موضوع درس:
شماره درس: 49
تاريخ درس: ۱۳۷۶/۵/۸
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرحلى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث گذشته ما درباره دستورالعملى بود كه به پيغمبر اكرم داده شده بود براى اينكه بار سنگين نبوت را بتواند به منزل برساند و چرا در اولى اين دستورالعمل دستور داده شده است «انا سنلقى عليك قولاً ثقيلاً» بار سنگينى به دوش تو است و براى اينكه اين بار سنگين را به منزل برسانى به اين دستورالعمل عمل كن لذا به درد ما طلبهها خيلى مىخورد چون كار ما ادامه رسالت است و همان سنگينى بار رسالت به دوش ما است و معلوم است به خودى خود نمىتوانيم اين بار سنگين را به منزل برسانيم از اين جهت عملكردن به اين دستورالعمل لازم و واجب است اين دستورالعمل اجزاء يازدهگانه داشت و يكى از اجزاء كه در هفته گذشته در مورد آن صحبت كرديم اين بود كه واذكر اسم ربك درباره ذكر گفته شد كه مراتب دارد.
يك مرتبهاش كه بالاترين مراتب است ذكر قلبى به معنى توجّه اينكه همه جا محضر خدا است و ما در محضر خدائيم كه اگر كسى بتواند اين ذكر را حفظ كند و لااقل مرتبه ضعيفش را بدست آورد علاوه بر اينكه يك نيروى كنترل كنندهاى است برايش علاوه بر اينكه يك زندگى لذت بخشى براى او پيدا مىشود مىرسد به آنجا كه مىشود گفت حق خطور گناه در زندگيش نيست و شايد بهترين مقامها بهترين حالات براى انسان همين است توجّه دائمى دائم توجّه به اينكه در محضر خدا است همه جا محضر خداست و قرآن شريف روى اين ذكر توجهى اين ذكر قلبى خيلى پافشارى دارد به آن آياتى كه خيلى آيات بالائى است نظير آيهالكرسى اوّل سوره حديد، آخر سوره حشر اينها كه نزد علماى علم اخلاق خيلى اهميت دارد در همه اين آيات تذكر به اين داده شده است «يعلم ما فىالسموات و ما فىالارض» و «يعلم ظاهرهُ باطنهُ» و «يعلم سر يعلم ظاهر» «الم يعلم بان الله يرى».
اين تذكرها كه بهترين آياتش در قرآن تكرار شده است «اعلموا فسيرى الله عملكم و رسولهُ و المؤمنون» انسان خود را در محضر خدا در محضر پيامبر اكرم در محضر ائمه طاهرين بيابد. همه ما مىدانيم در محضر خدائيم همه جا محضر خداست. شما عزيزان مىدانيد اينكه پيغمبر اكرم، حضرت زهرا و ائمه طاهرين واسطه فيضالله هستند معنى واسطه فيض يعنى اينكه ما همه جا در محضر رسول خدا هستيم و ما در محضر ايشان هستيم و ما اينها را مىدانيم امّا بفهميم بيابيم عمده اين است اگر انسان بيابد كه راستى در محضر ولى عصر است چه در خلوت و چه در تنهائى مسلم خيلى تفاوت مىكند ديگر اين غفلتها نيست در زندگى و بالاخره ديگر اينكه اين خرابىها نيست در زندگى اگر خرابى داريم براى اين است كه مىدانيم امّا نيافتهايم اگر ما لا يعنى داريم مىدانيم امّا نيافتهايم و بالاخره بالاترين مرتبه ذكر دوام توجّه داشته باشد كه در محضر خدا است دائمالتوجّهباشد در محضر حضرت رسول اكرم(ص) در محضر ولى عصر(ع) همه جا محضر امام زمان(ع) است و چيزى كه بايد توجّه كنيم مسلم مىدانيم از قرآن از روايات استفاده مىشود دل ما هم در محضر خدا در محضر امام زمان است. امام زمان الان اين جلسه در محضر ايشان است دل ما هم در محضر ايشان است الان من مىگويم براى چه كسى مىگويم براى خدا يا نه؟ عمل به گفتههايم مىكنم يا نه؟ دل مىگويد يا زبان؟ حضرت ولى عصر همه اينها را مىداند يعنى دلم در محضر امام زمان. خوب حالتى است يعنى علاوه بر اينكه انسان در حالت عصمت است عصمت به اين معنى عصمت به اين معنى كه گناه نمىكند و خطور گناه هم ندارد و انسان را بزودى به اين حالت مىرساند اين اوّل مرتبه ذكر است و قرآن شريف مرتب تكرار مىكند و اين را مىخواهد و بسيارى از بزرگان هم گفتهاند ذكر كثير اين است «يا ايها الذين امنوا ذكروا الله ذكرا كثيرا و سبحوهُ بكرة و اصيلاً» كه امام صادق(ع) مىفرمايند نمىگويم «سبحان ا... و الحمدالله و لا اله الا... و الله اكبر و ان كان منه» ذكر كثير اين نيست كه ما ذكر لفظى بگوئيم ولو اينكه ذكر لفظى هم از مراتب ذكر است پس ذكر كثير چيست امام صادق(ع) مىگويند در وقتى كه گناه جلو مىآيد «عند ما احل الله» در وقتى كه واجب جلو مىآيد خود را در محضر خدا بيابد آنوقت اين را مىگوئيم ذكر كثير كه ذكر قليل داريم..
«سبحان الله و الحمدالله و لا الا لله و الله اكبر» ذكر عظيم و كثير داريم وقتى گناه جلو مىآيد بيابد در محضر خداست ديگر معلوم است گناه نمىكند در وقتيكه گناه جلو آمد بيابد كه در محضر خدا است و خدا اين واجب را مىخواهد اينكه همه شما مىدانيد گفتيم اينكه وقتى موقع نماز مىشد يك تلاطم درونى براى اهل بيت پيدا مىشود رنگ پيغمبر اكرم سياه مىشد عايشه مىگفت ديگر اصلاً ما را نمىشناخت و ما نمىشناختيم او را اميرالمؤمنين(ع) تير مثل باران مىبارد امّا دنبال اين است كه وقت نماز شده است يا نه و مابقى ائمه طاهرين وقتى واجب آمد خود را در محضر خداوند مىديدند معلوم است امر خدا را زير پا نخواهد گذاشت تا خير نخواهد انداخت اگر ما تأخير مىاندازيم نماز را براى خاطر همين است مىدانيم در محضر خدائيم امّا نمىيابيم خود را. يابيدن فهميدن. و بايد رياضت كشيد بايد كار كرد تا انسان مرتبه ضعيف از ذكر توجهى را ذكر قلبى را دريابد.
مرتبه دوّم از ذكر، ذكر لفظى است ذكر لفظى يعنى گفتن «سبحان الله» «لا اله الا الله» كه همه بزرگان همه انبياء مخصوصا رسول اكرم(ع) و ائمه طاهرين اينها بيكار نمىنشستند اينها ذكر داشتند به قول امام صادق(ع) بابام هميشه چانه مباركشان مىجنبيد «لا اله الا الله» و انصافا يك حال ديوانگى مىخواهد كه انسان يك ساعت بتواند هزار مرتبه «لا اله الا الله» و اگر شمرده شمرده بگويد انسان يك ساعت مىتواند هزار صلوات بفرستد آنوقت عوض اينكه صلوات بفرستد حرف ما لا يعنى بزند بنشيند يك حرفهائى بزند نه نتيجه براى دنيا دارد نه براى آخرت راستى ديوانگى مىخواهد انسان «لا اله الا الله» را فراموش كند و در عوض غيبت كند انصافا ما ديوانه هستيم ديگر ديوانه اين نيست كه در كوچهها لباسهايش را درآورد به قول پيغمبر اكرم از محلى عبور مىكردند مىديند كه دور يك خانمى را گرفتند پيغمبر فرمودند كه چه خبراست گفتند يا رسولالله ديوانه است و حرفهاى ديوانگى مىزند پيغمبر فرمودند نه! اين مريض است يعنى يكى از اعصاب قلبش، مغزش آب شده است و مغز نمىتواند به اين امر بكند عقلش جائى نمىرود عقل نمىتواند تدبير بدن را بكند يعنى يكى از اعصاب ريز مغز خراب شده نمىتواند تدبير بدن را بكند لذا اين مريض است نه ديوانه بعد پيغمبر فرمودند مىخواهيد ديوانه به شما نشان بدهم آن زنى كه با فخر شانه بالا انداختن و با تكبر در كوچهها راه برود لذا پيغمبر مىگويد اين زنهاى ما ديوانهاند با اين وضع نكبتبار راستى هم ديوانهاند طلبه ديوانه كدام طلبه است آنكه مىتواند هزار مرتبه بتواند بگويد لا اله الا الله و احدى هم نفهمد براى اينكه اين كلمه را انسان راحت مىتواند بگويد به جاى اين كلمه و يك رابطه قوى با خدا يك ساعت مالا يعنى يك ساعت نشسته خيلى خذلان مىخواهد انسان همينطور بنشيند و هيچ كار هم ندارد و ذكر هم نگويد دارد قدم مىزند مىتوانى ذكر بگوئى مىتوانى هزار صلوات بفرستى صلواتى كه هر كدام يك طبق از نور هر كدام يك درجه بالا مقام قرب. ما راهپيمائى بكنيم بدون نتيجه ذكرى و اين را هم مىخواهند اين ذكرى كه در قرآن شريف بيش از صد مرتبه تكرار شده