موضوع درس:
شماره درس: 238
تاريخ درس: ۱۳۷۸/۲/۳۰
متن درس:
قبل از آنکه وارد بحث بشوم نکته ای را لازم است تذکر بدهم و بعد وارد بحث شوم این سخن را نیز از مقام معظم رهبری سخنرانی جالبی بود و من از طرف روحانیت از طرف همه شما عزیزان از ایشان تشکر می کنم جملاتی به کار رفته است بسیار پر محتوا و بسیار ارزنده است می فرمایند که:نزاع در اینکه نظارت استوصبی است یا نه این یک نزاع بی معنا و بی ریشه است واین نزاع بی معنا نزاع بی ریشه برای چه آمده است برای تضعیف شورای نگهبان، تضعیف شورای نگهبان چرا برای نفوذ کردن افرادی که مخالف این نظام مخالف امام و مخالف اسلامند در قانون گذاری بیاید نفوذ کند و خواه نا خواه بالاخره منجر شود این اسلام عزیز این نظام مقدس خنثی شود چنان چه در صدر مشروطیت جنان کردند و به عبارت دیگر این زمزمه اینکه این استصوابی نباشد یعنی زمزمه براندازی این نظام جمهوری اسلامی اصل این حرف همین طور که ایشان فرمودند که این نظارت آیا استثبابی است یا نه یک نزاع بی ریشه یک نزاع بی معناست به هر آدم عامی بگویند به هر بچه ای بگویند شورای نگهبان یعنی چه؟ برای چی این عطیه از طرف امام در قانون اساسی آمده است می گوید از لفظش معلوم است شورایی که نگهبان قوانین است که قانون ضد دینی قانون ضد اسلام در مجلس نباشد شورای نگهبان از اسمش معلوم است نگهبان این است که ریاست جمهوری دولت ضد دینی، ضد این نظام نباشد لذا ما نزاع کنیم در اینکه استثبابی است یا نه مثل این است که نزاع کنیم شورای نگهبان، نگهبان است یا نه معلوم است یک نزاع بی ریشه ای یک نزاع بی معنا یک نزاع لفظی استو نباید این نزاع ها در جمهوری اسلامی باشد اما متأسفانه به قول مقام معظم رهبری برای تضعیف این نظام برای براندازی این نظام این نزاع ها را دشمن در میان ما می اندازد و متأسفانه از حلقوم و قلم دوست این نزاع ها منتشر می شود و این کمال تأسف را دارد اما بالاخره هست و همه مان باید مواظب باشیم همه مان باید متوجه باشیم هر در گرانبهایی را که از اسلام گرفتند برای خاطر بی تفاوتی مردم بی توجهی مردم بوده است. و در وضع فعلی توجه همه ما مخصوصاً جوان ها یک امر ضروری است گرچه الحمدالله آن کسی که به نام ولایت فقیه هستۀ مرکزی این نظام بوده وهست همیشه توجه داشته است حضرت امام آن جا که باید تلطف کند تلطف می کرد آن جا که باید حرف بزند حرف می زد آن جا که باید تشر بزند تشر می زد و در این ده ساله هم مقام معظم رهبری پا جا پای حضرت امام آن جا که باید حرف بزند حرف می زد حرف زده است آن جا که باید تلطف کند نصیحت کند تلطف کرده است نصیحت کرده است آن جا هم که باید تشر بزند تشر زده است به علی کل حالٍ واجب بود، لازم بود من از ایشان تشکر کنم واز طرف شما هم از ایشان تشکر می کنم و خد ارا قسم می دهم به حق حضرت ولی عصر(عج)وجود مبارک ایشان را از همه آفات و ولیات حفظ فرماید و به همه ما توفیق توجه و توفیق نظارت وتوفیق حفظ از این نظام را عنایت بفرماید.
