و در معرض نور او قرار گرفت انسان بهار میشود. شبانه روز گردشی دارند. بهاری و تابستانی و پائیزی و زمستانی دارند. شما هم چهار فصل را در شبانهروز میبینید. از اول سپیده طلوع فجر، بهار شبانهروز تا ساعت ۱۰، از ساعت ۱۰ تابستان شبانهروز است تا ساعت ۳ بعد از ظهر. از ۳ بعدازظهر که آفتاب زرد میشود تا شب میشود پائیز شبانه روز و از اول شب تا سپیده صبح هم زمستان شبانهروز است. حالا بگویید نوروز چه ساعتی از شبانهروز است؟ روز اول بهار مگر نیست پس لحظه اول صبح نوروز شبانهروز است. یعنی لحظهای که روز نو میشود. پس سپیده مثل نوروز است. از این جهت از سپیده که میزند تا آفتاب که خوابیدن در ان کراهت دارد. چون بهترین موقع حیات و بهار شبانه روز است. همنطوری که بهار بهترین فصل است این فاصله هم بهترین وقت برای فکر کردن است و بهترین وقت برای ورزش، گردش و …. و همه از برکت نور خورشید است. زمین خوبی و روشنی را از خورشید گرفته است و تاریکیاش را از خودش. انسان هم همینطور است.« مَّا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَهٍ فَمِن نَّفْسِکَ» هر خوبی از شما سربزند از شما نیست مربوط به خدا است و هر بدی که از شما سربزند مربوط به خدا نیست، مربوط به خودت است. چطور زمین یک لحظه تاریکیاش ربطی به خورشید ندارد. انسان هر گناهی که میکند ربطی به خدا ندارد، خودش پشت میکند تاریک میشود. حالا دین مثل نور است. چطور زمین با نور زنده شد، دین هم دنیای انسان را زنده میکند. حیات انسانها به دین آنهاست. اگر دین را برداری حیاتی نیست. آیه را ببینید: «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا» بدانید که خدا زمین را بعد از مردنش زنده میکند. اگر میخواست این زنده شدن شبانهروز را بگوید نمیگفت: «اعْلَمُوا» چون همه میدانند چیز دیگری را میخواهد بگوید. در روایات داریم: “یحییها بالعدل بعد موتها بالظلم“ بدانید که خدا زمین را به دین زنده میکند بعد از اینکه به کفر مرده است. به عدل زنده میکند بعد از اینکه به ظلم مرده است. حالا میبینید منتظر آقایی هستید که بیاید انتقام جدش حضرت سجاد را که به او گفتند بیا به این عنوان با من بیعت کن که من مالکم، خواستم تو را میفروشم و خواستم تو را بنده خود خود نگه میدارم. حضرت میگوید: کرهاً پذیرفتم(به اجبار پذیرفتم) امام زمان چرا غایب شده چون اینها به او هم همین را میگفتند: این همه غیبت برای این است. بشر زندگی منهای دین را تجربه کند خسته میشود. ببینید منهای دین همه چیز را از بین میبرد. خسته میشود. چون این بحث منهای دین همه چیز ضایع میشود تکههایی را گفتم، قسمتهای دیگر مانده انشاءالله در جلسات دیگر این بحث را ادامه میدهم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته