موضوع درس:
شماره درس: 120
تاريخ درس: ۱۳۷۸/۷/۲۸
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرحلى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يقفهوا قولى.
بحث گذشته ما درباره يك مطالب ارزندهاى بود و من عقيده دارم كه اين مطلب خيلى ارزنده است مخصوصا اگر بتوانيم تا آخر برويم و شرايط يك طلبه را شرايط يك اهل علم را بگوييم يك بحث جمع و جور ارزندهاى مىشود بحث اين بود كه گفتم ما طلبهها بايد قدر خودمان را بدانيم البته بدون اينكه غرورى براى ما پيدا بشود عجبى براى ما پيدا بشود قدر خودمان را بدانيم و اگر شرايط طلبگى را هم نداريم شرايطش را فراهم كنيم يك طلبه اهل علم، در اسلام خيلى ارزندگى دارد هم از نظر كارى خيلى ارزندگى دارد به قول قرآنشريف مىفرمايد كه «مَنْ أَحسنُ قولاً مِمَّنْ دعا الى اللّه»[1] خوب اگر براى كار ما غير از اين آيه چيزى نداشتيم خوب آيه به ما مىگويد كه بهتر از نماز شب بهتر از جهاد در راه خدا بهتر از نماز جماعت و بالاخره بهتر از هر قولى كارِ ما طلبهها «مِمَّن دَعا الى اللّه» منبر ما گفتار ما كردار ما و اينكه ما بتوانيم يك نفر را هدايت كنيم نه اين آيه ديگر نمىگويد بتوانيم يك نفر را هدايت كنيم بتوانيم اسلام را براى مردم بگويم مخصوصا با اين جمله و مَن أحسنُ قولاً كه يك استفهام استفهام تقريرى معنايش اين است مگر چيزى بالاتر از كار ما طلبهها هست تا ما بگوييم كه نه نيست يا تقريرى يا استفهام تنكيرى ابطال تنكيرى بالاخره هر استفهامى باشد معنايش اين جور مىشود كه وادارد طرف را اقراق بكند كه كارى قولى مهمتر از كار ما از قول ما نيست «و مَنْ اَحسنُ قولاً مِمَّن دَعا الى اللّه» و راستى هم عقلى هم همين است راستى هم اگر ما بتوانيم سازندگى داشته باشيم اين سازندگى ما خوب همين طور كه قرآن مىفرمايد «مَن احياها فكانمّا احيا الناس جميعا»[2] يك بچه مسلمان درست بكنيم نه مردم را در همين وضعى كه هستند نگاه بداريم نگذاريم جامعه منحرف بشود و اين كار ما طلبهها از اول اسلام تا به الان چنين بوده است يعنى راستى اين تشيع را چه كسى داده است به جامعه اسلامى اين تشيع را كه آورده است تا اين جا، ما طلبهها ديگر غير از ما طلبهها كه از اول تا الان نياورده ما طلبهها، اتفاقا مرحومِ كاشف القطاء آقا شيخ محمدحسين كه مرد بالايى بوده هم از نظر علم هم از نظر عقل و راستى يك مرد سياستمدارى اسلامى بوده اين مرحوم كاشف القطاء ايشان مىفرمايند كه سقيفه بنىساعده تشكيل شد ابىبكر از صندوق سقيفه بنىساعده بيرون آمد 114 نفر از علماى قم از عقلاى قم مردهاشان مثل حضرت سلمان و ابىذر (ابوذر) و زنهاشان مثل حضرت زهرا و فضّه خادمه اينها مخالفت سقيفه كردند به عبارت ديگر ما طلبهها، علما، صد و چهارده نفر و آن صد و چهار نفر به قول كاشف القطاع طولى نكشيد صد هزار نفر به بالا شد كه در جلسه قبل مىگفتند كه امّا با يك مانع شديد و آن نه يك مانع بارها مانع قضيه حرَّ را جلو مىآوردند قضيه فخر را جلو مىآوردند هزارها از ما را نابود مىكردند و بالاخره با آن موانع بالاخره ما طلبهها توانستيم اون صد و چهارده نفر را صد هزار نفر يك نمىدونم يك ميليون نفر و همين بيايد تا آخر موانع زياد بود اين از نظر سواد كه راستى تا اينجا تشيع مرهون ما طلبهها سمت مرهون اين منبرىهاست مرهون اين منبرهاى ما در ايّام تعطيلى غير تعطيلى اين محرابهاى ما اين روايتى كه هست روايت ضعيفالسند است امّا از مضمون