موضوع درس:
شماره درس: 47
تاريخ درس: ۱۳۷۶/۳/۲۸
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرحلى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث ما درباره آن دستورالعملى بود كه به رسول گرامى داده بودند براى اينكه بار نبوت را به منزل برسانند و اين دستورالعمل انصافا دستورالعمل بالائى است و پيش علماى علم اخلاق سير و سلوكىها اين دستورالعمل بالائى است و ما اگر به اين دستورالعمل عمل بكنيم قطعا پيشرفتمان در علم در سير و سلوك در اخلاق و بالاخره در تقرب زياد خواهد شد. امرى كه دربارهاش مانده بود و دو سه جلسه در موردش صحبت كردم فعاليت براى يك مسلمان كه علاوه بر اينكه در 504 آيه امر به اين فعاليت شده در اين آيه شريفه دردستورالعمل به طور اشاره آمده كه يك مسلمان مخصوصا يك كسى كه بار سنگينى به دوشش باشد پروانهوار بايد فعال باشد همينطور كه ستارهاى شناور در فضا و براى نجات خودش براى نجات مابقى ستارهها فعاليت عجيبى دارد فعاليت سرساماورى دارد نظم محيرالعقولى دارد در اين آيه مىفرمايد يك مسلمان هم بايد چنين باشد.
بايد فعاليت او دائمى باشد بايد نظم او استقامت او در فعاليت هميشگى باشد و به تجربه هم براى ما اثبات شده است هر كسى كه به جائى رسيده است چه در سير و سلوك چه در خودسازى و چه در تحصيل علم اعم از علوم مذهبى، يا غير مذهبى. ديديم كه اينها بر اثر فعاليت به محبوب خودشان رسيدهاند يك جملهاى از انيشتين نقل مىكنم جمله خوبى است كه از او سؤال مىكنند كه نابغه چه كسى است مىگويد من نبوغ نمىدانم چيست امّا آن چيزى كه مىدانم آن است كه انسان اگر فعاليت دائمى داشته باشد اگر نظم و استقامت در كارش داشته باشد به هر كجا بخواهد مىرسد بعد مثال زده بود به خودش كه من نبوغ كه نداشتم بلكه در دبيرستان هم بارها و بارها رفوزه شدم و امّا در اثر فعاليتم و نظم در كارم و استقامتم توانستم اتم بشكنم انصاف قضيه چنين است. شما برويد در فقهاى ما مىبينيد كه اين فقها معمولاً نبوغ در استعداد نداشتهاند اينها معمولاً نبوغ در ذهن و حافظه نداشتهاند امّا شيخ طوسىها آمد، شيخ انصارىها، مراجع بزرگ همه و همه از اثر فعاليت و استقامت بوده است. وقتى ديديم و شنيديم و در كتابها نوشته اينكه بعضىها بسيار بىاستعداد بودهاند. بسيار مشكلها داشتند و بسيار كم حافظه بودند امّا در اثر كار يك محقق حسابى شدند و نظيرش زياد است از اين جهت هم بزرگان گفتند استعداد خوب است ذهن و حافظه و هوش عقل خوب است امّا اينها بخواهد علت تامه باشد نه. گفتند ما مىتوانيم بگوئيم علت تامه براى رسيدن به جائى، فعاليت نظم و استقامت است اين به تجربه اثبات شده است لذا قطعا انسان بواسطه فعاليت و نظم و استقامت به هر كجا بخواهد مىتواند برسد درباره يك نفر خيلى بىاستعداد نقل مىكنند كه يك سوسكى مىخواست از چراغش بالا برود از اوّل شب شروع كرد و تا قبل اذان صبح نشد مىرفت بالا مىافتاد امّا دست از فعاليت برنداشت اين آقا رفت تجديد وضو كند و نماز شبش را بخواند وقتى كه آمد ديد اين سوسكه رفته بالا و رسيده به مقصودش لذا گفت معلوم مىشود در اثر كار در اثر فعاليت انسان به مطلوبش مىرسد. مورچه را شما ببينيد اين مورچه اين جا است در حالى كه خانهاش 20 قدم آنطرفتر است و يك دانه به دهنش مىگيرد و اين دانه را اگر امروز نشد فردا و اگر فردا نشد پس فردا به منزلش مىبرد و اينكه در روايات آمده كه بايد استقامت و فعاليت و نظم را از مورچه ياد بگيريم حرف بسيار عالى است و اگر كسى به جائى بخواهد برسد بدون فعاليت نمىشود و حتى آنهائيكه مغرور به حافظه و هوش و استعدادشان بودهاند نتوانستند موفق بشوند ولى آن