سخنرانی حجت الاسلام حاج علی اکبری؛ سوره فجر سوره امام حسین(ع)
در دنیای امروز پژواکی از کلمات امام حسین (علیه السلام) به گوش انسانهای آزادهی جهان میرسد. مکتب حسینی موفق شد نظامی را به نام سیدالشهدا (علیه السلام) در ایران بنیانگذاری کند و معارف حسینی را به سراسر عالم صادر کند؛ لذا باید قدر آن را بدانیم.
آنها در روزهای غربت و در شرایط سخت که گفتن این حرفها تاوان و زندان داشت، حرف خود را زدند و آن بیانات منجر به تعطیلی این حسینیه توسط ساواک شد. امروز آثار آن همتها که بر گرد خورشید فروزان سیدالشهدا (علیه السلام) و با پرچمداری امام راحل عظیم الشأن شکل گرفت، در تمام نقاط عالم مشهود است.
به لطف خدای متعال و به فضل الهی، ستمگران و ظالمان عالم، آب خوش از گلویشان پایین نمیرود و این دورانی است که حسین (علیه السلام) برای آزادی انسانها به میدان آمده و نقشآفرینی روح مطهر او را مشاهده میکنید. واقعاً عرصه بر ستمگرانی که هر طور دلشان میخواست رفتار میکردند، تنگ شده است. الان در فضای جهانی عرصه بر آنان گشوده نیست و میدان برایشان فراهم نیست. البته باب ظلم و ستم هست، اما کارهایشان برایشان هزینه دارد. روزی رژیم صهیونیستی خبیث در عرض شش روز توانست لشکرهای کشورهای اسلامی را زمینگیر کند، و امروز به فضل الهی ظرف هشت روز، حزب الله با شعار «لبیک یا حسین»، قویترین و مقتدرترین دستگاه نظامی منطقه را زمینگیر میکنند.
پرچمی به نام نامی حسین (علیه السلام) برافراشته شد که دلدادگان آن امام بر اساس روش و سیره و نگاه علوی، اسلام ناب را فهمیدند و دریافت کردند، و موفق شدند برای اولین بار نظامی را به نام نامی امیرالمؤمنین، حضرت زهرا و سیدالشهدا (علیهم السلام) بنیانگذاری کنند. مردم حاضر شدند برای برپایی این پرچم خون بدهند، جوان بدهند و از نفس و نفیسشان بگذرند و حالا نسل ما برکات و آثارش را میبیند. الحمدلله این کشور زیر پرچم سیدالشهدا (علیه السلام) وسط یک منطقهی پر آشوب، جزیرهی امن و منطقهی امیدی است که مستضعفان جهان آن را تکیهگاه خود میدانند، و مستکبرین عالم از آن میهراسند.
همانطور که رهبر خردمند و فرزانه و عزیز ما توضیح دادند، آینده بسیار روشن است؛ اما کار، بسیار زیاد است. این معجزهی حسین (علیه السلام) است که یک نظام توانسته است به نام نامی آن حضرت در این روزگار پرفریب، بیش از سه دهه به صراط مستقیم و خط خودش ادامه دهد. باید گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ (عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ)». باید قدر یکدیگر را بدانیم، قدر رهبر عزیزمان را بدانیم، قدر سرمایههای ایران عزیزمان را بدانیم، با هم متحد شویم و هر کس هر کاری میتواند، برای ایران عزیز بکند که الان نقطهی امید مستضعفان در سراسر عالم است. انشاءالله با همت همهی ما، این نظام بتواند نقشآفرینی بیشتری بإذن الله تبارک و تعالی داشته باشد.
همهی ما آرزو داریم که اینجا با آن سابقهی درخشان، و با همت رادمردان و فرهیختگان و فرزانگان، دوباره مشعل هدایتی شود پیش روی نسل جوان عزیز امروز ما و منشأ برکات باشد؛ انشاءالله.
