موضوع درس:
شماره درس: 149
تاريخ درس: ۱۳۷۹/۷/۳
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحثى كه روزهاى چهارشنبه داشتيم به عقيده من بحث مفيدى است مخصوصا براى ما طلبهها و آن بحث سعه صدر، شرح صدر اينكه انسان بايد دريا دل باشد بتواند هم مشكلات را هم نعم را در خود هضم بكند رنگ آنها را نگيرد آنها رنگ او را بگيرند و اين براى همه لازم است مخصوصا افرادى كه بخواهند در اجتماع زندگى بكنند، بخواهند مسئوليتى پيدا بكنند و از همه اينها مهمتر خود ما، ماها بايد سعه صدر داشته باشيم و الا به جايى نمىرسيم و اگر راستى بخواهد يك مسئوليتى پيدا بكند بدونِ سعه صدر نمىشود، همان كه اميرالمؤمنين عليهالسلام در نهج البلاغه فرموند «آلته الرّياسته سعه الصدر»[1] ما اگر سعه صدر نداشته باشيم مثل يك نويسنده است كه قلم نداشته باشد چنانچه او نمىتواند بنويسد ما هم نمىتوانيم كار خودمان را انجام بدهيم لذا بحث خيلى مهم است و همانطور كه در آن چند جلسه هم ديدم فوق العاده اسلام، قرآن، به اين بحث ارزش مىدهد لذا پيدا كردنش هم كار مشكلى است البته مراتب دارد يك مرتبه مىرسد به آنجا استاد بزرگوار ما مرحوم علامه طباطبايى «رضوان اللّه تعالى عليه» از حالات استادشان مرحوم قاضى نقل مىكردند مىگفتند ما درس ايشان مىرفتيم هر وقت ايشان خيلى خوشحال بودند و مىخنديدند ما مىفهميديم كه امروز مشكل ايشان زياد است ولى هر روزى كه اين حالت نبود مىفهميديم كه وضع ايشان عادى است و مشكل چشمگيرى ندارند برسد به اينجا و مىرسد اگر انسان كار كند مىرسد به اينجا كه مشكل را از الطاف خفيه خدا مىداند اگر نعمت باشد الطاف جليه اگر مشكل باشد از الطاف خفيه و راستى اينها را نه بگويد، هضم كرده است كه مشكلها از الطاف خفيه خدا و اين جمله «الحمدللّه على كل نعمة الحمدللّه على كل حال» گفتند جمله اوّل مربوط به نعمتها، جمله دوّم مربوط به نقمتها و مشكلها و راستى نه اينكه از راه انتفام بگويد «الحمدللّه على كل نعمه» نه راستى همانطور كه مىگويد «الحمدللّه على كل نعمه» همانطور مىگويد «الحمدللّه على كل حال» اين را نعمت مىداند خفى و مىرسد انسان به آنجاها كه كليه مشكلها يعنى راستى مىرسد به اينجا كه وقتى ابن زياد به حضرت زينب مىگويد ديديد خدا با شما چه كرد اوّل مىگويد «ثكلتك امك يابن مرجانه» مُرده شُورَت را ببرند كه نمىفهمى و بعد با كمال شهامت مىگويد «ما رأيت الا جميلا» اين جمله به يك دنيا ارزش دارد يعنى راستى اين جمله حضرت زينب را يك طرف بگذاريم و تمام دُرهاى جهان را طرف ديگر، قطعا اين جمله كه از دل زينب، از روح و جان حضرت زينب عليهاالسلام سرچشمه گرفته قدرش بالاتر است و اين هم معلوم است از صفر بايد شروع بكنيم كمكم برويم جلو و بالاخره برسيم به آنجا كه مشكلها با نعمتها براى ما مساوى باشد من نمىدانم اين شاعر چقدر شعرش مطابق دلش بوده است اما هستند ديگر:
يكى درد و يكى درمان پسندد يكى وصل و يكى هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان سندد