است مسلم يكى از مراتبش همين ذكر لفظى است و آن حالى است كه ذكر توجهى در اين پيدا مىشود يعنى ذكر لفظى است كه كمكم عادت مىدهد و كمكم مىرسد به آنجا كه «رجالٌ لا تلهيهم تجارةٌ و لا بيعٌ عن ذكر الله» و من از همه تقاضا دارم كه اين ذكر لفظى را بگوئيد و تأثير دارد در سير و سلوكتان خيلى تأثير دارد در بركت علمتان خيلى تأثير دارد در اينكه به يك مقام والائى كه خداپسندانه، مردم پسندانه باشد «وجيهةٌ عندالله وجيها عندالناس».
كه در قرآن هم آمده كه خواست خوبى هم است «اللهم اجعلنى وجيها فى الدنيا و فى الاخره» در زيارت عاشورا آمده در قرآن شريف راجع به حضرت عيسى آمده وجاهت پيش مردم ما طلبهها مىخواهيم يعنى ما طلبهها اگر وجيها عندالناس نباشيم نمىخرند حرفمان را. ديگر ارزش ندارد حرفهايمان. اوّل بايدحكومت بر دلهامان پيدا كنيم بعد حرفمان را بخرند اوّل بايد حكومت بر دلهامان پيدا كنيم بعد قولمان را فعلمان را گفتار و كردارمان را ارزش قائل باشند و اين ذكر لفظى اين وجاهت را مىدهد علماى علم اخلاق گفتهاند به تجربه هم اثبات شد است و اين ذكر لفظى ذكر خوبى است انتخاب كنيد خودتان. بعضىها تا سر حد عشق ولايت دارند محبت به اهل بيت دارند صلوات بسيار خوب است بعضىها براى تقويت اراده «لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم» براى تقويت اراده بسيار خوب است بعضىها وجاهت مىخواهند يا عزيز و يا عزيز و يا عزيز و بالاخره به تناسب بهترين ذكرها لا اله الا الله است اگر انسان بتواند كه بعضى بزرگان بعضى اوقات لا اله الا الله بعضى اوقات يا عزيز و بعضى اوقات يا كريم و... امّا براى كسانى كه هنوز قدمها را برنداشتهاند مىگويند ذكر يونسيه و اين ذكر يونسيه خيلى پافشارى روى آن شده است «لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين» و از نظر روايت جائى نديدم امّا علماى علم اخلاق سير و سلوكيها مىگويند تا برسى به مقام تجليه آنوقت «لا اله الا الله» فقط آن ذيل را ديگر بيندازد از حالا نمىدانم اين چه معنى دارد و راستى نمىدانم لا اله الا الله است مىگويند سبحانك انى كنت من الظالمين را ديگر نگوئيد اين خيلى جرأت مىخواهد اينجور حرف زدن كه انسان برسد بجائى كه «لا اله الا انت را بگويد و سبحانك انى كنت من الظالمين را نگويد» اين جرأت را داشته باشد كه ذيل را كم كند امّا اينها مىگويند مثل اينكه اينها رسيدهاند به يك مقام كه جرأت پيدا كردهاند كه سبحانك انى كنت من الظالمين را كم كنند و بگويند «لا اله الا انت» «يا لا اله الا الله» آنكه مىفهمم «لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين» ذكر خوبى است چونكه در قرآن هم است و آيه قرآن است ثواب قرآن دارد با آن همه فضائل هم ذكر است هم اينكه انسان را مىكشد بالا و بالاخره اگر در جا باشد يا كمكم باشد امّا انسان را مىكشد بالا و اين ذكر يونسيه را زياد بگوئيد اگر بشود در سجده اگر بشود اقلاً هفتصد مرتبه اگر نشود اقلاً هفتاد مرتبه در راه در خوردن آشاميدن راه رفتن ولى مسلم است كه ما نبايد به هفتاد مرتبه اكتفا كنيم اين ذكر لفظى.
