موضوع درس:
شماره درس: 89
تاريخ درس: ۱۳۷۷/۷/۲۹
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث ما درباره تقوا بود و به تناسب اين بود كه گفتم ما در اين دنيا آمديم براى اينكه به مقام لقاء برسيم لذا به قول قرآن در حركتيم، حركت معنوى كه به آن مىگويند سير و سلوك، سير يعنى حركت سلوك يعنى رسيدن اين همان آيه شريف «يا ايهاالانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه» تو در حركتى، حركت پر رنج است پر مشقت اما منتها سير خدا است كه گفتم اين سير چند چيز لازم دارد و اول جسم ما و در اين باره فى الجمله صحبت كرديم دوم زاد و توشه، زاد و توشه اين راه تقوا است اهميت به واجبات همه همه مخصوصا نماز مخصوصا براى ما اهل علم اهميت به مستحبات همه همه مخصوصا خدمت به خلق خدا هر اندازه كه بشود ولو خدمت مرد به خانمش در خانه يا بالعكس خدمت به بچه اما رنگ خدا داشته باشد خدمت به اجتماع ولو به حيوآنهاكه اين خدمت به حيوآنهاهم موثر است از همين جهت سير و سلوكىها در وقتى كه نتوانند خدمتى به خلق خدا بكنند مىروند به حيوانها كمك مىكنند، يك جملهاى نقل مىكنند از بزرگان گفته بود كه من حال قبض پيدا كردم يعنى بى اينجا كه در رختخواب بيدار هم هست اما حال اينكه بلند بشود نماز شب بخواند ندارد اين خيلى نكبت خيلى خذلان است بعضى اوقات مثلاً بيدار است كار هم ندارد اما حال نماز اول وقت هم ندارد هر چه مىخواهد پاشود نمىشود به اين مىگويند حال قبض و زياد است و حالا ما طلبهها به آن مىگوييم بى توفيقى، توفيق و بى توفيقى آنها مىگويند قبض حال ديگر نداشتم لذت از عبادت نمىبردم عبادت به جا بياورم برايم سنگين بود و فكر مىكردم چه كردم هر چه فكر كردم فكرم به جايى نمىرسيد به من گفتند حالا عالم شهودش بوده خوابش بوده بين خواب و بيداريش بوده كه «شكت عنك عصفورة فى الحضرة» يك گنجشكى پيش خدا از دست تو شكايت كرده مىگويد به هوش آمدم به حال آمدم توجه كردم بله چند روز قبل من مىرفتم كار عجله داشتم ديدم بچهها به يك بچه گنجشك ور مىروند دارند با او بازى مىكنند زجرش مىدهند اين به او مىدهد او به او مىدهد و اين بچه گنجشك زير دست اين بچهها دارد زجر مىكشد من با بى تفاوتى گذشتم، گفتند «شك عنك عصفورة فى الحضرة» مىگويد كه خيلى ناراحت شدم حالا چه كار بكنم مىگويد رفتم صحرا اتفاقا ديدم يك بچه گنجشك از آن بالا افتاده پايين از آشيانه يك مارى هم حمله كرده به اين عصايم را بلندكردم مار فرار كرد بچه گنجشك را نوازشش كردم و اين بچه گنجشك را به مادرش رساندم حال آمدم يعنى حال قبضم رفت آن وقت شب به من گفتند «شكرت عنك عصفورة فى الحضرة» يك بچه گنجشك از دست تو پيش خدا تشكر كرده و اين حالت برايت پيدا شد اين از نظر روايات ما هم حالا اين جمله از بعضى از بزرگان است از نظر روايات ما روايت براى خدمت كردن به حيوانها زياد داريم يا براى توحيدى كه حيوانها دارند دعا و راز و نيازى كه حيوانها دارند زياد زياد داريم ديگر بالاخره اهميت به مستحبات ولو خدمت به حيوآنهاخدمت به خلق خدا كه در ميان مستحبات نماز شب ديگر حتما ما طلبهها حتما بايد داشته باشيم نمىشود نباشد به جايى نمىرسيم اگر اين