پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع درس:

شماره درس: 128

تاريخ درس: ۱۳۷۸/۱۱/۱۲

متن درس:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح‏لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يقفهوا قولى.

قبل از آنكه وارد بحث بشوم مى‏بينم كه اين آقايان دسته دسته خارج مى‏شوند يادم آمد از اينكه حضرت آيت‏الله آقاى فاضل مى‏گفتند من به حضرت امام گفتم بعد از نماز مغرب و عشا طلبه از اين سالن به آن سالن و بالاخره تا يك جاى در مسجد اعظم پيدا كنند براى درس اخلاق مظاهرى و آقاى فاضل مى‏گفتند به اندازه‏اى خوشحال شدند دست‏ها را به هم مى‏ماليدند و مى‏گفتند الحمدللّه‏ رب العالمين لذا آن درس اخلاق قم از اين سالن به آن سالن از آن سالن به آن سالن كه بعضى اوقات توى برف توى وسط صحنمى‏ايستادند براى درس اخلاق حالا ما مبتلا شديم به شما و به جاى از اين سالن به آن سالن يك دفعه همه هجوم مى‏آورند به بيرون ديگر بايد چيز را بايد ديد همه را بايد ببينيم و ديگر مبتلا هم شديم و خدا هم ان‏شاءاللّه‏ اين مبتلا را بپذيرد بحث ما درباره شرايط طلبگى بود يك طلبه يك روحانى چه شرايطى بايد داشته باشد راجع به شرط اول گفتم خوب درس بخواند ماها بايد ملا باشيم و الحمدللّه‏ از زمان امام صادق(ع) كه حوزه‏ها تشكيل شده تا الان جواب گو ما بوديم خوب هم جواب داديم جواب مى‏دهيم و اينكه بعضى اين افراد دشمن روحانيت دشمن حوزه‏ها هى اسرار مى‏كنند كه طلبه‏ها بايد مجهز بشوند طلبه‏ها مجهز بودند و هستند و هيچ وقت نبوده كه حوزه ما جواب‏گوى شبهات نباشد حالا اين شبه‏ها از كسروى و كسروى منشها باشد كشف اسرار برايش نوشته مى‏شود از دانشگاهها و از غربى زده باشد مباحثه‏ها مى‏شود و هيچ وقت نبوده كه حوزه ما جواب‏گوى شبهات دشمن نباشد لذا سفارش مى‏كنم كه ما بايد چنين باشيم الحمدُللّه‏ بوديم الان هم هستيم اما به شما سفارش مى‏كنم كه مخصوصا ما معمم شديم جواب‏گو باشيم اگر شبه‏اى كردند ما ملاّ باشيم بتوانيم اسلام را در مسجدمان در خانه‏مان پياده بكنيم آن اسلامى كه امام صادق(ع) مى‏خواهد. شرط دوّم هم تقوى بود كه اين چكش كه بايد اين روحانى داشته باشد مثل قلم كه نويسنده دارد همانطور كه او ابزار كارش است تقوى هم ابزار كار ما است و اگر اين تقوى نباشد ما همه جا لنگ هستيم حالا علاوه بر اينكه برايمان از نظر اخلاقى اشكال اين دارد كه از امكانات استفاده بكنيم ولى على كل حال لنگ هستيم اگر تقوى نباشد در اين باره هم فى‏الجمله صحبت كردم چيزى كه راستى مشكل است در سرحد محال است ولى اوجب واجبات است شرط سوم تهذيب نفس ما بايد به مرور زمان برسيم به يك جاييكه درخت رذالت را از دل كنده باشيم درخت فضيلت را به جاى او نصب كرده باشيم درختى كه مصداق كاملش اين آيه است «مثلاً كلمةً طيبهً كشجرةٍ طيّبةٍ اصلها