موضوع درس:
شماره درس: 39
تاريخ درس: ۱۳۷۵/۱۲/۸
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرحلى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث اين بود كه گفتم در اوّل سوره مزّمّل براى پيشرفت كار دستورالعملى به پيغمبر اكرم(ص) داده شده است كه با اين دستورالعمل بايد جلو رفت. و اين دستورالعمل براى همه مخصوصا براى ما طلبهها هست به تجربه هم اثبات شده، خيلى كمك مىكند. و دستور داده شده پيغمبر اى كسى كه عباى نبوت بر دوشت آمده «انا سنلقى عليك قولا ثقيلاً» بار سنگينى به دوش تو آمده است. و اين بار سنگين را بايد به منزل برسانى. لذا اين بار سنگين طلبگى ـ كه انصافا بار سنگينى است ـ كه حتى نقل مىكنند از آقا باقر بهبهانىرضواناللّهتعالىعليه كه فرموده بودند اگر مىدانستم اين قدر سنگين است وارد نشده بودم. و انصافا همين طور كه نبوت و امامت سنگين است همين طور اين طلبگى، حالا رهبريتاش باشد، مرجعيتاش باشد، يا امام جماعتاش باشد سنگين است. از همه سنگينتر تبليغش است و بايد خدا كمك كند. از همين جهت هم آن كسانى كه راستى توجّه به مطالب داشتند از آن كارهاى بالايش فرار مىكردند. مشهور است كه وقتى ميرزاى بزرگ از دنيا رفت اختلاف شد بين ميرزاى كوچك و محمّد فشاركى كه هر دو هم مباحثه بودند با شاگردهاى مرحوم ميرزاى بزرگ. كه بالاخره هيچ كدام قبول نكردند، حالا اينجا مرادم هست. بعد مرحوم ميرزاى كوچك مرحوم آشيخ محمدتقى كه خيلى ملّا بوده است. انصافا اين حاشيه بر مكاسباش به ما مىگويد كه خيلى ملّا بوده است، بزرگان هم مىگويند خيلى ملّا و متّقى بوده است. ديگر روى منبر مىخواست اين مرجعيت را گردن مرحوم كربلايى بگذارد كه يك معلم اخلاق بوده است امّا او هم خيلى ملّا بوده است. و بعضى اوقات مىگفته كه مرجع او است. مرحوم كربلايى براى او پيغام فرستاد كه نكن نكن. دفعه دوّم سوّم پيغام داد كه نكن نكن. ولى اين دست برنمىداشت. چون يقين داشت كه او اعلم است. اعلم اتقى. لذا يك دفعه مرحوم آقاى كربلايى آمد درب خانه ميرزاى كوچك، عصبانى درب زد و گفت در روز قيامت شكايت مىكنم از دست تو به مادرم زهرا(س) چرا اينقدر مرا اذيت مىكنى؟ نكن. و بالاخره با اين جملهاى كه با عصبانيت به ميرزاى كوچك به آشيخ محمدتقى گفتند ديگر ايشان دست برداشت. آنها مىفهميدند بار سنگينى است و از همين جهت وقتى تعريفش را مىكردند مىگفتند چرا تعريف مرا مىكنى؟ چرا مرا تعيين مىكنى براى اين كار؟ نفرينش مىكردند كه چرا تعريف مرا مىكنى. اين بار سنگين را، ديروز گفتم اين نسخهاى كه داده شده در اوّل سوره مزمل، دستور هشتگانه يا يازدهگانه كه بعد دربارهاش صحبت مىكنم اولش سحرخيزى است. اين سحرخيزى معلوم است خيلى كار مىكند و هفته گذشته دربارهاش صحبت كردم و از همه شما عزيزان تقاضا دارم يك كارى بكنيد برنامهريزى بكنيد كه نيم ساعت قبل اذان صبح بيدار باشيد. اين خيلى براى دنيا و آخرتتان براى نورانيت خودتان براى نورانيت علمتان براى بركت علمتان، براى بركت عمرتان خيلى مفيد است و حتما اين كار را بكنيد و اگر بگويم براى ما طلبهها لازم است اين كار را بكنيم. قطعا اشتباه نكردهام لزوم اخلاقى دارد. لزوم عقلى دارد. لزوم مقدّمىدارد. اين كار را حتما انجام دهيد.