نماز شب نباشد خواندن قرآن حتما بايد اقلاً ماهى يك مرتبه يك ختم قرآن داشته باشيم نداشته باشيم اين نمىشود يك كسى مروج قرآن باشد اما روزى يك جزء هم نخواند خب مىدانيد هم كه يك جزء يك جزء قرآن نيم ساعت كه بيشتر طول نمىكشد و صبحى از خانه كه مىخواهيد بياييد بيرون ديگر بين الطلوعين اقلاً، شماها كه بيشتر از آن را مىخوانيد يك ربع، بيست دقيقه خرج قرآن بكنيد مىخواهيد بنشيد سر مطالعه تان اين مرحوم آيت اللّه مطهرى به همين جاها رسيد و ايشان مقيد بود كه مطالعه نكند مگر اينكه نصف جزء قرآن بخواند مقيد بود و بسيارى از بزرگان اين تقيد را دارند حضرت امام «رضوان اللّه تعالى عليه» مقيد بودند تا نصف جزء قرآن نخوانند مطالعه نكنند به جاى بسم اللّه الرحمن الرحيم نصف جزء قرآن مىخواندند اين خواندن قرآن اين دعا راز و نياز با خدا مخصوصا اين ماه رجب، ماه شعبان و ماه رمضان مخصوصا اين ماه شعبان كه فراموش مىشود خيلى بركت است و ما بايد خيلى مواظب باشيم كه اين بركت از دست ما گرفته نشود يعنى راستى واى به حال كسيكه ماه رجب بگذرد اما سيرش به جايى نرسيده باشد ما بايد اقلاً يك ماهه راه پنجاه ساله را بپيماييم و اين ماه رجب خيلى ماه بالايى است انصافا خيلى اين روزه گرفتن در ماه رجب و شما فضلا مخصوصا حالا كه روزها هم كوتاه است خب بسيارى از بزرگان كه به جايى رسيدند اين ماه رجب و شعبان و رمضان را روزه مىگرفتند خيلىها را ما سراغ داريم كه اين سه ماه را روزه بودند و اين سه ماه الان اين سه ماه را روزه گرفتن خيلى آسان است بدون سحرى آدم روزه بگيرد و الان خيلى آسان است ده ساعت چيز نخوردن كه خبرى نيست چيزى نيست و اين روزه را خيلى اهميت بدهيد و پيش اهل علم هم اين روزه خيلى اهميت دارد خيلى و من تقاضا دارم از شما در اين ماه رجب مخصوصا همچنين شعبان روزه زياد بگيريد و نرويد هميشه در دنيا اين خيلى بد است مخصوصا براى ما طلبهها يك دفعه به شما مىگفتم نمىدانم گفتم يا نه مرحوم آقا باقر بهبهانى «رضوان اللّه تعالى عليه» خيلى آقا بوده ايشان فرموده بودند تو حرم مطهر امام حسين عليهالسلام خدمت آقا رسيدم آقا را ديدم كه ناراحت هستند به آقا گفتم آقا ناراحتتان مىبينم گفت گوش بده گوش بصيرت به من دادند ديدم مردم دارند دعا مىكنند يك كسى مىگويد خدايا زنم بده يك كسى مىگويد خدايا شوهرم بده يك كسى مىگويد خدايا خانه ندارم يكى مىگويد خدايا قرض دارم همين دعاهاييكه گفت همهاش اين بود بعد آقا يك آهى كشيدند گفتند ببين يك كدام راجع به فرج من دعا نكردند همهاش دنيا، دنيايى كه پيش امام حسين عليهالسلام به بال مگسى ارزش ندارد روايت چند مرتبه در آن بحث خواندم امام حسين عليهالسلام مىفرمايد «ان الدنيا و ما فيها عند احد من اولياء اللّه ليس الا كفى الظّل» مخصوصا اگر كفى الظّل ذا معنا بكنيم سايه سايه كه شايد هم همين باشد چون روايت امام حسين عليهالسلام يك لطافت خاصى دارد همين را مىخواهد بگويد پيش اولياء خدا به اندازه سايه يا نه باز هم پستتر هيچ اگر سايه پذيرد منم آن سايه هيچ سايه سايه به اندازه سايه سايه هم ارزش ندارد خب همينكه خدا مىفرمايد دنيابه اندازه بال مگسى پيش من ارزش ندارد