پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع درس:

شماره درس: 44

تاريخ درس: ۱۳۷۶/۲/۱۰

متن درس:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح‏لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

بحث هفته گذشته درباره فعاليت و كار بود. ديگر حالا كار فرهنگى باشد مثل كار ما، كار توليدى باشد مثل كار زارع‏ها كار توزيعى باشد مثل تجار و كاسب‏ها يا كار خدماتى باشد مثل كار ادارى‏ها. «كار و فعاليت» و كار اجتماعى باشد مثل كار جبهه‏ها، تبليغى باشد مثل كار پيغمبرها، چيزى كه يَصْدُقُ بر اينكه كار.

در اين دستورالعمل هر كسى كارى دارد و اين دستورالعمل براى او است. «ان لك فى النهار سبحا طويلاً» يعنى بايد مثل اميرالمؤمنينسلام‏اللّه‏عليه كه در نهج‏البلاغه درباره على(ع)گفته شده كه «عابد بالليل و اسدٌ بالنهار» در شب يك عابدى بود آن هم چه عابدى. همان «قم الليل الا قليلا نصفه او نقص منه قليلا او زد عليه و رتل القرآن ترتيلا» اميرالمؤمنين در شب اينگونه بود. خود پيغمبر اكرم(ص) در شب چنين بود. نماز عشاء را مى‏خواندند. نافله عشاء را مى‏خواندند. بلافاصله مى‏خوابيدند. سابقا رواياتش را در فقه خوانديم. بلافاصله مى‏خوابيدند. ديگر نصفه شب بلند مى‏شدند يك مقدار نماز مى‏خواندند. يك چرتى مى‏زدند. دو دفعه يك مقدار نماز مى‏خواندند يك خوابكى مى‏رفتند كه ديگر دو ساعت سحر به آن طرف تا اوّل آفتاب ديگر بيدار بودند، بلكه بيدار بودند تا اگر مى‏شد يك خواب قيلوله‏اى مى‏رفتند و الّا نه. خوب اين شب پيغمبر اكرم(ص) بود. امّا روزش جدا يك شيرى بود در كار كردن و در تبليغ كردن. اگر آن سيزده سال در مكه بود از همان صبح شروع مى‏كرد. در حالى كه نمى‏شد و نمى‏گذاشتند جلو برود امّا بالاخره مو مو مى‏رفت. و اگر هم اميرالمؤمنين بود همين بود. در شب آن همه عبادت كه من نمى‏دانم تا چه اندازه درست باشد كه نسبت مى‏دهند به اميرالمؤمنين، به بعضى از ائمه طاهرين(ع)، كه مثلاً هزار ركعت نماز مى‏خواندند. حالا اينها چطور بوده است؟ آيا از باب طى اللسان بوده است؟ مى‏شود درست كرد. امّا به حسب عادى بگوئيم شبانه‏روز هزار ركعت نماز مى‏خواندند گاهى كه كار نداشتند. و الّا على الظاهر شبش را نمى‏شود. ولى على كل حالٍ هزار اگر از باب تأكيد باشد و اينكه خيلى نماز مى‏خواندند خيلى مشغول بودند و على كل حالٍ همان قم الليل إلا قليلا نصفه او انقص منه قليلا او زد عليه يعنى به قدر امكان. شب را عبادت مى‏كردند. امّا همين كه عابدٌ بالليل به اندازه امكان عبادت مى‏كرد اسدٌ بالنهار ديگر اگر كار تبليغى بود اسدٌ بالنهار اگر كار جبهه بود اسدٌ بالنهار اگر كار توليدى بود اسدٌ بالنّهار. اميرالمؤمنين(ع) در مدت بيست و پنج سال بيست و شش مزرعه آباد كرد. حتى قنات و چاه كندند و مابقى ائمه طاهرين(ع) هم همين طور. اگر كار خدماتى بود آن روز را كار خدماتى انجام مى‏دادند. كه معمولاً ائمه طاهرين(ع) از پيغمبر اكرم(ص) تا آخر ـ كه از روايات فهميده مى‏شود ـ كه اينها در روز هم كار فرهنگى داشتند هم كار توليدى داشتند هم كار توزيعى و خدماتى داشتند. مخصوصا كار خدماتى و فعال بودند و روى اين فعاليت كه سيره اينها هم بوده است قرآن هم پافشارى مى‏كند. شما مى‏دانيد كه پانصد آيه ظاهرا پانصد و چهار آيه روى عمل صالح پافشارى دارد «الذين امنوا و عملو الصالحات» و اين آيه و «من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤمن» اينها معنايش اين نيست كه نماز بخواند قرآن بخواند معنايش يك معناى عامى است «كار شايسته»، اين كار شايسته عبادت باشد، كار فرهنگى باشد، كار توليدى باشد، كار توزيعى باشد يا كار خدماتى باشد. خوب همه اينها مصداق عمل صالح است و اين كه مفسرين معمولاً گفته‏اند «الذين امنوا و عملو الصالحات» يعنى نماز اين على الظاهر درست نيست. يعنى عبادت. يعنى عبادتِ در مقابل كارهاى فرهنگى و اجتماعى همانكه شب بايد انجام داد. اين ظاهرا وجهى ندارد. آنكه وجه دارد اينكه «الذين امنوا و عملو الصالحات» و «من عمل صالحا او ذكر او انثى و هو مؤمن» يَصْدُقُ اينكه اين عمل صالح است: «كار شايسته» خوب اگر كار شايسته شد اگر نماز باشد ثواب دارد. اگر كار فرهنگى باشد، «فكر ساعة خير من عبادة سنة» اگر كار توليدى و توزيعى باشد «من كاد لعياله كالمجاهد فى سبيل اللّه‏» و براى زن «جهاد المرأة حُسن التعبُّد» كار خدماتى باشد يك گره گشودن از بيست حج و بيست عمره ثوابش بيشتر است. و معنا ندارد كه ما بگوئيم يعنى عبادت. همه‏اش مى‏شود عبادت. اگر كار شايسته شد اين «فلنحينه حياة طيبه و ننجزينهم اجرا باحسن ما كانوا يعملون.» دنياى انسان را آباد مى‏كند. زندگى طيب مرهون كار و فعاليت، زندگى طيب‏تر در آخرت مرهون كار و فعاليت. و عملوا الصالحات را به عبادت تخصيص ندهيد. يعنى به تعبديات، نه؛ اگر عرض مرا بپسنديد پانصد و چهار مرتبه در قرآن سفارش به كار شده است. كار شايسته در مقابل كار غيرشايسته. اگر كار عرف‏پسند باشد شرع امضاء كرده باشد، به عبارت ديگر اگر كار شرع‏پسند باشد، اين حيات طيب مى‏دهد هم در دنيا؛ در آخرت هم حيات طيب‏تر مى‏دهد. و اين ثوابهايى كه بر كار خدماتى بار شده است بر كار توسّلى ديگر بار شده است. اين همه سفارشى كه روى زراعت شده كه سيره ائمه طاهرين(ع) بوده كه موسى بن جعفر(ع) را مى‏گويد عرق سر تا پايشان مى‏ريخت و بيل مى‏زدند. گفتم يابن رسول‏اللّه‏ ديگران كجايند؟ چرا شما؟ بدهيد بيل را به من. فرمودند اين كار سيره اجدادم هست. سيره جدم رسول‏اللّه‏، سيره پدرم اميرالمؤمنين و مابقى. و من دلم مى‏خواهد كه پروردگار عالم مرا به اين حالت ببيند. كه شايد مرحوم كلينى بيش از هفت هشت ده روايت، علامه مجلسى بيش از صد روايت در اين باره اينطورى نقل مى‏كند. و بالاخره در مقابلش تنبلى. طلبه باشد يا كاسب. بى‏سواد باشد يا باسواد. «ابغض الناس عنداللّه‏ البطّال» «ابغض الناس عنداللّه‏ النوّام» «ابغض الناس عنداللّه‏ الاكول» پرخور، پرخواب، بطّال معلوم است كه اينها مبغوض‏ترين افراد پيش خدا هستند و نه خير دنيا دارند نه خير آخرت. كه در روايات هم دارد كسى كه بطال باشد بى‏عار باشد، تنبل باشد، بى‏كار باشد نه خير دنيا دارد نه خير آخرت و راستى هم مبغوض است. بسيارى از مفاسد، 50 درصد يا بيشتر از همين جاها سرچشمه مى‏گيرد. اگر اين مجالس كه غيرطلبه‏ها دارند كه در آن مجالس كار ناشايسته مى‏كنند نظير قمار و نگاه فيلم شهوت‏انگيز و... به جاى اين يك كار فرهنگى مى‏كردند ببينيد چقدر عالى مى‏شد. اگر آن‏شب را يك كار خدماتى مى‏كردند چقدر خوب بود. و على كل حالٍ نگذريد از اينكه «ابغض الناس عنداللّه‏ النوّام» خوب معلوم است هرچه بخوابد باز هم خوابش مى‏آيد. خواب اندازه دارد. يك طلبه شش ساعت خواب بس است ديگر، بس است!! نمى‏گويم كمبود خواب بايد باشد. نه، كمبود