پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع درس:

شماره درس: 54

تاريخ درس: ۱۳۷۶/۷/۲

متن درس:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

بحث ما درباره دستورالعملى بود كه به پيغمبر داده شده بود تا بار سنگين نبوت را به منزل برسانده و اين دستور العمل براى همه مخصوصا براى ما طلبه‏ها مفيد است بار سنگين روحانيت و طلبگى را بتوانيم به منزل برسانيم يكى از دستورات اين دستورالعمل اين است كه «و اصبر على ما يقولون و ا هجرهم هجرا جميلاً» بايد صبر كرد بر گفته دشمن و انسان را از جا تكان ندهد مواظب باشيد به واسطه جزع و فزع از هدف باز نشود اين معلوم است يكى از چيزهاى مهم براى رسيدن به هدف است و معمولاً انسان به قول قرآن شريف اين صبر و استقامت را ندارد «ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر الخير منوعا» اين انسان نحو خلقش اين است كه سبك سر است و به واسطه صبر و استقامت خود را پايبند نكرده است هلوع است سبك سر است و اگر شرى به او برسد او ناشكرى و دادش بلند است هر كسى بيايد پيش او از دست دشمن داد مى‏زند از دست مصائب داد مى‏زند جلسه را مكدر مى‏كند «و اذا مسه الخير منوعا» و امّا اگر شر بود و خير برايش جلو بيايد ديگر يك آدم سركشى يك آدم خودخواهى يك آدم خودپسندى از آب در مى‏آيد اين طبع انسان است يعنى انسان از نظر بعد مادى اين جورى است «خلق الانسان عجولا خلق الانسان كفورا و خلق الانسان ما اكفره» يك صفتش هم همين است كه اين انسان از نظر جسمى صبر و استقامت در زندگى ندارد و اگر كسى بخواهد به جايى برسد عصاى او بايد اين صبر باشد نمى‏تواند حركت بكند وسيله براى حركت صبر است تمام فضائل متوقف بر اين صبر است اين نظير كلمه خلوص مى‏ماند كلمه خلوص كه قبلاً درباره‏اش صحبت كدريم همه قربات همه گفتار و كردارها اگر بخواهيم رنگ پيدا بكند متوقف بر همين صبر است اگر خلوص نباشد انسان نمى‏تواند استكمال پيدا بكند عبادت بجا بياورد كه باطل است عبادت هم كه به جا نياورد كه رنگ دنيا پيدا مى‏كند آن هم باطل است به اين معنى ادا و قضا دارد اين هم باطل است به اين معنى كه مربوط به دنيا است مى‏رود و مى‏گذارد در دنيا و مى‏رود لذا كلمه خلوص اگر بخواهد اين گفتارش كردارش رفتارش خودش اگر بخواهد رنگ خدا پيدا بكند خلوص مى‏خواهد «صبغة اللّه‏ و من احسن من احسن اللّه‏ صبغة» كلمه صبر هم همين است اگر انسان بخواهد يك قدم بردارد صبر مى‏خواهد بدون صبر نمى‏شود حتى خلوص هم متوقف بر صبر است اين خصوصيت را صبر دارد كه خلوص ديگر ندارد و اين است كه كلمه خلوص هم به همان مرتبه ضعيفش تا برود مرتبه بالا مرتبه هفتگانه كه با هم مباحثه كرديم متوقف بر صبر است و اين كلمه صبر خيلى كلمه خوبى است انصافا انسان تصورش را بكند مى‏بيند كه تمام فضائل متوقف بر او مى‏بيند چه نورانيتى دارد براى آبروى انسان در دنيا و آبروى انسان در آخرت از آن طرف هم مى‏بيند صبر نباشد جزع و فزع باشد همه مصائب زير سر همين است انسان را متوقف مى‏كند و اگر ما بخواهيم درس بخوانيم صبر لازم است بدون صبر كه نمى‏شود كسى به جايى برسد اگر هم بخواهيم از نظر تقوا بالا برويم كلمه صبر لازم است نماز شب صبر مى‏خواهد تا انسان به واسطه نماز شب به مقام محمود