بحث ما که در ماه مبارک رمضان بوده است و ناقص مانده است درباره انسان در قرآن بود بحثی که امشب با شما دارم تتمه آن بحث است و چند جلسه ای هم طول
می کشد اما بحثی است بسیار ارزنده مخصوصاً برای جوان ها مخصوصاً برای کسانی که می خواهند سیر و سلوک داشته باشند از نظر قرآن این انسان یک حرکتی دارد بنام حرکت بسوی الله (یا ایها الانسان اِنک کادحٌ الی ربک کدحاً فمُلاقیه) ای انسان هر که باشی هر چه باشی بدان در حرکتی، حرکت پر رنج حرکت پر مشقت پیمودن راه بسیار خطرناک دارای جزرومد دارای خارهای فراوان گردنه های فراوان ناامن به تمام معنا تو در چنین حرکتی هستی اما اگر این حرکت را پیمودی اگر صبر و استقامت در این حرکت داشتی اگر گردنه ها را پشت سر گذاشتی اگر توانستی در این نا امنی ها از این گردنه ها بگذری منتهای سیر خداست و مُلاقیه که در آیه دیگر می فرماید:(انَّ الی ربک الرجعی) ای انسان منتهای سیر خداست در آیه دیگر می فرماید:(وَ امنَّ الی ربک المُنتهی) ای انسان منتهای سیر پروردگار توست منتهای سیر خداست و معنای منتهای سیر خدا:یعنی انسان در همین دنیا می تواند به یک مقامی برسد که دل او عرش خدا شود به یک مقامی برسد که بیابد خدا را ببیند خدا را بشنود کلام خدا را و بالاخره برسد به آن جا که سر وکار داشته باشد با خدای متعال به عبارت دیگر برسد به آن جا که هیچ چیزی هیچ کسی نتواند آن را مشغول کند جز خدا همان که در ماه مبارک رمضان می گفتم اصلاً انسان خلق شده برای همین و نمی شود لذتی برای انسان فرض کرد جز همین ما بقی لذتها، لذت نماست نه لذت دفع عَلَم است نه لذت و اگر هم بخواهیم بگوییم لذات حیوانی است نه انسانی بالاخره برای انسان لذت نیست آن که می شود بگوییم لذت این انسان همین است این دنیایش است آخرتش هم اگر راستی بتواند در این دنیا برسد به مقام عنداللهی دیگر آن جا هم جای او بهشت نیست جاب او عندالله است (ان المتقین فی جناتٍ و نَهَر فی مَقعَدِ صدقٍ عند مَلیکٍ مُقتَدِر) آن که راستی پیموده است راه را آن که رسیده است به آن جا که علاوه بر تقوای چشم و گوش علاوه بر تقوای جوارحی تقوای دل پیدا کرده است خدا را در دل آورده است به عبارت پیغمبر اکرم دلش را عرش خدا کرده است این، این طور نیست که در آخرت بهشت جای او باشد نه بهشت برای این کوچک است (ان المتقین فی جناتٍ و نَهَر فی مَقعَدِ صدقٍ عند مَلیکٍ مُقتَدِر) این پیش خداست آن جا سر و کار دارد. با او سر و کار دارد اگر جوان ها یادشان باشد یک روایتی از مرحوم دیلمی در ارشاد نقل می کردند مرحوم دیلمی این روایت را در آخر ارشاد به نام روایت معراجیه آورده است روایت خیلی مفصل است در وسط این روایت پروردگار عالم خطاب کرد به رسول گرامی که یا رسول الله در بهشت یک افرادی را دارم که لذت اینها حرف زدن آنها با من است یا رسول الله به اینها می گویم بگذار بهشتی ها در نعمت خود متنعم باشند بهشتی ها از خوراکشان از پوشاکشان از مسکنشان از حورالعینشان لذت ببرند لذت شما حرف زدن من با شما، حرف زدن شما با من باشد خطاب شد یا رسول الله من به اینها نظر دارم در هر نظری به اینها سعی وجودی می دهم که در روایت دارد مُلک اینها را زیاد
می کنم یعنی از نظر معرفت از نظر دل از نظر معنویت یک قدم بالاتر در هر نظری یک قدم بالاتر و آن جا تکامل هست اما حد هم ندارد هر چه قدم بالاتر باز جا دارد تا خدا خدایی می کند این در حرکت استکمالی است دیگر نه این می میرد نه خداوند این متوقف میشود نه معشوقش خدا این انسان است اگر کسی بخواهد این راه را بپیماید یعنی این جمله قرآن را اگر کسی بخواهد جامه عمل بپوشاند (یا ایها الانسان انک کادحٌ الی ربک کدحاًفمُلاقیه) را بخواهد جامه عمل بپوشاند به عبارت عرفانی اگر کسی بخواهد سیر وسلوک داشته باشد چه کنم1-این راه مرکب می خواهد به قول علمای علم اخلاق این راه بُراق می خواهد پیغمبر اکرم بدون براق بروند پیغمبر اکرم معراج رفتند رسیدند به جایی که به جز خداوند و او نبود جز میم امکانی جز میم احمد رسیدند به آن جا ( فَتَدَلی فکابَ قوبَ غوسین اواَدنی) هیچ فاصله ای بین او و خدا نبود جز او خالق بود او مخلوق و او واجب بود آن ممکن و به قول بزرگان آن میم امکانی فاصله بود به این اندازه معلوم است که هم پیغمبر اکرم قدرت این را داشتند بدون براق بروند هم جبرئیل قدرت این را داشت که بدون براق ببرد و بالاتر از اینها خدا قدرت داشت بنده اش را بدون براق ببرد اما براق آمد براق چیه نمی دانم وضعش کدام است و چه جور بوده ا ز نظر ماهیت از نظر وجود نمی دانم اما بالاخره می دانم یک مرکبی بوده پیغمبر اکرم سوار آن مرکب شده رفته است آسمان اول و دوم و سوم رسیده است به عرش رد شده است رسیده است به مقام حزب اللهی رسیده است به آن جا که دیگه هیچ فاصله ای بین او و خدا نبوده است جز میم امکانی اما چرا برای او براق آورده شد برای اینکه به ما بگویند تو هم می توانی سیر کنی
می توانی عروج کنی اما براق می خواهی و ما دیگه این جور نیست که بگوییم بدون براق می شود پیغمبر اکرم بدون براق می شد اما آن سنبل است آن اسوه است آن سرمشق است برای اینکه ما بدانیم براق می خواهیم خوب براق این راه چیه؟ جسم ما در مقابل روح ما، ما جسم داریم روح داریم ملائکه روح دارند جسم ندارند حیوان ها جسم دارند روح ندارند امتیاز ما از همه موجودات این است که ما مرکبیم از جسم و روح این جسم ما براق ماست برای عروج ما از همین جهت ملائکه هیچ استکمال ندارند برای اینکه براق ندارند همین پیغمبر اکرم وقتی به معراج رفتند بالاخره رسیدند به یک جایی که از عرش رد شدند از لوح و قلم رد شدند جبرئیل با او بود یعنی مقام جبرئیل از حَمَلۀ عرش بالاتر از لوح و قلم بالاتر اما یک وقت رسید به یک جایی که جبرئیل متوقف شد گفت: جبرئیلا اندر پی ام، گفت: رو رو من حریف تو نی ام دیگه نشد این انسان می تواند از جبرئیل پران شود می تواند از او هم بالاتر شود براق
می خواهد براق جسم او چون جبرئیل ندارد استکمال ندارد همه ملائکه که آن ملائکه ای که در آسمان اول ملائکه در آسمان دوم، چهارم برود بالا حَمَله عرش و برود بالا عزرائیل، اسرافیل و جبرئیل اینها همه یک حد محدودی است و در این حد محدود متوقف اند دیگه این جور نیست که مثلاً حَمَلۀ عرش با آن همه مقامی که دارند اینها روز به روز استکمال پیدا کنند عبادتشان را می کنند مثل ما نیستند که ال عیاذ بالله مخالفتی باشد عبادتشان را صد در صد می کنند فرمان صد در صد اطاعت می کنند اما در حالی که اطاعتشان را فرمانشان را صد در صد دارند اما استکمال ندارند این انسان است که به قول صدر المتعلحین رضوان الله تعالی علیه آن وقتی که به دنیا می آید یک حیوانی بیش نیست اما اگر راستی رفت سیر وسلوک کرد می رسد به آن جا که از جبرائیل پران شود یک حیوانی بیش نبود اما این حیوان آدم شد این آدم از جبرئیل برتر شد و بالاخره رسید به مقام عنداللهی این جسم ما جسم ما براق ما حیوان ها روح ندارند از دایره بیرون اند ملائکه براق ندارند از دایره استکمال بیرون است و شاهکاری که خدا در خلقت ما انجام داده است مرکب از روح و جسم لذا روح ما بواسطه جسم ما استکمال دارد لذا اول چیزی که باید همه مان اگر می خواهیم سیر و سلوک داشته باشیم اگر می خواهیم به جایی برسیم باید مواظبت از این جسم داشته باشیم چنان که شما مواظبت از اتوموبیلتان دارید و الاّ اتوموبیل شما قراضه می شود نمی تواند شما را به جایی ببرد مواظبت از این جسم مثل اتوموبیل لازم است، واجب است. اگر به او بنزین ندهند آب ندهند خوراک ندهند مواظبت می کنند به منزل نمی رسانند این جسم هم چنین است باید مواظبت کنیم مواظبت از این جسم باید آن حد متوسط در آن مراعات شود یعنی باید بخورد، باید بیاشامد، باید مسکن داشته باشد، باید اطفای غریزه جنسی کند اما (کُلو و شربو و لا تُسرفو انَّ الله لا یحب المُسرفین) این حد وسط تجمل گرایی باشد منجر می شود به بطالت و بدبختی نخوری، نخوابی، نداشتن زن، نداشتن شوهر باشد منجر می شود به عزلت منجر می شود به زمین گیر حد وسط باشد این