خوب اين يكى از اجزاء اين نسخه است. اين نسخه كه جزء اولش «قم الليل الّا قليلا» است به اندازه وسعت، خوب يك دفعه پيرمردها خوب خوابشان نمىآيد. به جاى اينكه در رختخواب بلولند نظير پيغمبر اكرم(ص) نماز شب بخوانند. حالا شما طلبهها كه جوان هستيد و اينطورها نمىشود حالا هرچه مىشود. اين آيه شريفه مىگويد هرچه مىشود. «قم الليل الّا قليلا نصفه او نقص منه قليلا او زد عليه» يعنى هرچه مىشود. به اندازه وسعت. ديگر نيم ساعت قبل از اذان صبح مىشود. اين ديگر بخواهيم نه، اين ديگر ظلم است در حق خودمان. اين ديگر ظلم است در حق اجتماعمان. اين ديگر ظلم است در حق عمرمان و همچنين آن بيدارى در طلوع فجر كه آن هم خيلى مهم است و از اين آيه شريفه فهميده مىشود. به اندازه ميسور. آنكه براى ما طلبهها واجب است لازم است به مقدار خواندن نافله صبح و نماز صبح. يعنى هفت هشت ده دقيقه. يك ربع. خوب اين يك ربع اوّل اذان صبح حتما بايد باشد. نباشد به تجربه اثبات شده همان تبعاتى كه بر خواب بين الطلوعين هست خوب همين است. راستى كسالتآور است، زمين حتى از دست انسان عصبانى مىشود. و بالاخره ملائكه، هم ملائكهاى كه مىآيند هم ملائكه كه مىروند از دست اين ناراحت مىشوند و مذمّت در خواب موقع اذان صبح خيلى شده است. به تجربه هم اثبات شده است كه اين خواب اوّل اذان صبح خيلى تبعات دارد و مخصوصا براى خوبها. ممكن است اين چيزها براى بدها خيلى اهميت نداشته باشد امّا براى خوبها، براى طلبهها، براى افرادى كه سر و كار با خدا دارند اين اوّل طلوع فجر، «و الفجر و ليال عشر و الشفع و الوتر» قسم به فجر حتما بايد باشد. خوب مابقىاش خوب است بين الطلوعين همهاش بيدار باشد. ديگر اگر بخوابد ظاهرا طورى نيست. ديگر بخوابيد هر وقتى كه موقع كارتان است پا شويد. و امّا اينكه اوّل طلوع فجر خواب باشيم اين هم نمىشود. خيلى تبعات دارد. و يكى از تبعاتش كه اثبات هم شده است: تسلط نفس امّاره بر انسان است. تسلّط هوا و هوس بر انسان است. بزرگان مىگويند يكى از تبعات خواب اوّل طلوع فجر اين است. خوب اگر هيچ چيزى نبود جز اين؛ همين بس بود كه بگوئيم لازم و واجب است. بس بود كه بگوئيم معنا ندارد يك طلبه اوّل طلوع فجر خواب باشد. حالا مذمتهايش به كنار، امّا اين به تجربه اثبات شده است. حتى برخى از بزرگان مىگويند خواب اوّل طلوع فجر موجب مىشود كه انسان در مشتهيات نفس فرو رود. توغّل در مشتهيات نفس. لذت خواب و خوراك و لذت جنسى و لذت غرايز را بهتر از لذت معنوى بداند. خورد و خوراك و خواب براى او لذتبخشتر باشد تا نماز شب يا نماز اوّل وقت.
