مجموعه فعل و انفعالات زندگی انسان، بر پایۀ یک سلسله از حقوق، استوار است. حقوقی که اداي آن برای انسان واجب است و کوتاهی از مراعات آن، در بسیاری از موارد گناه بوده و در بعضی موارد بسیار نکوهش شده است.
خداوند متعال برای نیل انسان به سعادت و رستگاری، مجموعهای از حقوق را به صورت قانون زندگی، توسّط پیامبران خویش، به خصوص حضرت خاتمالأنبیاء«صلّياللهعليهوآلهوسلّم»، ابلاغ فرموده است و از این جهت که ایفای وظایف یا مراعات قوانین الهی، نیک بختی دنیا و آخرت را برای آدمی به ارمغان میآورد، ادای حقوق را واجب برشمرده است. البته حقوق مستحبِّ فراواني هم وجود دارد که موجب سعادت دنيا و آخرت ميشود، ولي ما در اين مبحث در صدد بيان حقوق واجب هستيم.
حقوقی که به عهدۀ انسان است، به دو قسم کلّی «حقّالله» و «حقّالنّاس» منقسم میشود. همانطور که از نام این دو حق هویداست، «حقّالله» مجموعه حقوقی است که خداوند بر انسان دارد و «حقّالنّاس» حقوقی است که انسانها بر یکدیگر دارند.
پیمودن مسیر سعادت و رسیدن به مقامات والای عرفانی، سرسختانه محتاج ادای حقوق خداوند و بندگان خداوند است و وجود یکی از این دو حق در زندگی سالک، مانع بسیار بزرگ و قدرتمندی برای سلوک معنوی او محسوب میشود.
تضییع حقوق و عدم ادای وظایف مربوط به حقوق نامبرده، یعنی انجام ندادن امری که از جانب حقتعالی برای انسان واجب دانسته شده است و از آن جهت که نافرمانی امر خداوند است، گناه محسوب میشود. ضمن این که کوتاهی در ادای حق، خود ظلم است و گناه بزرگی به شمار میآید.
بنابراین هر گناه یا لغزشی که از انسان سر میزند، ناشی از زیر پا نهادن حقّي از خداوند تعالی یا بندگان اوست و توبه از گناه، یعنی توبه از تضییع «حقّالله» یا «حقّالنّاس». در ادامه بهطور اختصار، بهشرح اين حقوق و توبة از آن پرداخته میشود:
اقسام حقّ الله
تضییع حقّالله وقتی صورت میپذیرد که انسان واجبات الهی و به ویژه عباداتی مثل نماز، روزه و حج را به جا نیاورد، يا مرتکب گناهاني همچون قماربازي، شرابخواري، بدحجابي، بيحجابي، بيعفّتي، بيغيرتي، مصرف موادِّ مخدّر و روانگردان، ترويج موسيقي و... گردد. گناه حقّ الله، بسيار بزرگ است، ولی رحمت واسعۀ پروردگار متعال اقتضاء میکند که توبة از حقّ الله پذیرفته شود.
بنابر این بندهای که مثلاً در مدّت عمر خویش سر به طاعت الهی فرو نیاورده و با ذکر و نماز، ذات بیهمتای او را تسبیح و تحمید نکرده است و حتّي با گناهاني که ذکر شد، خداوند را نافرماني کرده است، اگر از گذشتۀ خویش پشیمان شود و در مقابل خداوند تعالی حقیقتاً اظهار ندامت کند، خدای رحمان و رحیم از حقّ خود میگذرد و او را میبخشايد. هرچند هريک از اين گناهان، به خوديِ خود، بزرگ است و بخشش آن باورکردني نيست؛ مثلاً کسي که به نماز اهمیّت نمیدهد و نماز را ضايع میکند، حتماً گمراه و بدبخت است، امّا توبه و بازگشت به سوی حقتعالی، او را از شقاوت میرهاند.
توبه از حق الله
توبه از حقّ الله، مانند توبه از هر گناه ديگري، چهار رکن دارد که عبارتند از: «احساس ندامت، اظهار ندامت، تصميم به جبران و ترک گناه، اصلاح عملي.»
اگر ارکان توبه حاصل شود، قطعاً توبه محقّق ميشود و پروردگار متعال بنده را ميآمرزد. بنابراین بنبست در اسلام وجود ندارد و یأس و ناامیدی نیز جایگاهی در بین مسلمانان نخواهد داشت. هر عبادتی از انسان فوت شده باشد، يا هر گناهي مرتکب شده باشد، اگر واقعاً از گذشتۀ خود پشیمان گردد و به درگاه خداوند تضرّع و زاری نماید و از ذات بیهمتای حضرت احدیّت، طلب عفو و بخشش کند، قطعاً خداوند رحمان و رحیم از حقّ خود و از بستانکاری خود میگذرد و بیحیایی بنده را ندیده میگیرد؛ بهشرط آنکه بنده نيز به اندازۀ توان، در صدد جبران کوتاهی که در انجام عبادات داشته است، برآید و عزم ترک گناه براي آينده داشته باشد.