می شود یک براق برای حرکت لذا آن که الان به جوان ها سفارش می کنم این است که باید این حد توسط را به جسم یاد داد این جسم ما وضعش عجیب است به هر جوری که با او رفتار کنیم همان جور عادت پیدا می کند مرتاضین هند می توانند در شبانه روز با یک مغز بادام زندگی کنند می کنند به تجربه اثبات شده کردند، شده است چنان چه می تواند به اندازه ای بخورد که نتواند راه برود اگر عادتش دادیم به حد توسط عادت پیدا می کند اگر پرخوری، پرخوابی، تنبلی و بالاخره در غریزه جنسی افراط گری معلوم است به جایی نمی رسد بدبخت می شود زمین گیر می شود اگر هم اصلاً خوراکش ندهیم از نظر غرائز آن هم زمین گیر می شود آ ن هم به درد سیر و سلوک نمی خورد در قرآن شریف آیات فراوانی هست راجع به این مطلب و من جمله این آیه (دابتغ فی ما اناک الله الدار الاخره و لاتنس نصیبک من الدنیا) انسان مواظبت روحت باش خیلی بالا اما جسم را فراموش نکن [ ] فراموش کردنش غلط است اما غلط بالاتر اسرافگری راجع به جسم انسان در هر چه اسرافگری شد زمین گیرش
می کند در غریزه جنسی باشد زمین گی می شود در حُب به مال و حب به ریاست باشد زمین گیر می شود در پرخوری و در تنبلی باشد زمین گیر می شود اگر هم تفریط باشد زمین گیر می شود چه باید کرد حد توسط و اسلام عموماً در همه چی به ما سفارش می کند این حد وسط رادر هر چیزی فراموش نکن حتی در عبادت اسلام راضی نیست که بیش از حد توسط ما عبادت بکنیم یک روایتی از امام صادق نقل
می کنند این روایت خیلی عجیب است معنا کردنش هم کار مشکلی است امام صادق می فرمایند: منمشغول نماز بودم نماز مستحبی اخم کرده بودم و نماز می خواندم بابام امام باقر سلام الله علیه رسیدند یک نگاهی به من کردند فرمودند که: پسر جانم آن کسی که خیلی را قبول می کند کم را هم قبول می کند حد توسط را فراموش نکن چقدر عالیه فقط در خوردن اسلام نه فقط در استراحت فقط که حد وسط نه اسلام
می گوید: در عبادت هم حد وسط در گفتن حد وسط در نگاه کردن حد وسط در نشست و برخاست حد وسط در جمع کردن مال حد وسط در ازدواج حد وسط حتی در حد وسط این افراط غلط است تفریط غلط است جوان ها یک آیه ای در سوره فرقان است هفت، هشت، ده تا آیه در آخر سوره فرقان علامت مؤمن است یکی از آن ایات این است (الذین اذا اَنفقوا لَم یُسرفوا و لَم یقتُروا و کان بین ذلک قَواما) مؤمن آن است وقتی هم که انفاق می کند حد وسط را مراعات می کند در خرج و مخارج زندگی حد وسط مراعات می شود حتی در انفاق در راه خدا حد وسط مراعات
می شود افراط گری حتی این جا هم غلط است می شود بالاتر از انفاق ما ثوابی داریم خیلی ثواب بالاست از حج عمره ثواب بالاتر است اما همین اگر بخواهد افراط گری کند یک روایت داریم که یک کسی همه مالش را در راه خدا داده بود مُرد شب زن و بچه اش محتاج بودند پیغمبر اکرم نمازش را خوانده بود خبر دادند به پیغمبر اکرم که زن و بچه این چیز ندارند شما امشب شام اینها را بدهید پیغمبر فرمودند: اگر من
می دانستم چنین کرده نمازش را نمی خواندم افراط گری چرا؟ اگر خمس ندهد، زکات ندهد انفاق نکند جهنم است اگر هم بدهد به اندازه ای که دیگه خود زمین گیر شود و مثل صحابی زن و بچه محتاج شوند این هم جهنم است برای اینکه افراط این راه رسیدن به سعادت نیست تفریط راه رسیدن به سعادت نیست این بحث ناقص است. یک روایت بخوانم پیغمبر اکرم برای اینکه به همه بفهماند اسلام یعنی حد وسط در همه چی یک خطی کشیدند پهلوی این خط ها، خط کشیدند. بعد فرمودند: این راه بهشت راه مستقیم همین که در حمد (اهدنا الصراط المستقیم) این صراط مستقیم یکی صراط امیرالمؤمنین سلام الله علیه است باز همان صراط معتدلی یکی صراط اسلام است. یعنی همان صراط معتدل و بالاخره خالی از افراط و تفریط فرمودند: این راه مستقیم این راه بهشت همان آن راههایی که پهلو کشیدند یا افراط به جهنم یا تفریط به جهنم راه افراط راه تفریط کسی را به جایی نمی رساند نه سعادت دنیا نه سعادت آخرت آن انسان را به جایی می رساند راه مستقیم: راه مستقیم همان که خدا
می فرماید:(الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواماً)