مرتبة دوّم: توبة خواص
مرتبة دوّم توبه، مربوط به خواص و کسانی است که نسبت به مردم عادی و عموم و تودة اجتماع، از موقعیّت دینی يا علمي والاتر و برتری برخوردارند.بر اساس تعالیم قرآن و عترت، خواص جامعه، حساب جداگانهای دارند و به دلیل عنایتی که به آنان شده است و نیز تأثیری که بر سایرین دارند، همواره انتظار بیشتری از آنان میرود. از این جهت معمولاً رفتار و یا گفتاری که برای مردم عادی گناه محسوب نمیشود و به جهت انجام آن مورد سرزنش واقع نمیشوند، برای خواص گناه است و در صورت ارتکاب، مؤاخذه خواهند شد:
«حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِين»[1]
خوبيهاي نيکان، براي مقرّبان و کسانيکه به درگاه الهي نزديکترند، بدي محسوب ميشود.
گاهی اوقات خواص به جهت «ترک أولی»، یا ترک امر برتر، گناهکار محسوب میشوند و باید توبه کنند. نظیر آنکه در قضيّة حضرت آدم«سلاماللهعليه»، نقل شده است که آن حضرت، از گندم بهشت خورد، در حاليکه و از او چنین انتظاری نمیرفت، ولي همین کار برای عوام و مردم عادی، گناه نيست. قرآن کریم میفرماید:
«وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی»[2]
و آدم پروردگار خود را نافرمانى كرد پس به راه خطا افتاد.
نمونۀ ديگر توبۀ خواص، قضيّۀ حضرت داوود«سلاماللهعليه» است. حضرت داوود«سلاماللهعليه» روزي به گونهاي که از او انتظار نميرفت، قضاوت کرد. امّا با اينکه قضاوت او معصيت نبود، توبه نمود و توبۀ وي پذيرفته شد:
«وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ، فَغَفَرْنا لَهُ ذلِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى وَ حُسْنَ مَآبٍ»[3]
و داوود دانست كه ما او را آزمايش كردهايم. پس، از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه كرد. و بر او اين [ماجرا] را بخشوديم و در حقيقت براى او پيش ما تقرّب و فرجامى خوش خواهد بود.
و نيز قصّة حضرت يونس«سلاماللهعليه» که پس از رهاکردن قوم خود، در شکم ماهي زنداني شد. با اينکه ايشان گناهي مرتکب نشده بود، توبه نمود و نجات يافت:
«وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ، فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنينَ» [4]
شیعیان، نسبت به پیروان سایر فرق اسلامی حساب جداگانهاي دارند. از آنان بيش از سايرين توقّع میرود که در زندگی، پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلم» و اهلبيت«سلاماللهعليهم»را اسوه و سرمشق خود قرار دهند و از آن ذوات مقدّس پیروی نمایند. در میان شیعیان نیز انتظار و توقعی که در خصوص رفتار علماي دين و مراجع تقليد و همچنين ديگر خواصّ شيعه وجود دارد، با دیگران متفاوت است.
برخي از خواص، عمل به مستحبّات و مداومت بر ذکر و انس با دعا و نيايش، را براي خود واجب ميدانند و در صورت محروم شدن از يک فرصت معنويِ مستحب، توبه ميکنند. استاد بزرگوار ما مرحوم آيت الله العظمي بروجردي«ره» نقل ميکردند که مرحوم شيخ الطّائفه، شيخ طوسي«ره» پس از گردآوري و تنظيم کتاب شريف «مصباح المتهجّد» ـ که کتابي در ادعيه و برنامههاي عبادي، نظير «مفاتيح الجنان» است و از کتب منبع و مرجع در دعا و زيارات ميباشد ـ براي اينکه عالم بيعمل نباشند، قبل از انتشار کتاب، يک دوره به همۀ کتاب عمل کردند. پس از آن به قاعدة «وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ»[5] وابستگان و خانوادۀ خود را براي عمل به محتويّات کتاب تشويق نمودند و سپس اجازۀ نشر و استنساخ و رونويسي کتاب را به ديگران دادند. در خصوص مرحوم محدّث قمي«ره» و عمل کامل به کتاب مفاتيح الجنان نيز چنين حکايتي نقل شده است.
تفاوت سطح توقّع و انتظار، در همة اقشار جامعه وجود دارد. به طور کلّي در خصوص عملکرد هر گروه، دسته و قشری که از لحاظ فرهنگی و سطح تحصیلات و معلومات دینی، نسبت به سایرین حائز رتبة بالاتر باشد، انتظار برتر و والاتری وجود دارد. بنابراين خواص هر جامعهای بیش از سایر افراد آن جامعه باید مراقب و مواظب عملکرد خویش باشند. امام صادق«سلاماللهعليه» به يکي از دوستداران خود فرمودند:
«إِنَّ الْحَسَنَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ حَسَنٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَحْسَنُ لِمَكَانِكَ مِنَّا وَ إِنَّ الْقَبِيحَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ قَبِيحٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَقْبَحُ لِمَكَانِكَ مِنَّا»[6]
كار خوب را هر كس انجام دهد خوب است و از تو خوبتر است بهخاطر انتساب به ما و كار بد از هر كس باشد بد است و از تو به خاطر انتساب به ما بدتر است.
