پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

سخنرانی حجت الاسلام حاج علی اکبری؛ شروط دستیابی به بیداری
 

بیداری، نخستین منزل سلوک


بخش نخست این سورۀ نورانی سوگند ها است. دربارۀ سوگند ها عرض کردیم که اولین سوگند، سوگند به فجر و سپیده است. واژۀ فجر نسبت ویژه ای با شخصیت و قیام سیدالشهدا (علیه السلام) و مکتب و مرام آن بزرگوار دارد. نور ولیّ خدا که نور خدا است، مه شکن و ظلمت شکن است. مثل سپیدۀ بعد از شب تاریک و ظلمانی است. برای شخص، توجه به آن بزرگوار بیدار کننده است و عقل انسان را که گرفتار ظلمات طبیعت است، با سرعت غیر قابل تصور که از اختصاصات حسین (علیه السلام) است از این ظلمات خارج می کند و به این ترتیب انسان به نور الهی راهنما می شود. روش امام حسین (علیه السلام)، جامعۀ انسانی را نیز سریعاً به سمت نور می برد و اسباب بیداری جمعی و امتی را فراهم می آورد.

در حقیقت و از این جهت، فجر، خود وجود مقدس حسین (علیه السلام) و قیام آن بزرگوار است و سوگند به فجر، چنین الهام بخشی ای دارد. عمدۀ مسئله، عبارت از یقظه و بیداری است. بزرگان ما که در دانش اخلاق و سیر و سلوک زحمت کشیده اند، اولین منزل در منازل سیر الی الله تبارک و تعالی را منزل یقظه و بیداری می دانند. یعنی اگر انسان از خواب غفلت بیدار نشود، اصلاً سیر و حرکتی ندارد. برای حرکت از هر منزلی، بیداری شرط نخست است. بعد برای اینکه انسان به یقظه و بیداری برسد، راه هایی را به ما نشان داده اند که مباحث مفصل، شیرین، دلنشین و کاربردی دارد که انسان چگونه از ظلمات غفلت خارج شود و به نور یا سپیدۀ یقظه برسد که همان حالت بیداری سالک است. اگر در چنین حالتی در شخص پیدا شود، امید هست که به نصف النهار روشنایی کامل دست یابد و به نور ولایت الهی منور شود.

چهار شرط دستیابی به بیداری


قرآن کریم می فرماید: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ»[1]؛ بگو: «من فقط به شما یک اندرز می دهم که: برای خدا به پا خیزید». این دعوت به بیداری است و در مقابل هم فرموده است «وَلاَ تَکن مِّنَ الْغَافِلِینَ»[2]؛ و از غافلان مباش». فردی که می خواهد به آن مقاصد برسد، باید از جانش غفلت زدایی کند. برای چنین سیری و ورود به منزل بیداری چند مسئله نیاز است. اگر کسی به لطف خدای متعال به منزل بیداری رسید، می شود امید داشت که سایر منازل انسانیت را پله پله تا ملاقات خدا و لقاء الله طی کند.

در منزل بیداری که منزل اول برای سالک است، آنچه روح و جان ما را حرکت می دهد، عبارت است از:

۱. توجه به آیات و نشانه ها؛

۲. توجه به نعمت ها؛

۳. توجه به خطر ها؛

۴. توجه به مرگ.

حداقل این چهار توجه لازم است تا انسان به سپیده و فجر صادق یقظه دست پیدا کند. البته تسهیل کننده های هم داریم که در این زمینه به ما کمک می کنند که به بعضی از آنها اشاره خواهیم کرد.

۱. توجه به آیات الهی
نکتۀ اول توجه به آیات و نشانه ها است. خداوند تعالی این عالم را عالم نشانه ها قرار داده است؛ چنان که فرمود: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیلِ وَالنَّهَارِ لآیاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ الَّذِینَ یذْکرُونَ اللّهَ قِیامًا وَقُعُودًا وَعَلَی جُنُوبِهِمْ وَیتَفَکرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلًا سُبْحَانَک فَقِنَا عَذَابَ النَّار»[3]؛ مسلّماً در آفرینش آسمان ها و زمین و در پی یکدیگر آمدن شب و روز، برای خردمندان نشانه هایی است؛ همانان که خدا را [در همه احوال] ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد می کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند [که] پروردگارا اینها را بیهوده نیافریده ای، منزهی تو؛ پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار».