خواب نبايد باشد. كم‏خورى نبايد باشد. امّا پرخورى، همين مرض چاقى كه الان دچار همه شده است. خوب كم بخور نه رژيم مى‏خواهد نه چيز ديگر، كم بخور. اينكه پيغمبر اكرم(ص) فرموده است وقتى سر سفره مى‏نشينى گرسنه باش وقتى از سر سفره پا مى‏شوى گرسنه باش. تمام چاقى‏ها رفع مى‏شود. مى‏شود روى حساب و نه ضعفى برايش پيش مى‏آيد نه چيز ديگرى. آدم نوام هميشه كسل است. و هميشه خوابش مى‏آيد و خير دنيا و آخرت از او گرفته مى‏شود. چقدر عالى است انسان بين الطلوعين برود دنبال اين رودخانه خلوت، چقدر خوب است چقدر عالى است. خوب بجاى اينكه بخوابد آنهم بين الطلوعين معلوم است نه خير دنيا دارد نه خير آخرت. مرض‏ها يكى پس از ديگرى سراغش مى‏آيد و نمى‏داند از كجا سرچشمه گرفته، بعدش هم كارش از دست مى‏رود. بين الطلوعين برويد دنبال رودخانه راه برويد. اين دنبال رودخانه را كه ديگران گرفته‏اند شما برويد بگيريد. زن‏هاى چادرى بروند تا اين زن‏هاى جلف بروند گُم شوند بروند در لانه‏شان. يا لااقل بيايند همگام آنها بشوند آنها با چادر اسلامى اين عمامه‏ها بروند دنبال رودخانه تا اينكه اين سگ‏بازها با سگ‏شان بروند در لانه جاسوسى و لانه بدبختى‏شان. على كل حالٍ اين را مى‏خواهم بگويم نوام خير دنيا و آخرت ندارد. بطّال خير دنيا و آخرت ندارد. اكول خير دنيا و آخرت ندارد. و ابغض الناس عنداللّه‏ الاكول و البطال و النوام و ما بايد از بزرگان از پيغمبر اكرم(ص) و ائمه طاهرين(ع) ياد بگيريم. بابد فعال باشيم. و اگر ما طلبه‏ها فعال نباشيم معلوم است به جايى نمى‏رسيم. خدا رحمت كند مرحوم آيت‏اللّه‏ آقاى فريد يكى از مراجع تقليد بودند از شاگردهاى مؤسس حوزه علميه قم مرحوم حاج شيخ ـ كه مرحوم حاج شيخ خيلى بالا بودند هم از نظر علمى و هم از نظر تقوا و هم از نظر تهذيب نفس و سلامت نفس. اين آقاى فريد چونكه پسر آن آقايى بودند كه مرحوم حاج شيخ را چند سال آوردند اراك و ايشان اراك مانده بودند اين آقاى فريد خيلى با مرحوم حاج شيخ آشنا بودند ـ اينجا مرادم هست مى‏گويد آقاى فريد به من مى‏گفت من سه روز كار پيدا كردم رفتم اراك وقتى آمدم در دالان بين الصحنين، صحن كوچك و صحن بزرگِ حضرت معصومه(س) بين اين دالان به من برخورد كرد. سلام كرد من جواب دادم. فرمودند كه سه روز است تو را نمى‏بينم. ـ اين مرحوم حاج شيخ خيلى مواظب طلبه‏هايش بوده است. بارك‏اللّه‏ و بى‏خود هم نيست كه اين حوزه و به قول حضرت امام اين انقلاب مرهون مرحوم حاج شيخ است. ـ گفت دو سه روز است نديدمت. گفتم كه فرستادند دنبالم كار داشتند رفتم اراك. ايشان يك آهى كشيدند. فرمودند كه ما كه روزمان را از شب و شب‏مان را از روزمان تشخيص نداديم اصلاً هم تعطيلى نداشتيم چه صيغه‏اى شديم. ديگر آيا تو چه مى‏خواهى بشوى. و با قهر و خشم از من دور شدند. نمى‏شود كه طلبه يك روز بيايد، يك روز نيايد. يك روز باشد يك روز نباشد. درس فداى همه چيز، نه؛ ما بايد همه چيز را فداى درس كنيم و الّا نمى‏شود جلو برويم. و وقتى وارد بشويم در آن كسانى كه به جايى رسيدند ديگر اينها برايشان روز عزا و روز عيد و اينها نداشته‏اند. صاحب جواهر در كتابها تاريخ مى‏دهد. اينها عمدا اين كار را مى‏كنند. مرحوم علامه طباطبايى استاد بزرگوار ما تاريخ مى‏دهد. حضرت امام(ره) در بعضى كتابها تاريخ مى‏دهد. شب قدر، شب بيست و سوّم ماه مبارك رمضان قبل طلوع فجر، روى اينها حساب بكنيد. مرحوم