موضوع درس:
شماره درس: 216
تاريخ درس: ۱۳۷۷/۱۰/۲۲
متن درس:
فصل چهارم بحث ما درباره ي اين بود كه چه كنيم به مطلوب برسيم ؟ چه كنيم مقصود خود را گمشده ي خود را پيدا كنيم؟
اين انسان يك گمشده اي دارد. گمشده ي او خداست. اگر بتواند خدا را پيدا كند زندگي سالمي زندگي بدون غم و غصه، بدون اضطراب و نگراني پيدا خواهد كرد و اما اگر نتواند گمشده ي خود را پيدا كند به هر مقام و مرتبه اي كه برسد اون دلهره اش اضطرابش نگراني از آينده اش وبه عبارت ديگرغم و غصه اش رفع نخواهد شد بلكه مثل آب شور كه تشنه بخورد تشنگي او زياد ترخواهد شد. آدمهاي معمولي پول را دوست دارند اما آدمهاي متمول خيلي بيشتر از آدمهاي معمولي پول دوستند. اون كسي كه يه رياست في الجمله اي دارد رياست را دوست دارد پست خود را دوست دارد اما اگر حكومت بر دنيا پيدا كند بيشتر از وقي به دنبال اينكه اين رياست بيشتر شود.
تمكن هايي كه مربوط به دنياست چنين است هر چه جلوتر رود ولع او، گرسنگي او و بلاخره تَوَقُل در دنياي او بيشترمي شود كي اطمينان پيدا مي كند؟ سكونت خاطر پيدا مي كند؟ وقتي گمشده ي خود را كه خداست پيدا كند. فصل چهارم بحث ما در اين است كه چه كنيم گمشده ي خود را پيدا كنيم؟
گفتم علماي علم اخلاق مي گويند بايد هفت منزل را طي كرد در منزل هفتم خداست به قول قرآن شريف منزل هفتم لِقاءُ الله است در آن منزل خدا را پيدا مي كند با چشم دل مي بيند مي يابد حتي دانستني هم نه يابيدني علم حصولي نه علم حضوري و اين هفت منزل پيمودنش ، پشت سر گذاشتنش كاري بسيار مشكل است. اما ديروز مي گفتم: توجه به اين داشته باشيد كه در هر منزلي باشد خود مطلوب است ولو اينكه نتواند به منزل سوم برسد اما همان منزل اول منزل دوم بسيار مطلوب است. نظير جبهه مي ماند كسي كه در خط مقدم جبهه است خود به خود همين بود در خط مقدم جبهه مطلوب
است حمله شود يا حمله نشود ، در قرارگاه باشد يا در سنگر يا در خط مقدم جبهه.
ما وقتي مي آييم دراين دنيا اصلاً وضعمون اينه كه در جبهه هستيم يه جنگ دروني هميشه ما داريم كه تمام شدني هم نيست. جنگ بين روح و نفس، جنگ بين اون بعد معنوي يا اون بعد مادي ، هميشه اين مبارزه هست اينطورم نيست كه هميشه روح مقدم بشه يا جسم مقدم بشه نه گاهي روح پيروز مي شود نفس را كنترل مي كند گاه نفس پيروز مي شود روح را شكست مي دهد بايد مايوس نباشيم بايد مايوس نشويم ولي بايد اين را توجه داشته باشيم كه در درون ما يك جنگي هست و اين جنگ تمام شدني هم نيست. اما پيغمبر اكرم اسم اين جنگ را گذاشتند جهاد اكبر يعني شما پيروز بشي ثواب جبهه داري پيروز نشي ثواب جبهه داري ، پيشرفت كني ، درجا بزني اگر در جبهه باشي اگرتوجه داشته باشي ثواب جبهه داري وقتي كه بسيجي ها ازجبهه برمي گشتند پيغمبر اكرم براشون منبر مي رفتند و مي فرمودند: « مرحَبا بقومٍ قَضي الجَهادَ الاَصغَر و عَلَيهم باالجهاد الاَكبَر»