ثواب و عقاب اعمال نیز به همین صورت شامل حال افراد مختلف میشود. بسياري از اعمال مباح يا مکروه که ارتکاب آن براي عوام، اشکالي ندارد، براي خواص جامعه گناه محسوب ميشود و بايد از آن توبه نمايند. در ادامه به سه نمونه از اعمالي که خواص را به توبه وادار مينمايد، اشاره ميشود:
1) توبه از نحوۀ انجام عبادات
از نظر آموزههای قرآن و عترت، عبادات مشتمل بر سه مرحلهاند. مرحلة اوّل، مقدّمه است که قبل از انجام عبادت محقّق ميشود. مرحلة دوّم خود عبادت است و مرحلة سوّم، مؤخّره و تعقيب عبادت است که پس از اتمام آن واقع ميشود.
تفاوت عبادت خواص با عبادت عوام در مراعات مراحل عبادات و تلاش در راستاي تحقّق صحّت ظاهری و باطنی اعمال است. يعني عبادت خواص بايد همراه با مقدّمه باشد و با آمادگي کامل، وارد عبادت شوند. خود عبادت را نيز بايد با توجّه و حضور قلب و صرفاً براي رضاي خداوند متعال به جا آورند. پس از عبادت نيز تعقيبات و مؤخّرات لازم را انجام دهند و از ارتکاب اعمالي که از ارزش عبادت آنان ميکاهد، خودداري کنند.
به عنوان مثال، نماز خواص در وقت فضيلت و به شکل جماعت و در مسجد است. در نماز حضور قلب دارند و به هيچچيز و هيچکس ديگري جز خداوند تعالي توجّه ندارند و پس از نماز نيز تعقيبات آن، مانند تسبيحات حضرت زهرا«سلاماللهعليها» و ساير تعقيبات را ميخوانند. همچنين خواندن نوافل يوميّه نزد خواص، از اهميّت شايان ذکري برخوردار است و ترک نوافل به خصوص نماز شب، آنان را پريشان و اندوهگين ميسازد و از اینکه فیض ارتباط با خدای سبحان را از دست دادهاند، توبه میکنند.
مرحوم آیتالله میرزا علیآقا شیرازی«ره» که از علمای وارسته اصفهان بود، زمانی از اصفهان به قم رفته بودند. یک شب تعدادی از فضلا به دیدن ايشان آمده و گفت و شنود آنان طول کشید. ايشان آن شب دیرتر از معمول به استراحت پرداختند و همین موضوع توفیق تهجّد و نماز شب را در آن شب از ايشان سلب کرده و آن عالم ربّانی، هنگام اذان صبح از خواب بیدار شده بودند. فرداي آن شب، از شدّت تأثّر و اندوه، مثل کسی که فرزند خود را از دست داده است، گریه و زاری ميکرده و ميگفتند: من از شانزده سالگي نماز شبم ترک نشده است! شايد آن شب که براي نماز شب توفيق نيافتند، به خاطر شنيدن حرفهاي بيفايده در شب قبل بوده است. در روايات هم اين مطلب وجود دارد که اينگونه کارها ـ چه رسد به گناهان ـ انسان را از نماز شب محروم ميکند.
اهل معرفت و خواص، اينگونه نماز خواندن و اهتمام به نوافل را وظيفة خود ميشمارند و اگر زماني توفيق آن را از دست بدهند، خاضعانه به درگاه خداوند متعال توبه ميکنند.
مراعات صورت ظاهري عبادات و بهجاي آوردن شرايط صحّت عبادات، وظيفة عوام و عموم مؤمنين است، ولي خواصِّ اهل ايمان بايد علاوه بر صحّت ظاهري، به صحّت باطني و ميزان مقبوليّت، يعني به شرايط قبول و شرايط کمال عبادت خويش بينديشند که بسيار فراتر از شرايط صحّت ظاهري است؛ زيرا رعايت صحّت ظاهري و به جاي آوردن شراط صحّت عبادات، صرفاً موجب رفع تکليف ميشود و انسان را به مراتب معنوي و کمالات روحي نميرساند. نماز و ساير عبادات انسان، بايد او را به مقام لقای الهی واصل نمايد، حتّي بهشت و نعمتهاي بهشتي در نظر سالک حقيقي جلوهاي ندارد، بلکه او طالب مقامات معنوي و کمالات روحاني بالاتر و والاتر است. بنابر اين براي خواصِّ اهل ايمان، نماز همراه با خطورات، توهّم و تخيّل، نياز به توبه دارد. در برخي روايات، «صيغۀ توبه» به عنوان تعقيب نماز بيان شده است.[7]شايد حکمت اين استحباب آن است که نماز بسياري از نمازگزاران، نماز حقيقي نيست و نياز به توبه دارد.
