پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

شماره درس: 65

تاريخ درس: ۱۳۷۶/۱۰/۴

متن درس:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى

اين بحثى كه در مورد آن چند جلسه‏اى صحبت كردم. اين بحث مهمى است و ابزار كار ما است «آلت رياسة سعة الصدر» و اگر انسان سعه صدر و شرح صدر نداشته باشد اين نمى‏تواند براى اسلام براى مردم كارى بكند و از قرآن فهميديم كه بالاتر از همه چيز شرح صدر است «الم نشرح لك صدرك» از قرآن فهميديم بهتر از هر امكاناتى بهتر از يك لشكر مجهزى بهتر از پول فراوانى اين سعه صدر است «رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى» و از قرآن فهميديم اگر راين سعه صدر باشد كارها آسان مى‏شود با حوصله مشكلها را ميشود حل كرد. به قول عوام مردم با حوصله مى‏شود مار را از سوراخش بيرون آورد با حوصله با سعه صدر انسان مى‏تواند از كنار مشكل بگذرد نه بالاتر از اينها مى‏تواند مشكل را تحمل بكند و يكى از معجزات پيغمبر اكرم پيش اهل دل پيش محققين همين سعه صدر يكى از بزرگان در كتابش نوشتند اگر به من بگويند به چه دليل پيغمبر اكرم پيغمبر است من مى‏گويم براى اينكه در اين 23 سال پيغمبر اكرم خودش را گم نكرد با يك استقامتى بدون اينكه جزر و مد بتواند او را ببرد زندگى كرد بعد مثال مى‏زند مى‏گويد پيغمبر اكرم آن موقعى كه احدى را نداشت جز يك عده مسلمان پا برهنه روشش منش اين تلطفش يك تلطف خامى يك روش و منش خاصى بود مى‏گويد آن وقتى هم كه با 12 هزار لشكر مجهز وارد مكه شدند بتها را شكستند آمدند حلقه در كعبه را گرفتند لا اله الا اللّه‏ وحده وحده خواند همان روش همان منش همان تلطف براى ايشان بودند در آن وقتى كه سنگش مى‏زدند دست از هدفش برداشت خودش را گم كرد؟ نه در آن وقتى كه تمام حجاز مال او شده بود هيچ تفاوتى در اين جزر و مد روزگار پيغمبر اكرم نداشد اين همين آيه شريفه است كه آيه مى‏فرمايد «ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخير منوعا» يعنى همه الا شاذا همه مردم در جزر و مد روزگار گم مى‏شوند «الدنيا بحرٌ عميق فد غرق فيها خلق كثير» بلكه صدى نود و نه «لقد ذرانا لجهنم كثيرا من الجن و الانس» در جزر و مد روزگار انسان گم مى‏شود خودش را مى‏بازد. غرق مى‏شود آن وقتى كه مصيبت باشد غرق مى‏شود آن وقتى كه نعمت باشد غرق مى‏شود به قول قرآن وقتى منيت باشد جزع و فزع باشد ديوانگى آن وقت هم كه نعمت باشد منوع است و يك حالت تكبرآميز و يك حالت خود گم شدگى آنجا غرق است آنجا هم غرق است كى غرق نمى‏شود آنكه سعه صدر دارد عدى بن حاتم مسلمان شد براى همين عدى بن حاتم خيلى از نظر عقلى از نظر رياست از نظر تمكن از نظر حسب و نسب خيلى بالا بود آن وقتى كه آن قضيه شيرين براى خواهرش جلو آمد و پيغمبر اكرم خواهرش را فرستاد پيش على آن زن فهميده به عدى گفت چاره‏اى نيست جز رفتن زير پرچم پيغمبر اكرم برو آنجا ببين چه بايد بكنى عدى بن حاتم آمد پيغمبر اكرم يك احترام خاصى براى خاطر پدرش به او گذاشتند و حتى ناهار بردنش خانه و اين رفتن به خانه پيغمبر اين را مسلمان داغش كرد. نماز ظهر را خوانده بودند با هم مى‏رفتند يك پير زن رسيدخيلى پيغمبر