پس عالم، عالم نشانه ها است. قرآن کریم به ما تصریح کرد که آسمان ها و زمین و گردش روز و شب، نشانه است. اگر کسی به دنبال نشانه ها باشد، همۀ عالم نشانه است: «و فی کل شیء له آیه» هر چیزی که در این عالم هست، آیه و نشانه است و عاملی برای بیداری و ذکر و توجه انسان. این منطق قرآن کریم است؛ لذا به صراحت فرموده است: «سَنُرِیهِمْ آیاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّی یتَبَینَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یکفِ بِرَبِّک أَنَّهُ عَلَی کلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ»[4]؛ به زودی نشانه های خود را در افق ها[ی گوناگون] و در دل هایشان بدیشان خواهیم نمود تا برایشان روشن گردد که او خود حق است. آیا کافی نیست که پروردگارت خود شاهد هر چیزی است؟». ما آیات و نشانه های خودمان را به آنها ارائه خواهیم کرد. «سنریهم» معنایش این نیست که فردا نشان خواهیم داد.

این سین، سین استقبال نیست؛ بلکه سین تأکید است. همین حالا هم در وجودتان و در عالم پیرامون شما به شما نشان دادیم. در برابر این ارائه است که وجود مقدس حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در مناجات نورانی عرفه فرمودند: «إِلَهِی عَلِمْتُ بِاخْتِلَافِ الْآثَارِ وَ تَنَقُّلَاتِ الْأَطْوَارِ أَنَّ مُرَادَک مِنِّی أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَی فِی کلِّ شَی ءٍ حَتَّی لَا أَجْهَلَک فِی شَی ءٍ؛ خدای من با توجه به گونه های مختلف آثارت و جابجایی آن دانسته ام که منظور تو از من این است که من تو را در هر چیز بشناسم تا اینکه به تو در هیچ چیز جاهل نباشم».

من از «این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود»[5] و از این همه گونه گونی خلق تو متوجه شدم که تو خواستی در هر چیزی خودت را به من نشان دهی تا من هیچ گاه تو را گم نکنم. این منطق حسینی است در برداشت از آیات. به قول فروغی بسطامی: «با صد هزار جلوه برون آمدی که من؛ با صد هزار دیده تماشا کنم تو را». پس مسئلۀ اول، مسئلۀ توجه به آیات و نشانه ها است. فقط کافی است انسان توجه پیدا کند.

مشکل ما مشکل غفلت از آیات است؛ چراکه آیات برای ما عادی شده است و به دیدن آنها عادت کرده ایم! چه راهی است برای اینکه از حالت عادتِ خواب برنده بیرون بیاییم؟ راهش تفکر است. باید به تفکر عادت کنیم. جزء جماعتی نباشیم که به قول قرآن کریم: «وَکأَین مِّن آیةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یمُرُّونَ عَلَیهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ»[6]؛ و چه بسیار نشانه ها در آسمان ها و زمین است که بر آنها می گذرند، در حالی که از آنها روی برمی گردانند». خدای متعال در این آیۀ کریمه توبیخ می کند و می فرماید چقدر آیه در آسمان و زمین برای شما قرار دادم، اما از کنارش می گذرید و از آنها روی می گردانید.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) در دهۀ اول ذی الحجه تهلیلات دهگانه ای را به صورت یک ذکر بسیار جذاب در اختیار ما گذاشته اند. در آن تهلیل ها می گوییم: «لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ اللَّیالِی وَ الدُّهُورِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ أَمْوَاجِ الْبُحُورِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ رَحْمَتُهُ خَیرٌ مِمَّا یجْمَعُونَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ الشَّوْک وَ الشَّجَرِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ الشَّعْرِ وَ الْوَبَرِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ الْحَجَرِ وَ الْمَدَرِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ لَمْحِ الْعُیونِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ فِی اللَّیلِ إِذَا عَسْعَسَ وَ الصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ...». [7] در اینجا «لا إِلَهَ إِلا اللَّه» که ذکر خالص توحیدی است، با پدیده هایی که پیرامون ما است، گره می خورد.