آن انسان پى مىبرد كه روايت صحيح السند است جامع الاخبار روايت را نقل مىكند مرحوم علامه مجلسى در بحار هم روايت را از جامعالاخبار نقل مىكند كه حضرت فرمودند كه يك وقتى بيايد كه اين كار اين طلبهها كمرنگ بشود «سيأتى زمانٌ على اُمتى يَفرّونَ مِنَ العُلماء كما يَفرُّ الغنم عن الذئب» يك وقتى مىآيد كمرنگ مىشود اين يك وقت هم مراد اين نيست كه استمرارى يك وقت زمان پهلوى بود كمرنگ شد، يك وقت الان است كمرنگ است. يك وقت پر رنگ است يك وقت خوب است يك وقت بد است اين مراد پيغمبر اكرم اين كه هر وقت كمرنگ شد اين مراد است ديگر بعد فرمودند فاذا كذلك ابطلاهم اللّه بثلاثة الاشياء وقتى مردم سركار با منبر و محراب نداشتند آن وقت «ابطلاهم اللّه بثلاثة الاشياء تُرفَع تبركه من اموالِهم و اَعمارِهم سلَّط اللّه عليهم مَن لارحم لهُ و لاعلم له و لاحلم له» و سوّم يَخرجُونَ مِن الدنيا بلاايمان، اين جا مراد من هست كه اثر وضعى، جامعه وقتى سروكار با ما نداشتن يَخرِجونَ مِن الدنيا بِلاايمان گفتم روايت ولو در جامع الاخبار است ولى مضعين جامع الاخبار كتاب خوبى است انصافا يك روايت خيلى خوبى روايت نبوى دارد و فقط اشكالش هم اين ارسالش است امّا مضامين روايات به قول حضرت امام دلالت مىكند بعضى اوقات مضمون دلالت مىكند بر صحت سند در زيارت جامعه، حضرت امام مىفرمودند اگر هم سند نداشته باشد كه دارد آن زيارت جامعه سند صحيح است اگر هم سند داشته باشد مضمون زيارت جامعه دلالت مىكند بر صحت سند و اين جور روايتها و اين روايت روايت خوبى است انصافا اين يك واقعيت، كه هر وقت مردم سروكارشان با ما كم شد اين هم «تُرفَعُ البركه من اموالهم مِن اعمارهم سلط اللّه عليهم مَن لارَحْمَ لَه و لاعِلْم له و لاحلم له» و بالاخره يخرجونَ مِن الدنيا بلاايمان راستى چنين است خيلى بايد ما افتخار بكنيم به كارمان و مردم هم خيلى بايد قدر ما را بدانند اشتباه مىكنند هر وقت اشتباه كردند قدر ما را ندانستند ضرر كردند ضرر بدى هم كردند هر وقت، و همين دويست ساله كه غربزدهها سر و كلهشان پيدا شد اين دويست سال هر وقتى كه اقبال مردم راجع به روحانيت خوب بود نفع كردند مثل اين نظام مقدس خدا بهشان داد هر وقت كه اقبال مردم راجع به ما آخوندها كمرنگ شد بىرنگ كه نمىشود الحمدللّه هيچوقت اين هزار و چهار صد سال بىرنگ نشده اين از عنايات خدا امّا هر وقت كمرنگ شد مردم ضرر كردند ضرر بدى هم كردند اين روايت شريف همين را مىگويد كه يَخْرجُون مِن الدنيا بلاايمان و راستى اگر ما شأنى نداشتيم مقامى نداشتيم تعبير همين تجربه، همين تاريخ، بس بود اينكه ما مواظب خودمان باشيم قدرمان را بدانيم منزلتمان را بدانيم بواسطه دنيا نخواهيم قدر و منزلت خودمان را از دست بدهيم اين همه تأكيدى كه شده مضمتى كه شده راجع به عالمى كه مفتون دنيا باشد اين همه براى اين است اگر مفتون دنيا شديم اگر منقمر در دنيا شديم ديگر طلبه نيستيم ديگر آنكه اسلام مىخواهد نيستيم و از الدنيا جيفه و طالبها كلاب حضرت امام در درسهاى اخلاقيشان به ما نصيحت مىكردند اين الدنيا جيفه و طالبها كلاب آنوقت زمان خُروچف بود مىگفتند يك موقع خُروچف است و الدنيا جيفه و طالبها كلاب يك دفعه من طلبه سر يك منبر يك نزاع سر يك محراب اين هم الدنيا جيفه و طالبها كلاب چه فرقى مىكند حالا اين را بعد درباره شرايط طلبگى صحبت مىكنم ولى بالاخره ما اگر قدر خودمان را بدانيم نمىرسد كار به اينجا اگر چنانچه