و اين نسخههايى كه علماى علم اخلاق به شاگردانشان مىدهند من ديدهام نُسخه اولش همين است «اياك ثم اياك ثم اياك و التوغل فى المشتهيات» خيلى مواظب باش هوا و هوس مسلط بر سر تو نشود. لذات جسمى تو را نبرد. فرو رفتن در لذات جسمى. و مىگويند اگر كسى طلوع فجر خواب باشد اين توغل فى المشتهيات به سرش مىآيد. معلوم است اين بيدارى در اوّل فجر اراده را قوى مىكند و اين را هم گفتهاند. يعنى از چيزهايى كه سؤال مىشود چه چيز اراده را قوى مىكند؟ خوب يعنى اجتناب از گناه، اراده را قوى مىكند. اهميت به واجبات مخصوصا نماز اراده را قوى مىكند، مخالفت نفس اراده را قوى مىكند و از جمله بيدارى طلوع فجر اراده را قوى مىكند. و انصافا از الطاف جليّه خداست كه انسان ارادهاش قوى باشد. اين قوت اراده يك نعمت خيلى بالايى است. و اين هم به تجربه اثبات شده است كه بيدارى طلوع فجر اراده را قوى مىكند. پس بنابراين طلوع فجر هم بايد بيدار باشيم. نمىشود بيدار نباشيم. حالا اين بين الطلوعين هم كسى بتواند بيدار باشد تا آفتاب بزند كه چه بسيار خوب. و اگرنه اين طلوع فجر را بيدار باشد نماز اوّل وقت بخواند و بخوابد. على كل حالٍ اين جزء اين مركب دو تا لازم هم دارد. يعنى «قم الليل إلّا قليلا» دو تا لازم هم دارد. يك نماز شب يعنى اينكه فرموده «قم الليل الا قليلا نصفه او نقص منه قليلا او زد عليه و رتل القران ترتيلا» نماز شب يا لازمهاش است. يا نه اصلاً اين كنايه باشد. از اينكه قم الليل يعنى صل صلاة الليل. كه چطورى نماز شب را بخوانيم هر كه به اندازه وسعش. آنكه مىتواند خوب به تفريق. چهار ركعت بعد از ساعت دوازده، چهار ركعت در وقت سحر و سه ركعت هم در قبل طلوع فجر. و در آن ركعت وتر هم آن راز و نيازهايى كه چه لذتها دارد براى اهل دل. اين گفتن العفو العفوها خيلى لذت دارد براى كسى كه درك كرده باشد اينگونه لذات را. لذا آن خصوصيات در نماز وتر كه خودش تقريبا نيم ساعت بيشتر طول مىكشد اين يك جور نماز شب است. خوب اين براى ما ظاهرا نيست. اينطور از ما نمىخواهند. شايد هم اصلاً نبايد اينطور نماز شب خواند براى اينكه ما درس داريم. ما بايد خوب درس بخوانيم. اين نمك آش است. ما بايد آش را درست كنيم و آن نمك آش اگر نباشد بىمزه است و به درد نمىخورد. لذا ما نماز شبمان ظاهرا همين نيم ساعتى كه گفتم خوب مىشود يك نماز شب خواند. عمده همان يازده ركعت. حالا در نماز وترش هفت هشت دقيقه، ديگر عاشق با معشوق راز و نياز مىكند. شما عاشق خدا هستيد، بنده خدا هستيد. بالاترين لذتها براى شما همين قنوت نماز وتر است. اين شايد كسى بتواند بگويد اين «قم الليل الا قليلا» اين كنايه است. صل صلاة الليل به اندازه وسعت. اگر اينطور نگوئيم ديگر خواهناخواه بايد اينطور بگوئيم سحرخيزى خيلى عالى است. در سحر نماز شب خواندن لازمه او است. خوب اين هم معناى خوبى است ديگر. على كل حالٍ اين نسخه يك ملزوم دارد قم الليل إلا قليلا. يك لازم دارد خواندن نماز شب و اين نماز