از چشم به هم زدن تا موج دریا ها و وزش باد ها در صحرا ها و تا تک تک شن ها و ریگ های بیابان ها که حضرت در این ذکر استخدام می کند، گسترۀ این آیات و نشانه های الهی را به ما یادآوری می کنند. هر کدام از اینها گویا «لا اله الا الله» می گوید. شاعر چه زیبا گفته است: «هر گیاه کز زمین روید، وحده لا شریک له گوید». همۀ عالم ذکر او را می گویند و «گر به اقلیم عشق روی آری، همه آفاق گل سِتان بینی».[8] چنانچه انسان از حالت طبیعت خارج شود، می بیند در عالم چه خبر است! همه دارند با تو صحبت می کنند و می گویند: «روزان و شبان، ما سمیعیم و بصیریم و هوشیم، با شما نامحرمان ما خاموشیم».[9] بیدار شو! اگر خواب باشی، نامحرم هستی و هیچ چیزی گیرت نمی آید.

درست مانند ظرفی که زیر باران به صورت وارونه باشد، خشک خواهد بود و حتی یک قطره هم گیرش نمی آید. تو اگر خواب باشی، مثل ظرف وارونه هستی و در معرض بارش آیات الهی، یک قطره هم گیرت نمی آید. به قول مولوی: «از جمادی عالم جان ها روید، غُل غُل اعضای عالم بشنوید». این مطلب اول بود. پس چون ما نامحرم هستیم، آیت را نمی بینیم و صدایشان را نمی شنویم.

حافظ به خوبی این مطلب را بیان کرده، آنجا که می گوید: «تا مگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی، گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش». باید آشنا شوی. راه آشنا شدن هم به اذن الله تبارک و تعالی فکر است، البته فکر بعد از ذکر است؛ لذا ابتدا فرمود: «یذْکرُونَ اللّهَ» و بعد فرمود: «وَیتَفَکرُونَ». این دو دستشان که به هم برسد، انسان از وضعیت غفلت و خواب به وضعیت بیداری و فجر می رسد. سلوک انسان از اینجا شروع می شود. این نکتۀ اول برای بیداری بود.

۲. توجه به نعمت های الهی
نکته دوم توجه به نعمت ها است. قرآن کریم با صدای رسا به ما اعلام کرده و گفته است: «وَآتَاکم مِّن کلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا»[10]؛ و از هر چه از او خواستید به شما عطا کرد، و اگر نعمت خدا را شماره کنید، نمی توانید آن را به شمار درآورید». هر چه مورد نیاز شما در ظاهر و باطن و جسم و روان و دنیا و ابدیت بود، ما آنها را به شما دادیم. منظور «من کل ما سالتموه» سؤال به زبان تکوین است. هر چه که مورد نیاز شما بود، قبل از اینکه به زبان جاری کنی، همه را به تو داده ایم. البته امکان اینکه بتوانی نعمت شماری کنی وجود ندارد.

معنای این جمله آن است که حتی نمی توانید بشمارید، چه رسد به اینکه شکرش را به جای آورید!جناب شیخ اجل سعدی (علیه الرحمه) در دیباچۀ گلستان یک جمله دارد که برگرفته از کلام اولیای خدای تعالی است. مثالی زده و گفته در هر لحظه ای که نفس می کشید، در یک دم و بازدم دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.

بعد هم خیال همه را راحت کرد: «کز دست و زبان که برآید، کز عهدۀ شکرش به درآید». البته این جمله دقیق نیست؛ چراکه بیش از دو نعمت است، بلکه هزاران نعمت است تا بتوانیم فقط یک دم را داشته باشیم. منتها در نگاه سادۀ اولیه دو نعمت است. دقیق شوید ده ها و شاید صد ها نعمت باید کنار هم قرار گیرد تا یک دم اتفاق بیفتد. عوامل زیادی باید دست به دست هم دهند تا نفس آزاد شود. ما غرق نعمت های الهی هستیم و راه توجه به آنها این است که انسان چشمش را به روی نعمت های الهی باز کند.

