پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع درس:

شماره درس: 46

تاريخ درس: ۱۳۷۶/۳/۲۱

متن درس:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح‏لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

بحث روز چهارشنبه ما در مورد كار و فعاليت بود به تناسب اينكه در آن دستورالعمل كه به پيغمبر اكرم داده شده بود يكى از آن دستورالعمل‏ها اين بود كه پروانه‏وار بايد در روز فعال باشيد كه آيه شريفه مى‏فرمايد كره باش، ستاره باش، همينطور كه ستاره‏ها اينها شناور در فضا هستند و آن حركت‏هاى منظم سرسام‏آور را دارند انسان هم بايد در چهار چوب كارش اين طور فعال باشد. به واسطه اين تناسب دو سه جلسه راجع به كار و فعاليت صحبت كردم و بنا شد كه اين هفته راجع به اقسام كار صحبت بكنيم كه بحث ارزنده‏اى هم هست واميدوارم كه براى ما بحث خيلى مفيد باشد ـ گفته شده بود كه تقريبا 500 آيه به بالا در قرآن شريف امر به كار شده است. البته امر به كار شايسته، عمل صالح كه در آيه‏اى هم سعادت دنيا، سعادت آخرت را مرهون همين دانسته است «مَنْ عمل صالحا من ذكرٍ او انثى و هو مؤمن فلنحينهُ حياة طيبةً و لنجزينهم اجرهم باحسن ما كانوا يعلمون»[1] كسى كه عمل شايسته بجا بياورد زن باشد يا مرد باشد اين در دنيا حياة طيب دارد در آخرت حياة طيبتر و گفتم در سوره والعصر آن هم همين مفهوم اين آيه را با يك طمطراق «والعصران الانسان لفى خسر الاَّ الذين آمنوا و عملوا الصالحات» لذا اين عمل صالح را معمولاً مشهور در ميان مفسرين ما اين است كه يعنى مثلاً نماز يعنى روزه، خمس، جهاد على الظاهر امر بالاتر از اين‏ها است بايد بگوئيم اين آياتى كه عملوا الصالحات كه 504 آيه در قرآن است مراد اين است كار شايسته است كارى كه شارع مقدس بگويد بارك‏اللّه‏ عقل ما هم بگويد آفرين كارِ مطلوب. ظاهرا ايات را اينجور بايد معنى بكنيم كه اسلام مى‏گويد هر كه مثل ستاره شناور فعال باشد در كار شايسته اين در دنياه حياة طيب دارد و در آخرت حياة طيبتر اين كار منقسم مى‏شود به چند قِسم 1ـ كار فرهنگى ـ كه اين كار فرهنگى را مى‏دانيد كه از نظر اسلام مهمترين كارها است و براى اين كار فرهنگى اگر ما چيزى نداشتيم جز «تفكرا ساعة خيرٌ من عبادة سنه» يا «من عبادة ستين سنه» يا «من عبادة سبعين سنه» كه معلوم مى‏شود همه اينها از باب مثال است تا ببينيم چه كارِ شايسته چه كارِ فرهنگى على كل حال قسم اوّل كار فرهنگى است و اين كار فرهنگى خيلى ثواب دارد مخصوصا كار فرهنگى كه مربوط به ما طلبه‏ها باشد يعنى مربوط به «آية محكمه سنة قائمةُ فريضةُ عادله» كه اسلام اين‏ها را علم دانسته است و ما سوى سويهن هن فضل آنها هم فضيلت دارد و هر علمى هر كار فرهنگى فضيلت دارد ثواب