دست پيدا كند خودسازى صبر مى‏خواهد انسان بتواند در مقابل ديگران منيت و خوديت و حرف خود به كرسى نشاندن و اينها مشكل است كه از بين ببرد اگر به ما گفتند جهاد اكبر است براى همين است جهاد صبر مى‏خواهد اين هشت سال دفاع مقدس اگر بگوييم كه حربه‏اش صبر بود اشتباه نكرديم صبر در جبهه اون سازندگى‏ها را داشت كه اين هشت سال دفاع مقدس اتفاقا يك امتياز شد براى ما كه اين امتياز مسلم از زمان صدر اسلام تا الان در اسلام عزيز نداريم و در ايران هم اين 2500 سال طاغوتى يك همچنين امتيازى مسلم ايران ندارد از نطر تاريخى مرهون چيست؟ مرهون صبر در جبهه است مرهون آن زحمات رنج دار در جبهه است و شما هرچه بخواهيد فرض كنيد بدون صبر و انسان نمى‏تواند به او برسد و ملا شدن خيلى مشكل است خيلى به قول مرحوم حاج شيخ رضوان اللّه‏ تعالى عليه مؤسس حوزه علميه قم كه مى‏گويند چه آسان آدم مشكل است مى‏فرمودند اشتباه است ملا شدن چه مشكل آدم شدم محال است راستى انسان بخواهد خليفة اللّه‏ و آدم «علم ادم الاسماء كلها» خيلى مشكل است اگر بگوييم محال است با يك تسامح يا محال عادى اشتباه نكرديم مى‏تواند انسان را ملا بكند آدم بكند؟ صبر صبر بر چى درس خواندن خيلى مشكل است اگر ما اقلاً هشت ساعت كار نكنيم مسلم به جايى نمى‏رسيم هستند بودند ديگران كه اقلاً شانزده ساعت مطالعه مى‏كردند مگر مى‏شود يك دوره جواهر نبيند يك دوره جواهر را هضم كند عقل او يك دوره جواهر را هضم كند امّا بله مى‏شود كى به وقتى كه صبر باشد خود صاحب جواهر با آن صبر كذايى يك دوره جواهر نوشت كى نوشت وقتى كه در آن گرماى نجف كه به قول حضرت امام يك سرداب هم نبود يك اطاق كوچك اين خانه خانه محقرى بود آنهايى كه مشرف شدند نجف مى‏دانند كه خانه‏هاى نجف هنوز هم خانه‏هاى كوچكى است اين خانه دو اطاق داشته است يكى براى زن و بچه ديگر كتابخانه و دو عدد درب داشته است يكى در دالان و ديگرى در صحن منزل توى آن هواى گرم نجف ايشان جواهر نوشتند نه پنكه بود نه كولرى نه سردابى بود نه ييلاقى با بيست و پنج سال جواهر نوشت و راستى اگر ما طلبه‏ها جواهر ندانيم اگر سر و كار با جواهر نداشته باشيم صاحب جواهر در آن دنيا جلوى ما را مى‏گيرد آقا اين جواهر را من براى شما نوشتم با آن همه صدمه‏ها چه كرديد؟ مثل همين در روز قيامت پيغمبر اكرم بگويد با قرآن و عترت چه كرديد صاحب جواهر هم به ما مى‏گويد با جواهر چه كرديد آيا جواهر داشتى يا نه؟ اگر داشتيد گرد خورد يا نه؟ آيا با يك چيز مختصرى فروختى يا نه و بالاخره با جواهر من چه كرديد و جواهر فهميدن كار مشكلى است و مسلم است پيش اصحاب اگر كسى بتواند يك بحث جواهر را تحويل بدهد اين مجتهد است و راستى جواهر فهميدن مشكل است فقه جواهرى به قول حضرت امام اين فقه جواهرى كه مى‏بينيد بعضى اوقات يك زمزمه هايى شده است اينها حال جواهر را مطالعه كردن را ندارند يا بلد نيستند لذا وقتى كه دشمن جواهر شد مى‏خواهند يك چيزى به فهمشان بخورد و لذا منكر جواهر مى‏شوند اين جواهر بيست و پنج سال نوشته شده است امّا به عبارت ديگر صبر صاحب جواهر استقامت صاحب جواهر يك امتيازى براى شيعه اين امتياز را سنى ندارد يعنى سنى‏ها كتاب زياد دارند امّا تحقيق اصلاً ندارند تفسيرهاى قديمشان تفسيرهاى