موضوع درس: انسان در قرآن
شماره درس: 201
تاريخ درس: ۱۳۷۷/۱۰/۵
متن درس:
در پيرو عرايض جلسه هاي قبل يكي از امتيازهاي مهم در قرآن راجع به انسان قيمت انسان است. اين انسان چه قدرارزش دارد؟ قرآن شريف مي فرمايد: ارزش اين انسان به اندازه ي عالم وجود است. به اندازه ي همه ي انسانها مي فرمايد: « مَن قَتَلَ نَفساً بِغَيرنَفس اَو فَسادٍ فَكَاَنَما قَتَل الناس جَميعاً و مَن اَحياها فَكَاَنما اَصِيَ الناس جَميعاً » اين آيه ي شريفه دو تا معنا دارد يك معناي ظاهر يك معناي تاويلي معناي ظاهر كه همه از اون مي فهمند اين است كه اگر كسي كسي را بي جا بكشد مثل اين است كه دنيا را كشته باشد مثل اين است كه همه ي انسانها را كشته باشد. و اگر كسي كسي را زنده كند در شرف مرگ است او را از مرگ نجات بدهد مثل اين است كه همه ي انسانها را كشته باشد و اگر كسي را زنده كند در شرف مرگ است اورا ازمرگ نجات داده مثل اين است كه او را زنده كرده باشد مثل اين است كه همه ي انسانها را زنده كرده باشد اين معناي ظاهري كه همه مي فهمند اون كساني كه يك مقدار سواد داشته باشند بتوانند قرآن را ترجمه كنند از متشابهات قرآن نيست از محكمات است و همون كسي كه بتواند ترجمه ي قرآن كند مي تواند اين آيه را چنين معنا كند كه معناي آيه ي شريفه اين است كه اگر كسي كسي را بكشد بي جا اين يك نفر هزار نفر، صد نفر، نكشته است مثل اين است كه جهان را كشته است فَكَاَنَما قَتَلَ الناسَ جَميعاً و اگر يك كسي دم مرگ است در خيابون تصادف كرده است الان در شرف مرگ است اين او را برساند به مريضخانه و از مرگ نجات پيدا بكنداين يك نفر را زنده نكرده است هزارنفر، يك ميليون نفر را زنده نكرده است.
« مَن اَحياَ الناسَ جَميعاً» مثل اين است كه همه ي جهان را زنده كرده باشد كه به خوبي استفاده مي كنيم. ارزش يك انسان پيش خدا چه مقداراست. اگر از ما بپرسند از نظر قرآن يك انسان ولو يك بچه پيش خدا به اندازه ي عالم وجود به اندازه ي عالم انساني است يك انسان پيش خدا ارزش دارد يك آقاي دكتر بتواند يك كسي كه در شرف مرگ است او را از مرگ نجات بدهد يك نفرآزاد نكرده است. « فَكَاَنَهُما احيا الناس جَميعا » اگر هم يك دكتر اعتنايي كند تا اينكه يك كسي در شرف مرگ است بميرد يك پرستار بي اعتنايي كند و يك كسي از بي اعتنايي او از بين برود قرآن مي فرمايد: يك آدم نكشته است مثل اين است كه جهان را كشته باشد يك خانم بي اعتنايي كند يك كسي از بي اعتنايي او از بين برود قرآن مي فرمايد: يك آدم نكشته است مثل اين است كه جهان را كشته باشد يك خانم بي اعتنايي كند تا بچه ي او از بين برود مثل اين است كه جهان را كشته باشد يك خانم بي اعتنايي كند تا بچه ي او از بين برود مثل اين است كه جهان را كشته باشد اگر هم پرورش كند بتواند يك بچه تحويل اجتماع بدهد مثل اين است كه جهان را زنده كرده باشداين معناي ظاهر آيه يك معناي تاويلي هم امام صادق سلام الله عليه براي آيه كردند كه اون معنا دقيق تر از اين معنا هم مي شود امام صادق مي فرمايند : معناش اين است كه اگر يك كسي در حال انحراف است و تو بتوني او را نجات بدهي از حال انحراف مثل اين است كه جهان را زنده كرده باشي رفتند روي كار فرهنگي امام صادق مي فرمايد: اگر كسي يك كسي را منحرف بكند مثل اين است كه جهان را كشته باشد. يعني امام صادق مي فرمايد: اگر يك معلمي سر كلاس يك جمله بگويد ابهت حجاب از دل دختر بره يك جمله بگويد ترغيب بكند در بي حجابي ترغيب بكند دربي غيرتي ترغيب بكند در بي عفتي امام صادق مي فرمايد: گناهش يك گناه كبيره نيست اينكه ابهت غيرت و عفت را از دل اين بچه برده است مثل اين است كه جهان را كشته باشد به عكيش يك معلم بتواند يك بچه را نمازي بكند از حال انحراف بي حجابي نجات بدهد يك معلم بتواند يك بچه مسلمان تحويل جامعه بدهد امام صادق مي فرمايد: اين آيه را مي فرمايد اين نيست كه يكنفر را زنده كرده باشد مثل اين است كه جهان را زنده كرده باشد باز برمي گردد به اينكه اين انسان پيش خدا قيمت دارد. از نظر جسمي پيش خدا قيمت دارد از نظر روحي پيش اسلام پيش خدا قيمت دارد كه به حسب ظاهر آيه كسي كسي را بكشد مثل اين است كه جهان را كشته باشد. كسي كسي را زنده كند مثل اين كه جهان را زنده كرده باشد از نظر روحي هم اگر كسي بتونه يك مسلمان بسازه مثل اين است كه جهان را زنده كرده باشد و اگر كسي العياذ بالله كسي را منحرف كند مثل اين است كه جهان را كشته باشد. يعني انسان پيش من عزيزي يعني انسان پيش من قيمت داري مواظب باش اين قيمت تو از تو كاسته نشود انسان تو به اندازه ي همه ي انسان ها پيش من قيمت داري پيش من عزيزي مواظب باش اين قيمت تو به دست تو كاسته نشود امّا بايد توجه به اين مطلب هم داشته باشيم همين اسلامي كه اينقدر براي يك انسان ارزش قائل است كه يك انسان را مصادف مي داند مرادف مي داند با همه ي انسانها حين اسلام مي گويد اگر اين انسان خيانتكار شد اگر اين انسان ظالم شد اگر اين انسان جنايتكار شد اگر اين انسان زير بار حق و حقيقت نرفت پيش من پست تر از هر ميكروبي پست تر از هر حيواني و اين هم يك تنبه مي خواهد يك توجه مي خواهد يعني اول انساني كه قرآن درباره اش صحبت مي فرمايد: « اِنَ شَرَّ الدَّواب عندالله الصُّمُ البُكمُ اَلَذينَ لا يَعقِلون» پست تر از هر ميكروب سرطان پست تر از هر ميكروب خوره و بلاخره پست تر از هر سگ درنده اي از هر گرگ بياباني اون كسي كه فكر دارد تفكر ندارد اون كسي كه عقل دارد تعقل ندارد يعني آدم منحرف آدمي كه زير بار حق و حقيقت نمي رود آدمي كه سقوط كرده است و رابطه اي با خدا ندارد و بلاخره اون آدمي كه به قول قرآن راه جهنم را گرفته است و مي رود يعني سقوط كرده است ديگه به اندازه اي در اسلام بي ارزش مي شود كه اصلاً و ابداً نه ارزش ندارد پست تر از هر ميكروبي در اسلام.
اين آيه در قرآن تكرار شده بعضي اوقات براي دل تسلي پيغمبر خطاب مي شه به رسول گرامي يا رسول الله اينقدر غصه نخور اينها را بگذار در بدبختي خود بچرند بگذار مثل كرم ابريشم در تخيل خود بتنند تا معلوم شود چه خبر است؟
اين جمله ي قُل الله ثُمَ ذَرهُم في خوضِهِم يَلعَبون در قرآن تكرار شده يعني يا رسول الله تو بگو خدا و اينها را رها كن ولشون كن اما نمي گويد: ولشون كن تا اينكه جهنم برند نه مي فرمايد: ولشون كن بگذار بچرند.