صاحب جواهر اين تاريخ را نوشته مى‏خواهد بگويد اى طلبه شب قدر هم جواهر نوشتم. خوب شب قدر را بايد طلبه دو سه قسمت بكند. دعا حتما بايد باشد. نمى‏شود كه طلبه دعا و راز و نياز با خدا و نماز شب نداشته باشد، يك مقدار خواندن قرآن و قرآن روى سر گذاشتن و دعا خواندن، يك مقدار مطالعه كارش، مطالعه فقه‏اش مطالعه اصولش مى‏شود صاحب جواهر. درباره همين صاحب جواهر مى‏گويند كه در جواهر هست من متأسفانه الآن نمى‏دانم كجاست در حالى كه من با دقّت يك دوره جواهر خوب ديده‏ام (مرحوم سيد رضوان‏اللّه‏تعالى‏عليه صاحب عروة هميشه روى منبر افتخار مى‏كرده كه من آن هستم كه هفت دوره جواهر را خوب ديدم. خوب اين مى‏شود سيّد صاحب عروة. و الّا مگر مى‏شود كسى فقيه بشود بدون اين حرف‏ها) اين صاحب جواهر مى‏گويند در جواهر نوشته است. يك پسر داشته كه عصاى كارش بوده و مى‏گويند اين پسر خيلى ملّا بوده و خيلى هم زيبا بوده است. اين پسر مُرد. وقتى كه مُرد عصر بود. غسلش دادند تكفينش كردند. خواهش كردند بگذارند فردا تشييع جنازه بشود مردم ثواب ببرند. صاحب جواهر قبول كرد. جنازه را آوردند گذاشتند در كتابخانه صاحب جواهر. (صاحب جواهر يك خانه داشته كه دو اتاق داشته يك اتاق زن و بچه‏اش در آن بوده‏اند و يك اتاق هم مهمانخانه و كتابخانه بوده و به قول حضرت امام(ره) كولر و... هم كه نبوده يك كورانى بوده كه يك درب به دالان باز شده و يكدرب هم به صحن خانه كه صحن خانه ده بيست متر بوده است.) صاحب جواهر نماز مغرب و عشاء را خواندند و رسمشان اين بود كه بعد از نماز مغرب و عشاء مى‏آمدند تا ساعت دوازده به آن طرف جواهر مى‏نوشتند. خوب حالا آن شب گفتند پسرم مرده است؟!! نه، آمدند نشستند كنار جنازه پسر جواهر نوشتند. بعد هم آن قسمت را كه آن شب نوشت هديه كرد به روح پسرش. با وجود مرگ پسرش جواهر نوشت. اين ملاصالح مازندرانى عالمى بوده است. راستى عالم است. اين شرح اصول كافى‏اش را ببينيد راستى ملّا است. براى همين ملّايى‏اش متقى بوده است. علامه مجلسى كه علاوه بر علمش شرافتى داشته است، راستى آقا بوده است. در اصفهان، در عالم اسلام، خوب دخترش را به ايشان داد. دخترش هم درس علامه مجلسى مى‏آمده و اين ملاصالح مازندرانى هم شاگرد بوده در درس علامه مجلسى و درس فقه ايشان را مى‏آمده است. ايشان هم فقه مى‏گفته هم اصول و هم بحار مى‏نوشته است. هم كار اجتماعى مى‏كرده است شيخ الاسلام زمان بوده است و اين ملاصالح مازندرانى وقتى كه عروس در حجله آمد اين هم در حجله رفت گفت خوب است مطالعه‏مان را بكنيم. خيلى هم بى‏ذهن و حافظه بوده است. نمى‏دانم تا چقدر درست است مى‏گويند برخى اوقات خانه‏اش را گم مى‏كرده است. بعيد هم نيست. امان از كار؛ به انيشتين مى‏گفتند كه نبوغ چيست مى‏گفت من اين حرف‏ها سرم نمى‏شود. هر كسى كار كند با استقامت به هر كجا كه بخواهد مى‏رسد. بالاخره مى‏گويند يكى دو ساعت مطالعه‏اش طول كشيد و در مطلبى علمى مانده بود. عروس خانم حوصله‏اش سر رفت طلبه هم بود. گفت چرا مطالعه تشريعى؟ گفت راستى در اين مطلب مانده‏ام گفت موضوع و مشكل علمى تو چيست و بالاخره دختر خانم جواب آن مشكل علمى را داد و مباحثه كردند درست شد. خوب مطالعه تشريعى‏اش تمام شد رفت سراغ مطالعه تكوينى!!! خوب اينطورى نمى‏شود كه ما شبانه‏روز بلوليم بعد هم بخواهيم آدم شويم. آقا كار مى‏خواهد. اين ملاصالح مازندرانى خوب مى‏تواند.