جديدشان تفسير المنار و... را شما مطالعه كنيد و تفسير الميزان را هم مطالعه كنيد تفسير فخر رازى را ببينيد تفسير مجمع البيان را هم ببينيد تحقيق ندارند امّا كتاب فراوان دارند از آنها تشكر مى‏كنيم در كتاب نوشتنشان در فراوانى كتابشان در اينكه طلبه هاشان عرضا كار مى‏كنند امّا عمقا اين عمقا مال ما طلبه‏هاى شيعه است ولى متأسفانه كه من بايد گريه كنم و شما گريه كنيد بايد دق كنيم اينكه عمق فقه و اصول ما اين عمق تحصيل ما مثل يك چاهى است كه چيز ريختند داخلش حالا پر شده است اين عمق دارد از بين مى‏رود و من خيلى متأسف مى‏شود متأثر مى‏شود معلوم است نمى‏شود كه سرسرى آدم مجتهد بشود سرسرى انسان عميق بشود راجع به شيخ انصارى رضوان اللّه‏ تعالى عليه آمدند اصفهان رفتند درس مرحوم شفتى و سيد شفتى ملا بوده واقعا كتابهاى او هم حاكى بر همين موضوع بوده است و مخصوصا در اصول ايشان متبحر بوده است استاد ديده درس خوانده درس گفته شيخ مى‏گويد رفتم درس مرحوم شفتى و شفتى را مجاب كردم خوشا به حال آن استاد كه اين جور شاگردها داشتند چقدر خوب است چقدر مزه دارد مى‏گويد بمان و بعد من را خواند و گفتند حاج شيخ اين قدر اصول خواندى مرحوم شيخ انصارى مى‏فركتيند من رفتم نجف و سى سال ديگر اصول خوندم يعنى خواندم و گفتم و خواندم و گفتم تا شد يك فرائد اين فرائد همين جور به دست ما رسيد نه بابا يك عمر اسن زحمت مى‏خواهد آقا و امثال عوامانه نخوانده ملا الان براى بعضى از طلبه‏ها است نخوانده ملا نمى‏شود كه خوانده مطالعه كرده استاد بزرگوار ما حضرت آيت اللّه‏ بروجردى روى منبر شايد بيش از ده مرتبه نصيحت مى‏كردند ما را مى‏فرمودند من در نجف مشغول مى‏شدم به اندازه‏اى منقمر مى‏شدم كه يك لحظه مى‏ديدم دارند اذان صبح مى‏گويند بعد مى‏فرمودند كه نماز شب را نمى‏فرمودند چون نماز شبشان از بين رفته بود مى‏فرمودند كه خيلى شاد بودم خيلى بانشاط بودند بعد به ما مى‏گفتند تا جوان هستيد كار كنيد تا پير بشويد هيچ كار نمى‏توانيد بكنيد مى‏فرمودند حالا يك كتاب مى‏خواهم ديگر كسى نيست به من بدهد اگر كسى بيايد كتاب را به من بدهد مطالعه مى‏كنم گرنه بى مطالعه مى‏مانم جوانى و صبر جوانى و استقامت مى‏شود ملا مى‏شود صاحب جواهر الان مى‏شود صاحب جواهر شد يا نه مسلم مى‏شود بالاتر هم مى‏شود امّا اين جورى همين صاحب جواهر همان از نطر فقرى ايشان خيلى در مضيقه بودند صبر در دنيايش چه جور مى‏شود من كه نمى‏توانم شما هم نمى‏توانيد كه انسان توى يك اطاق بنشيند نه كولر نه بادبزن نه پنكه نه سرداب توى نجف گرماى پنجاه درجه جواهر بنويسد پسرش مرد اتفاقا در تاريخ مى‏گويند اين پسر عصاى اين مرد بود عصاى مرجعيت ايشان بود كارهاى خانه را مى‏كردند كارهاى مرجعيت را مى‏كردند اين پسر مرد عصرى هم تشيع جنازه كرده غسل دادند امّا مى‏خواستند تشيع جنازه حسابى را فردا بگيرند نبردند تابوت را در مسجد مثل ما اين را آوردند توى كتابخانه صاحب جواهر دو اطاق كه بيشتر نداشت ايشان هم نماز مغرب و عشاء را خواندند ديدند ديد كه موقع جواهر نوشتن است وقت منظم در هر كار وقت جواهر نوشتن است آمد نشست سر جنازه همين پسر كه عصاى او بود همسن پسر ملا همين پسر كه از نظر همه چيز شايسته بود برايش گريه كند آمدنشست