پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب


توبه،همانند ساير فضائل اخلاقي، امري مدرّج و داراي درجات و مراتب است. براي توبه مي‌توانيم سه مرتبة کلّي را بيان نماييم:مرتبةاوّل: توبة عوام؛ و آن توبه‌‌اي است که عموم مردم از گناهان خود مي‌کنند. ترک واجبات و انجام محرّمات، گناه محسوب مي‌شود و عموم مؤمنان بايد از گناهان و معاصي خويش توبه کنند.

مرتبة دوّم: توبة خواص؛ خواصِّ اهل ايمان، که در اثر تهذيب نفس و تزکيه روح و جهاد روحاني و معنوي، به طور طبيعي مرتکب گناه نمي‌شوند، بايد از «ترك اولي» توبه کنند. انجام بسياري از اعمال براي عموم مردم اشکال ندارد؛ ولي براي خواصّ اهل ايمان، عصيان محسوب مي‌شود و بايد از آن اعمال توبه نمايند.

مرتبة سوّم: توبة أخصّ‌الخواص؛ هرگونه توجّه به غير حق‌تعالي، اخصّ‌الخواص ـ‌‌که همان اهل بيت«سلام‌الله‌عليهم» هستند ـ را به توبه وادار مي‌سازد.

فيلسوف شهير اسلام، مرحوم حاج ملاّهادي سبزواري«ره»، در کتاب «منظومه»‌ به مراتب توبه چنين اشاره كرده است:

كَدَرَجِ التَّوب مَراتِبِ التُّقَي مِن حُرمَةٍ أوْ حلٍّ أو غَيرِ اللِّقاء [1]

در ادامة اين فصل، به شرح هر يک از مراتب توبه، به صورت جداگانه پرداخته مي‌شود.

مرتبة اوّل: توبة عوام

توبة عوام، همان‌طور که از نامش هويداست، مربوط به عموم مؤمنان است؛ و آن توبه، پشيماني از گناهان، معاصي و مخالفت‌هايي است که مردم عادي و تودة اهل ايمان در محضر خداوند متعال داشته‌اند.

ذکر يک نکته در اين مبحث بسيار ضروري است و آن اين‌که هيچ‌کس نبايد خود را بي‌نياز از توبه بداند، به خصوص که بسياري از مردم به شکلي گرفتار انواع گناهان هستند. کمي دقّت و واقع‌بيني، اين مطلب‌ را آشکار مي‌سازد که جامعة انساني و عموم انسان‌ها، به ناهنجاري‌هاي گوناگون اخلاقي و گناهان پيدا و پنهان مبتلا هستند.

امّا موضوع خطرناك‌تر اين است كه بيشتر مردم نسبت به گناهاني که مرتکب مي‌شوند، غافل بوده و آن گناهان را گناه نمي‌شمارند و اساساً به معصيتي که مرتکب مي‌شوند، توجّه ندارند. و روشن است كسي كه مرتکب گناه شود، ولي توجّه به گناه خود نداشته باشد، هيچ‌گاه به فکر توبه هم نمي‌افتد تا امكان توبه براي او فراهم شود.

حالت خطرناک ديگري که توسّط شيطان براي افراد گناه‌کار پديد مي‌آيد، اين است که برخي گناه مي‌كنند و توجّه به گناه خود دارند، امّا در صدد توجيه گناه بر مي‌آيند و خود را تبرئه مي‌نمايند. انسان در هنگام ارتکاب گناه، با ملامت «نفس لوّامه» و هشدار وجدان اخلاقي مواجه مي‌شود و سعي مي‌کند خود را از ملامت نفس لوّامه و هشدار وجدان اخلاقي برهاند. در چنين وضعيّتي، به تدريج قبح گناه از دل او مي‌رود. از اين‌رو مي‌توان گفت: توجيه گناه، که از ناحية شيطان سرچشمه مي‌گيرد، آدمي‌ را در سرازيري گناه فرو مي‌افکند و آرام آرام، شيطان را بر وي مسلّط مي‌سازد.

مطلبي که مکرّراً تذکّر داده‌ايم و در اين مجال هم تکرار آن بسيار مفيد است، اين است که انسان بايد، مراقب باشد گناه نکند، که گناه موجب سقوط آدمي است و ذلّت دنيا وآخرت را به همراه دارد. ولي اگر گناهي مرتکب شد، فوراً توبه کند و از خداوند رحمان و رحيم عذرخواهي نمايد که تأخير توبه و إعراض از توبه، انتقام سخت الهي را نصيب انسان مي‌سازد. همچنين اجازه ندهد که گناه براي وي، تبديل به‌ يک عادت شود و مراقب باشد تا در سرازيري معصيت واقع نگردد و از گناه روي گناه به شدّت پرهيز نمايد. در غير اين‌ صورت، نظير آدمي که در اتومبيل ترمز بريده نشسته است، با سرعت به اعماق درۀ شقاوت و بدبختي سقوط خواهد کرد. و نهايتاً اگر گناه کرد و ـ‌العياذ بالله‌ـ گناه را تکرار نمود و در اثر اين تکرارها، گناه براي وي به صورت عادت درآمد، مواظب باشد که گناه خود را توجيه نکند که شيطان به واسطة توجيه گناه، هشدارهاي وجدان اخلاقي انسان را خاموش خواهد ساخت و خودش رفيق او و بلکه مسلّط بر وي خواهد شد. به تعبير قرآن کريم:

«وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ» [2]

و هر كس از ياد خداى رحمان چشم بپوشد براى او شيطانى مى‏گماريم، كه همواره يار و قرين او باشد.

