پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع درس:

شماره درس: 93

تاريخ درس: ۱۳۷۷/۹/۱۱

متن درس:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

با اجازه شما راجع به بحث مان صحبت نكنم راجع به مرحوم آيت اللّه‏ شهيد مدرس يك مقدارى صحبت بكنم و اميدورام كه رنگ اخلاقى داشته باشد و روح با عظمت مدرس به ما يك نكته‏اى را يك سرمشقى را عنايت كند و اينها به ما خيلى حق دارند. مرحوم آقا باقر بهبهانى «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» در فوائد حائريه مى‏فرمايد كه توسل ما بايد به علما باشد تا به واسطه آن توسل علما خدمت پيغمبر اكرم ائمه طاهرين شفيع شوند براى قبول طاعات ما براى قبول دعوات ما و مرحوم آقا باقر بهبهانى اصرار مى‏كردند در فوائد حائريه اين كه به علماء چه زنده چه مرده خيلى احترام بگذاريد سفارش مى‏كنند به طلبه‏ها اگر مى‏خواهيد عمرتان پر بركت باشد اگر مى‏خواهيد عمرتان مفيد براى اجتماع باشد، به فقها چه زنده، چه مرده احترام خيلى بگذاريد بعد مى‏فرمايند به تجربه اثبات شده است آن كسانى كه در مقابل فقها علماء تواضع دارند اينها عمر پر بركتى داشتند دارند عمر مفيدى دارند عمر با نشاطى دارند لذا مى‏فرمايد «عليك ثم عليك، ثم عليك، تعظيم فقها، تعظيم علماء» بعد مى‏فرمايند به تجربه براى ما اثبات شده است آن كسانى كه اهانت به فقها مى‏كنند احترام علماء را نگاه نمى‏دارند اينها عاقبت به خير نمى‏شوند مى‏فرمايد اينها در يك وادى حيره و سرگردانى در وادى حسرت سرگردانند تا بميرند «فى واد حسرة و الندامة فى واد تيه» سر گردانى يعنى يك عمر است آشفته هستيد يك عمر است چه كنم چه كنم هستى و يك عمر با حسرت ندامتى اين جورى زندگى مى‏كند مى‏فرمايند كه به تجربه اثبات شده است مى‏فرمايد« اياك ثم اياك ثم اياك» به توهين‏للعماء للفقهاء براى ما هم اين تجربه هست اين افرادى كه در مقابل بزرگان دين در مقابل دين در مقابل آن زحمت كشان دينى تواضع دارند اينها يك عمر پر بركتى دارند يك عمر پر نورى دارند عمر اينها پر نور است عمر اينها پر بركت است و براى ما به تجربه اثبات شده است اينها كه جسور در مقابل اساتيد در مقابل فقها در مقابل بزرگان دين اينها يك آشفتگى در عمرشان يك گره‏ها بعضى اوقات يك آبروريزى‏ها و بالاخره عاقبت اينها به خير نمى‏شود بزرگانى هم نظير حضرت امام «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» اين تجربه را داشتند لذا مثلاً خود حضرت امام را ببينيد كه در مقابل فقها چه قدر تواضع دارد در مقابل همين مدرس ببينيد حضرت امام در صحبتهايشان چه تواضعها دارد لذا ما بايد مثل مرحوم شيخ طوسيها شيخ انصاريها صاحب جواهرها علماى بزرگ زنده مرده در مقابل اينها تواضع داشته باشيم به تجربه اثبات شده است اين شاگردهايى كه در مقابل استادشان هستند اينها عاقبت به خير نمى‏شوند اينها عمرشان نه تنها پر بركت نيست اصلاً جورى مى‏شود كه دست از تحصيل مى‏كشند به تجربه اثبات شده است به عكسش آن كسانى كه راستى در مقابل استاد متواضع هستند در مقابل استاد اگر هم يك چيزى استاد بگويد همان را سر مشق مى‏گيرد به تجربه اثبات شده است عمر ايشان پر بركت است عمر ايشان نور دارد و من قبل از آن كه وارد اين بحث بشوم وارد بحث مرحوم مدرس، از همه شما تقاضا دارم روح تواضع تذليل در مقابل فقها مخصوصا فقهايى كه از دنيا رفته‏اند داشته باشيد پسر مرحوم محدث قمى«رضوان اللّه‏ تعالى عليه» عمر پر بركتى داشت منبرى بود ايشان از منبرى‏هاى نمره اول تهران و قم ايشان مى‏گفتند كه من يك وقتى روى منبر مى‏خواستم اظهار لحيه كنم به قول خودشان يك روايتى را از بحار خواندم و گفتم علامه مجلسى در تفسير اشتباه كرده است يك وقتى ما طلبه‏ها با هم داريم صحبت مى‏كنيم خب اما يك وقتى داريم روى منبر در ميان مردم عوام بگوييم علامه مجلسى اشتباه كرده است روايت هم اين بود كه مى‏گويد من با امام صادق عليه‏السلام شب مى‏رفتيم كه امام صادق عليه‏السلام در اين خانه در آن خانه چيز مى‏دادند و نان مى‏دادند و رسيديم ديدم كه كج كردند رفتند پاى سايه درختى من به آقا گفتم آقا اينها ارمنى هستند اينجا مسكن دارند حضرت فرمودند باشد گرسنه هستند ديگر رفتند نان به اين دادند به آن هم دادند بعد به من گفتند اگر شيعه بودند من شريك زندگيشان مى‏كردم ولو به دُخّه دخّه يعنى نمك طعام مرحوم آقا ميرزا على آقا گفت كه من روى منبر گفتم كه اين دِخّه و دُخّه نيست لغتش دَخّه است و اين كه مرحوم علامه مجلسى ثبت كرده به دُخّه اين اشتباه كرده است مى‏گويد من قم گفتم اين را شب خواب ديدم پدرم را ديدم پدرم از دست من خيلى عصبانى است سلام كردم جواب من را داد بعد به من گفت پسر تو چه رسد به علامه مجلسى علامه مجلسى اينجا مقام دارد و ما دسترسى به مقام علامه مجلسى نداريم علامه مجلسى اين جا پيش رسول اللّه‏ است پيش اميرالمومنين است و ما اينجور دسترسى‏ها نداريم و تو جسارت كردى به علامه مجلسى چرا؟ مرحوم آقا ميرزاعلى مى‏گفت كه همان وقت پا شدم تصميم گرفتم هر جورى هست بروم اصفهان گفت آمدم پياده خيلى آمدم بعد ماشين گرفتم و آمدم اصفهان سر قبر علامه مجلسى و از ايشان عذر خواهى كردم و راستى اين جورى انسان يك وقت يك غرور پيدا بكند روى منبر بين عوام مردم يك عالمى را بكوبد العياذ باللّه‏ روى منبر اين نفهميدگى‏ها به عنوان ولايت حضرت امام را بكوبد اينها معلوم است عمرش بى بركت مى‏شود بدبخت مى‏شود بعضى اوقات آبروريزى مى‏شود بعضى اوقات به تجربه اثبات شده است زنش خراب مى‏شود دخترانش خراب مى‏شوند و اينها را خيلى بايد مواظب باشيم خيلى خيلى من تقاضا دارم از همه شما در مقابل علماء متواضع باشيد مخصوصا فقهايى كه از دنيا رفتند علمائى كه از دنيا رفتند ما نبايد سر سرى بگيريم مثل مرحوم كلينى‏ها، مرحوم علامه مجلسى‏ها، صاحب جواهرها، اينها كرامت كردند مگر بچه بازى است اين جور بحار نوشتن اين جور جواهر نوشتن همه اينها خرق عادت است همه اينها كرامت است يك كسى 50 سال عمر بكند 200 جلد كتاب بنويسد ما يكى را هم نمى‏توانيم بنويسيم اينها احترام مى‏خواهد از كسانى كه خيلى خدمت كرد به اين عالم تشيع به اين ايران مرحوم مدرس «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» بود خيلى خدمت كرد و اين مرحوم مدرس راستى آن وقت كه به ايشان گفتند كه آقا شما خوب حرفهايت را مى‏زنى چه جور است گفت من براى اين كه وابسته به اين دنيا نيستم از كسى هم چيزى نمى‏خواهم از مرگ هم نمى‏ترسم لذا حرفهايم را مى‏زنم ديگر حرفهايم را مى‏زنم به اندازه‏اى كه مشهور است رضا شاه گفت كه از جان من چه مى‏خواهى گفت مى‏خواهم جانت بيرون بيايد مى‏خواهم نباشى اين را مى‏خواهم و نظير اين جمله از مرحوم مدرس زياد ديده شده است و درست حرفش را مى‏زد حرفش را مى‏زد اگر در مقابل دوست بود اين شهامت را داشت حرفش را بزند اگر در مقابل دشمن بود اين شهامت را داشت حرفش را بزند و ما طلبه‏ها اگر بخوايم راستى منبرمان مرضى خدا باشد بايد اين شهامت را داشته باشيم كه حرفمان را بتوانيم بزنيم اگر ما راستى بخواهيم يك طلبه باشيم طلبه يعنى امر به معروف و نهى از منكر كن معناى طلبه اين است بايد روح شهامت اين كار را داشته باشيم و اگر بخواهيم اين شهامت براى ما باشد دو چيز مى‏خواهيم همان كه مدرس گفته است چه خوب گفته است يك ترسى از مرگ نداشته باشيم يكى هم وابسته به اين دنيا نباشيم معمولاً هم اينها كه توانستند كار بكنند توانستند جلو بروند دو چيز داشتند روح شهامت و شهادت طلبى و نداشتن ترس از مرگ اگر اين دو چيز نباشد يعنى انسان وابسته باشد خب معلوم است نمى‏تواند حرفش را بزند مى‏شود اگر انسان وابسته به مريدش باشد خب نمى‏تواند به مريدش بگويد دخترت چرا فكل دارد ديگر، اگر انسان وابسته به دولت باشد نمى‏تواند بگويد اين چه بازى است كه در آورده‏اى نمى‏تواند ديگر وابسته به مريد باشد وابسته، نمى‏دانم به پول باشد وابسته به رياست باشد هر چه وابسته به هر چه شد اين غل مى‏شود چنان چه ترس از مرگ هم غل مى‏شود اين اول سوره يس كه مى‏فرمايد غل است راستى هم غل مى‏فرمايد «انا جعلنا فى اعناقهم اغلالاً فهى الى الاذقان فهم مقمحون» غل به گردنش است يعنى رياست‏طلبى پول پرستى اينها غل است نمى‏گذارد انسان حركت بكند نمى‏گذارد سر بلند بكند «و جعلنا من بين ايديهم سدا و من خلفهم سدا فاغشيناهم فهم لا يبصرون» انسان پول پرست باشد دنيا طلب باشد اين دنياطلبى، پول پرستى، ديناطلبى، رياست‏طلبى انسان را كور مى‏كند سد جلو و عقب ديگر هر چه علم داشته باشد اما نمى‏تواند حركت بكند و سد جلو دارد سد عقب دارد و اين وابستگى به چيزى به كسى سد محكمى است اگر ما بخواهيم راستى گره‏اى از كار بگشاييم اگر ما بخواهيم راستى يك قدم جلو برويم اول كارى كه لازم است واجب است اين است كه وابسته نباشيم وارسته باشيم مثل مرحوم مدرس وقتى كه مرد 3 تومان ارثيه او بود 