و جواهر نوشت وقتى كه اين تمام شد گفت كه اين ثوابش براى اين پسرم مى‏شود جواهر و صاحب جواهر كارش هم مى‏شود جواهر مى‏شود جواهر نوشت بله امّا با صبر با استقامت قرآن شريف مى‏فرمايد اگر راستى صبر و استقامت باشد تماس با ملائكه كارى ندارد «الذين قالوا ربنا اللّه‏ ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه» خودشان مى‏آيند به قول امام زمان (عج) فرمودند به اين طلبه كارى بكنيد كه خودم بيايم نمى‏خواهد به سختى من را پيدا بكنيد خودشان مى‏آيند «تتنزل عليهم الملائكه» «ان لاتخافوا و لاتحزنوا» به او مى‏گويند از گذشته نبايد غم و غصه داشته باشيد مؤمن كه نبايد از گذشته غم و غصه داشته باشد و لاتحزنوا از آينده كه يك مؤمن نمى‏ترسد «نحن اولياءكم فى الحياة الدنيا و فى الاخرة» اينكه بعضى از مفسرين اين آيه را تفسير كرده‏اند براى آخرت نه هم دنيا و هم آخرت يعنى همين طور كه دم مرگ مى‏آيم مى‏بريمت در عالم برزخ از عالم برزخ مى‏بريمت قيامت همين طور كه در قيامت مواظب تو هستم بعد هم با حساب و كتاب و با سلام و صلوات مى‏بريمت بهشت همين طور دنيا «نحن اولياءكم فى الحياة الدنيا و الاخرة» دنيا الهام به تو مى‏دهيم صاحب جواهر بدون الهام كه نمى‏تواند اين فقه را بنويسد ما اگر صبر داشته باشيم االهام پيدا مى‏كنيم چه بسيار انسان در بن بست‏ها الهام پيدا مى‏كند و شيخ الرئيس هم در شفا اين را گفته‏اند وقتى گير مى‏كردم در يك مسأله الهى متوسل مى‏شدم به عالم ملكوت آنجا الهام پيدا مى‏كردم و مشكل حل مى‏شد ما بايد الهام داشته باشيم در فقهمان در اصولمان در نوشته هايمان در گفتارمان در بحثمان و نمى‏شود همين جورى انسان ما بشود و حيف است كه انسان جوانى را صرف بكند و ببيند چهل سال از عمرش گذشته و هيچ چيزى نشده است اين عمر ارزش دارد اينكه مى‏گويند اين عمر طلا است حرف غلطى است عمرى كه انسان مى‏تواند به يك آنى برسد به عالم ملكوت اين عمر قيمتش طلا است؟ جوانى و در روايت هم داريم «العبد و لايزول قدماه يوم القيامة حتى يسئل عن شباب فى ما ابلاه و عن عمره فى ما افناه» اين معلوم مى‏شود يك پرسش قبل از حساب و كتاب است يك بازجويى قبل از حساب و كتاب آن بازجويى چيست؟ العبد و لايزول قدماه همان لحظه كه مى‏خواهد وارد محشر بشود اين بازجويى مى‏آيد از جوانى گرچه كهنه شد از عمر در چه مصرف شد در چه فانى شد عمر ما طلبه‏ها در چى بايد فانى بشود. راستش را بخواهيد من به اميدى اينجا آمده‏ام اميد آدم اينجا كه صد نفر طلبه درس خوان مباحثه كن جواهر فهم كم‏كم برسند به آنجا كه آن خلاء كه الان هست پر بشود اصفهان خياى بالا بوده اين خلاء را ما بايد پر كنيم همين اواخر حاج سيد محمد باقر درچه‏اى حاج سيد مهدى درچه‏اى حاج سيد على نجف آبادى حاج سيد محمد نجف آبادى اينها يك وزنه‏هاى خيلى بالائى بودند كه نجف روى اينها حساب مى‏كرد قم روى اينها حساب مى‏كرد و اينها نيست الان و شما بايد اين خلاء را پر بكنيد در روز قيامت مسئوليد همه مسئوليد بايد پر كنيد اين خلاء را اين حاج سيد محمد درچه‏اى چى بود آقا از نظر فقرى وضعش اين بود پنجشنبه و جمعه مى‏رفت ده و وقتى مى‏خواست بر گردد قدرى نان جو يا گندم و قدرى ماست كيسه انداخته مى‏آورد توى حجره و سهم امام هم مصرف نمى‏كرد