موضوع درس:
شماره درس: 224
تاريخ درس: ۱۳۷۷/۱۱/۱
متن درس:
فصل چهارم بحث این بود که این انسان برای کمال مطلق آمده است در این دنیا، به عبارت اخری آمده است در این دنیا حرکتی دارد پر رنج ، حرکتی دارد پر مشقت و منتها سیر خداست ، یا اَیُها الانِسان اِنَّکَ کادِحٌ اِلی رَبِّکَ کدِحاً فَمُلاقیه ، ای انسان تو در حرکتی ، حرکت پر رنج است پر مشقت است اما منتهی سیر خداست ، عرض کردم این حرکتی که پر رنج است برای این انسان منازلی هست که بزرگان گفته اند هفت منزل، باید هفت منزل را طی کند به مطلوب برسد به مقصود برسد ؛ درباره اش صحبت کردم ، منزل دوم توبه . قصور ، تقیر در مقابل خدا ، درباره اش صحبت کردم ، منزل سوم تقوی ؛ پرهیزکاری ، خویشتن داری ، درباره او هم فی الجمله صحبت کردم . منزل چهارم تخلیه، تهذیب نفس ، خودسازی ، در این باره هم فی الجمله صحبت کردم و نباشد راجع به منزل پنجم شبهای جمعه صحبت کنم، منزل پنجم را اسمش را گذاشته اند تحلیه ، یعنی متصف شدن انسان به فضائل ، به عبارت دیگر در منزل چهارم صفات رذیله را از دل می کند ، درخت رذالت را از دل میکند ، یا لااقل اگر نتوانست درخت رذالت را از دل بکند شعله های آنرا می گیرد ، شعله ور نیست ، ولو اینکه آتش زیر خاکستر باشد اما بالاخره توانسته است مسلط شود بر صفات رذیله که شعله ور نشود ، این منزل چهارم است ، در منزل پنجم باید درخت فضیلت را غرس کند ، در منزل چهارم درخت رذالت را میکند ، در منزل پنجم درخت فضیلت را غرس می کند .، می کارد ، و کم کم بارور می کند ، از میوه او استفاده می کند ، این منزل پنجم است ، همینطور که در منزل چهارم گفتم درخت رذالت از دل بکند کاری است بسیار مشکل ، اما فهمیدیم از نظر قرآن کاری است بسیار لازم ، اگر صفت رذیله ای بر دل حکمفرما باشد انسان را بیچاره می کند بدبخت می کند ، اگر صفت رذیله ای شعله ور شود آتش می زند هم انسان را هم دیگران را ، گاهی یک صفت رذیله در یک انسان عالمی را آتش می زند، ولی این صفت رذیله را برطرف کردن لااقل شعله های آتشین را از آن گرفتن کاری است بسیار مشکل ، خون جگر ها می خواهد مبارزه ها می خواهد ، توسل ها می خواهد تا اینکه انسان بتواند این کار ار بکند به اندازه ای مشکل است که پروردگار عالم در قرآن می فرماید خود انسان نمی تواند ، خدا باید کمک نماید ، رأفت خدا، رحمت خدا ، عنایت خدا در حقیقت ، خدا می فرماید : معلم اخلاق خداست ، و الا خود انسان بخواهد از این منزل چهرم بگذرد ، نمی شود، قرآن می فرماید: فَلَولا فَضلُ اللهِ وَ رَحمَتُهُ مازَکی مِنکُم مِن اَحدٍ اَبَداً وَ لکِنَ الله یُزکّی مَن یَشاء. اگر فضل خدا نباشد اگر رحمت خدا نباشد هیچ کس نمی تواند مهذّب شود خودسازی کند ، خداست که معلم اخلاق است ، خداست که صفت رذیله را از دل انسان می کند ، یعنی گر چه مقدمات دست ماست ، گرچه همّت مال ماست اما باید بدانیم که توفیق از خدا ، عنایت از خدا بعد از سی سال ، چهل سال، آنهم مداومت آنهم کار کردن ، ریاضت، بتواند انسان خودسازی کند ، سفر پنجم هم همین است یعنی درخت فضیلت را کاشتن در دل ،آبیاری کردن ، کم کم بارور کردن ،از میوه آن استفاده کردن کاری است بسیار مشکل ، صبر می خواهد ، حوصله می خواهد ، مو مو جلو رفتن می خواهد ، توسل می خواهد، راز و نیاز ، گریه ها ، زاری ها ، از خدا خواست می خواهد تا اینکه پروردگار عالم این درخت را بارور کند،شما می دانید که زارع درختی را غرس می کند این کار زارع است،اما این درخت بارور شود این کار خداست. در سوره اِذا وقعَ راجع به همین کاشتن درخت یا کاشتن حبوبات می فرمایدکه ءَاَنتُم تزرعون اَم نحنُ الزّارعون .آنکه پرورش گیاه می کند ،آنکه پرورش درخت می کند ،آن خداست نه شما.ما آنچه می توانیم زارع آنچه می تواند یک درختی را ]هسته آن درخت را حرس کند زیر خاک کند .آنچه می تواند باید آبیاری کند علف هرزه ها را بگیرد مواظبت کند اما پرورش درخت مال کی؟ مال خدا.زارع خداست .ما فقط می توانیم یک کارهایی انجام دهیم که زمینه بشود برای اینکه درخت بارور شود.اینکه در قرآن می فرماید زارع خداست راجع به فضایل و درخت فضیلت هم همین است.درخت فضیلت را ما باید کار کنیمدر دل بکاریم .ما باید وسایل فراهم کنیم کم کم درخت صبر را،درخت سعه صدر را ،درخت گذشت و ایثار وفداکاری را.درخت سخاوت را در دل بکاریم.اما این درخت را بارور کردن ،میوه دادن اینها همه همه مال خداست.لذا فقط کارکردن هم نه علاوه بر اینکه باید کار کنیم راجع به اینکه فضیلت انسانی پیدا کنیم باید با توسل،با گریه زاری،با خواست از خدا جدی.بتوانیم بعد از سی سال،چهل سال درخت فضیلت را در دل خودمان غرس کنیم بارور کنیم و از میوه او استفاده کنیم.لذا مثل همان منزل چهارم این منزل پنجم کاری است بسیار مشکل .اما کاری است بسیار لازم.اگر خدایی ناکرده صفت رذیله ای در دل باشد مثل یک صحرایی است که علف هرزه داشته باشد.مثل صحرایی که شوره زار باشد معلوم است زمین شوره زار به غیر از بُته دادن چیزی ندارد.معلوم است در زمین شوره زار در زمینی که علف هرزه دارد نمی شود از آن میوه برداشت.ما باید دلی که صفت رذیله دارد این دل را اول علف هرزه هایش را ،شوره هایش را بگیریم .به حوصله،با صبر ،با کار.اینجور نیست که انسان ول بکند به فکر نباشد بتواند خودسازی بکند. نه باید شبانه روز به فکر باشیم شبانه روز کار بکنیم والا اگر دل شوره زار باشد معلومه است میوه انسانیت نخواهد داد.چنانچه اگر شوره زار نیست ،اگر علف هرزه ندارد،زمینه از برای کشت درخت دارد اما شما در آن چیزی نکارید.شما در آن درختی غرس نکنید معلوم است باز هم از این زمین نمی توانید استفاده بکنید .کی می شود در آن وقتی که در آن صحرای آباد بکارید.مواظبت کنید،آبیاری کنید علف هرزه هایش را بگیرید،بعداز خدا بخواهید که میوه بدهد آن درخت بارور شود از میوه های آن استفاده بکنید.قرآن شریف همین مثالی که من برایتان شرح دادم قرآن شریف بطور فشرده همین را می فرماید.یعنی یک تشبیه معقول به محسوس می کند.همینطور که زمین ها دو قسم است یک قسم از زمین ها شوره زار ،یک قسم از زمین ها که آباد است ،شخم شد ه تخم در او کاشته شده،آبیاری شده ،علف هرزه ها گرفته شده،این زمین آباد است.