در چنين‌ حالتي، شيطان، جايگزين وجدان اخلاقي و نفس لوّامه مي‌شود و به انسان توجيه‌گر، فرمان مي‌دهد که چگونه گناه خود را توجيه کرده و در هرجا از چه توجيهي بهره ببرد.

توجيه گناه، انسان را به جايي مي‌رساند که نفس لوّامه را به نفس مُحسِّنه تبديل مي‌سازد و هر کار بدي را در نظر او به‌صورت يک امر نيکو جلوه مي‌دهد. از منظر قرآن شريف، چنين انساني، بيشترين خسارت را نصيب خود مي‌کند:

«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالاً، الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيهُُمْ فىِ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ يحَْسَبُونَ أَنهَُّمْ يحُْسِنُونَ صُنْعًا»[3]

بگو: آيا شما را از زيان‌كارترين مردم آگاه گردانم؟ آنان‏كسانى‏اند كه كوشش‏شان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مى‏پندارند كه كار خوب انجام مى‏دهند.

بنابر اين هر انساني به نحوي، محتاج توبه است و هيچ کس نبايد تصوّر کند که بي‌نياز از اين فضيلت بزرگ الهي و اخلاقي مي‌باشد. از اين‌‌رو همه بايد از توبه، که از الطاف جليّه و آشکار پروردگار متعال است، کمال بهره‌برداري را در جهت پيشرفت معنوي و سرعت در سير و سلوک روحاني و دست‌يابي به اهداف متعالي بنمايند.

نکتة اخلاقي مهمِّ ديگر اين است که: هرگونه مخالفت با امر خداوند تبارک و تعالي، گناه است و هر گناهي، از اين جهت که مخالفت با فرمان خداي بزرگ است، گناه بزرگ و کبيره محسوب مي‌شود. بنابراين نزد اهل معرفت و سالکان الي‌الله، گناه کبيره و صغيره معنا ندارد و مطلق گناهان، بزرگ محسوب شده و توبه را بر انسان واجب مي‌کند. هرچند برخي‌ از‌ معاصي به‌ سبب ناهنجاري‌ و‌ زشتي بيش از اندازه، از منظر فقهي، به گناه کبيره مشهور شده‌اند، ولي بايد بدانيم که اين شهرت، ذاتي نيست، بلکه نسبي است و در مقايسة آثار گناهان نسبت به يکديگر و در محدودة تقسيم‌بندي‌هاي فقهي پديد آمده است؛ مثل اين‌که نگاه به نامحرم نسبت به تماس با نامحرم، صغیره است و تجاوز به نامحرم، نسبت به تماس با نامحرم، کبیره مي‌باشد.

افزون بر اين، اگر گناهي نسبت به ساير معاصي بسيار کوچک و صغيره باشد، با انجام پي‌درپي و اصرار بر ارتکاب آن، ديگر صغيره نيست؛ و حتّي از نظر فقهي هم، اصرار بر گناه صغيره، يک گناه کبيره است؛ چنان‌که گناه کبيره نيز با توبه، ديگر کبيره محسوب نمي‌شود. امام صادق% در اين زمينه، تصريح فرمودند:

«لَا صَغِيرَةَ مَعَ الْإِصْرَارِ وَ لَا كَبِيرَةَ مَعَ الِاسْتِغْفَارِ»[4]

اکنون با توجّه به آنچه گفته شد، به بحث از توبة عوام و توضيحات مربوط به آن باز مي‌گرديم. گناهاني که توبه را براي عموم مردم واجب مي‌سازد، فراوانند و ذکر آن گناهان، موضوع بحث جاري نيست و از جهت کثرت در اين نوشتار نمي‌گنجد و نوشتار مستقلّي مي‌طلبد. مثلاً فقط در خصوص تعداد گناهان کبيره، در کتب بسياري با استفاده از قرآن و روايات اهل‌بيت«سلام‌الله‌عليهم» مباحثي بيان شده است. برخي تعداد کبائر را پنج گناه، بعضي هفت، پاره‌اي از کتب، نُه، بعضي ديگر بيست و يک، گروهي سي‌ و يک و برخي ديگر چهل گناه شمرده‌اند و حتّي در برخي کتب، نقل شده است که عدد گناهان کبيره به هفت‌صد نزديک‌تر است.

آنچه در اين مبحث شايان توجّه بيشتر است و با موضوع توبه، مرتبط مي‌باشد، يادآوري گناهاني است که در اثر جهل يا عادت يا توجيه، نوعاً مورد غفلت عمومي واقع شده و با وجود فراواني، نسبت به آن توبه نمي‌شود. اين قسم از‌ گناهان‌ و معاصي نيز در بين‌ عموم مردم فراوانند و در ادامه، صرفاً به برخي از مهم‌ترين آن گناهان، در سه بخش گناهان اعضاء و جوارح، گناهان اجتماعي و گناهان اقتصادي اشاره‌ مي‌شود.

1) گناهان اعضاء و جوارح

در بين گناهاني که توسّط اعضاي بدن انسان انجام مي‌شود، گناهان زبان، گوش و چشم، مورد غفلت بيشتري واقع شده و همچنين بيش از گناهان ساير اعضاء توجيه مي‌شود.

بسياري از مردم به واسطة زبان خويش به جهنّم مي‌روند و از اين جهت، پرهيز از گناهان زباني و نيز توبه از آن گناهان، مورد تأکيد فراوان تعاليم ديني واقع شده است.

دروغ یا فريب ديگران، به هر نحوی که باشد، ايمان انسان را سلب مي‌کند و حرام است؛ به خصوص دروغ مفسده‌آميز كه روابط بين دو يا چند مسلمان را تيره كند، یا آبروى كسى را ببرد یا كسى را در خطر اندازد، گناه بزرگی محسوب مي‌شود:

«إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ» [5]

تنها كسانى دروغ‏پردازى مى‏كنند كه به آيات خدا ايمان ندارند.