مردم قدر و منزلت ما را بدانند نبايد برسد به اينجا مردم الان آنهايى كه لاابالى هستند اصلاً مىبينيد كه سد محكمى اصلاً همين بچهها همين جوان اين مثل اينكه درك مىكند سد محكمى براى لاابالىگريش ما هستيم لذا دشمنى مىكند با ما ديگر ما كه كارى نكرديم با اين جوان لاابالى اما همين درك مىكند چنانچه دشمن گنده هم مثل استكبار جهانى همين را درك مىكند سد محكمش ما هستيم لذا اين دشمنىها براى اين است كه مىبيند اين سد محكم ما طلبهها هستيم اين از نظر ثوابش از نظر مسئله سياسى هم شما همين وضع ايران را از زمان مغولها صفويه قاجاريه و پهلوى وقتيكه مطالعه بكنيد مىبينيد كه ما طلبهها خيلى كار كرديم انصافا صفويه خيلى خدمت كرد اما كى واداشت اين جمله حضرت امام فراموش نشود چه جمله شيرينى يك آدم بىعقلى گفته بود علامه مجلسى آخوند دربارى حضرت امام(ره) فرمودند نه بالعكس بگو، بگو شاه عباس اين دربارى علامه مجلسى و راستى علما جمع شدند پدر شيخ بعد شيخ بهايى اينها براى چى از جبل آمل، محقق ثانى، كاشف الغطاء براى چه از نجف پا شدند و همچنين مرحوم آقا حسين خوانسارى آقا كمال خوانسارى اينها براى چه ناگهان اطراف اينها را گرفتند بعدش هم علامه مجلسىها و اگر صفويه نبودند الان اينجا هم سنى بود يك سنى متعصب براى اينكه ما ايرانيها خدا درجاتش عالى است عالىتر بكند (يك شوخى هم بكنم كه مغفرتى هم براى ايشان باشد) خدا رحمت كند مرحوم آقاى فلسفى را خيلى خوب بود ايشان هم انصافا يك عمر خدمت كرد به اسلام يك افتخار بود براى ما طلبهها ايشان مىگفت ما ايرانيها اينجورى هستيم كه اگر زنجير بزنيم مىزنيم مىزنيم تا خودمان را بكشيم اگر هم شراب بخوريم، مىخوريم تا بپكيم اين معمولاً ايران مخصوصا اصفهان اگر سنى بود از آن سنّىهاى متعصب از آن سنىها از آن عمريهاى حسابى كى نگذاشت انصافا صفويه، اما كى اين راه را توانست به صفويه ياد بدهد اگر علامه مجلسى نبود اگر هم شيعه بوديم صوفى بوديم همهمان صوفى بوديم كى نگذاشت اين انحراف را كى جلويش را گرفت ما طلبهها اگر تشيع ايران است و اصفهان ما طلبهها اگر تشيع است و نه صوفىگرى و نه افراطگرى ما طلبهها زمان قاجاريه هم همين بود اين ناصرالدين شاه را بردند لندن و آنجا دو سه تا بلا سرش آوردند اول بلايى كه به سرش آوردند يك قُبهاى جلوى كلاهش بود اين خيلى ارزش داشت از كوه نور هم مىگويند ارزشش بيشتر بود يعنى حالا مثلاً هزار ميليارد دلار آنوقت ملكه آنجا پهلويش نشست عشوهگرى و بالاخره با عشوهگرى دست برد اينرا برداشت و ناصرالدين شاه اين قُبه را فداى شهوتش كرد مرادم اينجا است آنوقتى كه قُبه را برداشت گفت اين يواشكى باشد براى اينكه اگر آخوندهاى ايران بفهمند پدرم را در مىآورند تو لندن است توى شهوت است از من و شما مىترسد بعدش هم يك كمكى انگليسها ازش گرفتند براى شهردارى، شهردار لندن آنجا هم در تاريخ مىنويسند همين را گفت كه مىدهم اما بايد مخفى باشد براى اينكه اگر آخوندها بفهمند پدرم را در مىآورند بعد هم توى مجلسى ازش پرسيدند كه لشكر ايران چند نفر است آن زمان هر چه ايرانى بود لشكر حساب كرد لشكر بيست ميليونى كه حضرت امام مىفرمودند كه درست مىفرمودند لشكر بيست ميليونى يعنى وقتى حضرت امام يا الان مقام معظم رهبرى مىگويد كه لشكر مىشود همه ايران از ناصرالدين شاه پرسيدند گفت همه ايران گفت يعنى چه همه ايران گفت براى اينكه ما لشكرمان ضعيف است اما آخوند داريم روحانيت داريم وقتى