بىاستعدادها بىهوشها كم حافظهها اگر آمارگيرى بكنيم نود درصد آنها به شرط آنكه فعاليت و نظم و استقامت داشته باشند به جائى مىرسند انسان مىتواند با استقامت و نظم مىتواند خيلى جاها برسد حتى اگر پير باشد. كار را گفتم كه اقسامى پيدا مىكند كه يكى از آنها كار فرهنگى مىشود كار ما و اين كار فرهنگى خيلى كار مقدسى است پايه هم است اگر تمدن است مرهون اين است اگر بهشت است مرهون اين است اگر رسيدن به سعادت دنيا است مرهون اين است اگر علم نباشد نه آخرت است نه دنيا نه تمدن است نه آبادى نه صنعت است نه چيز ديگرى علم است كه آخرت مىآورد علم است كه تمدن و صنعت مىآورد علم است كه عمران و آبادى مىآورد و اين كار فرهنگى و فرهنگى هم به معناى عامش كار ما طلبهها و كار دانشگاهيها بالاخره كار فرهنگى است و اين كار فرهنگى پايه از براى همه كارها است از اين نظر هم ثوابش بالاترين ثوابها است. اين روايتى كه مرحوم شهيد در منيه نقل مىكند روايت به قول مرحوم شهيد كه مرحوم شهيد بزور روايت را نمىپذيرد از نظر سند و بعد هم مىفرمايد يكى كسى منكر اين روايت شد همان روز اوّل و دوّم فلج شد و آن اين است كه اگر يك جلسه اهل علم تشكيل شود ملائكه مىآيد و بالهايش را پهن مىكند و محصلها روى بال ملك مىنشينند و وقتيكه بالا مىروند افتخار مىكنند كه بال ما فرش است براى اهل علم. اينها را ما نبايد سبك بشماريم در او دقت نمىكنيم معمولاً يك مقدارى استبعاد ذهنى دارد و يك مقدار هم دور به كارهايمان است و معمولاً به آن فكر نمىكنيم كه راستى ملك مقرب خدا براى اينكه بالش را پهن كند من روى بال او بنشينم من كه سرتا پا نقص حالا روى بال ملكى كه سر تا پا قرب و آن افتخار بكند به خاطر اينكه آن طلبه است و روى بال من نشسته است و من افتخار داريم يك موقع بررسى مىكردم از نظر قرآن هر امر مهمى مرهون علم است چه حكومت باشد خليفها... باشد يا بيا پائين از نوع قضاوت و امام جماعت و امام جمعه و... همه كارهاى اجتماعى هم مربوط به علم است و هم مربوط به عدالت و تقوى. اين كار فرهنگى كه مربوط به ما است و تقسيمهاى بعدى ما مربوط به ما نيست امّا براى اينكه اين تقسيم را تمام بكنيم و روى قسم آخر آن كه به درد منبرها هم مىخورد كار توليدى است. اين مربوط به ما طلبهها نيست و مربوط به اجتماع ما است.
كه اين هم خيلى اهميت دارد آن كسانيكه نمىخواستند تحصيل بكنند اينها حتما اين كار توليدى را داشته باشند و روايتى است باشند از موسى ابن جعفر كه راوى مىگويد رفتم ديدم آقا دارند كار توليدى مىكنند عرق از سر تا پاى ايشان مىريزد كه آقا چرا شما داريد در وسط آفتاب كار توليدى مىكنيد حضرت فرمودند كه من افتخار مىكنم كه اين روش حضرت رسول اكرم(ص)، فاطمه زهرا(س)، و علىابن ابيطالب(ع) است كه معلوم مىشود كه همهشان اين كار توليدى را داشتهاند هم پيغمبر اكرم، فاطمه زهرا و...
كار توليدى بوده است و كار توليدى اعم است از زراعت مولد يك چيزى كه مردم به آن احتياج دارند يا اينكه امام صادق(ع) راوى مىگويد ديدم كه عرق از سر تا پاى ايشان مىريخت و آقا داشتند بيل مىزدند اعتراض كردم آقا فرمودند من دلم مىخواهد خداوند من را در اين حالت ببيند من احتياج ندارم به كار توليدى امّا مىخواهم خداوند من را به اين حالت ببيند معلوم مىشود كه از نماز خواندن بالاتر است. و مخصوصا اگر اين كار توليدى در راه خدمت به اجتماع باشد كه مثل اميرالمؤمنين در آن 35 سال ايشان 26 مزرعه را آباد كردند و براى فقرا و بينوايان و براى اسلام كه در تاريخ مىخوانيم حضرت زيد قيام كردند يكى از اهداف قيام برگرداندن موقوفات جدش اميرالمؤمنين و همهشان اين كار توليدى را داشتند.