حتّي «توريه» که برخي به غلط تصوّر مي‌کنند دروغ نيست، تفاوتي با دروغ ندارد. نظير اين‌که مرد در خانه است ولي همسر او مي‌گويد: «آقا در خانه نيست» و در ذهنِ خود، امام زمان«روحي فداه» را اراده مي‌كند.

در خصوص غيبت نيز توجيهات فراواني وجود دارد. به طور کلّي، غيبت يعني اين‌که انسان عيب كسى را در غياب او با گفتار یا اشاره يا نوشتن يا نظاير آن، به ديگران منتقل کند. خواه آن شخص راضى باشد يا نه و خواه آن عيب پوشيده باشد يا نه، و در هر صورت گناه چنين عملي بزرگ است.

قرآن کريم به صراحت، غيبت را خوردن گوشت برادر مرده مي‌داند:

«وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحيمٌ»[6]

و از يكديگر غيبت ننماييد، آيا يكى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ بى‏گمان آن را ناخوش و ناپسند مى‏داريد. و از خداى پروا كنيد، كه خدا توبه‏پذير و مهربان است.

همچنين روايات متعدّد و تکان دهنده‌اي در مذمّت غيبت، وجود دارد[7]که در اين نوشتار، صرفاً به بيان يک روايت که از قول مبارک‌ پيامبر‌اکرم«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم»، أميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» و امام حسين«سلام‌الله‌عليه» و امام‌ زين‌العابدين«سلام‌الله‌عليه»،نقل شده است، بسنده مي‌کنيم:

«اجْتَنِبِ الْغِيبَةَ فَإِنَّهَا إِدَامُ كِلَابِ النَّار»[8]

از غيبت اجتناب کن که آن خوراک سگ‌هاي جهنّم است.

استاد بزرگوار ما حضرت امام خميني«ره»، در موارد متعدّدي در دروس و بيانات اخلاقي خود، ما را از غيبت بر حذر مي‌داشتند و به روايتي که بيان شد اشاره مي‌کردند و در شرح آن مي‌فرمودند: از آن‌جا که قرآن کريم، غيبت را مرده خوري مي‌داند، تجسّم عمل غيبت در قيامت نيز گوشت متعفّن و مُردار است و تجسّم هويّت و شخصيّت غيبت‌کننده نيز در آخرت، حيواني نظير سگ است که خوي درندگي دارد؛ زيرا کسي که غيبت مي‌کند، به شخصيّت ديگران حمله کرده و آبروي اشخاص را مي‌درد. از اين‌رو اين روايت شريف مي‌فرمايد: در قيامت، خوراک کسي که با غيبت، خود را به‌صورت سگ درآورده، گوشت‌هاي مردار و گنديده‌اي است که خود او در دنيا تهيه کرده و از پيش فرستاده است.

هنگامي که شخصي حضور ندارد، به بدي ياد کردن او به هر نحوي که باشد غيبت و گناه است. حتّي اگر گوينده و شنونده، عيب او را بدانند و يا در غياب او فضيلتي از وي انکار شود و موجب تنقيص و شکستن شخصيت او گردد. در روايات اهل‌بيت«سلام‌الله‌عليهم» در تعريف غيبت فرموده‌اند:

«... يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْغِيبَةُ؟ قَالَ ذِكْرُكَ أَخَاكَ بِمَا يَكْرَهُ»[9]

(ابوذر از پيامبر سؤال کرد): يا رسول‌الله، غيبت چيست؟ حضرت فرمودند: اينکه در مورد برادرت چيزي بگويي که بدش بيايد.

و امّا در خصوص تهمت، گناه تهمت، بزرگ‌تر است؛ زيرا به صورت توأمان، دروغ و غيبت را در بر مي‌گيرد. به اين معنا که انسان عيبي را به ديگري نسبت مي‌دهد، در حالي که آن عيب در او نباشد. همچنين در حرمت تهمت تفاوتي ندارد که عيب نسبت داده شده، کوچک يا بزرگ باشد. صورت أقبح و زشت‌تر تهمت، افترا بر خداوند تعالي و پيامبران و اوصياى گرامى«سلام‌الله‌عليهم» و پس از آن، تهمت به علماء دين، مراجع تقلید و شخصيّت‌هاي داراي مقبوليّت اجتماعي و دیني است.

بنابراين گناهاني نظير دروغ، غيبت و تهمت، هيچ توجيهي نمي‌پذيرد. عناويني نظير دروغ مصلحتي، غيبت سياسي و تهمت سياسي نيز پاک کننده و توجيه کنندة اين گناهان بزرگ نيست. متأسّفانه برخي براي رسيدن به مقاصد دنيوي و کسب ثروت يا رياست کوتاه مدّت، از هيچ گناهي دريغ نمي‌کنند و ناجوانمردانه آبرو و حيثيّت رقباي خود را با غيبت و تهمت لکّه‌دار مي‌کنند و به اين کردار خويش نيز افتخار مي‌نمايند و آن را نوعي انجام وظيفة شرعي و ناشي از زيرکي سياسي و کياست ديني مي‌شمارند!! اين گناهان زشت و بزرگ نياز به توبه و جبران دارد و توجيه‌هاي شيطاني، توفيق توبه را از آدمي سلب مي‌کند.