بارك الله بسيجي ها كه رفتيد جبهه و پيروز برگشتيد اما اين جهاد كوچك است برشما باد به جهاد بزرگ، به جهاد بزرگتر. قيلَ يا رسول الله و ما الجهادُ الاَكبر: قالَ الجَهادُ النَفس مي پرسيدند كه اين جهاد اكبر چيه؟ مي فرمود اون جنگ در درون انسان اون جنگ هميشگي لذا اين جنگ هست اين پيمودن اين منازل هست حالا ولو اينكه انسان خيلي پيشرفت نكنه اما بايد بداند كه ولو درهمان منزل اول بماند مطلوب است بتواند منزل اول را پشت سر بگذارد منزل دوم را پشت سر بگذارد و اين مطلوب است و ثوابش هم از هر عبادتي بالاتر است مبارزه با نفس اماره ثوابش از جهاد بالاتره ، ثوابش از نماز و روزه بالاتر است ، ثوابش از مستحبات نظير عمره و كربلا بالا تره هر چه شما فرض كنيد ثواب اون جنگ درون كه انسان در جبهه باشد ثوابش بالاتره. اما توجه به اين مطلب كه اين جنگ درون يا اين طي منازل مشكل است و مشكلش هم به اندازه اين كه توجه كند اين راه خارها دارد، سدها دارد، خاكريزها دارد نظير كسي
كه در دريا باشد و دريا موجي باشد خوب ولو اينكه شناور هم باشد اما در اين دريا شنا كردن، در اين دريا موندن كار مشكلي است. همون كسي كه شنا هم بلد است ناگهان يك موج بالايي بياد رو سر او 7 - 8 - 10 متر برود زير آب اونم موج خب مشكل است زيرا راه موج ها دارد خطرها دارد موج ها گاهي كوچك است گاهي بزرگ است اين راه جزر و مد دارد گاهي انسان پيشرفت مي كند گاهي شكست مي خورد گاهي درجا مي زند
چيزي كه بايد توجه به او داشته باشيم اين آيه در قرآن كه در سوره ي يوسف است.
« فَلا تَيَئسوا مِن روح ر الله اِنَهُ لا يَبئَسُ مِن روحِ الله اِلا قَومُ الكافرون » يعني مايوس نبايد شد براي اينكه ياس مال شيطان است گناه ياس تا سر حد كفر است.
نبايد بگه ما كه نمي تونيم اين غلط ما بايد بگيم مي توانيم هركه پژمرده باشد، پيرزن باشد جوان باشد زن باشد، مرد باشد، باسواد باشد بي سواد باشد، اهل علم يعني اهل دين باشد، دانشگاهي باشد بايد در وند اين را كه نمي دانم نمي شود نمي توانيم اين در قاموس انسان راه ندارد هر كه باشد هر چه بخواهد راستي اگر بخواهد هم مي تواند هم مي شود. اگر ديدند نشد نخواستيم در اراده ي ضعيف بوديم اگه ديديد ندانستيم نخواستيم و الا معنا ندارد و انسان نداند بسياري از اين مردم بي سواد حمد و سوره ي او غلط است هر چه بهش مي گند بگو الحَمدُلله ربِ العالَمين مي گه الحَمدُرِ الله رب العالمين و تا آخراما همين خانم بي سواد كه الحَمدُلله را نمي تواند بگه وقتي كه موقع دنياش مي شه و قالي بافي نقشه هايي پياده مي كند كه هيچ مهندسي اين نقشه را نمي تواند پياده كند اونجاشه ، اينجاشه چرا؟ سببش اينه اونجا خواست، شد اينجا نخواست نشد. لذا همه ي شما كه اينجا نشستيد چه با سواد وچه بي سواد اگر ديدي كه نمي داني نخواستي لذا نمي داني و الا اگر انسان از اول بخواهد مي داند اگه انسان از اول تصميم بگيرد مسلم مي شود اگه انسان راستي تصميم بگيرد هم مي داند و هم مي تواند نمي توانم در در قاموس انسان نيست و چونكه بحث ما مفصل چند روز هم بيشتر وقت نداريم ديگه
نمي توانم بعضي از قضايا را براتون نقل كنم كه ببينم مي شود مي توانيم مي دانيم اگر بخواهيم .
