موضوع درس:
شماره درس: 53
تاريخ درس: ۱۳۷۶/۶/۱۹
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث روز چهارشنبه در مورد دستورالعملى بود كه خداوند متعال به پيغمبر اكرم داده شده بود كه اين دستورالعمل براى همه مخصوصا براى ما طلبهها براى اينكه بار سنگين بر دوش همه است مخصوصا براى ما طلبهها براى اينكه بار سنگين تبليغ دين نگاه دارى دين در ميان مردم بر همه ما واجب و لازم است و اين بار سنگين را به منزل ساندن كارى است بسيار مشكل اين دستورالعمل يازده جزء داشت و جزئى كه هفته گذشته راجع به آن صحبت كرديم «رب المشرق و المغرب لا اله الا هو فأتخذه وكيلاً» خدا پروردگار اين جهان است مؤثرى هم نيست جزا و پس بنابراين وكيل تو باشد تو بايد او را وكيل خود قرار بدهى كه اين جمله هفته گذشته مىگفتم در باب توكل داشته باشد خيلى كارها آسان مىشود خيلى گرهها خود به خود باز مىشود من حيث لايحتسب باز مىشود پيشرفت مىكند در كارش امّا پيدا شدن توكل مهلوم است كار مشكل لذا اين جملات هيچ كدام استدلال در او نبود امّا اينجا استدلال است معلوم مىشود كه اين امر توكل يك امر مهمتر از همه اجزاء با استدلال آيه شريفه جلو آمده مثلاً «يا ايها المزمل قم الليل الا قليلاً» يا رسول اللّه شب بيدارى نماز شب «فى و رتل القرآن ترتيلاً» خواندن قرآن و امثال اينها امّا اينجا كه مىرسد مىفرمايد «رب المشرق و المغرب لا اله الا هو فأتخذه وكيلاً» يعنى حال توكل كى پيدا مىشود در آن وقتى كه انسان بداند خدا فقط پروردگار اين جهان است نه چيز ديگرى نه كس ديگرى دو دفعه فقط همين را تكرار مىكند لا اله الا اللّه هو مؤثرى در اين جهان نيست جز او وقتى كه تربيت جهان با خدا باشد وقتى مؤثر در جهان فقط خدا باشد ما بايد توكل داشته باشيم ما بايد كارمان را بسپاريم به او و انسان بتواند كارش را بسپارد صد در صد به خدا معلوم است كار مشكلى است كى آسان مىشود وقتى كه اين توحيد افعالى رسوخ كند بر دل كه هفته گذشته دربارهاش صحبت كرديم و گفتيم اين لا اله الا هو در اينجا مراد توحيد افعالى است يعنى ما بدانيم عقل ما شعوئر ما دين ما مال ما هستى ما مريدهاى ما اينها نمىتوانند تأثيرى در زندگى ما داشته باشند آنكه مىتواند تأثير در زندگى ما داشته باشد فقط خداست اگر هم ما بخواهيم آن هم صورت علمى مال و علم و عقل خودمان را اينها را مؤثر در زندگى باشد بايد به عنوان واسطه ببينيم واسطه كند به اين معنى كه توحيد افعالى رسوخ بكند در عقل او و اين توكل عقلى برايش پيدا خواهد شد به اين معنى كه علقش هم مىگويد «لا مؤثر فى الوجود الى اللّه» پس بنابراين بايد اعتماد به خدا داشته باشيم نه چيز ديگرى يا بعضى از بزرگان از راه ديگرى آمدهاند جلو آن هم راه خوبى است كه انسان يك مقدار فكر بكند كه خدا عالم است يا نه به حال من است خدا عالم به ما كان و ما يكون و ما هو كائن است خدا قدرت دارد يا نه خدا به همه چيز قدرت دارد كار را اصلاح كند قدرت دارد من حيث من لايحتسب كارها را انجام بدهد خدا جواد است يا نه همه مىدانيم كه خدا جواد است بخل كه راه ندارد ندارد بكه كريم است نظير علمش هم كه علم مطلق است كريم مطلق است خدا محبت به ما دارد يا نه پروردگار عالم محبتش به اندازهاى است كه به كفار به غير كفار محبت دارد خيلى و بسم اللّه الرحمن الرحيم هم همين