قرآن می فرماید دل انسان هم چنین است.و البَلَدُ الطَّیِّب یَخرُجُ نباته باذنِ رَبّه والذّی خبثُ الّا نکداً.می فرماید زمین اگر آباد باشد این حاصل دارد و اما اگر شوره زار باشد ،اگر شما تخمی هم در آن کشتید آن تخم هم به زور از زمین بیرون می آید بلکه بیرون نمی آید.لا یَخرُجُ الّا نکداً.به زور اگر چیزی از آن زمین شوره زار بیرون بیاید.دل انسان چنین استاگر صفت رذیله داشته باشد مثل همان زمینی است که شوره زار باشد ،خار دار باشد،علف هرزه داشته باشد این دل بدبختی می آورد ،این دل حاصل نمی دهد.حاصل انسانیت ،نتیجه برای دنیا ،نتیجه برای آخرت ندارد.حالا اگر انسان آن دل را آباد کرد یعنی شخم زد علف هرزه هایش را گرفت ،شوره هایش را گرفت خوب این دل مهیا می شود. ما باید در این دلی که در آن منزل چهارم آبادش کرده است باید فضیلت را در آن غرس کند تا اینکه بواسطه آن فضایل نتیجه ببرد نتیجه دنیا ببرد،نتیجه آخرت ببرد.برای خودش نتیجه ببرد.برای دیگران نتیجه ببرد.تمام بدبختی ها از دل ناپاک بلند می شود.این بدبختیهای اجتماعی ،این بدبختیهای فردی،این شقاوتهای اجتماعی ،ان شقاوتهای فردیاز دل ناپاک سرچشمه می گیرد.چنانچه تمام سعادتها چه در دنیا چه در آخرت سعادتهای فردی،سعادتهای اجتماعی،از دل پاک از آن دلی که درخت فضیلت در آن غرس شده از میوه او استفاده شده و قرآن شریف در این باره یعنی با تشبیه معقول به محسوس بارها وبارها صحبت کرده اند .یک ترسیمی قرآن دارد ترسیم خوبی است از اجتماع می فرماید مردم دوقسم هستند یک قسمت آن افرادی که وقتی حق را ببینند وقتی واقعیت را ببینند اگر بتواننند حق را واقعیت را زیر پا بگذارند می گذارند و اگر ببینند حق ظاهر شد واقعیت ظاهر شد و این نمی تواند کاری بکند طلب مرگ از خدا می کند.می گوید خدایا ای کاش مرده بودم ندیده بودم اینکه حق و واقعیت رو بیافتد .این یک دسته از مردم اَلّلهُمَّ اِن کان هذا هو الحق مِن عندکَ فامطِر علینا حِجاره مِنَ السبماء اَو ائتنا بعذابٍ الیم. که شان نزول این آیه را نقل می کنند وقتی پیغمبر اکرم امیرالمومنین را سردست بلند کرد و منصوب شد امیرالمومنین به ولایت . خوب مردم دسته دسته آمدند بیعت کردند دوسه روز پیغمبر اکرم در غدیر خم ماندند وهمه وهمه آن 120هزار نفر بیعت کردند. پیغمبر منبر بودند،امیرالمومنین را تازه روی زمین گذاشته بودند یک عربی آمد در مقابل پیغمبر اکرم گفت یا رسول الله این کاری که کردی از خودت بود یا از خدا اینکه امیرالمومنین را منصوب به خلافت کردی این از طرف خودت بود یا از طرف خدا اگر از طرف خودت بود قبول ندارم و اگر از طرف خدا بود نمی توانم ببینم از خدا بخواه یک سنگی بیاید یک آتشی بیاید مرا نابود کند .این همین گفتن ها دلیل بر این است که پیغمبر اکرم را قبول دارد،همین گفتن ها دلیل بر این است که می داند خدایی هست همین گفتن هادلیل بر این است که دعای پیغمبر اکرم را مستجاب می داند. یعنی پیغمبر را مستجاب الدعوه می داند.همین حرفها دلیل بر این است که می فهمد امیرالمومنین از طرف خدا منصوب به خلافت شده،اما چون ناپاک است نمی تواند ببیند.