مرتبه سوّم كه خيلى مهم است ذكر لفظى كه هم دل بگويد و هم زبان مثلاً هر دو بگويند «لا اله الا الله» كه اگر اينجور شود مىگويند ذكر قلبى و اگر اينطور شد كمكم قضيه برعكس مىشود يعنى دل مىگويد «لا اله الا الله» زبان به طور ناخودآگاه مىگويد «لا اله الا الله» و تجربه هم اثبات شده است كه چُرت مىزند هنوز خواب تسلط بر او پيدا نكرده است و همان ذكر را كه دارد مىگويد بر زبانش مىآيد اين ظاهرا چون خواب مسلط بر دل نشده دل مىگويد «لا اله الا الله» و اين زبان كه چرت بر او مسلط شده مىگويد «لا اله الا الله» از اين جهت دم مرگ چون دل مىگويد «لا اله الا الله» زبان هم مىگويد «لا اله الا الله» و اينها يك چيزهائى است كه عوام هم مىفهمند اگر دل عادت كند به چيزى زبان به طور ناخودآگاه با آن دل است. اگر خوب باشد با آن است اگر بد هم باشد با آن است يك خانم مقدسى مىگفت كه بالاى سر يك خانمى به او مىگفتيم بگو «لا اله الا الله» آنوقتها مىگفت سنار يك عباسى و با بندهاى انگشت حساب مىكرد و بعد فهميدند كه اين رباخور بوده و سواد هم نداشته است و با بند انگشت حساب مىكرده و دم مرگ اين را مىگفت و مرد و در كتاب منازل الاخره بعضى اينها را نقل مىكند كه اگر دل عادت كند به چيزى زبان به طور ناخودآگاه زبان هم همان را مىگويد در عشقهاى مجازى هم همين است در اين استنطاقهائى كه مىخواهند بكنند يا اقرار بگيرند يا بخوانند فكرشان را خوابش مىكنند و از او چيزها بيرون مىكشند. به او شراب مىدهند و مست مىشود و ديگر مىگويد همه چيز را دل وا مىدارد و زبان مىگويد بنابراين از اين حرفهاى عوامانه پى مىبريم كه ذكر لفظى خيلى خوب است سرايت مىشود به دل و مىشود ذكر با توجّه دل و كمكم زبان مىگويد «لا اله الا الله» دل هم مىگويد و بعضى مواقع عوض مىشود اينهم مراتب دارد و آن مرتبه آخرش همان است كه امام سجاد(ع) روى منبر گفتهاند وقتى مؤذن گفت اشهد ان لا اله الا الله گفت پوست من استخوان من گوشت من مىگويد «لا اله الا الله» مىگويند سر سعيد ابن جبير را بريدند نقش بست «لا اله الا الله» اينها را مىدانيد اگر نشود بعضى از آنها را پيش عوام مردم پياده بكنيم پيش خودمان پياده كردنش خيلى آسان است.