بین نعمت و آیه ارتباط کاملاً دقیق و نزدیکی است و هر نعمتی آیه هم محسوب می شود. آب، هم نعمت است و هم آیه، اما ما هیچ وقت درباره آن فکر نمی کنیم. تشنه که می شویم، آب را می نوشیم. این مایع، خوش رنگ ترین و در عین حال بی رنگ ترین، خوش مزه ترین و در عین حال بی مزه ترین مایع است! با هیچ نوشابه ای در عالم قابل مقایسه نیست. خدای متعال در بی مزگی بهترین مزه را قرار داده و در بی رنگی، بهترین رنگ را.

پس هم آیه است از آن جهت که نشانۀ قدرت، لطف، حکمت و عظمت الهی است. ضمناً نعمت هم هست؛ چراکه از ما رفع عطش و پلیدی می کند. علاوه بر اینکه فکر و ذهن ما را بیدار می کند، جسم ما هم بهرۀ خودش را می برد. به نظر دقیق، هر آیه ای نعمت هم است؛ منتها نعمت بودن بعضی آشکار است، مثل میوه ای که می چینیم و می خوریم، و نعمت بودن بعضی مستور است، مثل ستاره ای که در آسمان می درخشد. آن ستاره از این جهت نعمت محسوب می شود که درخشش آن عظمت مولا را به ما نشان می دهد و رزقی را به دل، ذهن و جان من می رساند. منتها ما آدم ها تا می گوییم نعمت، ذهنمان معطوف به سفره است و نعمت های مادی. البته اگر از زاویۀ نعمت هم به آن نگاه کنیم، ان شاءالله غفلت زدایی می کند.

شهادت لفظی و عملی امام حسین (علیه السلام) در عرفات و کربلا
در مقدمۀ مناجات عرفۀ سیدالشهدا (علیه السلام)، حضرت یک شهادت داده اند که تکان دهنده است. آنجا که حضرت فرمودند: «من شهادت می دهم» و این شهادت را به تمام وجودش گره می زند. با رگ قلبم، عصب های چشمم، با منطقۀ اتصال دو فک خودم، با گوشت و پوست و خون و... خیلی عجیب است. حضرت فرمود من شهادت می دهم که اگر همۀ روزگار را زنده باشم و بخواهم فقط شکر یک نعمت از نعمت هایی که به من دادی، به جا آورم، چنین کاری از من ساخته نیست. آنهایی که ظریف و اهل دقت هستند، می گویند سیدالشهدا (علیه السلام) در عرفات، این شهادت را در کلمات ریخت و چند روز بعدش در مقتل، در عمل آن را ابراز کرد و همۀ آن هجده عضوی که حضرت با آنها شهادت داد، مورد اصابت قرار گرفت.

پس برای خروج از شب غفلت، باید به نعمت ها هم توجه کنیم. قرآن کریم هنگامی که خواسته این صحنه را توضیح دهد، از تشبیه عجیبی استفاده کرده و فرموده است این قدر تاریک می شود که: «إِذَا أَخْرَجَ یدَهُ لَمْ یکدْ یرَاهَا»[11]؛ هر گاه [غرقه] دستش را بیرون آورد، به زحمت آن را می بیند». شخص نمی تواند دست خودش را هم ببیند. در ادامه هم فرمود: «وَمَن لَّمْ یجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ؛ و خدا به هر کس نوری نداده باشد، او را هیچ نوری نخواهد بود». اگر خدا آن سپیده و صبح روشن را برای کسی نیاورد، از نور خبری نیست. معنایش این است که اگر می خواهید سپیده ای برای شما اتفاق بیفتد، باید دست به دامن حضرت حق شوید. باید «یا نور یا قدوس» بگویید و از خودش نور بخواهید.

این هم مطلب دوم. پس مطلب اول این بود که برای کسی که غرق ظلمات است، برای ورود به منزل یقظه که سپیدۀ سالک است، استفاده کنید. اگر خفتی، مُردی؛ اگر ماندی، مُردی، وگر رفتی، بُردی. انسان باید راه بیفتد. بخواهیم از این وضعیت خارج شویم راه اول، عبارت از توجه به آیات است. راه دوم هم توجه به نعمت ها است که اشاره شد و شیوۀ مواجهه سیدالشهدا (علیه السلام) را هم بیان کردیم.

