دستورالعمل بعدي كه خداوند توسّط جبرئيل به پيامبر خود ابلاغ ميفرمايد، خواندن قرآن کریم است. ميفرمايد:
«وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيلا» [1]
يعني قرآن را با آرامش و آهسته آهسته، تلاوت كن. مقصود از ترتيل آن است كه آيات، شمرده شمرده تلاوت شود. گويا اينكه تلاوت كننده با خداوند سخن ميگويد و گفت و شنود دارد.
قرآن كلام الله است و معناي «كلامُ الله» آن است كه خداوند در حال سخن گفتن با بندۀ خویش است. از اينرو در محضر قرآن بايد رعايت آداب ظاهري و باطني نمود تا تأثير معنوي آيات آن بر جان و جسم انسان دوچندان گردد و ابهّت كلام حضرت حق در كردار و گفتار و رفتار او مؤثّر واقع شود.
تكرار آيات الهي در آرامش و تقويت ارادۀ پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» بسيار مؤثر بود و بر اساس همين دستورالعمل، يكي از مهمترين برنامههاي زندگي آن حضرت، تلاوت آيات الهي در دل شب بوده است. پيامبر اكرم«صلی الله علیه و آله و سلم» آيات الهي را با لحني دلنشين با تأمّل و تدبّر تلاوت ميفرمودند. آيات جانبخش و نشاطآفرين قرآن كريم با تلاوت دلنشين آن حضرت هر شنوندهاي را به سوي خويش مجذوب ميكرد و كمتر كسي را ميتوان سراغ داشت كه هنگام تلاوت، دل به آن كلمات معجزهآسا نسپارد. سران كفار قريش وقتي تأثير شگرف آيات قرآن را بر اعراب ديدند، گوش دادن به آيات الهي را ممنوع كردند. امّا با اينحال هر چند خود چنين قانوني وضع كرده بودند، مخفيانه پشت خانۀ پيامبر اكرم«صلی الله علیه و آله و سلم» ميآمدند، آيات نازل شده بر پيامبر را ميشنيدند و لذّت ميبردند. با اينكه بهترين آلات موسيقي و نوازندگان و خوانندگان را در اختيار داشتند، جاذبۀ كلام الهي آنان را ناگريز ميكرد از استراحت و خواب شبانگاهي خود چشم بپوشند و به شنيدن كلام وحي دل سپارند.
«وليد بن مغيره» که يکي از سران مشرکین بود و در فصاحت و بلاغت شهرت بهسزائی در بین اعراب داشت، روزی قرائت قرآن رسول خدا«صلی الله علیه و آله و سلم» را شنید. پيامبر اكرم«صلی الله علیه و آله و سلم» وقتی متوجّه گوش دادن وليد به تلاوت آیات الهی شدند، قرائت قرآن را تكرار فرمودند. وليد که به او «ريحانۀ قريش» میگفتند، پس از گوش دادن به آیات روحبخش قرآن کریم، مجذوب قرآن شد. از این رو نزد سایر مشرکین آمد و گفت: اکنون از محمّد كلامى شنيدم كه آن از سخنان آدمى و از سخنان پريان نيست و از حلاوت و شيرينى خاصّى برخوردار است. بالاى آن کلام با ثمر و پائين آن گوارا است. بر همه چیز برترى ميكند و چيزى برتر و بالاتر از آن وجود ندارد:
«وإن له لحلاوة و إن عليه لطلاوة و إن أعلاه لمثمر و إن أسفله لمغدق و إنه ليعلو و ما يعلي» [2]
آیات نورانی قرآن کریم، از طراوت و لطافت ویژهای برخوردار است. الفاظ قرآن جاذبه دارد و برکات و خواص بیبدیلی نصیب انسان میکند، اگرچه ممکن است کسی که قرآن میخواند، از میزان بهرهای که میگیرد، مطلّع نباشد و یا نورانیّت الفاظ قرآن را درک نکند. نظير انساني که میوهای مانند سيب را ميخورد و علیرغم عدم آگاهي از خواصّ آن و اطلاع از اثرات غذائی سيب، از ارزش غذائی نهفته در آن میوه، بهرهمند میگردد.