دارد امّا معلوم است كه كارى كه مربوط به اعتقاد است كارى كه مربوط به فقه است يعنى سنةُ قائمه كارى كه مربوط به مكارم و اخلاق اسلام است يعنى فريضة عادلة اين كار در اسلام مهمترين كارها است و ثوابى كه بار بر اين كار است سعادتى كه بار بر اين كار است از نظر قرآن از نظر روايات ما، بايد بگوئيم «لا تُعَدُ و لا تُحْصى» اگر راستى ما يك طلبه باشيم يعنى يك محصل يك متدين به فكر اخلاق، نفسهاى ما عبادت است خواب ما عبادت است و حتى در و ديوار براى ما استغفار مى‏كند «حتى الحيتان فى البحر» يعنى عالم وجود براى ما دعا مى‏كند نگاه كردن به صورت ما مى‏شود عبادت براى ديگران. نگاه كردن به در حجره ما به در خانه ما براى ديگران مى‏شود عبادت. و بالاخره يك ساعت مطالعه ما اقلاً يك ساعت عبادت و اگر اين مطالعه رنگ بخورد و اگر اين مطالعه مفيد براى اجتماع باشد ديگه ممكن است هفتصد سال، هفتصد ميليون سال اگر ما گفتيم «تفكر ساعة خير من عبادة ستين سنه» بر مى‏گردد به باب مثال معنايش اين است كه يك ساعت فكر كردن هر چه مفيدتر هر چه رنگ خلوص به او بهتر بخورد ثوابش بالاتر. مى‏رسد به جاى كه ديگر ثواب آن يك ساعت مطالعه را به غير خداوند ديگر كسى نمى‏داند به غير خدا ديگر كسى نمى‏تواند محاسبه بكند و انصافا اين كار طلبه‏گى كار خوبى است و توفيق بالائى است حيف كه ما نه خودمان قدر خودمان را مى‏دانيم نه اجتماع قدر ما را مى‏داند. ولى كارى از نظر اسلام بهتر از كار طلبه‏گى نداريم.

مقدس‏تر از كار ما بهتر از كار ما ديگر نداريم لذا ما هر چه بتوانيم كار فرهنگى بكنيم حالا كار درسى باشد يا كار تبليغى باشد يا مطالعه در معارف باشد هر چه مربوط به دين باشد ما به اندازه وسعمان بايد كار بكنيم ما به اندازه وسعمان بايد محروميت داشته باشيم در اين رابطه علامه مجلسى مى‏فرمايند - حديث قدسى «خداوند فرموده‏اند من علم را در فقر قرار دادم ولى مردم آن را در رفاه مى‏خواهند» (ج اوّل بحار) - يعنى معمولاً ما بايد محروميت‏ها را تحمل بكنيم كه ممكن است محروميت اقتصادى باشد، محروميت اجتماعى باشد يا اينكه كار به جائى برسد كه مردم دختر به طلبه ندهند و حاضر است دخترش ترش بشود و در خانه بماند امّا به طلبه دختر ندهد. اين هم محروميت شيطانى است امّا اين طور نيست كه ما بخواهيم اين را نقصى براى خودمان حساب بكنيم اين هميشه بوده است هر وقتى كه يك حوزه‏اى بود يك موى دماغى جلوى اين حوزه بود. من هيچ موقع فراموش نمى‏كنم راجع به شوراى قم كه رفتم به خدمت حضرت امام با يكى از بزرگان من گله كردم به حضرت امام گفتم كه من مى‏ترسم از آينده حوزه كه حوزه در مخاطره است ايشان اينطور در جواب گفتند كه نترس براى اينكه پهلوى آمد روى كار و مى‏خواست حوزه را از بين ببرد و