شهيد پنجاه و چهار سالش است كه شهيدش كردند. خوب اين قريب دويست جلد كتاب نوشته است. يكى از كتابهايش مسالك است. يك دوره فقه استدلالى كه هنوز هم زنده است. راستى فقه زنده است. مسالك مرحوم شهيد دوّم از خيلى كتابها مقدم است. ديگر، مثل جواهر مى‏ماند. جواهر مفصل است اين مختصر است با آن دقت‏هايش. در اخلاق معلم اخلاق است. در اصول و فقه فقيه بوده است. فقيه بالا كه به او بارها افتخار مى‏كنند. از نظر علوم اجتماعى از نظر عرفان، از نظر فلسفه خوب راستى در علوم اسلامى متخصص بوده است. تخصص در علوم اسلامى. مى‏گويند فقير بوده و خفقان عجيبى بوده، در تقيّه به سر مى‏برده است امّا تدريس مى‏كرده است فقه سنى‏ها و فقه شيعه‏ها را، يعنى على طبق فِرَق خمسه درس مى‏گفته است. براى خاطر اينكه فقه شيعه بگويد. چون چند تا طلبه شيعه در ميان طلبه‏هاى سنى بتواند تحويل جامعه بدهد. اينطور بوده است و درباره‏اش نوشته است كه برخى اوقات كه هيزم نداشته‏اند شب‏ها مى‏رفته هيزم‏شكنى. يك پشته خار از بيابان مى‏كنده و به منزل مى‏آورده است. خوب آن فقرش كه راستى فقير بوده است. آن خفقانش براى چهار پنج طلبه شيعه كه تحويل جامعه بدهد فقه ابوحنيفه، فقه ابوحنبل، فقه شافعى فقه مالك مى‏گفته است و تدريس آنها كه نمى‏خواسته نقل قول بكند تدريس مى‏كرده است!! يعنى فقه مذاهب اربعه را با فقه شيعه را در يك درس تدريس مى‏كرده است پنجاه و چهار سال در اثر كار و فعاليت و اينها اينطور نبود كه عابد نباشند. همان جمله‏اى كه در نهج‏البلاغه راجع به اميرالمؤمنين سلام‏اللّه‏عليه آمده است. عابدٌ بالليل و اسدٌ بالنهار.

شب‏ها شهيد دوّم عابد بوده است. روز در پنجاه و چهار سال دويست جلد كتاب!! مابقى‏شان هم همين طور. شيخ طوسى رحمه‏اللّه‏عليه ظاهرا به هفتاد سال نرسيده، شصت و چهار پنج سالش است. با اين سن دويست جلد كتاب نوشته است خوب كتب اربعه دو تاى آنها از ايشان است. خيلى عجيب است. چه خلوصى!! مگر اگر خلوص نباشد مى‏شود كتب اربعه شيعه دو تاى آن از ايشان باشد. امّا خوب معلوم است مى‏شود تهذيب مى‏شود استبصار كه چكش فقه شما عزيزان مى‏شود. «تبيان». بهترين تفسيرها الآن از نظر تفسيرى مجمع البيان است.

مجمع البيان از تبيان گرفته شده است. شما تطبيق بكنيد. الحجة و الادبيه و الاعراب و... مجمع را كنار بگذاريد و برويد در معنا. ببينيد كه از تبيان گرفته شده است. راستى موردنظر مرحوم طبرسى تبيان شيخ طوسى است. اين مبسوط را من نمى‏دانم ديده‏ايد يا نه. خود ايشان در اوّل مبسوط مى‏گويد ما را سرزنش مى‏كردند كه اينها فروعات فقهى ندارند لذا من مبسوط را نوشتم ببينند چطور فروعات فقهى داريم. يك كتاب رساله تقريبا مثل عروة آن هم يك دوره، صاحب عروة نتوانست يك دوره فقه همه‏اش را بنويسد. يك مقدار ملحقات هم اين عروة دارد ولى بالاخره يك دوره فقه نيست مبسوط يك دوره فقه است فروعى. از نظر تسلّط بر فقه سنّى‏ها خوب كتاب خلاف را نوشت كه خيلى بالاست. مى‏بينيم كه شيخ طوسى تسلّط عجيبى بر فقه شيعه دارد. به همان اندازه تسلّط روى فقه ابوحنيفه دارد. حتى غير از اين فِرَق اربعه آن فقهاى ديگر هم كه مشهور در سنى‏ها بوده‏اند تسلّط بر عقايد آنها هم داشته است. چقدر كتاب انسان بايد مطالعه كند كه اينقدر تسلط بر فقه شيعه داشته باشد كه نسبت بدهد كه بگويد شيعه چنين مى‏گويد تسلّط بر فقه ابوحنيفه و اطرافيانش، بر فقه مالك و اطرافيانش، بر فقه شافعى و اطرافيانش،... خوب اين كتاب خلاف خيلى عالى است. و مابقى كتاب‏ها هم همين طور. و وضعشان هم كه ناامنى عجيبى آن روزها حكمفرما بوده است. سنّى‏هاى بى‏ادب و بد محله كوخ را به آتش كشيدند به جرم شيعه‏گرى؛ چون شيعه هستند. مى‏خواستند محلّه را بسوزانند و شيعه‏ها را هم بسوزانند و بالاخره از جاى درس شيخ طوسى شروع كردند. آمدند جاى درس را آتش زدند كرسى مرحوم شيخ طوسى را در وسط گذاشتند و آتش زدند و بالاخره از آنجا آتش سرايت كرد به محلّه و من نمى‏دانم شيخ طوسى زن و بچه‏اش را كجا گذاشت تنها و پياده پابرهنه از بغداد فرار كرد رفت نجف. خوب حالا بيكار نشست گفت تقيّه است؟ حوزه نجف را تأسيس كرد. ببينيد اين خلوص چكار مى‏كند. اين نجف چقدر مجتهد مثل صاحب جواهر و شيخ انصارى تحويل جامعه داده است. اين خلوص و فعاليت شيخ طوسى است. بله «فعاليت». اگر همان وقتى كه محله را آتش زدند ترسيده بود رفته بود در خانه‏اش نشسته بود ديگر صاحب جواهر و شيخ انصارى پيدا مى‏شد؟! چند تا فقيه از زمان شيخ طوسى تا الآن در نجف اشرف سراغ داريد؟ چه حوزه پر بركتى! شيعه بنا و مبنايش نجف بود. قم از كجا سرچشمه گرفت؟ از مرحوم حاج شيخ رضوان‏اللّه‏تعالى‏عليه، از مرحوم آقاى حجت، از مرحوم خوانساريين. اين‏ها همه طلبه نجف بودند. چه كسى اين كارها را كرد؟ «شيخ طوسى» چرا؟ «خلوص» بعنوان رنگ و پايه «فعاليّت و تقوا» به قول استاد بزرگوار ما مى‏فرمودند علاوه بر اينكه عالم بود عابد بود. مى‏گفتند مصباح المتهجد را كه نوشت خوب اين پايه مفاتيح است. يك دفعه خودش از اوّل تا آخر عمل كرد، خيلى مشكل است. يك طلبه به مفاتيح از اوّل تا آخر عمل كند. عمل كند به نمازهايش به روزه‏هايش به دعاهايش. بعد به اين اكتفا نكرد. «و انذر عشيرتك الاقربين» يك دوره هم واداشت خانواده‏اش عمل كردند بعد اجازه چاپ داد. مثل ما نبود كه يك چيزى بنويسيم و چاپ بكنيم. در دعا عابد و عالم بوده است. به همه كتابهايش رنگ خورده رنگ خدا. «صبغة اللّه‏ و من احسن من اللّه‏ صبغة» رنگ خدا چه رنگ خوبى. مى‏شود نجف با شيخ طوسى و اين شيخ انصارى خيلى كار كرده است. ايشان يك چشمش كور بوده است. يك چشمش هم نصفه مى‏ديده است. از اوّل جوانى اينطور بوده است. تراخم داشته است. در دزفول و شوشتر حالا هم هست كه الحمدللّه‏ حالا كم شده است. غالب اينها آن زمان تراخمى بودند. شيخ انصارى در جوانى يك چشم را از دست داد. بخاطر همين بيمارى و يك چشمش هم نصفه مى‏ديد. لذا خدا اين يك نصف چشم را براى شيخ انصارى نگاه داشت. خوب با اين نصف چشم چند جلد كتاب نوشته است. حوزه را چه كرده؟ با چند كتاب چه تحولى در حوزه نجف داد؟ از نظر تمكن مالى در مضيقه عجيب بوده است. آن وقت هم كه داشت كه نمى‏توانسته مصرف كند. خوب نمى‏كرد. مى‏گفت سهم امام به من چه؟ مال طلبه‏هاست. يكى از همين پسرهاى فتحعلى شاه پيغامى‏داشت از فتحعلى شاه؛ آمدند منزل شيخ انصارى، ديدند يك حصير پهن است و يك منقل گِلى آنجاست. يك حصير هم نصفه بود. مثل خانه اميرالمؤمنين سلام‏اللّه‏عليه. نصف اتاق خاك بود نصف آن حصير. اينها نشستند روى حصير و پسر شاه مى‏خواست يك قدرى تعريف شيخ انصارى بكند گفت اگر اين زندگى است زندگى ملّا على كنى در تهران چيست؟ تا اسم ملّا على كنى آمد شيخ گفت گم شو پا شو از اينجا. پسر شاه جا خورد. يك قدرى شيخ انصارى صبر كرد. تسلّط بر اعصاب دارد ديگر. بعد رو كرد گفت باباجان من با اين طلبه‏ها هستم. بايد پايين‏تر از اين باشم. اين هم زياد است. ملّا على كنى با شاه است. با تو و با پدر تو است. بايد يك زندگى با رفاهى داشته باشد. بالاخره توجيه كرد. اين طورى تعريف ملا على كنى را كرد بعد هم يك نامه خيلى مفصّل آبدارى نوشت به فتحعلى شاه درباره ملا على كنى و اسم مرجعيت، تقوا، عالم شيعه، پايه شيعه آورد و مرادم اين است كه خودش در اين وضع بود. كه يك دفعه به شما مى‏گفتم اينها هست. يك جمله‏اى در احياء العلوم غزالى نقل مى‏كند كه جمله خوبى است. مى‏گويد اگر سلمان در ميان ما بيايد همه‏مان به او مى‏گوئيم ديوانه است. امّا آن هم به همه ما مى‏گويد شيطان هستيد. ما كه آدم نيستيم. ما كه نمى‏شود با آن روش سلمان يا با اين روش شيخ انصارى بگوئيم طلبه هستيم. نمى‏شود. اين مشهور است كه با روزى سه سير گوشت براى خانواده پر جمعيتش طى مى‏كرد زنش مى‏گفت رختخواب ما چادر ندارد يك چادر رختخواب بگير. گفت پول طلبه‏ها را نمى‏توان صرف اين كارها كرد. اين زن مدتى دو سير گوشت گرفت و از پول اين يك سير گوشت كم‏كم جمع كرد و يك چادر رختخواب خريد. حالا خيلى خوشحال بود كه شيخ انصارى مى‏آيد و مى‏گويد بارك‏اللّه‏ و... شيخ انصارى آمدند ديدند كه چادر رختخواب خريده شده است. گفتند اين كجا بوده است؟ زنش قضيه را گفت. شيخ انصارى خيلى ناراحت شدند گفتند واى واى معلوم مى‏شود ما با دو سير گوشت مى‏توانسته‏ايم زندگى كنيم و سه سير مى‏گرفته‏ايم!