ارتباط با قرآن کریم در سير و سلوك انسانهايي كه خواهان رسيدن به مقامهاي عرفاني هستند، بسيار راهگشا است. از اينرو توصيه و سفارش اكيد قرآن و روایات و اساتید اخلاق بر اين است كه تا ميتوانيد قرآن بخوانيد. قرآن اين سفارش را در آیۀ دیگری از سورۀ مزّمّل به مؤمنان ميفرمايد: «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن» [3]
قرآن حد يُسر و توانايي را در تلاوت قرآن مطرح فرموده و بديهي است که اين توانايي، حدّ محدودي ندارد و هر چه انسان بيشتر قرآن بخواند، باز در خود احساس ميكند توانايي تلاوت آيات ديگري را نيز دارد. هر چند بر قرائت قرآن از روي صفحات آن توصيه شده است، ولي از حفظ خواندن آن در مسير و در حال استراحت نيز مانعي ندارد. اگر حتّي كسي سواد آنچناني ندارد، در حد خواندن حمد و سوره نيز از خواندن قرآن غافل نشود.
قرآن هيچ زماني را براي خواندن آيات الهي استثنا نکرده است؛ چنانكه در همين آيۀ شريفه ميخوانيم:
«فَاقْرَؤُوا ما تَيَسَّرَ مِنَ القُرآنِ عَلِمَ أن سَيَكُونُ مِنكُم مَرضي و آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الاَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللهِ و آخَرونَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللهِ فَاقْرَؤُوا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ...» [4]
يعني خداوند ميداند انسان گاهي مريض است و گاه در حال مسافرت و گاه در حال كسب و تجارت و حتّي گاهي در حال جهاد با دشمنان خداست و در جبهه و خط مقدم در حال كارزار با دشمنان است. با اين حال توصيه ميكند تا آنجا كه ميتوانيد از آيات قرآن تلاوت كنيد.
در قرآن آيهاي كه براي انجام كاري به اين حد توصيه و تأكيد شده باشد وجود ندارد. و از نظر تأكيد در آيات الهي، اين آيه منحصر به فرد است. خداوند تبارک و تعالی در سورۀ قمر مکرّراً میفرماید:
«وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ» [5]
و به راستى ما قرآن را براى تذكر و پندآموزى آسان و قابل فهم كرديم، پس آيا پند گيرندهاى هست؟
میفرماید سفارش به خواندن قرآن و ارتباط با این کتاب انسان ساز، به خاطر این است که ما قرآن را طوری قابل فهم و آسان فرستادیم تا همگان بتوانند از آن استفاده کنند.
قرآن یکی از بهترین اذکار است که باید سالک بر خواندن آن مداومت داشته باشد. ذکری که در رفع گرفتاری و شفای جسم و جان نیز مؤثر است. چنانکه میفرماید:
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً» [6]
و از قرآن آنچه را كه براى مؤمنين شفا و رحمت است فرو مىفرستيم و بر ستمكاران جز زيان نمىافزايد.
در روایات هم در این مورد بسیار تاکید شده است؛ از جمله این روایت است که میفرماید:
«... وَ سَلُونَا نُعَلِّمْكُمْ وَ نُوقِفْكُمْ عَلَى قَوَارِعِ الْقُرْآنِ لِكُلِّ دَاءٍ» [7]
یعنی از هر کجای قرآن که میخواهید رفع برای گرفتاری خود کمک بگیرید. قرآن هم شفای جسم دارد و هم شفای روح، با خواندن قرآن و عمل کردن به دستورات مهمّ آن، سلامت جسمی و روحی انسان تأمین میشود. یکی از دانشگاههای قلب آمریکا، مجلهای به نام مجلّۀ قلب منتشر میکند. در یکی از شمارههای آن مجلّه آمده است که لجّۀ دانشگاه قلب اعلام کردهاند: اگر کسی قرآن را با ترتیل بخواند یعنی نه بلند بلند، نه آهسته آهسته، نه تند تند و با آهنگ خاص خودش بخواند، قرآن در مغز و اعصاب و در قلب او تأثیر بهسزایی خواهد گذاشت. حتّي اگر کسانی که اضطراب قلب و اعصاب دارند، به زمزمۀ قرآن گوش فرا دهند، رفع اضطراب و نگرانی از آنها میشود.