در اينجا بايد به يک نکتة بسيار مهم و تعيين کننده، توجّه داشته باشيم که «قضيّة مصلحتِ أهَمّ»، يعني مصلحتِ مهم‌تر و بالاتر، که در خصوص دروغ، غيبت، تهمت و برخي گناهان ديگر در احکام شرعيِ دين اسلام وجود دارد، به قضاياي سياسي و اجتماعي و دعواهاي گروهي و تنازع‌هاي باندي و جناحي اهل سياست و نظاير آن ربطي ندارد. بلکه دين اسلام در موارد بسيار نادري، اين گناهان را جايز و در بعضي موارد لازم دانسته است، و آن در صورتي است که مفسدة اجتناب از گناه، بر مفسدة گناه مقدّم شود. نظير وقتي که حفظ اسلام يا حفظ جان افراد يا دفع ظلم ظالم، متوقّف بر انجام آن گناه باشد. ولى بايد دانست که تشخيص اين‌گونه موارد بسيار مشكل است و كيد شيطان درون و برون نيز بيش از حدّ تصوّر، قوى مي‌باشد؛ لذا در چنين مواردي، اگر پيش آيد، بايد با كمال احتياط و مشورت با اشخاص آگاه و راهنمايي عالمِ بدون غرض، اقدام شود.

گناه بزرگ ديگري که در زمرة گناهان زباني بوده و نياز به توبه و تدارک دارد، نمّامى، سخن‌چيني و فتنه‏گرى و به طور کلّي بدبين کردن مردم به يکديگر است. برخي به تصوّر انجام وظيفه و به قصد ثواب، غيبت كسى را كه از او غيبت شده به او مي‌رسانند، یا بی‌جهت، مثلاً ازدواج مجدّد كسى را به همسرش گوشزد مي‌کنند. اين موارد حکم سخن‌چيني را داشته و گناه آن بزرگ است.

فتنه‏گرى در دين خدا و منحرف‌کردن مردم از دین و فضائل اخلاقی، نيز گناه بزرگي محسوب مي‌شود. بعضي از روحانيون، معلّمين يا اساتيد دانشگاه، عقيده و فکر خاصِّ خود را بي‌جهت به شاگردان تزريق مي‌نمايند و به‌جاي تدريس در رشتة تخصصي خود، وارد در مسائل ديگري مي‌شوند و با سخنان و القائات خود، جوانان را منحرف مي‌سازند و آنان را نسبت به دين، قرآن کريم و اهل بيت«سلام‌الله‌عليهم» بدبين مي‌کنند، يا مثلاً بدون هيچ مدرکي، به مراجع تقليد، بزرگان دين و حوزه‌هاي علميه، نسبت‌هاي ناروا مي‌دهند که آن هم منجر به بدبيني جوانان و نوجوانان به اسلام مي‌شود و گناه آن بزرگ است. قرآن کريم مي‌فرمايد:

«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً»[10]

هر كس، انسانى را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روى زمين بكشد، چنان است كه گويى همه انسان‌ها را كشته باشد.

امام صادق«سلام‌الله‌عليه» در شرح اين آية شريفه مي‌فرمايند: اگر کسي، ديگري را گمراه کند، مانند اين است که جهان را کشته باشد.[11]

زخم زبان، يعني آزردن و اذیّت‌کردن دیگران با‌ سخنان نیش‌دار و زننده، از گناهان بزرگ ديگري است که در زمرة گناهان زباني است و کمتر به قبح و زشتي آن توجّه مي‌شود. بيان جملات کوبنده به صورت کنایه يا تصريح، موجب آزردگي و ناراحتي مخاطب مي‌شود و نياز به توبه دارد. به‌خصوص زن و شوهر باید از سخنان نیش‌داري که دربارة نواقص هم‌دیگر یا عیوب‌ خانواده‌های هم‌دیگر بيان مي‌کنند، توبه نمايند.

حتّي «تعيير»، يعني سرزنش عیوب یا معصیت‌های دیگران، گناه است و قرآن آن را نظير غيبت مي‌‌داند:

«وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة»[12]

واى بر هر بدگوى عيب‌جويى‏.

به خصوص اگر عیبی در کسی نباشد و او را به جرم ناکرده سرزنش کنند، یا اگر سرزنش با ضميمۀ استهزاء يا اهانت و يا فحش باشد، گناه آن بسیار بزرگ‌تر است. متأسّفانه برخي از متديّنين عادت دارند ديگران را به خاطر عيوب داشته و نداشته، سرزنش کنند؛ غافل از اين‌که گناه بزرگي مرتکب مي‌شوند و خود نياز به توبه دارند. استهزاء، مسخره کردن‌ و تحقير دیگران، گناه است و اگر از برتر و با فضيلت‌تر پنداشتن خود سرچشمه گرفته باشد، ناشي از رذيلة عُجب است و گناه بزرگ‌تري محسوب مي‌شود.

تندخويى و بدخلقي که گاه با فحش و اهانت همراه مي‌شود و گاه منجر به مِراء و جدال يا مشاجره مي‌گردد، گناه بزرگ ديگری است که از جملة گناهان مربوط به زبان است و نياز به توبه دارد. برخي مي‌خواهند با ابزار بدخلقي، در محلّ‌کار يا در اجتماع يا در خانة خود، جدّي و قاطع باشند. اين‌ افراد نه تنها به جديّت و قاطعيّت صحيح دست نمي‌يابند، بلکه مرتکب گناهي شده‌اند که بايد از کردار خود توبه کنند.

شماتت‌، معصيت ديگري است که بسياري از افراد به حرام بودن آن واقف نيستند. معنای شماتت این است که انسان به دیگری بگويد: مصيبتي‌ كه‌ به‌ تو‌‌ رسيده‌،‌ از بدي‌ كردار خود توست. در اين گناه که متأسّفانه در ميان بعضي از متديّنين وجود دارد، انسان، گويي خود را يک شاخص براي تعيين دليل مشکلات و مصيبت‌هاي ديگران دانسته و به اين وسيله ديگران را مورد شماتت و آزار قرار مي‌دهد. گناه شماتت نيز بزرگ است و توبه را واجب مي‌سازد.

