موضوع درس:
شماره درس: 92
تاريخ درس: ۱۳۷۷/۹/۴
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث روز چهارشنبه ما درباره سير و سلوك بود يعنى حركت به سوى خدا منتهاى سير الى اللّه «يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه» در اين دنيا آمديم براى همين «انا للّه و انا اليه راجعون» در اين دنيا آمديم براى اين كه اين منازل را يكى پس از ديگرى طى مىكنيم از توبه به يقظه به تقوا، از تقوا به تخليه از تخليه به تحليه به تجليه و از تجليه به لقاءو به قول آن مرد كم نظير در عالم اسلام يعنى حضرت امام (رضوان اللّه تعالى عليه) تازه اول كار كه حتى ايشان مىفرمايد اينها مقدمات است اينها اصلاً منازل نيست و اين سير و سلوكىها كه گفتند هفت منزل اينها همه مقدمات است كه مىشود سير من الحق فى الحق ديگر آن سير متناهى هم نيست چون پرودگار عالم غير متناهى است ديگر سير من الحق فى الحق هم غير متناهى است لذا اين انسان ديگر چون خليفة اللّه است مثل خود خدا اين ديگر فنا ندارد در روايات مىخوانيم كه نمىدانيم معنايش هم چى است گاهى نامه مىآيد براى بنده «من الحى الذى لا يموت الى الحى الذى لا يموت» چه نامه پر محتوايى چه خطاب پر محتوايى شايد وقتى كه از طرف حق تبارك وتعالى سلام به او بشود «سلام قولاً من رب رحيم» السلام عليك بعد هم بكويد «من الحى الذى لا يموت الى الحى الذى لا يموت» ديگر لذت آن است اصلاً خلق شده است براى همين و الا عبث است و الا بيهوده است براى اينكه «خلقت الاشياء لاجلك و خلقتك لاجلى» اگر همه براى اين انسان و اين انسان ديگر بميرد تمام بشود اين كه معلوم است يك لغو است اين كه معلوم است خلاف حكمت است پيش اهل دل اگر راستى براى اين كه برود بهشت و آنجا متنعم باشد حالا چى متنعم بهترين حورالعينها، بهترين قصرها ،بهترين خورد و خوراكها بهترين مسكنها و پوشاكها حالا چى؟ يك چيز ديگر بايد باشد غير از اين حرفها، آن چى است سلام عليكم بعد هم بگويد «من الحى الذى لا يموت الى الحى الذى لا يموت» اگر بگوييم اين ديگر خيلى مفيد است اين ديگر واجب است لازم است اين انسان خدا خلقش بكند يعنى لطف قاعده لطف ديگر مىشود واجب يجب علىاللّه تبارك و تعالى من باب لطف اين كه اين انسانى كه مىتواند برسد به اينجا اين را خلقش بكند حالا ولو اين كه هفتاد سال در اين دنيا مشقت، صدمه، خون جگر، انصافا اين كه ما در اين دنيا به غير مشقت چيزى نيست حالا در امكانات هم باشد اين امكاناتش هم همه لذت نيست دفع الم است گرسنه مىشود مريض است خوب چيز بخورد سير بشود غريزه جنسى زور آورده است خب يك مرض است اطفاء غريزه جنسى بكند اين مرض رفع بشود لذا اين سير و سلوك پيمودن اين منازل هفت گانه اين فرمايش حضرت امام خيلى خوب است كه اصلاً اين منازل مقدمه است مثل ما بخواهيم برويم منزل يكى از خويشانمان بايد مقدماتش را طى بكنيم بايد قدم به قدم تا برسيم در منزل اينجا هم همين است ديگر بايد قدم به قدم طى بكنيم از توبه و يقظه و تقوا، تخليه، تحليه، و تجليه و تا برسيم در خانه آنجا تازه اول آنجا ذى المقدمه است سير من الحق فى الحق يكدفعه به شما مىگفتم يك روايتى هست مرحوم ديلمى در آخر ارشاد به نام روايات معراجيه خيلى روايت پر محتوايى است براى منبرمان خيلى روايت خوبى است در اين روايت همهاش خطاب شد كه يا رسول اللّه يك بنده هايى هستند كه در بهشت نعمتشان حرف زدن من با آنها حرف زدن آنها بامن است اين نعمتشان است اين لذتشان است من خطاب مىكنم به اينها بگذار بهشتيان در نعمتشان متنعم باشند آنها مثل اين كه اغيار هستند اين خودى است نعمت تو لذت تو حرف زدن من با تو حرف زدن تو با من خطاب شد يا رسول اللّه بر اينها نظر دارم در هر نظرى ملك اينها را زياد ميكنم يعنى سعه وجودى يعنى معرفت معرفت كجا معرفت به چه چيزى؟ ذات خدا كنهش كه ممكن نيست معرفتا بالاخره غير متنهى است «رب زدنى علما» براى پيغمبر اكرم ديگر «فدنى فتدلى فكان قاب قوسين او ادنى» اما باز هم غير متناهى است لذا اين روايت مىگويد سعه وجودى است به اين انسان سعه وجودى مىدهم و هر نظرى هر لطفى اينها را ميگويند لذت اينها را مىگويند نعمت و معلوم است براى خواص است يعنى راستى براى شما است ديگر عموم مردم بى بهره هستند از اين لذات عنين هستند در اين لذات اينها معمولاً براى خواص است ديگر براى شما اين سير و سلوك گفتم در اين سير و سلوك چيزها مىخواهيم گفتم به قول حضرت امام در اين مقدمات چيزهايى مىخواهيم حالاً يا منزل يا مقدمات اول براق گفتم براق اين جسم است بايد اين جسم ما مهيا باشد و اين نباشد انسان مىماند چيزى كه بايد همه ما خيلى به آن توجه بكنيم اين است اين براق بايد هميشه چالاك باشد راه دور است و اين راه دور راه غير متناهى است اين بايد چالاك باشد لذا چيزى كه خيلى واجب است خيلى لازم است اين است كه ما هميشه فعال باشيم يكدفعه خدايى ناكرده تنبلى بطالت بر ما حكمفرما مىشود مسلم است اگر بطالت آمد اگر تنبلى آمد براق ما شل مىشود نه شل مىشود مثلاً از كار افتاده مىشود «ابغض الناس عند اللّه البطالون ابغض الناس عند اللّه الاكول ابغض الناس عند اللّه النوام» اينها را رويش حساب بكنيد آقا نگوييد كه روايت دال بر كراهت است براى عموم مردم دال بر كراهت است اما براى بحث ما از الزم لازمات است از اوجب واجبات است و منافات هم ندارد يك چيزى از نظر تكليف مكروه باشد اما وقتى بياوريمش در بحثهاى ديگر از الزام لازمات از اوجب واجبات باشد اين «ابغض الناس عند اللّه البطالون الاكول النوام» اگر راستى جسم ما تنبل شد ديگر نمىشود ديگر نمىشود جلو اصلاً ارزش هم ندارد ديگر نظير يك درختى مىماند ديگر خشكيده ديگر پاداش اين درخت اين است كه يا سوخته بشود يا تبر است كه تا سر آن زده بشود قطعه قطعه شود آن آدم تنبل كه به درد نمىخورد اسب چه وقت ارزش دارد در ميدان چالاك باشد اسبى كه تنبل شد ديگر بايد طعمه گرگ بشود بايد در بيابان رها بكنند يك درندهاى او را بخورد آدمى كه تنبل شد ديگر خواه ناخواه مىشود مترب مىشود گوشه نشين اصلاً مىشود غافل غفلت از اين چيزها ديگر آدم تنبل معمولاً مىرود در خورد و خوراك و خواب وامثال اينها كه مراتب هم دارد گاهى هم مىرود در كوه نمىدانم در گوه در امثال اينها، اينها ديگر بد چيزى است اين تنبلى بد چيزى است نمىدانم يادتان هست يا نه اين دستور العمل اول سوره مزمل را خيلى دستورالعمل بالايى است همان اول مىفرمايد «ان لك فى النهار سبحا طويلاً» اين ستاره شناور در فضا چه جور فعال است اين كره زمين ما 16 تا حركت دارد هر حركتش سرسام آور بعضى حركتها در يك دقيقه سيصد هزار كيلومتر جلو مىرود اين چيست «ان لك فى النهار