پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع درس:

شماره درس: 230

تاريخ درس: ۱۳۷۷/۱۲/۲۰

متن درس:

عرض کردم این انسان که به این دنیا آمده است اگر بخواهد به مقصود ، به مطلوب برسد باید منازلی را طی کند ، باید یک راه پر از رنج و پر از مشقت را طی کند که آن راه منازلی دارد و ازآن منازل باید بگذرد تا سر حد مطلوب برسد ، این زبان قرآن است ، یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه ، ای انسان تو در حرکتی ، حرکت پر رنج است ، حرکت پر مشقت است ، اما اگر صبر و استقامت داشته باشی ، اگر بتوانی از این منازل بگذری ، به مطلوب برسی ، منتها سیر خداست ، منتهی سیر مقصود از هدف این انسان که قرآن می فرماید هدف از خلقت این انسان خود من است ، واصطنعتک لنفسی همه اشیاء را برای تو خلق کردم اما تو را برای خودم ، خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی ، درباره این راه و منازل هفت گانه صحبت کردم و شش منزل از این هفت منزل را فی الجمله راجع بهش صحبت کردم.آنچه صحبت شد منزل یقظه ،منزل توبه ،منزل تقوی،منزل تخلیه،منزل تحلیه،منزل تجلیه.در این شش منزل در ماه مبارک رمضان ،بعد از ماه مبارک رمضان،البته فشرده،فی الجمله صحبت شد.بحث امشب به بعد راجع به منزل آخر است.منزل آخر به این معنا که می رسد به مطلوب می رسد به مقصود اما از حرکت نخواهد افتاد.از کمال نخواهد افتاد.لذا مثل استاد بزرگوار ما حضرت امام (رض) این منازل هفت گانه را مقدمه می داند.یعنی این منازل را طی کند تازه اول راه است.تازه اول حرکت است که بزرگان به آن می گویند حرکت مِنَ الحَقّ فی الحَق آنجا مقدمه است.آنجا دیگه تازه آن حرکتی است که مطلوب این انسان است .مقصود این انسان است وبالاخره این انسان از حرکت نخواهد افتاد از کمال نخواهد افتاد.تاخدا خدایی می کند این انسان زنده است به حیات خدا.وتا خدا،خدایی می کند این انسان سروکار دارد با مطلوبش با مقصودش وآن به آنرو به کمال است .آن به آن برای او روشن می شود چیزی که قبلاً برای او روشن نبوده است.آن به آن می رسد به جایی که قبلاً به آنجا نرسیده بود ولواینکه در بهشت باشد.ولودر بهشت عدن باشد.در بهشت رضوان باشد.ولو مقام عندالهی داشته باشدکه بالاتر از آنکه نا بتوانیم فرض کنیم در بهشت مقام عندالهی است.یعنی انسان برسد به جایی که بهشت برای او کوچک باشد و در بهشت خدا پیش خدا باشد.ولو آنجا هم باشد اما در حرکت است اما رو به کمال است .آن بهآن می رسد به جایی،روشن می شود برای چیزی که قبلاً روشن نبوده است.می رسد به جایی که قبلاً به آنجا نرسیده بوده است.یک وقتی به شما در ماه مبارک رمضان می گفتم که پروردگار عالم در بهشت گاهی سلام به بهشتی ها می کندکه در سوره یس آمده سَلامٌ قَولاً مِن رَّبِ الرَّحیم بهشتی ها روی آن تختهای کذایی،زیر آن درختهای سربه فلک کشیده پهلوی همسرهای کذایی در عیش است.برای آنکه آن عیش یک وقت آنها را سرگردان نکند خطاب می شود سلام علیکم. سَلامٌ قَولاً مِن رَّبِ الرَّحیم بواسطه آن سلام مدهوش می شود ،مست عالم ملکوت می شود.چندین هزار سال مست آن سلام است مدهوش آن سلام است.اما بالاتر از این هم هست .در روایات می گوید نامه،من نمی دانم نامه یعنی چه؟که از طرف پروردگار عالم خطاب می شود به بعضی از بنده ها.مِنَ الحَیِّ الذّی لا یَموت الی الحَیِّ لایموت این نامه از کسی است که زنده است و هرگز نمی میرد به کسی که زنده است هرگز نمی میرد.