ثابت و فرعها فى السَّماء تؤتى اكلها كل حينٍ باذن ربِّها»[1] راستى اين درخت رذيلت چنين است يك مصداق بارز آيه شريفه چنين است ما درخت فضيلت را غرس كنيم بارور كنيم از ميوه او خودمان ديگران استفاده كنيم ولى معلوم است اين خيلى مشكل است قرآن مى‏فرمايد ممكن نيست مگر خدا اين كار را بكند قرآن مى‏فرمايد معلم اخلاق خدا است بله ماها بايد با جديت‏مان با دعا و توسل از خدا بخواهيم و الا خود آن قرآن مى‏گويد نمى‏شود قرآن مى‏فرمايد «ولو لافضل اللّه‏ و رحمةُ ما زكى من كم من احدٍ ابدا و لكن اللّه‏ يزكّى من يشاء»[2] چقدر تأكيد دارد ظاهرا اين آيه هفت هشت تا تأكيد دارد حتما نمى‏توانيد مسلم نمى‏شود يقين داشته باش مگر اينكه راستى توحيد افعالى باشد خدا اين كار را بكند «و لكن اللّه‏ يزكى من يشاء» همين آيه مى‏فرمايد كه خيلى مشكل است يك اهل علم پيدا كنيم حسود نباشد خيلى مشكل است اما از اوجب واجبات است كه حسود نباشد و الا بدبخت مى‏شود و الا بيچاره مى‏شود مى‏گفتم كه حضرت آيت‏اللّه‏ گلپايگانى مى‏گفتند رفتم سر يك پيرمردى لب كوه داشت مى‏مرد چشمهايش را دوخت توى چشمهاى من گفت كه حاج سيد محمّد رضا اين خدا خيلى ظالم است بعد گفت من و تو با هم درس حاج شيخ مى‏رفتيم هم مباحثه بوديم هم درس بوديم چرا تو به اينجا من خانه نشين شدم چرا؟ اين دروغ هم مى‏گويد چرا اين چرايش معلوم است چرا براى اينكه آقاى گلپايگانى فضائل داشت اين نداشت كار كرد او نكرد اما على كل حال و آقاى گلپايگانى ميگفتند من از خانه بيرون نيامده بودم مُرد يك وقت اگر آدم حسود باشد كار به اينجا مى‏رسد خيلى مشكل است حسود هم نباشد خيلى مشكل است و متأسفانه حضرت امام مى‏گفتند هر چه پيرتر بشويم اين ريشه‏دارتر مى‏شود اين جور نيست كه ما خيال بكنيم هر چه پير شديم اين درخت خودش كنده مى‏شود نه اين درخت رذالت مثل درخت فضيلت هر چه پير بشويم ريشه‏دارتر مى‏شود «يَشيبُ ابن آدم وَ يشُّبَ فيه خصلتان الحس و لاخصلتان» اين ظاهرا بعضى از بزرگان گفتند اين از باب مثال است همه صفات رذيله اين جورى است «يشيب ابن آدم و يَشُّبُ فيه رذائل» و هر چه پيرتر اين ريشه‏دارتر يادم نرود الان بگويم و وارد بحث بشوم هفته گذشته مى‏گفتم كه آقا لااقل يك كارى بكنيم كه شعله‏ور نباشد آتش زير خاكستر باشد ديگر اينرا حتما بايد توى جبهه باشيم بى‏تفاوتى نمى‏شود كه او شعله‏ور باشد و ما بى‏تفاوت باشيم او هر كجا مى‏خواهد كار كند ما بى‏تفاوت باشيم اين ديگر موجب مى‏شود العياذباللّه‏ روزى ده تا غيبت بكند اين غيبت‏ها از همين جاها سرچشمه مى‏گيرد خودش را بهتر از اين مى‏داند غيبت مى‏كند حتى نمامى و سخن‏چينى مى‏كند خودش را بهتر از او مى‏داند از اين جهت سرزنشت و واجب مى‏داند كه او را بكوبد واجب مى‏داند او را از صحنه بيرون بكند يك دفعه به شما مى‏گفتم استاد عزيز ما