در حج و عمره نیز باید آمادگی لازم، ایجاد و مقدّمات و مراتب آن دو سفر روحانی و معنوی فراهم گردد. به جا آوردن حج و عمرة مقبول و کامل که مورد پذیرش خدای سبحان واقع شود، نياز به مقدّمات و مؤخّراتي دارد و اعمال عبادي حج و عمره نيز بايد خالصانه و با حضور قلب انجام شود.
مشکل برخی از مردم این است که وظیفة خویش را اشتباه تشخیص میدهند و به اهداف متعالی و تعالي بخش عبادات توجّهي ندارند. امروزه رایج شده است که بعضی از مردم صرفاً برای تفریح و خوشگذرانی، به حجّ و عمره میروند و از ارزش حجّ و عمرة خود ميکاهند. اينگونه عبادات، ارزش معنوي لازم را ندارند و بايد نسبت به آن توبه شود.
محرومیّت از توفیق نماز جماعت، نماز اوّل وقت، نماز شب، حج و عمرة مقبول و نيز روزة حقيقي، به جهت غفلتهای انسان از یاد خداوند منّان و بیوفائیهايی است که نسبت به خداي تعالی دارد و همة این موارد برای خواص، معصیت محسوب شده و توبه را بر آنان واجب ميسازد.
2) توبه از عدم شکرگزاری نعم الهی
توبه دیگری که برای خواص لازم است، توبه از عدم قدردانی نعمتهای فراوان پروردگار متعال و عدم شکرگزاری صحیح آن نعمتها است.
اگر هر انسانی مقداري به پیرامون خود نظر بیفکند، مشاهده خواهد کرد که غرق در نعمتهاست و نعمتهای ظاهری و باطنی خدای متعال، مثل باران بر سر او میبارد:
«أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَه و مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِی اللَّهِ به غير عِلْمٍ وَ لا هُدیً وَ لا کِتابٍ منير» [8]
آیا ندیدید که خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه را در این زمین است برای شما مسخّر و رام نموده و نعمتهای آشکار و نهان خود را بر شما وسعت و تمامیّت بخشیده؟! و برخی از مردم درباره خدا بدون هیچ دانش و رهنمود و کتابی روشن محاجّه و مجادله میکنند.
نعمتهای ظاهری و باطنی فراوانند و قابل شمارش نيستند؛ ولی افسوس که انسان قدر نعمتهای خویش را نمیداند و ناسپاسی میکند:
«وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّار»[9]
و از هر چیزی که از او خواستید به شما عطا کرد، و اگر نعمتهای خدا را بشمارید شمار و حساب نتوانید کرد حقّا که انسان سخت ستمگر و ناسپاس است.
اگر همه نعمتها را نادیده بگیریم و فقط به نفس کشیدن خود و نعمتهای آن بسنده کنیم، درمییابیم که به قول سعدی: «هر نفسی که فرو میرود، ممدّ حیات است و چون برمی آید، مفرّح ذات، پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.»
از دست و زبان که برآید کز عهدۀ شکرش به درآید
استاد بزرگوار ما، آیت الله العظمی بروجردی«ره» میفرمودند: چهار نعمت در یک نفس است که سعدی در اين شعر، دو نعمت از آن چهار نعمت را ذکر کرده است.
آدمی از عهده شکر نعمتهای تنفس خویش بر نمیآید، چه رسد بخواهد شکر نعمتهایی نظیر عقل، یا نعمتهای ظاهری نظیر چشم و دست و یا زبان را که خداوند منّان به وی عطا فرموده است، به جا آورد.
مهمتر از این نعمتها، نعمت هدایت بشریت و خصوصاً برای شيعيان نعمت هدایت به دین اسلام و مذهب حقّة شیعه است که قدرشناسی و قدردانی از آن و به جا آوردن شکر آن بسیار مشکل است.
قرآن و عترت، دو نعمت بزرگ و دو میراث گرانبهای نبیّ گرامی«صلّياللهعليهوآلهوسلم»، برای رستگاری بشریّت میباشند. شکر این دو نعمت بزرگ، عمل به دستور پیامبر گرامی«صلّياللهعليهوآلهوسلم» و تمسّک به قرآن و عترت است، چنانچه میفرمایند:
«إِنِّی تَارِکٌ فِيکُمُ الثِّقْلَيْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَيْتِی وَ إِنَّهُمَا لَمْ يَفْتَرِقَا حَتَّی يَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهما لَنْ تَضِلُّوا»[10]
من دو چيز گرانبها براى شما مىنهم: كتاب خدا و عترت خود؛ اهل بيتم، و آن دو تا وقتى كه در حوض بر من وارد شوند از هم جدا نمىشوند، اگر دست به دامن آن دو شويد هرگز گمراه نخواهيد شد.
