پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع درس:

شماره درس: 96

تاريخ درس: ۱۳۷۷/۱۱/۷

متن درس:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

ديروز در فقه راجع به على ابن ابى حمزه بطائنى صحبتى پيش آمد و در ضمن صحبت امتحانهاى پروردگا رعالم جلو آمد و به نظرم رسيد كه بحث روز چهارشنبه يك مقدارى راجع به اين امتحانها كه خداوند دارد راجع به بنده‏هايش يك مقدارى صحبت بكنم و اين يك بحث ارزنده‏اى است انصافا بحثى است اخلاقى، ارزنده و بحثى است كه همه ما بايد توجه به اين بحث داشته باشيم ما از قرآن شريف استفاده مى‏كنيم امتحان ما يك امر مسلمى است پروردگار عالم بنده‏هايش را امتحان مى‏كند. امتحان به دو معنى يك امتحان مهندس از سنگ معدنى اصلاً ما آمديم در اين دنيا براى همين «يا ايّها الانسان انّك كادحٌ الى ربك كدحا فملاقيه» آمديم اينجا براى رسيدن به مقصود براى رسيدن به كمال آنهم كمال مطلق واين احتياج دارد به اينكه زحمتها خون جگرها و مشقت‏ها به قول قرآن شريف راه پر رنج راه پر مشقت را بپيماييم علاوه بر اينكه خود دنيا هم چنين است خود دنيا يعنى مشكل دنيا يعنى پررنج، پر مصيبت ومثل دريا همين طور كه دريا موج دارد موج كوچك وبزرگ دارد جذر و مد دارد دنيا بحر اٌ عميق و نمى‏شود در اين دنيا كسى رنج نداشته باشد مشقت نداشته باشد دنيا منهاى اَلَم، دنيا نيست اين آخرت است و از همان وقتى كه بدنيا مى‏آيد در رنج است تا وقتى بميرد هر كه باشد. آنكه در رفاه است جورى در رنج است آن هم كه در فقر است جورى در رنج است آنكه بحسب ظاهر صحت دارد سلامتى دارد خوشى دارد و امنيت دارد جورى در رنج است آن هم كه امنيت ندارد سلامتى ندارد غنا ندارد جورى ديگر در رنج است «و لنبلونّكم بشى‏ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الثمرات و بشر الصابرين» [1] اين هست براى همه بالاخره گاهى براى گرفتن گاهى براى رنجها گاهى براى فقرها و چه كسى در رفاه است «و بشر الصابرين» و چه كسى باخت نكرده كه هم چوب را خورده باشد هم پياز را «و بشر الصابرين» اگر اين صبر و استقامت و سعه صدر باشد ديگر خواه نا خواه از آن بلاها استفاده مى‏كند همان بلا برايش مى‏شود از الطاف خفيه خدا اين يك امتحان است كه بايد بعد يك مقدار بيشتر در اين مورد صحبت بكنيم. پس همه انسانها و قرآن هم مى‏گويد «يا ايهاالانسان انك كادحٌ الى ربك كدحا فملاقيه» [2] همه انسانها در اين دنيا كه مى‏آيند در رنج هستند براى اينكه هر كه در اين دريا برود موج دارد موجها رنگ و وارنگ دارد گاهى كوچك است گاهى بزرگ است هر كه در دريا برود جزر و مد دارد معنى ندارد كه يك دريا جزر و مد نداشته باشد هر كه در اين دنيا بيايد مشكل دارد. مشلكها رنگ وارنگ است آنهم نه يكى مشكلها دارد به قول يكى از بزرگان مى‏گفت كه انسان وقتى در اين دنيا بيايد مشكلهايش را مثل اين ستاره‏ها مى‏بيند هر كدامش خيلى بزرگ باشد مابقى را تحت الشعاع قرار