را معطل كرد پيغمبر با يك تلطفى گوش مى‏داد به حرفهاى اين گاهى انسان حاضر است ده دقيقه يك ربع روپا بايستد اما حرفها مريدش را گوش بدهد. لا طائلات براى اينكه بدش نيايد نه اين ضيق صبر است گاهى نه مريد نيست حساب مريد دارى نيست مى‏خواهد جواب يك مظلومى را جواب يك سائلى را دل يك بيچاره‏اى را مى‏خواهد بدست بياورد يك ربع گوش بدهيد به حرف اين عدى بن حاتم خوب اين بزرگ شده در ميان اشرافيان بود ديد كه اين نمى‏شود يك آدم عادى باشد آمد خانه ديد عجيب خانه‏اى يك اتاق خشت و گلى خشت هم نه يك اتاق گلى كه خيلى اش را هم خود پيغمبر ساخته بودند سقفش هم يك مقدار ليف خرما يك پوست گوسفند فرشش است پيغمبر اكرم فرمودند تو بنشين روى پوست پيامبر نشستند روى خاك ديد عجيب است زمينه درست شد پيغمبر اكرم جرقه را زدند فرمودند عدى الان را نگاه نكن طولى نمى‏كشد كه ايران مال ما مى‏شود روم مال ما مى‏شود و اسلام سلطه جهان پيدا مى‏كند. جالب پيامبر گرفتش مسلمان شد مسلمان داغى شد در احوالاتش آن قضاياى معاويه و اميرالمومنين و از خواص اميرالمومنين شد ملازم اين جمله عدى است كه عدى مى‏گويد اين رفتار پيغمبر اين كردار پيغمبر مرا مسلمانم كرد اين سعه صدر پيغمبر وقتى سعه صدر باشد پوست گوسفتد و قالى برايش تفاوتى نمى‏كند بله اگر قالى از راه غير متعارف باشد بايش برايش ضيث صدر مى‏آورد اما پوست گوسفند يا غير پوست گوسفند به اميرالمومنين مى‏گفتند آقا آخه اين نان جو نان گندم بشود اين نان جو يك قدرى نرم بشود مى‏گفت اين شكم وقتى كه چرخ جوشش به تلاطم در آمد هر چه درش بدهيد مى‏خورد و شكم هم سير مى‏شود حالا نان جو باشد يا نان گندم اينها مرد مى‏خواهد همه اينها از سعه صدر سر چشمه مى‏گيرد انسان برسد به يك جايى كه به قول قرآن آنكه وظيفه اسلامش است روى اين وظيفه اسلامى برود جلو سفت باشد يا نباشد و زاهدانه باشد غير زاهدانه باشد. خوب چيزيست اين سعه صدر آن وقت از نتايج مهم اين سعه صدر ديگر غيبتها، تهمتها، شايعه‏ها، حسادتها، رقابتها ديگر در زندگى. من هيچ فراموش نمى‏كنم من يك تماس با حضرت امام حضرت آيت اللّه‏ آقاى گلپايگانى با حضرت آيت اللّه‏ العظمى اراكى با اين‏ها يك تماس كاملى داشتم و يك چيزهايى آدم مى‏بيند بيخود اين مقام را خدا به كسى عنايت نمى‏كند من فراموش نمى‏كنم اين مديريت را من و آقاى مصباح درست كرديم من و ايشان رفتيم خدمت حضرت امام و من به حضرت امام عرض كردم كه شما دو تا انقلاب كرديد يكى انقلاب سياسى الهى به جايى رسيده يكى هم انقلاب فرهنگى. انقلاب فرهنگى را من در مخاطره مى‏بينم بى نظم است نظم مى‏خواهد مديرت مى‏خواهد خب ايشان پذيرفتند گفتند برويد بنشيند كار كنيد آن اندازه كه بدست من است من امضاء مى‏كنم اما اينجا مرادم است. ايشان به من بلافاصله گفتند امشب تو برو آقاى گلپايگانى را ببين رئيس حوزه ايشان است ايشان بايد امضاء بكند اگر ايشان امضاء كردند چشم من همان شب آمدم خدمت آقاى گلپايگانى آن جلسه حضرت امام يك ساعت و نيم طول كشيد در حاليكه ميخواستيم بيش از بيست دقيقه نشود. آمديم پيش آقاى گلپايگانى آن هم شب يك ساعت و نيم تقريبا و من با آقاى مصباح آمديم. و ما نگفتيم پيش حضرت امام