موضوع درس:
شماره درس: 48
تاريخ درس: ۱۳۷۶/۴/۲۵
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرحلى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث چهارشنبه ما درباره دستورالعملى بود كه خداى متعال به رسول گراميش داده بود همان اوّل كار كه به قول قرآن بار سنگينى بدوش پيغمبر اكرم آمده بود رواى نبوت بار رسالت و قرآن هم مىفرمايد «انا سنلقى عليك قولاً ثقيلاً» بار سنگينى بدوش تو آمده به اين دستورالعمل عمل كن و انصافا دستورالعمل خوبى است خوب به اين معنا كه ما مىفهميم خوب است و معلوم است خوب است چون خداوند به پيغمبرش داده است امّا ما هم مىفهميم كه خوب است امّا اولش شب بيدارى نماز شب اهميت به نماز اوّل وقت كه به قولبزرگان هيچ چيزى براى كمك كردن به انسان بهتر از نماز مخصوصا نماز اوّل وقت نيست اين سه چيز شب بيدارى به اندازهاى كه قدرت دارد نماز شب كه چه مقدار شيرين و خوب است و اهميت دادن به نماز واجب اوّل وقت تمسك به قرآن چه خواندن قرآن، عملكردن، تدبر كردن و يا سروكار داشتن با قرآن يكى هم اجتناب از گناه پاگذاشتن روى نفس اماره روى هوى و هوس روى صفات رذيله كه اراده را قوى مىكند چه قوىكردنى بهترين چيزها براى تقويت اراده اجتناب از گناه است يكى هم كار و فعاليت به اندازه وسعش كار كند فعال باشد براى دنيا براى آخرت در مورد اين شش چيز مختصرا توضيح دادم و از همه تقاضا دارم به اين شش چيز خيلى اهميت بدهيد شب بيدار باشيد انسان اگر از اوّل شب تا به صبح بخوابد خدا گفته است اين جيفه است و حضرت موسى به خدا گفت كه مبغوضترين افراد نزد شما چه كسانى هستند فرمودند: «جيفة فى ليل و العلولٌ فىالنهار» آدم تنبل در روز و آدم تنبل در شب اگر براى ما طلبهها هيچ چيزى نباشد براى آن طلبهها كه نماز مىخوانند بس است كه بميرد و دق كند كه خداوند به او گفته است فرموده، حيوان مرده و يك دفعه حيوان را سرش را مىبرند اين جيفه نيست يك بار مىميرد اين جيفه است لذا از همه تقاضا دارم اين نماز شب را جورى هست كه من برايم به خوبى اثبات شده كه اين بزرگان اين علما اين مراجع اين نماز اوّل وقت را بهش خيلى اهميت مىدادند و گفتم كه مرحوم نخودكى فرموده بودند كه من خيلى رياضتها كشيدم حتى رياضتهاى شبانه روز يك ختم قرآن چهل شبانه روز امّا بهتر از نماز اوّل وقت و خدمت به خلق خدا ختمى مجربتر و بهتر نديدم لذا تقاضا دارم اين نماز اوّل وقت را هم ظهر و عصر و هم مغرب و عشا و هم صبح اين را اهميت بدهيد و مواظب باشيد نماز قبل از آفتاب نخوانيد و اين از معتمدين گفته شده است و خيال نكنيد همين طور حرف باشد اينكه آقا امام زمان به يك كسى كه توانسته بود خدمت آقا امام زمان برسد گفته بودند لعنت خداوند بر آن كسيكه همه ستارهها پيدا است و هنوز نماز مغرب و عشاء را نخوانده است و لعنت خداوند بر آنكه همه ستارها پنهان است و اين هنوز نماز صبحش را نخوانده است و راستى هم انسان ملعون و مطرود واقع مىشود يك طلبه نمازهايش قبل از آفتاب باشد. و حتما بايد اين نماز اوّل وقت مخصوصا صبحها كه به قول پيغمبر اكرم شمشير برهنه در وسط ميدان اين قدر ثواب دارد. يكى از رفقاء يك جملهاى مىگفت كه خيلى شيرين بود مىگفت كه موقع نماز مىشود مىگويد كار دارم نه يك مسلمان موقع نماز بگويد نماز دارم كار دارم ديگر چيست بايد بگوئيم همه چيز فداى نماز موقعيكه مؤذن مىگويد الله... اكبر بايد بگويد نماز دارم نه