سورۀ سیدالشهدا (علیه السلام)
در کلمات اولیای خدا سورۀ مبارکۀ فجر با عنوان سورۀ امام حسین (علیه السلام) شناخته شده است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «إقرَءوا سورَه الفَجرِ فی فرائِضَکُم و نَوافِلِکُم فَإنَّها سورَهُ الحُسین بن علی (علیه السلام) وارغَبوا فیها رَحِمَکم الله تعالی... مَن أدمَنَ قراءَهَ والفَجر کانَ مع الحسین بن علی (علیهما السلام) فی درجَتِه فی الجَنَّهِ»[1]؛ سورۀ فجر را در نمازهای واجب و مستحبّ خود بخوانید که آن، سورۀ حسین بن علی (علیهما السلام) است، و به آن تمایل ورزید، تا خدا شما را مورد رحمت خود قرار دهد... هر که پیوسته به خواندن سورۀ فجر بپردازد، با حسین بن علی (علیهما السلام) در بهشت، هم درجۀ او خواهد بود». بر اساس این روایت، کسی که با این سورۀ نورانی انس بگیرد، به او بشارت داده شده که در قیامت حشرش با امام حسین (علیه السلام) خواهد بود.
نکته مهم اینکه اینجا فقط صحبت از قرائت این سوره نیست. حشر با امام حسین (علیه السلام) در قیامت که مقصد همۀ سالکان و عارفان و مجاهدان است، به این سادگی میسر نیست. اگر کسی صرفاً این سوره را قرائت کند چنین رتبه ای به او داده می شود؟ مناسبت حکم و پاداش و موضوع، مطلب مهمی است. معنای روایت این است که اگر کسی با این سوره انس بگیرد و به حقیقتش دست یابد و به مضامین عالی آن ایمان بیاورد و به مقاصدش التزام پیدا کند و خودش را بر آن اساس بسازد، شخصیت حسینی پیدا می کند؛ چراکه این سوره، سورۀ حسین (علیه السلام) است.
آنچه با امام حسین (علیه السلام) در دستگاه الهی مرتبط می شود، معمولاً از سرعت و رونق ورای تصوری برخوردار است. اما اینجا خیلی صریح به این مطلب اشاره شده و چنین بشارتی داده اند: «مَن أدمَنَ قراءَهَ والفَجر کانَ مع الحسین بن علی (علیهما السلام) فی درجَتِه فی الجَنَّهِ».
سیری کوتاه در سوره فجر
سورۀ حسین (علیه السلام) با سوگند هایی آغاز می شود و در ادامه، سنت الهی دربارۀ تاریخ و جهان را معرفی می کند؛ خصوصاً در ارتباط با مستکبرین و راه رسیدن به مقامات علی انسانی.
کلمۀ «فجر» اولین سوگندی است که در این سوره آمده است: «وَ الْفَجْرِ وَ لَیالٍ عَشرٍ وَ الشفْع وَ الْوَتْرِ وَ الَّیلِ إِذَا یسرِ هَلْ فی ذَلِک قَسمٌ لِّذِی حِجْرٍ»؛ سوگند به سپیده دم و به شب های دهگانه و به جفت و تاق و به شب وقتی سپری شود. آیا در این برای خردمند [نیاز به] سوگندی [دیگر] است». این بخش نخست سورۀ مبارکه فجر است که شامل پنج آیه ابتدائی آن می شود.
جالب است که اولین قسم، سوگند به فجر و سپیده و روشنایی و آغاز روشنایی است که پس از شبی تاریک می رسد؛ شبی که به نظر می رسد پایانی نداشته باشد. با رشحات اول صبح، شب شکافته می شود و این فجر، خودش یک سرآغاز است. پس سوگند به فجر، سوگند به امید، روشنایی، آینده، امید پس از ناامیدی و آسانی پس از سختی است.
«وَ لَیالٍ عَشرٍ» و شب های دهگانه؛ شب هایی که در آن سرنوشت انسان ها نوشته می شود؛ شب هایی که در آن برنامه ریزی می شود؛ شب هایی که در آن عبادت و آینده نگاری می شود.
ذیل این آیه اولیای خدا بیاناتی گفته اند؛ از جمله فرموده اند این شب های خاص و فوق العاده، شب های دهۀ ذی حجه است که رتبه ای خاص و در تأثیرگذاری جایگاه ویژه ا ی دارد. از جمله گفته اند شب های دهۀ محرّم است. دهۀ ذی حجه تا عید قربان در سیر و سلوک مؤمنان جایگاه ویژه ای دارد و دهۀ محرّم هم در سرنوشت جوامع. جمع بندی کرده و فرموده اند هر دهگانه ای را که مبدأ اتفاقات بزرگ در زندگی انسان ها باشد، می توان ذیل همین آیه قرار دارد. ابعادش بسته نشده است که بگوییم صرفاً مثلاً دهۀ ذی حجه است.
