موضوع درس:
شماره درس: 46
تاريخ درس: ۱۳۷۶/۳/۲۱
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرحلى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث روز چهارشنبه ما در مورد كار و فعاليت بود به تناسب اينكه در آن دستورالعمل كه به پيغمبر اكرم داده شده بود يكى از آن دستورالعملها اين بود كه پروانهوار بايد در روز فعال باشيد كه آيه شريفه مىفرمايد كره باش، ستاره باش، همينطور كه ستارهها اينها شناور در فضا هستند و آن حركتهاى منظم سرسامآور را دارند انسان هم بايد در چهار چوب كارش اين طور فعال باشد. به واسطه اين تناسب دو سه جلسه راجع به كار و فعاليت صحبت كردم و بنا شد كه اين هفته راجع به اقسام كار صحبت بكنيم كه بحث ارزندهاى هم هست واميدوارم كه براى ما بحث خيلى مفيد باشد ـ گفته شده بود كه تقريبا 500 آيه به بالا در قرآن شريف امر به كار شده است. البته امر به كار شايسته، عمل صالح كه در آيهاى هم سعادت دنيا، سعادت آخرت را مرهون همين دانسته است «مَنْ عمل صالحا من ذكرٍ او انثى و هو مؤمن فلنحينهُ حياة طيبةً و لنجزينهم اجرهم باحسن ما كانوا يعلمون»[1] كسى كه عمل شايسته بجا بياورد زن باشد يا مرد باشد اين در دنيا حياة طيب دارد در آخرت حياة طيبتر و گفتم در سوره والعصر آن هم همين مفهوم اين آيه را با يك طمطراق «والعصران الانسان لفى خسر الاَّ الذين آمنوا و عملوا الصالحات» لذا اين عمل صالح را معمولاً مشهور در ميان مفسرين ما اين است كه يعنى مثلاً نماز يعنى روزه، خمس، جهاد على الظاهر امر بالاتر از اينها است بايد بگوئيم اين آياتى كه عملوا الصالحات كه 504 آيه در قرآن است مراد اين است كار شايسته است كارى كه شارع مقدس بگويد باركاللّه عقل ما هم بگويد آفرين كارِ مطلوب. ظاهرا ايات را اينجور بايد معنى بكنيم كه اسلام مىگويد هر كه مثل ستاره شناور فعال باشد در كار شايسته اين در دنياه حياة طيب دارد و در آخرت حياة طيبتر اين كار منقسم مىشود به چند قِسم 1ـ كار فرهنگى ـ كه اين كار فرهنگى را مىدانيد كه از نظر اسلام مهمترين كارها است و براى اين كار فرهنگى اگر ما چيزى نداشتيم جز «تفكرا ساعة خيرٌ من عبادة سنه» يا «من عبادة ستين سنه» يا «من عبادة سبعين سنه» كه معلوم مىشود همه اينها از باب مثال است تا ببينيم چه كارِ شايسته چه كارِ فرهنگى على كل حال قسم اوّل كار فرهنگى است و اين كار فرهنگى خيلى ثواب دارد مخصوصا كار فرهنگى كه مربوط به ما طلبهها باشد يعنى مربوط به «آية محكمه سنة قائمةُ فريضةُ عادله» كه اسلام اينها را علم دانسته است و ما سوى سويهن هن فضل آنها هم فضيلت دارد و هر علمى هر كار فرهنگى فضيلت دارد ثواب دارد امّا معلوم است كه كارى كه مربوط به اعتقاد است كارى كه مربوط به فقه است يعنى سنةُ قائمه كارى كه مربوط به مكارم و اخلاق اسلام است يعنى فريضة عادلة اين كار در اسلام مهمترين كارها است و ثوابى كه بار بر اين كار است سعادتى كه بار بر اين كار است از نظر قرآن از نظر روايات ما، بايد بگوئيم «لا تُعَدُ و لا تُحْصى» اگر راستى ما يك طلبه باشيم يعنى يك محصل يك متدين به فكر اخلاق، نفسهاى ما عبادت است خواب ما عبادت است و حتى در و ديوار براى ما استغفار مىكند «حتى الحيتان فى البحر» يعنى عالم وجود براى ما دعا مىكند نگاه كردن به صورت ما مىشود عبادت براى ديگران. نگاه كردن به در حجره ما به در خانه ما براى ديگران مىشود عبادت. و بالاخره يك ساعت مطالعه ما اقلاً يك ساعت عبادت و اگر اين مطالعه رنگ بخورد و اگر اين مطالعه مفيد براى اجتماع باشد ديگه ممكن است هفتصد سال، هفتصد ميليون سال اگر ما گفتيم «تفكر ساعة خير من عبادة ستين سنه» بر مىگردد به باب مثال معنايش اين است كه يك ساعت فكر كردن هر چه مفيدتر هر چه رنگ خلوص به او بهتر بخورد ثوابش بالاتر. مىرسد به جاى كه ديگر ثواب آن يك ساعت مطالعه را به غير خداوند ديگر كسى نمىداند به غير خدا ديگر كسى نمىتواند محاسبه بكند و انصافا اين كار طلبهگى كار خوبى است و توفيق بالائى است حيف كه ما نه خودمان قدر خودمان را مىدانيم نه اجتماع قدر ما را مىداند. ولى كارى از نظر اسلام بهتر از كار طلبهگى نداريم.