شب ديگر نمىشود نباشد. راستى هم يك طلبه نماز شب نداشته باشد من الآن سراغ ندارم كه راستى به يك مقامى كه بتواند گره از كار اسلام بگشايد رسيده باشد امّا نماز شبخوان نباشد. يعنى مثل علامه مجلسى شصت و سه سال عمر بكند و به اندازهاى كتاب نوشته باشد كه شمردن آن يكساعت طول بكشد و اين بدون نماز شب به اينجا رسيده باشد. «نه» آنها چيزها داشتند. آنها توسلها داشتند آنها در حالى كه كار مىكردند خيلى، امّا به قول استاد بزرگوار ما آقاى بروجردى مىفرمودند مرحوم شيخ طوسى علاوه بر اينكه عالم بود عابد بود و مىفرمودند اين مصباح المتهجد را ايشان نوشت يك دوره عمل كرد. بعد از يك دوره واداشت زن و بچّه عمل كنند بعد اجازه داد چاپ و منتشر شود. عابد بود و اين راستى علاوه بر اينكه كار مىكردند عالى، امّا رابطه با خدا داشتند عالى. و خيال نمىكنم شما بتوانيد كسى را پيدا كنيدن كه نماز شب نداشته باشد، ولى مثل علامه مجلسى، مثل صاحب جواهر، مثل شيخ انصارى و اينهايى كه افتخار شدند براى شيعه، شده باشند. نماز شب حتما بايد باشد. حتما. به هر نحوى كه مىشود. حالا يك دفعه حالا نگوئيد نمىشود قبل اذان صبح (البته اگر كسى بخواهد مىشود.) خوب اين را اوّل شب، آن وقتى كه مىخواهد بخوابد. حالا لااقل قضايش را. كه در بعضى از روايات دارد قضايش بهتر از آنطورى است. همان بين الطلوعين، قبل نماز صبح، بعد نماز صبح. كه در روايات هم داريم كسى كه نمىتواند بخواند قضايش را بخواند همان قضا موفق مىكند او را به اينكه بتواند. روايت از امام صادق سلاماللّهعليه است. روايت صحيح السند هم هست. كه اگر قضايش را بخوانيد موفق مىشويد. ولى على كل حالٍ بايد خواند و قبل از اذان صبح بيدارىاش كه گفتم لازم و لازمتر از اين نماز شب. و خود قرآن هم مىگويد اگر كسى بخواهد علامه مجلسى، شيخ بهايى و... بشود اين نماز شب را مىخواهد. «اقم الصلوة لدلوك الشمس إلى غسق الليل و قرآن الفجر إن قرآن الفجر كان مشهودا و من الليل فتهجد به نافلة لك عسى ان يبعثك ربّك مقاما محمودا.» (الاسراء آيات 78 و 79) مقام محمود يعنى مقام شيخ بهايى، علامه مجلسى، شيخ طوسى، اين مقام محمود است. اين آيه شريفه مىگويد اگر مقام محمود بخواهى اين نماز شب بايد باشد. و ما طلبهها كه انصافا محروميت خيلى هست. خوب اين محروميتها حتما بايد نتيجه داشته باشد. اگر راستىها مثلاً ما معمّم بشويم در همين دنيا غوطهور باشيم و كمكم پير شويم و به جايى نرسيم نتوانيم گرهاى از اسلام بگشائيم و بميريم. حالا چه شد؟ با آن تاجر چه فرق كرد؟ آن تاجر هم يك تكرار مكرّرات. صبح مىآيد بازار ظهر مىرود ناهار مىخورد. عصر مىآيد بازار شب مىرود خانه مىخوابد صبح پا مىشود صبحانه مىخورد و دوباره تكرار مكرّرات. اگر اين تكرار مكررات باشد خيلى خسران است. خيلى. خيلى و راستى هم اگر انسان وارد زندگى غيرطلبهها بشود مىبيند آنها بسيارىشان خيلى خوشتر هستند كه اين طلبهها اگر در مسير آنها افتاده بود بالاتر از آن را نمىتوانست بدست آورد و على كل حالٍ ما طلبهها بخواهيم يك تكرار مكررات داشته باشيم تا تمام شود كه نمىشود. ما طلبهها بايد به آنجا برسيم كه مقام محمود پيدا بكنيم راستى يك جلوهاى، يك تجلّى از حقّى و بالاخره يك شباهتى به امام زمان(عج). يصدق اينكه شاگرد امام زمان(عج) است و اينها نماز شب مىخواهد. بدون نماز شب نمىشود. و اگر ما چيزى درباره نماز شب نداشتيم جز همين آيه شريفه، بس بود اينكه ما طلبهها حتما نماز شبخوان باشيم. آقا نمىشود حتما نمىشود بدانيد نمىشود. تقاضا دارم از شما اين نيم ساعت قبل از اذان صبح، اوّل اذان صبح، اين نماز شب ولو مختصر، اين نماز اوّل وقت ولو مختصر. خوب اين نماز شب زبان انسان را نگاه مىدارد ديگر. آقا زشت است يك طلبه غيبت كند. آخر با اين عمامه نمىسازد كه گوشت مرده بخورد! اگر نبيند ما طلبهها بايد ببينيم ديگر وقتى كه دارد غيبت مىكند لقمه حرام نه، لقمه ميته برمىدارد در دهانش مىگذارد، پايين مىدهد. خوب ديگر اين قرآن را كه نمىشود كارىاش كرد. و با اين عمامه و غيبت كردن!! آخر زشت است بين دو طلبه اختلاف باشد در دنيا. ننگ است زشت است. حالا خودمان متوجه نيستيم. ملائكه كه متوجه هستند. ملائكه كه مىبينند. بعضى اوقات حضرت امام رضواناللّهتعالىعليه به ما نصيحت مىكرد چه نصيحت بالايى مىفرمود: «الدنيا جيفة و طالبها كلاب» بعد مىفرمودند اين مصاديق دارد. يك مصداقش اين است كه دو تا رياست جمهورى آمريكا و شوروى مثل گربه خف كردهاند و او مىخواهد ديگرى را پاره كند و ديگرى هم همين طور. اين «الدنيا جيفة و طالبها كلاب.» يك دفعه مىآيد آنجا كه دو تا طلبه سر يك منبر...، اين هم «الدنيا جيفة و طالبها كلاب»!! چه فرقى مىكند به قول حضرت امام(ره). همه اينها در روز قيامت به صورت سگ هستند و همه خورد و خوراكشان جيفه است. آن جيفهاى كه خود در دنيا تهيه كردهاند. خوب راستى چه بايد كرد اين توجّهها را پيدا كنيم؟ «نماز شب» «نماز اوّل وقت» «و استعينوا بالصبر و الصلوة» اين در قرآن تكرار هم شده است. حالا در معنوياتش كه روايت زياد است. پيغمبر اكرم(ص) رفتند سراغ حضرت سلمان كه كمرشان درد مىكرد حتى به اندازهاى كه نتوانست در خدمت پيامبر از جا پا شود. حضرت فرمودند نماز بخوان. همانطور كه خوابيدى نماز بخوان. گفت يا رسولاللّه نماز براى كمردرد من خوب است؟ فرمودند مگر نخواندى «و استعينوا بالصبر و الصلوة»؟ خوب ما نماز شب بخوانيم از نماز شبمان يك حالى پيدا بكنيم ديگر براى خاطر مثلاً يك محراب، يك منبر، نمىدانم براى خاطر يك ده، يك شهر، يك دنيا!! با هم نجنگيم. غيبت نكنيم پشتسر هم. العياذباللّه به يكديگر تهمت نزنيم و اينها نماز شب مىخواهد. بايد اين نماز شب باشد و به قول امام عسگرى سلاماللّهعليه حتما طلبه به جايى نمىرسد، سير و سلوك بدون نماز شب معنا ندارد. خوب اين يك لازمهاش است. يك لازمه ديگر كه فحوايش است اين جزء اوّل كه «قم الليل إلّا قليلا نصفه او نقص منه قليلا» يك فحوا، يك اولويت و آن