لذا پیغمبر اکرم فرمودند در مقابل جمعیت بود و آن سنگی که می خواهی آن آتشی که می خواهی می آید نابودت می کند و رفت و در تاریخ هم می نویسند اتفاقاً آتشی آمد در بیابان او را نابود کرد،آیه سال سائلٌ بعذابٍ واقع.برای پیغمبر آمد که یا رسول الله آن عربه در بیابان نابود شد.این یک ترسیم از قرآن که اگر انسان ناپاک شد مثل اینکه حسود شد،ریاست طلب شد،پول پرست شد،بخیل شد این یکی از این صفات ،نه همه اش نیز لازم نیست یکی ازاین صفات بس است برای اینکه راستی در مقابل حق وحقیقت قد علم کند.یک ترسیم دیگر هم قرآن دارد درباطه بعضی از علمای نصاری قرآن می فرماید که بعضی از مردم دل پاکهاآن افرادی که صفت رذیله ندارند،آن افرادی که زیر بار برو هستند آن افرادی که وقتی واقعیت را ببینند خوشحال می شوند،وقتی حقیقت روبیفتد خوشحال بشند قرآن می فرماید اینها اینه و اذا سَمعوا ما اُنزلَ الی الرسول تری اَعینهُم تفیضُ مِنَ الدمع ممّا عرفوا مِن الحق. وقتی که حق را ببینند واقعیت را ببینند گریه شکر می کنند می گویند ما دنبال واقعیت بودیم دنبال حقیقت بودیم الحمدالله رب العالمین واقعیت را نمردیم و دیدیم حقیقت را نمردیم ودیدیمچه خوب شد که حقیقت ،واقعیت روافتاد گریه شوق می کند با زبان حالش ،با زبان قالش می گوید الحمدالله رب العالمین این دو آیه به ما چه می گوید؟می گوید اگر تکبر،منیّت، خودخواهی بر دل کسی حکمفرما باشددانسته جهنم می رود،فهمیده جهنم می رود.دانسته فهمیده زیر بار حق نمی رود.حاضر است بمیرد اما نبیند که حق ،واقعیت حقیقت رو افتاده است. اما اگر انسان متواضع شد یعنی بجای تکبر صفت فضیلت تواضع بر دل او حکمفرما شد این به جای اینکه زیر بار واقعیت نره همیشه دنبال واقعیته دنبال حقیقته.وقتی هم که واقعیت را دید وقتی حقیقت را دید گریه شوق می کندو بالاترین لذت هم برایش همین گریه شوق است. می دانید گریه دوقسم است:یک وقتی انسان مصیبتی برایش جلو می آید مصیبتی می شنودگریه می کند خوب این حزن آور است .این الم است این درد است این شکنجه است برای انسان.اما یک دفعه مثلاً پسری دارد که این پسر مسافرت بوده است ناگهان می آید وقتی چشمش به پسرش می افتد گریه می کند این بالاترین لذت همین گریه است.که به او می گوییم گریه شوق. قرآن می فرماید بالاترین لذت را کی می بره؟آن افرادی که فضیلت بر دل آنها حکمفرما شد.انسان اگر گذشت و ایثار و از خودگذشتگی بر او حکمفرما باشد این همان وقتی هم که ایثار می کند گذشتی کند بالاترین لذت را می برد .لازم نیست اینکه بهشت باشد و در بهشت لذت ایثار و از خود گذشتگی را ببرد نه در همین دنیا بالاترین لذت را می برد وقتی که ایثار کند گذشت کند فداکاری کند.دیدی بعضی اوقات انسان غضب می کند غضب را فرو می نشاند .وقتی غضب را فرو نشاند نیم ساعت طول نمی کشد یک لذتی برایش پیدا می شود از اینکه توانسته است ایثار ،گذشت و فداکاری و توانسته است غضب را فرو نشاند در عفو لذتی است که در انتقام نیست اگر کسی در گوش شما زد شما در گوش او بزنید.این لذت نیست.روح شما از همین انتقام شما ناراحت است .