لذا ياس از رحمت خدا گناهش در سر حد كفر است بايد مواظب باشيم در اين راه مايوس نشويم نگوييم نمي توانم نگوييد نمي شود نگوييد كه وضع جوريست كه نمي شود جلو رفت نه در همان وضع آلوده مثل آدمي كه شنا بلد باشد عالي در همان درياي موجي بلاخره خود را نجات مي دهد مشكله اما خود را نجات مي دهد اينطورنيست كه غرق شود موج ولو خيلي سنگين بيايد روي سر اين زير آب هم باشد بلاخره اززير آب بيرون مي آيد حوصله مي خواهد صبر مي خواهد مايوس نشدن در راه مي خواهد مايوس نشدن از كار مي خواهد، پيروز مي شود پس بنابراين اين هفت منزل را طي كردند مشكل است اما قطعاً شرعي است منزل اول را درباره اش صحبت كردم و اون توجه و من از شما آقايان، خانم ها تقاضا دارم در زندگي متوجه باشيد اين غفلت چيز بدي است غفلت راجع به ديگران باشد چيز بدي است و اوني كه خيلي خوبه انسان در زندگي براي دنيا در زندگي براي آخرت متوجه باشد شما ببينيد كه يك كسي يك هفته حمام نره خب معلومه اين بوي گند برمي داره همين بي اعتنايي به جسمش يك هفته ببيند چه مصيبتها درست مي كند ناخن هايش را دو هفته نگيرد اصلاح دو هفته نكند ببيند چه مصيبتي راجع به جسمش پيدا مي شود. همين طور راجع به روحش يك هفته نماز نخونه لذا خانم هايي كه نماز نمي خونند دستور داده شده موقع نماز برو دنبال ذكر و ورد حتي در رساله ها نوشته شده اين خانم هايي كه نماز نمي خونند مانع دارند نماز بخونند ظهر وعصر موقع نماز ظهر و عصر كه ميشه وضو بگيرند بروند توي سجاده بنشينند سي مرتبه بگند سبحانَ الله ِ والحَمدُ لله و لا اله الا الله و الله و اكبر.
براي اينكه يك هفته نماز نخونند خيلي مصيبت براي انسان جلو مي آيد يك هفته بي خدا، پدر انسان در مياد من تقاضا دارم اين توجه براي دينتون براي خدا براي ولايت اين توجه براي دنياتون براي زندگيتون توجه كه در وضع فعلي چه مي گذرد؟
و بلاخره توجه به دنيا و آخرتتون. غفلت بسيار خطرناك است خب در اين باره يه مقدار صحبت كردم.
بحث امروزمون راجع به منزل دوم ، منزل دوم توبه است توبه در بحث ما دو تا معنا دارد يك معناش اينه كه انسان در مقابل خدا هميشه خود را مقصر بداند اين لازم است پيغمبر اكرم ، اميرالمومنين ، ائمه ي طاهرين ، حضرت زهرا، خب اينها همشون يك انسانهاي كاملي بودند ديگه بالاتر از اين كمال نمي شود. حضرت زهرا سلام الله عليها از نظر كمال رسيده بود به اونجا كه آخر سير امكاني را كرده بود ديگه بالاتر از اين نمي شود. درسوره ي « وَالنَجم » راجع به پيغمبر همين را ميگه . مي فرمايد:
« فَدَني فَتَدَلي فَكانَ قابَ قَوسَين اَو اَدني » يعني رسيد به اونجا كه هيچ فرقي بين واجب و ممكن نبود بغير « ميم» احمد. ميم امكاني يعني او خالق بود اين مخلوق اون مولا بود اين عبد او واجب بود اين ممكن و الا اون اندازه كه يك ممكن بتواند سيركند چهارده معصوم داشتند اما همين در دل شب چه مدهوش ها چه گريه ها ، چه زاري ها چرا؟ اين معناش چيه ؟ يعني چه جور اميرالمومنين سلام الله عليه مثل مار گزيده به خود مي پيچد مي گفت: « آه مِن قِلَةَ الزاد و بُعدِ السَفَر و وَحدَةِ الطريق » خود را مقصر مي دانست اين مقصر دانستن حالا او قصور بود يعني مي ديد كه بايد دائماً درعبادت باشد دائماً خود را در محضر خدا بيابد اما بلاخره نمي شد نمي شد به اين معنا اميرالمومنين هم بايد بخوابد اميرالمومنين هم بايد غذا بخورد امير المومنين هم بايد با زن تماس داشته باشد و نمي شد به غير از اين . همين خب معلومه از اون مقام علي عليه السلام را پايين مي كشد. ديگه اين مقام توجه الي الله نيست اين انقطاع الي الله نيست همين را براي خودش گناه حساب مي كرد. گناه هم هست اينكه شما مي بينيد اميرالمومنين توبه مي كرد اين توبه اش از همين جاست توبه ي از چي ؟ توبه ي ازيك امر حلالي توبه اينكه مي ديد خوابش غفلت مي شه مي ديد كه خورد و خوراكش از اون توجه الي الله او را پائين مياره خب معلومه اين بالاترين گناهه براي اميرالمومنين
لذا رويش استغفار مي كند.