۳. توجه به خطرها
اما مطلب سوم برای اینکه انسان از این خواب بیرون بیاید و بیدار شود، توجه به خطر ها است. یادمان باشد که پیرامون ما مملو از مخاطرات است. «صد هزاران دام و دانه است ای خدا، ما چو مرغان نحیف بینوا». دور تا دور ما مثل یک میدان مین است. اگر در وضعیت غفلت باشیم، روی مین می رویم. اما اگر بیدار باشیم و توجه پیدا کنیم، آن وقت می بینید باید چقدر دقت کنیم. مشکل ما این است که شیطان را جدی نگرفته ایم، با اینکه خدای متعال فرمود مسئلۀ شیطان برای شما جدی است: «إِنَّ الشَّیطَانَ لَکمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»[12]؛ در حقیقت شیطان دشمن شما است، شما [نیز] او را دشمن گیرید». شیطان دشمن شما است، اما شما مثل اینکه او را دشمن محسوب نمی کنید. دشمن معمولی هم نیست، یک دشمن قسم خورده است؛ چنان که قرآن از قول او بیان می دارد: «فَبِعِزَّتِک لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبَادَک مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»[13]؛ [شیطان] گفت: پس به عزت تو سوگند که همگی را جداً از راه به در می برم، مگر آن بندگان پاکدل تو را». شیطان انسان را رها نمی کند. برای اینکه بدانید چقدر کارش حساب شده و جدی است، خداوند در سورۀ اعراف صحنه ای را توصیف کرده است. شیطان می گوید من سراغ تک تک انسان ها می روم و از همه طرف آنها را محاصره می کنم: «لآتِینَّهُم مِّن بَینِ أَیدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ»[14]؛ از پیش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها می تازم». از همه طرف حمله می کند. اهل دقت اینجا توضیح داده اند که اینکه گفته است «عَنْ أَیمَانِهِمْ» یعنی از طریق حسنات هم سراغشان می روم تا گرفتار عُجب و سمعه و ریا شوند. «شَمَآئِلِهِمْ» هم که می شود از طریق معصیت و گناه و «مِّن بَینِ أَیدِیهِمْ» هم یعنی از طریق دلبستگی به دنیا. بیشتر بندگان هم رفوزه می شوند: «وَلاَ تَجِدُ أَکثَرَهُمْ شَاکرِینَ؛ و بیشترشان را شکرگزار نخواهی یافت».

این هم نکتۀ سوم. انسان باید باور کند که در منطقۀ خطر است. خود باور همین خطر باعث سر زدن سپیده می شود و فجر در وجود انسان معنا پیدا می کند.

۴. توجه به مرگ
نکتۀ چهارم برای بیدار شدن و خروج از غفلت، یاد مرگ است. چگونه یاد مرگ ما را بیدار می کند؟ مرگ قطعی و حتمی و ناگهانی است و بی هماهنگی از راه خواهد رسید. قرآن می فرماید: «وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَی أَرْضٍ تَمُوتُ»[15]؛ و کسی نمی داند در کدامین سرزمین می میرد». کسی نمی داند فردا چه کاره است! از فردا بی خبریم، اما اصل ورود به حیات برزخی قطعی است. چنین چیزی خیلی بیدارکننده است. اولاً به ما یادآوری می کند که ما مسافر هستیم. بعد به ما یادآوری می کند که باید وقت را غنیمت بشماریم.

سپس به ما یادآوری می کند که به سرای ابدی و جاودانی منتقل می شویم. در نهایت به ما یادآوری می کند که توشه را باید از همین جا برداریم. بهترین توشه هم تقوا است: «وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوَی»[16]؛ و برای خود توشه برگیرید که در حقیقت، بهترین توشه، پرهیزگاری است». چنین حالتی باعث می شود جلوی تسلط شیطان بر ما و فریفتگی توسط دنیا گرفته شود. ذکر الموت اکسیر اعظم است و برکات فراوانی دارد، از جمله اینکه باعث بیداری می شود.