12 ريال پول داشت آن هم از طرف اين برايش فرستاده بودند وقتى كه شهيد شد يك عينك داشت نمى‏دانم يك سجاده داشت حساب كردند 3 تومان شد مايملك مرحوم مدرس 3 تومان بود آن وقت هم در مجلس هم بود شهريه نمى‏گرفت يعنى مزد براى كارش نمى‏گرفت به او مى‏گفتند خب مى‏توانى حرفت را بزنى مى‏روى در مقابل اينها مى‏روى حرف بزنى چرا ما نمى‏توانيم اين جور حرف بزنيم گفت براى اين كه من وارسته‏ام نه وابسته من نه پول مى‏خواهم نه رياست مى‏خواهم نه رودربايستى دارم از كسى نه رودربايستى دارم براى چيزى وقتى چنين باشم مى‏توانم حرفهايم را خوب بزنم وراستى مى‏توانست حرف خوب بزند يكى هم راستى ما براى دين براى اسلام بايد گذشت و ايثار و فداكارى داشته باشيم يعنى روح شهادت‏طلبى براى اسلام حاضر باشيم آبرويمان را بدهيم براى اسلام شخصيتمان را بدهيم براى اسلام حاضر باشيم جان بدهيم اين كه بايد باشد همه بايد چنين باشند يك روايت در سنن ابى داوود نقل مى‏كند روايت خيلى روايت پر محتوايى است انصافا از پيغبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم روى منبر روزى فرمودند كه «يوشك ان تداعى عليكم الامم كتداعل على قصصها» گفت مسلمانها يك روزى شما ذليل مى‏شويد استثمار گرها بر شما مى‏تازند مى‏خورند شما را نظير آدمهاى گرسنه كه مى‏تازند سر ظرف غذا و غذا مى‏خورند يعنى نفت شما را مى‏برند مثل آب نفتى كه راستى الان اگر ما مسلمان بوديم نفت از ما مسلمانها است ديگر بايد الان بشكه‏اى هزار دلار باشد اما الان مى‏برند مجانى پولى كه الان مى‏دهند بيشتر خرجش است به همين اندازه كه مى‏فروشند ذخائر را مى‏برند مجانى بسيارى از ممالك اسلامى الان نان شب ندارند اما كوههاى طلايشان را استثمارگرها مى‏برند چه بردنى بسيارى از ذخائر ممالك اسلامى را مى‏برند مجانى «يوشك الامم عن تداعى عليكم كما تداعى الاكلة الى قصصها» اين مسلمانهاى زنده كه 84 جنگ را پشت گذاشتند بدون امكانات به قول جرجى زيدان يك دانه خرما را دو تا نظامى يك كدام آبش را مى‏خورد يك كدام نصفش را مى‏خورد اين جرجى زيدان مى‏گويد كه يكى از اين مسلمانها يك نامه برد پادشاه روم از پيغمبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم دحيه كلبى جرجى زيدان مى‏گويد اين غذايش شير شتر بود غذاى شترش علف بيابان بود سايه‏بان آن يا فرشش همان جحاز شترش بود همين جور مى‏رفت تا روم وقتى رسيد روم با آن روح شهامت گفت كه نامه دارم بايد ببرم پيش آن گفتند نمى‏شود بدهيد به ما ببريم گفت خودم بايد ببرم دادش رفت بالا گفتند چه خبر است؟ گفتن يكى از اين عربها آمده است خب بياييد، بياييد ببينيم چه مى‏گويد گفتند اسلحه ات را بده گفت نه گفتند آنجا كه مى‏روى بايد سجده كنى گفت سجده مختص خدا است نه مى‏خواستند نگذارند بالاخره زور شد مجبور شدند راهش دادند رفتند مقابل «السلام علينا و على عباد اللّه‏ الصالحين» اين نامه جوابش را بدهيد همان جا جواب نامه را گرفت برگشت دو دفعه از روم آمد مدينه به قول جرجى زيدان غذايش شير شتر غذاى شتر علف بيابان اين ساده زيستى اين روح شهامت اين مسلمانها پاى منبر ديدند مگر مى‏شود مسلمان اينجورى شوند؟ گفت كه «و من قلّة نحن يومئذ» گفت يا رسول اللّه‏ براى اينكه ما كم هستيم آنها زياد هستند بر ما مى‏تازند؟ حضرت فرمودند «بل انتم كثير» شما نصف جمعيت ثلث جمعيت جهان هستيد يك جمله‏اى حضرت گفتند حضرت امام هم چه جملات شيرينى هر چه بايد آن ده سال بگويد گفت شما نمى‏توانيد بگوييد اين جمله را حضرت امام كاش كه گفته بود هر چه بايد بگويد گفت ايشان مى‏گفتند كه‏اى مسلمانها يكى يك سطل آب خرج اين اسرائيل كنيد سيل اسرائيل را مى‏برد من مى‏گفتم حضرت امام ادب كردند در زبان يكى يك تف خرج اسرائيل كنيد سيل تف اسرائيل را مى‏برد اما حالا وضع ما رسيده به اينجا اسرائيل وسط قلب مسلمانها دارد حكومت مى‏كند بر مسلمانها و داعيه از رود نيل به همه ممالك اسلامى را دارد در اين منشورشان كه خود من خواندم داعيه همه ممالك اسلامى را دارد حتى ايران شما را وقتى كه يكى يك تف حاضر نباشيم خرج اسرائيل كنيم همين مى‏شود ديگر «من قلة نحن يومئذ» «لا بل انتم كثير» بعد علتش را حضرت امام فرمودند گفتند «فاذا لينزعن من قلوبهم مهابا و يعضعن فى قلوبهم محانا» گفت مى‏دانيد چرا اين جورى براى اين كه ابهت شما از دلهاى آنها كنده مى‏شود ديگر ابهت در دل دشمن نداريد در دل شما هم مخالفت ريخته مى‏شود «قيل يا رسول اللّه‏ و من محانا» يك مسلمانى گفت اين محانت چيست؟ حضرت فرمودند «حب الدنيا و كراهت الموت» همه‏اش همين است «حب الدنيا و كراهت الموت» وقتى انسان رياست طلب باشد ديگر قارونهاى خليج فارس مى‏شود وقتى انسان پول پرست باشد قارونهاى خليج فارس مى‏شود وقتى انسان رياست طلب باشد ديگر جنگ حيدرى و نعمتى پدر همه را در مى‏آورد وقتى انسان دنيا طلب باشد ديگر نمى‏تواند جلو برود «انا جعلنا فى اعناقهم اغلا لاً فهى الى الاذقان فهم مقمحون» ديگر نمى‏شود و جعلنا من بين ايديهم سدا و من خلفهم سدا فاغشيناهم فهم لا يبصرون» چرا حضرت امام توانست يك كارى بكند كه هيچ كس نكرد از زمان صدر اسلان تا الان نشده ديگر پيغمبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم دلشان مى‏خواست كه دنيا را بگيرد اما نشد بعدش هم كه اميرالمومنين عليه‏السلام نشد ائمه طاهرين نشد اين كار حضرت امام ديگر كارى است كه تا حالا احدى نكرده است اين نعمت به اين بزرگى كه الان داده است دست ما، ما گوشت قربانى‏اش كرديم اين نعمت راستى چه جور توانست يك نفر به اينجاها برسد يعنى يك معجزه يك كرامت بدون امكانات اين دو چيز را داشت يكى وارستگى يكى هم شهامت حضرت امام شهامتش جلو مى‏برد همه را و همچنين وابسته نبود حضرت امام وقتى از دنيا رفت هيچ نداشت همين خانه كه نصفش هم كه مال خانمش بود نصف اين خانه را احمد آقا خدا رحمتشان بكند بعد اين خانه را داد به عنوان ولايت كه الان مال عنوان ولايت