خب چى بايد در ماه رجب بخواهيم ما بشويم يكى از كسانيكه روز قيامت به ما بگويند مروج دين خب اين خيلى ارزش دارد بگويند شيعه اميرالمومنين اين كسى است كه دعاى فرج براى ولايت خيلى مىخواند عاشق امام زمان اينها ارزش دارد لذا ماه رجب من از شما تقاضا دارم اصلاً موقع افطار موقع استجابت دعا اگر اينجور هم نيستيد يك چيز ديگر هيچ نگو اين بعضى اوقات هم اينجورى است كه آدم همان جمله «علمك بحالى حسبك من سؤالى» بعضى اوقات يك همچين حالت براى انسان پيدا مىشود اين خيلى حالت خوبى است اگر پيدا بشود مثل يك گداى ساكت يعنى تو مىدانى چه مىخواهم اقلاً به اين اندازه باشد اما همه ما وقتى هم كه دعا مىكنيم «نجنا من الغم» غم چيست دنيا خدايا خانه ندارم خدايا گرفتارم خدايا در رفاه نيستم خدايا فقر سخت است آن وقت يك چيزى ديگر شماها نه معمول مردم دارند آن گلهها اين گلهها كه در ضمن دعا از خدا مىشود لذا اين ماه رجب ماه سير و سلوك است و سير سلوكىها هميشه دنبال ماه رجب هستند هميشه من اين چهل پنجاه سالى كه با بزرگان بودم در سير و سلوك مىديدم اينها هميشه دنبال ماه رجب هستند حضرت امام علامه طباطبايى ديگران مىديدم هميشه دنبال ماه رجب هستند و اين ماه رجب خيلى خوب است اين تقوا خيلى چيز ارزندهاى است اگر باشد يك لذت خاصى دراد اگر نباشد يك نكبت خاصى دارد ما طلبهها اگر راستى تقوا داشته باشيم راستى يك لذتهاى عجيبى دارد ديگر اين دنيا آنچه در دنيا است پيش ما ارزش ندارد اصلاً ارزش يعنى خدا ارزش يعنى معنويت راستى آدم مىرسد به آنجا مرحوم ميرزاى بزرگ مرحوم ميرزاى شيرازى شاگرد شيخ بود، شيخ انصارى از دنيا رفت بعد جمع شدند همه، آنهم كى آقا ميرزاى حبيب اللّه رشتى از فقها كى، آقا سيد على شوشترى از عرف از علماى علم اخلاق بعضى خاص و عام جمع شدند آمدند منزل آقا، آقا مرجع تقليد هستى هرچه داد مىزد فرياد مىزد مىگفت همه شما اعلمتر از من هستيد من مرجع تقليدم چى، گفتند ديشب همه ما گفتيم تو تا كه گفتند همه مان گفتيم تو بنا كرد گفت كه چون شما مىگوييد چشم اما بغض كرد به اندازهاى گريه كرد در مقابل اينها كه ديگر نمىتوانست حرف بزند اما اينها خيلى لذت دارد اين غير از آن كه شبانه روز غيبت بكند براى اينكه رياست بدست بياورد بكوبد ديگران را خدا درجاتشان عالى است عالىتر مرحوم آيت اللّه العظمى آقاى داماد بعضى اوقات مثل باران گريه مىكرد يك جمله مىفرمود، مىفرمود آقا شيطان مىآيد پيش من مىگويد آقا ترويج تو ترويج اسلام است تخريب تو تخريب اسلام است بنابراين آن كسى كه ترويج تو بكند بايد تا مىتوانى پولش بدهى براى اينكه ترويج اسلام است خرج اسلام كردى آن كسى كه تو را خراب بكند تا بتوانى بايد او را خراب بكنب براى اينكه تخريب اسلام است با همين جهل مىآيد جلو چه پولهاى مىدهد بى جا چه كارهايى مىكند زشت آدم تقوا نداشته باشد به قول آقاى داماد به اينجا مىرسد مخصوصا ما طلبهها نمىشود ما تقوا نداشته باشيم خب امام جماعت مىخواهى بشوى بايد عادل باشى مرجع تقليد مىخواهى بشوى بايد عادل باشى يك مرجع تقليد اگر عادل نباشد كه نمىتواند سهم امام بگيرد حالا اگر ديگران از او تقليد كنند و اين هيچى نگويد بگويم جايز است اما سهم امام را كه نمىتواند بگيرد يك امام جماعت