كار آنهم يك طلبه از آن طرف هم فعاليت ما بايد خيلى فعال باشيم براى دنيامان براى آخرتمان نمىشود كه با تنبلى كسى بخواهد بجائى برسد روزها نشستن كنار ايوان مدرسه و شبها يك روزنامه ديدن و خوابيدن و صبح پا شدن اينكه معلوم است گرفتن شهريه اشكال دارد گرفتن امكانات اشكال دارد و از خود اين عمامه استفاده كردن هم اشكال دارد طلبه بايد فعال باشد و اسم خود طلبه معلوم است يعنى طالب يعنى فعال به اندازه وسعش كار مىكند.. و امّا هفتمين «واذكر اسم ربك» هشتمين «و تبتل اليك تبتيلاً» و امّا هفتمين به ياد خدا. من هيچ موقع فراموش نمىكنم خاطره شيرينى است برايم كه دم مرگ علامه طباطبائى كه دو روز بعدش از دنيا رفتند با هفت الى هشت نفر با مدرسين بزرگ بودم رفتيم ديدن ايشان و ايشان خيلى مؤدب بودند و با اينكه ايشان حالشان خيلى بد بود مقابل ما دو زانو نشسته بودند و حرف هم نمىزدند من ديدم كه طول كشيد و آقايان مدرسين مشغول هم ستند و دارند صحبت مىكنند و ايشان هم سختشان است براى اينكه جلسه را به هم بزنم به علامه طباطبائى عرض كردم يك نصيحت به ما بكنيد تا پا شويم ايشان اوّل فرمودند چيزى يادم نيست بعد فرمودند كه اين آيه يادم آمد «فاذكرونى اذكركم و اشكروالى و لا تكفرون» ياد خدا وعده خدا دست عنايش روى سر ما خوب آيه است. دو سه روز بعد صبحى بود من مهمان عزيزى داشتم در زدند رفتم ديدم حضرت آيتالله آقاى محمدى گيلانى است با ماشين آمده بودند درب منزل گفتند آقاى طباطبائى حالشان خوب نيست بيائيد برويم بيمارستان گفتم كه مهمان دارم گفتند كه اين كار مهمتر است از ميهمان، ما هم با عجله بدون جوراب رفتيم خدمت ايشان كه ببينم دم مرگ ايشان مىشود از ايشان استفاده كرد ديديم كه نفسشان تنگ است و تنفس مصنوعى و يك نگاه حسرتآميز به ايشان كرديم و از اتاق آمديم بيرون خانمشان گفتند كه شما از اتاق رفتيد بيرون ايشان ناگهان چشمها را باز كردند و به يك گوشهاى دوختند و به من سه مرتبه فرمودند، توجّه، توجّه، توجّه و از دنيا رفتند يعنى باز دم مرگ هم گفتند فاذكرونى اذكركم ياد خدا توجّه به اينكه همه جا محضر خداست كه اين توجّه توجّه توجّه ذكر امام شده بود كه هر كسى مىپرسيد نصيحتى به من بكنيد اين را مىفرمودند يا در مجالسى كه جاى نصيحت بود اين جمله را مىفرمودند و حتى در آخر عمرشان در رسانههاى گروهى بارها اين جمله را مىگفتند. همه جا محضر خداست ما در محضر خداييم. توجّه، توجّه، توجّه. اين ادب حضور بايد رعايت بشود از من هم بعضى سؤال مىكنند مىخواهيم برويم مشهد خدمت حضرت رضا در حرم چه كار بكنم گفتم، قبل از زيارت توجّه، ادب حضور در محضر حضرت رضا(ع) امّا معلوم الاقرب فلاقرب داريم آنجا كه ضريح مطهر است آنجا كه رواق مطهر است خيلى نزديك است ادب حضور اينجا بايد رعايت بشود شما نه امّا انسان بعضى اوقات مىبيند و اينقدر انسان ناراحت مىشود توى حرم مطهر در مقابل ضريح مطهر دو تا طلبه نشستهاند با هم دارند حرف مىزنند چقدر بىادبى است حضرت رضا حاضر است توجّه دارد شما در مقابل يك بزرگى مثلاً امام زمان(ع) در مقابل ايشان دو نفر بنشينيم مباحثه كنيم بجاى اينكه توجهمان به صورت مبارك ايشان باشد توجّه به حرفهاى مباركايشان باشد بنشينيم حرف بزنيم چه برسد العياذبالله يك كارهاى ديگرى بكنيم و اين ادب حضور براى چهارده معصوم. اين آيه شريفه كه آمده براى همين است «لا اعملوا فسيرى الله عملكم و رسولهُ و