خداوند متعال از هفتاد پدر و مادر مهربان، مهربانتر است و رأفت و رحمت آن ذات یکتا، اجازه نمیدهد بندۀ پشیمانی که با خجالتزدگی و سرافکندگی به درگاه او روی آورده است، ناامید و دست خالی برگرداند. از اينرو هنگام ندامت قلبي و تصميم او براي جبران و ترک گناه، عهد بنده را معتبر ميشمارد و او را ميبخشد و اين بخشش تا زماني که آن بنده در جبران گذشتة خود کوتاهي نکند، پايدار ميماند.
توبه از گناهاني نظير شرابخواري، قماربازي، اعتياد به مواد مخدر و سر و کار داشتن با موسيقي غنايي و مطرب و گناهان مربوط به حجاب و عفاف، در صورتيکه گناه ديگري به آن ضميمه نشده باشد، نياز به جبران ندارد. بلکه همين مقدار که گناهکار پشيمان شود و از خداوند عذرخواهي نموده و تصميم جدّي بگيرد که از آن پس، مرتکب گناه نشود، براي پذيرش توبه کافي است و خداوند متعال او را ميآمرزد.
نحوة جبران عبادات فوت شده نيز با توجه به نوع عبادت، قدري متفاوت است. فصل مشترک توبه از عبادات اين است که پس از توبه، جبران کوتاهي از عبادات فوت شده، لازم است؛ یعنی آدمی بايد تصميم جدّي بگيرد که عبادات قضا شده را به مرور زمان جبران نمايد. پس از تصمیم واقعی و عهدی که بنده با خدای خویش میبندد، پروردگار عالم، توبة او را ميپذيرد و انتظار هم ندارد که بعد از توبه، تمام وقت خویش را صرف جبران آن عبادات کند، بلکه بايد بهوظايف روزانهاش رسیدگی کند و هرچه ميتواند نمازها و روزهها یا سایر عباداتش را قضا کند تا تمام شود.
پس از توبه از حقّالله، یعنی بعد از احساس و ابراز پشیمانی بنده و بعد از تصمیم جدّی و قطعی برای جبران گذشته و اصلاح آينده، خداوند عهد او را میپذیرد و وی را میآمرزد. امّا آن بنده از همان لحظه باید به قدر توان شروع به جبران کند.
از آنجا که شرح نحوة تحقّق توبه از اقسام مختلف اعمال عبادي در اين نوشتار نميگنجد، صرفاً به تشريح چگونگي توبه از سه عبادت مهم که سه حقّ الله بزرگ است و عبارتند از نماز، حج و روزه، پرداخته ميشود.
نحوة جبران ترک نماز
کسی که در اثر فریب شیطان عمداً نماز نخوانده، یا به هر علّت دیگری نماز قضا دارد، باید به مرور زمان و به اندازهای که میتواند، نمازهای قضا را بخواند. چنین کسی اگر پیر و ناتوان است یا به دلائل دیگری احساس میکند تا پایان عمر فرصت خواندن نمازهای قضا را نمییابد، نباید از این بابت اندوهگین و ناامید باشد. بلکه باید بداند اگر توبۀ او حقیقی بوده و اکنون در خواندن نماز، کوتاهی نمیکند، پروردگار عالم از وی میگذرد. حتّی اگر از دنیا برود و بخشی از نمازهای او باقی بماند نیز خداوند، به سبب پشیمانی واقعی او، برای نمازهای باقیمانده به وی خرده نخواهد گرفت. البته اگر تمکّن مالی دارد، باید وصیّت کند که پس از مرگ، از مال او اجیر بگیرند و نمازهای او را بخوانند. و چنانکه وضع مالی مناسبی ندارد، خداوند تعالی نیّت وی را قبول میکند و او را میآمرزد.
نحوة جبران ترک عمدي حج
در خصوص حجّی که عمداً فوت شده باشد نیز به صورت نماز عمل میشود؛ یعنی کسی که مستطیع بوده و از روی علم و عمد حج به جا نیاورده است، باید توبه کند و اگر میتواند، به حج برود. ولی اگر نوبت او نمیشود یا از استطاعت مالی یا جسمی برخوردار نیست و امکان وصیّت برای به جا آوردن حج نیز میسّر نمیباشد، خدای یگانه توبۀ او را میپذیرد و اثرات وضعیِ ترک حج را نیز از وی برمیدارد.