يه جمله اي پيغمبر اكرم دارند مي فرمايند: اِنَه ليخانُ علي قَلبي فَاَقول استغفر الله سَبعين مَرَه دلم را زنگارمي گيره لذا هفتاد مرتبه استغفار مي كنم اين زنگار چيه حرف زدن با اين واون « كَلَميني يا حميرا » با عاشيه خورد و خوراك خواب خب اينها كه نمي شه براي ممكن نباشد ممكنِ بايد خورد و خوراك داشته باشد بايد خواب داشته باشد خب همين پيغمبراكرم را وا مي داشت روزي هفتاد مرتبه بگويد:
« اَستَغفِرُالله رَبي و اَتوبُ اِليه » يعني خدايا من بايد دائم التوجه باشم اما بعضي اوقات ديگه نمي شه. قصور، راجع به ما تقصير و بلاخره ما تقصير داريم تقصيرهاي ما را اگر شماره بكنند هر روزش به هزارها مي رسد خب براي اين تقصيرها بايد استغفار كنيم براي اين تقصيرها بايد در مقابل خدا متواضع باشيم اين انسان خود را مقصر بداند اين لازم است اين واجب است و الا اگر اين قصور و تقصير در عمق جان ما نباشد بد بخت مي شويم برامون جهل مركب پيدا مي شه خودمون رو يه آدمهاي خوبي حساب مي كنيم و خدا نكند يك كسي خودش را خوب بداند. بدبخت است قرآن مي فرمايد:« هَل تُنَبِئُكُم بِا الاخسَرينَ اَعمالاً اَلَذينَ ضَلَ سَعيُهُم في الحَيوة الَذينَ وَ هُم يَحسِبون اَنَهُم يَحسِنونَ صُنعا » مي فرمايد مي خواي ورشكسته ترين افراد را نشونت بدم ؟ اون كساني كه كار بد مي كنند خيال مي كنند كار خوبه اگه ما خود را مقصر ندانيم اگه اين حال قصور و تقصير هميشه در ما زنده نباشد براي ما جهل مركب پيدا مي شه برمي گردد به اينكه ما خودمون را خوب مي دونيم خودمون را بهشتي مي دونيم و بلاخره به جاي اينكه بدهكاربه خدا باشيم هميشه از او بستانكارم.
بدون رو درواسي الآن تو همين مجلس ما خب جلسه جلسه ي مقدسي است همه مون ما بدهكار به خدا نيستيم هميشه بستانكار از خدا، از خدا گله داريم دل هر كدام را بشكافند مي بينيد گله ها از خدا داريم گله ها اين گله ها بعضي اوقات بصورت عبادتم در مياد اَلحَمدُ لله ربِ العالَمين يعني خدا گله دارم ازت اما خب ديگه چاره ندارم مي گم
الحَمدُ لله ربِ العالَمين. به قول مرحوم آقاي اسلامي مي گفت : معناش اينه خدايا دسترسي بهت ندارم و الا پاره پاره ات مي كردم معمولاً ما بدهكار به خدا نيستيم هميشه از خدا بستانكاريم. خدايا تو كه حاجت ما را ندادي خدايا ما هرچي گفتيم خدا تو به ما لطفي نكردي . خدا كربلاتم رفتيم كه هيچ فايده اي نكرد خدا مكه هم كه اومديم خدايا نمازم كه مي خونيم خدايا نماز اول وقتم كه مي خونيم اما تو هيچ نظري به ما نداري همه ي اينها پيش اهل دل كفر است و الا اين كه خدا اعتنا به ما نداره به اين چيزها نمي گيره و الا راستي اگه جدي بخواد بگيره همه ي اينها كه ما مي گيم كفر است. خدايا هر چي كه گفتيم تو نكردي يعني خدا من بهتر از تو بلدم اين معناشه ديگه خدايا ما هر چي مي گيم به ما زن بده كه نمي دي يعني خدايا تو بلد نيستي من يادت مي دم يادم نمي گيري اين خرما خب ديگه پيش اهل دل كفر است چي پيش اهل دل خوبه ؟ تسليم صد در صد.
