سودمندترین کارها برای انسان
عن مولانا و مقتد انا الامام الصادق علیه الصلاة و السلام: «أَنْفَعُ الْأَشْيَاءِ لِلْمَرْءِ سَبْقُهُ النَّاسَ إِلَى عَيْبِ نَفْسِهِ وَ أَشَدُّ شَيْءٍ مَئُونَةً إِخْفَاءُ الْفَاقَةِ وَ أَقَلُّ الْأَشْيَاءِ غَنَاءً النَّصِيحَةُ لِمَنْ لَا يَقْبَلُهَا وَ مُجَاوَرَةُ الْحَرِيصِ وَ أَرْوَحُ الرَّوْحِ الْيَأْسُ مِنَ النَّاس».(تحف العقول، 385)
وجود مقدس امام صادق (ع) کلمات گوهر باری مطرح کردهاند که هنر ما هم خوب شنیدن باید باشد و هم به کار بستن. حضرت (ع) میفرماید سودمندترین کارها برای انسان که خیلی به درد انسان میخورد، خیلی مشکلات انسان را میتواند حل بکند تا قبل از اینکه دیگران ردیف کنند، فهرست کنند عیوب انسان را، خود انسان فهرست کند. خیلی مهم است. کلام حضرت بسیار گرهگشاستیک طلبه باید بررسی کند ده سال است آمدم طلبه شدم واقعاً یک طلبه سر به راهی هستم یا اسم طلبگی را یدک میکشم، کارهایی میتوانستم بکنم، نکردم.اشکالات کارم چیست؟ چرا اینقدر بی حالم؟ چرا درسها را خوب نخواندهام؟ چرا از محضر اساتید اخلاق بهره نگرفتم؟ چرا عاطل و باطل میچرخم؟ نه یک مدرس خوب شدم؛ نه یک محقق خوب شدم، نه یک مبلغ خود شدم؛ همینطوری... .
حضرت (ع) میفرماید: پر رنجترین چیز برای انسان که خیلی سخت است، نهان داشتن و پنهان داشتن ندا را و فقر. بعضیها فقیرند خدا یک عزت نفسی به آنها داده که جایی مطرح نمیکنند؛ هر روز دستی به اینطرف، دستی به آنطرف دراز نمیکنند. حضرت (ع) میفرماید کار سختی است ولی هرکس انجام دهد، هنر کرده است؛ نداری خودش و فقر خودش را آشکارا مطرح نکند؛ تنگدستی خودش را پنهان کند.
خیلیها در جامعه ما دوستان وجود دارند تو طلبههایمان، تو غیر طلبههایمان وجود دارند که تو اولیات زندگیشان دچار مشکلند. تو این حوزهای که با این عظمت میبینید، خیلی طلبههای محجوبی وجود دارند که گاهی تو مشکلات اولیه زندگیشان میلنگند.
ما در دوران مدیریتمان گاهی من یک کسی را گذاشته بودم، سرک بشکد، سرک ناقص که سر بزند از وضع طلبهها با خبر بشود،
طلبهای آبگرمکن و حمام که جزو اولیات است در خانه این طلبه نبود. گفتیم چکار میکنید بالاخره بچهتان در زمستان و اینها. گفت از این چراغهای نفتی، یک دیگی رویش میگذاریم جوش میآید و جایی که گفت نمیشود اسمش حمام گذاشت، بچه را آنجا. خیلی، تو غذایتان وضعتان. نمیخواهم واقعاً شمارا هم اذیت کنم.
در همین حوزه شرایط سختی است؛ من گاهی، آنروز یک طلبهای آمده پیش من، اجازه بدهید بگویم برایتان، دیدیم این قیافه رشید، رعنا؛ گفتم: «مدرک تحصیلیت چیست آمدی طلبه شدی؟» گفت «لیسانس».
گفتم الان چیه؟ گفت زن و بچه دارم خدا هم اخیراً یک بچهای بهم داده، ولی چون امکاناتی ندارم که این بچه را بیاورم قم، آن بچه همان جاست. گفتم چقدر شهریه میگیری؟ گفت ماهی هفتاد تومان. گفتم در آمد دیگری نداریها گفت نه.