در روایات داریم شبها موقع خواب سورۀ واقعه بخوانید، صبحها سورۀ یس بخوانید، اگر کسی دچار بیماری باشد و با اعتقاد و با حضور قلب، هفت مرتبه سورۀ حمد را بخواند، بیماری او شفا ميیابد. همچنین خواندن یک ختم قرآن همراه با تدبّر و معنی، باعث نجات از گرفتاری و ناراحتی میشود. خواندن آیاتی مانند:«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيم» [8] و یا مثلاً خواندن سورۀ حمد با پنج آیۀ اوّل سورۀ بقره و یا خواندن «آية الکرسی» و آیۀ «آمن الرّسول» و آيات اوّل سورۀ حديد و آخر سورۀ حشر، بسیار مورد تأکید واقع شده است؛ زیرا برای رفع گرفتاری و بهوجود آمدن نوعی نشاط حقیقی بسیار مفید است. بهخواندن سورههای جمعه، الرّحمن، یس و چهار قل نيز بسیار سفارش شده است. و از این قبیل روایات در کتب روائی بسیار یافت میشود. اگر روایات مربوط به کیفیّت خواندن سورههای مختلف قرآن کریم جمع آوری شود، به صورت یک کتاب مجزّا در میآید.
اقسام ارتباط با قرآن
از آنچه بیان شد، این نتیجه حاصل میشود که ارتباط با قرآن کریم و خواندن آن کتاب نورانی، خصوصاً برای سالک الی الله، امری لازم و ضروری است. ارتباط با قرآن و نحوۀ تلاوت آن، به اقسامی منقسم میشود:
قِسم اوّل؛ خواندن معمولی قرآن کریم است. مثلاً انسان برای اطاعت فرمان الهی، یک ختم قرآن میخواند. این نوع خواندن قرآن کار پسندیدهای است و تلاوت آن آیات نورانی، اثری در قلب و روح انسان میگذارد.
قِسم دوّم؛ خواندن قرآن به صورت ترتیل است. این قسم قرائت قرآن مهمتر و بهتر از قِسم اوّل است. در قِسم اوّل انسان کار ثواب انجام داده و پاداش هم میگیرد. امّا تأثیر کمي در یقظه و بیداری و در توجّه و تذکّر او دارد. در این مرحله انسان باید با ترتیل قرآن بخواند، یعنی شمرده شمرده و همراه با زمزمه قرآن را تلاوت کند. اگر چه ممکن است معنی قرآن را نیز نفهمد، امّا احساس میکند که دلش نیز همراه زبان، قرآن میخواند.
قِسم سوّم؛ که مهمتر از آن دو مرحله است و انسان را در سیر و سلوک الی الله بسیار کمک میکند، این است که در خواندن قرآن، قلب آدمی برای خداوند خاشع باشد. همانگونه که خداوند میفرماید:
«أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا يَكُونُوا كَالَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ...» [9]
در این آیه ابتدا میفرماید باید دلها برای «ذکر خدا» خاشع شود، که یکی از مصادیق ذکر، همان قرآن کریم است. یعنی ابتدا ذکر عام را بیان کرده و بعد ذکر خاص را آورده است. آنجا که میفرماید: «نَزَلَ مِنَ الْحَق».
خواندن قرآن به صورت ترتیل، مقدمۀ کسب حالت خشوع است. هنگامی که آدمی در مقابل قرآن خاشع شود، قلب هم همراه او قرآن میخواند و این قرآن تا عمق جان او نفوذ میکند. البته برای خواندن قرآن، آداب ظاهری (خضوع) هم باید رعایت شود، مانند اینکه انسان با وضو و طهارت باشد، موقع قرآن خواندن پاها را دراز نکند و با کسي حرف نزند و اين طرف و آن طرف را نگاه نکند و در صورت امکان دو زانو و مؤدّب بنشیند. در روایت است که قرآن زنده است و جان دارد، [10] ولی ما این زندگی را نمیفهمیم و الّا کسانی که اهل دل هستند، با قرآن حرف میزنند و قرآن هم با آنها صحبت میکند.