مىتواند بايستد ديگران مىخواهند پشت سرش نماز بخوانند مىخواهند نخوانند و اما مرجع تقليد كه اين جور نيست مرجع تقليد اگر عادل نباشد نمىتواند سهم امام بگيرد رهبر خوب يك غيبت بكند خود به خود از رهبرى مىافتد ديگر نمىخواهد بيندازندش كه ماها طلبهها نمىشود كه عادل نباشيم بالاخره سرو كار داريم با امور اجتماعى امور اجتماعى هم عدالت مىخواهد آنهم عدالت آن نيست كه عدالت منفى باشد ما گناه نكنيم نه بابا بايد عدالت مثبت داشته باشيم مثبت رسوخ در عمق جان ما خدا ترسى در عمق جان ما حكومت بكند اين واجب است اين لازم است لازمتر از همه چيز ما طلبههابايد دوش به دوش اينكه درس مىخوانيم ملكه عدالت را پيدا كنيم ولى آنكه مىخواهم بگويم اينجاست و اين مسأله فقهى است. مسأله اينكه راستى مزه دارد آدم متقى باشد از آن لذت مىبرد راستى رسيده باشد اينجا به اينكه مرجعيت برايش سنگين باشد پذيرفتن براى اينكه مسؤليتش سنگين است اينها مزه دارد اينطور نيست كه خيال بكنيد مزه يعنى مثلاً يك غذاى خوب خوردن يا يك كار ارضاء جنسى كردن اينكه كه براى يك انسان لذت نيست خب لذت آدم بتواند پا بگذارد روى دنيا و آنچه در دنياست براى خاطر خدا به اين مىگوييم تقوى يعنى اين بيا جلو براى خدا پا مىگذارد روى دينا و آنچه در دنياست براى خاطر خدا اين بالاترين لذت براى اميرالمومنين چيست بتواند بگويد «واللّه لو اعطيت اقاليم السبع و ما تحت افلاكها على ان اعصى اللّه فى نملة اصلبها جلب شعيره ما فعلته» من خيال مىكنم خيلى لذت دارد اين جمله گفتن براى اميرالمومنين بالاترين لذت اين است اگر همه هستى را به من بدهند به من بگويند ظلم كن به يك مورچه پوست جو را از دهانش بگير من كه على
هستم نمىكنم به اين مىگويند تقواى مثبت ديگر غم و غصه در مقابل اينها پوچ است «الا ان اولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون» ديگر غم و غصه نيست سالبه به انتفاء موضوع است دلهره نيست اضطراب خاطر نيست ديگر همين تقواهاست كه صفات رذيله را مىخشكاند يكى از راههايى كه خيلى راه بالايى هم هست براى تزكيه براى اينكه صفات رذيله ريشه كن بشود همين اجتناب از گناه است يعنى تقوا همين تقوا است كه كمكم درخت رذالت را مىخشكاند و اين تقوا بايد باشد همينكه در هفته گذشته گفتم «تزودا فان خير الزاد التقوى» ما اگر بخواهيم اين راه را بپيماييم تقوا مىخواهد ما اگر بخواهيم اين راه را بپيماييم همينطور كه خوب درس مىخوانيم همينطور كه دوش به دوش درس خواندن بايد خدا ترسى باشد بايد رابطه با خدا باشد اين رابطه با خدا هر چه محكمتر دنياى انسان آبادتر آخرت انسان آبادتر و راستى اين در همين دنيا برسد به يك جا كه آدم مقام لقاء پيدا بكند و اينها كه ديگر چيزى نيست كه من بگويم شما بگوييد نمىدانم بشنويم نه راستى در همين دنيا مقام لقاء پيدا بكنيد در همين دنيا راستى مىرسد به يك جايى كه در دل شب وقتى مىگويد اللّه اكبر و دستها را بالا مىكند راستى پشت پا زده به دنيا و آنچه در دنيا است ديگر هيچ در دلش نيست جز خدا ديگر نمىشنود چيزى جز صداى خدا نمىبيند چيزى جز وجود