مقدستر از كار ما بهتر از كار ما ديگر نداريم لذا ما هر چه بتوانيم كار فرهنگى بكنيم حالا كار درسى باشد يا كار تبليغى باشد يا مطالعه در معارف باشد هر چه مربوط به دين باشد ما به اندازه وسعمان بايد كار بكنيم ما به اندازه وسعمان بايد محروميت داشته باشيم در اين رابطه علامه مجلسى مىفرمايند - حديث قدسى «خداوند فرمودهاند من علم را در فقر قرار دادم ولى مردم آن را در رفاه مىخواهند» (ج اوّل بحار) - يعنى معمولاً ما بايد محروميتها را تحمل بكنيم كه ممكن است محروميت اقتصادى باشد، محروميت اجتماعى باشد يا اينكه كار به جائى برسد كه مردم دختر به طلبه ندهند و حاضر است دخترش ترش بشود و در خانه بماند امّا به طلبه دختر ندهد. اين هم محروميت شيطانى است امّا اين طور نيست كه ما بخواهيم اين را نقصى براى خودمان حساب بكنيم اين هميشه بوده است هر وقتى كه يك حوزهاى بود يك موى دماغى جلوى اين حوزه بود. من هيچ موقع فراموش نمىكنم راجع به شوراى قم كه رفتم به خدمت حضرت امام با يكى از بزرگان من گله كردم به حضرت امام گفتم كه من مىترسم از آينده حوزه كه حوزه در مخاطره است ايشان اينطور در جواب گفتند كه نترس براى اينكه پهلوى آمد روى كار و مىخواست حوزه را از بين ببرد و كار را رساند به آنجائى كه ما طلبهها روزها در به در بيابانها بوديم در به در صحراها بوديم شب مىتوانستيم بيائيم حجره و اوّل نماز صبح كه نماز مىخوانديم فرار مىكرديم چون مزاحم ما بودند حتى در حجره مزاحم ما بودند حتى ايشان مىفرمودند پهلوى هيچ غلطى نتوانست بكند بعد حضرت امام فرمودند كه شما برويد آقاى گلپايگانى را ببينيد كه ايشان چه مىگويند كه همان شب هم من آمدم خدمت آقاى گلپايگانى عين فرمايش حضرت امام را ايشان فرمودندد من به ايشان گفتم حوزه در مخاطره است ايشان فرمودند نه نترس براى اينكه پهلوى چه به سر ما آورد امّا هيچ كار نتوانست بكند و دست عنايت امام زمان روى سر حوزه است مرادم اينجا است كه هميشه يك موى دماغ براى حوزه بوده است از اوّل كه بخواهيم حساب بكنيم امام صادق(ع) و آن كارهاى عجيب و غريب حتى كار به اينجا رسيد كه اگر كسى مىخواست درس امام صادق برود بايد يك دينار هم بدهد كه بعضى مىرفتند كار مىكردند يك دينار پيدا مىكردند تا درس امام صادق را درك كنند وقتى كه نشد امام صادق(ع) را گوشهنشين كردند كه راوى مىگويد رفتم ديدم والباب عليه مغلق التسر عليه مرخى در بسته پرده كشيده امام صادق(ع) نشسته. ما بايد در محروميتها هدف را فراموش نكنيم. من زياد سراغ دارم از بزرگان كه در ضمن محروميت يك كتاب نوشت مرحوم محقق طوسى اين شرح اشارات را در زندان نوشتهاند آنهم زندان كذائى زندان سلولى شكنجهدار شيخ الرئيس خود اشارات را حتى قانون طبى را در زندان نوشت مرحوم شهيد اوّل در چند روز اين لمعه را در زندان نوشت مرحوم شهيد ثانى 200 جلد كتاب را در زندان نوشت زندان به اين معنى كه به اندازهاى خفقان بود كه درس نمىتوانست بگويد مجبور بود درس 5 نفر يعنى طوائف پنجگانه را درس بگويد تا بتواند درس شيعه بگويد و همان وقت با آن خفقان ايشان مسالك نوشت و من نمىدانم مشهور است در ميان طلبهها كه شرح لمعه را در زندان نوشت براى اينكه زندان اينجورى من از شهيد سراغ ندارم امّا همان وقتى كه در خانه بود يا در شهر يا در درس بود زندان ايشان خيلى بدتر از سلول بود مرحوم حضرت