مى‏دهد نه نباشد تحت شعاع واقع شده است مثل خورشيد الان ما بقى ستاره‏ها را تحت الشعاع قرار داده است نه نباشد هست امّا اين الان جلوه گر است به مجرد اينكه آن از بين برود يك ستاره روشن‏تر مثل ماه آن به چشم مى‏خورد يك مقدار صبر بكند آن ماه از بين مى‏رود مابقى ستاره‏ها به چشم مى‏خورد مشكل‏ها اين جورى است. گاهى انسان يك مشكل برايش موجب مى‏شود كه همه فكر و ذكرش را بگيرد لذا يك مصيبتى برايش جلو آمده همه فكر و ذكرش را مى‏گيرد بقيه مشكلها نه نباشد تحت الشعاع اين مشكل قرار گرفته‏اند لذا انسان در دنيا يعنى مشكل‏ها دارد مشكل‏ها رنگ وارنگ چه كسى مى‏تواند همين مشكل‏ها را از الطاف خفيه خدا بكند آنكه دانسته باشد اين امتحان نظير امتحان مهندس از سنگ معدن است كه معمولاً 99% هم توجه نداريم مثل همان سنگ مى‏بينيم همين طور كه آن سنگ، سنگ معدنى توجه ندارد كه با آن چه مى‏كنند در آن كوره‏هاى عجيب و غريب بايد آن كدورات گرفته بشود و 99% مردم هم توجه ندارند كه اين دنيا اين رنجها يعنى رسيدن به مقام لقاء ممكن نيست انسان به مقام لقاء بدون اين رنج‏ها برسد مثل آن سنگ معدن ممكن نيست فلز شود حالا فلز «الناس معادن كمعادن الذهب و الفضه» گاهى نقره مى‏شود گاهى طلا گاهى هم بالاخره يكى آهنى يك مسى امّا كدورات اگر بخواهد گرفته بشود و بشود فلز ذوب آهن مى‏خواهداين انسان هم اگر بخواهد به ان مقام لقاء برسد كه آن مرتبه نازله‏اش بهشت موعود است بايد از اين دنيا اين راهش است به قول قرآن شريف راجع به آن پلى كه روى جهنم است مى‏فرمايد همه بايد وارد بشوند نمى‏شود كه وارد نشد كه واقع و حقيقت آن پل يعنى اين دنيا اين دنيا است كه واقعش آن پل روى جهنم است لذا اين راهش است اگر مثل آن سنگ بى توجه بشويم خوب مطلوب را پيدا نمى‏كنيم امّا بالاخره رنج آمده است برايمان و بلاها را كشيده بدون اينكه به مطلوب برسيم به مقصود برسيم و امّا اگر توجه داشته باشد بتواند اين مصائب را هضم بكند بتواند كم كم برسد به آنجا كه همين مصائب همين مشكلات را از الطاف خفيه خداوند بداند و همين است «يا ايها الانسان انك كادحٌ الى ربك كدحا فملاقيه» مقصود آن است مطلوب او است از راه زود مى‏رسند و هر كه در اين بزم مقرب‏تر اين جام بلا بيشتر براى اينكه هر چه جام بلا بيشتر مقام بالاتر رسيدن به مقصود بيشتر اين يك امتحان است همه دارند همه بايد داشته باشند يك امتحان ديگر هم از قرآن فهميده مى‏شود و آن امتحان معلم از شاگرد ديگر اين را هم مى‏دانيد امتحان معلم از شاگرد دو قسم است گاهى معلم چيزى سرش نمى‏شود مى‏خواهد بفهمد اين وضعش چه جورى است نمره به او بدهند گاهى هم نه معلم با او كار كرده مى‏داند چه كاره است امّا بالاخره بايد امتحانش كند و به او بفهماند كه تو نمره دارى يا نه و چقدر نمره بايد به تو داد اين امتحان را هم خدا از ما دارد «احسب النّاس ان يتركوا أن يقولوا امنّا و هم لا يفتنون و لقد فتنّا» [3] و قرآن هم