فکر می کنید بعد از این چهار مورد، به چیز دیگری هم برای بیداری نیازی هست؟ همۀ اسباب بیداری فراهم است. کسی که خواب است تعجب دارد که با این همه آیات، نعمات، خطرات و با این همه سر و صدا خواب است! عجب خواب سنگینی است! با اینکه در شرف مرگ است و مرگ دارد به او مسلط می شود، باز هم خواب است.

کلمۀ فجر بیان می دارد که باید فکری کرد برای ورود به این سپیدۀ بیداری که تازه می شود اولین منزل از منازل صدگانۀ سلوک الی الله تبارک و تعالی. این منازل پله پله تا ملاقات خدا و منزل فنا می رود که ملاقات حضرت حق است. انسان بخواهد حرکت کند، باید این توجه ها در او پیدا شود تا بیدار شود و راه بیفتد.

همراه با حر
در این زمینه نقش ولیّ کامل، فوق العاده است و در این میان، نقش امام حسین (علیه السلام) در بین اولیای خدا عجیب است؛ چه در بیدار کردن روح خفته که انسان خودش را کشف کند، و چه در بیدار کردن جامعۀ خفته. معمولاً در مثل چنین مجلسی و چنین شبی، از درس های عاشورایی می روند به مکتب جناب حر تا در این مراجعه، معجزۀ حسین (علیه السلام) را در بیدار کردن ببینند.

مثل اینکه در خواب بود. با حسین روبرو شد، اما حسین را ندید. البته یک موجودی داشت که ظاهراً از پر قنداق دارد که این را امام حسین (علیه السلام) آشکار کرد؛ آنجا که فرمود: «أَنْتَ الحُرُّ کَما سَمَّتْکَ أُمُّکَ حُرَّاً فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ؛ تو در دنیا و آخرت آزاده هستی، همان طور که مادرت تو را حر نامید». مثل اینکه امام حسین (علیه السلام) خواست بگوید حر! این نجات تو محصول مادرت است.

حر خیلی آدم مؤدبی بوده است. فرمانده جنگی و شجاع بوده، فرماندۀ هزار آدم جنگی است. آدم عادی نیست. به این معنا هم شناخته شده است؛ لذا وقتی به لرزه افتاده بود، به او گفتند: حر! این تویی؟ این ترس در تو سابقه ندارد! مثل اینکه نجابت و ادبی داشته است. آنجایی که با امام مواجه شد، گفت: «من مأموریت دارم و باید مأموریتم را انجام بدهم». حضرت فرمود: «ما بنا داریم نماز بخوانیم». بعد از اذان ظهر، حضرت بین اذان و اقامه خطبه ای خواندند و این بعد از آن بود که حضرت فرموده بودند که اسب هایشان را سیراب کنید و به خودشان رسیدگی کنید. حضرت در این خطبه فرمودند: «شما اهل کوفه نامه نوشتید اینها مقدمۀ سپاه کوفه بودند و مأموریتشان این بود که کاروان را نگاه دارند و دعوت کردید. اگر از دعوتتان دست برداشتید، من سراغ کارم می روم». آنها گفتند: «ما مأموریت دیگری داریم».

اینجا حضرت فرمودند: ما می خواهیم نماز بخوانیم و اگر می خواهید، شما با اصحاب خودت بخوان و ما با اصحابمان می خوانیم. اما حر گفت: ما با شما نماز می خوانیم. معلوم شد که قرار است خبر هایی باشد. یک جای دیگر هم ادبش را نشان داد. آنجایی که حر کار را بر حضرت سخت گرفت و هر چه حضرت به او دستور داد متوجه نشد. ظلمات است دیگر، دستگاه طاغوت ذهن و فکر را فلج می کند. لذا حضرت ناچار شد سرش داد بزند و شاید ضربه ای بود برای بیدار کردن کسی که در خواب عمیق است. حضرت فرمود: «ثَکَلَتْکَ أُمُّکَ؛ مادرت به عزایت بنشیند». چرا اسم مادرش را برد؟ مثل اینکه تو را درست تربیت نکرده است، هر چه می گویم متوجه نمی شوی! گفت: «آقا، اگر غیر از شما بود من از جوابش نمی گذشتم، اما من چگونه اسم مادر شما را بیاورم؟!». کار جلو رفت تا اینکه مأموریت داده شد و حضرت را در منطقه ای که به او دستور داده شده بود، محاصره کرد. حر در آنجا به حضرت خیلی سخت گرفت و نگذاشت حضرت به روستا ها سر بزند. اما در اعماق وجودش حالی دیگر داشت. دستش را به سید الشهدا (علیه السلام) داده بود، اما نمی توانست از ریاست و فرماندهی لشکر دل بکند. حبّ دنیا و جاه بر او مسلط بود، اما ته دلش با سالار عشق بود.