حضرت آيت‏اللّه العظمى آقاى داماد مثل باران گريه مى‏كرد و ايشان مى‏فرمود شيطان مى‏آيد پيش من و به من مى‏گويد ترويج تو ترويج اسلام است تخريب تو تخريب اسلام است تو آقاى اهل علم محله هستى آقاى شهر هستى مرجع هستى هر كه ترويج تو بكند ترويج اسلام كرده و هر كه تخريب تو بكند تخريب اسلام كرده است پس بايد پول بدهى ترويج بكنى آنكه ترويج تو را بكند و بايد بكوبى هر طور كه مى‏شود آن كسيكه تو را مى‏كوبد گفت شيطان مى‏آيد با اين توجيه وا مى‏دارد من پول بدهم بى‏جا غيبت كنم بيجا بكوبم بيجا و اين ملاّ شيطان كه براى ما است بقول حاج شيخ غلامرضا ما ملاّ شيطان داريم اين ملّا شيطان خيلى توجيه‏گر عجيبى است خيلى خوب بلد است توجيه كند خوب بلد است سر هم بندى بكند و اگر ما لااقل اين صفات رذيله را كارى بكنيم كه شعله‏ور نباشد باز هم خيلى كار كرديم خيلى خوب است يعنى ريشه‏هاى حسد ريشه‏هاى تكبر ريشه‏هاى غرور ريشه‏هاى حب به دنيا حب به رياست اينها باشد براى اينكه به اين زوديها نمى‏شود ريشه كن بشود اما شعله‏ور نباشد سُك نزند اين سُك زدن اين شعله‏ور شدنش مى‏سوزاند دين مى‏سوزاند آبرو مى‏سوزاند شخصيت مى‏سوزاند ديگران مى‏سوزاند خودمان را آبرويمان را مى‏سوزاند از بين مى‏برد و من لااقل از شماها تقاضا دارم به اين اندازه باشيد ديگر كه اينها شعله‏ور نباشد و اين كار مى‏خواهد خيلى يعنى بايد تو جبهه باشيم اين صفت رذيله را زمين‏گير بكنيم كشتن اين صفت رذيله ريشه‏كن كردن اين صفت رذيله خيلى مشكل است امّا زمين‏گير كردن اينكه پيشرفت نكند توى جبهه ديديد ديگر توى جبهه گاهى دشمن را زمين گير مى‏كنند نمى‏تواند جلو بيايد نمى‏تواند كار بكند خيلى كار كرده اين بسيجى، ما يك كارى بكنيم اين صفات رذيله زمين‏گير بشود به عبارت بهتر كه عرض كردم شعله‏هايش را بگيريم آتش زير خاكستر باشد شعله نداشته باشد كه همه را بسوزاند مِن جمله دين را اين كى مى‏شود وقتيكه به فكر باشيم وقتى قانون مراقبه داشته باشيم راستى انسان بنشيند شب يك كمى فكر كند راجع به خودسازى اينرا همه گفتند اين قانون مراقبه را گفتند و ائمه طاهرين رويش پافشارى دارند و موسى‏ابن جعفر(ع) مى‏فرمايند كه «ليسَ مِنّا من لايُحاسبُ نفسهُ كل يومُ» اين همين است شب بنشينم ببييم اين حسادت چقدر كار كرد مزمت كنيم لااقل مواظب باشيم اگر اين حسادت كار كرد توبه كنيم چى پدر در مى‏آورد بى‏تفاوتى حسادت كار كند و من توبيخ نكنم سرزنشت نكنم چى دين را از بين مى‏برد حسادت كار كند من خوشحال بشوم بگويم الحمدلله كوبيده شد دلم حال آمد حسابى كوبيدمش اين بايد توى جبهه باشيم اى جنگ