شيخ انصارى انصافا ملّا بود و عابد و متّقى. جاذبه داشت. مشهور است شيخ انصارى در بازار بغداد مى‏رفت جاذبه‏اش يك يهودى را گرفت در همان بازار به دست شيخ انصارى يك شيعه عالى شد. جاذبه شيخ او را گرفت. اين فرد بزاز بود يك روز به همكارش گفت اين حجت‏الاسلام يعنى چه؟ (آن وقت آيت‏اللّه‏ نبود اگر خيلى بالا مى‏رفتند ثقه‏الاسلام و بعدش هم حجت‏الاسلام! حجت‏الاسلام شفتى) گفت خوب ما به رئيس مى‏گوئيم حجت‏الاسلام. آن فرد گفت نه بابا اشتباه مى‏كنى. حجت‏الاسلام يعنى آن كسى كه ژست‏اش و وجودش برهان براى اسلام باشد. مى‏بينى اين شيخ انصارى جاذبه‏اش مرا شيعه كرد. اين را مى‏گويند حجت‏الاسلام. آنكه روش و منش او جاذبه داشته باشد بشود شيخ انصارى. شيخ انصارى متقى بود كه اين جاذبه را داشت. كه قرآن شريف مى‏فرمايد «ان الذين امنوا و عملو الصالحات سيجعل لهم الرحمان ودّا.» ما طلبه‏ها جاذبه مى‏خواهيم. و مرادم اين است كه شبانه‏روز با اين نصف چشم كار مى‏كرد. لذا شيخ انصارى را مى‏گويند اصلاً مسافرت نمى‏رفت. از اين حرف‏ها نگذريد. علّامه رضوان‏اللّه‏تعالى‏عليه از حلّه يك دوره زيارتى در ايام درسى رفت فخر المحققين ديگر پشت‏سرش نماز نخواند. علامه فخر المحققين را خيلى دوست مى‏داشت و در كتابها هم مى‏خوانيم كه خيلى محبوب او بود. به او گفت عزيزم جانم چرا پشت‏سر من ديگر نماز نمى‏خوانى؟ چطور شده است؟ گفت كه شمادر ايام تحصيلى رفتيد امر مستحبى. اين امر واجب بود و شما رفتيد امر مستحبى. چرا؟ لذا نمى‏توانم پشت‏سر تو نماز بخوانم. مرحوم علامه قواعد را نشانش داد. گفت بابا رفتم ولى قواعد نوشتم. يك دوره قواعد نوشتم به اسم تو. كه در اوّل قواعد هم مى‏گويد كه اين را نوشتم براى نورچشمم فخر المحققين. قواعد يكدوره فقه است و خيلى سنگين هم هست. اين را در مسافرت نوشت. اشارات را بوعلى‏سينا در زندان نوشته است. شرح اشارات را خواجه نصيرالدين در زندان نوشت. لمعه را شهيد در زندان نوشته است. همان وقتى كه خبر مرگش را هم دادند كه اعدامت مى‏كنند مى‏گويند شش روزه (شايد درست هم باشد) قبل از اينكه اعدام شود يك دوره فقه نوشت. اين رساله پر محتواى حضرت امام(ره) در تركيه نوشته شده است. وضع ايشان در تركيه خيلى بد بود. خيلى بد بود. علاوه بر اينكه اذبت مى‏كردند ايشان نمى‏توانستند بيايند بيرون. تو اتاق هميشه بودند زن و بچه‏شان هم كه نبودند. على كل حالٍ حضرت امام(ره) يك دوره فقه نوشت و انصافا رساله خيلى پر محتوايى است. و مابقى. شايد انسان اگر يك مطالعه سرانگشتى بكند مى‏تواند صد نفر از ما پيدا بكند كه در زندان يك كار فوق‏العاده مهمى كرده‏اند. اشارات و شرح الاشارات كه بچه‏بازى نيست از نظر فلسفه. لمعه كه ساده نيست از نظر فقه. امّا بالاخره در زندان مشغول بودند. مى‏گويند بوعلى‏سينا نشسته بود كتاب مى‏نوشت اواخرش بود. آمدند دنبالش زندانش ببرند گفت تقاضا دارم يك ساعت اينجا بنشينيد تا اين كتاب را تمام كنم و بعد با شما به زندان بيايم. خوب بدون دلهره نوشت و كتابش تمام شد و رفت زندان. ما كار نمى‏كنيم. مخصوصا در كار طلبگى. كار مى‏خواهد خيلى كار مى‏خواهد. و انصافا رفقا، مراجع آنها كه ما اين سى چهل سال با آنها سر و كار داشتيم كار مى‏كردند. شب‏ها بيدار بودند