است به اندازهاى محبت دارد كه در روايات گفته است از هفتاد پدر مهربان مهربانتر اين از باب مثال است نمىتوانيم كسى را پيدا كنيم كه حتى خود ما پروردگار عالم به ما از ما عالمتر است از ما به ما قادرتر است از ما به ما جوادتر است از ما به ما محبتش بيشتر است ما چقدر خودمان را دوست داريم خدا مسلم بيشتر ما را دوست دارد نتيجه مىگيريم كه اين خدا عالم به كار ما قادر به كار ما محبت فوق العاده به كار ما جواد به تمام معنى پس چه بهتر كه كار او را اصلاح بكند چه بهتر به اينكه چشم داشتى به چيزى به كسى نداشته باشيم جز خدا و اين استدلالى باز هم اين استدلال اگر در مغز ما رسوخ كند و ما فكر كنيم و ما فكر كنيم مىتوانيم بفهميم كه عقل ما مىگويد آدم توكل نداشته باشد خيلى بى خردى است خيلى غفلت است خيلى بيجا است بايد توكل داشته باشيم امّا علم عقل است استدلال است و اينها كاربرد ندارد ما هم بخواهبم بياوريمش در زندگى علم توى زندگى نمىتواند بيايد براى استدلال و براى كلى گفتن براى عقل قانع كردن اينها خوب است امّا اين بيايد توى زندگى توى زندگى نمىتواند به اين معنى كه راستى در كارش توكل به خدا داشته باشد هيچ چشم داشتى به احدى نداشته باشد جز خدا اون علم نمىتواند اين كار را بكند اين مرتبه اوّل توكل است مىتواند مرحله دوم توكل آن چيزى است آن چيزهايى كه گفتيم رسوخ كند در دل يعنى باور كند دل كه لا اله الا هو باور كند دل خدا از من به من عالمتر است از من به من قادرتر است از من به من محبتش بيشتر است آن وقت كه در دل رسوخ كرد به اين معنى باور كرديم مقام توكل بر ما پيدا مىشود البته مرتبه ضعيفش و ما با يك اطمينان صد در صد وارد زندگى مىشويم براى اينكه آقا بالا سرمان مؤثر در زندگيمان خدا است اوّل نتيجهاش اينكه غم و غصه نيست دلهره نيست اضطراب خاطر نيست «الا به ذكر اللّه تطمئن القلوب» ترسى از آينده غم و غصهاى از گذشته نيست «الا اولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون» ترس از زندگى از آينده كسى دارد كه خدا ندارد يعنى خداى به اين معنى كه خدا در زندگى از آينده كسى دارد كه خدا ندارد يعنى خداى به اين معنى خدا در زندگى نه خداى علمى اگر خدا در زندگى ما حكومت كند به عبارت ديگر باور كنيم لا مؤثر فى الوجود الى اللّه ديگر نگرانى نيست از آينده غم و غصه هم نيست اگر از گذشته براى اينكه زندگى ما را مىچرخاند آن كسى كه عالم به كارم بوده عالمتر از من قدرتيمند از من جوادتر به كار خودم و از من رئوفتر غم بخورد غصه بخورد براى چه لذا اين «الا ان اولياء اللّه لا خوف عليهم و لاهم يحزنون» اولياء خدا يعنى آن كسانى كه در زندگى شان خدا كار مىكند يعنى دل باور دارد لا مؤثر فى الوجود الى اللّه اين ديگر خواه نا خواه غم و غصه از گذشته ترس از آينده نيست اين نتيجه اولش هست نتيجه دومش تلاش از راه غير معقول از راه غير شرع نيست تلاش كسى مىكند از راه غير معقول از راه غير شرع كه باور نداشته باشد لا مؤثر فى الوجود الى اللّه معمولاً اين حق الناسها كه در زندگى پيدا مىشود براى اين است كه توكل به اين مرتبه دوم نيست و الا اگر توكل به مرتبه دوم باشد ديگر معلوم است اينكه تلاش غير معقول تلاش غير شرعى بايد در زندگى نباشد ديگر نمىشود باشد يك نحو مصونيت كه عصمت اسمش را مىگذاريم به مرتبه