كار را رساند به آنجائى كه ما طلبه‏ها روزها در به در بيابان‏ها بوديم در به در صحراها بوديم شب مى‏توانستيم بيائيم حجره و اوّل نماز صبح كه نماز مى‏خوانديم فرار مى‏كرديم چون مزاحم ما بودند حتى در حجره مزاحم ما بودند حتى ايشان مى‏فرمودند پهلوى هيچ غلطى نتوانست بكند بعد حضرت امام فرمودند كه شما برويد آقاى گلپايگانى را ببينيد كه ايشان چه مى‏گويند كه همان شب هم من آمدم خدمت آقاى گلپايگانى عين فرمايش حضرت امام را ايشان فرمودندد من به ايشان گفتم حوزه در مخاطره است ايشان فرمودند نه نترس براى اينكه پهلوى چه به سر ما آورد امّا هيچ كار نتوانست بكند و دست عنايت امام زمان روى سر حوزه است مرادم اينجا است كه هميشه يك موى دماغ براى حوزه بوده است از اوّل كه بخواهيم حساب بكنيم امام صادق(ع) و آن كارهاى عجيب و غريب حتى كار به اينجا رسيد كه اگر كسى مى‏خواست درس امام صادق برود بايد يك دينار هم بدهد كه بعضى مى‏رفتند كار مى‏كردند يك دينار پيدا مى‏كردند تا درس امام صادق را درك كنند وقتى كه نشد امام صادق(ع) را گوشه‏نشين كردند كه راوى مى‏گويد رفتم ديدم والباب عليه مغلق التسر عليه مرخى در بسته پرده كشيده امام صادق(ع) نشسته. ما بايد در محروميت‏ها هدف را فراموش نكنيم. من زياد سراغ دارم از بزرگان كه در ضمن محروميت يك كتاب نوشت مرحوم محقق طوسى اين شرح اشارات را در زندان نوشته‏اند آنهم زندان كذائى زندان سلولى شكنجه‏دار شيخ الرئيس خود اشارات را حتى قانون طبى را در زندان نوشت مرحوم شهيد اوّل در چند روز اين لمعه را در زندان نوشت مرحوم شهيد ثانى 200 جلد كتاب را در زندان نوشت زندان به اين معنى كه به اندازه‏اى خفقان بود كه درس نمى‏توانست بگويد مجبور بود درس 5 نفر يعنى طوائف پنجگانه را درس بگويد تا بتواند درس شيعه بگويد و همان وقت با آن خفقان ايشان مسالك نوشت و من نمى‏دانم مشهور است در ميان طلبه‏ها كه شرح لمعه را در زندان نوشت براى اينكه زندان اينجورى من از شهيد سراغ ندارم امّا همان وقتى كه در خانه بود يا در شهر يا در درس بود زندان ايشان خيلى بدتر از سلول بود مرحوم حضرت امام كه اين رساله را كه خيلى مهم است در تركيه نوشتند و تحريرالوسيله در يك سال در تركيه نوشته شد و من زياد سراغ دارم كه در وقت محروميت از همان محروميت استفاده مى‏كردند كار فرهنگى راستى اگر انسان يك كمى علاقه پيدا بكند حرف آن آقا درست است آقا مطالعه مى‏كرد يك مزاحم آمد گفت آقا تنهائى و نشست و مى‏خواست آقا را رعنا بكند آقا فرمودند از آن وقت تا حالا رعنا بودم حالا تنها شدم راستى اگر يك كسى بتواند فرائد شيخ مرتضى انصارى را مونس قرار دهد اگر پرسيدند با كى هستى؟ بگويد با شيخ مرتضى انصارى معمولاً ما طلبه‏ها اگر بخواهيم به جائى برسيم بايد همين جورها باشيم با كيهستى؟ با شيخ طوسى روايت با چه كسى هستى با امام صادق چه فرقى مى‏كند كلام امام صادق با خود امام صادق كلامكم نور و امركم رشد و وصيتكم التقوى لذا با چه كسى هستى؟ با خدا. مگر كلام‏اللّه‏ نيست تجلى حق با تمام اسماء و صفاتش حتى اسما و صفات مستأثره قرآن درست شد. الان كه من دارم قرآن مى‏خوانم چه مى‏كنم؟ خدا دارد با زبان من با من صحبت مى‏كند انسان اگر اينها را هضم بكند ديگر خسته نمى‏شود كار فرهنگى او را خسته نمى‏كند و يك چيزى كه اينجا بايد بگويم و جايش هم همين جاست اين است كه تقاضا دارم از شما كه ملا شويد و تا ملا نشويد گره‏اى از كار نمى‏توانيد باز بكنيد يك منبرى اگر ملا نباشد اگر متدين نباشد اگر عاقل نباشد اگر روز اوّل خراب نكند روز دوّم خراب مى‏كند بالاخره اين ده روزه يك مفاسدى در منبرهايش پيدا مى‏شود كه خدا نمى‏پسندد امام زمان نمى‏پسندد الا اينكه خيلى مقيد باشد امام زمان دست عنايتشان روى سرش باشد و در اين ده روز از چهارچوبى كه دارد بيرون نرود كه معمولاً ما طلبه‏ها از چهارچوب روايت يك مقدار از خودمان داريم يا كج فهمى در روايت و آيه داريم و اينها زير سر بى سوادى است اگر ما بخواهيم در اجتماع يك كارى بكنيم بايد ملا باشيم و اين را هم بدانيد ملا بودن به اينكه مطالعه تفسير بكند به اينكه مطالعه معارف بكند به اينها نمى‏شود ملا شد؛ ملا شدن يعنى طلبه‏گى ده، بيست سال بايد طلبه باشيم آنهم نه طلبه تفريحى طلبه‏ايكه اقلاً 10 الى 12 ساعت وقت روى كار فرهنگى مى‏گذارد اگر شما سراغ داريد منكه سراغ ندارم كه يك غير ملائى توانسته باشد يك كار اساسى يك كار چشم‏گير بكند به عكس معمولاً انسان اگر سواد نداشته باشد يك خرابى‏ها در منبرش به بار مى‏آيد بعضى اوقات يك چيزهايى مى‏گويد كه سرمه چشمش بكند كورش مى‏كند رفتن ما در دانشگاه اين خيلى مؤونه مى‏خواهد همين جورى يك كسى معارف اسلامى دانشگاهى را حفظ بكند و برود سر كلاس بگويد ضرر دارد درست در نمى‏آيد و در خواهد ماند بايد ملا باشد بايد بتواند آنجا تسلط بر اعصاب داشته باشد. بتواند آنجا جواب گوى شبه‏ها باشد آن علمش يك وقارى بهش بدهد كه يك موقع خودش را جلوى چند بچه نبازد و اگر ملا باشد همين جورها مى‏شود ملا معمولاً خودش را نمى‏بازد معمولاً با شبهه از ميدان در نمى‏رود معمولاً جواب شبهه را مى‏تواند كامل و واضح بدهد چونكه اين چاه است آب درآورده، و مى‏تواند به همه كس آب بدهد و بالاخره مى‏تواند درسى كه مال آنها است بگويد و اگر غير اين باشد به تجربه نشان داده كار غير اين خواهد شد شما يك مقدار مطالعه بكنيد مطالعه فسيروا فالارض و برويد در ميان مردم ببينيد كه تمام مفاسد زير سر آخوند بى‏سواد يا غير متدين يا غير عاقل است.