مرجع تقليد بگويد جنگ است همه جمع مىشوند و اين در تاريخ مىنويسند كه همين طور لشكر بيست ميليونى يك ابهتى ناصرالدين شاه توى دل اينها ايجاد كرد راستى چنين است قاجاريه هم همين بود زمان پهلوى اين پهلوى كه آمد روى كار سه تا دستور به اين پهلوى به آن اندازه كه من در بخشنامهها هم ديدم سه تا دستور به اينها داد يك چادر نباشد مىديدند كه اين چادر يك ابهت است همين طور كه نظام ما را اين انقلاب ما را پيروز كرد اين چادر اين نعمت بزرگى كه از ما گرفتند و دارند بدتر مىگيرند روز به روز مىگيرند اين چادر نباشد در بخشنامه ديدم كه بخشنامه كرده بوديد شهرها من جمله اصفهان كه من بخشنامهاش را ديدم كه نوشته بود كه زنها لباس تا روى پا مواظب باشند زير گلويشان پيدا نباشد اول، اولى كه مىخواست چادر را بردار و روسرى بلند باشد و سر تا پا پوشيده باشد اما چادر نباشد،چادر را به زور بگير اما مواظب باش كه لختى نباشد مواظب باشد فُكُلى نباشد كه الان مىگويند فُكُلى باشد تعجب اينجاست پهلوى مىگفت نباشد حالا مىگويند باشد بالاخره اين يك، دوم اين روضه نباشد سه مسجد نباشد يعنى آخوند يعنى در حقيقت چيزى كه روى كارش آوردند با آن همه صدمهها فقط راجع به يك چيز كه ما آخوندها را ريشه كن بكند خيلى هم كُشت خيلى بدى كرد خدا لعنتش بكند خيلى بدى كرد اما به قول حضرت امام هيچ غلطى نتوانست بكند راستى كار رسيد به اينجا كه خوب ديگر ما طلبهها مدارس بسته شد اين مدرسه خواجورا اين الحدى بود ديگر اين را دارالمجانيش كرد من آنوقتها بچه بودم رد مىشدم ديوانهها آنجا بود الحدى كرد ديگر مىخواست توهين كند و توهين، ذلت، خوارى در همه مدرسهها را بست خوب همه اصفهان اصلاً ديگر مدرسه طلبهگى نداشت اين انگليسها گفتند اين ها نباشد مسجد نباشد روضه نباشد ديگر هر چه مىخواهد باشد و نتوانست خيلى كار كرد نباشد اما هيچ غلطى به قول حضرت امام هيچ غلطى نتوانست بكند خوب خيلى كى نگذاشت همين روضه خوانها با يواشكى رفتن بدون عمامه تا در خانه در خانه را باز مىكرد عمامه را مىگذاشت سرش مىرفت يا حسين يا حسين ميكرد يعنى ما طلبهها ما آخوندها همين يا حسين يا حسين آن شدت عمل پهلوى را خنثى مىكرد عقده مىشد براى مردم و پهلوى هم گفته بود ما آخوندها خيلى سفت هستيم الحمدللّه خيلى هر چه مىكند نمىشد خوب نشد هم ديگر نشد خيال نكنيد كه كار ما از نظر سياسى كم كارى است نه همين بيست ساله دنيا عليه ما است يك آمريكا كه نيست يك آمريكا كه نبود الان هم دنيا عليه ما است يك آمريكا كه نيست انگلستان بدتر از آمريكا است به قول حضرت امام آمريكا بدتر از شوروى شوروى بدتر از آمريكا و هر دوى آنها بدتر از استكبار و استكبار بدتر از همه آنها يك دنيا ديگر الان يك دنيا دارد با ما مىجنگد ولى خودش هم مىداند اگر ما آخوندها نباشيم چهار و پنج روزه سروكله آمريكا پيدا مىشود روحانيت ولايت فقيه اينها خيلى كار مىكنند اين بيست ساله خيلى كار كردند خيلى ايران را زنده كردند تشيع را زنده كردند ابهت عجيبى اين نظام به ايران داد ابهت عجيبى به مردم داد با نبود امكانات و يكدفعه هم گفتم الان هم تكرار مىكنم ما از روز اول امكانات نداشتيم الان هم نداريم خوب ما الان فضاى آموزشى نداريم الحمدللّه اين دو سه ساله كه خيلى بايد شكر بكنيم هر سال بيش از هزار نفر اسمنويسى مىكنند اينها گزينش مىشوند امتحان مىدهند اما ما بيش از دويست نفر نمىتوانيم قبول كنيم و اين جدا منرا مىكشد هشت