« ثُمَ ذَرهُم في خوضِهِم يَلعَبون » در اين بيابان پر علفي كه خود براي خود تهيه كردند در اين عالم تخيلشون بگذاربچرند در آيه ي ديگر مي فرمايد: ثُمَ ذَرهُم يَاكُلوا و يَتَمَتَعوا و يُلهِهم العَمل فَسوف يَعلَمون بگذار بخورند بگذار در گناه تمتع خودشون رو به دست بيارند بگذار در تخيل خود بتنند معلوم بشود كه بعد چه خبر است ؟ اين خطابها خيلي خطاب هاي ناراحت كننده است يعني اگر انسان در راه خليفة الهي بيفتد مي رسد به اونجا كه ارزشش به اندازه ي عالم وجود در بحث هاي قبل مي خونديم ارزشش بالاتر از عالم ملكوت ديگه ميشه ملائكه نوكر او اونا هم افتخار مي كنند كه نوكر او هستند در روايات مي خوانيم جلسه اي كه براي اهلبيت به پا بشه جلسه اي كه براي ترويج دين به پا بشه ملائكه مي آيند مال هاشون رو پهن مي كنند اونها روي بال ملك مي نشينند بعد ملائكه مي روند افتخار مي كنند مال ما فرش براي تعليم و تعلم در اسلام.
قرآن مي فرمايد: « اَلَذينَ قالوا رَبُنا الله ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ المَلائكة اَن لا تَخافوا و اَبشِرو باالجَنَة التي كُنتُم توعَدون نَحنُ اولياءُ كم في الحيوة الدنيا و في الآخرة » آنهايي كه توي راهند اونهايي كه مي گن الله الله رسوخ در جان اينها كرده است اينها كه مي گويند الله و بر طبق الله عمل مي كنند كارشون مي رسد به اونجا كه تَتَنَزَل عَلَيهِمُ المَلائكَه ملائكه بر اينها نازل مي شوند الهام مي گيرند از ملائكه با ملائكه حرف مي زنند مي شوند حضرت موسي البته نه نبي مي شود حضرت رسول حضرت رسول البته نه رسول الله اما نتيجه همان است پيغمبر اكرم هنوز مبعوث نشده بودند به اميرالمونين مي گفتند در غارحرا « يا عَلي انتَ تَري ما اري تَسمَع ما السَمع » مي گفتند: يا علي مي شنوي آنچه مي شنوم و مي بيني آنچه مي بينم اين آيه ي شريفه هم همين را مي گويد مي گويد كه « تَنَنَزَل عَلَيهِم المَلائكه » ملائكه بر اينها نازل مي شه و ملائكه اگر اينها غمي داشته باشند غصه اي داشته باشند بهشون مي گن كه « اَن لا تَخافوا وَ لا تَحزَنوا » غم نخوريد « نَحن اَولياءُ كُم في الحَيوة الدنيا في الاخرة » ما دوست شما هستيم هم در دنيا هم در آخرت در دنيا دست شما را مي گيريم در بن بست ها نمي گذاريم سقوط بكنيد اگر گرفتاري اومد جلو به بن بست مي رسد به او مي رسد اما نمي گذاريم پاره شود در آخرتم دستتون را مي گيريم تا اينكه شما را وارد بهشت بكنيم نَحنُ اَولياءُ كُم ما كمك كار شما هستيم هم در دنيا هم در آخرت اين قرآنه. اگر بيفتد در راه اما اگرسقوط كند العياذ بالله ، وقتي سقوط كرد قرآن درباره اش مي فرمايد كه اين ديگه ارزش ندارد « وَلَقَد ذَرَعنا لَجَهَنَم كَثيراً مِنَ الجِنِ و الاِنس » مثل اين كه خلق شده براي جهنم خب معلومه وقتي سقوط بكنه هر چه بره پائين تر سرعتش بيشتر مي شود يك سنگي از يك كره اي سقوط بكند هر چه پائين بياد معلومه سرعتش بيشتر مي شود به اندازه اي سرعت دارد وقتي برخود با جو بكند آتش مي گيرد همان خط آتشي كه بعضي اوقات شما مي بينيد يك ستاره