این انسان وضعش این است لذا در منزل هفتم اگر امشب صحبت کنم معنایش این نیست که وقتی به منزل رسید حد یَقفِ پیدا می کند.اینطور نیست که شما از تهران حرکت کنید مقصود شما اصفهان باشد برسید اصفهان دیگه در وطن باشید در مسافرت نباشید.نه.برفرض هم کسی بتواند به منزل هفتم برسد به قول حضرت امام (رض)تازه اول کار است.حالا بزرگان گفته اند منازل هفت گانه ذی المقدمه است،لقاذی المقدمه است اما ایشان می فرماید نه،همه اینها مقدمه برای اینکه برسد به چیز دیگری.برای اینکه برسد به جای دیگری.منزل هفتم که منزل لقاء است آنکه بزرگان گفته اند نه،بحث ما زمینه دارد ونه باید درمجالس عمومی درباره اش صحبت کنم.آنکه قرآن می گوید معنای لقایی که قرآن می گوید و24 جا هم در قرآن ذکری از آن شده این است که گاهی انسان می رسد به آنجا که هیچ چیزی،هیچ کسی در دلش نیست جز خدا.ولو اینکه در دنیاست .ولو اینکه مشغول کسبش ،مشغول تجارتش،مشغول درسش،مشغول کارش اما در همان وقتها هم که مشغول است چیزی ،کسی نمی تواند دل او را مشغول بکند.دل مال خداست.اِنَّ اللهَ یَحُولُ بَینَ المَرءوَ قَلبِه دل انسان مال خداست.اگرکسی دیگر ،اگر چیز دیگر در دل انسان باشد این غصب است.لذا اگر کسی غیر خدا چیزی،کسی در دلش باشد آن غاصب است.غصب کرده است خانه خدا را.باید پرده ها پاره شود.باید حجابها عقب رود خود ما هم حجابیم تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.این منیّتها،این خودیّتها،این اشتغالها همه همه حجاب است.بعضی اوقات می رسد به اینجا عبادات ما حجاب است.بعض اوقات می رسد به آنجا نماز ما حجاب است.ما باید این منازل را طی کنیم برسیمبه یک جایی که به قول قرآن شریف ولو در میان مردمیم اما در دل ما چیزی نباشد جز خدا.در سوره نور بعد از آیه نور این آیه آمده است :فی بیوتٍ اَذِنَ الله اَن تُرفع ویُذکر فیها اسمُه یُسَبِحُ لَهُ فیها بِالغُدُوُ وَ الاحال رِجالٌ لا تُلهیهم تِجاره ولا بَیعٌ عَن ذِکرِ الله.می فرماید یک افرادی هستند که من دست این را گرفته ام .و دارم اینها را می برمشان . فی بیوتٍ اَذِنَ الله اَن تُرفع کجا می برم؟به سوی خدا.ولو اینکه به مقام لقا هم رسیده است اما دست آنها را گرفته ام .اینها در حرکتند .اینها از مقامی به مقامی ،از رفعتی به رفعتی،از منزلی به منزلی اینها در حرکتند. فی بیوتٍ اَذِنَ الله اَن تُرفع اینها همیشه ذکر خدا می گویند،تسبیح خدا می گویند،به یاد خدا هستند،اینها کسانی هستند که در میان مردم اند،سروکارشه ،در کسبشه،در تجارتشه،در درسشه،اما در محضر خدا خود را می یابد. لا تُلهیهم تِجاره ولا بَیعٌ عَن ذِکرِ الله این جمله حضرت امام که مخصوصاً در آخر عمرشان در رسانه ها بارها می گفتند خیلی جمله بالایی است می فرمودند که همه جا محضر خداست .ما در محضر خداییم.باید بیابیم در محضر خداییم .بعضی از افراد چنین هستند.پرده ها پاره شده اند،حجابها پاره شده اند،توانسته است این منازل هفت گانه را بپیماید ،پیمودن این منازل هفت گانه یعنی دیدن خدا.البته نه با این چشم .این چشم که مادیات را می بیند.با چشم فطرت.با چشم توجه.با آن چشمی که امیر المومنین (س) می فرماید:کور باد چشمی که خدا را نبیند.ام یدعَینٌ ما تری.بعد می فرماید من هر چه می بینم اولش قبلش،بعدش خدا می بینم.چیزی در این عالم نمی بینم جزخدا.