بوديم پيشنهاد كرديم مديريت را كه آقا نظم مى‏خواهد انظباط مى‏خواهد ايشان خيلى پسنديدند خيلى و حرفهايى را كه حضرت امام زدند از اتفاق همه آن را ايشان زدند اما حرف كه تمام شد به من گفتند فردا شما برويد تهران حضرت امام را ببينيد، ببينيد ايشان چه مى‏گويند و هر چه ايشان فرمودند امضا اما اگر من باشم من امضاء كردم ولى متوقف بر امر ايشان است هرچه ايشان بفرمايند چه خوب است چه شيرين است وقتى سعه صدر باشد اينجورها مى‏شود اينطورها مى‏شود مى‏آيند به شيخ انصارى مى‏گويند آقا مرجع هستيد صاحب جواهر هم گفته كه مرجع هستيد مى‏گويد هم مباحثه من از من اعلم‏تر است برويد مازندران آن را بياوريد بالاخره شاگردهاى خاص صاحب جواهر مى‏آيند مازندران آن مازندرانى ميگويد نه بابا شيخ انصارى مدتهاست كه مشغول است من مدتهاست كه متاركه كرده‏ام و او اعلم است برويد دنبال او. از اين چيزها ما زياد داريم يعنى اگر ما سعه صدر بخواهيم به مردم نشان بدهيم الحمدللّه‏ در روحانيت زياد است در بزرگان زياد است. همه اينها را هم شيخ انصارى درست مى‏كند همه‏اش علم نيست همه‏اش تقوا نيست با اين دو تا مى‏شود پرواز كرد انسان به هر كجا بخواهد برسد اما يك موتورى هم مى‏خواهد موتورش عرفان است موتورش توسل به امام زمان است امام زمان يك نظر عنايت بكند يك سعه صدر عنايت كند آن موتور لازم است و الحمدللّه‏ ما هم مى‏بينيم در اهل علم در بزرگان هميشه بوده است و اگر شما بخواهيد به جايى برسيد اگر بخواهيد گره‏اى از كار بگشايد مسلم اين سعه صدر لازم است و الا مى‏شود خوديت اگر انسان سعه صدر نداشته باشد ديگران را نمى‏تواند ببيند بلكه خود مى‏بيند نه بر مى گردد به اينكه همه را بد مى‏بيند جز خودش سعه صدر كه پيدا بشود همه را خوب مى‏داند جز خودش و اين خيلى نعمت بزرگ است كه انسان برسد به جايى كه راشتى خودش را بد بداند مى‏گفتم در درس فقه مرحوم آقاى خويى (رضوان اللّه‏ تعالى عليه) از استادشان حاج آقا حسين قمى نقل ميكنند حاج آقا حسين قمى مى گفتند هر كسى كه خودش را عادل بداند آن افسق الفساق است اين حرف از يك جاى ديگر سر چشمه مى‏گيرد يعنى از ظلمت نفسى اميرالمومنين و الا حاج آقا حسين قمى كسى نيست كه خودش را عادل نداند مسلم عادل است يعنى عادل فقهى مسلم حاج آقا حسين خودش را عادل مى‏داند بايد زياد باشد بايد همه ما سعه صدر پيدا بكنيم اين سعه صدر چيز خوبى است نه بايد آن افرادى كه راستى دارند خانه نشين شوند دو روز گذشته راجع به آيت اللّه‏ آقا شيخ اسداللّه‏ نجف آبادى مى‏گفتم ايشان در درس حضرت امام حرف مى‏زدند به اندازه‏اى عالى حرف مى‏زدند كه بعضى اوقات هفت هشت دقيقه مباحثه با حضرت امام. حضرت امام هم دوست داشتند او حرف بزند و مدام سؤال و جواب بشود خب حالا اين آقا خانه نشين است اصلاً شما نمى‏شناسيد چنانچه من هم ايشان را چندين سال است نديدمش چرا بايد چنين باشد فراوان است اگر سعه صدرما باشد اگر ما لجاجتها را كنار بگذاريم اگر ما خوديت‏ها را كنار بگذاريم ديگر كار به اينجا نمى‏رسد هركه خوبتر جلوتر مى‏گويم كه صاحب جواهر دست شيخ انصارى گرفتند دم مرگ گفتند مردم اين مرجع شما بعد هم به شيخ انصارى گفتند آقا شيخ جان اينقدر