گناهان زباني، نوعاً مربوط به گوش نيز مي‌باشند و همان‌طور که ارتکاب آن گناهان براي گوينده حرام است، براي شنونده نيز حرام است. از اين‌رو شنونده وظيفه دارد مانع هتک حرمت و تخريب شخصيّت افراد غايب شود و هنگام شنيدن گناهاني نظير غيبت و تهمت، از غائبين دفاع کند.

همچنين شنيدن موسيقي مطرب و لهوي گناه است و علاوه بر آن‌که بسياري از توفيقات معنوي را از انسان سلب مي‌کند، توبه را واجب مي‌سازد. هرچند ممکن است برخي با شنيدن موسيقي غنايي و لهوي، به يک آرامش ظاهري موقّت برسند، ولي همان افراد نيز بايد بدانند اين آرامش، براي آنان مخدّر است. يعني به صورت موقّت و ظاهري در احوال انسان تغييراتي ايجاد مي‌کند و کسي را به آرامش پايدار و واقعي نمي‌رساند. نظير نوشيدن شراب يا استعمال مواد مخدّر که مدّت کمي از حيث ظاهري و در حقيقت به شکل خيالي و توهّمي، براي انسان آرامش ايجاد مي‌کند و پس از سپري شدن آن مدّت کم، نه تنها او را به حال اوّل باز مي‌گرداند، بلکه گرفتاري‌ها و مشکلات جديدي براي او ايجاد مي‌نمايد.

آرامش پايدار و اطمينان دل، تنها در ساية ياد خداوند متعال، روزي انسان مي‌شود:

«أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»[13]

آگاه باش كه دل‏ها تنها با ياد خدا آرامش مى‏يابد.

ياد خداوند تعالي، فرمانبرداري از اوامر و نواهي او و گردن نهادن به دستورات اوست که کمال ظاهري و معنوي انسان را تأمين مي‌کند.

بعد از زبان و گوش و گناهان مربوط به آن‌‌ها، به عضو ديگر بدن يعني چشم مي‌رسيم. قِسم ديگر گناهان اعضاي بدن که توبه را بر آدمي واجب مي‌کند، گناهان چشم است. نگاه‌هاي حرام، نگاه‌هاي‌ آلوده و شهوت‌انگيز به منزلة تيرهاي هلاک کننده‌‌اي از ناحية شيطان است و اهل‌بيت معصومين«سلام‌الله‌عليهم»، مسلمانان را از آن بر حذر داشته‌اند:

«إِيَّاكُمْ وَ النَّظَرَ فَإِنَّهُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ»[14]

سرانجام نگاه حرام و آلوده، بي‌عفّتي است. قرآن کريم با ظرافت خاصّي، مردان و زنان را به «غضّ بصر» يا «کنترل نگاه»، فرا مي‌خواند و در کنار آن به پاکدامني و حفظ عفّت سفارش مي‌فرمايد:

«قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكي‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ، وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ»[15]

به مردان با ايمان بگو: «ديده فرو نهند [و به نامحرم نگاه نکنند] و پاك‌دامنى ورزند كه اين براى آنان پاكيزه‏تر است، زيرا خدا به آن‌چه مى‏كنند، آگاه است» و به زنان با ايمان بگو: «ديدگان خود را [از هر نامحرم‏] فرو بندند و پاكدامنى ورزند»

بنابراين، نگاه شهوت‌انگيز و آلوده، خطرناک است و توبه از آن، مبارزة جدي مي‌طلبد. آدمي در اين مبارزه نيز ممکن است گاهي پيروز شود و گاهي شکست بخورد، امّا نبايد نااميد و دلسرد شود، بلکه بايد همّت کند و انصراف از نگاه و کنترل نگاه را ادامه دهد تا در نهايت پيروز گردد. همچنين کمک گرفتن از نماز اوّل وقت به جماعت و مداومت بر ذکر و نيز تفکّر و توسّل در اين مبارزه، کارساز است.

در اين زمينه بايد توجّه داشته باشيم که نگاه به عکس‌ها و فيلم‌هاي مبتذل نيز گناه است و مفاسد فراواني، در پي دارد. به ويژ‌ه جوانان ـ که روحي پاکيزه و حسّاس‌تر در برابر گناه دارند ـ بايد از نگاه به فيلم‌هاي تحريک آميز و شهوت انگيز بپرهيزند و در صورت نگاه، توبه کنند. به تجربه اثبات شده است، نگاه به عکس‌ها و فيلم‌هاي شهوت‌انگيز، علاوه بر اينکه روح را مي‌آزارد و صفاي روحاني و معنوي را از بين مي‌برد، موجب اختلاف‌هاي شديد خانوادگي نيز مي‌شود و در بسياري از موارد، منجر به طلاق و جدائي مي‌گردد.

2) گناهان اجتماعي

گناهان اجتماعي به گناهاني گفته مي‌شود که مردم در جامعه به صورت علني مرتکب مي‌شوند. اين قسم از گناهان که مفاسد و خطرات فراواني دارد، زمينه‌ساز تباهي جامعه است و با کمال تأسّف بايد گفت در اين بخش نيز گناهان متعدّدي وجود دارد که مورد غفلت واقع شده و نزد مردم عادي شده است. در ادامه به صورت فهرست‌وار، براي يادآوري ضرورت توبة همگاني از گناهان اجتماعي، به بخشي از اين گناهان، اشاره مي‌شود.