اما اگر کسی در گوش شما زد و شما برای خاطر خدا در حالیکه می توانی انتقام بگیری اما برای خاطر خدا عقو کردی،گذشت کردی ایثار کردی همین لذتی دارد که هیچ لذت مادی در مقابل این لذت نمی تواند قد علم کند.و این ترسیم قرآن همیشه در نظر شما باشد اینکه اگر دل ناپاک شد راجع به واقعیات راجع به حقایق همیشه درصدد این است که پرده روی واقعیات بیافتد.حق،حقیقت همیشه زیر پرده برود.واما اگر دل پاک شد این دل پاک همیشه درصدد این است که واقعیتها،حقیقتها رو بیافتد وقتی هم که ببیند واقعیت روافتاد حقیقت روافتاد گریه شوق می کند.در همان وقتی که امیرالمومنین (س) منصوب به خلافت شد مردم دو قسمت بودند البته آنها که گریه شوق می کردند زیاد بودند و آنهایی که گریه مصیبت بودند کم بودند اما بودند.نظیر همین که می آمد می گفت یا رسول الله از خودت است یا از دیگران ،از خدا اگر از خودت است حاضرم قبول ندارم اگر از خداست حاضرم بمیرم اما نبینم .شما حتماً می توانید با یک مطالعه سطحی در جامعه پیدا بکنید اینترسیم قرآن را .اینکه مردم دوقسمند.و آنکه دارد چه آتش ها می سوزاند و آنکه فضیلت دارد چه آبادی ها هم برای خودش هم برای دیگران دارد.از این پی می بریم که این تخلیه و تحلیه یعنی درخت رذالت را کندن درخت فضیلت به جای آن غرس کردن این دو منزل لازم است واجب است اما مشکل است. خیلی مشکل است .سالها خون جگر می خواهد انسان بتواند از این د و منزل بگذرد اما فراموش نکنید از همه چیز واجبتر از نماز، از روزه، از زکات، ازخمس، ازحج، از جهاد، از امربه معروف ونهی از منکر ،از تولی ،از تبری از اینها هم واجبتر این مساله خودسازی . به قول حضرت امام (رض)اگر مساله خودسازی نباشد اگر کتاب در توحید هم بنویسد شرک است .چقدر حرف عالی. باید اول پاک شد بعد کتاب در توحید نوشت والا اگر انسان ناپاک شد همان کتاب در توحیدش هم ریا ،تظاهر،بدبختی و به قول حضرت امام شرک است.یعنی حتی توحیدش متوقف بر خودسازی است چه رسد به نمازش ،چه رسد به روزه اش. اگه انسان ناپاک شد مسجد هم بسازد همان مسجد برای او جهنم است برای اینکه همان مسجد هر کجا بنشیند می گوید هر خشتی روی خشت بگذارد یک تظاهر می کند و بالاخره یک مسجد می سازد اما سرتاپا تظاهرسرتاپا ریا وبالاترین گناه در اسلام ریاست .وقتی هم که مسجد را ساخت این ریاکار خطاب می شود من شریک خوبی هستم این مسجد مال آن کسی که برای او ساختی تظاهر راجع به او کردی .اصلاً من نمی خواهم من شریک خوبی هستم بده به او.یعنی مسجد را ساخته ام یک ذره برای این نتیجه نداشته است .نه ای کاش نتیجه نداشت قرآن می فرماید گناهش در سرحد کفر است . ولا تبطلوا صدقاتِکُم بالمنِّ و الاذی کلّذی یُنفقُ مالهُ رئاءَ النّاس و لا یومِنُ بالله و الیوم الاخر.یعنی اگر خوبی به کسی کردی منت به سر او نگذار. عمل باطل می شود گردوی پوچ می شود. گناهش هم در سرحد کفر است.اگر عمل خوبی به جای آوردی ریا ،تظاهر در آن عمل نداشته باش برای اینکه علاوه برآنکه آن عمل باطل می شود گناه درسرحد کفر است و لا یومِنُ بالله و الیوم الاخر.