سعادت و رستگاری بشریّت، در گرو تمسّک به قرآن و عترت است. اگر خواص در انس با این دو اقیانوس رحمت الهی کوتاهی کنند، باید توبه نمایند.
شیعة اهلبیت«سلاماللهعليهم» باید یک لحظه تصور کند که اگر به این مذهب راستین هدایت نمیشد، چه سرنوشتی در انتظار او بود؟ اگر ائمّةطاهرین«سلاماللهعليهم» و شاگردان مجاهد آنان، تشیّع را از نسلی به نسل دیگر منتقل و حفظ و حراست نمیکردند و فقها و علماء و شهداء در راستای بقای تشیّع، جانفشانی نمیکردند، ما اکنون شیعه نبودیم و اينک که از نعمت عظیم تشیّع برخورداریم، اگر قدر آن را نمیدانیم، باید توبه کنیم.
توفیق انجام عبادات و درک لذّت و شیرینی اعمال عبادی، نعمت بزرگ دیگری است که خداوند متعال به خواصِّ از اهل ايمان عنایت فرموده و باید شکر آن را به جا آورند.
گاهی انسان باید فکر کند که اگر نماز در متن زندگی او نبود، چه شقاوتی او را احاطه میکرد؟ اهل نماز و سایر عبادات، واجب است شکرگزار نعمت عبادت و توفیقی که خدای سبحان به آنان عطا فرموده است باشند و عدم شکرگزاری این چنین نعمتهایی نزد اهل معرفت و خواص، گناه است و نسبت بهآن توبه میکنند.
اهتمام به برگزاری و شرکت در جلسات معارفي اهلبیت«سلاماللهعليهم» و نيز جلساتي که براي گراميداشت مقام آنان برپا ميشود، مثل برنامههاي عزاداري و جشن و سرور اهلبيت طاهرين«سلاماللهعليهم» بهرهبرداری معنوی و اخلاقی از آن جلسات، توفیق عظیمی است که به هر کسی عطا نمیشود. بنابراین اشخاصی که از این نعمت آشکار برخوردارند باید شکر آن را بهجا آورند و در این راستا، از آن جلسات نورانی، توشة اخلاقی و ذخيرة معرفتي بر گیرند، وگرنه باید از غفلت خود و عدم استفاده از ارزشهای معنوی و معرفتي توبه کنند.
مهمتر از همه، نعمت «دل و قلب» است. انسان دلی دارد که عرش خدای رحمان است:
«قَلْب الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ»[11]
بهراستي چه کسی قدر دل خود را میداند؟ و از آن مراقبت میکند که به غیر صاحب اصلی آن یعنی خدای تعالی، هیچ موجود دیگری را در دل راه ندهد؟
«لَمْ يَسَعْنِی سَمَائِی وَ لَا أَرْضِی وَ وَسِعَنِی قَلْبُ عَبْدِی الْمُؤْمِن»[12]
در حديث قدسي نقل شده که خدای سبحان میفرماید: من در جهان نمیگنجم. یعنی تمام عالم وجود و تمام کرات آسمانی و کهکشانها و منظومهها و سیّارههای آسمانی نمیتواند عرش خداوند متعال باشد و با آن همه وسعت و عظمت، ظرفیت پذیرش ذات باریتعالی را ندارد. ولی قلب مؤمن و دل انسان، جایگاه خداوند تبارک و تعالی است.
آیا کسی که قدر این عنایت حقتعالی را ندارد و شکرگزار این نعمت عظیم نیست، نباید توبه کند؟ آري، قطعاً باید توبه کند و از خداوند بخواهد که توفیق قدرشناسی و قدردانی نعمت قلب و دل به او عنایت فرماید.
بنا بر اين هر کسی از هر نعمتی برخوردار است، باید قدری فکر کند و تصوّر کند که اگر آن نعمت به او عطا نمیشد، چه میشد؟ انسان عاقل، باید فکر کند اگر دیوانه بود، چه میکرد؟ کسی که اعضای بدن او سالم است، باید بیندیشد که اگر دست و پا نداشت و یا فلج بود، چگونه زندگی را میگذراند؟ یا اگر نابینا بود، چه میکرد؟ آیا تا حال شده است که صد مرتبه خالصانه و صادقانه بگوییم: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» و قلباً از خدای سبحان تشکر و قدردانی کنیم؟
غفلت از شکر نعم الهی از بیوفایی انسان سرچشمه میگیرد و بیوفایی برای خواص، گناه است و نیاز به توبه دارد؛ زيرا کفران نعمت، یعنی عدم شکرگزاری نعمت و عدم استفادة صحیح در جهت رضای خداوند از آن نعمت، در منطق قرآن کریم بسیار ناپسند و نکوهیده است. تا جایی که میفرماید:
«قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَه»[13]
كشته باد انسان كه چقدر كافر و ناسپاس است!