مى‏فرمايد اين هم مربوط به شما نيست همه اين انسان از حضرت آدم تا روز قيامت اين امتحان را دارد امتحان معلم از شاگرد اين امتحان‏ها هم فرق مى‏كند گاهى امتحان به واسطه نعمت است گاهى به واسطه بلا است. گاهى به واسطه معصيت جلو مى‏آيد ببينند چه كاره است گاهى به واسطه تكاليف و واجبات است گاهى به واسطه مستحبات است و اين امتحان هم مثل آن امتحان دائمى است آن به آن است آن امتحان اول يعنى امتحان معلم از سنگ معدنى دائمى است يعنى اين انسان دائما رو به كمال است اگر توجه داشته باشد نمى‏شود يك آن توقف اين امتحان دوم هم اين جور است نمى‏شود توقف دائما انسان امتحان مى‏شود تا ببينيم چقدر نمره مى‏آوريم اين را هم بايد توجه كنيم 99% مردم در اين امتحان رفوزه هستند بخواهد نمره بياورد خيلى مشكل است از يك طرف مى‏دانيد خدمت امام صادق عليه‏السلام يك قضيه مهمى جلو آمده بود آن آقا در مقابل امام صادق عليه‏السلام گفته خدايا ما را امتحان نكن امام صادق عليه‏السلام فرمودند نه نمى‏شود خدايا ما را از امتحان خوب بيرون ببر يك كارى بكنيم بتوان 12ـ 10 بياوريم نمره 20 گرفتن براى انبياء است براى حضرت ابراهيم و اين را هم بايد توجه بكنيم كه هر كسى به اندازه عقلش يعنى آن امتحانى كه از ما مى‏گيرند غير از ان امتحانى است كه از عموم مردم دارند آن امتحانى كه از آدمهاى باشعور مى‏كنند غير از امتحانهايى است كه از آدمهاى كم شعور مى‏كنند آن امتحانهايى كه از انبياء مى‏كنند غير از امتحانهايى است كه از ما مى‏كننداين را هم بايد توجه داشته باشيم امّا بالاخره مثل حضرت ابراهيم نمره بيست مى‏آورد« ان هذا لهو البلؤا المبين» در ذبح حضرت اسماعيل كه نمره بيست آورد قرآن مى‏فرمايد «ان هذا لهو البلؤا المبين» خيلى بلا بالا بود به اندازه‏اى بالا بود كه بلاء مبين است امّا اين عبد صالح ما بالاخره رساند به آنجا كه ماگفتيم بارك اللّه‏ و خوب نمره آوردى و اين حضرت ابراهيم و اين را هم بايد توجه بكنيم همان كسى هم كه يك آدم بى سوادى است آدم كم شعورى است آن هم به اندازه شعورش به اندازه سوادش بايد امتحان بشود و نمره آوردن كار مشكلى است اين شانس است مرد هم آن است كه در اين امتحانها بتواند نمره بياورد هر كسى به فراخور حالش و اينها هم از الطاف خفيه خداوند است يكى از بزرگان از علماى علم اخلاق اين به نام عبد الزهرا اين عبدالزهرا در نجف همين اواخر بوده اين راستى از نظر علم اخلاق خيلى چيز داشته شهودى هم بوده امّا طلبه هم نبوده درس طلبگى و اينها خوانده امّا در لباس اهل علم نبوده تاجر بوده ولى چيز داشته انصافا، اين گفته بوده كه من يك ظهرى آمدم خانه گفته بود كه وضعم بد بود در كاظمين بودم در اتاق نمى‏شد نشست گرم بود و ظهر هم بود و فرش را انداخته بودند زير يك درخت خرما در وسط صحن خانه آفتاب عربستان عراق هم گرم است مى‏گويد من لباسهايم را در آوردم رفتم نشستم زير اين درخت خيلى گرم بود پخت كرده بود بنا كردم خدا راضيم به رضاى تو صابرم بر بلاى تو تسليمم در مقابل تو گفت هى زمزمه كردم و كم كم اين زمزمه‏هاى من عيش را تأثير بر او گذاشت در اين حال ناگهان اين زنبورها در آن درخت خرما كندو كرده بودند و يكى از آن كندوها افتاد پايين افتاد در وسط من و زن و بچه‏ام معلوم است چه شد صد تا زنبور ريختند به جان من و زن و بچه‏ام بالاخره منجر شد به بيمارستان همه ما رفتيم به بيمارستان كسى هم نبود كه ما را ببرد و من مجبور شدم خودم رانندگى بكنم بدنم باد كرده نشستم پشت ماشين وسط راه ماشين چپ كرد همه خورد شديم راضيم به رضاى تو صابرم بر بلاى تو همه خورد شديم دست من شكست پاى من شكست رفتيم بيمارستان و ديگر فراموش كرديم ديگر آن باد شدن بدنمان را به واسطه زنبورها لذا بعد از مدتى آقاى دكتر آمد بالاى سر من و گفت آقا شما بايد همين الان عمل بشويد هم عمل دست داريد و هم عمل پا و اگر بخواهيم نصف روزصبر كنيم سياه مى‏شود گفتم خيلى خوب عمل كنيم گفتند كه متأسفانه دكتر بيهوشى نداريم و اگر بخواهى بايد همين طور عملت بكنند گفتم طورى نيست همين طور عملم كنيد معلوم است ديگر دو الى سه ساعت چه جورى اين آقا را عمل كردند حالا آن وقت بگويد الهى راضيم به رضاى تو و صابرم بر بلاى تو زير آن درخت بگويد رضى اللّه‏ رضانا اهل البيت به عبد الزهرا مى‏خورد به ماها نمى‏خورد به ماها يك مصيبت كوچكى بيايد چه گله‏ها چه حرف‏ها چه جسارتها خدا رحمت كند اين حاج شيخ عباسعلى اسلامى را يكى از واعظ‏هاى خوب تهرانى بود در اصفهان خيلى خدمت كرد چنانچه اين آقاى فيروزيان در زمان طاغوت خيلى خدمت كرد و الان هم خيلى خدمت مى‏كند و من الان هم خيلى مريد اين آقاى فيروزيان و اسلامى هستم چونكه طلبه جوانى بودم و مى‏ديدم كه اينها چقدر زحمت مى‏كشيدند در زمان طاغوت و چقدر هم زجر مى‏كشيدند اين مسجد سيد مرحوم اسلامى منبر مى‏رفت اين جمله يك خاطره‏اى شد براى من و مى‏گفت ماها با خدا وضعمان اين است بعضى اوقات مى‏گوئيم الحمدللّه پاره پاره‏ات رب العالمين گفت معنى‏اش اين است يعنى خدايا دسترسى به تو ندارم يعنى پاره پاره‏ات مى‏كردم راستى اگر انسان دسترسى به خداوند داشته باشد شماها نه امّا شماها گله از خدا مى‏كنيد آن هم گله عاشق از معشوق است گله معشوق از عاشق است انشاءاللّه‏ امّا بالاخره‏اين گله‏ها را همه ماها داريم امّا بعضى‏ها به قول آقاى اسلامى كشت وكشتار با خداوند دارند و اين امتحان تو امتحانها رفوزه هستيم از يك طرف نمى‏شود امتحان نباشد حالا هر كسى به اندازه‏اى بايد دعا بكنيم اينجور امتحانهاى عبدالزهرائى برايمان جلو نيايد معلوم است رفوزه هستيم امتحانهاى عادى براى همه براى هر كه براى هر چه و رفوزه شدنش خيلى مصيبت است براى ما يعنى انسان مثلاً در علم ريشش سفيد بشود و پايش لب گور باشد امّا در امتحان رفوزه بشود و اين هم زياد هست من ديدم كه جوانى اش عالى است نماز شب دارد مقيد به زيارت است مقيد به دعا مناجات با خدا خوب درس