جالب است که سال ها بعد شاهد یک دهۀ تأثیرگذار در حیات بشری هستیم که مناسبات را تغییر داده، که از دوازدهم تا بیست و دوم بهمن است که به خوبی، دهۀ فجر نامگذاری شد. به هر حال سوگند به سپیده و شب هایی که سپیده آفرین است؛ شب هایی که در آن غصه ها هست، عبادت ها هست، برنامه ریزی هست، سازمان دهی هست، ابتکار هست و منجر می شود به یک فجر ماندگار. سپیده از پی آن دهگانۀ حسینی سر زده است و هر روز روشن تر می شود و امید را در دل ها افزون می کند. لذا در زیارت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در نیمه شعبان، خطاب به حضرت می گویید: «اَشهَدُ اَنَّکَ قُتِلتَ وَ لَم تَمُت بَل بِرَجاءِ حَیاتِکَ حَییت قُلُوبُ شِیعَتِکَ» اگر امیدی به زنده بودن هست، به خاطر دستگیری، الهام بخشی و یاری تو است.
بار بگشایید اینجا کربلا است
مثل چنین شبی یا روز دوم محرّم بر اساس برخی گزارش ها، کاروانی که حج را نیمه تمام گذاشت، به کربلا رسید، و کربلا را به نقطۀ اصلی آزادی جهان و نقطۀ اصلی امید ها بدل ساخت. این قافله مثل فردایی به کربلا رسید؛ جایی که اسمش در بین اولیای خدا شناخته شده بود و یک نقطۀ برگزیده و سرزمین انتخاب شده بود. لذا امام حسین (علیه السلام) وقتی وارد این سرزمین شدند، احساس عجیبی برایشان پیدا شد. به زینب (سلام الله علیها) هم چنین احساسی دست داد. لذا حضرت با اینکه می دانستند که به مقصد رسیده اند، اما به خاطر اینکه کاروان بدانند و هم بعد ها گزارش شود، از کسی که راهنمای قافله بود، پرسیدند: نام این سرزمین چیست؟
گفتند نینوا، قاضریه و... نهایتاً گفتند: به اینجا کربلا هم می گویند. تا این اسم گفته شد، امام (علیه السلام) حال خاصی پیدا کردند و فرمودند: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنَ الْکرْبِ وَ الْبَلَاءِ»[2]؛ خدایا! من از اندوه و بلا به تو پناه می برم». سپس به عباس (علیه السلام) و علی اکبر (علیه السلام) خطاب کردند: اینجا جایی است که باید فرود بیاییم؛ اینجا جایی است که به ما وعده داده شده است؛ اینجا سرزمین موعود است. من اینجا احساس عادی ندارم. اینجا محل نزول همۀ مصیبت ها و بلا ها است. اینجا سرزمین برگزیده ای است. بعد امام حسین (علیه السلام) خاطرۀ صفین را گفتند که وقتی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به اینجا رسیدند، مشتی از خاکش را برداشتند، استشمام کردند و فرمودند: «اینجا محل عشق بازی عشّاق خدا است». [3] امیرالمؤمنین (علیه السلام) بشارت چنین زمانی را داده بودند. السّلام ای سرزمین کربلا... .
پی نوشت ها:
[1] محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۱۸.
[2] سید بن طاووس، لهوف، ص۱۳۳ - ۱۳۴.
[3] راوی میگوید با علی (علیه السلام) بر کناره فرات بیرون آمدیم که از راه کناره گرفت و ایستاد؛ ما هم گرد او ایستادیم. با دستش اشاره کرد و فرمود: «اینجا جایگاه اسباب سفر و خوابگاه مرکبهایشان و محل ریختن خونشان است. پدرم فدای آنکه در زمین و آسمان یاوری جز خدا ندارد». راوی میگوید: هنگامی که امام حسین (علیه السلام) کشته شد، بیرون آمدم تا به مکانی که او را در آنجا کشته بودند رسیدم. درست همانگونه بود که امام علی (علیه السلام) گفته بود و حرفش کوچکترین خطایی نداشت. همان، ص۸۰ - ۸۱.