اي سوخته است يك سنگي است كه از ستاره اي برخورد كرده است به اين جو از بس سرعت زياد بوده آتش گرفته سقوط وقتي انسان بكنه هر چه پائين بره سقوطش سريعتر مي شود بعد قرآن مي فرمايد: اينكه ساقط شده ديگه اين چشم ندارد يعني چشم دل ديگه اين گوش ندارد يعني گوش دل ديگه اين انسان زبان ندارد ديگه اصلا دل ندارد اون دلي كه جبرئيل الهام روي اون دل داشته باشد اون دلي كه ملائكه الهام روي اين دل داشته باشند ديگه نيست بعد مي فرمايد: « اولئِكَ كَالاَنعام » اگه آدم فاسق بميرد از اين جمله جا دارد« اولئِكَ كَالاَنعام » اينها مثل حيوانها بعد مي فرمايد: « بَل هُم اَضَلّ» از حيوان هم پست تر براي اينكه حيوان تكليف نداره براي اينكه حيوان نمي تونه اينقدر بالا بره براي اينكه حيوان است مورد الهام نيست اما اين پست تر از آن حيوان كه مي توانسته خود را برساند به جايي كه مورد الهام ملك باشد حالا مورد الهام شيطان شده « اولئِكَ كَلاَنعام بَل هُم اَضَل » و راستي هم ذليله پيش اهل دل ذليل نه پيش خدا . ديگه خدا اين رو دوست نداره ديگه خدا از اين متنفره ديگه پيغمبر اكرم ائمه ي طاهرين از اين متنفرند ديگه ملائكه مقرب الهي از اين متنفرند ديگه مردان خالص مرداني كه توي راهند از اين متنفرند دلشون به جاش مي سوزد اما متنفرند راجع به بهلول مي گن كه يك روزي اومد درباره ي هارون خيال نكنيد اينها مسخره است واقعيت بهلول و هارون اينه و يك درهم داد به هارون و برگشت يك پول واحد اون روز يك ريال امروز پول واحد را داد گذاشت كف دست آقاي هارون و از اتاق اومد بيرون. هارون صداش كرد گفت: اين پول تو جيبيه؟ گفت من چند روز قبل نذر كردم به فقير ترين افراد به ذليل ترين افراد يك درهم بدهم اگر حاجتم برآورده شد امروز حاجتم برآورده شد نشستم فكر كردم ببينم فقير ترين افراد، ذليل ترين افراد كيه؟ به غير تو كسي را پيدا نكردم اين پول را مي خوام بدم نذرم را ادا بكنم راستي چنين است يعني پيش بهلول فقيرترين مردم ، ذليل ترين مردم كسي كه مي تواند برسد به جائي كه به جز خدا نبيند.
رسد آدمي به جايي كه به جز خدا نبيند بنگر كه تا چه حد است مقام آدميت
اگر اين درنده خوئي ز طبيعتت بميرد همه عمر زنده ماني به روان آدميت
خدا رحمتش كند چه قدر عالي گفته:
طيران مرغ ديدي ؟ تو ز پاي بند شهوت به در آي تا ببيني طيران آدميت
تا ببيني اين بهلول چه قدر پرواز كرد! اين بهلول يك عالم است ، يك فقيه يك شخصيت اجتماعي داره بهش گفتند: آقاي بهلول بيا قاضي الفضات دربار شو، بيا زير بار ظلم قاضي الفضات شو يعني زمين قوه ي قضائيه آن زمان.
آن زمان ممالك اسلامي فقط ايران نبود وقتي ابر مي آمد بالا به اندازه اي هارون مغرور به ممالكش بود مي گفت: ببار هر كجا بباري به مملكت اسلامي باريدي ! به مملكت من باريدي به اين گفتند آقا بيا شخصيت دوم مملكت مال تو. اول هارون بعد تو. گفت بايد اول فكرش رو بكنم شب اول دوم ديد رهايش نمي كنند نمي تواند هم فرار كند هر جا فرار كند مي گيرندش گفت خب چه بهتر براي دينم خودم را بزنم به ديوانگي خودش را زد به ديوانگي.
تو ز پاي بند شهوت به در آي ببين به كجا مي رسه بله مشكله معلومه مشكله يك كسي پا بگذاره روي غريزه ي جنسي مشكله اما اگه گذاشت ديگه نتيجه خيلي بالاست خيلي بالا يك كسي بتونه پا بگذاره پول حرام برايش جلو آمده پول حرام به عقب بزنه پا بگذاره روي پول پرستي مشكله اما ممكنه همين راه پنجاه ساله را بپيمايد. مشكل بهلول دست برداره از شحصيت فقهي اش در شخصيت اجتماعي اش از اين رياستي كه برايش جلو آمده اما بايد چنين كند اگه انسانيت مي خواهيم بايد چنين باشيم مفت نمي دهند معنا هم ندارد معنا ندارد مفت به كسي بدهد معنا ندارد كه انسان بي خود به جايي برسد نه ما اصلاً آمديم در اين دنيا براي همين. « اِنّا لله و اِنّا اِلَيه راجِعون » ما اومديم تا شروع كنيم منزل بپيماييم منزل بعد منزل منزل بعد منزل گره بعد گره و بلاخره سد بعد سد ، خاكريز بعد خاكريز ، در جبهه بايد باشيم ما شبانه روز بايد در جبهه باشيم اون هشت سال جنگ تحميلي تمام شد اما جنگ بين انسانيت و حيوانيت تمام شده يا نه؟ نه. الان در درون ما جنگ است چه جنگي. پيغمبر اكرم وقتي اين جبهه ها اين بسيجي ها برمي گشتند مي آمدند مسجد پيغمبر براشون منبر مي رفت مي فرمود: « مَرحَبا بِقومٍ قَضَي الجَهاد الاصغر و عَلَيهِم بالجَهاد الاكبر » مي گفت : بارك الله بسيجي ها رفتيد پيروز برگشتيد اما اين جهاد كوچك بود مواظب جهاد بزرگ باشيد يك كسي مي گفت: يا رسول الله و ما الجهاد الاكبر؟ مي گفت : جهاد نفس. اون جهاد در اون انسان. الان همين شما آقايون كه اينجا نشستيد همه همه در درون خود يك جبهه است. بنام جهاد بالنفس يعني اون روحي كه از خداست روح الله اون روحي كه سجود ملائكه است. اون روحي كه گفتم به واسطه ي اون روح انسان خليفة الله است اون روح با اون بعد حيواني ما ، نفس اماره با هوي و هوس اتفاقاً اون يكي اون هزارها با حسد و تكبر با منيت با پول پرستي با رياست طلبي با شهوت راني و بالاخره با همه ي اين دشمن ها در اخلاق بيش از چهل تا صفت رذيله است كه هر كدامش براي انسان ها كفايت مي كند چه رسد به يك انسان همه ي اينها درون ما موجود است.
نفس اماره در درون ما اين دشمن سرسخت ما « اِنَ النَفس لِاَمارة بالسّوء اِلا ما رَحِمَ رَبّي». آقا خانم خدا بايد كمك كند نمي شود خدا كمك نكند خدا بايد كمك كند حضرت يوسف در جبهه نمره ي بيست آورد بارها بيست آورد.
زليخا او را به زور برد در ميان اون زنها اون زنهاي همه ي جايي زنهاي اشرافي ، زنهاي مطرب، اما جوان با جمال با آرايش اون مي گفت يوسف اون مي گفت: يوسف اون مي گفت حق با زليخا. او ترغيب مي كرد او تحريص مي كرد در شهوت از گناه اين هم نگاه مي كرد چي مي گفت؟ « رَبِّ الجِّن اَحَبُّ اِلِيّ مما يَدعونَني اِلَيه» خدايا زندان برايم بهتر از اين حرفهاست معلوم يك آدم عادي نمي تونه نمره ي بيست آورد بعد از جلسه كه بيرون مي آيد با اين نمره ي بيست اين رو ميگه « وَاِنَ لا تَصرِف عَنّي كَيدَهن عَصُب اَلِيهن واكن في الجهلين » خدايا اگر تو ياري نكني اگر تو توفيق عنايت نكني من نمي توانم در مقابل گناه در مقابل هوي و هوس در مقابل نفس الاماره من نمي توانم عرض اندام بكنم تو بايد كمك بكني يعني جوانها يعني آقايان ، خانم ها ، بايد ماه مبارك رمضان بايد روزه ي ماه مبارك رمضان بيد نماز اول وقت نماز شد كمك به خلق خدا و بالاخره رابطه ي با خدا كمك كند به ما قرآن مي فرمايداز نماز كمك بگيريد: « واستَعينوا باالصَبر و الصَلوة » از نماز كمك بگيريد براي اين جهادي كه در درون ماست اين جبهه در درون هميشه