« وَ مَن يُسلم وَجهَه الي الله و هُوَ مُحسن فَقَدِاستَمسَكَ باالعُروَةِ الوثقي » اين آيه در قرآن تكرار شده تسليم در مقابل خدا . اين تاريخ هايي كه در قرآن براي ما گفته شده قرآن كه نمي خواد براي ما تاريخ بگه، قرآن كتاب تاريخ نيست برداشت اخلاقي مي كند به حضرت ابراهيم گفت كه بايد سر بچه ات را ببري خب اين به حسب ظاهر درست در نمياد ديگه سر بچه ات را ببري اومد به اسماعيل گفت : بنا شده « اِني اَري في المَنام اَني اَذبَحُكَ ماذا تَري » در سوره ي صافات اومده من خواب ديدم سرت را ببرم خب اون چي گفت ؟ يا اَبَتِ افعَل ما تُومَرسَتَجِدُني انشاءَ الله مِنَ الصابرين » گفت كارت را بكن اميدوارم من هم تسليم باشم من هم صابرباشم من هم در ذهنم ذره اي نگراني نباشد راجع به قضاوت پيغمبر اكرم آيه داره مي فرمايد كه مسلمان اينه اگه پيغمبر اكرم چيزي فرمود « وَلا يَجِدون في اَنفُسِهِم حَرَجاً مما قَضَيت » يك ذره در دل نگراني پيدا نكند به اين مي گيم يك مسلمان و قرآن مي گه اگر غير از اين باشه مسلمان نيست. « فَلا و رَبَكَ لا يومِنون حَتي يُحَكَموك فيما شَجَرَ بَينَهم و لا يَجدون في اَنفسهم حَرَجاً مما قَضَيت وَ يُسَلَمو تَسليما » به خدا مسلمان نيست مگر اينكه وقتي پيغمبر چيزي رو فرمودند اين تسليم باشه صد در صد نگراني در دلش پيدا نكند اينجوريم ؟ بايد اينجور باشيم. الان خانم ها اينجورند الان خانم ها اينجورند؟ حالا كاري به اون زنهاي بي ادب ندارم كه در مقابل قرآن قد علم مي كنند گاهي راجع به ارث زن و گاهي راجع به چيز ديگر در قرآن تصرف مي كند اما راستي مثلاً اين خانم ها خب از هوو بدش مي ياد خب حالا راستي اين ازدواج را كه قرآن گفته خانم ها « و لا يَجِدونَ في اَنفُسِهِم حرجاً مِما قَضَيت » الا مثل حضرت زهرا سلام الله عليها و امثال او و الا ما تسليم صد درصد باشيم راجع به قرآن ، راجع به احكام اسلام كم پيدا مي شه و اين راه را بايد پيمود اين قصور و تقصير در عمق جان ما بايد پيدا بشه به اين معنا كه خدايا من مقصرم تو بستانكاري نه من . من هميشه بدهكارم خدايا آنچه گفتي آنچه مي گويي صد در صد تسليم نه گفتن ها ، عمق جان اين را بگه به قول قرآن « وَ يُسَلَموا تَسليما » عمق جانش تسليم در مقابل قضا و قدر الهي تسليم در مقابل تكاليف الهي. تسليم در مقابل آنچه خدا مي خواهد و فقط تسليم نه يه مقدار بالاتر ما بايد خودمون را مقصر بدانيم مثل اميرالمومنين مثل پيغمبر اكرم يكي از كسانيكه ده سال در خدمت پيغمبر اكرم بوده مي گويد: در اين ده سال من يك لَيتَ ، يك لَعَلَ از پيغمبر نشنيدم كه پيغمبر بگويد اي كاش چنين بود اين كاش چنين شده بود. يك لَيتَ و يك لَعَلَ از پيغمبر نديدم نمي خوام اين جورها اما مي خواهم بگويم كه اين راه اينه اين راه تسليم مي خواهد اين راه اقرار به قصور مي خواهد هر چه عبادت كنيم باز خود را مقصر بدانيم اين عبادت ما معلومه پوچه حالا اگه پوچم نباشه اگر حضور قلب نماز ما داشته باشد اگه اين روزهاي ما پوچ نباشد و از نظر فقهي صحيح باشد خب مسلمه توفيق اين روزه را كي داده است ؟ خدا، خب همه اش خدا چي مال تو؟ هيچي. اما خدا مي گه همين را ثواب مي دهم همين را بهشت مي دهم همين را دنيا مي دهم همين را آخرت مي دهم ولي ما اين روزه را مي گيريم ، موقع افطار يا بعد ماه مبارك رمضان به خدا گله هم مي كنيم . خدايا ما كه روزه ات را گرفتيم اما هر چي گفتيم تو ندادي يعني يك كفر خود را مقصر بدانيد مواظب باشيد جهل مركب نباشد بله اگر خود را مقصر دانستيد بالاتر از هر ثوابي مال شماست شب نوزدهم يك روايتي نقل كردم روايت خيلي ارزنده است روايت صحيح اسند است. مرحوم صاحب و سائل در جمله ي اول و سائل نقل مي كند امام صادق سلام الله عليه فرمودند: دو نفر وارد مسجد شدند يكي صديق يكي فاسق اما وقتي