يك قسمت ديگر كه صوفيه دارند و من جائى روايت پيدا نكردم و آن ذكر قلبى فقط از علماى علم اخلاق هم شنيدم در كتابى هم نخواندم در كتابى از علماى علم اخلاق مثل شهيد، شيخ انصارى و قاضى و... امّا اينها مىگويند خيلى اثر دارد اينكه انسان بنشيند و هزار مرتبه با دل بگويد «لا اله الا الله» اين علىالظاهر وجهى ندارد گرچه ممكن است تأثير داشته باشد تأثير هم دارد يعنى قطعا اگر دل توجّه به خدا پيدا كرد معلوم است تأثير دارد امّا در روايات ما نيامده است نيامدنش شايد به اين دليل باشد تو كه مىگوئى لا اله الا الله زبان هم بگويد معلوم است كه خيلى بهتر است و اينكه ذكر قلبى فقط و بگوئيم بهتر از ذكر لسانى كه صوفيه دارد اين على الظاهر وجهى ندارد و خوب است توجّه به خدا امّا به زبان «تفكرٌ ساعة خير من عبادة سبعين سنه» ظاهرا مربوط به اين جاها نيست مربوط به آنجاست كه دل مختص خودش را بيرون بدهد يعنى فكر كردن ديگر مربوط به زبان نيست فكر كردن حالا در اصول دين باشد يا در فروع دين يا در معارف اسلامى و اخلاق باشد اين فكر «تفكرٌ ساعة خيرٌ من عبادة سبعين سنه» امّا اين مربوط به ذكر نيست ظاهرا مراتب ذكر همانطور كه قرآن فرموده روايات اهل بيت فرموده اين است 1- توجّه دائمى 2- ذكر لسانى 3- ذكر لسانى كه دل با او باشد يعنى يا دل بگويد زبان همراهى كند و يا برعكس يعنى اينكه لقلقه زبان نباشد. و چيزى كه بايد توجّه داشته باشيم اين است كه ما نماز را به چند قسمت تقسيم مىكنيم. 1ـ لقلقه زبان از اوّل نماز تا آخر نماز را درست و صحيح مىخواند ولى زبان است امّا اين نماز نيست رفع تكليف مىكند مقبول نيست. 2ـ نماز بخوانيم با زبان و دل هر دو و آن اينكه وقتيكه مىگوئيم اياك نعبد و اياك نستعين بدانيم معنايش يعنى چه 3ـ امّا مرتبه سوّم يك نمازى مىخوانيم كه اسمش را مىگذاريم حضور قلب. اين نيست كه توجّه به معانى باشد حضور قلب همان قسم اوّل ذكر است يعنى انسان وقتى ايستاد به نماز از اوّل تا آخر نماز خود را بيابد در محضر خدا است به اين مىگويند حضور قلب لذا اينكه بعضى اشتباه كردهاند حتى توى كتابها بعضى نوشتهاند معنى حضور قلب توجّه به معانى مىشود اين نيست خوب است امّا حضور قلب نيست اين است كه بداند معنى الله اكبر يعنى چه پشت سر انداختن دنيا و آنچه در آن است و توجّه به خدا يعنى چه «سبحان ربى العظيم و بحمده» يعنى چه با خطور به دل يا بدون خطور با معنى برود جلو امّا حضور قلب. نيست حضور قلبى كه مىخواهند جدى هم مىخواهند كه ما هم متأسفانه نمىتوانيم تحويل بدهيم مىخواهند كه انسان از اوّل تا آخر نماز خود را در محضر خدا بيابد همانكه امام صادق فرمودند نماز بخوان مثل كسى كه خدا را مىبيند لااقل نماز بخوان مثل كسى كه در محضر خدا است و مىداند خدا دارد او را مىبيند اگر نمىتوانى خدا را ببينى امّا با اين توجّه. اين مىشود حضور قلب كه در روايات داريم بعضى اوقات نماز همهاش قبول است بعضى اوقات يك چهارم و بعضى اوقات يك ثلث از آن و صحت نماز الاّ قبولى است كه امام صادق(ع) در يك روايت كه راستى تكاندهنده است مىفرمايند كه ننگ است بر يك نفر كه هفتاد سال نماز بخواند امّا دو ركعت نماز مقبول نداشته باشد بعضى از بزرگان روز عزا مىگيرند كه شب در نماز شبشان در محضر خدا نبودند عزا مىگيرد اين كه آيا در نماز وترر كه بايد منقمر در عالم وحدت باشم منقمر در عالم كثرت بودم راستى هم اينها گريه دارد اگر مىبينيد پيغمبر اكرم گريه مىكند براى همين است كه بعضى اوقات آن انقمار در عالم وحدت از او گرفته مىشود بايد زندارى بكند بدندارى بكند؟ مردمدارى بكند و آن انقمار عالم وحدت از او گرفته مىشود اين بالاترين گناه براى پيغمبر است اكبر كبائر براى پيغمبر همين است.
«انهُ لَيُغان على قلبى فاقول استغفرالله سبعين مرة» و آن همه گريهها از اميرالمؤمنين همين جا است از همين سرچشمه مىگيرد و ما انصافا اقلاً گاهى در نماز نصف ركعت بيابيم خود را در محضر خدا همه جا محضر خدا است و ما در محضر خدائيم «ان الله يحولُ بين المرء و قلبه» بايد بدانيم دل ما هم در محضر خدا است همه جا محضر خدا است.