يك يك هم اگر برويم در روايات مىبينيم راوى مىگويد با امام حسين(ع) كار داشتم رفتم مدينه گفتند رفتهاند مزرعه يا بايد بروى مزرعه و يا صبر كنى آقا برگردند. امّا اين كار توليدى براى ما نمىشود براى آنها كه كار نداشتند يعنى علم آنها و علم ما كان و ما يكون و ما هو كائن سرچشمه گرفته از علم خدا و علم لدنى امّا معلوم است ما به جاى توليد بايد توليد علم بكنيم بايد تا مىشود كار كرد در علم و معلوم است كه كار به اينجاها نمىرسد و اگر كسى بخواهد تمام وقتش را بگذارد در فقه مىدانيد عمر كم مىآيد و فقه زياد است تمام عمر را بدهد به تفسير باز كم مىآورد و يا اقتصاد، جامعهشناسى، عرفان عملى اسلام و... همه را هم بايد داشته باشيم و الان وضع ما طلبهها اين است يك وقتى در نجف اشرف منحصر بود به فقه و اصول كه حتى مثلاً اگر كسى فلسفه مىدانست تكفير مىكردند و اگر مىخواست بخواند تكفير مىكردند يا اگر كسى مىخواست جنبى كار بكند او را مىفرستادند روضه خوانى و اين منافات داشت با طلبهگى يك روزى اين طور بود مردم سؤالات را از مرجعش مىپرسيدند امّا وضع فعلى ما اينطور نيست مخصوصا شما عزيزان كه در اجتماع هستيد بعضى موقعها به من مىگويند كه چه موقع عمامه بگذاريم مىگويم وقتى كه جوابگوى مردم باشيد.
از يك عمامه به سر يك جمله اقتصادى سؤال بكنند نتواند جواب بدهد خيلى بد است يك جملهاى از نهجالبلاغه سؤال كنند نتواند جواب بدهد يا يك مسئله سؤال كنند نتواند جواب بدهد خيلى بد است و يك منبرى بايد به تمام مسائل جواب بدهد و كار مشكلى است يك شخصى بتواند اينها را فرا بگيرد. چطور مىشود انسان آشنا جوابگو به تمام علوم باشد لذا معلوم است هر كسى كه از طلبه كار توليدى توقع دارد يا لجوج است يا عناد دارد يا اينكه نمىداند علم يعنى چه. علم دانشگاهى هم همين طور است اگر كسى بخواهد علم اقتصاد فرا گيرد ديگر به هيچ كار نخواهد رسيد و نمىشود هم انسان متخصص در دو فنون باشد. اين جملهاى كه از شيخ بهائى است را فراموش نكنيد. چون ايشان از هر نظر نابغه بودند هم نبوغ كارى داشت هم نبوغ هوش، عقل و استعداد و خيلى بالا بود امّا خودش گفت من با هر كسى كه در يك فن تخصص داشت يك بار مباحثه كردم مغلوب شدم، امّا اگر در فنونى بود من غالب مىشدم. شيخ گفتند امّا ممكن است دربارهشان اينطور گفته شده باشد چون ايشان در سير و سلوك بالا بودهاند و بخواهيم آشنا بشويم به يك علوم خيلى مشكل است پس كار توليد را ديگران بايد انجام بدهند و در خدمت طلبه باشند. «فلولا نفر من كل فرقةٍ منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين و لينذوا و قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون»
كه معنايش اين است يك جوانهاى با استعداده نه يك جوانهاى وامانده از دانشگاه بيايد طلبه بشود خيلى اهميت ندارد يك طلبههاى با استعداد جوانهاى باهوش جوانهاى فعال اينها واجب است بيايند طلبه بشوند كى بايد ادارهشان بكند؟ مردم و اين آيه مربوط به طلبهها كه نيست مربوط به همه اجتماع است يعنى بازار بايد اداره كند طلبه را و به طور كامل از نظر پوشاك، مسكن، ازدواج اين كار توليدىها و توزيعىها است كار طلبه اين است كه درس بخواند امّا عالى بخواند همه هم و غمش ملا شدن باشد لذا كار توليدى براى اجتماعمان لازم است و اين جمله اميرالمؤمنين در نهجالبلاغه نبايد فراموش بشود براى اجتماع ما بايد به جامعه بگوئيم بايد به دنيا بگوئيم كه «من كان لهُ ماء و ترابٌ و افتقر فعليه لعنة الله» اگر يك ملتى هم آب داشته باشند هم خاك داشته باشند امّا فقير باشد لعنت خدا بر اين ملت انصافا لعنت خدا بر آن ملتى كه اقتصاد توأم با نفت بخواهد همه بدبختيهاى ما اينجا است كه يك اقتصادى مىخواهيم سالم امّا او را نفت بگرداند و آن ذخائرى كه آنها مثل گرگ حمله آوردند به آن معلوم است اين اقتصاد چه بلائى سر انسان مىآورد اقتصاد منهاى نفت يعنى اقتصاد توليدى اقتصاد توزيعى اين اقتصاد سالم است و هر كه نداشته باشد لعنت خداوند بر اين لذا اجتمام ما بايد مروج آن باشيم آنها كار بكنند و اقتصاد ما كار توليدى داشته باشد سوّم كار توزيعى: يعنى كار توليدى را توزيع كردن براى اينكه مىدانند توزيع دو اصطلاح دارد در علم اقتصاد حرف مفصلى است ولى آنكه مربوط به بحث ما است و كار متعلق به او مىشود كار توزيعى يعنى تجارت، كسب البته توزيع توليد نه كسبها و تجارتهائى كه الان پيدا شده كه به غير و زر و بال اگر يك عالم نوعى باشد و حرامش بكند دور نرفته است. و الا اين كار كه با يك تلفن ده ميليون سود مىكند اين كار توزيعى نيست. اين كار بدبختى است اين دلال بازىها و اين تلفنها و اين پشت تلفن ده ميليون پيدا كردن اينها نه، توليد را توزيع كردن اينهم مثل همان توليد خيلى بالا است و اين الكاسب حبيب الله را خواندهايد و براى ديگران گفتيد و آن روايت مشهور كه براى منبرها خيلى خوب روايتى است و من تقاضا دارم اين روايت را مخصوصا تو بازاريها و كاسبها و در وضع فعلى اين روايت را بخوانيد خوب است و اين روايت صحيحالسند است.
مرحوم صاحب وسائل در جلد دوازدهم وسائل اين روايت را نقل كرده است كه امام صادق(ع) معتب را خواستند و معتب غلام آزاد شده امام صادق بوده است و معلوم مىشود غلام امينى بوده است. و امام فرمودند من دوست دارم تجارت را براى اينكه خدا دوست دارد و من نمىتوانم خودم تجارت كنم يك مقدار پول مىدهم به تو و تو مضاربه كن و پول مال من كار مال تو تقسيم مىكنيم آنچه استفاده كرديم كه معتب مىگويد من جنسى خريدم و رفتم شام نزديك شام قافله ما نرسيده بود قافلهاى بر مىگشتند پرسيدم كه اين جنس وضعش چطور است گفتند كه اين جنس ناياب است و هر چه بگوئيد مىخرند معتب مىگويد ما تصميم گرفتيم كه جنس را دو برابر بفروشيم البته نه مثل حالا يك تومان هزار تومان مىگفت رفتيم آنجا و تصميم عمى شد و اجناس را دو برابر فروختيم و معتب مىگويد من خيلى خوشحال شدم توانستم براى امام صادق(ع) كه هزار دينار به من داده است دو هزار دينار بدهم به امام و آمدم و خيلى خوشحال و دو هزار دينار را دادم به امام صادق(ع) آقا سوال كردند كه اين پولها كجا بوده و قضيه را گفتم حضرت هم با آن ولايت خودشان آن پول را تقسيم كردند هزار دينار خودشان را برداشتند و هزار دينار را برگرداندند به معتب و گفتند اين پولها به درد من نمىخورد بعد هم يك جمله فرمودند.