كه اين سه چيز را مى‏خواهيم كه شما عزيزان بايد اوّل ملا بعد عاقل باشيد همه حرف را همه جا زدن حرف را چه جور پياده كردن اين فصاحت و بلاغت كه بمعنى كار عقل است كار مشكلى است بايد ملا باشيم و الا خدا نكند به قول يكى از بندگان خدا مى‏گفت خدا نكند يك كسى شهرت پيدا بكند ولى ملا نباشد آن شهرتش موجب خسارت براى خودش و ديگران مى‏شود خدا نكند يك كسى شهرت پيدا بكند امّا اين غير متدين باشد اين جمله امام چهارم خيلى جمله بالائى است در صحيفه سجاديه مى‏فرمايد «الهم ان كان عمرى مرتصا للشيطان فاقبضنى اليك سريعا» خدايا اگر بنا باشد من متدين نباشم روح خدا ترسى در من حكم نكند دل من چراگاه شيطان باشد هر چه زودتر بميرم بهتر، راستى بهتر اگر انسان بنا باشد العياذ بالله بنا باشد مضر براى دين باشد هر چه زودتر بميرد بهتر هر چه زودتر نابود بشود خيلى بهتر است و على كل حال - اينكه ما فهميديم به ما گفتند به تجربه به دست آورده‏ايم ما طلبه‏ها بايد ملا باشيم طلبه بايد باشيم اگر مجتهد باشد چه خوب امّا لااقل يك زد و بند طلبگى يعنى تجزى يعنى قريب الاجتهاد اين بايد باشد. آن وقت است كه مى‏تواند از روايات تحليل سياسى بكند تحليل اجتماعى بكند تحليل دينى بكند آن وقت است كه مى‏تواند روايت را خوب در جامعه پيدا بكند و بالاخره آن وقت است كه مى‏تواند بر طبق آنچه خدا مى‏خواهد قرآن را معنى بكند. و الا كار به جاى بدى مى‏رسد و اين جمله‏اى كه الان گفتم از حضرت امام نقل شده است كه مشهور است كه مى‏گويند هر چه هست زير اين عمامه‏ها است، بله درست است اگه شيخ انصارى باشد زير همين عمامه‏ها اگه شيخ طوسى است زير اين عمامه‏ها است اگر حضرت امام است اگر مراجع تقليد است زير اين عمامه‏ها است. اگر ميرزا على محمّد بهائى هم است زير اين عمامه‏ها است. اگر شيخى‏گرى و صوفى‏گرى است زير اين عمامه‏ها است. عمامه خيلى تقدس دارد تا ببينيم شيطان اين عمامه را سرش گذاشته يا انسان لذا اين حرف حضرت امام خيلى بالا است خيلى خوب است. امّا به تجربه اثبات شده است اگر ميرزا على محمّد بهائى از آب در آمد از بى‏سوادى است شايدم آن رياضت‏ها اوّل خيلى غير متدين نبود اوّل بى‏سواد بود يك تخيل‏ها برايش بوجود آمد شيطانهاى انسى هم اطرافش را گرفت بعد به جاى اينكه غير متدين بشود شد كافر، شد مرتد و اين افرادى كه ادعاى وهابى‏گرى ادعاى بهائى گرى يا ادعاى قاديانه‏گرى اين افراد مضرى كه اين اواخر پيدا شد همه اينها زير سر بى‏سوادى است شما اين اشكالهاى ابن تيميه را مطالعه بفرمائيد مى‏بينيد كه اين اشكالها حدود هفده تا بيشتر نيست كه دشمن از اين جوال به آن جوال و در رسانه‏هاى گروهى عليه ما حرف مى‏زند همه اين از ابن تيميه است كه او هم يك آخوند بى‏سوادى است. چون بى‏سواد بود كارش رسيد به اينجا كه از روايات پيغمبر استفاده بكند كفر شيعه‏ها را كه هر كسى چشم شفاعت به حضرت زهرا داشته باشد او مرتد. باشد اين از بى‏سوادى سرچشمه مى‏گيرد بله دشمن از اين بى‏سوادى سوء استفاده مى‏كند يا خداى نكرده توام بشود با بى‏دينى با بى‏تقوائى با بى عقلى بنابراين اين كار فرهنگى كار مقدسى است و بايد همه ما اين كار مقدس را ارج بدهيم حالا مردم بفهمند يا نفهمند مردم بخواهند يا نخواهند مردم بگويند خوب است يا نه بالاخره همه مردم به طور ناخودآگاه مريد شما هستند شكى نيست حالا يك كسى مريد حضرت امام است يا كسى مريد آيت‏اللّه‏ العظمى حكيم است تفاوت نمى‏كند بالاخره مريد اين آخوند هستند به طور ناخودآگاه همه مريد هستند.