مى‏آمد در حجره و حجره هم الان هست حجره‏اى كه ما الان بايد ببوسيم در حجره را و اين غذايش بود تا هفته تمام بشود چه كار مى‏كرد در بسته روى جواهر افتاده هشت ساعت ده ساعت مطالعه مى‏كرد اين وضع ما طلبه‏ها بود اين صبر آنها در درس، در فقر و بالا اين صبرشان در همه چيز آن هم در رابطه با خدايشان رابطه با خداى اينها خيلى محكم بود همين حاج سيد محمد باقر درچه‏اى را يك كسى دعوت كرد و ايشان جائى نمى‏رفتند اين آقا آمدند و اصرار كردند تا قبول كرد شب رفتند آنجا يك شام به ايشان داد تشريفاتى شام را خوردند وقتى كه مى‏خواست بيايد اين آقا يك قباله آورد و گفت اين را امضاء كن حاج سيد محمد باقر ديد كه اين شام رشوه بود شام براى اين بود اين برگه را امضاء بكند رنگ اين آقا تغيير كرد و نقل مى‏كنند كه مى‏لرزيد و مى‏گفت كه من با شما چه كرده بودم اين زهر مار را به من داديد بعد آمدند سر باغچه انگشت زدند و هرچه مى‏شد استفراغ كردند شد سيد محمد درچه‏اى اينها صبر مى‏خواهد صبر كردن بر شكم صبر كردن بر شهوت صبر كردن براى دنيا براى درسمان و بالاخره پيدا كردن دو بال يكى بال علم و ديگر بال عمل و پرواز كنيم برسيم به آنجا به جز خدا نبينيم يعنى ديگر در دل ما هيچ چيزى هيچ كسى نباشد جز خدا و چقدر آن وقت مزه دارد اين همين است كه در اين دنيا هم پشت پا مى‏زند به بهشت و هرچه در آن است «تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا و مما زرقناهم ينفقون فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قرة اعين جزاء بما كانوا يعلمون» اين مربوط به آخرت نيست در دل شب با زبان حال و با زبان قال مى‏گويد اين ملوك و ابناء الملوك اين مترفين و ابناء المترفين بيايند ببينند چه مزه دارم بيايند ببينند چه حالتى دارم بيايند ببينند به كجا رسيدم با يك سبوح قدوس پشت پا بزند به دنيا و آنچه در دنيا است ما در ميان بزرگان زياد سراغ داريم لازم نيست برويم سراغ حضرت ابراهيم كه به حضرت ابراهيم گفتند سبوح قدوس گفت اگر يك بار ديگر بگوئى نصف مالم را مى‏دهم ديگر گفت و گفتند اگر يك بار ديگر بگوئى تمام مالم را مى‏دهم يك بار ديگر گفتند اگ يك بار ديگر بگوئى خودم را مى‏دهم و بعد گفت ديگر چيزى ندارم خودم نوكر تو استخدام تو. اين نه حضرت ابراهيم كه خيلى بالاتر از اينها است در ميان ما طلبه‏ها از اين افراد زياد است با چى صبر بر بلا صبر بر اين پاگذاشتن روى اين دينا كار مشكلى است صبر بر بلا صبر بر مصائب مسلم است درس خواندن خيلى زحمت دارد خيلى محروميت دارد طلبه يعنى محروميت تو روايت در جلد اوّل بحار است پروردگار عالم مى‏فرمايد من طلبه را در فقر قرار دادم امّا طلبه‏ها تمكن مال مى‏خواهند نمى‏شود اصلاً طلبگى يعنى توى مشكلات طلبه يعنى مشكل و مشكل يعنى طلبه اگر راستى بخواهيم طلبه باشيم يعنى محروميت و اينها صبر مى‏خواهد و من تقاضا دارم از شما يك مقدار بيائيد در طلبگى و نمى‏خواهم جسارت بكنم امّا الان تحصيلى قم كه طلبه‏هايى كه تصحيل مى‏كنند اينها مهيا هستند فقط براى تحصيل و تبليغش هم تبليغ آنها كه طلبه هستند آنها كه مى‏خواهند آينده حوزه را تضمين بكنند و شما عزيزان هم بايد اين طور باشيد بيائيد توى طلبگى آينده اين حوزه را تضمين كنيد مى‏شود مسلم مى‏شود مى‏شود اين شيخ بهايى‏ها و علامه مجلسى‏ها پيدا بشود مسلم بهترش هم مى‏شود براى اينكه روز هرچه جلو برود بهتر مى‏شود بله شما برويد توى حالات علامه مجلسى و اين علامه مجلسى اوّلاً رياست عجيبى داشته است همه اصفهان بوده و علامه مجلسى همه علماء هم تابع او بودند رياست خيلى بالا بوده امّا همين علامه مجلسى اگر كتابهايش را بگذارند روى زمين مى‏رسد به سقف و ايشان شصت و سه سال هم عمر كردنداين كتابها را خودش نوشته است اين بيانهاى قوى بحار از علامه مجلسى است اين بيانات علامه مجلسى مى‏گويد من مفسرم، فقيهم، عارفم، آشنا به روايات اهل بيت هستم من آشنا به معارف اسلام هستم نمى‏گويد اين بيانات اگر شما اين بحار را ديده باشيد اين بيانات معرف اين است يك حجة الاسلام به تمام معنى يعنى آنكه خودش كتابش خبرش تاريخش برهان براى اسلام اين را مى‏گويند حجة الاسلام اين علامه مجلسى رفته چه كسى مى‏تواند اين خلاء را پر كند. نمى‏توانم نمى‏دانم نمى‏شود در قاموس اين انسان راه ندارد روز قيامت هم قبول نمى‏كنند كه بگوئيم كه نمى‏دانم نمى‏توانم نمى‏شود نه خدا يك اراده‏اى به انسان داده است هرچه بخواهد مى‏تواتد اگر بيفتد توى ماده مى‏رود توى ماديات و تسخير فضا مى‏كند اين «الم ترى ان اللّه‏ سخر لكم ما فى السموات و ما فى الارض» چه مى‏گويد به ما طلبه‏ها چى مى‏گويد به مخترعين ما به دانشمندان ما مى‏گويد اين منظومه شمسى را كه نه آسمان دوم، سوم تا برسد به آسمان هفتم اينها را شما بايد مسخر كنيد اينها براى ما گفتن يا شنيدنش يك مقدار «الم ترى ان اللّه‏ سخر لكن ما فى السموات و ما فى الارض و اسبق عليكم نعم ظاهرة و باطنة» مى‏گويد كه انسان هرچه را بخواهد و اراده كند مى‏شود هر كار هر چيزى را بخواهد بداند مى‏داند هر كارى را بخواهد بشود مى‏شود اگر گفت محال است براى ضعف اراده است براى عدم تمركز اراده است مى‏شود قرآن گفته مى‏شود زمان ظهور حضرت هم كه «يركب و يرقى فى الاسباب اسباب السموات و السبع و الارضين السبع» من خيال نمى‏كنم كه اين معجزه باشد اين علم قرآن است بروز و ظهور پيدا كرده است اين عاصف ابن برخيا كه علم من الكتاب داشت شما بايد كار عاصف ابن برخيا را بكنيد قرآن پيش شما است او علم كتاب داشت و تخت بلقيس را به چشم بهم زدن از يمن بياورد شام. شما بايد دانشگاه ما اين چنين باشد دانشگاهى كه در آن رنگ اسلام باشد رنگ قرآن در آن باشد همچنين حوزه‏ها همه شما بايد تماس با ملائكه يك چيز عادى باشد طى الارض شما طى اللسان شما اينها را نشان دادند به ما مرحوم خلقكى يك اصفهانى بوده اين حاج شيخ على اصفهانى مسلم است كه هم طى الارض داشت هم طى اللسان يعنى از نخودك به خاطر فساد اخلاقى در زمان شاه رفت به نخودك هر روز مى‏آمد حرم امام رضا (ع) از نخودك مى‏آمد به يك آن نماز را مى‏خواند زيارت مى‏كرد و دوباره بر مى‏گشت نخودك امّا يك ختم قرآن هم مى‏خواند امّا ما تعجب مى‏كنيم ولى طى الارض داشت طى اللسان داشت «الذين قالوا ربنا اللّه‏ ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه ان لاتخافوا و لاتحزنوا و ابشرو بالجنة التى كنتم توعدون نحون اولائكم فى الحياة الدنيا و فى الاخرة».

 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group