اين اهميت دادن به نمازهاى واجبى است. اين ديگر هم كاربردش بيشتر از نماز شب است. هم اهميتش بيشتر است. و هم اگرنباشد بر آن گناه بار است. و اگر ما هيچ چيز ديگر نداشتيم (كه زياد داريم روايات فراوان است.) براى نماز اوّل وقت و اهميت دادن به نماز همين بس بود. و موقع نماز ديگر همه چيز بايد فراموش بشود. «فويل للمصلّين الذين عن صلاتهم ساهون» يعنى در وقت نماز غافل از نماز. يعنى اوّل طلوع فجر، خواب است. آيه شريفه مىگويد واى به اين كه وقت نماز خواب است. اوّل ظهر در بازار مشغول خريد است يا دارد ناهار مىخورد. اوّل شب كَعده (گوده) دارد. مغازهاش باز است (آن غيرطلبه). اين طلبه درس دارد. خوب اين آيه شريفه مىگويد اين نامسلمان است. براى اينكه اولش مىگويد «افرأيت الذى يكذب بالدين» مىگويد اين نامسلمان است و واى به حال اين نامسلمان. و اين نماز اوّل وقت كه ديگر اينجا بزرگان به آن خيلى اهميت مىدادند. من يادم نمىرود يك خاطره شيرين از حضرت امام(ره). كه من با ايشان يك جايى ناهار بوديم و سه چهار نفر بيشتر نبوديم. اين طلبه، طلبه فاضلى هم بود. نمىدانم مىخواست احترام كند...؟ تا مؤذن داشت مىگفت اللّه اكبر و حضرت امام(ره) مهياى نماز مىشدند آمد در مقابل حضرت امام(ره) سفره پهن كرد. به جان شما حضرت امام(ره) به التماس افتاد كه آقا اقلاً اجازه بده نماز ظهرمان را بخوانيم. و بالاخره نماز ظهر و عصر را خواندند و بعد نشستند سر سفره ناهار.
عايشه مىگويد، ام سلمه مىگويد، ديگران مىگويند، ديگران نوشتند در وقتى كه مؤذن مىگفت اللّه اكبر يك تلاطمى درونى در پيغمبر اكرم(ص) ايجاد مىشد و رنگ چهره ايشان تغيير مىكرد. ديگر به قول عايشه هيچ چيز سرشان نمىشد بجز نماز. ديگر هيچ توجّه به هيچ چيز نداشتند جز نماز.
يك چيزى كه مرا در اين اصفهان مىآزارد اين است كه ـ بارها هم گفتهام ـ ما نداريم در قرآن كه نماز بخوان. در قرآن داريم كه نماز اقامه شود. اقيموا الصلوة. اين را هزار جا داريم تقريبا. امّا يك جا بگويد نماز بخوان «صلّوا» نداريم. خوب اين اقامه نماز غير از خواندن نماز است. معنايش اين است كه اوّل ظهر ديگر بايد همه جا، مغازه، مدرسه، درس، خيابان تعطيل باشد. همه با هم در مسجد بگويند «اللّه اكبر» به اين مىگويند اقامه نماز. اگر بازار باز باشد اين ديگر بازار اسلامى نيست. طلبه درس بخواند آن موقع، اين ديگر طلبه اسلامى نيست. اگر طلبه در خانهاش باشد در مسجد نباشد اين طلبه واقعى نيست و بالاخره طلبهاى كه نماز جماعت نخواند اين طلبه نيست. مگر مىشود طلبه نماز جماعت نخواند. آن موقعى كه ما بوديم صف اوّل جماعت مرحوم آقاى خوانسارى بعدش هم مرحوم آقاى اراكى، صف اوّل جماعت تشكيل داده مىشد از مراجع بزرگ و من جمله كسانى كه خيلى اهميت به اين نماز جماعت مىدادند مرحوم حضرت امام(ره) و مرحوم علامه طباطبايى رضواناللّهتعالىعليه بودند. كه ديگر مرحوم علامه طباطبايى در صف اوّل نمىرفتند مىرفتند در بين طلبهها عبايشان را زمين مىانداختند و نماز مىخواندند حالا اين نماز جماعت اگر نباشد...؟