پائين اين براى او پيدا مىشود يك مصونيت در زندگى يك مصونيت از گناه كاربرد زندگى هم زياد مىشود يعنى مىشود با نشاط با دل جرأت مىشود فعال براى اينكه غم و غصه است كه انسان را زمين گير مىكند اينكه نمىداند آينده چى انسان را با نشاط مىكند و الا اگر بداند آينده چى آدم متوكل مىداند آينده چى آنكه خدا مىخواهد خدا كى آنكه از من به من هم نزديكتر است هم عالمتر است هم قادرتر است هم رئوفتر وقتى كه مىداند عاقبت چيست با يك نشاط خاصى با يك تلاش خاصى وارد زندگى مىشود پيدا شدن توكل كار مشكلى است امّا اگر پيدا بشود انصافا يك عالم نشاط است يك عالم فعاليت است به يك عبارت مىسوزاند هر كسى غير خدا را ديگر آنچه در دل هست از غم و غصه هر نگرانى يا چشم داشت به ديگران يكى از چيزهايى كه كه توكل به انسان مىدهد عزت نفس است يكى از چيز هايى كه توكل به انسان مىدهد فعاليت است مثل پيغمبر اكرم ده سال هشتاد سال جنگ را پشت سر مىگذارد و به نتيجه مىرسد بالاخره به مطلوب مىرسد امّا اين بايد از عقل به دل از باور كردن دل وقتى بيايد به باور كردن دل يعنى باور كردن دل يعنى دل باور كن كه اين لا مؤثر فى الوجود الى اللّه توحيد افعالى را اين طور باور كند آن صورت اوّل اگر بخواهيم عقل باور كند انقط مىخواهد همين طور كه قرآن شريف ياد داد ديگر راستى بايد فلسفه بخوانيم بايد فكر كنيم بايد اين طرف و آن طرف انقط طلبگى بزنيم تا عقل ما باور كند لا مؤثر فى الوجود الى اللّه و امّا اين صورت دوم علم نمىخواهد بلكه علم مىخواهد نماز شب به ما توكل مىدهد در روايت هم داريم نماز اوّل وقت مؤدب با دل به ما توكل مىدهد به ما يقين مىدهد يقين اگر كسى بخواهد پيدا بكند در توكل يا در چيزهاى ديگر و «اعبد ربك حتى يأتيك اليقين» عبادت مىخواهد تا يقين پيدا شود لذا اهميت دادن به واجبات همه همه مخصوصا نماز به ما توكل مىدهد اهميت داده به مستحبات به اندازهاى كه ضرر به كارمان نزند به ما توكل مىدهد اجتناب از گناه مخصوصا به وظيفه رفتار كردن كار را خوب انجام دادن اين يك نحو اجتناب از گناه است مخصوصا حق الناس كارهايى كه مربوط به غير باشد اجتناب از گناه در حق الناس و ممكن است اين حالت يقين به يك آنى هم پيدا بشود به وسيله عمل راه پنجاه ساله را در ده روز برود و راستى اگر كسى وارد طلبگى بشود با اين جمله اوّل العلم معرفه الجبار و آخر العلم تفويض الامر اليه با اين جمله معلوم نيست روايت باشد خدا رحمت كند آن كسى كه شرح امثله و امثله را گفت در اولش به ما گفت اوّل العلم معرفه الجبار و آخر العلم تفويض الامر اليه صاحب جواهر از همين جا پيدا شده شيخ انصارى از همين جا پيدا شد شهيدين از همين جا پيدا شدند الان ما امكانات خودمان را با همين صفر شهيد پنجاه و چهار سال بيشتر عمر نكرد در يك خفقان عجيبى عمر كرد يعنى مجبور بود درس عامه بگويد تا بتواند درس خاصه بگويد يعنى تدريس مىكرد هم حنفى هم شافعى هم مالكى تا اينكه بتواند تدريس بكند تشيع را همين قريب دويست جلد كتاب نوشته از جمله شرح لمعه و مسالك مسلم ما با اين شرائط مسالك را هم نمىتوانيم بنويسيم از نظر امكانات بقدرى پائين بود كه خودش شب مىرفت هيزم مىآورد براى زن و بچه براى اينكه چيز بپزند يك آدم اينجورى با نبود امكانات دويست جلد كتاب بنويسد چيه توكل وقتى كه در زندگيش نه