به دریا بنگرم دریا توبینم به صحرا بنگرم صحراتو بینم

به هر جا بنگرم از کوه ودر ودشت نشان از روی زیبای تو بینم

انسان یک وقت می رسد به اینجا دیگه در کسبش است،در میان مردم است با این چشم مردم را می بیند ،کسبش را می بیند،درسش را می بیند.اما با چشم فطرت چیزی نمی بیند در جهان جز خدا.خوشا به حال اینها قرآن می فرماید مبارک بر اینها .حضرت موسی 10 سال زیر نظر حضرت شعیب شاگردی کرد .امتحان مهندسی از سنگ معدنی .بعد از 10 سال حضرت موسی بنا شد بیاید در منزلش. چند تا گوسفند ،خانمش،بچه هایش اینها آمدند در وسط بیابانهوا سرد،برف گرفت گوسفندها متفرق شدند خانمش درد زاییدن گرفت امتحان برای موسی جلو آمد .نمی شود انسان امتحان نشود.حتماً امتحان باید بشود.اگر بتواندنمره20 بیاورد قطعاً پاداش می گیرد.لذا بعد از آنکه مهیا شده بود برای رسالت این امتحان هم برای او جلو آمد.از دور آتشی دید به خانش گفت صبرکن من بروم برای تو آتشی بیاورم.آمد کوهطور خطاب شد که من خدای تو.اینجا مراء است.فَلَمّا اَن جاءَها نودیَ اَن بورِکَ مَن فی النّارِ وَ مَن حَولها وسبحانَ اللهَ ربَّ العالمین.گفت موسی مبارک باد برای تو.مبارک باد برای خانمت.خانمت که از دور می بیند وتو وترد شدی.که به او می گویند مقام عین الیقین ومقام حق الیقین.اما قبل از آنکه بگوید مبارک باد.باز در دل او چیزی بود که این چیز هم باید از بین برود.وبه فکر خانم ،به فکر زاییدن خانم ،به فکر بچه هایش خطاب شد فَخلَع نَعلَیک فاِنّک بالوادِ المُقدسِ طُوی موسی دیگه اینجا فکر زن وبچه غلط است.دیگه اینجا باید دل فقط وفقط برای خدا باشد.دیگه باید چیزی ،کسی در این دل نباشد جزمن فَخلَع نَعلَیک.این فکر راهم از دلت بیرون کن توکل برخدا بکن ،بدان اگر توکل بر خدا شد همه کارها درست می شود. خوب معلوم است وقتی همه اسبابها از بین رفت تازه اول ایجاد سبب است.اگه انسان بتواند حالت توکل پیدا بکند از همه چیز منقطع بشود تازه اول سبب تام.تازه اول اینکه همه کارهای او اصلاح می شودلذا خطاب شد فَخلَع نَعلَیک فاِنّک بالوادِ المُقدسِ طُوی بعد فرمود مبارک باد براین دل.بر دل خانمت که به مقام عین الیقین رسید مبارک باد برخودت که به مقام حق الیقین رسیدی .قرآن می فرماید مبارک باد برآن کسی که به مقام لقا برسد.البته مشکل است معلومه.کی می تواند منازل هفت گانه را طیکند؟

هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.