كه در بحثهاى قبلى مىگفتم كه اينها يك مراتبى است كه مقام تسليم و رضا ملازم با اين مىشود يا خود اين مىشود چنانچه اين سعه صدر يك لوازمى دارد، صبر، حلم از لوازم او است صبر بر مشكلها، صبر در عبادت، صبر در معصيت و مابقى صفات خوبى كه مترتب بر اين مىشود لازمه اين است خيلى لوازم دارد و از جمله لوازمش مقام تسليم و رضا پسندد آنچه را جانان پسندد خيلى خوب است و هر كسى هم به جايى رسيد همين بود من از نظر تاريخى در حالات بزرگان مطالعه بكنم، مطالعه بكنيم مىبينيم كه راستى هر كسى كه به جايى رسيد در اثر اين صعه صدر بود و الا به قول حضرت امام يك دفعه درباره صاحب جواهر مىفرمودند صاحب جواهر كرامت كردند انصافا كرامت است ولى اين كرامت مرهون سعه صدر ايشان است يك كسى در آن درجه هوا بيش از 50 درجه نه كولرى، نه باد بزنى و يك خانه محقرى، يك اطاق محقرى دو درب داشته باشد يكى در دالان، يكى در صحن خانه كوران بشود براى صاحب جواهر و همان موقع بنشيند جواهر بنويسد، پسرش بميرد بعد از نماز مغرب و عشاء سر جنازه پسرش و جواهر بنويسد بعد هم هديه كند براى پسر، اين معلوم است جواهر تحويل جامعه مىدهد مرحوم شهيد دوّم در حالى كه بيش از 54 سال بيشتر عمر نكرده، بيش از دويست جلد كتاب نوشته در آن خفقان، مرحوم شهيد دوّم متوارى بود گاهى اين طرف، گاهى آن طرف و بالاخره هم مىدانيد در راه مكه ايشان را گرفتند و سر بريدند توى درس گفتن مثل ما نبود كه هر چه دلش بخواهد بگويد توى درس ايشان بايد قول ابوحنفيفه را بگويد تا بتواند قول امام صادق عليهالسلام را بگويد لذا درس ايشان پنج درس بود تا در ضمنش بتواند فقه شيعه را بگويد اما همين مسالك نوشته است خيلى عجيب است مسالك ايشان خيلى بالا است انصافا يك دوره فقه به تمام معنى فرقش اين است كه صاحب جواهر مفصلتر است اين مختصرتر است و الا خيل استدلال دقيق بالا و نقل مىكنند كه صاحب جواهر مىگويد اگر مسالك و وسائل پيش من باشد كافى است براى من كه بتوانم جواهر بنويسم مسالك نوشت و شايد اين وسائل را چهل سالگى نوشته است اگر سعه صدر نباشد انسان همان اوّل از ميدان بدر مىرود نقل مىكنند آيت اللّه العظمى آقاى حاج سيد محمد باقر درچهاى «رحمة اللّه عليه» ايشان هم خيلى سعه صدر داشته است چون توى درس براى طلبهها گفته بودند من وقتى رفتم نجف تصميم گرفتم نامه نخواهم براى اينكه نامههاى ايران حواسم را پرت مىكرد نامههاى اوّل، دوّم، سوّم همين طور بنا شد برگردم گفتم خوب حالا اين نامهها را بخوانم نامه اوّل نوشته بود پدرت مُرد زود بيا، مرحوم حاج سيد محمد باقر درچهاى مىخنديدند و توى درس و مىگفتند اگر آن نامه اوّل را خوانده بود ديگر بايد برمىگشتم اينها خيلى خوب است البته مشكل است ولى بايد باشد بايد نامه را نخواند بايد دلش ياد جايى را نكند و مشكل است تحمل مشكل خيلى مشكل است ولى ماها بايد اوّل با صبر با حوصله مشكلات را حل بكنيم نشد، از كنار مشكل ردّ بشويم مهمتر از اين دو اينكه مشكل را به دوش بگيريم، برويم جلو به جايى مىرسيم البته من يادم نمىرود در وقتى مىخواستم وارد طلبگى بشوم رفقاى غير معمم من گفتند بيا يك فال حافظ برايت بگيريم لذا گفتيم خيلى خوب، حافظ را باز كردند يك شعر خوبى آمد مذمون آن شعر اين بود كه يك مورچه مىخواست از اين طرف دريا برود آن طرف دريا، خدا بيامرزد حافظ شيرازى را چقدر عالى راستى مگر مىشود به اين زوديها مجتهد شد اما سعه صدر خيلى كار مىكند علامه طباطبايى «رضوان اللّه تعالى عليه» خيلى در مضيقه بودند ما هشت سال درس فلسفه ايشان رفتم بيش از بيست سال آن درس خيلى خوب، شبهاى پنجشنبه ايشان و بالاخره دست عنايت ايشان روى سر من بود من در وضع خصوصى ايشان وارد بودم خيلى وضع براى ايشان مشكل بود از اين خانه به آن خانه، خانه اجارهاى بالاخره در آن آخر كار يعنى آن وقت كه الميزان را نوشتند يك زمين ارثى خريدند از ايشان و آمدند در قم يك خانه درست كردند وقتى كه اين خانه را درست كردند دشمن چه بازيها درآورد و حتّى شكايت نزد حضرت امام كه ايشان يك خانه اجارهاى داشتند از حضرت امام كه حضرت امام گفتند خانهاش را بگيريد يك وضعى خيلى وضع ايشان در مضيقه بودند خيلى دشمن حتّى رسيد به اينجا ما اسفار مىخوانديم خدمت ايشان يك تكفير نامهاى آمد از نجف آقاى بروجردى مجبور شدند درس اسفار را تعطيل كردند گفتند نگو اما ايشان نگفت امر ولايت فقيه، امر حكومتى رئيس حوزه، نگفت اما شفا شروع كرد براى خصوصىها شبهاى پنجشبنه را يك مقدار بيشتر طول داد بيشتر اهميت داد تا اينكه كم كم سر و صدا خوابيد تا توانستند فلسفه شروع كنند خيلى مشكل بود اما همين الميزان مىنويسد در عرض ده سال يك دوره الميزان بيست جلد كه انصافا كرامت كرده است الميزان خيلى بالا است افتخار براى شيعه است در اين مشكلها ايشان الميزان مىنويسد و اگر سعه صدر آقاى طباطبايى نبود جلد اوّل هم نمىشد ايشان به من مىفرمودند كه من وقتى وارد شدم نگاه نكردم با آخرش سى جزء قرآن گفتم ما امروز اين آيه را معنى كنيم تا ببينيم فردا چى مىآيد همين جورى ناگهان از خدا اين آمد كه «قل اعوذ برب الناس» را هم معنا كرد اينها لازم است واجب است شما كم مىدانيد اما نمىدانيد اين نظام، اين انقلاب چه جورى به دست ما رسيد چه مصيبتها حضرت امام كشيدند اگر سعه صدر حضرت امام نبود مگر مىشد همان روزهاى اوّل هر كه بود كنار مىزد هر كه اما آن سعه صدرى كه ما از ايشان سراغ داشتيم آن لطفى كه پروردگار عالم نسبت به ايشان داشتند بالاخره بيست سال صبر، سعه صدر تحمل مشكلها ناگهان پروردگار عالم نتيجه مىدهد نتيجه پيروزى اين نظام، نعمت خيلى بالا است اما صبر و تحمل و سعه صدر هم خيلى بالا است معلوم است هر چه نعمت بالاتر، سعه صدرش بايد بالاتر باشد و اينها همه به ما مىگويد ما سعه صدر مىخواهيم اگر مىخواهيم دنياى خوشى داشته باشيم سعه صدر مىخواهيم، اگر مىخواهيم آخرت خوشى داشته باشيم سعه صدر مىخواهيم اگر مىخواهيم براى دين كار بكنيم سعه صدر مىخواهيم حالا براى دين كار كردن يك دفعه محراب است يك دفعه مرجعيت است سعه صدر مىخواهد يك دفعه هم رهبرى است سعه صدر مىخواهد هر كجا اين حوزهها كه مرهون شيخ طوسى است از كجا سرچشمه گرفت شيخ طوسى ملحه را آتش زدند نه كرسى درس را نه كتابخانه را محله را آتش زدند پاى پياده فرار كرد آمد نجف اوّل كارى كه كرد حوزه تشكيل داد چه مردانى پيدا مىشود چه افرادى پيدا مىشود و مرحوم صاحب رياض توى رياض دارد مرحوم صاحب رياض مىفرمايند كه وهابىها ريختند توى نجف همه آواره شدند بسيارى را كشتند و من زن و بچهام رفته بودند فقط من بودم و يك بچه شير خوار و وهابىها ريختند توى خانه و من رفتم زير بتهها و پروردگارام لطف كرد اين بچه گريه نكرد و الا اگر بچه گريه كرده بود من را پيدا كرده بودند و من و بچه را هر دو را سر مىبريدند او اينكه صاحب رياض مىگويند وقتى اينها رفتند بيرون، رفتم بچه را گذاشتم تو گهواره و شروع كردم به رياض نوشتن خيلى خوب است مزه دارد اينها يعنى انسان متصل بشود به صفات حسنه خيلى مزه دارد خيلى عالى است نتيجه خيلى شيرين است آدم برسد به اينجا كه از زير بتهها از طرف دشمن كه الان ايستادهاند كه اگر بيايد بيرون نابود مىشد بيايد بيرون و برود رياض بنويسد نمىخواهم اين جورى باشيد اما بايد سعه صدر داشته باشيد بايد نِق نِقهاى توى خانه نمىدانم مشكلهاى توى خانه اثر بگذارد وقتى اثر بگذارد درس نتوانيم بخوانيم برويم دنبال يك كارهاى كه نتوانيم درس بخوانيم كم كم برسيم به اينجا كه نتوانيم درس بخوانيم يكى از چيزهايى كه موجب مىشود طلبه درس خواندن را تعطيل مىكند همين مشكلات است و به عبارت ديگر سعه صدر ندارد وقتى سعه صدر نداشته باشد توجيه مىكند مشكل دارم نمىتوانم نمىشود اين نمىتوانم و نمىشود اين ديگر غلط است من بارها اين جمله را گفتم حتما چنين است نمىدانم، نمىشود، نمىتوانم در قاموس انسان راه ندارد اگر بخواهد من بارها اين جمله را گفتم حتما مىداند اگر بخواهد مىشود اين كسانى كه به مقام علمى رسيدند معمولاً استعدادهايشان متوسط بود اگر مادون متوسط نبود و فهم و تفهيم متوسط بود اگر مادون متوسط نبود معمولاً نابغهها مغرور به استعدادشان مىشوند كم به جايى مىرسند آنهايى كه مافوق متوسط باشند اما همين مادون متوسطها خواستند شد، خواستند دانستند، خواستند ديگر نشد و نمىدانم و نمىتوانم اينها ديگر نيست حتما بخواهيم از اولياء اللّه باشيم مىشود در همين محيطهاى آلوده هم مىشود اگر بخواهيم مجتهد مطلق بشويم مىشود و اگر بخواهيم به هر مقامى برسيم بايد بگوييم مىتوانم بخواهيم هم مىتوانيم هم مىشود هم مىدانيم و چنين كردند ما هم بايد بكنيم يعنى الان برويم توى تاريخ مىبينيم راستى چنين بوده است مىگفت رفتم خدمت امام صادق عليهالسلام ديدم كه «و الباب عليه مغلق و الستر عليه مرخا» توى آن هوا در بسته پرده هم كشيده شده ايشان تنها توى اطاق نشسته حفقان مىگويد كه من گريه راه گلويم را گرفت امام صادق عليهالسلام فرمودند گاهى مىشود گاهى نمىشود بايد فرصت را غنيمت شمرد همين تا يك فرصت پيدا بشود درس را شروع مىكند همين امام صادق عليهالسلام الان اين حوزهها مرهون ايشان است توانست