نحوة جبران روزهخواري
موضوع روزۀ قضا، کمی متفاوت است. این تفاوت ناشی از عمدی یا غیرعمدی بودن ترک روزۀ واجب میباشد. گاهی انسان بنابر عذری روزه نمیگیرد؛ نظير بیماري که روزه برای او طاقتفرسا است؛ یا زن باردار و شیرده که روزه برای او یا کودکش ضرر دارد؛ یا افراد کهنسالی که طاقت روزه گرفتن ندارند؛ اين افراد میتوانند روزۀ خود را افطار کنند و مرتکب گناهی نشدهاند، ولی باید روزههای خود را قضا کنند. حتّي اگر هر یک از آنان تا ماه مبارک رمضان بعدی به جهت عذری نتواند روزه یا روزههای خود را قضا کند، بنابر نظر فقهي ما، قضای آن روزهها هیچگاه برای او واجب نیست؛ مثلاً زن باردار که در ماه رمضان نميتواند روزه بگيرد، اگر تا سال بعد به علّت بارداري و يا به علّت شيردهي يا هر علّت ديگري، نتواند روزههاي خود را قضا کند، قضاي آن روزهها از وي ساقط ميشود و لازم نيست جبران آن را بنمايد.
ولي گاهی گستاخی و بیحیایی انسان، او را به جایی میرساند که عمداً و دانسته و بدون هیچ عذری روزه نمیگیرد و در مقابل فرمان خداوند متعال ایستادگی میکند. امّا رحمت واسعۀ الهی اقتضا میکند که اگر همین انسان گستاخ نیز توبۀ حقیقی کند و از بیحیایی خویش نادم و پشیمان گردد، او را ببخشد.
کسی که عمداً یک روزه را ترک کرده است، برای تحقّق توبۀ خویش باید بعد از احساس ندامت و اظهار شرمندگی، علاوه بر قضای روزه، شصت روز را که سي و يک روز آن پشت سر هم باشد بهعنوان کفّاره، روزه بگیرد، یا شصت فقیر را إطعام کند. ولی اگر توان مالی و بدنی جهت روزه گرفتن یا پرداخت کفّاره را ندارد، و به هیچ وجهی نتواند روزهخواری خود را جبران کند، حقتعالی همان شرمندگی و خجالتزدگی را به عنوان توبۀ واقعی از او قبول میکند و وی را میبخشد.
بهراستي چه خداي رئوفي که تا اين اندازه براي بازگشت بندگان و نجات آنان از عذاب، راه را باز مينمايد و آنها را تشويق نموده و با آنان مدارا ميکند. و چه بد بندگاني هستند کساني که با اين همه تخفيف مجازات، باز هم توبه نميکنند:
«اللَّهُمَّ نِعْمَ الْإِلَهُ أَنْتَ وَ نِعْمَ الرَّبُّ أَنْتَ وَ بِئْسَ الْمَرْبُوبُ أَنَا وَ نِعْمَ الْمَوْلَي أَنْتَ وَ بِئْسَ الْعَبْدُ أَنَا»[1]
بارخدايا، چـه خوب خداونـدگـاري هستي تو، و چه خوب سرپرست و تربيت کنندهاي هستي تو، و چه بد پرورش يافتهاي هستم من، و چه خوب سروري هستي تو، و چه بد بندهاي هستم من.
وظايف فرزندان نسبت به عبادات والدين
در پایان این مبحث، ذکر یک وظیفۀ اخلاقی که بر عهدۀ فرزندان هر پدر و مادري است، ضروری به نظر میرسد.
اگر کسي ـ زن يا مرد ـ از دنیا برود، در صورتی که در مرض موت عباداتی از وي فوت شده باشد، پسر بزرگتر وظیفه دارد آن عبادات را به جا آورد. همچنین اگر متوفّي اموالی داشته باشد و وصیّت کند، بازماندگان وظیفه دارند از مال خودش عبادات فوت شدۀ او را جبران کنند و پدر يا مادر خویش را خشنود سازند. و در غیر این دو صورت، گرچه ورثه وظيفة شرعي ندارند، ولي وظیفۀ اخلاقی آنان این است که به قدر توان، نماز، روزه یا حجّ فوت شدۀ میّت را جبران کنند. این بهترین هدیهای است که میتواند از طرف فرزندان یا همسر کسیکه از دنیا رفته، در قبر و عالم برزخ به فریاد او برسد. ضمن اين که بازماندگان با اين عمل خويش، مستوجب دعاي ميّت ميشوند و عاقبت و خاتمت آنان به خير و سعادت خواهد بود.
---------------------------------
پينوشتها
1. بحارالأنوار، ج 84 ، ص 326