درون جنگ هميشگى است اينكه نمى‏شود از بين برود اين يك جنگ هميشگى است اگر ما پيروز بشويم و اين صفات رذيله را بتوانيم از دل بكنيم مى‏رسد به آنجا كه اين چراگاه شيطان مى‏شود مال خدا و «فَلَو لا اَنْ شَياطِينَ يحومون على قُلُوب بنى آدم لَنْ نَظَروا الى ملكوت السموات و الارض» خيلى مقام است اين شياطين را بتوانيم چراگاه دل ما الان چراگاه دل ما شياطين است يعنى دل ما چراگاه شياطين است اين چراگاه نباشد مى‏شود جاى خدا ولى حالا اين روايت شريف مى‏فرمايد «لن نظروا الى ملكوت السموات و الارض» يعنى قيّوميت حق را مى‏يابد مى‏رسد به آنجا هيچ چيزى هيچ كسى نمى‏بيند جز خدا توحيد افعالى هيچ چيز ديگر نمى‏بيند همه چيز «كسراب بقيعه يحسبه الظمئان ماءً» اين جورى يعنى راستى «و نُرِى اِبراهيمَ مَلَكوتَ السمواتِ و الارض»[3] اين خيلى مقام براى حضرت ابراهيم است كه در قرآن آمده اين روايت مى‏گويد همين مقام را به تو مى‏دهيم خوب اين اگر آن باشد اگر نه اين دل را تسخير مى‏كند ديگر دل ما مى‏شود براى شياطين مال صفات رذيله اگر همه‏شان باشد يا يكى براى خيلى تفاوتى ندارد اگر راستى حسادت حكومت كند بر دل حب به رياست حب به مال و غرور، بخل براى ما تكبر، منيت اينها حكومت كند بر دل حالا ديگر خدا نيست وقتى خدا نباشد معلوم مى‏شود انسان چقدر سقوط مى‏كند معلوم است قرآن مى‏فرمايد زندگى منهاى خدا تاريك است وحشتناك است راستى هم وحشتناك است زندگى بدون خدا زندگى منهاى خدا تاريك است «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللّه‏َ لَهُ نُورا فَمَا لهُ مِنْ نَورٍ»[4] اين نور را از كجا بايد بياوريم ديو بايد بيرون برود تا فرشته به جاى او بيايد بايد اين شياطين نباشد تا صاحب خانه بيايد و الا تا شياطين باشد صاحب خانه كه نمى‏آيد آنوقت مى‏شود «اَوْ كَظُلُماتٍ فى بحرٍ لُجىٌّ يغشه مَوجٌ مِن فَوقِهِ موجٌ من فوقِهِ سَحابٌ ظُلماتٌ بَعضَهَا فَوقَ بعضٍ» ديگر دل تاريك است تاريك وحشت روى دل است ديگر از خود گمشدگى به اندازه‏اى است كه اصلاً درك خود نمى‏كند هيچ وقت درك خود نمى‏كند آنكه درك مى‏كند ارضاء اين غريزه است آنچه درك مى‏كند اين دنيا و زخارف دنيا اما خود را درك بكند نه «اِذا اَخرَجَ يدهُ لَم يكد يَراها» ديد آدم كه در شرف غرق است هر چه مى‏گويند دستت را بده به من نمى‏تواند بدهد اصلاً درك نمى‏كند كه دستش چى است اصلاً درك نمى‏كند آمده‏اند بگيرندش انسان يك دفعه قرآن مى‏گويد مى‏رسد به اينجا وقتى خدا نباشد وقتى تأييد خدا نباشد وقتى كمك خدا نباشد همين جورها و از آن طرف هم ممكن نيست نور خدا بيايد در دل با وجود اين صفات رذيله اگر مى‏گويند از اوجب واجبات است براى همين است بعضى اوقات يك صفت رذيله انسان را به جاهاى زشتى مى‏رساند راستى زشت است خودش هم متوجه نيست زشت است اما خيلى بى‏مزه، زشت، تاريك، وحشتناك ولى بالاخره آن صفت رذيله كار مى‏كند همه صفات رذيله اينجور است كه اصلاً شعور را از انسان مى‏گيرد اين آيه شريفه در سوره ياسين يك تشبيه معقول به محسوس است و تشبيه معقول به محسوس خوبى