هست تا وقتي كه بميرم هست هيچ وقت نمي شود اين روزي صلح بشود معنا ندارد هر روز اين جبهه هست هر روز ما در جبهه هستيم اما هر روز ما اگر مي خواهيم برسيم به مقام خليفة اللهي اگر مي خواهيم اين روحي كه مال خدا برگردد و جاي و بشه مقام عند اللهي كه در بحث هاي قبل مي گفتم بره پيش خدا ديگه بهشت براي او كوچك باشد بره پيش خدا چه بايد كرد بايد در اين جبهه هر روز پيروز بشيم مشكل است اما آمديم براي همين مشكل بله يكدفعه بهلول مي شود و اين امتحان است آقا ، خانم نمي شود كسي امتحان نشه امتحان رنگ و وارنگ است همه ي ما كه اينجا نشستيم آن به آن امتحان مي شويم. وَ اَحَسِبَ الناس اَن يَقولوا آمّنا و هم لا يُفتَنون و لقد فقنا » هر كس امتحانش جوري بايد مواظب باشيم اقلاً اگر نتوانستيم نمره ي بيست بياوريم نمره ي ده ــ دوازده در اين جزر و مدها در اين موج ها اما اگه رفوزه شديم سقوط مي كنيم يعني بهلول و هارون هميشه بوده بين موسي و فرعون هميشه بوده بين شيطان و اين انسان بين نفس اماره و اين انسان هميشگي است. تا روز قيامت ما بايد متوجه باشيم ما بايد بي تفاوت باشيم بلاخره اگر بخواهيم عروج كنيم بايد هر چه عروج بيشتر ، هر چه اين امتحان به در آيد بهتر نمره ي بيشتر يك دفعه راستي ميشه بهلول پا مي گذارد روي همه چي براي خاطر خدا مي رسد به اونجا كه راستي درك مي كند اينها الهام اين الهام از ملكي كه آيه اش را خوندم همينه ديگه الهام اينكه بفهمد ذليل ترين افراد كيه ؟ بفهمد فقير ترين افراد كيه؟ هارون پيش بهلول فقيرترين افراد، ذليل ترين افراد بدبخت ترين افراد اينه بله ديگه معمولاً وقتي به اونجا رسيد چون كه يك انسان است براي همين بدبخت گريه مي كند يك روزي اومد عمداً پاي برهنه رفت روي تشك هارون هارون هنوز نيامده بود تشك را كثيف كرد و اومد يك كتكي بهش زدند يك گوشه اي ايستاده بود گريه مي كرد هارون اومد رد بشه گفت آقا گريه مي كني ؟ چته ؟ احترام بهش مي گذاشت. مي دونست هم كه چه خبرهاست! بيا بريم كسي تو را كتك زد بيا بريم جبران كنم گفت نه بابا من گريه نمي كنم از اينكه كتك خوردم گريه ي من براي اينه من يك پا گذاشت روي اين تشك تو اين قدر سيلي و كتك خوردم آيا تو كه شبانه روز روي اين تشك نشستي چه كتك ها داري؟! چه سيلي ها داري؟! اينها خيال نكنيد شوخي است. نه بابا يك واقعيته اونكه ببيند غذاي حرام را. به هارون گفتند كه امشب تو خرابه داره زندگي مي كنه تو خرابه پهلوي كاخ تو گفت يك غذا برايش ببريد. يك غذاي سلطنتي هاروني برايش آوردند نماز مي خوند آوردند در مقابلش گفت اين چيه ؟ گفتند اين غذاي هارونه هديه براي شما داده گفت اين سگ گرسنه است بگذار پهلوي اين سگ بخوره گفت غذاي هارونه آورده شما بخوري گفت حرف نزن اگر سگه بفهمه مال هارونه اونم نمي خوره بابا اينا خيال نكن كه بجه بازي است اين شوخيه مي خواد مسخره بكنه راستي چنين است. غذاي حرام پيش او نجس ترين چيزهاست ظلم پيش اين نكبت ترين چيزهاست ظالم پيش اين ذليل ترين افراد براي اينكه مي رسند مي يابد ظالم چه قدر سقوط كرده است مي بيند آدم حرام خور چه قدر سقوط كرده است مي رسد كه چه خبرهاست مي تواند بفهمد چه خبرهاست يك عالم بزرگي در همين اصفهان اومد پيش يك ظالمي براي اينكه يك خانمي بچه اش گم شده بود اين خانمه اومد دامن اين عالم را گرفت گفت : بچه ام را از تو مي خواهم و گريه مي كرد مجبود شد اين عالم اومد پيش ظالم در وقتي كه داشت شام مي خورد گفت: خب آقا بشين شام بخور تا من دستور بدم بچه را پيدا كنند گفت: نه شام نمي خوام.