قرآن حیات طیّب دارد و ادب ایجاب میکند که انسان در مقابل قرآن مؤدّب باشد، هم در ظاهر و هم در باطن. یعنی دل هم مؤدّب باشد و به این طرف و آن طرف نرود و فقط متوجّه قرآن باشد. در این صورت است که در قلب یک حالت دیگر بهوجود ميآید که همان حضور قلب در موقع خواندن قرآن است. یعنی انسان در مییابد که همه جا محضر خداست و او با خدای سبحان سخن میگوید و خداوند نیز جواب او را میدهد.
همانگونه که قبلاً بيان شد، این مطالب از امور یابیدنی است و نمیشود حالت آن را وصف کرد. انسان به جایی میرسد که مییابد خدا با او صحبت میکند. از این رو گفته شده در جاهایی از قرآن که خداوند میفرماید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» شما بگويید «لبّيک» و فوراً جواب خداي سبحان را بدهید. [11] امام صادق«سلام الله علیه» میفرمایند اگر به آن مرحله حضور قلب هم نرسیدهای، جواب خدا را بده و به صورت ظاهری بگو «لبّيک» تا انشاءالله آهسته آهسته این حالت حضور قلب برای تو پیدا شود و برسی به آنجا که واقعاً صدای خدا را بشنوي.
نمیدانم، نمیتوانم و نمیشود در قاموس انسان راه ندارد. اگر انسان تلاش کند حتماً به این مراحل نائل میآید. از مرحوم آیتالله العظمي خویی«ره» نقل شده است که: «من در مدرسه خوی، طلبه بودم. یک نفر شبها بدون چراغ از روی قرآن میخواند. به او گفتیم از کجا به این مرتبه رسیدی؟ گفت از رابطه با خدا، به خاطر خوردن غذای حلال و اجتناب از شبهه ناک، از مواظبت زبان، گوش، چشم و مخصوصاً کنترل اعضاء و جوارحم.»
مرحوم کربلائی کاظم نمونۀ دیگری است که در قرن حاضر زندگي ميکرد و خود من هم با او دیداری داشتم. این شخص اصلاً سواد الفبایی نداشت، ولی به خاطر تقیّد به ظواهر شرع و اعتقاد به حلال و حرام، امام زمان«ارواحنافداه» به او عنایتی کردند و او حافظ قرآن شد. این آقا نور قرآن را میدید و با نور قرآن، آن را میخواند. روزی یکی از بزرگان دو تا «و» نوشتند، یکی به نیّت قرآن و دیگری به نیّت الفباء و به او دادند، کربلایی کاظم آن «و» که به نیّت قرآن نوشته شده بود را نشان داد و گفت این قرآن است. گفتیم از کجا فهمیدی؟ گفت این «و» نور دارد و آن «و» نور ندارد. یک آدم رعیّت و بیسواد هم بود. امّا در اثر تقيّد به ظواهر شرع و انس با قرآن به اين مرتبه رسيده بود.
انس با قرآن
انس با قرآن کریم برای پیشرفت سیر و سلوک، اثرات سازندهای دارد. بنابراین اهل معرفت باید بیش از دیگران به انس با قرآن اهمیّت بدهند. انس با قرآن میتواند برای مقابله با مفاسدي که اطراف جوانان را فرا گرفته است، به منزلۀ یک زره عمل کند. انس با قرآن، تحوّل خاصی در زندگی آدمی ایجاد میکند. به همین منظور در روایات شریف اهل بیت«سلام الله علیهم» ثوابهای حیرت آوری برای مأنوس شدن انسانها با قرآن وضع شده است. مثلاً در روایتی آمده است که اگر کسی سه مرتبه سورۀ توحید بخواند، ثواب یک ختم قرآن را دارد. [12] به این نوع پاداش، پاداش و ثواب تفضّلی و ترغيبي گفته میشود. به این معنی که خداوند متعال، پاداش بیش از اندازهای برای انجام برخی اعمال، تفضّل میفرماید که بندگان نسبت به انجام آن اعمال تشویق شوند و از اثرات سازنده و فوائد آن امور، بهره ببرند.
اهل معرفت و کسانی که به سیر و سلوک علاقه دارند از طریق انس با قرآن میتوانند منازل هفتگانه را بهتر بپیمایند و به مقصد برسند. خصوصاً اینکه قرآن یکی از مصادیق ذکر است و مداومت بر آن، انسان را بیدار میکند و به مقام یقظه میرساند.