در زمانى كسى مى‏گفت راشد خوب است. يا ديگرى مى‏گفت آقاى فلسفى خوب است. به قول شخصى مى‏گفت هر دو تان مريد خودمان هستيد به طور ناخودآگاه. طلبه متدين با ايمان عاقل و ملا خوب است مردم هم مى‏گويند خوب است. دختر هم به او ندهند خود مردم دخترشان را بدبخت مى‏كنند و بدكارى را انجام مى‏دهند و امثال اينها زياد است كه دختر ازو نمى‏گيرند و پسرشان را زنى به او مى‏دهند كه همان روز اوّل داد و فريادشان بلند است. كار فرهنگى كار خوبى است و كارى بكنيد كه عادت كنيد به مطالعه كردن عادت داشته باشيد من زياد ديدم كه بزرگان اگر مطالعه نكنند ناراحت مى‏شوند. بايد تفريح شما مطالعه باشد حالا آن وقتى كه فقه و اصول است فقه و اصول. هر موقع خسته شديد برويد سراغ تفسير بعد روايت يا اقتصاد، اجتماعى يا طرائف كتابهائى كه طرائفهاى با مزه‏اى داشته باشد. طرائف الحكم كه در روايت آمده و بالاخره اين عادت به مطالعه كار خوبى است و كار بكنيد اين كار فرهنگى براى شما عادت بشود و به درستى هم اگر بشود خيلى لذت دارد. مشهور است كه مى‏گويند مرحوم ميرزاى شيرازى رضوان‏اللّه‏تعالى‏عليه نزديك مرگ بود كه مى‏خواستند اين را از زبانش در بياورند يك جمله بگويد و از دنيا برود چشمهاى مبارك بسته بود بيهوش بودند و هر كه حرف مى‏زد نشد هر كه هر چه گفت نشد و تا اينكه يك طلبه زرنگى كه طلبگى بلد بود گفت من الان به حرفش مى‏آورم آمد بالا سر سلام كرد و شبهه وجوب برايش درست شد و بعد هم گفت آقا ته ديگ سوخته خوردن اشكال دارد يك مسئله علمى ايشان چشمها را باز كردند و گفتند سلامٌ عليكم ته ديگ سوخته خوردن اشكال ندارد براى اينكه اگر بخواهيم بگوئيم خوردنش حرام است يا بايد بگوئيم نجس است يا خبيث است يا بايد مضر باشد و ته ديگ سوخته خوردن نه نجس است نه مضر است و نه خبيث يكى از بزرگان كه اسم ايشان را نمى‏آورم دم مرگ مى‏خواستند او را به حرف بياورند ببينيد طلبه اگر ملا باشد به كجا مى‏رسد لذا يك كسى آمد بالاى سرش و گفت آقا آب دهن خوردن اين اشكال دارد چون آب دهان خبيث است. ايشان چشمها را باز كردند و گفتند تا ببينم آب دهن كى باشد. ملا چقدر عالى حرف مى‏زند مرحوم حاج ميرزا هاشم چهار سوقى كه آيت‏اللّه‏ العظمى بوده است. ايشان دم مرگ كه بر ايشان مشكل هم بوده نزديك مرگ فرموده بودند كه طلبه‏ها بيايند و بنشينند من نمى‏توانم حرف بزنم يك مسئله را آنها عنوان بكنند من بشنوم و لذت ببرم دم مرگم و در مجلس علم بميرم و بالاخره يك مسئله عنوان شد و طلبه‏ها اين مسئله را ان قلت، قلت كردند و ايشان مى‏شنيدند و لذت مى‏بردند تا اينكه روح از بدن ايشان خروج كرد به عالم ملكوت اين را كه مى‏گويم عادت كنيد اينطور است كه اگر عادت كنيم شيخ انصارى نزديك مرگ ايشان اسهال داشته اسهال دائمى خوب بايد رو به قبله نباشد ميت هم بايد رو به قبله باشد در وقت احتضار مى‏كشيدند ايشان را رو به قبله ايشان خودشان را مى‏كشيدند آن طرف بعد اعتراض كردند كه آقا چرا چنين مى‏كنيد فرمودند من يك وظيفه دارم و شما يك وظيفه، وظيفه من اين است كه رو به قبله نباشم وظيفه شما اين است كه من را به قبله بكنيد شما مرا رو به قبله كنيد و من بر مى‏گردم تا من بميرم و ببينم كه شما زور هستيد يا من ملا بودن خيلى خوب است ملا شويد اين جوانى را اين عمر را هدر ندهيد در هر چه عمر برود به هدر رفته است هيچ چيزى در مقابل اين عمر نمى‏تواند قد علم بكند. جمله‏اى امام سجاد(ع) فرمودند كه اين جمله خيلى بالا است مى‏فرمايند «اعظم ما يكونن لابن آدم يومٌ ولد من امه» بالاترين چيز براى انسان آن چيزى است كه وقتى كه از مادر به دنيا مى‏آيد آن چيز را پيدا بكند و آن را دارد مى‏گويند مراد عمر است يك روز كه از عمرش بگذرد يك روز عمرش كوتاه شده است اگر يك ماه بشود يك ماه از عمرش گذشته و يك ماه از عمرش كمتر دارد اعظم، اكبر چه وقت است همان روزى كه به دنيا مى‏آيد.

بنابراين عمر خيلى اهميت دارد كه امام سجاد(ص) روز اوّل و دومش را حساب مى‏كنند و مى‏گويند بالاترين چيز را همين بچه دارد يعنى مرجع تقليد ندارد يعنى مرجع تقليد پير است و عمرش رفت چيزى خريده در مقابلش امّا اين بچه آن چيزى كه مرجع تقليد ندارد را دارد. و از آن طرف هم آن تهديد كه «لا يزول العبد و لا يزول قدماه يوم القيامه حتى يُسئل عن شبابه فى ما ابلاه و عن عمره فى ما افناه» يك بازپرسى قبل از حساب و كتاب جوانى. در چه كهنه شد و عمر در چه از بين رفت ما اگر بتوانيم بگوئيم خدايا جوانى را دادم براى طلبگى نه براى محروميت‏ها نمى‏شود گفت كه جوانى را براى محروميت دادم چون محروميت براى همه است و هر كسى جورى مشكل دارد. بايد اين باشد كه بگوئيم دادم براى فقه و اصول، براى تفسيرم، براى معارف اسلامى، براى منبرم، درس خواندنم، تدريسم و بالاخره دادم براى طلبگى خيلى خوب است و خطاب مى‏شود هر ساعت آن را برابر عمر دنيا ثواب بردى «تفكرُ ساعةٍ خيرٌ من عبادة سبعين سنه» اگر بتواند بگويد خدايا عمرم را دادم براى تو، دين خدا عزيزترين چيزها است آن چيزى كه حاضر است عزيزترين كسان را فداى او بكند امام حسين(ع) خيلى عزيز است پيش خدا، حضرت زهرا(س) خيلى عزيز است پيش خدا امّا حاضر است حضرت زهرا را فداى دين بكند حاضر است يكصد و بيست و چهار هزار پيامبر را فداى دين بكند ما چه كاره هستيم دين نگه‏دار دين پخش كن و بالاخره حافظ دين و اين حافظ دين چه كارى بالاتر از اين چرا ما قدر و منزلت خود را نمى‏دانيم چه خوب است انسان بتواند بگويد جوانى‏ام را دادم براى حفظ دين و يك كار بكنيد كه عادت بكنيد به طلبگى عادت بكنيد به مطالعه عادت كنيد كه لذت شما مباحثه باشد لذت شما ترويج دين باشد. نمى‏خواستم در اين مورد صحبت بكنم ديگر آمد مى‏خواستم اين پنج قسم كار فرهنگى را تمام بكنم انشاءاللّه‏ براى جلسه بعد.

 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group