تا ساعت دوازده به آن طرف. بعدش هم ساعت دوازده به آن طرف همه بيدار بودند. نماز شب اگر يك شب نمى‏خواند راستى ناراحت بود. راستى ناراحت بود. اين جمله را از شهيد مطهرى كه اين هفته مربوط به ايشان است نقل كنم و بحث را تمام مى‏كنيم. مرحوم حاج ميرزا على آقا شيرازى اين فخر اسلام كه اتفاقا قدرش را هم ندانستند و يك روضه‏خوان بود مى‏گفت حالا يك روضه‏خوان بود يك روضه‏خوان هم ديوانه شد و مرد. قدرش را ندانستند. مرادم اينجاست اين مرحوم شهيد مطهرى عاشق اين بود. سببش هم اين بود كه در ايام تعطيلى ايشان مى‏آمده‏اند درس نهج‏البلاغه ايشان مى‏نشسته‏اند و از نظر علمى عاشق او شده بود. حجره من تقريبا روى حجره ايشان بود. من آن بالا بودم و آقاى مطهرى پايين بودند و حاج ميرزا على آقا وارد مى‏شد به حجره آقاى مطهرى. (آقاى مطهرى راستى عالم است هم در فقه هم در اصول هم در فلسفه، تخصص در فلسفه دارد. هم در عرفان هم در نهج‏البلاغه هم در تاريخ هم در اجتماعيات)

آقاى مطهرى مى‏گويد ايشان آمدند حجره ما و علما و بزرگان و مردم به ديدن ايشان آمدند خواب ايشان يك مقدارى دير شد. ساعت نه ايشان مى‏خوابيد يك مقدارى از نه گذشت. و دير خوابيد. آن وقت ساعت نبود كه زنگ بزند يك دفعه خوابش برد يك دفعه صداى اذان حرم بيدارش كرد. گفت مثل مار گزيده بلند شد. آمد نافله‏اش را خواند نمازش را خواند بعدش هم قضاى نماز شبش را خواند. امّا مرتب گريه مى‏كرد مثل اينكه بچه‏اش مرده باشد و خبر مرگ به او داده باشند ما هرچه مى‏خواستيم حرف بزنيم نمى‏شد. يكى از بزرگان حوزه كه با مرحوم حاج ميرزا على آقا خيلى رفيق بود مى‏گفت من آمدم پيش ايشان ديدم مثل زن بچّه مرده دارد گريه مى‏كند گفتم آقا چه شده است؟ما يك عمر نمى‏خوانيم شما يك شب نخواندى. مى‏خواستم از اين راه پيش بروم. مى‏گفت اتفاقا ايشان ساكت شدند و نصيحت را شروع كردند. عزيز من اين شوخى‏ها را نكن اين حرف‏ها را هم نزن مگر طلبه مى‏شود كه نماز شب نخواند. بعد گفته بود از شانزده سالگى تا به الآن نماز شب من تعطيل نشده بود امشب تعطيل شد. سبب آن اين بود كه مرحوم ميرزا على آقا اديب هم بودند و اهل شعر و شاعرى و اين شعرهاى مغنى و... جلو آمده بود. مرحوم حاج ميرزا على آقا گفته بود از همانجا ضربه خوردم بد هم ضربه خوردم. از مالايُعنى. در حالى كه مباحثه ادبيت مى‏كرده‏اند. على كل حالٍ اگر مطهرى است در اثر كار است البته توأم باتقوا اگر حاج ميرزا على آقا شيرازى است در اثر كار است و تقوا، اگر آيت‏اللّه‏ العظمى آسيد محمدباقر درچه‏اى است در اثر كار است توأم با تقوا. اگر علماى بزرگ اصفهان است كه الآن مايه افتخار اصفهان است مثل علامه مجلسى در اثر كار است توأم باتقوا. اگر نجف است و آن همه استفاده، عبادت، كار است توأم با تقوا. اگر قم است با آن همه مراجع، كار است توأم با تقوا و بالاخره اگر مى‏خواهيد به جايى برسيد ـ كه مى‏خواهيد ـ كار كار كار البته توأم با تقوا تقوا تقوا. إن‏شاءاللّه‏ باز هم در اين باره صحبت مى‏كنيم. خدا را قسمش مى‏دهم به فعاليّت اميرالمؤمنين و به زهرا(س) آن شبش آن روزش، روح فعاليت، روح خداترسى و روح تهذيب نفس به همه ما عنايت بفرمايد.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group