گفت حالا كه اومدي شام مرا بايد بخوري دست گذاشت يك مشتي از اين برنج برداشت يك فشاري داد عالم كشف به اين داد بنا كرد چك چك خون از درز انگشتهاي اين بريزه. گفت خون بخورم يا برنج؟ اگر بتوني غذاي غير خون برام تهيه كني مي خورم اينكه نمي يام خانه ي تو براي اينكه مي بينم غذاي تو خون مردمه به اين صورت در آمده مي بينم مي يابم مي يابد حقيقت اين ظالم را. كه به صورت سگي بيش نيست مي يابد غذاي حرام بصورت خوني بيش نيست و بلاخره مي يابد ذليل ترين مردم برايش گريه هم مي كند تا بشود ار به معروفش مي كند نهي از منكرش مي كند وقتي نشد برايش گريه مي كند. پيغمبر اكرم برايش گريه مي كرد پيغمبر اكرم خطاب مي شه يا رسول الله « لَعَلَكَ باخِعٌ نَفسَك ان لا يَكونوا مومنين » مثل اين كه مي خواي خودت را بكشي براي اينكه اين ايمان نمي آورد خب به جهنم كه نمي ياره « فَذَرهم في خوضهم يلعبون» اما پيغمبرش برايش مي سوزد مي سوزد اما مي بيند هم چه قدر سقوط كرده است چه قدر سقوط كرده است.
آقا ، خانم سعدي خوب مي گويد اگر ز پاي بند شهوت به در آئيم ديگه مي رسيم به جايي كه به جز خدا نبينيم . حكومت خدا بر دل لذا مي رسد به اونجا كه ديگر هيچ چيزي هيچ كسي بر دل او حكومت ندارد جز خدا الان بر دل ما خيلي چيزها حكومت دارد شهوت بر دل بسياري از مردم حكومت دارد لذا مي بردش اونجا كه خاطر خواه اوست پول پرستي ، رياست طلبي ، مي بردش اونجا كه خاطر خواه اوست اما اگر خدا بر دل ما حكومت كند مي برد ما را به اونجا كه خاطر خواه اوست كجا مي برد؟
« اِنَ المُتَقينَ في جَناتٍ و نَهرَ في مَقحَدِ صِدق عِندَ مَلِكٍ مُقتَدر » مي برد اونجا كه ديگه خطاب مي شود بنده ي من، بنده ي من بگذار بهشتي ها در بهشتشون مغتنم باشند. لذت تو حرف زدن من با تو، حرف زدن تو با من كه بهتون مي گفتم در روايت داره كه پروردگار عالم نظر به اين داره در هر نظري سعه ي وجودي، در هر نظر راه هزار ساله را مي پيمايد در هر نظر ديگه هزار ساله و ده هزار ساله ديگه غلط اونجا زمان نيست. راه ميليون سال را به يك نظر از طرف معشوق از طرف خدا به يك نظر به اين ديگه مي پيمايد راه ده ميليون سال را اونوقت بازم اين كمه اين اگر بيفتد در راه خب ارزش اين چقدر است ؟ مسلم به عالم وجود ارزش دارد؟ اگر قرآن بگه برقرار ملكي از عالم ملكوت ارزش تو بيشتر است ؟ آري اگر قرآن بگه از عالم ناسوت ارزش تو بيشتره ؟ « وَمَن اَحياها فَكانَما اَحيا الناس جَميعاً» آري.