كه از مسجد بيرون رفتند اون صديق فاسق شده بود و اون فاسقِ صديق شده بود امام صادق فرمودند: براي اين اون فاسق وقتي كه وارد مسجد شد شرمنده بود شرمنده از گناهانش شرمنده از تقصيرهايش شرمنده از قصورش رفت به مقام صديقي يعني همون يك ساعته همون حالت راه صد ساله پيمود اما اون صديق وقتي وارد مسجد شد به جاي اينكه بگه خدا، خدا، خدا باليد به عبادش من اونم كه نماز شب خوندم من اونم كه خدمت به خلق خدا كردم من اونم كه هميشه رابطه با خدام خوبه ، باليد به عبادتش سقوط كرد سقوطش به اندازه اي كه رسيد به مقام فسق و فجور. صد سال راه رفته بود اما ناگهان با يك ندونم به كاري با يك غفلت با يك من من واي به اين نفسيت ها واي به اين منيت ها جوان ها اين منيتِ كه انسان رو زمين مي زنه اين منيتِ انسان رو مي رسونه به اينجا قرآن مي فرمايد: اين من من ها اينا كه به خود مي نازند به خود مي بالند به فكرشون به كارشون به شخصيتشون اينا، اينا در روز قيامت با خدا هم بنا مي كنند منيت و نفسيت به خرج بدهند عجيبه ها. قرآن مي فرمايد: در روز قيامت حساب و كتاب اين آدم هايي كه منيت و تكبر و براي خود شخصيت قائلند حساب و كتاب اينها كرده مي شه اينها جهنمي مي شوند.
« يوم يَبعَثُهُم الله جميعاً فَيَحلِفونَ لَه كَما يَحلِفونَ لَكُم و يَحسَبونَ اَنَهُم عَلي شئي اَلا اِنَهُم هُمُ الكاذِبون» مي گه خدايا اين اشتباهه اين حساب و كتاب اشتباهه خدايا تو اشتباه مي كني مي خواي منو ببري جهنم من بهشتي هستم بعد قسم مي خوره ميگه خدايا به حق خودت قسم تو اشتباه مي كني من بايد برم بهشت و اينكه مي خواي مرا ببري جهنم اشتباه مي كني قرآن مي گويد: عجب آدم دروغگويي بي خودي اي، تو دنيا همين من من ها بيچاره اش كرد حالا هم روز قيامت همين من من ها بدبختش مي كنه بدبختش مي كنه . لذا در روز قيامت اگر بتونه اين قصور و تقصير را در مقابل خدا پياده كنه خدا مي آمرزدش در روايت مي خوانيم يك كسي جهنمي ميشه خطاب مي شه ببريدش جهنم خب اين با يك حال تواضعي سر به زيري اقرار به تقصيري بنا مي كند بره اما ناگهان صورتش را بر مي گردونه خطاب مي شه چرا صورتت را برگرداندي ميگه خدايا هيچي من توقع نداشتم اين كه تو مرا جهنم ببري من اگرم گناه كردم براي اميد رجاء تو عفو تو و اينكه تو مرا جهنم ببري هيچ اينجورچيزي تخيل نمي كردم خب خطاب مي شه برش گردونيد ديگه اگه انسان همونجا اين حالت قصور و تقصيررا بتونه پياده كند رستگار مي شه در زندگي حال قصور و تقصير داشته باشد در مقابل خدا سر به زير باشه در مقابل خدا هميشه بدهكار باشه نه بستانكار غلط است ما از خدا بستانكار باشيم هميشه در مقابل خدا خود را راستي بد بدونيد نه اينكه تحمل بكنيد يا به زبون بگيد نه عمق جان شما چنين باشد مقدس اردبيلي رضوان الله تعالي عليه كسي كه بارها خدمت امام زمان سلام الله عليه رسيده آقا امام زمان اين را خيلي دوستش دارند از مراجع بزرگ تقليد به اندازه اي تقوا داشته كه طلبه هاي بجاي اينكه بهش بگن آقاي ملا احمد آشيخ احمد اسمش را گذاشته بودند مقدس اردبيلي خيلي بالاست اين يك وقتي از نجف به كربلا مي آمد پياده. حضرت ولي عصر اومدند سوارش كردند پشت سر مبارك آقا سوار شد آقا بنا كردند ازش سوال كنند گفتند كه فلان آقا از رفقا در نجف از مراجع چه جورآدميه ؟ هي تعريف كرد گفت به چه آقايي ملا ، متدين ، خدمتگذار، فرمودند كه فلاني چه جوره ؟ رفتند سر دومي تعريف كرد گفت : متدين ، ملا از مراجع بزرگ. فرمود سومي ؟ هي يك يك بزرگان نجف رو آقا امام زمان از اين سوال كردند اينم تعريف كرد هي تعريف بعد گفتند اين ملا احمد اردبيلي چه جور آدميه ؟ گفت مرده شورش را ببرند هيچي نداره نه شعور داره ، نه عقل داره ، نه علم داره آقا امام زمان فرمودند چه جور بده كه پشت سر امام زمانش الان سواره !
اين خواست پياده بشه ديد كه پشت سر امام زمان ! فرمود كه نه سوار شو بعدم فرمودند بارك الله بارك الله اين قصور و تقصير چقدر خوبه آقا ما خودمون رو بد بدونيم ما عكسِ همه را بد مي دونيم خودمون را خوب مي دانيم اين كه نشد اين بدِ آقا اين صفت خيلي بَده . بدترين صفات جهل مركب الان آيه اش را خوندم بدترين رذائل اين نفسيت و منميت بدترين رذايل اينكه آدم خودش را چيزفهم بدونه مردم را نفهم بدونه . بدترين رذائل اينكه انسان خودش رو خوب بدونه مردم را بد بدونه و همه مون اينجور هستيم ديگه كم مي شه يك كسي مردم را خوب بدونه خودش را بد بگه من بدم من بدم.
امام صادق سلام الله عليه فرمودند: كه اگر يه چيزي در كسي ديدي محمل درست بكن بعد ازباب مثال فرمودند تا هفتاد محمل بعد اگه نتونستي محمل برا كارش درست بكني و يك وجه صحيحي يك بعد خوبي براي كارش درست بكني اينجور بگو بگو چقدر بدم كه نمي تونم ديگه توجيه بكنم . چقدر بدم كه ديگه نمي تونم توجيه بكنم محمل درست بكنم حالا بيا سر خودمون هفتاد مرتبه توجيه غلط مي كند براي اينكه غلط خودش رو به كرسي بنشاند ديدي بعضي اين لجوج ها هي مرتب هر چي بهش مي گن توجيه مي كند بابا اينها غلطِ ، اينها بدِ اينها جهل مركب مياره اين انسان رو به نابودي مي كشاند زن و شوهر بعضي اوقات اَكُو مَكُو شروع مي شه هر چه به اين خانم مي گن كه خانم اينجور يك توجيه مي كند توجيه دوم، توجيه سوم ( توجيه غلط غلط الآخر) اما بالاخره حالا زير بار بره بگه اشتباه كردم چقدر خوبه انسان زير بار بره بگه اشتباه كردم خيلي خوبه . دو سه چيزدر زندگي خيلي خوبه
(1 نمي دانم چقدر خوب بسياري از اين غيبت ها از اين شايعه ها از اين تهمت ها از اين ها سرچشمه مي گيرد بهش مي گن آقا چه خبر؟ به جاي اينكه بگه نمي دانم مي خواد يه چيزي درست بكنه بگه مي دونم منم واردم ، سياستمدارم خب آقا نمي دونم نمي دونم خدا رحمت كند پدر مرا مي فرمود كه مرحوم صدر يكي از مراجع بزرگ تقليد در نجف بوده خيلي بالا بوده اصفهاني ام بوده مي گفتند اگر چيزي از ايشون مي پرسيديم و مي دانستند آهسته جواب مي دادند و اما اگر يادشون نبود وقتي مي پرسيدم بلند مي گفتند نمي دانم آقا نمي دانم افتخاره . لا اَدري نصفُ العلم اين نمي دانم ها افتخاره ماها نداريم.
2) اقرار به تقصيراقرار به تصور و اين را هم نداريم.