رواج فساد اخلاقي در هر جامعه‌اي، براي نابودي آن جامعه کافي است. از جمله مصاديق فساد اخلاقي، دوست‌يابي بين زنان و مردان، يا دختران و پسران است. قرآن شريف از اين‌كه زن، مرد نامحرمى را و يا مرد، زن نامحرمى را به عنوان دوست خود انتخاب نمايد، نهى مؤكّد فرموده و آن را در کنار زنا و عمل منافي عفّت بيان مي‌فرمايد:

«...مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ وَ لا مُتَّخِذي أَخْدان... »[16]

خود پاكدامن باشيد نه زناكار و نه آنكه زنان را در پنهانى دوست خود بگيريد.

«...مُحْصَناتٍ غَيْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدان... »[17]

پاكدامن باشند نه زناكار، و مردان را در پنهانى دوست‏ خود نگيرند.

بنا بر تصريح قرآن شريف، مرد و زن شايسته، با جنس مخالف دوستي پنهاني ندارند؛ همان‌گونه که مرتکب فحشاء اخلاقيِ بزرگ مثل زنا نمي‌شوند. تقارن اين دو ناهنجاري در کنار همديگر در اين آيات شريفه، از بار معنايي ويژه‌اي برخوردار است؛ شايد بتوان گفت: برقراري اين‌گونه روابط دوستانه، مي‌تواند مقدّمه‌اي براي ناهنجاري بزرگ‌تري که در آيات شريفه ذکر شده است، باشد. افزون بر اين، برقراري اين‌گونه روابط نامشروع و خلاف اخلاق، خطرات اجتماعي و مفاسد فراواني دارد که فروپاشي نظام خانواده از جملة آن خطرات و مفاسد است.

بدحجابي و بي‌حجابي گناه اجتماعي ديگري است که بايد نسبت به خطرات آن توجّه جدّي شود. چادر، يك حجاب مذهبى و ملّى ايرانيان است و زن مسلمان نبايد اين حجاب را با توجيهات گوناگون، از دست بدهد که خسارات فراوانى دارد. مهم‌تر اين‌‌که قرآن کريم از زنان مؤمن و عفيف، انتظار جدّي دارد که چادر داشته باشند:

«يا أيّهَاالنَّبي قُل لِأزوجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ المُؤمِنينَ يُدنِينَ عَلَيهِنَّ مِن جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِك‏ َأدنَي أن يُعرَفنَ فَلَا يُؤذَينَ وَ کانَ اللهُ غَفُوراً رَّحيما»[18]

اى پيامبر، زنان و دختران خويش و زنان مؤمنان را بگو: چادرهاى خود را بر خويشتن فروترگيرند. اين نزديك‌تر است به آن‌كه شناخته شوند و آزارشان ندهند و خدا آمرزگار و مهربان است.

حجاب و عفاف در تعاليم ديني از اهميّت والايي برخوردار است. کمرنگ شدن يا تبديل به ضدّ ارزش شدن اين دو ارزش معنوي، توبة همگاني را واجب مي‌سازد.

مردان مؤمن و غیرتمند نيز نسبت به حفظ حجاب و شئونات اخلاقی همسر و فرزندان خود وظيفة اخلاقي و مسئوليّت شرعي دارند و بايد اعضاي خانواده را از رفت و آمد و اختلاط با نامحرم‌ و مبادرت به اموري‌‌ كه‌ به فساد و یا‌ بي‌عفّتي‌ آنان منجر مي‌گردد، با ملاطفت و همراه با بيان استدلال، منع‌ نمايند.

امروزه برخي شبکه‌هاي ماهواره‌اي، تلاش فراواني در جهت بي‌عفّتي زنان و دختران و بي‌غيرتي مردان و پسران مسلمان مي‌کنند. مرد متّقي و با ايمان، با ديدن يا ترويج اين شبکه‌ها دامن به آتش نمي‌زند و زن مؤمن، اجازه نمي‌دهد شبکه‌هاي مبتذل، اعتقادات و اخلاق خانوادة او را از بين ببرد. ديدن شبکه‌هاي ضد ديني و غير اخلاقي و نيز رضايت به ديدن آن، نياز به توبه دارد.

ترويج موسيقي و سر و کار داشتن با آهنگ‌هاي مطرب و شهوت‌انگيز، علاوه بر اين‌که گناه است و نياز به توبه دارد، مانع بزرگي براي تکامل معنوي و روحي انسان محسوب مي‌شود و او را از معنويّات و ارزش‌هاي اخلاقي دور مي‌سازد.

بازى كردن با آلات قمار؛ چه با قصد برد و باخت باشد و چه بدون قصد برد و باخت و بازی کردن با غیر آلت قمار، با قصد برد و باخت نيز، از گناهان بزرگ است که موجب افسردگى دل و روح و ضعف اعصاب مى‏شود. بدتر از آن، علني شدن و عادي شدن قمار در جامعه است که دين و دنياى جامعه را تباه مي‌سازد.

گناه بدتر و مصيبت بزرگ‌تر، بي‌تفاوت شدن مردم نسبت به اين گناهان است. فساد اخلاقي و گناهان بزرگ، اينک در نزد مردم عادي شده و امر به معروف و نهي از منکر نمي‌کنند. وقتي امر به معروف و نهي از منکر در جامعه‌اي نباشد، به تدريج افراد ناشايست و شرور بر خوبان آن جامعه مسلّط مي‌شوند و در چنين وضعيّتي، هرچه نيكوكاران دعا مي‌كنند، دعايشان مستجاب نمي‌‌گردد:

«لَا تَتْرُكُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلَّي عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا يُسْتَجَابُ لَكُم»[19]

امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد كه بدهاى شما بر شما مسلّط مى‏گردند، آن‌گاه هر چه خدا را بخوانيد جواب ندهد!