است راستى مى‏فرمايد كه «انا جعلنا فى اعنقهم اغلالاً فَهِى الى الاذقانِ فَهُم مقمحون و جعلنا من بينِ ايديهم سدّا و من خلفهم سدا فأغشينهم فهم لايبصرون»[5] اگر بخواهيم تشبيه معقول به محسوس خوبى بكنيم اين جور است يك كسى غُل جامعه به گردنش اين اصلاً زمين‏گير است نه نمى‏تواند راه برود نمى‏تواند سرش را بالا بكند حالا اين اگر جلو عقبش هم سد باشد ديگر نمى‏تواند نه اينطرف برود نه آنطرف اگر چشمش هم بسته باشد قرآن مى‏گويد صفت رذيله اين جور مى‏كند اين ديگر اصلاً فكر و شعور ندارد صفت رذيله وقتى مسلط بر دل شد ديگر فكر دينى، شعور دينى، عقل دينى بله آن عقل شيطانى كار مى‏كند آن عقلى كه مؤيد اين صفت رذيله است كار مى‏كند و اما از نظر شعور از نظر عقل دينى همين است كه قرآن مى‏گويد ديديم فراوان هم ديديم وقتى صفت رذيله‏اى بر كسى حكم فرما باشد ديگر اينجورى است آبرويش مى‏رود برود، اسلام در مخاطره واقع مى‏شود بشود اين جمله مال اصفهانى‏ها است جاهاى ديگر رفته اين جمله خيلى جمله خوبى است براى يك دستمال قيصريه را به آتش مى‏كشد زياد ما ديدم زياد براى خاطر تصاحب يك زن حاضر است دو ثلث جهان كشته بشود براى تصاحب يك رياست حاضر است كه دو ثلث جهان كشته بشود و اين رياست كند بر ثلث ديگرش هميشه ديدم هميشه بوده است الان هم هست الان هم استكبار جهانى را ببينيد الان آبرويش مى‏رود برود شخصيتش لكه‏دار مى‏شود بشود اين آدم كشى تبليغ مى‏كند بد است اينجور مى‏شود بشود اين برسد به مقصودش هر جور مى‏خواهد بشود، بشود ديگر اصلاً شعور نيست فكر نيست و اين آيه شريفه خيلى آيه بالايى است «انا جعلنا فى اعنقهم اغلالاً فَهِى الى الاذقانِ فَهُم مقمحون» سر زير است اصلاً نمى‏تواند سر را بالا بكند فكر بكند «و جعلنا من بينِ ايديهم سدّا و من خلفهم سدا» حالا يك اتومبيل خيلى عالى اين هم رانندگى خوب اما حالا يك سدى جلو است يك سدى عقب اين زمين‏گير است نه مى‏تواند جلو برود نه مى‏تواند عقب يك راننده خيلى بالا خيلى عالى ملا امّا در چشمش را بسته‏اند اين چطور مى‏تواند رانندگى كند نميتواند «فَأَغشينهم فهم لايبصرون» و ما اگر براى رفع صفات رذيله چيزى نداشتيم تأكيدى نداشتيم بغير اين آيه در سوره ياسين كه تشبيه معقول به محسوس است بس بود براى ما اينكه قرآن مى‏گويد از اوجب واجبات است درست است اينكه قرآن مى‏گويد من كتاب اخلاق هستم اين خود معجزه است در حاليكه قرآن خودش را معرفى مى‏كند علمى نيست كه در من نباشد مكرر اينرا قرآن مى‏فرمايد «و لارطبٍ و لايابسٍ الا فى كتابٍ مبين» و گاهى مى‏فرمايد كه «تبيانن بكل شى ما فرتنا» در اين قرآن چيزى را در حاليكه همه چيز هست راستى هم عالى هست آن وقت كه مى‏خواهد پيغمبرش را خودش را معرفى كند مى‏گويد كه من كتاب اخلاق هستم مى‏فرمايد پيغمبر را با معجزه فرستادم براى چى «وَ يُزكّيهم و يُعلّمهم الكتاب و الحكمه» و اين آيه تكرار هم شده در قرآن و همه علوم منهاى اخلاق ديگر شرك است بقول حضرت امام چه خوش مى‏فرمودند توحيد منهاى اخلاق شرك است همان توحيد را خراب مى‏كند علم توحيد ديگر چه برسد فقه منهاى اخلاق ديگر چه برسد علوم طبيعى منهاى اخلاق و وقتى علم بقول سعدى داده شد دست نااهل دست آدم متكبر پول پرست اين اتم را شكستند اين خيلى عالى بود براى دنيا خيلى خوب بود اول نتيجه چى دو بمب در ژاپن بيش از دويست هزار نفر بى‏گناه به خاك و خون كشيده شد اين اوّل نتيجه شكستن اتم بود چرا؟ مرگ بر رذالت مرگ بر صفت رذيله ولو يكى ولو اينكه ريشه‏هايش هم خيلى محكم نباشد نمى‏دانم شعله‏ور بودنش هم خيلى نباشد اما راستى آنوقت كه زمينه فراهم بشود ديگر شكستن اتم است و اين نتيجه كه ازش گرفتند واجب است لازم است ما مراقب باشيم همه بايد بدانيم صفت رذيله داريم اينرا بايد بدانيم بايد درك بكنيم درد اوّل شناخته بشود بدانيم درد داريم همه بايد از اوجب واجبات است اين صفات رذيله را رفع بكنيم قرآن مى‏گويد در سرحد محال است نمى‏شود خدا بايد رفع بكند معلم اخلاق او است يعنى كوشا باش مواظب باش توسل به خدا «ولو لافضل اللّه‏ و رحمة» به فضل خدا رحمت خدا، فضل خدا رحمت خدا اينجا ظاهرا ائمه طاهرين چهارده معصوم هستند ديگر توسل به چهارده معصوم جدى گريه زارى ما بالاترين دعامان بايد همين باشد اتفاقا الان توى جلسه مقدس ما كسى هست كه هميشه برود مكه در منا عرفات حالى پيدا بكند بگويد خدا منرا آدم كن هميشه به فكر چيز ديگر يك دفعه مى‏گفتم يك بزرگى اهل دلى گفت خدمت امام زمان رسيدم در كربلا در حرم حسين(ع) و امام حسين به من گفتند كه گفت گوش بصيرت پيدا كردم ديدم مردم دارند دعا مى‏خوانند آن يكى دعا مى‏كند خدايا قرض دارم قرضم را بده او مى‏گويد خدا خانه ندارم بى‏خانگى مشكل است او مى‏گويد پسرم را دخترم را از اين دعاها كه همه‏مان داريم وقتيكه حالى پيدا بكنيم توى حالها هميشه دنيا است گفت كه يك وقت امام زمان يك آهى كشيدند رو كردند به من و گفتند يك كدام به من دعا نكردند راستى ما اين جور هستيم براى فرج آقا براى آدميت خودمان اگر هم راستى دعا بكنيم خدايا ما را بهشت ببر باز هم بر مى‏گردد به يك چيزهاى ديگر باز هم بر مى‏گردد به خودمان و حورالعين و قصر و قصور... اما راستى آدم بشويم امام زمان از دست ما راضى باشد خدايا يك كارى بكن امام زمان از دست ما راضى باشد از اين دعاها خدايا بحق امام زمان قَسَمَت ميدهيم توفيق خودسازى ولو به مرتبه ضعيف به همه ما عنايت بفرما

وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد

 

 

 

[1]- نور / 21.

 


[2]- ابراهيم / 25.

 


[3]- انعام / 75.

 


[4]- نور / 40.

 


[5]- يس / 9.

 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group