امام كه اين رساله را كه خيلى مهم است در تركيه نوشتند و تحريرالوسيله در يك سال در تركيه نوشته شد و من زياد سراغ دارم كه در وقت محروميت از همان محروميت استفاده مىكردند كار فرهنگى راستى اگر انسان يك كمى علاقه پيدا بكند حرف آن آقا درست است آقا مطالعه مىكرد يك مزاحم آمد گفت آقا تنهائى و نشست و مىخواست آقا را رعنا بكند آقا فرمودند از آن وقت تا حالا رعنا بودم حالا تنها شدم راستى اگر يك كسى بتواند فرائد شيخ مرتضى انصارى را مونس قرار دهد اگر پرسيدند با كى هستى؟ بگويد با شيخ مرتضى انصارى معمولاً ما طلبهها اگر بخواهيم به جائى برسيم بايد همين جورها باشيم با كيهستى؟ با شيخ طوسى روايت با چه كسى هستى با امام صادق چه فرقى مىكند كلام امام صادق با خود امام صادق كلامكم نور و امركم رشد و وصيتكم التقوى لذا با چه كسى هستى؟ با خدا. مگر كلاماللّه نيست تجلى حق با تمام اسماء و صفاتش حتى اسما و صفات مستأثره قرآن درست شد. الان كه من دارم قرآن مىخوانم چه مىكنم؟ خدا دارد با زبان من با من صحبت مىكند انسان اگر اينها را هضم بكند ديگر خسته نمىشود كار فرهنگى او را خسته نمىكند و يك چيزى كه اينجا بايد بگويم و جايش هم همين جاست اين است كه تقاضا دارم از شما كه ملا شويد و تا ملا نشويد گرهاى از كار نمىتوانيد باز بكنيد يك منبرى اگر ملا نباشد اگر متدين نباشد اگر عاقل نباشد اگر روز اوّل خراب نكند روز دوّم خراب مىكند بالاخره اين ده روزه يك مفاسدى در منبرهايش پيدا مىشود كه خدا نمىپسندد امام زمان نمىپسندد الا اينكه خيلى مقيد باشد امام زمان دست عنايتشان روى سرش باشد و در اين ده روز از چهارچوبى كه دارد بيرون نرود كه معمولاً ما طلبهها از چهارچوب روايت يك مقدار از خودمان داريم يا كج فهمى در روايت و آيه داريم و اينها زير سر بى سوادى است اگر ما بخواهيم در اجتماع يك كارى بكنيم بايد ملا باشيم و اين را هم بدانيد ملا بودن به اينكه مطالعه تفسير بكند به اينكه مطالعه معارف بكند به اينها نمىشود ملا شد؛ ملا شدن يعنى طلبهگى ده، بيست سال بايد طلبه باشيم آنهم نه طلبه تفريحى طلبهايكه اقلاً 10 الى 12 ساعت وقت روى كار فرهنگى مىگذارد اگر شما سراغ داريد منكه سراغ ندارم كه يك غير ملائى توانسته باشد يك كار اساسى يك كار چشمگير بكند به عكس معمولاً انسان اگر سواد نداشته باشد يك خرابىها در منبرش به بار مىآيد بعضى اوقات يك چيزهايى مىگويد كه سرمه چشمش بكند كورش مىكند رفتن ما در دانشگاه اين خيلى مؤونه مىخواهد همين جورى يك كسى معارف اسلامى دانشگاهى را حفظ بكند و برود سر كلاس بگويد ضرر دارد درست در نمىآيد و در خواهد ماند بايد ملا باشد بايد بتواند آنجا تسلط بر اعصاب داشته باشد. بتواند آنجا جواب گوى شبهها باشد آن علمش يك وقارى بهش بدهد كه يك موقع خودش را جلوى چند بچه نبازد و اگر ملا باشد همين جورها مىشود ملا معمولاً خودش را نمىبازد معمولاً با شبهه از ميدان در نمىرود معمولاً جواب شبهه را مىتواند كامل و واضح بدهد چونكه اين چاه است آب درآورده، و مىتواند به همه كس آب بدهد و بالاخره مىتواند درسى كه مال آنها است بگويد و اگر غير اين باشد به تجربه نشان داده كار غير اين خواهد شد شما يك مقدار مطالعه بكنيد مطالعه فسيروا فالارض و برويد در ميان مردم ببينيد كه تمام مفاسد زير سر آخوند بىسواد يا غير متدين يا غير عاقل است.