احتياط نكن براى مردم آسان كن. مردند شيخ انصارى نپذيرفت گفت ملاتر از من هم مباحثه من در مازندران رفتند آنجا نپذيرفت درباره ميرزاى كوچك و آقاى سيد محمد فشاركى قضيه‏اى نقل مى‏كنند مرحوم ميرزاى بزرگ از دنيا رفت شاگردها همه گفتند كه آقا سيد محمد فشاركى همين جا خيلى ملا بودهشاگردهاى خوبى هم مثل مرحوم آقا شيخ مرحوم نائينى مرحوم آقا ضياء تحويل جامعه داده خيلى ملا بوده گفتند ايشان آمدند پيش آقا سيد محمد فشاركى آقا سيد محمد فشاركى گفت بابا همه‏اش كه علم نيست من عرفيت ندارم من عقل اجتماعى ندارم همه‏اش علم نيست يك كسى كه اداره كند مرجعيت را اين مختص هم مباحثه من آقا ميزرا محمد تقى شيرازى است ميرزاى كوچك او و بالاخره نپذيرفت به اين دليل كه من لياقت ندارم گفت همه‏اش كه علم نيست اگرشما من را اعلم مى‏دانيد اعلميت خيلى چيزهاى ديگر ميخواهد تا بشود مرجعيت خوب آن خودش را كنار زد آمدند پيش ايشان گفتند آقا شما مرجع هستيد فردا صبحى هم بنا شد ايشان نماز مرحوم ميرزاى بزرگ را بخواند خوب جنازه هم هست ميرزاى كوچك نيست اين طرف بگرد آن طرف بگرد بالاخره در سردآب مطهر ايشان را پيدا كردند از بس گريه كرده بود چشمهاى مباركش ورم كرده بود بعد گفت يك كس ديگر نماز بخواند من نمى‏توانم مرجع باشم چرا آقا حاج سيد محمد فشاركى كه گفت وقتى ديشب شما آمديد و رفتيد مثل اينكه من خوشحال شدم اين خلاء تو ذهنم آمد ديدم كسى كه خوشحال است براى مرحعيت اين لياقت مرجعيت ندارد من الان آمدم خدمت آقا امام زمان به مادرش زهرا قسمش دادم كه آقا اين است را من لياقت ندارم اين پست را از من بگيرد مى‏دانم امام زمان مادرش زهرا را خيلى دوست دارد دعايم مستجاب است من مرجع نمى‏شوم چقد خوب است چقدر مزه دارد اصلاً گفتنش الان چقدر مزه دارد يك قدرى در اين چيزها كار كنيد اين علم اخلاق خيلى چيز خوبى است خيلى چيز عالى است يك قدرى در اخلاق كار كنيد يك قدرى در خودسازى كار كنيد و اين هم به شما بگويم اينكه تنها قرآن را خواندن بدون اينكه ما روى آن كار بكنيم آدم نمى‏شويم آدم شدن خيلى مشكل است ملا شدنش خيلى مشكل است چه رسد به آدم شدن. كار مى‏خواهد و گرنه اگر كار نشود همين است ان الانسان خلق هلوعا ان الانسان خلق عجولا قتل الانسان ما اكفره همين جور برو تا آخر. اين چيزهايى كه در قرآن آمده روى طبيعت انسان يك زنگ خطر است براى ما اينكه اگر خودسازى كنيم از اين خلق الانسان هلوعا از اين خلق الانسان عجولا الانسان ظلوما كفار و امثال اين‏ها بايد خودمان را بيرون بكشيم از اين طبيعت از اين كلى طبيعى بشويم مستثنى همين كه قرآن مستثنى كرده «ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر جزوعا اذا مسه الخير منوعا الا مصلين» اگر بسازيم خود را استثنا مى‏شويم و گر نه همين كه قرآن مى‏گويد «ان الانسان خلق عجولا ان الانسان خلق هلوعا» و تا آخر.

خدايا اين درسها شيرين است گفت و شنودش آسان است اما متزين شدن به اين بحث‏ها كار مشكلى است خدايا به حق حضرت زهرا عليهاالسلام توفيق خود سازى به همه ما به جامعه عنايت بفرما.

والسلام عليكم و رحمة اللّه‏ و بركاته

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group