وجوب امر به معروف و نهي از منکر، نظير وجوب نماز و روزه است و ترک آن، نظير ترک ساير عبادات، گناه است و بايد از آن توبه شود.

گناه اجتماعي‌ ديگري که جامعه را فراگرفته است، تجمّل‌گرايي است. امروزه در جامعة اسلامي، يک نوع مسابقة تجمّل‌ گرايي در ميان اهل ايمان برقرار شده است و به‌طور مرتّب در حال تشديد است؛ تهیۀ خلاف شأن خانه يا لوازم زندگى، تهية جهیزیة تشريفاتي، برگزاري مراسم‌هاي عقد و عروسي و نيز ختم و عزا به‌صورت تجمّلي، برنامه‌هاي تشريفاتي جشن تولّد فرزند يا بازگشت از سفرهاي زيارتي و تعيين مهریه‌های گزاف و سنگین، از مصاديق تجمّل‌گرايي است و بايد از گناه آن توبه شود.

کساني که در امور زندگي و به خصوص در امر ازدواج، چنين سنّت‌های تجمّلي و غلطي را پایه‌گذاری مي‌کنند و مانع ازدواج جوانان مي‌شوند، بايد بدانند تا زماني‌كه‌ به‌ آن‌ سنّت و مرام عمل‌ مي‌شود، گناه آن در نامۀ‌ اعمال‌ پايه‌گذاران‌‌ نيز ثبت‌ مي‌گردد. اين افراد، وقتي بدانند شريک گناه کساني هستند که در اثر رواج و مسابقة تجمّلات، ازدواج نمي‌کنند و به حرام مي‌افتند، به ضرورت توبه و انابة خود پي‌ خواهند برد.

فرو رفتن در مشتهيات نفس از راه حرام که «اتراف» نام دارد و هدردادن نِعَم‌الهى که به آن «تبذير» مي‌گويند، هر دو گناه است و نياز به توبه دارد. سالک بايد از هرگونه «اسراف»، به معناي فرو رفتن در مشتهيات نفس از راه حلال، توبه کند. حتّي قرآن و روايات، اسراف و تبذير در عمر را گناه بزرگي مي‌دانند:

«وَ هُمْ يَصْطَرِخُونَ فيها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذيرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمينَ مِنْ نَصيرٍ»[20]

و آنها در آنجا فرياد كنند: خداوندا، ما را بيرون‏آر تا جز آن‌كه مى‏كرديم كار نيك و شايسته كنيم. [گوييم:] آيا شما را چندان عمر نداديم كه هر كه پند پذير است در آن مدّت پند گيرد؟ و شما را بيم‏دهنده هم آمد، پس بچشيد كه ستمكاران را هيچ ياورى نيست.

پيامبر اکرم«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم»نيز فرمودند:

«إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ لَا يَزُولُ الْعَبْدُ قَدَماً عَنْ قَدَمٍ حَتَّي يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاه وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَهُ وَ فِيمَا ذَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ‌الْبَيْت‏»[21]

در روز قيامت بنده‏اى گام بر ندارد تا از چهار چيز پرسش شود: از عمرش كه در چه گذرانده و از جوانى‏اش كه در چه به سر رسانده و از مالش‌كه از كجا آورده و در کجا خرج نموده و از دوستى ما خانواده.

كوتاهى در رفع حوائج ضروری مسلمین، گناه اجتماعي ديگري است که بايد به آن توجّه شود. هنگامي که یک مسلمان نياز ضروری به خوراک، پوشاک، مسکن یا ازدواج داشته باشد، همة اهل ايمان وظيفه دارند به داد او برسند و حوائج وي را برطرف سازند و کوتاهي در اين امر، نياز به توبه دارد. وجود فقير در جامعه‌، ناشي از رواج اتراف، تبذير، اسراف و تجمّل‌گرايي در آن جامعه است. قرآن‌کريم به کساني که پول اضافۀ خود را وقتي نياز ندارند، جمع مي‌کنند و به ديگران، انفاق نمي‌کنند، وعدۀ عذاب داده است:

«‏وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ»‍‍[22]

‍و كسانى كه زر و سيم را گنجينه مى‏كنند و آن را در راه خدا هزينه نمى‏كنند، ايشان را از عذابى دردناك بشارت ده.

راه‌کار رهايي از چنين عذابي، توبه به درگاه الهي و انفاق مبالغي است که صرف تجمّلات و تشريفات مي‌شود.

اعراض از نماز جماعت و اهميّت ندادن به مسجد و جلسات مذهبي، گناه ديگري است که توبة همگاني مي‌طلبد. مسلمان واقعي بايد در وقت نماز، در مسجد حضور داشته باشد و نماز را به جماعت به جا آورد. خلوت بودن مساجد هنگام نماز اوّل وقت و پر جمعيّت بودن خيابان‌ها، مراکز تفريحي و سينماها در آن زمان، حاکي از آن است که جامعه مقيّد به نماز نيست و عدم تقيّد به نماز، عقوبت، به همراه دارد و توبه را واجب مي‌کند:

«فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ، الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ»[23]

واي بر کسي که در وقت نماز، غافل از نماز است.

3) گناهان اقتصادي

دسته سوّم از گناهاني که مورد غفلت و توجيه واقع مي‌شوند، گناهان اقتصادي است. گناهان و مفاسد اقتصادي، موجب نابودي افراد و تباهي جامعه مي‌شود. جامعه‌اي که مبتلا به فساد اقتصادي است و اقتصاد بيمار دارد، به تدريج از درون مي‌پوسد و فرو مي‌ريزد.