صد نفر طلبه كه اينها آينده روشن دارند عالى هستند قبول نمىكنند براى اينكه جا نداريم فضاى آموزشى نداريم هميشه چنين بوده است نداريم امكانات نداريم آنوقتى كه طاغوت بود به ما كمك نمىشد الان هم كه ياقوت است به ما كمك نمىشود بلكه كارشكنى هم مىشود تا ديروز كارشكنى مىشد الان هم كارشكنى مىشود ولى الحمدلله، ما آخوندها ما روحانيت تشيع را از زمان پيغمبر اكرم تا الان آورديم با اين همه نبود امكانات و اين همه دشمن زمان بنىاميه را حساب بكنيد چه دشمنهاى زمان بنىعباس را حساب بكنيد چه دشمنهاى و مخصوصا اين سنّىها خيلى به ما بدى كردند به تشيع خيلى بدى كردند و بالاخره آورديم مثل اينكه در جلسه قبل گفتم الان هم بگويم بالاخره ما مستضعفها سر مستضعفها ما هستيم يعنى ما هميشه اينجور بوده رئيس مستضعفها هستيم نه مستكبرها منبرهاى ما يا منبرىهاى ما محرابهاى ما مريدهاى ما هميشه مستضعفها بودند بالاخره بدست ما آخوندها البته با مريدها به رهبرى ولى عصر پرچم اسلام را روى كره زمين برافراشته خواهيم كرد اين را شك هم نكنيد «و نُريدُ و ان نَّمُنَّ عَلى الّذينَ استُضْعِفُوا فى الارضِ و نجعلهُم ائمّةً و نجعلهم الوارثين» حالا تمكن مالى نداريم تمكن قدرت نداريم و «نُمكن لهم ما فى الارض و نرى فرعونَ و هامانَ و جُنودهُما منهم ما كانوا يحذرون»[3] از ما مىترسند كى فرعون صفتها استكبار سياست صفتها حزب صهيونيستها و از آنچه مىترسند به سرشان خواهد آمد اين وعده خدا است لذا از نظر سياسى هم از نظر اجتماعى هم هميشه ما آقا بوديم كار ما منش ما روش ما عالى بوده در حاليكه نخاله هم در ما زياد است يكى از اهل دل خدمت حضرت ولى عصر(عج) رسيده بود آقا فرموده بودند من طلبه را دوست دارم من حوزه را دوست دارم گر چه بدهم در ميان آنها هست هميشه بوده است يك وقتى در جلسهاى خدمت حضرت امام(ره) گفتند كه مىگويند هر چه هست زير سر اين آخوندها است ايشان فرمودند درست مىگويند درست است براى اينكه شيخ انصارى، صاحب جواهر، شهيد اول و دوم ها زير سر اين عمامهها است ميرزا على محمد بهاى و... اينهم زير اين عمامهها است قبول داريم نخاله داريم خيلى هم ضرضر دارد «اذ افسد العالِم فسد العالَم» خيلى اتفاقا من خيال مىكنم از زمان سقيفه بنىساعده آن آخوندهاى ناباب براى ما ضرر داشتند شمر ابن ذالجوشن براى ما ضرر نداشته است سنّىها با آن همه بديشان استكبار جهانى با آن همه بديها اينقدر براى حوزهها بدى نداشت براى ما طلبهها كه آخوندهاى ناباب ضرر دارند اين هم هست در حاليكه اين مانع را هم داشتيم مانع هم خيلى بزرگ اما الحمدللّه تا روز قيامت هم بگوئيم الحمدللّه يك در ميليون هم شكرش را نكرديم اينكه تشيع مرهون ما است در روز قيامت هم بگوئيم الحمدللّه يك در ميليون هم شكرش را نكرديم اينكه تشيع مرهون ما است در روز قيامت مىتوانيم به حضرت زهرا(س) عرض بكنيم كه آقا تشيع مال تو و اين تشيع تو را ما حفظ كرديم در هر زمانى اين تشيع تو را ما ترقى داديم در هر زمانى الحمدلله هميشه در ترقى بوده اينرا به حضرت زهرا بگوييم چه افتخارى بالاتر از اين در روز قيامت به حضرت زهرا بگوئيم زهرا جان شخصيت تو مرهون ما است خدا را قسم مىدهم به حق حضرت زهرا در اين روز عيد به حق امام جواد كه پروردگار عالم به دست حضرت زهرا يك عيدى به تشيع مخصوصا مردم ايران و به ما طلبهها به ما داده بشود.
وصلى اللّه على محمد و آل محمد
[1]- فصلت، 33.
[2]- مائده، 32.
[3]- قصص، 6.