آدم در جبهه شمشير زنى بكند با دشمن آن شمشير بزند و اين هم شمشير بزند اين آسانتر است از اينكه مال حلال بدست آيد البته اين براى ما طلبهها هم هست مال حرال بخوريم خيلى هم مشكل است مال غير شبهه ناك و اين دعاها كه مستجاب نمىشود براى همين است و اين اولاد ما مخصوصا اين اولاد آخوندها خيلى بايد خوب باشند در كتاب و قرآن بزرگ شده تو عفت و غيرت بزرگ شده امّا مىبينيم بعضى از ما طلبهها اولادهاى خوبى تحويل جامعه نمىدهيم و در روايات هم مىبينيم اين اولاد ما مثل اولاد آن كاسب و تاجر و همه آنها هم بخاطر اينكه روايت مىفرمايد غذاى شبههناك نمىتواند فرزند خوب تحويل اجتماع بدهد. و مىبينيم كه اصلاً درس نمىخواند يك كسى كه اصلاً مربوط به طلبگى نيست مىآيد و از امكانات استفاده مىكند و طلبه هم به او مىگويند و بچه هم درست مىكنند. اينهم كار توزيعى كه به درد ما نمىخورد و ما بايد طلبه باشيم نه كاسب ما طلبه بايد طلبه باشيم نه زارع و نه كاسب البته يك موقع در ايام تعطيلى يك طلبهاى برود شهرش آنجا كمك پدر بكند و زراعت كند و معلوم است كه اين خيلى خوب است امّا اگر بخواهد درسش را روى توليد بگذارد مسلم حرام است و از امكانات طلبگى نمىتواند استفاده بكند و مسلم ما طلبهها بايد خوب درس بخوانيم در حالى كه خود من از اولى كه وارد طلبگى شدم تاكنون كه وارد طلبگى شدم از سهم امام هيچ استفاده نمىكنم و نخواهم كرد من براى طلبه محصل و متدين سهم امام را حلالترين چيزها مىدانم اگر راستى يك كسى طلبه باشد محصل متدين اسمش در طومار امام زمان مسلم حلالترين چيزها براى اين سهم امام است استاد بزرگوار ما مرحوم حضرت آيتا... بروجردى ايشان خيلى دقيق بودند در مورد اين سهم امام ايشان بعضى اوقات مىفرمودند واللّه من در مدت عمرم يك شاهى از سهم امام و يا سهم سادات نه خودم مصرف كردم و نه بچههايم و انصافا دقيق بودند. مرادم اينجاست ايشان مىفرمايند سهم امام بايد مصرف كرد در جائى كه امام زمان كاملاً راضى باشد و اين يك بحث فقهى است كه بايد معلوم بشود كجا خرج بشود و هر كسى چيزى گفته است و من جمله آقاى بروجردى مىفرمودند كه بايد بدانيم امام زمان راضى هستند و ايشان اينرا مىگفتند كه تقويت حوزه پول دادن به طلبه متدين محصل قطعا حلالترين چيزها است و قطعا مورد رضايت امام زمان است و من هم عقيدهام همين است هم راجع به آنكه مىدهد و آنكه مصرف مىكند اگر كسى راستى طلبه باشد متدين باشد مرضى امام زمان باشد اين حلالترين چيزها برايش سهم امام است لذا ما نه كار توليدى بايد داشته باشيم نه كار توزيعى ما بايد خوب درس بخوانيم اگر بخواهيم كار توليدى داشته باشد فقه و اصول را خوب بخواند و اگر يك مقدار وقت اضافه داشته باشد بايد آن را خرج تفسير كند بايد صرف روايات اهل بيت شود بايد صرف معارف اسلامى بشود و بايد صرف علومى كه مورد نياز مردم است مثل اقتصاد، جامعهشناسى و فلسفه بشود.