مراتب انس با قرآن
مرتبۀ اوّل انس با قرآن، عبارت از خواندن قرآن، حفظ قرآن و انس با مجالس قرآن است. قرآن بايد در همۀ خانهها و در بين اقشار مختلف جامعه زنده باشد، در دانشگاهها و مقاطع مختلف تحصیلی آموزش و پرورش، بیش از این باید به مقولۀ انس با قرآن پرداخته شود و در مورد آن فرهنگسازی شود. مراکز و مكانهاي فرهنگي باید فرهنگ قرآن را به نسل حقجوی جوان ارائه کنند و مفتخر به انتشار کتاب الله باشند. و خلاصه جهتگیری و سیاستگذاریهای فرهنگی در کشورهای اسلامی، باید قرآنی باشد.
مرتبۀ دوّم انس با قرآن، تلاوت همراه با ترجمه و تفسير آن را در بر میگیرد. متأسّفانه مراجعه به تفاسیر قرآن کریم و بهرهمندی از آن کتب ارزشمند، در جامعۀ کنونی رویکرد مناسبی ندارد. اگرچه مفسّرين نیز هنوز قادر به فهم و درک کامل لایههای درونی اقیانوس بیکران قرآن نیستند و نتوانستهاند به اعماق آن دست یابند، ولي از تفاسير موجود نیز که زحمات فراوانی برای تألیف و گردآوری آنها کشیده شده است، به شایستگی استفاده نمیشود. نقل میکنند «ابن عربي» که در قرن هفتم هجری میزیسته، در زمان خود گفته است: «تاکنون هفتصد تفسير بر قرآن نوشته شده، امّا هنوز قرآن بكر است.» يعني کسی نتوانسته است به عمق معانی قرآن کریم دسترسي پيدا كند. امام خمینی«ره» ميفرمود: «از زمان ابن عربي تا عصر حاضر، تقریباً تعداد تفسيرها دو برابر شده است، امّا هنوز هم قرآن بكر است و كسي نتوانسته عمق آن را بفهمد.» به عبارت ديگر هنوز قطرهاي از درياي قرآن برداشت نشده است، ولی با این وجود، توجّه به معانی قرآن کریم و استفاده از تفسیرهای نوشته شده، مخصوصاً برای اهل سیر و سلوک، لازم است.
در مرتبۀ دوّم انس با قرآن، خواندن بايد همواره با معني و تفسير باشد. معنا ندارد كسي قرآن بخواند، امّا متوجّه معنای آن نباشد. هرکسی باید به اندازۀ توان خود به ترجمه و تفسیر قرآن کریم روی آورد و از معانی بلند آن بهره ببرد. بهانههایی نظیر عدم توانائی یا کمبود وقت در زندگی و ...، در این خصوص پذیرفته نمیشود. اگر به همان اندازه كه جوانان عزیز برای قبولی در دانشگاه، یا فراگیری حرفۀ خود، تلاش ميکنند، در مورد تلاوت قرآن با ترجمه و تفسیر، همت ورزند، قطعاً موفّق خواهند شد.
چنانچه یکی از دروس رشتههای مختلف دانشگاه، فراگیری معني و تفسير قرآن باشد، افراد دانشگاهی و تحصيل كرده، از دانش تفسير برخوردار خواهند شد و با معاني قرآني كاملاً انس خواهند گرفت. اگر همانگونه كه انسانها براي دنيا و رفاه اهل و عيال خود تلاش ميكنند و زحمت ميكشند، مقداري از وقت خود را صرف ياد گرفتن معاني قرآن بكنند و تفسير بخوانند، سعادت دو گیتی نصیب آنان ميشود.
در زمان پيامبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» با اينكه اکثر مسلمانان سواد نداشتند، ولي بسیاری از آنان حافظ قرآن بودند و در جلسات تفسير پيامبر گرامي«صلی الله علیه و آله و سلم» و امیرالمؤمنین علي«سلام الله علیه»شركت ميكردند و همگي به معاني و تفسير قرآن آگاهي داشتند. برخی از آنان علاوه بر توانائی خواندن قرآن، آیات قرآن را تفسیر ميکردند. بنابراین جوانان زمان حاضر نیز اگر همّت کنند، ميتوانند علاوه بر تسلّط بر ترجمه و تفسیر قرآن شریف، خودشان قرآن را تفسیر کنند.
