اثر مهمّ دیگری که توبه دارد، آن است که عذاب الهی را رفع میکند. قرآن شریف، دو عامل را مانع و رافع نزول عذاب میداند: يکي «وجود مبارک حضرت خاتم الانبیاء$ در بین مردم» و ديگري «توبه»؛
«وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ [1]»
و خدا بر آن نيست كه آنان را عذاب كند در حالى كه تو در ميان ايشانى، و خدا عذابكننده آنان نيست در حالى كه آمرزش مىخواهند.
این نوشتار، گنجایش تبیین برکات وجودی پیامبر اکرم$ را ندارد و پرداختن به این موضوع مهم، کتاب مستقلی میطلبد؛ [2] امّا همین مقدار باید دانست که خداوند متعال، به احترام وجود آن نبیّ گرامی$ و به سبب آنکه آن حضرت را رحمت جهانيان قرار داده است، مادامی که در قید حیات بودند، عذاب خویش را از امّت ایشان دور ساخت. امیرمؤمنان و مولای متقیّان علي% فرمودند:
«كَانَ فِي الْأَرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُمَا فَدُونَكُمُ الْآخَرَ فَتَمَسَّكُوا بِهِ أَمَّا الْأَمَانُ الَّذِي رُفِعَ فَهُوَ رَسُولُ اللَّهِ$ وَ أَمَّا الْأَمَانُ الْبَاقِي فَالِاسْتِغْفَارُ» [3]
و چيز در زمين مايه امان از عذاب خدا بود؛ يكى از آن دو برداشته شد، پس ديگري را دريابيد و بدان چنگ زنيد: امّا امانى كه برداشته شد رسول خدا$ بود و أمان باقي مانده، استغفار كردن است.
سپس حضرت، آیة «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ ...» را تلاوت فرمودند.
آنچه اکنون مورد بحث ما است، تأثیر توبه و استغفار، در برطرف شدن عذاب است. قرآن کریم، علاوه بر بیان این واقعیّت که توبه، رافع عذاب است، در آیات دیگری برای آن شاهد عینی و عملی میآورد و با استناد به تاریخ، ادّعا میکند که توبه، رافع عذاب الهی است.
داستان قوم حضرت يونس% و توبة ایشان از نافرمانی خداوند و پیامبر او که قبلاً نيز بدان پرداختيم، داستان عجیبی است. آن قوم، به جهت لجاجت ورزيدن در پذيرش دعوت حضرت يونس% به يکتاپرستي، مورد نفرين او واقع شدند و مستحقّ عذاب گرديدند. حضرت يونس% از ميان آنان رفت و آثار عذاب هويدا گرديد.
به بيان بعضي مفسّرين، فرود عذاب آنچنان واضح بود كه نخست ابرى تيره و تار، آسمان منطقه را فرا گرفت و دود غليظ و تاريكى از ابر زبانه كشيد و سراسر شهر را تيره و تاريک ساخت و ظلمات، تا پشت بام منازل آنان رسيد.
آنان دريافتند که عذاب الهي و مرگ، آنان را فرا خواهد گرفت. وقتي ديدند راه گريزي ندارند، به سراغ پيامبر خويش رفتند، ولي او را نيافتند. پس به نزد يکي از بزرگان قوم که از علم و حکمت برخوردار بود، رفتند و از او چارهجويي کردند. آن عالم، به آنان گفت: اى مردم! تا دير نشده، رو به درگاه خدا آوريد، بدان اميد كه او بر شما ببخشايد و رحمت آورد و عذابى را كه كيفر گناهان شماست، از شما رفع کند. بنابر نقل برخي از مفسرين، هر يک از آنان که حقوقي از ديگري بر گردن داشت، بهطور کامل ادا کرد. [4]
سپس بنابر توصية عالم شهر، براى توبه، شهر را ترك نموده و به بيابان روى آوردند. ميان مادران و كودكان و دامها و بچههاى آنها جدايى افكندند و آنگاه همه با ديدگانى اشكبار و دلى سرشار از ايمان و اخلاص، روى توبه به درگاه خداوند متعال آوردند و نيايش کردند و اين دعا را زمزمه نمودند: «رَبَّنَا ظَلَمْنَا أنفُسَنَا وَ كَذَّبْنَا نَبِيَّكَ وَ تُبْنَا إِلَيْكَ مِنْ ذُنُوبِنَا، وَ إِنْ لَم تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ الْمُعَذَّبِينَ فَاقْبَلْ تَوْبَتَنَا وَ ارْحَمْنَا يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.» [5]
خداوند متعال که توبة حقيقي و آه و زاري آنان را مشاهده فرمود، عذاب خويش را از آنان دور ساخت و اين در حالي بود که نزول عذاب آغاز شده بود. قرآن کريم با اشاره به اين داستان عبرتانگيز، ميفرمايد:
«فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إيمانُها إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى حينٍ» [6]
چرا شهرها و آباديها ايمان نميآوردند كه به حالشان مفيد افتد؟! مگر قوم يونس نبود كه چون ايمان آوردند، عذاب خفّتبار و رسوايى را در زندگى دنيا از آنان برداشتيم و آنها را تا دم مرگ، زندگي رفاهي داديم.
------------------------------------------
پی نوشت ها:
1- انفال / 33
2-ر.ک: کتاب «تجلّي حق» از تأليفات معظّم له.
3- نهجالبلاغه، حکمت 88
4-مجمعالبيان في تفسير القرآن، ج 5، ص 204
5- تفسير العياشي، ج 2، ص 133
6- يونس / 98