و مصيبت ديگرى كه هست مسجدها صبحها دربش بسته است و ما طلبهها نمىرويم در اين مساجد نماز بخوانيم. و اين نمىشود آقا. ما بايد نماز را زنده كنيم و ما بايد زنده كنيم. ما بايد ترغيب و تحريص عملى كنيم. و انصاف قضيه در اين نقصى كه الآن هست ما طلبهها كمتر از بازارىها نيستيم! ما مىرويم دنبال ناهار و خانهمان آنها هم همين طور. بعضى اوقات من در حال رفتن به مسجد هستم مىبينم اين بازارىها با اين موتورها مثل اينكه از زندان نجات پيدا كردهاند اين طورى صف كشيده دارند مىروند براى ناهار. يعنى قرآن مىگويد دارند مىروند براى جهنم! خوب اين است ديگر. نمىشود كارىاش كرد. شما هرچه تأويل و تفسيرش كنيد بالاخره اينها هست. اينها ظواهر است. ديگر مابقى است تأويل است، تفسير است و ما طلبهها...؟ طلبه اوّل اذان ظهر در مسجد نباشد، نه بالاتر از اينها اوّل نماز صبح در مسجد نباشد چطور مىشود گفت اين طلبه است؟ چطور مىشود گفت اين آقا است؟ إلا اينكه معذور باشد كه آن حرف ديگرى است. و الا اگر معذور باشيم ـ حالا همين الآن يك كسى نگويد ما همهمان مذوريم. نه بابا هيچ كدام معذور نيستيم. كه حالا همين جا بگوئيم آقا من معذور هستم! ـ اين مسجدها بايد پر شود. اين مسجدها اوّل اذان صبح بايد امام جماعت داشته باشد. بايد ما طلبهها بيش از صد برابر از بازارىها اهميت به نماز جماعت دهيم. خوب آقا اين قم را ببينيد. مدرسه فيضيه راونماز جماعتش را. خوب يك افتخار است. يك افتخار براى عالم تشيع. صعودى مىنازد به نمازش البته نازيدن هم دارد. امّا خوب نماز ندارد. نماز بىروح. امّا على كل حالٍ آنها كه مشرف شدهاند مىدانند يك اذان نافله دارند. يك ساعت قبل اذان صبح. خوب اذان شب مىگويند ديگر. خوب اينها پا مىشوند. نماز اوّل اذان صبح در مسجدالحرام و مسجد مدينه شلوغتر از نماز ظهر و عصر است. خوب نماز شبشان را مىخوانند. نماز اوّل وقتشان را مىخوانند. اينها همهاش نماز مىخوانند مخصوصا در ماه رمضان. اگر هميشه ولايت هم داشتند آنوقت چقدر عالى مىشد. ما كه ولايت داريم، راستى كه ماگوشت و پوست و استخوانمان روئيده شده از محبت اميرالمؤمنين و حضرت زهرا(س) است حيف نيست ما نماز اوّل وقت نداشته باشيم؟ اين را بايد جبران كنيم. ما طلبهها بايد جبران كنيم بنشينيد ببينيد چطورى بايد جبران كنيم و ترميم كنيم. امّا در اين كه بايد اوّل اذان صبح مسجدها را پر كنيم نبايد اشكالى باشد. در اين اشكال نكنيد. ما بايد مثل مدرسه فيضيه، راستى جماعتهاى اينطورى داشته باشيم، و آن وقتها مدرسه حجتيه كه من بودم مسجد حجتيه پر مىشد از طلبهها. غيرطلبهها كه كسى نبود ديگر. نماز ظهر و عصر، نماز مغرب و عشاء و بالاخره ما طلبهها بايد براى فحواى اين آيه شريفه فكرى بكنيم.
خدا را قسمش مىدهم به حق نماز، توفيق به همه ما عنايت كند بتوانيم اين نقصى كه الآن هست جبران بكنيم. إنشاءاللّه.
و صلى اللّه على محمّد و آل محمّد