با كمي همّت هر کاري امكان پذير است. نقل ميکنند «سكّاكي» كه شغل او ابتدا قفل سازي بوده و با تلاش و کوشش به مقامات علمي دست يافته است، روزي يك قفل بسيار خوب براي حاكم وقت ميسازد و نزد حاكم ميبرد. حاكم از دیدن آن قفل خشنود ميشود و در حال مشاهده و باز و بست کردن قفل بوده است که دانشمندي بر او وارد ميشود. حاكم، قفل را زير تشك خود ميگذارد و شروع به صحبت كردن با آن دانشمند ميكند. سكّاكي از اين بی توجّهی اندوهگین ميشود و با خود ميگويد: «اين علم خوب است، نه آن علمي كه زير تشك برود.» از این رو به کسب علم روی ميآورد. جالب اينجا است که هرچه تلاش كرد، موفّق نشد. روزي از نزديك آبشاري ميگذشت. ديد آب از بالای آبشار روي يك سنگ ميچكد و سنگ از اثر آن آبها، مقداري سوراخ شده است. با خود گفت: «دل من كه از اين سنگ سختتر نيست! علم هم روانتر از آب نيست، پس بايد عالم شوم.» با اينکه بيش از چهل سال از سن او ميگذشت و درس خواندن با زن و فرزند و عائله، برای او بسیار مشکل بود، تلاش کرد و يك كتاب به نام «مفتاح العلوم» نوشت. کتابی که چهارده علم تخصّصي در آن وجود دارد. انجام هرکاري براي انسان امکان دارد، به شرط آنکه قرين با همّت باشد.
مرتبۀ سوّم انس با قرآن، اين است كه بعد از خواندن ترجمه و تفسير، براي انسان يك عنايتي پيش ميآيد كه خودش از قرآن برداشت ميكند. این امر، با كمك و ياري خداوند متعال و با لطف امام زمان«اروحنا فداه» انجام شدني است. ولي قرآن ميفرمايد:
«إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريمٌ في كِتابٍ مَكْنُونٍ، لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» [13]
از این رو هرکسی لیاقت جذب عنایت الهی در برداشت از قرآن را ندارد. در مدّت هشت سال جنگ تحميلي، رزمندگانی در جبهه یا آزادگانی در اسارت، تحقیقاتی در مورد قرآن کریم انجام دادند و به نتایجی نیز رسیدند. اگر توفیق الهی شامل حال کسی شود و او زمینۀ جذب توفیق را در خود ایجاد کرده باشد، در هر شرايطي خصوصاً در شرايط سخت، برداشت از قرآن مجید امکان پذیر است.
بانو مجتهده امين که یک افتخار برای اصفهان، بلکه برای عالم اسلام محسوب ميگردد، يك بانوي شوهردار و بچهدار بود. ولي اراده کرد که درس هم بخواند، در آن زمان مدرسۀ طلبگي مخصوص بانوان نبوده است. استاد هم به سختی یافت ميشده، ولي ايشان اراده و همّت كرد و در خانه درس خواندن را ادامه داد تا به درجۀ اجتهاد رسيد. نه تنها مجتهد، بلكه فيلسوف شد. و نه تنها فيلسوف، بلكه عارف و مفسّر قرآن شد. در همۀ موضوعات علوم دینی تألیفاتی دارد. از جمله در تفسیر قرآن کریم که یک دورۀ چهارده جلدی از آن بانوی نمونه بهجای مانده است. بنابراین نسل جوان باید آنقدر با قرآن شریف مأنوس شوند که بتوانند از قرآن برداشت داشته باشند.
مرتبۀ چهارم، استفاده از نور قرآن است. اگر انسان به اين مقام برسد كه نور قرآن را ببيند، راههاي سلامتي براي او گشوده ميشود. قرآن ميفرمايد:
«قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبينٌ يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْديهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ» [14]
حقّا كه براى شما از جانب خداوند نور و كتابى روشن و روشنگر آمده است. خداوند به وسيلۀ آن، كسانى را كه از رضاى او پيروى كنند، به راههاى سلامت هدايت مىكند و آنها را از تاريكىها به سوى نور به توفيق خود بيرون مىآورد و به سوى راهى راست هدايت مىكند.