من خیال نمی کنم این شعر درست باشد آن خیلی ارادت به عطار داشته لذا ما نه واردکوچه شدیم نه او توانسته هفت شهر عشق رابگردد.کی می تواند از مقام یقظه به توبه،از توبه به تقوا،از تقوا به تخلیه برسد؟کی می تواند درخت رذالت را از دل برکند؟ دیگه منیّبت اصلاً نباشد ،دیگه نفسیّت اصلاًنباشد،دیگه حب به دنیا ،حب به شهوت جنسی وبالاخره این غرایز همه وهمه کنترل شده باشد.کی می تواند وقتی درخت رذالت را کند به جای آن درخت فضیلت غرس کند ،بارورکند،از میوه آن استفاده کند؟در سرحد محال است اما بالاخره انسان آمده برای اینکه به مقصود برسد.چون مقصود مهم است باید راه سخت باشد.بی رنج گنج میسر نمی شود . نمی شود انسان به گنج برسد آنهم گنج خدا اما همینطور مجانی معقول نیست.اگر طی کند معلوم است مقصود خیلی بالاست .یک آنش به دنیا وآنچه در دنیاست ارزش دارد،یک آن.اگه راستی برسد انسان به این مقام لقا حاضر است تمام دنیا را برا خاطر دو رکعت نماز شب بدهد .یک روایتی از امام صادق(ع) است می فرماید الرَّکعتان فی جَوفِ اللّیل اَحَبُّ الیَّ من الدُّنیا وما فیها.دو رکعت نماز شب برای من بهتر است از دنیا وآنچه در دنیاست.دیگه معلوم است این خوابش نمی رود،معلوم است این بالاترین لذتش این است که یک سبّوح قدوس بگوید.معلوم است بالاترین لذت برایش این است که یخ بشکند ،پشت پا به رختخواب بزند یک الله اکبر بگوید.به جوانها می گفتم حضرت مریم مرد،در وسط بیابان مرد،بی کس.حتی قبلش با پسرش از این غاربه آن غار،از آن غار به آن غار.در غار هم نتوانست برای اینکه در آن غار رفت گرگی خوابیده بود،در آن غار رفت پلنگی خوابیده بود بالاخره حضرت عیسی گفت خدایا یک غار هم نیست که من ومادرم در آنجا زندگی کنیم.روزه بود در وسط بیابان حضرت عیسی گفت من یک مقدار علف جمع بکنم.علف جمع می کرد برگشت مادر مرده بود.خوب مادر را غسل داد،کفن کرد،دفن کرد،روی قبر را پوشاند.حضرت مریم کجا رفت،پیش خدا.یعنی از مقام بهشت ،مقام عدن ،مقام رضوان ،قطعاً مقام عنداللهی .اما همین حضرت عیسی فرمود مادرجان می خواهی برگردی.زنده اش کرد.می خواهم برگردم.یعنی از مقام بهشت برگردم به این دنیا با این همه مشقتهایش.علف بیابان بخوره،خانه نداشته باشه،با گرگ وپلنگ دست وپنجه نرم کندمی خوام برگردم.برای چی؟برای اینکه روزه بگیرمدر روزهای بسیار گرم وضو بگیرم نماز شب بخوانم،در شبهای بسیار سرد.معلوم است یک الله اکبر برای حضرت مریم ارزش دارد به بهشت وآنچه در بهشت است.دیگه راستی می تواند بگوید

نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار چه کنم چیز دیگر یاد نداد استادم