هزار و دويست نفر مثل محمد ابن مسلم، مثل زراره تحويل جامعه بدهد تا آنجا كه شد از فرصتها استفاده كردند اينكه اميرالمؤمنين عليهالسلاممىگويند از فرصتها استفاده كنيد نگذاريد فرصتها از بين برود از فرصت جوانى، از فرصت امنيت، از فرصت سلامت همه بايد استفاده بكنيم استفاده هم اين نيست كه العياذ باللّه استفاده جسمى بكند نه استفاده اجتماعى، استفاده براى مردم استفاده براى روح اگر بخواهيم حتما مىشود و بايد بخواهيم بايد بدانيم اين سعه صدر عالى است لذا اگر سعه صدر نداشته باشيم آخرت كه نداريم دنياى بدى هم انسان پيدا مىكند راستى اگر مشكل انسان را زمين بزند بد دنياى پيدا مىكند بد يعنى يك دنيا غم و غصه يك دنيا اضطراب خاطر يك دنيا نگرانى وجود اين مىشود نگرانى، مىشود اضطراب خاطر مىشود غم غصه اما اگر راستى اولياء اللّه شد «الا انّ اولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون» اينها از گذشته غم و غصه ندارند از آينده ترس ندارند يعنى سعه صدر درجه اوّلش اين اولياء اللّه درجه اوّل است و الا راستى مىرسد به آنجا كه مشكلها برايش الطاف خفيه خدا مىشود و از الطاف خفيه خدا انسان بيشتر مىتواند استفاده بكند تا از الطاف جليه اين نعمتها و نقمتها هر دو امتحان است آيه را برايتان در سوره والفجر خواندم هر دو امتحان است «فامّا الانسان اذا ما ابتله ربه فاكرمه و نعّمه فيقول ربّى اكرمن» غرور پيدا مىكند من آن هستم كه خدا اكرامم كرد «و اما اذا ما ابتله فقدر عليه رزقه فيقول ربى اهنن» مىگويد معلوم مىشود كه خدا من را دوست ندارد قرآن مىفرمايد كلاّ اين فكر غلط است هر دو نعمت است آن نعمت آن هم نعمت است آن براى ساختن است آن هم براى ساختن است هر دو براى اين است كه ما ساخته بشويم هر دو براى اين است كه ما ساخته بشويم هر دو اين امتحان از آن امتحانهاى نظير امتحان مهندس از سنگ معدنى هر دو براى اين است كه ما برسيم به يك جايى بشويم صاحب جواهر بشويم علامه طباطبايى، بشويم حضرت امام همه اينها كلاّ يعنى اين فكر را نكن، نه بگو اكرمن، نه بگو اهنن اين غلط است پس چى بگو، بگو:
يكى درد و يكى درمان پسندد پسندم آنچه را جانان پسندد
بگو الحمدللّه رب العالمين گاهى هم بگو الحمدللّه على كل نعمه در مورد نعمت جلى و الحمدللّه على كل حال در مورد بلا بگوييم، بگوييم آن نعمت خفى بلا آن نعمت جلى آنكه مردم نعمتش مىدانند اما راستى پيش ما بايد برسيم به آنجا كه هر دو نعمت باشد، مردم نمىپسندند خودم بپسندم. بحث خوبى است به شرطى كه يك مقدار رويش كار كنيم و اقلاً درجه اوّل سعه صدر را پيدا بكنيم واجب است، لازم است براى همه مخصوص% براى ما طلبهها. خدايا به حقّ آن كسانى كه سعه صدر داشتند مثل امام حسين عليهالسلام مثل حضرت زينب عليهاالسلام مثل پيغمبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم ائمه طاهرين عليهمالسلاممثل اولياى دين، خدايا اين نعمت بزرگ را ولو كمرنگ را به همه ما عنايت بفرما.
و صلّ اللّه على محمد و آل محمد.
[1] ـ نهج البلاغه، حكمت 176.