قرآن کریم میفرماید: مرگ بر این انسان که چقدر ناشکر است و کفران نعمت میکند. حال اگر طرف خطاب این آیه شریفه ما باشیم، چه میکنیم؟
از سوي ديگر باید گفت: بسیاری از افراد علاوه بر قدر ناشناسی و ناشکری خداوند، از پروردگار خویش شکايت و گلایه نیز دارند و به او اعتراض مینمایند. یعنی به جای تشکر خالصانه از خداوند، طلب کار او هستند و معضلاتی که در اثر اشتباه خود یا سایر بندگان، برای آنان پدید آمده است را تقصیر خداوند میدانند و با بیشرمی از او گله میکنند و در قلب خویش، خداوند را ظالم میپندارند. گناه این طرز تفکّر برای خواص بسیار بزرگ است و باید از آن توبه نمایند.
خداوند با رأفت و رحمت خویش از این تصوّرات و تفکّرات غلط و جاهلانه میگذرد، وگرنه اتّهاماتی که برخی از مردم به خدای تعالی نسبت میدهند، اگر قرار بر محاسبه و عقاب آن باشد، عذاب سخت الهی را به همراه دارد.
همین که انسان از زندگی خود رضایت نداشته باشد، نوعی ناشکری است. معنی عدم رضایت از زندگی این است که نعمتهای فراوان خداوند نادیده گرفته میشود و این بیتوجّهی به نعم الهی، منفی بافی در زندگی و بدبینی، موجب فراموشی نعمتها شده و کفران نعمت را به همراه دارد.
نکتهای که در این مجال تذکّر آن لازم است، اینکه بسیاری از افرادی که از وضعیّت زندگی خود راضی نیستند و از خدا و اجتماع و اطرافیان و هر کسی که بتوانند، گلايه میکنند، خودشان به درستی به شناخت وظيفه و نيز ایفای وظیفه نمیپردازند و در شناسايي و انجام وظایفی که دارند، کوتاهی میکنند. آن کسانی که از کمبود حقوق دریافتی گله دارند، آیا تا به حال به فکر اصلاح فساد اداری در حدِّ خود افتادهاند؟ آیا به محض مراجعة مردم به محلِّ کار آنان، فوراً گرة کار او را میگشایند و در روند رسیدگی به امور مردم تأخیر ایجاد نمیکنند؟ آیا نسبت به اموال و داراییهای بیتالمال حسّاسیّت دارند؟ آیا مراقبت کامل نسبت به جلوگیری از اتلاف وقت خود در محیط اداری دارند؟ اگر چنین نیست، باید از گناهانی که مرتکب میشوند، توبه نمایند.
3) توبه از اتلاف عمر
اتلاف عمر، يکي ديگر از گناهاني است که خواصِّ اهل ايمان، بهخاطر ارتکاب آن، به درگاه خداوند رحمان توبه ميکنند.
اگرچه اتلاف عمر، امر ناپسندی است که بازخواست و مؤاخذۀ همگاني را در پي دارد، ولي خواص نسبت به وقت و عمر خویش، مسئولیّت و دقّت بیشتری دارند و در قیامت هم بیش از عموم مردم، مورد سؤال واقع میشوند.
عالم یا دانشمندی که میتواند زمینۀ پیشرفت و موفّقیّت خود و دیگران را فراهم آورد یا طلبه، دانشجو و دانشآموزی که باید تمام وقت خویش را صرف تحصیل علم و دانش کند، اگر وقت خود را تلف نمايد و در جلسات لغو و برنامههاي بیثمر شرکت کند، یا به تماشای فیلمها و برنامههایی مشغول شود که برای دنیا و آخرت او نتیجهای ندارد، گناهکار محسوب شده و باید از گناه خویش توبه کند.
عمر انسان بسيار ارزشمند است و بايد از لحظات آن در جهت پيشرفت و تعالي علمي و روحي استفاده گردد:
گوهر عمر بدين خيرگي از دست مده آخر اين درِّ گرانمايه بهايي دارد
امّا متأسّفانه عموم مردم، عمر خويش را تلف ميکنند و مطلقاً از زشتي اين کار غافلند، و يا بدتر اينکه آن را به هزاران وجه غلط، توجيه ميکنند. از عمر استفادة بسياري ميتوان کرد، تا جايي که اگر کسي در راه مستقيم قرار گيرد و از فرصتهاي زندگي در جهت حرکت بهسوي کمال و سير بهسوي خداي تعالي بهرهبرداري کند، ميتواند به مقام عنداللّهي دست يابد، مقامي که بهشت و نعمتهاي آن در مقابل او کوچک و ناچيز است و به چنين کسي خطاب ميشود:
«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً»[14]
قرآن کريم در آية عبرتانگيزي، بيان ميکند که يکي از اساسيترين علل گرفتاري و شقاوتمندي اهل جهنّم، هدر دادن عمر و اتلاف اين سرماية بزرگ است. آنان هنگامي که به جهنّم ميافتند، درمييابند که چه گوهر گرانبهايي را از دست دادهاند. در جهنّم ميسوزند و التماس ميکنند که به دنيا بازگردانده شوند، ولي آه و نالۀ آنان ديگر نتيجهاي ندارد و ياوري پيدا نميکنند:
«وَ هُمْ يَصْطَرِخُونَ فيها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذيرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمينَ مِنْ نَصير»[15]
و آنان در آنجا فرياد برمىآورند: «پروردگارا، ما را بيرون بياور، تا غير از آنچه مىكرديم، كار شايسته كنيم.» مگر شما را [آن قدر] عمر دراز نداديم كه هر كس كه بايد در آن عبرت گيرد، عبرت مىگرفت و [آيا] براى شما هشداردهنده نيامد؟ پس بچشيد كه براى ستمگران ياورى نيست.