کم له من نظیر. آدم تنگدستیش را. جلوی من مثل زن و بچه مرده زد به گریه، گفت تا الان هیچ جا نگفته بودم، ولی شما را امین خودم دیدم و ناچار شدم بگویم. زد به گریه این جوان. دیدم سرا پا اشک میریزد. حالا بعد آدم این موضوع را آدم دنبال میکند با این صحبت کن با آن صحبت کن؛ اولاً متأثر میشوند، بعد میگویند آقا نامه بنویسید ما دنبال میکنیم. بر میدارم من نامه مینویسم، یک دو سه. همین دیشب به من زنگ زده بود، میگویم چکار کردند اینها تا حالا. گفت هیچی، زیرش یک پاراف کرد فرستاد ما را آنجا، او هم ما را فرستاد آنجا و برگشتم سر خط اول. یعنی اصلاً آن روحیه گره گشایی در جامعه ما نیست یعنی افراد آنی متأثر میشوند، ولی بعد هم ولش میکنند. اینکه حالا کسی پیگیری کند که این آمد، مشکلش حل شد، نشد، این هم نیست. بیفایدهترین چیز است که انسان به یک کسی نصیحت کند و او هم گوش نکند لذا امام جواد (ع) میفرمایدک «المؤمن يحتاج إلى توفيق من اللَّه، و واعظ من نفسه، و قبول ممّن ينصحه».
بیفایده یکیش همین است که آدم، همسایه آدم حریص شود، ولی اَروَح الروح یعنی. بهترین آسایش برای انسان الیأس من الناس.
آدم چشم به مال مردم نبندد، به پول مردم نبندد، یک طلبهای میگوید، رفتیم تبلیغ دیدیم یک حاجی بازاری وارد شد؛ البته آن محترم است مؤمن است رابطهاش هم با خداست، ما هم کسی را تنقیص نمیکنیم، خوبند، ولی چرا من طلبه کرنش کنم در مقابل او؟ یک فقیری که وارد مجلس شود، یا الله، تکن نخورم، ولی او که وارد میشود به تمام قد بایستم! این خطرناک است. اگر تو طلبهای حرمت این فقیر را باید بیشتر نگهداری، لذا در قرآن هم به پیغمبر هم خطاب میشود، چشمت را از اینها بر ندار؛ اینها فقیرند.
ما طلبهها بهترین الگویی که برای مردم باشیم. مردم واقعاً ما را زیر ذره بین دارند دوستان، یعنی تمام حرکات، افعال و رفتار ما را رصد میکنند که این آقایی که آمده در شهر ما، روستای ما، مسجد ما، تو حسینیه ما، اصلاً بر خوردش چطوری است. یک گوشه نشسته میپاید ما را، خنده ما، شوخی ما، معاشرت ما، نشست و برخاست ما، بعد یک پرونده ذهنی قطور از ما درست میکند در ذهنش، هم خودش بدبین میشود و هم عدهای را نسبت به روحانیت بدبین میکند. پرونده درست میکند؛ که لازم نیست کاغذ و قلم دستش باشد، ذهنش میشود پرونده.
و اروح الروح، بهترین آسایش چشم طمع بریدن و مأیوس شدن از مردم است. خدا. چه شد که به خدا توکل نکنیم در عین حال که خدا راه را برای ما باز کرده.
امروز به شما صراحتاً عرض میکنم اگر طلبهای درست از حوزه استفاده نکند، درست بخواند، بتواند چهار تا کلمه حرف با مردم بزند، امروز بهترین موقعیت مال طلبههاست بشرطها و شروطها که بتوانند در جامعه حضور پیدا کنند.
دانشگاه امروز شیفته طلبههای ملّاست، جامعه امروز شیفته طلبههای ملاست هر جا یک طلبه ملّایی بخواهد قدم بگذارد مردم استقبال میکنند. همین که برود دو رکعت نماز بخواند، چهار تا مسئله میگوید، یک روایت هم میخواند، چهارتا مطلب برای مردم میگوید. لازم نیست حالا از شرق و غرب؛ چهار چوب بضاعتی که دارد در انقلاب چه مسئولیتی دارد، همین مقدار این مسائل.
امروز طلبهای که بگوید من کار آیی ندارم، معلوم است که خودش مشکل دارد وگرنه جامعه با آغوش باز.
روزی ده ها نفر مراجعه میکنند، میگویند آقا کسی سراغ ندارید، سخنرانی اینجا، سخنرانی آنجا. باور کنید من گاهی تو میمانم کسی را معرفی کنیم، چطوری معرفی کنیم. یک اشکالی هم در حوزه ماست که متأسفانه آدمهای باقابلمان را نمیشناسیم.
این اشکال جدّی ماست. خوب هر چی ما از این حرفها بزنیم که شما خسته بیشتر میشوید و بعد میگوییم چهارشنبه مان را هم ایشان هدر داد. ببخشید. (چشم، تحف العقول 385)