سبحا طويلاً» آدم بايد اين جور باشد فعال در دنيايش فعال در آخرتش فعال آن وقتى كه در دنيايش است فعال باشد آن وقتى كه موقع آخرتش است فعال باشد يك طلبه ببرد تنبلىاش به آنجا نماز شب نخواند معلوم است به قول امام زمان ننگ است آخر اين چى شد ديگر يك طلبه خواب است چه موقع اين هم به قول عوام هر كس خواب است قسمش به آب است چقدر حرف خوبى است لقمان آمد بالاى سر آن اربابش كه بلند شو دنيا متلاطم است تو خواب هستى اول اذان صبح دنيا متلاطم است ما خواب باشيم اين خروس را مىبينيد چه كار مىكند اول اذان صبح قبل از اذان صبح در روايت داريم «ايها القافلون قوموا» اينها خيلى بد بختى است ما دركش نمىكنيم «ايها القافلون قوموا» آدم نمىشود كه طلبه نماز شب نخواند يك كسى مىخواهد سير و سلوك كند برسد به مقام لقاء، نماز شب نخواند نماز اول وقت نخواند وقتى مىرود خانه اول نهار بخورد اينها ننگ است يك روايت قدسى است روايت، روايت خوبى است حضرت موسى مىرفتند براى مناجات برخورد كردند به يك كسى اين خيلى بى حيا و بى ادب بود گفت به اين خدايت بگوى چقدر من گناه كنم تو من راعقاب نكنى حضرت موسى رفتند مناجات كردند مىخواستند بر گردند خطاب شد چرا پيغام بندهام را نمىدهى گفت خدايا بى ادب است نمىتوانم بگويم خودت مىدانى چى گفت خطاب شد برو به اين بگو بالاترين بلا را به تو دادم متوجه نيستى خطاب شد به اين بگو تو از مناجات من لذت نمىبرى همين كه شيرينى مناجاتم را از دلت بردم بالاترين بالا هست براى تو و راستى بالاترين بلاها همين است انسان از نماز اول وقت لذت نبرد از ناهار لذت ببرد انسان از نماز اول وقت صبح لذت نبرد از خواب بيشتر لذت ببرد «الركعتان فى جوف اليل احب الى من الدنيا و ما فيها» اين روايت صحيح السند است از امام صادق است انسان از اين دو ركعت نماز از دنيا و آنچه در دنيا است برايش بيشتر است بالاتر است از اين لذت نبرد بالاترين بلا است ديگر بلا اين نيست كه انسان فقير باشد نمىدانم بعضى اوقات همين فقر ما همين مرض ما موجب مىشود در روز قيامت خدا از ما عذر خواهى بكند اين ارزش دارد و انسان صد سال به فقر فلاكت و مرض اما روز قيامت بگويد بندهام از تو معذرت خواهى مىكنم صلاح اين بود اگر مىشد در رفاهت مىگذاشتم صلاح اين بود عذر خواهى مىكنم اين ارزش ندارد ارزش صد سال فقر اما مىدانيد درد نيست همان كه خطاب شد به حضرت موسى به او بگو كه شيرينى مناجاتم را از دلت بردم خيل زشت است ما تنبل باشيم خب نه اين فقه ما، اين اصول ما اين معارفاسلامى ما اينها خيلى ثواب دارد خيلى ثواب دارد اين همه ثواب را ما در آن تنبل باشيم مطالعه را بگذاريم روى خواب نمىدانم درس و بحث را رها كنيم گعده باشد وقتى انسان فكر داشته باشد به خيلى جاها مىرسد اين «تفكر ساعة خير من عبادة سنه» معنايش اين است كه يك ساعت الان داريم مباحثه مىكنيم اين يك ساعت از يك سال عبادت بيشتر است در روايت دايم 70 سال نمىدانم 60 سال بعضى اوقات از خيلى اينها اقلاً يك سال روزه روزها شبها عبادت اين يك جلسه ما ثوبش بيشتر است اگر چنين است نبايد تنبل باشيم ديگرنبايد يك آيهاى در قرآن است راجع به تنبلها اين آيه راستى كمر شكن است مىفرمايد «وهم يصطرخون فيها ربنا اخرجنا نعمل صالحا غير الذى كنا نعمل»[1] اينها در جهنم داد و ناله و فريادشان بلند است با خدا