كه اين سه چيز را مىخواهيم كه شما عزيزان بايد اوّل ملا بعد عاقل باشيد همه حرف را همه جا زدن حرف را چه جور پياده كردن اين فصاحت و بلاغت كه بمعنى كار عقل است كار مشكلى است بايد ملا باشيم و الا خدا نكند به قول يكى از بندگان خدا مىگفت خدا نكند يك كسى شهرت پيدا بكند ولى ملا نباشد آن شهرتش موجب خسارت براى خودش و ديگران مىشود خدا نكند يك كسى شهرت پيدا بكند امّا اين غير متدين باشد اين جمله امام چهارم خيلى جمله بالائى است در صحيفه سجاديه مىفرمايد «الهم ان كان عمرى مرتصا للشيطان فاقبضنى اليك سريعا» خدايا اگر بنا باشد من متدين نباشم روح خدا ترسى در من حكم نكند دل من چراگاه شيطان باشد هر چه زودتر بميرم بهتر، راستى بهتر اگر انسان بنا باشد العياذ بالله بنا باشد مضر براى دين باشد هر چه زودتر بميرد بهتر هر چه زودتر نابود بشود خيلى بهتر است و على كل حال - اينكه ما فهميديم به ما گفتند به تجربه به دست آوردهايم ما طلبهها بايد ملا باشيم طلبه بايد باشيم اگر مجتهد باشد چه خوب امّا لااقل يك زد و بند طلبگى يعنى تجزى يعنى قريب الاجتهاد اين بايد باشد. آن وقت است كه مىتواند از روايات تحليل سياسى بكند تحليل اجتماعى بكند تحليل دينى بكند آن وقت است كه مىتواند روايت را خوب در جامعه پيدا بكند و بالاخره آن وقت است كه مىتواند بر طبق آنچه خدا مىخواهد قرآن را معنى بكند. و الا كار به جاى بدى مىرسد و اين جملهاى كه الان گفتم از حضرت امام نقل شده است كه مشهور است كه مىگويند هر چه هست زير اين عمامهها است، بله درست است اگه شيخ انصارى باشد زير همين عمامهها اگه شيخ طوسى است زير اين عمامهها است اگر حضرت امام است اگر مراجع تقليد است زير اين عمامهها است. اگر ميرزا على محمّد بهائى هم است زير اين عمامهها است. اگر شيخىگرى و صوفىگرى است زير اين عمامهها است. عمامه خيلى تقدس دارد تا ببينيم شيطان اين عمامه را سرش گذاشته يا انسان لذا اين حرف حضرت امام خيلى بالا است خيلى خوب است. امّا به تجربه اثبات شده است اگر ميرزا على محمّد بهائى از آب در آمد از بىسوادى است شايدم آن رياضتها اوّل خيلى غير متدين نبود اوّل بىسواد بود يك تخيلها برايش بوجود آمد شيطانهاى انسى هم اطرافش را گرفت بعد به جاى اينكه غير متدين بشود شد كافر، شد مرتد و اين افرادى كه ادعاى وهابىگرى ادعاى بهائى گرى يا ادعاى قاديانهگرى اين افراد مضرى كه اين اواخر پيدا شد همه اينها زير سر بىسوادى است شما اين اشكالهاى ابن تيميه را مطالعه بفرمائيد مىبينيد كه اين اشكالها حدود هفده تا بيشتر نيست كه دشمن از اين جوال به آن جوال و در رسانههاى گروهى عليه ما حرف مىزند همه اين از ابن تيميه است كه او هم يك آخوند بىسوادى است. چون بىسواد بود كارش رسيد به اينجا كه از روايات پيغمبر استفاده بكند كفر شيعهها را كه هر كسى چشم شفاعت به حضرت زهرا داشته باشد او مرتد. باشد اين از بىسوادى سرچشمه مىگيرد بله دشمن از اين بىسوادى سوء استفاده مىكند يا خداى نكرده توام بشود با بىدينى با بىتقوائى با بى عقلى بنابراين اين كار فرهنگى كار مقدسى است و بايد همه ما اين كار مقدس را ارج بدهيم حالا مردم بفهمند يا نفهمند مردم بخواهند يا نخواهند مردم بگويند خوب است يا نه بالاخره همه مردم به طور ناخودآگاه مريد شما هستند شكى نيست حالا يك كسى مريد حضرت امام است يا كسى مريد آيتاللّه العظمى حكيم است تفاوت نمىكند بالاخره مريد اين آخوند هستند به طور ناخودآگاه همه مريد هستند.