در عقلش لا اله الا هو حكم فرما باشد ديگر سر تا پا مىشود تلاش ديگر سر تا پا مىشود حتى در حل مشكلات علمى بسيار اين حرف شيخ الرئيس كه دار الشفاء دارد بسيار تجربه شده كه شيخ الرئيس مىگويد من در هر چيزى دو سه روز شاگردى مىكردم بعد معلم مىشد شاگرد من مىشدم استاد امّا در علوم الهى بعضى اوقات چهل مرتبه مطالعه مىكردم نمىشد متوسل مىشدم به عالم ملكوت و شبهه برايم حل مىشد. آن ملا سليمان كه هميشه با او بوده است مىگويد بعضى اوقات مىديدم يك مسجد كوچكى كه بود نزديك خانه توى كتابخانه هم نمىرفت توى مسجد دو ركعت نماز مىخواند و از خدا مىخواست كه شبهه را حل كند اينها را ازش نگذريد مقام توكل مىرساند انسان را به آنجا كه وقتى كه در بن بست ماند آنجا اوّل باز شدن راهها اين نظير يابيدن خداست انسان در بن بست واقع مىشود اوّل راه است «فاذا ركبوا فى الفلك دعو اللّه مخلصين له الدين» همان كه صد و بيست و چهار هزار پيغمبر برايش آمده به خاطر اينكه ما پيدا بكنيم هميشه در بن بست همه پيدا مىكنيم در وقتى كه در بن بست خدا را پيدا كرديم اوّل باز شدن راه است بن بست است امّا اوّل راه است شيخ الرئيس هم همين است وقتى كه تمام راهها بسته مىشد اوّل باز شدن گره است به دست كى خدا لذا با نماز شبهه را حل مىكنيم بسيارى از بزرگان با الهام جواب را نوشته است با الهام رساله و مكاسب ننوشته است با الهام مسكالك شهيد دوم نوشته است با الهام شيخ طوسى توانسته هم تفسير هم اصول نوشته هم فقه هم معارف آن هم با اين خفقان و بيش از دويشت جلد كتاب من از شما تقاضا دارم يك مقدار اوّلاً فكر كنيد همين طور كه قرآن به ما دستور مىدهد «رب المشرق و المغرب لا اله الا هو» تا اينكه عقل ما هضم بكند «لا مؤثر فى الوجود الا اللّه» من و ديگران حتى كسانى كه دل سوز من هستند و امكانات در مقابل قدرت خدا پوچ است اين اوّلاً پيدا بشود بعد هم با تضرع و زارى با توسل به اهل بيت مخصوصا با توسل به حضرت زهرا، زهراى مرضيه را خداوند خيلى دوست دارد حتى بيش از پيغمبر دوست دارد بالاتر از اميرالمؤمنين چنانچه پيغمبر اكرم، اميرالمؤمنين، ائمه طاهرين زهرا را خيلى دوست دارند و ما در توسلات خودمان اگر مكه برويم اگر در منبرهايمان مصيبت زهرا (س) را بخوانيم در مجالسمان هميشه نرويم در دنيا در يك چيزهايى كه از هر دُرى از هر دُر شب چراغى بالاتر است انسان بتواند حالت توكل پيدا بكند اگر دنيا را به انسان بدهند و در آن حال توكل نباشد اين دنيا غير از وزره و وبال چيزى نيست دردسر است هرچه پول بيشتر دارد امّا اگر حال توكل توأم با اين پول باشد يعنى پول را نبيند خدا را ببيند در زندگى ديگر خواه نا خواه از آن پول استفاده مىكند خوب هميشه اسفاده مىكند ديگر زندگى مىشود تلاش زندگى مىشود يك عالم فعاليت يك عالم اطمينان «الا بذكر اللّه تطمئن القلوب» ياد خدا در زندگى تطمئن القلوب اين دهه، دهه خوبى است مخصوصا جمادى الاوّل و جمادى الثانى همهاش مخصوص حضرت زهراست هم تولد حضرت زهرا است و هم شهادت حضرت زهرا در اين دو ماه را بايد خيلى توسل به حضرت زهرا داشته باشيم و من از شما تقاضا دارم از جمله چيز هايى كه خيلى از حضرت زهرا بخواهيد به توكل خود حضرت زهرا، حضرت زهرا را قسم بدهيد بلا كمرنگ اين اعتماد به خدا در زندگى براى همه ما پيدا بشود انشاءاللّه.