استاد ازل انسان را خلق کرده برا این که الف الله نقش بسته باشد بر دل او.از همین جهت هم اگر خون را هم ببینن که الله الله نقش می بندد.سعید بن جبیر را سرش را بردیدند الله الله نقش بست روی زمین.معلوم است مزه دارد.حاضر است تمام هستی را بدهد بر یک اسم محبوبش همه شما شنیدید می خواستند حضرت ابراهیم را امتحانش کنند جبرئیل ومیکائیل هر دو آمدند با آن جاذبه .معلوم است جبرئیل جاذبه دارد،میکائیل جاذبه دارد،تو بیابان.یک کدام از آنها گفت سبّوح قدوس میکائیل گفت رَبُّنا وَ رَبُّ المَلائکه والروح.اسم خدا به اندازه ای حضرت ابراهیم متلاطم شد گفت ای کسی که اسم معشوقم را بردی یک مرتبه دیگر تمام هستی ام می دهم.دو دفعه گفت سبّوح قدوس اوگفت رَبُّنا وَ رَبُّ المَلائکه والروح گفت یک مرتبه دیگر خودم را می دهم حاضرم خودم مال تو.گفت سبّوح قدوس رَبُّنا وَ رَبُّ المَلائکه والروح گفت دیگه چیزی ندارم.مالم مال تو،خودم مال تو همه فدای اسم محبوبم.معلوم است انسان می رسد به اینجا.لا تُلهیهِم تِجارهٌ وَ لا بَیعٌ عَن ذِکرِالله. ما که خلق نشدیم برا تکرار مکررات، اگه این باشد ظلم است از طرف خدا العیاذ بالله. اگه خلقت انسان همین دنیا باشد وتکرار مکررات خوب معلوم است این عبث است این بیهوده است.اَم حَسِبتُم اَنّما خَلَقناکُم عَبَثاً وَ اَنکُم اِلینا لا ترجَعون. خیال می کنید همین دنیا! نیست یک مقامهای عالی برای انسان؟نیست آخرت برای این دنیا؟اگر این مقامها،اگر آخرت برای انسان نباشد بازیچه است. صد سال یک کسی در این دنیا ،خوب کارش چیست؟صبحی یک صبحانه ای بخورد برود سرکار .ظهری یک ظهرانه ای بخورد برود سرکار .شب برگردد یک شامی بخورد،یک خوابی برود.بعد دو دفعه صبحی از خواب پا میشه اول کار.فدا،پس فردا،یک تکرا مکررات.ما در این دنیا آنهایی که در رفاه باشند یک تکرار مکررات.آنهایی هم که در رفاه نباشند تکرار مکررات در غم وغصه ورنج ودرگره ها.دیگه باید این گره را باز کند هنوز باز نشده،گره دیگری روی کار می آید.این مشکل را تمام کند مشکل دیگری.انسان وقتی به این دنیا می آید یک گمشده دارد.همه شما که مخصوصاً جوانها،همه شما نشستید چنین است.وقتی که ممیز می شوید خوب را ازبد،این دنیا را تشخیص می دهید،گم شده دارید.خیال می کنید گم شده شما مثلاً زن گرفتن است یا زن شوهر کردن است.خوب همسر پیدا میشه می بینه گم شده پیدا نشد.گره ای که عذوبت بود رفت اما یک گره دیگر خیلی مهتر جلو آمد.خدا رحمتش کند یک واعظ خوبی در قم بعض اوقات شوخی می کردمی گفت کسیکه زن نداردمثل کسی است که کلاه ندارد،وقتی زن گرفت یک کلاه خوبی سراو می رود.خوب بله زن گرفتن همینطور ،شوهر کردنش هم همینطور.بعد تشکل خانه می دهد.خیال می کند تشکل خانه وخانواده وبچه واین هدف است.می رسدبه آنجا می بینه نه بابا گمشده چیز دیگر است پیدا نشد.خیال می کند مثلاًمال دنیاست این طرف بزن اون طرف بزن.اگر آدم خوبی باشد از راه حلال،اگر آدم لاابالی باشه از هر راه بشه یک تجارتخانه ای یک پولی یک استقلالی وبالاخره خانه ای زندگی.می بینه نه گم شده پیدا نشد.هی مرتب از این منزل به آن منزل،منزل مادیات،به هر منزل می رسد خیالمی کند گم شده است،به آن منزل که می رسد می بینه نه بدتر شد.می بینه هر کس بامش بیشتر برفش بیشتر.بعض اوقات اینچنین است خدا نکند اینچنین باشد.مثل کرم ابریشم در خود می تند تا خفه شود.