المؤمنون» همه جا محضر خداست، رسولالله ائمه طاهرين و ادب حضور بايد رعايت بشود لذا اين جمله را حضرت امام بارها و بارها فرمودند توجّه توجّه توجّه. ما در محضر خدائيم بايد مواظب باشيم آنچه مىگوئيم آنچه مىكنيم مرضى خدا باشد و انصافا بىحيا چه كسى است آن كسيكه در مقابل خداوند كه نفس كشيدن ما از ايشان است اگر ناز كند ما نابود مىشويم نظير وجود ذهنى ما اگر بخواهيم يك مثال بزنيم عالم وجود نظير وجود ذنى ما است اين پروردگار عالم قيوم است (الله لا اله الا هو الحى القيوم) معنايش اين است ما راجع به وجود ذهنى قيوميت داريم يعنى تا توجّه داريم به وجود ذهنى هست صرف نظر كنيم نابود است معدوم است عالم وجود راجع به خداوند اين است تا پروردگار عالم عالم وجود را دارد موجود است يك صرف نظر عالم وجود مىشود معدوم ما در مقابل كسى كه قيوميت ما قوام ما به قيوميت اوست چه برسد عقلمان شعورمان سلامتيمان چيزهاى ديگر حالا در مقابل اين گناه بكنيم و اين فاذكرونى اذكركم و...) يعنى اگر انسان ادب حضور را رعايت نكند كفران نعمت است اين شكر نيست شكر خداوند به چيزى است ادب حضور انسان در مقابل حق است. هر چه داده است به جا مصرف كنيم اين را مىگويند شكر. لذا اين ذكر توجّه انصافا خيلى چيز خوبى است براى كمك كردن به ما، در سير و سلوكمان براى كمك كردن به ما، در كارهامان براى كمك كردن به ما، در كارهاى روزمرهمان خيلى تأثير دارد براى اينكه بتوانيم اين بار سنگين را اين بار طلبگى را به منزل برسانيم ذكر مىخواهيم اين ذكر منقسم مىشود به سه ذكر اوّل اينكه الان گفتم كه قرآن هم روى آن خيلى تأكيد دارد «لا تلهيهم هم تجارة و لا بيعٌ عن ذكرالله» كه اين را قرآن مىگويد مرد به اين است مرد خدا آنكه دائم توجّه است دارد درس مىخواند امّا خود را در محضر خدا مىداند مىبيند توى بازار است امّا خود را در محضر خداوند مى يابد نه مىداند همه مىدانند. و اين دانستنها فايده ندارد قيل و قال خوب است امّا براى حرف ما چه كار مىتواند بكند. مىيابد؟ و مىرسد به آنجا كه خواب است امّا خود را در محضر خداوند مىيابد و زياد هم ديدم كه خواب است امّا چون دائم ذكر بوده همان ذكر را مىگويد همان ذكر ورد اوست در زمان طاغوت يك سرهنگى بود آنوقتها هم سرهنگ خيلى بالا بود و اهميت داشت و آدم مقدسى بود نماز اوّل وقتش ترك نمىشد مىآمد مسجد سيد اصفهان و اين در چند فرسخى اصفهان تصادف كرد آنكسيكه بالاى سرش بود و آورده بود او را به بيمارستان اصفهان گفت كه زيارت جامعه را شروع كرد همان كه وردش بود تا آخر خواند امّا نه گوش كار مىكرد نه چشم امّا زبان كار مىكرد من يك خانمى را ديدم كه خواب است امّا الهم العن اوّل ظالم... و اين خيلى خوب است و دم مرگ انسان به طور ناخودآگاه بگويد اللهم العن اوّل ظالم ظلم... لذا گفت زيارت جامعه را خواند و بعد شروع كرد به يس رسيد به اينجا كه «سلامٌ قولاً من ربهم رحيم» و مرد يعنى خدا به او سلام كرد و جان داد گفت بندهام سلامٌ عليكم خوش آمدى «يا ايتها النفسٌ المطمئنة ارجعى الى ربك» اين جمله «سلامٌ قولاً من رب رحيم» يعنى خداوند از زبان اين گفت سلامٌ...» بندهام بيا و مرد اين توجّه خيلى كار مىكند بدست آوردنش خيلى مشكل است امّا خيلى كار مىكند و قرآن اين را مىخواهد رجال مىگويد مرد خدا - رجالٌ «لا تلهيهم تجارة و لا بيعٌ عن ذكرالله» «يا ايها الذين آمنوا ذكر الله اذكرا كثيرا و سبحوهُ بكرة و