بهراستي اگر براي ضرورت استفاده از عمر و تلاش و مراقبت در حفظ گوهر وقت، فقط همين يک آيه را داشتيم، بس بود که بگوييم: گوهر عمر بسيار ارزشمند است و ارزش و منزلت آن، با هيچ سرماية ديگري قابل مقايسه نيست. حتّي اينکه مشهور است ميگويند: «عمر طلاست»، توهين و جسارت به عمر است و از ارزش عمر و وقت ميکاهد.
به سبب همين ارزش عظيم در قيامت قبل از ورود به صف محشر، بازپرسي دقيقي در مورد چگونگی گذران عمر و خصوصاً دورة جوانی از انسان میشود و اگر کسی پاسخ قانع کننده در این محاسبه و بازپرسی داشته باشد، به جلو ميرود وگرنه متوقّف ميشود. از حضرت علیّ بن موسی الرّضا، ثامن الحجج«سلاماللهعليه» از قول رسول گرامی«صلّياللهعليهوآلهوسلم» روایت شده است که فرمودند:
«إِذَا کَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ لَا يَزُولُ الْعَبْدُ قَدَماً عَنْ قَدَمٍ حَتَّی يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاه وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ اکْتَسَبَهُ وَ فِيمَا ذَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْت»[16]
روز قیامت تا از بنده چهار چیز پرسش نشود قدمی برندارد: از عمرش که در چه سپری ساخته؟ و جوانی در چه چیز صرف کرده؟ و از مالش که از کجا آورده و در چه موردی خرج کرده؟ و از دوستی ما اهل بیت.
اگر انسان از عمر و جوانی خود مراقبت کند و از دقایق زندگی استفاده نماید، در زمینۀ مورد علاقۀ خود، در حدِّ اعلی به موفّقیّت و پیروزی و کاميابي دست خواهد یافت. در صورتی که به علوم طبیعی و علوم پايه علاقهمند باشد، دانشمندي نظیر زکريّاي رازي و غياث الدّين کاشاني و پاستور و نیوتن و انیشتین میشود، و چنانچه مشتاق فراگیری علوم الهی و معارف اسلامی باشد، میتواند عالمي همانند شيخ مفيد و اين سينا و علاّمه مجلسی و صدرالمتألّهین و امام خمینی«قدسسرّه» و... به تعالی روحی و علمی دست یابد.
فراگيري علوم ديني در سه موضوع احکام، اخلاق و اعتقادات براي همه و به ويژه نسل جوان لازم است و اگر کسي در اين زمينه کوتاهي نمايد، بايد توبه کند.
اگر کسی با وجود امکانات فراوان و زمینههای مادی و معنوی که برای او وجود دارد، به مرتبۀ علمی یا معنوی خاصّی دست نیافته است و زندگی او دچار روزمرّگی است و روزگار را باري به هر جهت ميگذراند، باید توبه کند و با احساس پشیمانی و شرمندگی در محضر خداوند سبحان، تصمیم به اصلاح باقیماندۀ عمر خویش و استفادة صحيح از آن بگیرد.
بنابر اين خواصّ جامعه علاوه بر خودداری جدّی از شرکت در جلسات گناه و مجالسی که با گناهانی نظیر غیبت، تهمت، شایعهپراکنی يا موسيقي مطرب و غنايي و برنامههاي خلاف شرع و اخلاق همراه است، باید از شرکت در مجالس لغو و بیهوده، که نتیجة علمی یا فايدة معنوی برای آنان ندارد، بپرهیزند. علمای ربّانی و انسانهاي آگاه و سخت کوش و سالکان طريقت معنوي از اینکه گاهی مجبورند بهجهت موقعیّت اجتماعی و توقّعی که در این خصوص از آنان میرود، در جلسهای حضور یابند که نتیجة علمي و معرفتي و دینی و اخروی ویژهای ندارد، اندوهگین میشوند و توبه میکنند.
در اهميّت و جايگاه برجستة وقت، به بُعد و زاوية ديگري نيز ميتوان اشاره کرد. آدمی میتواند با صرف یک ساعت وقت، لااقل به اندازۀ یک سال عبادت کند:
«تَفَکُّرُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَة»[17]
هر انسانی باید گاهی با خود خلوت کند و فکر کند که از کجا آمده است؟ اکنون کجا است؟ و به کجا خواهد رفت و با این تفکّر خود را و زندگی آیندۀ خود و اطرافیان را دریابد.
روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غـــافـل از احوال دل خویـشتنم
از کجــا آمـــدهام؟ آمدنـــم بهر چـه بـود؟ به کجــا میروم آخر؟ ننــمـایی وطنم
ماندهام سخت عجبکزچه سبب ساخت مرا؟ یا چه بوده ست مُراد وی ازاین ساختنم؟
آنچـه از عـالـم عِلـوی اسـت، يقيـن ميدانـم رخت خود باز برآنم که همانجا فکنم
مرغ بــاغ ملـکوتم، نِیـم از عـــالـم خـــاک چنـد روزی قفسی سـاختهاند از بـدنم
خُنک آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به هواي سر کويش پـر و بـالي بـزنم
تـا بـه تـحــقیـق مرا منــزل و ره نـنـمـایــی یـک دم آرام نــگیرم نفـسی دم نـزنـم
اگر چنین تفکّر معنوي و چنين اندیشة عارفانهاي در زندگی خواص وجود ندارد، باید توبه کنند و قدری به خود آیند و به سوی خدای خویش بازگردند.
انجام اعمال عبادي و معنوي و فراهم آوردن توشة راه براي سفر آخرت، يکي ديگر از دستاوردهايي است که با استفادة صحيح از وقت و عمر، نصيب آدمي خواهد شد. برنامۀ زندگي روزانۀ بسياري از مردم، فقط خوردن و خوابيدن و ارضاي غرايز است و بدتر از آن، سرگرم شدن به فيلمها و موسيقيهايي که اگر حرام نباشد، دستکم بيهوده است، مثلاً چند ساعت يک خانواده صرف ديدن يک فيلم ميشود، امّا به فکر فراهم نمودن توشة آخرت و مثلاً خواندن نماز شب نيستند. مرحوم آيت الله آقاي مرعشي نجفي«ره» به من ميگفتند: خدمت امام زمان«ارواحنافداه» رسيدم. آن حضرت فرمودند: «ننگ است که طلبه نماز شب نخواند و عيب است که شيعه نماز شب نخواند.»
انسان نباید به گونهای در این دنیا زندگی کند که پس از سپری کردن عمر، هیچ توشهای برای بردن بهآخرت نداشته باشد، آدمی برای خوردن و آشامیدن و خوابیدن و رسیدگی به غرایز خلق نشده است. این امور وسیلة حرکت انسان بهسوی خداوند متعالاند و باید در این جهت و به اندازة رفع نیاز به کار گرفته شوند. اگر رسیدگی به غرائز، برای کسی جنبة آرمانی پیدا کند و تبدیل به هدف گردد، ناخودآگاه زندگی او به زيست حیوانی تبديل میشود. قرآن کریم در مورد برخی از افراد میفرماید:
«وَ الَّذينَ کَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْویً لَهُم»[18]
کسانی که کافر شدند [از دنیا] کام و بهره میگیرند و همانند چهارپایان میخورند و جایگاه آنها آتش است.
بنابراین، خواص باید با هوشیاری کامل، خود و اطرافیان را از زمرة کساني که فقط ظاهر انسانی دارند، ولي حيات انان، در حقيقت حيات حيواني است، خارج سازند و به وادی سلوک الیالله وارد کنند؛ اگر چنین نکنند و همچنان در فکر خور و خواب و خشم و شهوت باشند، مؤاخذه خواهند شد.
خوروخوابوخشموشهوت،شغباستوجهلوظلمت حَیَوان خبــر نـدارد ز جـهان آدمـیـّـت
بــه حقـیقـت آدمــی بـاش ، و گــرنه مـرغ بـاشــد که همینسخن بگوید، به زبـانآدمیّت
مـــگر آدمـــی نبــودی که اســیر دیـــو مانـــدی؟ که فرشته ره نـدارد، به مـقـام آدمیّت
اگــر ایــن درنـــده خــویی ز طبـیـعـتت بـمــیـرد همه عمر زنده باشی بـه روان آدمیّت
رســد آدمی به جـــایی ، کــه به جــز خدا نبـینـد بنگر که تا چه حدّ است ، مکان آدمیّت
طَیَــران مـــرغ دیــدی؟ تـــو ز پــایبنـد شـهوت بـه در آی تا ببیــنی ، َطـیَـران آدمیّـت
توجّه به اين نکته لازم است که انسان در هر شرایطی و با وجود انواع موانع و مشکلات میتواند حرکت استکمالی خود را ادامه دهد و توقف در مسیر حرکت، مطلقاً ممنوع است. تاریخ گواهی میدهد که بسیاری از سالکان الیالله و کسانی که منازل سیر و سلوک را طی کردهاند و به مقصود و مطلوب خویش رسیدهاند، در طول زندگی با انواع مشکلات مواجه بودهاند، ولی آن موانع نتوانسته آنان را از حرکت استکمالی به سوی حقتعالی باز دارد. پس موانعی نظیر فقر، فلاکت، حبس و ... نمیتواند توجیه مناسبی برای طی نکردن مسیر حرکت صعودی انسان به سوی خداوند باشد و اگر کسی در حرکت نیست، باید توبه کند و از حقتعالی توفیق حرکت طلب نماید.
بنابراين اگر خواص به زندگی روزمرّه و بر پایۀ تکرار مکرّرات مبتلا شوند، گناهکارند و باید توبه کنند. به همين جهت سالک در هر روزی باید توجّه کند که آيا نسبت به روز قبل پیشرفت کرده است يا نه؟ و به اين منظور در آخر هر روز، بايد یک حسابرسی دقیق از اعمال و رفتار خود نمايد، تا اگر اوقات خود را هدر داده و به بطالت و بیهودگی گذرانده است، توبه کرده و در صدد جبران آن بر آيد.
امام کاظم، حضرت موسیبنجعفر«سلاماللهعليه»در اين زمينه میفرمایند:
«ليْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ يَوْمٍ»[19]
از ما نيست کسي که هر روز به محاسبة (اعمال) خود نپردازد.
بنابر فرمایش آن امام بزرگوار، کسی که هر روز به محاسبة اعمال خود نپردازد، در شمار شیعیان حقيقي نیست. از اينرو سالک باید لااقل یک مرتبه در شبانهروز و ترجیحاً هر شب قبل از خواب، با خود خلوتی داشته باشد و قدری تأمّل کند که اگر امشب، شب اوّل قبر من ميبود، آیا از عهدۀ پاسخ به سؤالاتی که از من میشد، بر میآمدم؟ آیا میتوانم با سرافرازی عالم قبر و منازل آن را طی کنم و پیروزمندانه عوالم و منازل بعدی را یکی پس از دیگری طی کنم تا به بهشت موعود برسم؟
اگر انسان در دنیا از اعمال و رفتار خود محاسبة دقیقی نداشته باشد، در قیامت سر افکنده میشود و به مثابۀ تاجری که در اثر عدم محاسبۀ دقیق معاملات و دريافتها و پرداختها و دارائيها و مطالبات خود، اصطلاحاً ورشکسته میشود، ورشکستۀ اُخروي خواهد شد. همانطور که از تجّار مختلف با توجّه به میزان دارائی و موقعیّت مالی که دارند، توقّعات گوناگونی در مورد نحوۀ معاملات و نحوۀ حسابداری آن معاملات میرود، خواص و یا کسانی که دوران کهنسالی را سپری میکنند نیز باید نسبت به محاسبات اعمال و تلاش در جهت اصلاح عملکرد گذشته، همّت والاتری از خود نشان دهند و به آن توجّه کنند.
اساساً کسانی که از موقعیت دینی، علمي و اجتماعی مناسبی برخوردارند و یا به جهت کهولت سن، خود را به آخرت نزديکتر ميبينند، باید بیش از دیگران به توبه اهمیّت دهند. کسی که به سمت پایان زندگی در حرکت است و در مییابد که هر روز و هر ساعت که از عمر او میگذرد و هر قدمی که برمی دارد، به عالم قبر و قیامت نزدیکتر میشود، باید در نوع رفتار و گفتار خود، تجدید نظر جدّی به عمل آورد و شیوة زندگی گذشته را تغییر دهد. در روايت آمده است:
«مَن بَلَغَ أربَعين وَ لَم يَحمِل العَصَا فَقَد عَصيَ»[20]
کسي که به چهلسالگي برسد و عصا بر ندارد، عصيان کرده است.
استاد بزرگوار ما حضرت امام خميني«قدسسرّه» اين روايت را اينگونه معنا ميکردند: کسي که چهل سال از عمر او بگذرد، در سرازيري قبر و پايان عمر قرار ميگيرد و بايد با عصاي احتياط در ادامة مسير زندگي حرکت کند، وگرنه گناهکار است.
==================
پينوشتها
1.بحار الأنوار، ج 25، ص 205.
2.طه / 121.
3. ص / 25-24.
4. انبياء / 88-87.
5.شعراء / 214.
6. العدد القويّه، ص 153.
7.بحارالأنوار، ج 83، ص 82.
8. لقمان / 20.
9. ابراهيم / 34؛ ر.ک: نحل / 18.
10. الاحتجاج، ج 2، ص 450.
11. بحارالأنوار، ج 55، ص 39.
12. همان.
13. عبس / 17.
14. فجر / 28-27.
15. فاطر / 37.
16. جامعالأخبار، ص 175 .
17.تفسيرالعياشی، ج 2، ص 208.
18. محمّد / 12.
19. الكافي، ج 2، ص 453.
20. إحقاق الحق، ص 232.