(3 عذرخواهي از بدي هاي ، عذرخواهي از گناه اين فقط عذرخواهي از گناه كه توبه است اين مربوط به خدا نيست مراجع به خلق خدا هم هست خانم در مقابل شوهرش عذرخواهي بكند محبت او مالامال در دل او مي شود اما وقتي كه گناهش را بكند بجاي عذرخواهي توجيه غلط بكند يك نفرتي از اين خانم در دل شوهر پيدا مي شود همچنين عكسش خب آقا بدي كردي غذرخواهي كن تا محبت تو در دل خانم بياد حكومت بر دل او بياد حكومت بر دل او پيدا كني اما به جاي اينكه بگويد اشتباه كردم توجيه مي كند بعد هم ديگه اون خوباشون آقا چرا اينجور؟ چرا اقرار نمي كني ؟ نه من اگه اقرار بكنم اين برسرم مسلط مي شود يك توجيه هاي غلط ديگه شيطان عجيبه ، شيطان عجيب يعني خوب بلده ياد ما بده توجيه هاي شيطاني را عذرخواهي عفو گذشت فداكاري اينا در زندگي ما نيست خب بايد باشه اون كه خوب است قصور و تقصير است مالك اشتر رد مي شد يك آدم بي خودي اي سر كوچه نشسته بود در مغازه اش مي خواست كه ديگران بخندند از گل يك چيزي درست كرده بودند به اندازه ي فندق اين را زد به عمامه ي مالك اشتر مالك اشتر بدون اينكه بهش نگاه بكنه رفت رد شد بهش گفتند مي دوني اين كي بود؟ اين سرلشگر اميرالمومنين ـ علي عليه السلام ـ مالك اشتر اين الان مي ره تو لشكر يك نظامي مي فرسته تو را مي بره اونجا مي كشندت خب اين به لرزه در اومد ديگه مغازه را بست و دنبال مالك اشتر راه افتاد و بالاخره تو مسجد پيدايش كرد ديد داره نماز مي خونه نمازش تموم شد اومد افتاد رو پاش آقا ببخشيد عذرخواهي مي كنم فرمود تو كي هستي ؟ اونكه من جسارت به شما كردم گل به عمامه ي شما زدم فرمودند من كه تو را نمي شناسم اما وقتي گل رو زدي به عمامه من ديدم توهين كردي به يك مسلمان و توهين به يك مسلمان گناهش در سرحد كفر جنگ با خداست لذا دلم برات سوخت اومدم اينجا نماز بكنم بعد نماز دعا كنم. به تو كه خدا از گناه تو درگذرد از گناه منم در گذرد با اين ميگن يه آدم به اين مي گن يك شيعه شيعه و الا اين من من ها يعني شيطان اين قضيه ي شيطان كه هي مرتب در قرآن تكرار مي شه چي مي خواد بگه ؟ خب آقا، شيطون در مقابل جبرئيل ميكائيل اسرافيل حمله ي عرش در مقابل خدا قد علم كرد بهش گفتند سجده كن جهل مركب گفت سجده نمي كنم يعني خدايا من بهتر از تو مي دونم ببينيد چه غلطي هم كرد، غلط خيلي بالا بود بجاي اينكه پروردگار عالم گفت وقتي كه من روحم رو در او دميدم به اين سجده كن نكرد گفت چرا سجده نكردي ؟ گفت جسم من بهتر از جسم اينه خب خدا كه نگفت به جسم سجده كن گفت به روح « فَاِذا سَوَيتُهُ و نَفَختُ فيه مِن روحي فَقَعوا لَه ساجدين » خب جهل مركب اما رو اين جهل مركبش من من من بهترم خب سجده نكرد خب اگه بعدش عذر خواهي كرده بود جبران مي شه نكرد بعدش هم رانده ي درگاه خدا شد اگه همون وقت بجاي من من عذرخواهي كرده بود عذرخواهي نكرد گفت خدايا حالا كه من رانده ي درگاه تو شدم براي خاطر اين بني آدم اين بني آدم را گمراه مي كنم « لَاُغوينَهم اَجمَعين » گمراهشون مي كنم بعد هم اين عباداتي كه كرده بود گفت خدا من را مهلتم بده تا روز قيامت برا چي ؟ برا شيطون بازي براي اينكه مردم را گمراه كنم همه ي اينها از چي سرچشمه مي گيرد؟ من من نفسيت تكبراينكه انسان حال قصور و تقصير نداشته باشد ونداريم معمولاً نداريم زن راجع به شوهرش شوهر راجع به زنش بچه ها راجع به پدر و مادر، پدر و مادر راجع به بچه ها همه مون راجع به رفقا يك قدري بيائيم بالاتر همه مون راجع به اين نداريم همه مون راجع به خدا ما بايد بندگي خدا بكنيم بدون اينكه چشمداشتي داشته باشيم خدا رحمت كند حافظ را چه شعر خوبي مي گويد
تو بندگي چو گدايان به شرط فرد نكن كه خواجه خود روش بنده پروري داند
ما در دعاهامون هم خرابيم تعيين وظيفه براي خدا مي شد ؟ يعني خدايا من اين را مي خوام بايدم بدهي تعيين وظيفه براي خدا پيش اهل دل كفر است.
تو بندگي چون گريان به شرط فرد نكن خب خواجه بلدِ چه جور بنده پروري كنه خدا بلده چه جور بنده پروري كنه . و ما نيستيم حال قصور نداريم حال تقصير نداريم مي دوني حال تصور و تقصير كي داره؟ اون كسي كه روز عاشورا همه چيزش را در راه خدا داد.