نور قرآن، انسان را به راههاي سلامتي هدايت ميكند. به اين معني كه علاوه بر گرفتن دست سالک، او را به جايي ميرساند كه به جز خدای سبحان، کسی را نميبيند. افزون بر این، مسیر صحیح و راه رسیدن به خدای متعال را نیز به او نشان ميدهد. مثال كربلايي كاظم، در اين مورد نيز صدق ميكند. او به جايي رسيد كه نور قرآن را ميديد و از آن بهره ميجست. خداوند تعالی ميفرمايد:
«وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنين» [15]
و كسانى كه در راه ما جهاد كردند به يقين آنها را به راههاى (وصول به مقام قرب) خود راهنمايى مىكنيم، و همانا خداوند با نيکوکاران است.
اگر کسی با قرآن مأنوس شود، مطمئناً قرآن هم با او انس ميگیرد و به او یاری ميرساند.
والاترین مرتبۀ انس با قرآن كه از اهميّت فوقالعادهای برخوردار است، عمل به قرآن ميباشد. در همۀ امور زندگي ميشود از قرآن کریم استفاده كرد و به آن دستورات عمل نمود. روايتي از پيامبر گرامي«صلی الله علیه و آله و سلم» وارد شده كه ميفرمايند: وقتي ظلم، گرفتاري و فساد، مثل ابر تاريك بر شما هجوم ميآورد، قرآن بخوانيد. زيرا قرآن براي سعادت دنيا و آخرت شما شفاعت ميكند و شفاعتش پذيرفته ميشود. بعد پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» ميفرمايند: هر كس قرآن را سرمشق زندگي خود قرار دهد، بهشت آن شخص از همان جا شروع ميشود تا به بهشت موعود برسد. و كسي كه به قرآن پشت پا بزند و به آن عمل نكند، جهنّم او از همان جا شروع ميشود تا به جهنّم موعود برسد.
«فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَي الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَي النَّار» [16]
متأسّفانه جامعۀ کنوني آنطور که شایسته است به قرآن عمل نميكند. قرآن شريف در چندین آيه راجع به رعایت حجاب سخن ميگوید و کمتر كسي به آن آیات عمل ميكند، در چندين آيه بر اقامۀ نماز در اوّل وقت تأکید ميفرماید و به خواندن نماز شب و رسيدن به مقام محمود سفارش مينماید، ولی متأسّفانه عمل به آن آیات در بین مردم ظهور کافی ندارد. قرآن کریم در مورد انفاقات واجب و مستحب و پرداخت خمس و زکات، پافشاری فراوانی دارد، ولي اندکی از مردم به دستور قرآن عمل ميكنند. اكثر مردم خود را محتاج و مستضعف ميپندارند و انفاق نميکنند، حتّي با تکیه بر تصوّر احتیاج، دیون واجب خود را نیز پرداخت نميکنند، در حالي كه خداوند ميفرمايد:
«لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرا» [17]
قرآن در این آیۀ شریفه به مسلمانان آموزش ميدهد که آنچه برای خود ميخواهند، برای دیگران نیز بخواهند. یعنی همه باید همانگونه که به فکر رفاه معیشتی خود و خانواده هستند، به رفاه دیگران نیز بیندیشند. همان اهمیّتی که پدر و مادر برای ازدواج فرزند خود قائل هستند، برای فرزند همسایه یا اقوام هم قائل باشند. و بالأخره خود خوری و خود محوری، در فرهنگ قرآن کریم، جایگاهی ندارد. اگر همۀ اعضای جامعه به همین یک آیه عمل کنند، فقر و مشکلات اقتصادی و معیشتی از جامعه رخت بر ميبندد.
اگر افراد جامعه به دستورات اخلاقی قرآن کریم عمل کنند، دروغ، غیبت، تهمت و شایعه پراکنی جای خود را به صدق، صفا و صمیمیّت خواهد داد. قرآن مجید ميفرماید:
«قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ، الَّذينَ هُمْ في غَمْرَةٍ ساهُونَ» [18]
مرده باد دروغپردازان؛ آنهايى كه در گردابى (از نادانى) غافل ماندهاند.
رواج گناهان اجتماعی در بین افراد یک جامعه، از عمل نکردن آن جامعه به آیات انسان ساز قرآن کریم سرچشمه ميگیرد.