هی مرتب از این مشکل به آن مشکل،از آن رنج به آن رنج،از این منزل مادی به آن منزل مادی تا بمیرد.بعضی اینجوره.اما بعضی می یابند.حالا یا در جوانی می یابد یا در مسنّی می یابد،بالاخره می یابد گم شده خداست.کار می کند زحمت می کشد گم شده پیدا می کند وقتی گم شده پیدا شد الا بِذِکرِ الله تَطمئنُ القلوب .این آیه شریفه یک آیه کوچکی است اما خیلی پرمعنا خیلی پرتاکید.می گوید انسان گم شده تو خداست.والا اگر تونتوانی خدا را پیدا کنی یک زندگی توام با غم وغصه،یک زندگی توام با اضطراب خاطر .یک زندگی توام با نگرانی .یک زندگی توام با چه کنم چه کنموبالاخره یک زندگی توام با یاس.گمشده را نتوانسته پیدا کندبعد می فرمایدانسان هیچ چیزی ،هیچ کسی نمی تواند تو را سیر کند جز خدا. الا بِذِکرِ الله تَطمئنُ القلوب اَلا اِنَّ اَولیاءَ اللهِ لا خوفٌ عَلشیهم ولا هُم یَحزَنون.آنهایی که راستی یافتند خدا را اینها دیگه غم وغصه ندارند.این افرادی که به مقام لقا می رسند یک نتیجه اش در دنیا این است یک زندگی منهای غم وغصه .یک زندگی منهای دلهره .یک زندگی منهای اضطراب خاطر .یک زندگی صددرصد سکونت خاطر.یک آیه ای در سوره انعام است این آیه خیلی آیه رساست برای جوانها.فَاَیٌّ الفَریفَین اَحَقُّ بِالمامنِ اِن کُنتُم تَعلمون.کی مستحق اینه یک زندگی منهای غم وغصه یک زندگی منهای اضطراب خاطر.یک زندگی منهای نگرانی،منهای یاس.کی مستحفش است؟ بعد خود قرآن جواب می دهد،می فرماید:اَلَّذین ءامَنوا وَ لَم یَلبَسوا ایمانَهُم بِظُلم آنهایی که ایمان دارند آنهایی که گناه ندارند،آنهایی که پیمودند راه را به مطلوب رسیدند به مقصود رسیدند،یابیدند خدا را بعد می فرماید:فای الفریقین احق بالامن ان کنتم تعلمون. الذین ءامنوا ولم یلبسوا ایمانهم بظلم.اُولئکَ لَهُم الاَمن وَ هُم مُهتَدون. اینها دیگه امنیت دارند اینها دیگه غم وغصه ، اضطراب خاطر ،یاس،نگرانی نیست.وَهُم مُهتَدون.اینها آنان هستند که خدا راه را به اینها نشان داد،به مطلوب رسیدند،به مقصود رسیدند.دست عنایت خدا روی سرشان است .این کلمه وَ هُم مُهتَدون خیلی معنا دارد.وقتی برسه انسان به مطلوب یعنی مقام لقا این اول نتیجه اش است.البته نتایج دیگر فراوان دارد.یک نتیجه اینکه در حد عصمت است.گناه معقول نیست بکند.دیگه گناه چی؟دیگه کی می تواند او را گول بزند؟چی می تواند او را گول بزند؟دیگه شیطان کاربرد با این ندارد؟دیگه قرآن می فرماید آن کسی که رسیده باشد به اینجا شیطان غلط می کند که با این کار داشته باشد.نمی تونه کار داشته باشه.دیگه می رسد به آنجا که می تواند بگوید اگر دنیا را به من بدهندبگویند یک گناه بکن نخواهم کرد؛اتفاق هم افتاده است .حضرت آیت الله آقای اشنی که یکی از مدرسین وعلمای اصفهان بود،ایشان منبر می رفتند،منبرهای ایشان هم خیلی خوب بود.ایشان برای من تعریف می کردند من مدتی شاگردی ایشان کردم وایشان یک لطف خاصی به من داشت.