اصيلاً» از امام صادق(ع) مىپرسند خودشان مىفرمايند مراد از ذكر كثير اين نيست كه خيلى بگويد سبحان الله و الحمدلله... و لا اله الا ا... والله اكبر و ان كان منه» و اينكه ذكر است يك مرتبهاى از ذكر است ذكر كثير اين است كه در وقت معصيت مواظب باشيد در وقت جلو آمدن واجب متوجه باشد امر خداست نبايد زير پا بگذار نبايد به تأخير بيندازد بايد مثل اميرالمؤمنين(ع) مثل رسول اكرم (ص) رنگ مبارك تغيير كند ديگه هيچ چيزى سرش نشود جز نماز كه امسلمه مىگويد كه رسول اكرم وقت نماز ديگر هيچ كارى را نمىكردند عايشه مىگفت نه او ما را مىشناخت نه ما او را. نماز. امام صادق مىگويند ذكر كثير اين است توجّه، توجّه، توجّه، همان جمله استاد بزرگوار ما علامه طباطبائى چه جمله خوبى چه پيامى خوبى دارد و از دنيا رفت ادب حضور را خوب مراعات مىكرد علامه طباطبائى راستى هضم كرده بود. دين را طلبهگى را ولايت را من خيال نمىكنم كسى بتواند در نوشتهها، نوشتهاى پيدا كند در ولايت از الميزان علامه طباطبائى اين ولايت ايشان در الميزان خيلى بالا بود من به تجربه اثبات كردم كه متن زيارت جامعه كه يكى از اسرار شيعه است اين زيارت جامعه بالاتر از زيارت جامعه زيارت نداريم متنى هم بالاتر براى ولايت از زيارت جامعه چيزى نداريم من به تجربه ديدم كه علامه طباطبائى مواظب بودند كه اين متن زيارت جامعه را در الميزان پياده كنند به يك تناسب يك فرازى از فرازهاى زيارت جامعه را پياده مىكردند اينها خيلى توفيق مىخواهد تا ادب حضور نباشد تا ادب دائمى نباشد تا دست عنايت خدا را فاذكرونى اذكركم» نباشد انسان نمىتواند تنهائى در يك مدت كوتاهى الميزان و در قم شروع شد و در سنه سى ايشان الميزان را شروع كرد معمولاً بيست سال امّا با چه مسائبى مصيبت فقرى كه علامه طباطبائى داشتند هيچ كدام از شماها نداريد و مسائل خانوادگى بسيار برايش اتفاق افتاد مصائب اجتماعى فراوان اتفاق افتاد اين انقلابىهاى بدرد نخورد ايشان را خيلى اذيت كردند و با اين همه مصائب و مشكلها ايشان توانستند الميزان را بنويسند. راستى كرامت كرده آقاى طباطبائى امّا كرامتش با چى است براى اينكه مصداق «رجالٌ لا تلهيهم تجارة و لا بيعٌ عن ذكرا...» من هشت سال علاوه بر اينكه من همان سال 28 كه رفتم قم ديگر خدمت ايشان بودم تا ايشان فوت كردند هم در جلسات خصوصى و هم در جلسات عمومى امّا هشت سال كه فلسفه ايشان رفتم فلسفه ايشان يك جسارت به يك طلبه كه توهين به آن طلبه باشد نكرد و اين از كرامات ايشان است كه نمىتواند همينطورى از مادر زائيده بشود و يا يك علف هرزه بار بيايد و بشود علامه طباطبائى پس الميزان را خداوند به او مىدهد كه جامعه كبيره را در الميزان پياده مىكند ولايت ايشان خيلى بالا است لذا اين مرتبه اولر ذكر. اين حرف آقاى طباطبائى است حرف حضرت امام است و اين را ما طلبهها مىخواهيم ما بايد هميشه خود را در محضر خدا بيابيم از بدانيم شروع بشود تا بيابيم برسد حالا بدانيم راستى بدانيم همه جا محضر خداست. خدا قيوم است معنى قيوم يعنى همين «ان الله يحول المرءِ و قلبه» يعنى قبل از آنكه تو بفهمى خدا مىفهمد، قبل از آنكه تو درك كنى خدا درك مىكند يعنى تسلط آنهم تسلط على و معلولى بر دل ما خدا قيوم است اين معنايش مىشود يعنى قوام به خدا قوام همه عالم به خدا وقتى قوام همه عالم به خدا پس همه جا محضر خداست اين ادب حضور بايد مراعات بشود كمكم بيابيم ديگر