هم حرف مىزنند پردهها عقب مىرود براى بهشتى براى جهنمى صداى خدا را مىشنود مىتواند با خدا حرف بزند «ربنا اخرجنا نعمل صالحا غير الذى كنا نعمل» خدايا برگردان ما را اين در قران زياد است خدا برگردان مرا تا فعال شوم براى آخرت خطاب مىشود كه «اولم نعمركم ما يتذكر فيه من تذكر» 70 سال عمر به تو دادم چه كار كردى 70 سال تنبلى «اولم نعمركم ما يتذكر فيه من تذكرو جائكم النذير فذوقوا فما للظلمين من نصير» علاوه بر اين كه عمر به تو دادم راهنما هم به تو دادم چه كار كردى؟ بعد خطاب مىشود كه اين خطاب خيلى تكان دهنده است «فذوقوا فما للظلمين من نصير» ديگر برگشت نيست ديگر حالا فقط آتش جهنم است بچش براى اين كه ظالم اين چه ظلمى است عمر هدر دادن ظالم بايد بچشد «فذوقوا فما للظلمين من نصير» ديگر ما بخواهيم اين جا يارى ات بكنيم كمكت بكنيم نه ما در دنيا كمك كرديم هم عمر به تو داديم هم راهنما خيلى آيه تكان مىدهد براى كسى كه تنبل است عمر به هدر برود آقا اين كه مىگويند عمر طلا است اين خيلى حرف غلطى است عمر طلا چيست عمر انسان مىتواند يكدفعه با يك ساعتش با يك روزش خيلى كارها بكند خيلى كارها بكند مثل مرحوم شهيد دوم 54 سال وضع خفقان زندگى كرده است 200 جلد كتاب نوشته است يك كسى در وضع فقر كه در حالاتش مىنويسند شبها مىرفته است هيزم كنى اين هيزم مىآروده است براى زنش اينقدر فقير بوده است آن وضع خفقانش كه بالاخره سرش را بريدند براى خاطر تشيع براى شيعه گرى فرارى از اين طرف به آن طرف از اين شهر به آن شهر اما به هركجا كه مىرسيد ترويج تشيع تدريس مىكرد به تدريس فقه سنىها با شيعه هر چهار تا فرق سنى و شيعه براى اين است كه فقه شيعه را اقلاً به يكى دو تا بفهماند اينقدر خفقان 54 سال 14 سالش هيچ مىشود 40 سال، 40 سال 200 جلد كتاب نوشته است يك دوره مسالك نوشته است اين مسالك يك دوره فقه است ديگر فقه خيلى بالايى هم است استدلالى است مسالك ديگر و راستى كرامت است يك دوره مسالك اين شرح لمعه را مىگويند 6 ماه نوشته است و همچنين تا آخر در تفسير، اخلاق در فقه، در اصول، در معارف كتاب دارد كتاب دارد چرا؟اگر عمر ما را به كار بيندازيم خيلى كارها مىشود كرد مرحوم شيخ طوسى 70 سال بيشتر عمر نكرد 71 سال اين آقا 71 سال حوزه نجف را تشكيل داد يعنى اول حوزه تشكيل داده بود در بغداد ناگهان محله را آتش زدند براى اين محله سوخت كتابخانه شيعه كه اصول اربعه در آنجا بود سوزاندند خيلى مصيبت سنىها سر ما آوردند محله كوخ را آتش زدند كرسى و تدريس را همه را آتش زدند ايشان پاى برهنه فرار كرد كجا رفت نمىدانم در ده آنجا استراحت بكند رفت نجف رفت نجف حوزه تشكيل داد حوزه راحوزه نجف را تشكيل داد چه كرده است در فقه مبسوط نوشت اين مبسوط يك افتخار است براى شيعه در اول مبسوط مىفرمايد براى اينكه سنىها به ما مى گفتند شما فروعات نداريد مىخواهم بفهانم ما فروعات داريم يك دوره فقه نهايه نوشت خلاف نوشت و تهذيب نوشت الان كتب اربعه ما تهذيب و استبصار شرح حال شيخ طوسى است يعنى چهار تا كتاب داريم دو تاى آن مال شيخ طوسى است تبيان نوشت الان بهترين تفسيرها تفسير مجمع گرفته شده از تبيان، است تبيان يك دوره تفسير دارد به قول استاد عزيز ما آقاى بروجردى مىفرمودند عمرش را قسمت كنيد هر دقيقه به يك مسئله مىرسد. كتابهايش تقريبا 