در زمانى كسى مىگفت راشد خوب است. يا ديگرى مىگفت آقاى فلسفى خوب است. به قول شخصى مىگفت هر دو تان مريد خودمان هستيد به طور ناخودآگاه. طلبه متدين با ايمان عاقل و ملا خوب است مردم هم مىگويند خوب است. دختر هم به او ندهند خود مردم دخترشان را بدبخت مىكنند و بدكارى را انجام مىدهند و امثال اينها زياد است كه دختر ازو نمىگيرند و پسرشان را زنى به او مىدهند كه همان روز اوّل داد و فريادشان بلند است. كار فرهنگى كار خوبى است و كارى بكنيد كه عادت كنيد به مطالعه كردن عادت داشته باشيد من زياد ديدم كه بزرگان اگر مطالعه نكنند ناراحت مىشوند. بايد تفريح شما مطالعه باشد حالا آن وقتى كه فقه و اصول است فقه و اصول. هر موقع خسته شديد برويد سراغ تفسير بعد روايت يا اقتصاد، اجتماعى يا طرائف كتابهائى كه طرائفهاى با مزهاى داشته باشد. طرائف الحكم كه در روايت آمده و بالاخره اين عادت به مطالعه كار خوبى است و كار بكنيد اين كار فرهنگى براى شما عادت بشود و به درستى هم اگر بشود خيلى لذت دارد. مشهور است كه مىگويند مرحوم ميرزاى شيرازى رضواناللّهتعالىعليه نزديك مرگ بود كه مىخواستند اين را از زبانش در بياورند يك جمله بگويد و از دنيا برود چشمهاى مبارك بسته بود بيهوش بودند و هر كه حرف مىزد نشد هر كه هر چه گفت نشد و تا اينكه يك طلبه زرنگى كه طلبگى بلد بود گفت من الان به حرفش مىآورم آمد بالا سر سلام كرد و شبهه وجوب برايش درست شد و بعد هم گفت آقا ته ديگ سوخته خوردن اشكال دارد يك مسئله علمى ايشان چشمها را باز كردند و گفتند سلامٌ عليكم ته ديگ سوخته خوردن اشكال ندارد براى اينكه اگر بخواهيم بگوئيم خوردنش حرام است يا بايد بگوئيم نجس است يا خبيث است يا بايد مضر باشد و ته ديگ سوخته خوردن نه نجس است نه مضر است و نه خبيث يكى از بزرگان كه اسم ايشان را نمىآورم دم مرگ مىخواستند او را به حرف بياورند ببينيد طلبه اگر ملا باشد به كجا مىرسد لذا يك كسى آمد بالاى سرش و گفت آقا آب دهن خوردن اين اشكال دارد چون آب دهان خبيث است. ايشان چشمها را باز كردند و گفتند تا ببينم آب دهن كى باشد. ملا چقدر عالى حرف مىزند مرحوم حاج ميرزا هاشم چهار سوقى كه آيتاللّه العظمى بوده است. ايشان دم مرگ كه بر ايشان مشكل هم بوده نزديك مرگ فرموده بودند كه طلبهها بيايند و بنشينند من نمىتوانم حرف بزنم يك مسئله را آنها عنوان بكنند من بشنوم و لذت ببرم دم مرگم و در مجلس علم بميرم و بالاخره يك مسئله عنوان شد و طلبهها اين مسئله را ان قلت، قلت كردند و ايشان مىشنيدند و لذت مىبردند تا اينكه روح از بدن ايشان خروج كرد به عالم ملكوت اين را كه مىگويم عادت كنيد اينطور است كه اگر عادت كنيم شيخ انصارى نزديك مرگ ايشان اسهال داشته اسهال دائمى خوب بايد رو به قبله نباشد ميت هم بايد رو به قبله باشد در وقت احتضار مىكشيدند ايشان را رو به