اصلاً معناى عصمت همين است شما خيال مىكنيد معصوم يك چيز خاصى است نه يك معنى دقيقى دارد آن هم مختص به چهارده معصوم يك كمى هم مختص به انبياء است امّا يك معنى آنهم اينكه گناه نكند يعنى نيروى كنترل كنندهاى داشته باشد خيلىها دارند اين مربوط به انبياء نيست حضرت على اكبر مىشود كسى بگويد تصور گناه كرده يا حضرت زينب(س) مىشود بگوئيم حضرت زينب معصوم نبوده گناه مىكرده غيبت مىكرده يا تصور گناه مىكرده معلوم است كه اينطور نيست شما ائمه جماعت گناه نكنيد. امام جماعت چه كسى است آنكه نيروى كنترل كننده داشته باشد كه آن نيروى كنترل كننده در وقت نماز وادارد نماز بخواند در وقت اجتناب از گناه هم گناه نكند چه صغيره چه كبيره ما به اين مىگوئيم عادل. ما بايد معصوم به اين معنا باشيم اگر نباشيم خود به خود از رهبرى مىافتد مرجع تقليد باشد خودبه خود از مرجعيت مىافتد امام جماعت هم باشند نمىخواهد از مسجد بيرونش كنند خودبهخود از امام جماعتى مىافتد ما بايد معصوم به اين معنا باشيم مخصوصا ما طلبهها. مثل اين است كه يك آهنگر چكش نداشته باشد يا يك نويسنده قلم و يك طلبه عدالت نداشته باشد در همه چيز لنگ مىشود. بخواهد حاكم شرع بشود نمىشود بخواهد امام جماعت بشود نمىتواند بخواهد مرجع تقليد بشود نمىتواند مىخواهد پول مردم را بگيرد نمىتواند لذا اصلاً قلم ما و ابزار ما عدالت ما است.
عدالت ما يعنى عصمت ما فرقش اين است كه آنها از اولش معصوم بودند امّا ما بايد آنرا بدست بياوريم مثل علامه رضوان الله تعالى عليه مىشود كه اصلاً گناه نكرده است.
سيد ابن طاووس ايشان ادعا مىكنند كه من در مدت عمرم به غير واجب و مستحب چيزى به جا نياوردم اينها را ما خيال مىكنيم يك تهمتهاى است به اينها مىزنند ما خيال مىكنيم اينها واقعيت ندارد نه اگر از وقتى كه خودش را شناخت عادل باشد تا آخر و بلد باشد همه چيز را رنگ مىدهد وقتى همه چيز را رنگ داد مباحات مىشود مباح براى او مستحب مكروهات و شبهات را به جا نمىآورد نگوئيد نمىشود سيد ابن طاووس كرد و شد خيلى از بزرگان كردند و شد و چه برسد به حرام پس معلوم مىشود كه اين دوام ذكر به اين معنا است همه جا محضر خداست بايد ادب حضور مراعات شود اين واجب است اين لازم است اين صفت مردان خداست و اين را خدا خواسته است امام صادق مىگويند اين ذكر كثير كه «يا ايهاالذين آمنوا اذكرواالله ذكرا كثيرا و سبحوهُ بكرة و اصيلاً» يعنى اين است توجّه شبانهروز و خوشا به حال آنكسانيكه دارند و لااقل اگر نداريد مىفرمايد در شبانه روز و خوشا به حال آنكسانيكه دارند و لااقل اگر نداريد مىفرمايد در شبانه روز ده مرتبه به ياد مرگ بيفت، من به شما عرض مىكنم كه در روز ده بار به ياد خدا و قيامت بيفتيد اين واجب است گاهى توى راه نشستهايد موقع نماز راستى ننگ است كه انسان از اوّل نماز تا آخر نماز توجّه نداشته باشد كه در محضر خدا است وقتى اين نماز تمام شد مىخورد توى سرش نمازى كه در آن ادب حضور رعايت نشود كه نماز نيست و براى همين است كه گريه مىكردند، دق مىكردند و هميشه ناراحت بودند اينكه من چه جور نمىتوانم در نماز ادب حضور را رعايت كنم من سراغ دارم بعضى از بزرگان كه وقتى ادب حضور را رعايت نمىكردند علاوه بر اينكه رياضت مىشيد و تحميل بر فس مىكرد يك چيزى آنروز نمىخنديد و راستى ناراحت بود تا اينكه نماز دوّم بيايد جلو ادب حضور رعايت بشود و جبران مافات بشود اين صورت اوّل است.