گناه ریا خیلی بالاست واین را هم باید مواظب باشیم به این زودی ها انسان بتواند درخت رذالت ریا را از دل برکند در امتحانها وقتی جلو بیاید انسان رفوزه می شود.این قضیه بهلول را فراموش نکنید بهلول آمد رد بشود دید یک کسی دارد مسجد می سازد آمد یک سلامی به این آقا کرد تشکر از او کرد بعد گفت آقا اجازه می دهید من هم یک خشتی در این مسجد شرکت کنم تا شریک کار شما باشم؟این آقا گفت مانعی ندارد.آقای بهلول رفتند یک آجری یک کاشیی درست کردند نوشتند مسجد بهلول.آمدنددر بالای سر این مسجد نصب کردند بدون اجازه این آقا.این آقا آمد نگاه کرد دید مسجد بهلول داد رفت بالا کاشی را کند،دیگه تو سر بهلول نزد در مقابل بهلول روی زمین زد پخش شد شکست هی داد آقای بهلول گفت چیه؟گفت اینهمه زحمت را من کشیدم حالا مسجد بهلول.آقای بهلول گفت اگه برای خداست چه بهلول چه غیر بهلول.اگر هم برای خدا نیست یک ذره این کار تو فایده که نداردگناه در سرحد کفراست.کی می تواند یک مسجد بسازد بالای سر مسجد اسم رفیقش را بنویسد ؟خیال نکنید که اینها کار ساده ای است. اما واجب است اما لازم است یعنی اگر خدایی ناکرده ریا آمد در کار دیگه انسان بدبخت است.در روز قیامت خطاب بهش می شود ای بت پرست در وایات می خوانیم دو سه طایفه در روز قیامت بهشان می گویند ای بت پرست!یکی آدم ریاکار یا عابد البسن یکی آدم شرابخوار ،شیشه به گردنش وبتش است می گویند یا عابد البسن .یکی هم آنکه با آهنگهای شهوت آمیز سروکار دارههمان آلت موسیقی برگردنش است .این هم واجب است .اگر انسان گذشت و ایثار و فداکاری نداشته باشد مصیبت اولش این است که خمس نمی دهد،زکات نمی دهد به فقرا ،به ضعفا رسیدگی نمی کند .ممکن است بخیل هم نباشد اما همین مقدار که گذشت وایثار و فداکاری در او حکمفرما نباشد دیگه رسیدگی به فقرا،دادن خمس ،دادن زکات در زندگی او نباشد خوب معلوم است همین جا می شود بت پرست.همین جا می شود آن کسی که گناه خیلی بزرگ است اگر خدایی ناکرده خمس ندهد به فقرا رسیدگی نکند اینهمه آیات قرآن که باید به فقرا رسیدگی کنیم اینهمه آیات راجع به زکات حتی راجع به همین خمس و زکات ،قرآن هم کافرش می دانداگه ندهد.هم مشرکش می داند هم می گوید وای برتو.فویلٌ للمشرکین الّذینَ لایوتونَ الزّکاه وهم بالاخره هُم کافرون.آن کسی که خمس مالش را ندهد.کی می تواند خمس بدهد؟ایثارمی خواهد،گذشت می خواهد،فداکاری می خواهد.والا اگر گذشت وایثار وفداکارینباشد انسان حتماًلنگه .پیداشدنش هم یعنی پیدا شدن ایثار ،گذشت ،فداکاری کاریست بسیار مشکل.این بحث ناقص است باید باز در این باره صحبت بکنم خدا توفیق عنایت فرماید خدا به زبان من بیاورد آنچه رضای اوست به فکر من بیاورد آنچه بتوانم این بحث را جابیندازم وعلی کل حال ٍ.خلاصه بحث امشب این شد منزل پنجم برای رسیدن به خدا برای رسیدن به کمال مطلق اینه که باید درخت فضیلت را در دل ما بکاریم.با حوصله بارورکنیم با خواست از خدا گریه وزاری وتوسل بارور کنیم از میوه او استفاده کنیم کاری مشکل اما اوجب واجبات.کتری مشکل در سرحدمحال اما اگر نباشد رستگار شدن دنیا وآخرتمان کاری است بسیار مشکل.