اینجا حر هنوز خودش و حسین را ندیده بود. چون ندیده هنوز در ظلمات است تا جایی که قصه جدی شد. در دیداری که روز عاشورا با عمر سعد داشت گفت: «می خواهی با حسین مواجه شوی؟!». عمر سعد گفت «بله». هر چه حر به عمر سعد توضیح داد، آن ملعون متوجه نمی شد. وقتی کار به اینجا رسید، لرزه به قلبش افتاد که من در مقابل ابن الزهرا شمشیر کشیده و میدان رفته ام! نفس لوامه او را به تردید انداخت تا اینکه به سپیده فجر رسید. اینجا یک دفعه یک روشنایی در وجودش پیدا شد و این روشنایی، تصرف حسین (علیه السلام) بود.

حر شکست و حر دیگری ساخته شد. درون خودش ذوب شد و حر جدیدی سر بر آورد. این نقطۀ عجیب، نقطۀ رهایی است. تا اینجا هم که حر آمده، حسین او را آورده، اما دیگران خیال می کنند خودش دارد می آید. از این به بعد دیگر سالک، مجذوب است و خدا او را می کِشد.

حر به اینجا که رسید، با خود می گفت: این حسین است، این آقای من است. از اینجا به بعد سپر را جلوی صورتش گرفت. با خود می گفت: این همه بی حیایی کردم، حالا چطور با تو روبرو شوم؟! یک قدم می آید جلو و یک قدم می رود عقب! من چگونه با حسین روبرو شوم؟ جواب زینب را چگونه بدهم؟ من حسین را در این بیابان اسیر کردم، اینکه یک گناه عادی نیست. اما مدام صدایی را می شنود که می گوید: بیا... این صدا را دائم در وجودش می شنود. سپر را کنار زد، دید اگر ده قدم آمده، حسین صد قدم آمده است. دید که حسین جلوی او ایستاده است.

امام گفت: «حر! چرا سرت را به زیر انداختی؟». حر گفت: «هل لی من توبه؟». امام، پیک رحمت خدا است؛ لذا فرمود: «حر! سرت را بلند کن! تو تا به حال حسین را ندیده بودی، یک بار ببین...». تا سرش را بلند کرد، جمال و جلال خدا را دید. بله، پذیرفته شده بود.

امشب شبی است که با وساطت حسین (علیه السلام) بخواهیم ترقی و تعالی کنیم: چراکه معجزه اش این است که دست انسان را می گیرد و یک باره از «اسفل السافلین» به اعلی العلیین می برد. سلام امشب، سلام عجیبی است! سلام دیدار است، سلام حر است! با حر همراه شوید؛ آن لحظه ای که چشمش به حضرت افتاد...

پی نوشت ها:

[1] سبأ: ۴۶.

[2] اعراف: ۲۰۵.

[3] آل عمران: ۱۹۰ - ۱۹۱.

[4] فصلت: ۵۳.

[5] مصرعی از قصیده‌ی شماره‌ی ۲۵ سعدی که در وصف بهار است.

[6] یوسف: ۱۰۵.

[7] مفاتیح الجنان، اعمال دهه نخست ماه ذی الحجه.

[8] بیتی از هاتف اصفهانی در ترجیع‌بند مشهور «که یکی هست و هیچ نیست جز او».

[9] مولوی.

[10] ابراهیم: ۳۴.

[11] نور: ۴۰.

[12] فاطر: ۶.

[13] ص: ۸۲ - ۸۳.

[14] اعراف: ۱۷.

[15] لقمان: ۳۴.

[16] بقره: ۱۹۷.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group