اما قسم چهارم كار خدماتى اين كار خدماتى مربوط به ما طلبهها هم هست يعنى ادارى در اداره و طلبه در اجتماع و همه و همه راجع به يك ديگر يعنى برآوردن حاجات ديگران باز كردن گره ازكار ديگران اين كار خدماتى بيشتر از كار فرهنگى روى آن سفارش شده است و بعضى اوقات يك رواياتى است كه انصافا محيرالعقول است و امّا از آن طرف مىبينيم كه صحيح سند است مرحوم كلينى رضوان الله تعالى عليه در جلد دوّم از اصول كافى بيش از 500 روايت راجع به اين امور خدماتى آورده است از جمله روايات اين است اگر كسى گرهاى از كار كسى باز كند مثل ما يك مسئله بگوئيم و يك گره از كار كسى باز كنيم يك كسى را خوشحال كنيم دل يك كسى را بدست آوريم برود در اداره فورا كارش را انجام بدهند كاغذ بازى نباشد گره روى گره بناشد و بالاخره فورا كارش انجام شود را «قضاء حاجت المومن» روايت مىگويد اگر كسى چنين كرد ثواب بيست حج و بيست عمره دارد و خيلى هم عجيب است آنهم مقبول مسلم 99 درصد آنان حجشان قبول نيست ممكن است صحيح باشد امّا يك نفر مقبول بعد امام صادق مىفرمايند علاوه بر آن دو ماه هم اعتكاف در خانه خدا. اگر راستى ما طلبهها رنگ بدهيم به منبرمان فقط براى خدا فقط براى اينكه دو تا مسئله بگوئيم و دو تا گره از كار مردم بگشائيم بروند در اجتماع براى گرهگشائى براى رفع حوائج مردم. اين كار طلبگى كه الان هم مشهور شده به شرطى كه ضرر به درسش نزند اين خيلى ثواب دارد و از آن طرف هم باز براى ما طلبهها هست اين را هم مواظب باشيم كه روايات فراوانى من جمله باز در همين اصول كافى شريف اينكه اگر كسى بتواند گره بگشايد و نگشايد كسى بتواند دل مؤمنى را بدست بياورد امّا نياورد گناه خيلى بزرگى است از جمله روايات كه يك كسى را مىآورند در صف محشر كه چشمها فرو رفته از ترس روسياه در پيشانيش نوشته شده «ايسٌ من روح الله» اين را رسوايش مىكنند اين خائن به خدا و خائن به رسولاللّه است و بعد مىگويند اين كسى است كه مىتوانست گره از كار مردم بگشايد امّا نگشود بىتفاوت بود و اين كسى است كه مىتوانست حاجتى را بر بياور امّا نياورد. پس خطاب مىشود اينرا به رو به آتش جهنم بيندازيد و مخصوصا براى اداريها و در اين وضع فعلى انصافا بد است اين كاغذ بازيها اين رفت و آمدها امّا راجع به ما طلبهها هم هست ما راجع به موضوع خيلى بىتفاوت هستيم راجع به حوائج مردم راجع به مسئله گفتن براى مردم الان شما عزيزان هيچ كدام زير بار مسئله گفتن نمىرويد جامعه زير بار نمىرود طلبه كه مسئله مىگويد اينرا يك چيزى از خودش مىدانند و شما زير بار نمىرود طلبه كه مسئله مىگويد اينرا يك چيزى از خودش مىدانند و شما زير بار نمىرويد چون كسر شأن مىدانيد در حالى كه مسئله گفتن لازم است و مسئله فهميدن از آن مشكلتر امّا بالاخره وضع فعلى ما اينطور شده است آنكه مردم بهش احتياج دارند ما نمىگوئيم براى اينكه منبرها بگيرد يك سطر قافيه و به اين طرف و آن طرف زدن و يك شهر و يك تاريخ و امثال اينها و راستى يك مسئله دينى بعد از آن يك مسئله اخلاقى كه مورد احتياج اين جوان است معمولاً به فكر نيستيم و اين معنايش اين است كه به فكر باز شدن گره از اجتماعمان نيستيم همان طور كه آن اداره به فكر بازشدن گره از اجتماعش نيست. و آن كار توليدى هم همين طور معنا ندارد مرگ بر آمريكا بگويد و گندم آمريكا را مصرف كند بالاخره همه ما بايد براى رفع گره از مسلمانها تلاش كنيم از خويشاوندان و... آقا كار ندارد براى تفريح ظرف بشويد يا كهنه بشويد چرا اين كهنه شستن همه براى زنها؟ اين بچه مال ما هم هست پس وقتى كار نداريم مىخواهيم تفريح كنيم كمك كردن تفريح خوبى است اين كارها فراوان بوده است استاد بزرگوار ما حضرت امام (قدسره) نقل مىكردند از مرحوم حاج شيخ كه مرحوم حاج شيخ فرمودند كه اگر من به جائى رسيدم براى اينكه يك زنى داشتم كور بود و غرغر هم خيلى مىكرد امّا من تمام كارهايش را مىكردم حتى لگن هم برايش مىگذاشتم شبها روى دوشم مىگذاشتم و او را بالاى پشت بام مىبردم براى خواب و روزها مىآوردم توى سردآب و آنجا مىخواباندم. اين را مىگويد زن دارى و ما طلبهها نيستيم نه زير بار مىرويم و نه به ديگران مىگوئيم و نه خودمان مىكنيم.