خدا تكلم نمىكند با كسى جز خدا و بالاخره در دل شب ديگر هيچ چيز نيست جز خدا خب اين خيلى لذت دارد اين لذتش جسمى نيست اين را مىگويند مقام لقاء، مقام لقاء هم آن نيست كه در آخرت خوب آنجا تجلى همه چيز مظهر همه چيز در همين دنيا آدم مقام لقاء پيدا مىكند و آن وقت آن مقام لقاء اگر پيدا شد راستى ديگر اينجور است كه با يك سبوح قدوس مىدهد همه چيز را حضرت ابراهيم با يك سبوح قدوس همه چيز داد حتى خودش را اينكه اينجور نيست كه بخواهد يك پيغام بدهد مىخواهد راستى آن موقع ديگر همه چيز در مقابل خدا پوچ است در مقابل خدا هيچ است چه چيز است خدا صحبت با خدا گوش دادن به حرفهاى خدا در آن وقتى كه مىگويد اياك نعبد و اياك نستعين مىشنود صداى خدا را با زبان خودش مثل حضرت موسى كه مىبيند خدا را در آن نور در آن درخت. آن درخت مىشود خود انسان مىشنود صداى خدا را به زبان خودش اياك نعبد و اياك نستعين هفتاد بار مىگويد تا غش مىكندغش نه مدهوش مىشود امام صادق بيهوش نمىشد مدهوش مىشد راستى مدهوش مىشود بلكه همين ديگر اين پيام نيست راستى يك واقعيت است «الركعتان فى جوف اليل احب الى من الدنيا و ما فيها» اين الركعتان هم ظاهرا از باب مثال است حضرت ابراهيم با يك سبوح قدوس داد آن دنيا و آنچه در دنيا است خوب امام صادق هم با يك اللّه اكبر مىدهد آنچه در دنيا است خوشا به حال اينها خوب چيزى است اين تقوا عزت بخواهيم در همين تقوا سير و سلوك بخواهيم در اين تقوا است مقام لقاء بخواهيم در اين تقوا است بى غم و غصه زندگى بخواهيم در اين تقوا است عزت در ميان مردم بخواهيم در اين تقوا است ابهت اجتماعى بخواهيم در اين تقوا است اين جمله امام دوم فراموش نشود دم مرگ حساسترين مواقع بايد حساسترين چيزها را بفرمايد به جناده فرمودند «من اراد عز بلا عشيره و هيبةً بلا سلطنه فليخرج من ذل معصيت اللّه الى عز طاعته» اگر عزت در ميان مردم مىخواهى اگر شوكت و ابهت در ميان مردم بخواهى و هيچ نباشد نه عشيرهاى نه امكاناتى اگر اين را مىخواهى عزت اجتماعى ابهت اجتماعى اين لباس ذلت معصيت را بكن. راستى هم ذلت است آدم گنهكار خيلى ذليل است ذلت بالاتر از اين مىشود كه به جاى اينكه خدمت به خلق خدا بكند غيبت بكند بدبين باشد مردم را بكوبد اين خيلى ذلت است ديگر فرمود ذلت را دور كن لباس ذلت را بكن لباس عزت اطاعت لباس تقوا را بپوش عزت اجتماعى پيدا مىكنى ابهت اجتماعى پيدا مىكنى ديديم هم افرادى را ديدم كه راستى يك ابهت اجتماعى دارند يك عزت اجتماعى دارند يك محبوبيت اجتماعى دارند. براى خاطر اينكه تقوا دارند.
ديگر در اين انتخابات شركت بكنيد اسلام است نظام است و نظام و اسلام در مخاطره است فعلاً از اوجب واجبات است اين را هم يك رنگى به آن بدهيد هم خودتان هم ديگران ان شاءاللّه در اين انتخابات شركت بكنيد. خدايا به حق اوليايت به حق آن كسانيكه تقوا پيش آنها خيلى ارزش داشت اين دّر گرانبها را ولو كمرنگ به همه ما عنايت بفرما. خدايا به حق امام هادى عليهالسلام اين ماه رجب را توفيق عبادت، بندگى، ترك معصيت، توفيق سير و سلوك، توفيق رسيدن به جايى براى خودت به همه ما عنايت بفرما.
وصلى اللّه على محمد و آل محمد