مى‏خواند صبر و ستقامتش براى درس خواندن زياد است امّا اين پير شد آنكه مى‏خواست نشد يعنى استقبال مردم نشد آقا جلسه‏اش جلسه غيبت مى‏شود يعنى در حجره‏اش مى‏نشيند دو سه نفر را جمع مى‏كند و دو الى سه ساعت پشت سر بزرگان غيبت مى‏كند مرده و زنده هر كسى را براى اينكه عقده خودش را از بين ببرد و ساكت بكند چونكه به جاى نرسيده هر كسى را جورى خراب مى‏كند مرده را و زنده را حتى شيخ انصارى را يك انگ مى‏زند بهترين فقها را يك انگى مى‏زند بهترين رفقايش را مخصوصا آنها كه در بين مردم يك شهرتى دارند يك تهمتى مى‏زند براى اينكه خودش را يك قدرى ببرد بالا و يا آنها را يك قدرى بياورد پايين كارش اين طور مى‏شود نه بعضى اوقات اين خيلى گناهش بزرگ است امّا بعضى اوقات اين جورى دو آتشه مى‏شود يعنى مثلاً مى‏رسد به آنجا كه علنا مال مردم مى‏خورد مى‏رسد به آنجا كه اگر بدستش برسد هر حيف و ميلى را مى‏كند ديروز راجع به اين على ابن ابى حمزه بطائنى مى‏گفتم كه خيلى دعا بكنيم همه اين على ابن ابى حمزه بطاعنى خيلى مقدس است از فقها هم است وكيل موسى ابن جعفر عليه‏السلام است معلوم است چقدر مقام دارد چقدر بالا است وكيل موسى ابن جعفر عليه‏السلام است شهرت بسزايى در ميان شيعه دارد واسطه بين شيعه و موسى ابن جعفر است در گرفتن سهم امام در دادن قبوضات در گرفتن استفتاءها جوابش از موسى ابن جعفر اين جورى است موسى جعفر عليه‏السلام هم دوستش دارد موسى ابن جعفر عليه‏السلام شهيد شدند به محض شهادت ايشان منكر ولايت على ابن موسى الرضا عليه‏السلام شدند در حالى كه حضرت رضا عليه‏السلام كسى نبود يعنى شيعه راجع به دوازده امام اين جورى است ما بيش از ده هزار روايت از شيعه و سنى داريم در مورد ائمه طاهرين عليهم‏السلام بيش از ده هزار من يك وقت بررسى مى‏كردم حدود شش هزار و بيست پنج تا و سه هزار آن از سنى‏ها است كه اين روايات در مورد دوازده امام و اين چيزى نيست كه آدم بگويد مسئله فقهى است و انقلت دارد امّا خوب همان كه عمر مى‏شود با يقين شدن غصب خلافتش و غصب خلافت مى‏كند ديگر تفاوت نمى‏كند. از امتحان بيرون نيامد پس ما مى‏شويم رفوزه على ابن حمزه بطائنى مى‏شود رفوزه بعضى اوقات آدم دنيا را مى‏خورد و رفوزه مى‏شود چيزى است و گاهى براى خاطر يك درهم براى خاطر هيچ چيز خدا نكند خذلان بيايد من از همه شما تقاضا دارم اين دعاى كه پيغمبر اكرم در مواقع حساس مى‏خواندند عايشه مى‏گويد ام سلمه مى‏گويد ديگران مى‏گويند وقتى كه در دل شب يك حالى پيدا مى‏كردند سر را مى‏گذاشتند روى خاك و اين دعا را مى‏خواندند «اللهم لا تكلنى الى نفسى طرفة عين فى الدنيا و الاخره» اگر دست عنايت خدا يك لحظه از سر ما برداشته بشود مثل اين است كه دست عنايت كارخانه از اين برداشته بشود ديگر اين لامپ يك تكه شيشه بيشتر نيست اين بلند گو يك مقدار آهن بيشتر نيست ديگر تاريك است وحشتناك است دست عنايت خدا برداشته بشود رفوزه‏ايم چه رفوزه‏اى، رفوزه‏ها