جرج جرداق در كتاب تمدن اسلامي مينويسد: در زمان پيامبراكرم«صلی الله علیه و آله و سلم»، مردم پا برهنه بودند، غلاف شمشير نداشتند و با ليف خرما شمشير را به گردنشان وصل ميگردند، حتّي در بعضي اوقات يك خرما را دو نفر با هم ميخوردند. ولي ايمان در قلب آنان رسوخ پيدا كرده بود و با يقين ميجنگيدند و پيروز ميشدند. ايمان واقعي به پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» و قرآن داشتند و به آیات الهی عمل ميكردند.بنابراین برای اصلاح مفاسد اجتماعی و نارسائیهای اقتصادی و اخلاقی، چارهای جز بازگشت به قرآن و عمل به آیات نورانی آن نیست. آنچه در این مجال اندک بیان شد، قطرهاي از درياي فضيلت قرآن کریم بود و امکان بازگوئی سایر فضائل آن کتاب نورانی در این کتاب میسّر نیست و فرصت جداگانهای میطلبد. هرچند اگر کتابهای متعدّدی نیز در خصوص فضائل قرآن مجید نگاشته شود، باز هم تنها قطرهای از فضائل قرآن، بیان خواهد شد.
پینوشتها
[1]. المزّمّل / 4.
[2]. مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 10، ص 584.
[3]. المزّمّل / 20.
[4]. المزّمّل / 20: «اکنون هرچه از قرآن ميسّر ميشود بخوانيد، او ميداند كه به زودي در ميانتان بيماراني خواهند بود و (عدّهاي) ديگر در زمين سفر ميكنند (و) در پي روزي خدا هستند، و (گروهي) ديگر در راه خدا پيكار مينمايند. پس هرچه از (قرآن) ميسر شد تلاوت كنيد.»
[5]. القمر / 17.
[6]. الاسراء / 82.
[7]. وسائل الشّيعة، ج 6، ص 236.
[8]. آلعمران / 18.
[9]. الحديد / 16: «آيا براي کساني که ايمان آوردهاند وقت آن نرسيده که دلهايشان براي ياد خدا و براي آنچه از حق نازل شده، خاشع شود؟ و مانند کساني نباشند که پيش از آنها کتاب (آسماني) داده شده بود.»
[10]. تفسير العيّاشي، ج 2، ص 203: «إِنَّ الْقُرْآنَ حَيٌّ لَمْ يَمُتْ ...»
[11]. تهذيب الأحكام، ج 2، ص 124: «يَنْبَغِي لِلْعَبْدِ إِذَا صَلَّى أَنْ يُرَتِّلَ فِي قِرَاءَتِهِ فَإِذَا مَرَّ بِآيَةٍ فِيهَا ذِكْرُ الْجَنَّةِ وَ ذِكْرُ النَّارِ سَأَلَ اللَّهَ الْجَنَّةَ وَ تَعَوَّذَ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ وَ إِذَا مَرَّ بِيَا أَيُّهَا النَّاسُ وَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا يَقُولُ لَبَّيْكَ رَبَّنَا»
[12]. وسائل الشّيعة، ج 6، ص 223 : «مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ مَرَّةً فَقَدْ قَرَأَ ثُلُثَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ قَرَأَهَا مَرَّتَيْنِ فَقَدْ قَرَأَ ثُلُثَيِ الْقُرْآنِ وَ مَنْ قَرَأَهَا ثَلَاثاً فَقَدْ خَتَمَ الْقُرْآنَ».
[13]. الواقعة / 78-77: «بهيقين اين قرآني است کريم، که در نوشتهاي مستور است که آن را جز پاکيزهشدگان لمس نکند.»
[14]. المائدة / 16-15.
[15]. العنکبوت / 69.
[16]. الكافي، ج 2، ص 598.
[17]. الطلاق / 7: «كسي كه داراي وسعت (مالى) است، از دارايى خود هزينه كند، و كسي كه روزي بر او تنگ است از آن مقدار كه خدا به وي داده هزينه كند هرگز خداوند كسي را جز به كاري كه توانش را داده مكلّف نميكند خدا به زودي پس از سختى آسانى قرار ميدهد.»
[18]. الذاريات / 11-10.