اگر قران بگويد خدمت كردن به ااين دنيا ارزش داره آري اگر روايت نگويت خدمت كردن به اين ثواب بيست حج و بيست عمره مقبول دارد آري و بالاخره اگر قرآن بگويد خدمت اين بهشت است ، رضايت خداست آري اگرم قرآن و روايت بگويد توهين به اين توهين به خداست آري اگر بگويد توهين به اين توهين به امام زمان است آري وزير هارون الرشيد آدم خوبيست علي بن يقطين بسيار عاليست به اندازه اي كه موسي بن جعفر سلام الله عليه بهش مي گن بمون وزارت اونم وزارت هارون براي اينكه بتوني خدمت كني به شيعيان نگهش داشته بودند به زور برايش سخت بود در دستگاه كفر اما نگهش داشتند اين سالي كه يك مرتبه مي آمد مدينه به عنوان مكه مي آمد و افراد فراواني هم آوردند اونجا براي حج خانه ي خدا و بر مي گشت مدينه اونجا مخفيانه در دل شب موسي بن جعفر را در دل شب دو سه شب ببينه براي اين. اين همه صدمه را مي كشيد براي اين يك سال اومد آقا با تو هستم خانم با شما هستم مواظب باشيد در خانه چه خبرهاست چه مي كنيد ببينيد توهين به شوهر خداي نكرده يك دفعه گناهش به كجا مي رسد علي بي يقيطين اومد و رفت مكه و مكه اش را به جا آورد اما مكه چي در مقابل ديد ولايت مي خواست موسي بن جعفر را ببيند اينها هم مقدم هزارها انسان را هم برده بود اونجا براي خانه ي خدا براي طواف براي حج . برمي گشت مدينه حالا دل خوش دارد مي خواهد بره خدمت موسي بن جعفر. نصفه ي شب اومد در زد موسي بن جعفر راهش نداد خيلي ناراحت شد چه كردم ولايت از دست من ناراحته فردا شب موسي بن جعفر راهش نداد شب سوم داد علي بي يقطين رفت بالا گفت آقا نمي شه كه من بيايم اينجا خدمت شما نرسم مگه مي شه؟ چه كردم ؟ فرمودند ابراهيم جمال توهين بهش شده يك شتر جوان آقا چه كردم ؟ كي ؟ گفت ابراهيم جمال اومده پيش من من احوال تو را پرسيدم گفت رفتم ايشون را ببينم راهم ندادند توهين بهشون شده گفت خب آقا حالا چه كنم ؟ چه كنم ؟ فرمودند من يك شتر برات تهيه مي كنم سوار شو طي الارض پيدا كن برو كوفه اين بايد از دست تو راضي بشه وقتي اين از دست تو راضي بشه وقتي از دستت راضي شد از دستت راضي مي شم بله ابراهيم جمال اما پيش خدا بالاست بالا. معلوم نيست كي پيش خدا بالاست.
يكي از آيات بزرگ نجف مرحوم نائيني رضوان الله تعالي عليه ايستاد بسياري از مراجع تقليد، خيلي بالاست اين به خواب كسي نمي آمد مرحوم آيت الله عظمي آقاي خوئي گفته بود به خواب يك طلبه از فضلا اومده بود اين طلبه ازش پرسيده بود آقا اونجا چه خبره ؟ ايشون فرموده بودند اونجا خبرهاست چه بسيارافراد باشخصيتي كه اينجا هيچ شخصيت ندارند اما چه بسيار افرادي كه از نظر مردم بي شخصيت بوند اما اينجا بالاند، بالا چه شخصيت هايي ابراهيم جمال خب بله اما مرد خدا مرد تو راه بالاخره علي بن يقطين سوار اون شتر فوراً اومدند كوفه اومد درخونه ي اين ابراهيم جمال در زد ابراهيم اومد بيرون ديد وزير هارون الرشيد علي بن يقطين اون مرد دنيا و آخرت ماتش برده بود علي بن يقطين گفت كه موسي بن جعفر از دستم ناراحته براي اينكه توهين به تو شده از دست من راضي شو گفت راضيم راضي بودم گفت راضي هستي؟ هر چه اصرار مي كرد بابا جون نكن چشم راضي ام مي گفت : نه سارباني اش را برداشت گذاشت روي سر علي بن يقطين ، علي بي يقطين گفت : حال اومدم. الحمدلله سوار شتر شد اومد در خدمت موسي بن جعفر موسي بن جعفر مهيا بودند نصفه شب در زد گفت از دست تو راضي شدم بيا تو. مواظب باشيد مواظب گفتارتون، مواظب كردارتون ، مواظب روشتون ، مواظب فشتون ، علي كل حالٍ بحث ما رسيد به اينجا كه انسان اگر بيفتد در راه ولو ابراهيم جمال باشه از عالم وجود ارزشش بيشتره حالا عالم وجود انسان باشه ارزشش بيشتره اگر عالم ماده باشه ازهمه ي عالم ناسوت ارزشش بيشتره از عالم ملكوت ارزشش بيشتره از جبرئيل هم ارزشش بيشتره اگر عالم ماده باشد ازجبرئيل از ميكائيل از حمله ي عرش از همه ارزشش بيشتره اما اگه سقوط كرد به اندازه اي بي ارزش مي شود كه از هر ميكروب خوره اي هم پيش بهلول ها پيش امام زمان ، پيش خدا ، از اون هم ارزشش كمتره .
« اِنَّ الشّر الدّواب عندالله الصُمُ البُكمُ الذين لا يَعقلون » .
بحث ناقصه بعد درباره اش صحبت مي كنيم.