منشأ فساد اقتصادي، کسب مال حرام و نامشروع است که از طرق مختلف در زندگي مردم رخنه مي‌کند و زندگي را بي برکت مي‌نمايد. در ادامة اين بخش، به چند نمونه از اقسام‌ حرام‌خواري که در عصر کنوني رايج است و نسبت به توبه از آن توجّه کافي نمي‌شود، اشاره مي‌گردد.

رذيلت و ناهنجاري بزرگ ربا، اعمِّ از رباخواري و ربا دهي، گناه بزرگي است که چرخة اقتصادي را فلج و افراد بسياري را نگون بخت مي‌کند. قرآن‌ کريم ربا خوری را جنگ با خداوند دانسته است:

«فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِه»[24]

و اگر چنين نكرديد(به رباخوارى ادامه داديد)، بدانيد به جنگ با خدا و فرستاده وى، برخاسته‏ايد.

در اينجا بايد به اين نکتة مهم توجّه شود که حيله‌هاي شرعى، نظير اين‌که برخي شيء کم ارزشي را به مبلغ گزافي خريد و فروش مي‌کنند تا جبران قرض آنان شود، گناه و حرمت و رذالت ربا را محو نمي‌کند. بلکه ربادهنده و رباگيرنده، تنها با توبه مي‌توانند از عذاب الهي رهايي يابند و اثرات سوء ربا را از خويش دور سازند.

رشوه اعمِّ از رشوه‌خوارى و رشوه‌دهي نيز گناه ديگري است که زمينه‌ساز پايمال شدن حقّ ديگران مي‌شود. رشوه، مختصّ قضاوت نيست و در بسياري از مشاغل وجود دارد. همچنين رشوه‌دهنده و رشوه‌گیرنده، هر دو بايد توبه کنند؛ در روايات آمده است:

«الرَّاشِي وَ الْمُرْتَشِي وَ الْمَاشِي بَيْنَهُمَا مَلْعُونُون‏»[25]

رشوه‌دهنده و رشوه گيرنده و واسطة بين آنها، مورد لعن هستند.

غش‌ و فريب ديگران، در معاملات باشد يا غير معاملات، رذيلت و ناهنجاري ديگري است که در جامعة ما وجود دارد. پيامبر گرامي«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» مي‌فرمايند:

«لَيْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً»[26]

از ما نيست كسى كه مسلمانى را فريب دهد.

فروشنده‌اي که اجناس و کالاهاي او به اصطلاح، زير و رو دارد و ظاهر پر زرق و برق آن، مشتري را فريب مي‌دهد، بايد توبه کند.

تقلّب‌ و حقّه‌ بازي، گناه ديگري است که در امور اقتصادي نيز رواج دارد و ضمان‌آور است. نظير چسباندن مارك‌هاي‌ غيرواقعي‌ روي‌ كالا و مرغوب نشان دادن جنس که مشتري را بفريبد.

كم‌‌فروشي‌ گرچه مشهور در معاملات است، ولي در هر کاري باشد، گناه است و توبه را بر آدمي واجب مي‌سازد. نظير کم‌کاري، بد‌کاري‌ و بي‌کاري در ادارات و يا اينکه بنّا، کارگر، لوله‌کش، سفت‌کار و... کار خود را انجام نداده يا ناقص انجام داده باشد، و به آن در عرف، سرهم بندي مي‌گويند.

معاملات هرمي که هر روزي به شکلي عرضه مي‌شود و سرماية افراد را نابود مي‌سازد، براي زمينه‌سازان، طراحان، متصديّان و سرمايه‌گذاران شرکت‌هاي هرمي گناه محسوب مي‌شود و همة آنان واجب است توبه کنند.

عدم توجّه کافي به‌ ‌توليد و اتّکا به واردات بي‌رويه، گناه است و مضرّاتي از جمله بي‌کاري جوانان را به‌همراه دارد که خود سرمنشأ گناهان و معاصي بزرگ‌تري است.

شرح بيشتر اقسام گناهان اقتصادي، در اين مختصر نمي‌گنجد. امّا همين مقدار بايد دانست که رهايي از آثار وضعي و عقوبات دنيوي و اخروي اين گناهان، در ساية توبه و بازگشت به سوي خداوند تبارک و تعالي ميسّر مي‌گردد.

جامعه‌اي که گرفتار ربا، رشوه، حيف و ميل اموال و دزدي است و مفاسد اداري نظير کم‌کاري، بي‌کاري و بدکاري در آن وجود دارد، نياز جدّي به توبه دارد و غفلت از توبه، آن جامعه را به تباهي و نابودي مي‌کشاند.

================

پي نوشت‌ها

1. شرح المنظومة، ص 355

2. زخرف / 36

3. کهف / 104- 103

4. الکافى، ج 2، ص 288

5. نحل / 105

6. حجرات / 12

7. ر.ک: الكافي، ج‏2، صص 358-356؛ بحارالانوار، ج 72، صص 263-220، باب 66 و ...

8. الأمالي‏للصدوق، ص 209

9. مکارم الاخلاق، ص 470

10. مائده / 32

11. الکافي، ج 2، ص 210

12. همزه / 1

13.رعد / 28

14. تهذيب‏الأحكام، ج 7، ص 435

15.نور / 31-30

16.مائده / 5

17. نساء / 25

18.احزاب / 59

19.نهج‏البلاغه، نامه 47

20.فاطر / 37

21.جامع‌الاخبار، ص 175

22.توبه / 34

23.ماعون / 5-4

24.بقره / 279

25.جامع الأخبار، ص 156

26.بحارالأنوار، ج 10، ص 367

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group