فرق مى‏كنند حضرت امام (ره) بارها به ما مى‏فرمودند كه يك دفعه انسان مى‏خواهد جهنم برود دنيا را مى‏خواهد ببلعد نصف دنيا را بلعيده است چيزى هست امّا يك موقع دو تا طلبه سر يك منبر اين ديگر خيلى بدبختى است روايت هم داريم همان در روز قيامت هر دو تاشان يك جا يك خيمه‏اى از آتش سرپا مى‏كنند همه ظالمان را مى‏برند آنجا حتى آن ظالمى كه آب در دوات ظالم كرده و يا قلم ظالم را تراشيده است معنايش همين است كه همه رفوزه شده‏اند همين كه روى منبر اين انتقاد از او و او انتقاد از اين سر يك منبر سر ده دقيقه ديروز و حالا جنگ دو تا طلبه را مى‏آورد جلو ولى گاهى جنگ جهانى دوم را همان است ديگر خودش است تفاوت كه نمى‏كند معنى امتحان همين است در روز قيامت هم يك پرده يك خيمه سرپا مى‏شود همه را آنجا مى‏برند اين ظلم كه نيست اين عدالت است آن عدالت ظاهره پروردگار عالم در روز قيامت است و بالاخره امتحان اين على ابن حمزه بطائنى كه وكيل موسى ابن جعفر عليه‏السلام بود حضرت رضا عليه‏السلاميك نامه نوشتند نامه براى همه شيعان در آن نامه او را لعن كردند و او را طرد كردند و بالاخره با يك حال طردى با يك حال بدبختى از دنيا رفت زياد است زياد يك دفعه انسان ريشش سفيد بشود نتواند به امتحانها جواب بدهد يك دفعه برسد به آنجا كه شبانه روز در خانه‏اش دعوا باشد بابا زن شما چكار كرده تو عقب ماندى يا زن شما چكار كرده تو بى پولى امّا بالاخره با همه دعوا مى‏كند دستش به خدا نمى‏رسد به مردم نمى‏رسد به زنش تلافى مى‏كند و اينها است كه انسان كند ميشود. آقاى حسن زاده آملى به من مى‏گفتند كه ظهرى وقتى كه نهار خورديم من رفتم خوابيدم بچه‏ها شروع كردند به سر و صدا كردن و نگذاشتند كه من بخوابم من پا شدم و عصبانى با بچه‏ها كه دعوا كردم با زنم هم دعوا كردم حالا دعوى حسن زاده آملى معلوم است كه ديگر فحش نبوده عصبانى شده داد زده چرا نمى‏گذاريد بخوابم همين مثلاً اين جور چيزى نمى‏دانم چه گفتند گفت رفتم خوابيدم يك دفعه ديدم كه اين كار زشت چى بود من كردم چرا زنم را دعوى كردم چرا بچه‏ام را دعوى كردم بچه بايد داد بزند شيطنت بكند اگر هم بخواهيم جلويش را بگيريم با مهربانى چرا داد زدم پشيمان شدم ديدم نمى‏توانم بخوابم ديدم نمى‏توانم صبر بكنم گفتم بايد به يك معلم علم اخلاق برسم گفت آقاى قاضى تبريز بود آقاى قاضى برادر استادعزيز ما علامه طباطبايى و هر دوى آنها چيز داشتند علامه طباطبايى صاحب الميزان خيلى چيز داشت امّا كتوم بود چيزى تحويل نمى‏داد من پانزده سال خدمت ايشان بودم خيلى كم مى‏توانستيم چيز از ايشان بيرون بياوريم برادرشان هم مثل ايشان چيز داشتند سواد ايشان را نداشت علم ايشان را نه، براى اينكه علامه طباطبايى ملا بود علاوه بر تخصص در عرفان تخصص در فقه هم داشت و ايشان فقه مى‏گفتند اصول مى‏گفتند خيلى بالا امّا برادر ايشان مثل ايشان سواد نداشت امّا مثل ايشان شهود داشت و اگر راستى يك نفر اهل