200 جلد است آن كتابهاى اين جورى 200 جلد يك متخصص در همه فنون اسلامى در همه معارف اما اين هم به شما بگويم بقول آقاى بروجردى مىگفتند شيخ طوسى علاوه بر اين كه عالم بود عابد بود مصباح المتهجد نوشت مفاتيح اين چنانى از همان مصباح گرفتهشده است ديگر مصباح المتهجد نوشت آقاى بروجردى مىگفتند اين مصباح را كه نوشت اول خودش يك دوره عمل كرد و روزه هايش را گرفت دعاهايش را خواند نمازهاى مستحبىاش را خواند يعنى يك دوره عمل كرد به مفاتيح، اين خيلى وقت مىخواهد يك دوره عمل كرد بعد هم وادار كرد زن و بچهاش يك دوره عمل كردند گفت مىخواهم منتشر بكنم «وانذر عشيرتك الاقربين» اول خودم بعد هم شما بعد مردم بعد متتشر كرد معلوم مىشود خيلى از نظر تقوا بالا بوده است به قول آقاى بروجردى علاوه بر اين كه عالم بود عابد عالم هم بوده است شبش و آن عباداتش شبش و آن مطالعهاش روزش و آن تدريسش و بالاخره «ان لك فى النهار سبحا طويلا» ما تنبل هستيم بدون رودربايستى و الا آدم تنبل نباشد خيلى كارها مىشود كرد خيلى، خيلى كار مىشود كرد و صد نود و نه مردم بلكه يك در هزار اينها تنبل هستند ديگر از عمر استفاده نمىكنند نه براى دنياشان نه براى آخرتشان يك روايت برايتان بخوانم اين روايت هم مثل همان آيه است راستى كمر شكن است راستى تكان دهنده است مىفرمايد «العبد لا يزول قدماه يوم القيامه حتى يسئل عن عمره فى ما افناه و عن شبابه فى ما ابلاه» وقتى وارد صف محشر مىشوند يك باز پرسى يعنى قبل از حساب و كتاب يك باز پرسى از همه باز پرسى راجع به چى؟ از عمر مىگويند عمرت را در چه فنا كردى جوانى را در چه كهنه كردى معلوم مىشود اين نعمت خيلى نعمت بزرگى است بالاترين نعمتها است بعد از ولايت در چه چيزى عمر در چه فنا شد جوانى در چه كهنه شد اگر آن باز پرسى خوب بشود روى جلو و الا ديگر در بازپرى گير بكند كار مشكل مىشود خيلى ما اگر سير و سلوك مىخواهيم بايداين براق را فعالش بكنيم با جربزه چالاك فعال از عمر استفاده كن مثل يك ستاره متحرك آن هم نه يك حركت مثل شيخ طوسى حركات گاهى حركت تفسيرى گاهى حركت فقهى گاهى حركت اصولى گاهى حركت معارفى و روائى اين جورى اين جور اگر هم آخرت بخواهيم بايد فعال باشيم اگر هم دنيا بخواهيم بايد فعال باشيم و الا آدم بى كار آدم تنبل آدم پرخور آدم پر خواب آدم گعدهاى اين نه دنيا دارد نه آخرت «خسر الدنيا و الاخره ذلك هو الخسران المبين» اين عبارت نخبهاش را بگوييم «ابغض الناى عند اللّه البطالون ابغض الناس عند الللّه الاكول ابغض الناس عند اللّه النوام» 4 ساعت خواب بس است براى چه اينقدر؟ خدايا ما ما گير هستيم خدايا تو بايد به فرياد برسى تو بايد نظر لطف كنى خدايا ما تابع اميرالمومنين هستيم اما چه كنيم شباهت نداريم 25 سال خانه نشين بود 26 مزرعه به دست مباركش آباد كرد آن هم بعضى از آن قنات داشت قناتهايش را مىكند بعضى اوقات چاه داشت چاهش را مىكند مىدانيد چه به دنيا و آخرت مىرسد يك بار خرما جلو بود مىرفت بار بر شتر بود يك كسى رسيد گفت آقا يا على چه بار دارى گفت يك نخلستان رفت و كاشت و آبش را داد و چاهش را كند يك نخلستان حالا چى؟ براى فقير، ضعفا، تقويت اسلام. خدايا به حق اين قسمت مىدهيم ما را همه ما را از خواب غفلت بيدار فرما.
وصلى اللّه على محمد و آل محمد
[1]- سوره فاطر، آيه 17