قبله ايشان خودشان را مىكشيدند آن طرف بعد اعتراض كردند كه آقا چرا چنين مىكنيد فرمودند من يك وظيفه دارم و شما يك وظيفه، وظيفه من اين است كه رو به قبله نباشم وظيفه شما اين است كه من را به قبله بكنيد شما مرا رو به قبله كنيد و من بر مىگردم تا من بميرم و ببينم كه شما زور هستيد يا من ملا بودن خيلى خوب است ملا شويد اين جوانى را اين عمر را هدر ندهيد در هر چه عمر برود به هدر رفته است هيچ چيزى در مقابل اين عمر نمىتواند قد علم بكند. جملهاى امام سجاد(ع) فرمودند كه اين جمله خيلى بالا است مىفرمايند «اعظم ما يكونن لابن آدم يومٌ ولد من امه» بالاترين چيز براى انسان آن چيزى است كه وقتى كه از مادر به دنيا مىآيد آن چيز را پيدا بكند و آن را دارد مىگويند مراد عمر است يك روز كه از عمرش بگذرد يك روز عمرش كوتاه شده است اگر يك ماه بشود يك ماه از عمرش گذشته و يك ماه از عمرش كمتر دارد اعظم، اكبر چه وقت است همان روزى كه به دنيا مىآيد.
بنابراين عمر خيلى اهميت دارد كه امام سجاد(ص) روز اوّل و دومش را حساب مىكنند و مىگويند بالاترين چيز را همين بچه دارد يعنى مرجع تقليد ندارد يعنى مرجع تقليد پير است و عمرش رفت چيزى خريده در مقابلش امّا اين بچه آن چيزى كه مرجع تقليد ندارد را دارد. و از آن طرف هم آن تهديد كه «لا يزول العبد و لا يزول قدماه يوم القيامه حتى يُسئل عن شبابه فى ما ابلاه و عن عمره فى ما افناه» يك بازپرسى قبل از حساب و كتاب جوانى. در چه كهنه شد و عمر در چه از بين رفت ما اگر بتوانيم بگوئيم خدايا جوانى را دادم براى طلبگى نه براى محروميتها نمىشود گفت كه جوانى را براى محروميت دادم چون محروميت براى همه است و هر كسى جورى مشكل دارد. بايد اين باشد كه بگوئيم دادم براى فقه و اصول، براى تفسيرم، براى معارف اسلامى، براى منبرم، درس خواندنم، تدريسم و بالاخره دادم براى طلبگى خيلى خوب است و خطاب مىشود هر ساعت آن را برابر عمر دنيا ثواب بردى «تفكرُ ساعةٍ خيرٌ من عبادة سبعين سنه» اگر بتواند بگويد خدايا عمرم را دادم براى تو، دين خدا عزيزترين چيزها است آن چيزى كه حاضر است عزيزترين كسان را فداى او بكند امام حسين(ع) خيلى عزيز است پيش خدا، حضرت زهرا(س) خيلى عزيز است پيش خدا امّا حاضر است حضرت زهرا را فداى دين بكند حاضر است يكصد و بيست و چهار هزار پيامبر را فداى دين بكند ما چه كاره هستيم دين نگهدار دين پخش كن و بالاخره حافظ دين و اين حافظ دين چه كارى بالاتر از اين چرا ما قدر و منزلت خود را نمىدانيم چه خوب است انسان بتواند بگويد جوانىام را دادم براى حفظ دين و يك كار بكنيد كه عادت بكنيد به طلبگى عادت بكنيد به مطالعه عادت كنيد كه لذت شما مباحثه باشد لذت شما ترويج دين باشد. نمىخواستم در اين مورد صحبت بكنم ديگر آمد مىخواستم اين پنج قسم كار فرهنگى را تمام بكنم انشاءاللّه براى جلسه بعد.