دل را هم پيدا مى‏كرد مى‏گفت با واسطه واقع مى‏شد آقاى حسن زاده آملى گفتند كه من ديدم كه بايد بروم پيش معلم اخلاق لذا آمدم تهران و اين خيلى حرف است مى‏گويد آمدم تهران همان شب ماشين نشستم و اول آفتاب رسيدم تبريز و براى صبحانه رفتم منزل آقاى قاضى ايشان مهيا بودند براى صبحانه دادن به من نشستم مى‏گفت قبلاً من به آقاى قاضى گفته بودم كه آقا شما خدمت مرحوم قاضى مى‏رسيد مرحوم حاج سيد على قاضى كه از معلم‏هاى بزرگ اخلاق بود و معلم همين علامه طباطبايى و برادرشان بودند مى‏گفت من به ايشان گفتم كه شما در شهود خدمت ايشان مى‏رسيد به ايشان بگو يك نظر لطفى به من بكنند من يك قدرى بتوانم بيايم جلو و نزديك شما بشوم گفت اين پيغام را من توسط آقاى قاضى برادر علامه طباطبايى داده بودم به حاج سيد على قاضى مى‏گويد داشتم صبحانه مى‏خوردم آن تو ضمن صحبتهايشان گفتند كه من خدمت آقاى قاضى رسيدم و پيغام شما را هم دادم ديشب امّا ايشان گفتند كسى كه زنش را دعوا بكند اين بايد زمين گير بشود اين نمى‏تواند جلو بيايد زنت را براى چى دعوا كردى امتحان است ديگران هم يك نوع امتحان است بعضى اوقات هم اين طورى است كه دم مرگ است با همه دعوا دارد با زنش با بچه هايش با رفقايش با مردم كم كم برو بالاتر شبهه پيدا مى‏كند در مورد قرآن راجع به روايات پا شده بود به من مى‏گفت من دوم از اصول دين را قبول ندارم مى‏دانم خدا هست مى‏دانم قيامت است مى‏دانم پيغمبر است به جا هم هست معاد را هم مى‏دانم امّا خدا را عادل نمى‏دانم اينكه وضعش نشد خدا با من مى‏كند با ديگران هم مى‏كند يك دفعه انسان مى‏رسد به اينجا بابا ملا است امّا خدا را عادل نمى‏داند خدا نكند امتحان بيايد جلو و اين طورها بشود امتحان هست نمى‏شود نباشد براى همه و بايد توجه به اينكه بيست كه نمى‏توانيم پانزده هم كه نمى‏توانيم بياوريم لااقل رفوزه نشويم همان ده الى دوازده بياوريم و الا بدبخت هستيم و اين را هم از شما تقاضا دارم توسل را فراموش نكنيد شماها نوكر امام حسين عليه‏السلام هستيد اين افتخار خيلى بالا است توسل به امام حسين عليه‏السلام توسل به حضرت زهرا عليهاالسلام توسل به آن كسى كه مى‏ايستد در مقابل ابن زياد مى‏گويد «ثكلتك امك يا ابن مرجانه ما رأيت الا جميلاً» توسل به اينكه لااقل بتوانيم در مقابل نفس اماره بايستيم و نگذاريم ما را جهنمى بكند در مقابل شيطان در مقابل صفات رذيله حالا نتوانيم مثل او توقع هم نداريم حرف حضرت زينب را بزنيم ولى بالاخره توسل به حضرت زينب در بن بست‏ها در آن جزر و مدها غرق نشويم. ان شاء اللّه‏ خداوندا به حق امام حسين عليه‏السلام و به حق حضرت زينب عليهاالسلام در وقت امتحان، تو به فرياد ما برس.

وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد

 

 

 

[1]- سوره بقره آيه 155.

 


[2]- سوره انشقاق آيه 6.

 


[3]- سوره عنكبوت آيه 2.

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group