مال عنوان ولايت فقيه است يك كسى 90 سال عمر بكند وقتى بميرد هيچ چيز نداشته باشد يك خانه يك لوازم فوق العاده مختصر دو تا قالى كهنه كه در اين وصيت نامه ايشان نوشته است ديگر بر روى هم ما طلبه‏ها از حضرت امام خيلى متمول‏تر هستيم طلبه‏هاى معمولى، يك شاهى از اين سهم امام مصرف نمى‏كردمعلوم است كسى كه وابسته به اين دنيا نباشد ديگر جلو مى‏رودغل ندارد يكى هم شهامت وارستگى فقط فايده ندارد براى اين اگر وارستگى فقط باشد يك آدم زاهدى زا كار در مى‏آيد خوب است اما آدم زاهد كه نمى‏تواند رئيس قوم باشد بايد دو تا بال داشته باشد هم وارستگى يعنى زهد اسلامى معنايش همين است خدا رحمت كند حافظ را زهد را خوب معنا كرده است غلام همت آن هستم كه زير چرخ كبود زهرچه رنگ تعلق پذيرد آزاد هستم از رنگ تعلق وابستگى‏ها آزاد است اما اين خوب است بك بال ديگر مى‏خواهد براى رئيس قوم براى ما طلبه‏ها يك بال ديگر مى‏خواهد و آن شهامت وقتى دو بال پيدا شد مى‏شود مدرس، مدرس خيلى كاركرد چرا؟ شهامت داشت خيلى كار كرد چرا؟ زهد داشت زهد اسلامى داشت و ما بايد از مثل مرحوم مدرس امروز سر مشق بگيريم مثل كرم ابريشم در خود تنيدن اين خيلى زرنگى نيست حتى انسان راستى يك امام جماعتى يك تبليغى و نمى‏دانم يك زندگى خوب و حتى بهشت را اينها كه زرنگى نيست اين نيست كه آدم جهنم نرود سفها هم جهنم نمى‏روند اين كه زرنگى نشد زرنگى اين نيست كه آدم بهشت برود بچه‏ها هم به بهشت مى‏رود زرنگى چيست زرنگى آن است كه راستى كار مدرس بكنند براى خدا اسلام را نورانى كنند اسلام را برسانند به آنجا كه الان دنيا روى اين اسلام روى اين نظام روى ايران حساب مى‏كند چه كسى اين نعمت را داد چه كسى اين ابهت را داد حضرت امام چه چيز حضرت امام ابهت اين نعمت و اين عظمت را داد شهامت و زهد اسلامى و ما طلبه‏ها اگر بخواهيم زرنگ باشيم اين دو چيز مى‏خواهد آقا انسان بايد حرفش را بزند درست حرفش را بزند رودربايستى كردن و ترسيدن از آبرو ترسيدن نمى‏دانم از زن و بچه و طلبه بايد درست حرفش را بزند بله اگر بخواهد بتواند حرفش را بزند بايد وارسته باشد و الا آن وابستگى جلوى زبانش را مى‏گيرد اينها تقريبا لازم و ملزوم يكديگر هستند وابسته نباشد اما شهامت نباشد فايده‏اى ندارد شهامت داشته باشد وابسته باشد باز هم فايده ندارد ما طلبه‏ها بايد مثل مرغ دو تا بال داشته باشيم تا پرواز كنيم، پرواز كنيم نه خودمان پروزا بدهيم يك عالمى را و آن دو بال آن بالى است كه مرحوم مدرس داشت مرحوم حضرت امام داشت . خدا را قسمش مى‏دهم به حق مدرس و به حق حضرت امام «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» اين روح شهامت را براى اسلام روح زهد را براى تقويت اسلام اين روح شهادت‏طلبى براى اسلام در راه اسلام به همه ما عنايت بفرمايد.

 

«وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد»

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group