یک روزی به من گفت که من با مرحوم آیت الله العظمی آقای آسید احمد خوانساری ،آن مرجع تقلیدی که به قول حضرت امام از نظر علم وعمل پیش همه حالش معلوم بود.بالا بالا بود.رسیده بود به یک مقامهایی گفت من با ایشان از قم می رفتیم خوانسار.می گفت در وسط راه بچه آقای خوانساری از مادرش آب می خواست و زن آقای خوانساری آب به او داد.آقای خوانساری در ماشین از زنش پرسید که این آب کجا بود؟گفت وقتی که ماشین ایستاد می رفتم آفتابه را آب کردم ،آب پیشم بود،این آب را به بچه دادم.مرحوم آقای اشنی به من می گفتند یک وقت دیدم مثل مارگزیده این آقای خوانساری بنا کرد به خود پیچید.رنگشان زرد شد،گفتم آقا چه تونه ؟گفت راستش اینه قم وقتی که ما بارها را وزن می کردیم این آفتابه آب نداشت من گذاشتم روی این وآفتابه خالی بود.در وسط راه این آفتابه پر از آب شد،بار ماشین سنگین شد من این آب را جوابش را به کی بدهم؟این شوفر که کاره نیست صاحب ماشین کیه؟چه جوریه ؟برگردم قم ؟چه جور برگردم؟ برنگردم این حق الناس را چه بکنم؟هر چه گفتم آقا طوری نیست،گفت طوری نیست چیه ؟مگه میشه حق الناس را جواب داد.طوری نیست چیه؟ گفت می نالید ومی گفت طوری نیست چیه؟خوب بله وقتی برسه راستی به مقام لقاء دیگه همه چیز پیش او چیه؟ دیگه حق الناس دیگه اینه.وَ الله لَو اُوتیتُم اَقالیمَ السَّبعَه وما تَحتَ اَفلاکَها اَلا اَن اَعصِیَ فی نَملَهٍ اَصلِبها جلبَ سعیدهٍ ما فَعَل.اینه.امیر المومنین تونهج البلاغه می فرماید به خدا قسم اگر عالم هستی را به من بدهند،نه فقط این کره زمین را ،عالم هستی را به من بدهند،بگویند ظلم کن به یک مورچه و پوست جو را بیجا از دهن مورچه بگیر من که علی هستم نمی کنم.بعضی اوقات انسان راستی چون نرسیده است به این مقامها مسخره می کند.مرحوم آیت الله آقای آشیخ جواد تهرانی که یکی از علمای بزرگ مشهد بود.معلم اخلاق بود.پیرمردهای جلسه ،مسن های جلسه شاید خدمت ایشان رسیده بودند عالی بود ،خیلی بالا بود.می گفتند یک روز آقا آمدند مدرسه ،اما دو دفعه رفتند خانه و برگشتند،هر چه اصرار کردند نمی گفتند بالاخره به یکی از رفقا گفته بود راستش اینه اومدند دیدند به لباسم یک مورچه است،دیدم مورچه را از خانه آوردم تا اینجا ،این حالا سرگردانه ،من برگشتم مورچه را به منزلش برسانم برگردم .خوب رای ما اینا مسخره است دیگه ،اینا سنگینه،اما آنکه راستی علی گونه است .آن که راستی رسید،به اینجا که می تواند بگوید .وَ الله لَو اُوتیتُم اَقالیمَ السَّبعَه وما تَحتَ اَفلاکَها اَلا اَن اَعصِیَ فی نَملَهٍ اَصلِبها جلبَ سعیدهٍ ما فَعَل.نمی تونه ببیند یک مورچه را این سرگردان کرده است.خدایا چه خوش است،چه مزه دارد افراد به اینجاها برسند،به مطلوب برسیم،به مقصود برسیم،مزه دارد.اما مشکل است.اما مشکل است.خدایا به دم مظلوم قسمت می دهیم به دم مظلوم قسمت می دهیم، به دم مظلوم قسمت می دهیم،تو باید دست ما رابگیری در هر حال دست ما را تو بگیر.

 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group