موضوع درس:
شماره درس: 71
تاريخ درس: ۱۳۷۷/۱/۲۶
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
عيد مبارك غديركه بهترين اعياد است در اسلام، به همه شما تبريك مىگوييم و اين عيد بزرگ را كه عيد مهمتر از اين عيد نداريم به صاحت مقدس ولى عصر و مقام معظم رهبرى تبريك مىگويم و از طرف شما عزيزان از ساحت مقدس حضرت ولى عصر مىخواهم نظرلطفى به جلسه عنايت كنند و انشاء اللّه با لطف امام زمان با عيدى گرفتن از امام زمان از جلسه بيرون برويم (بحث روز چهار شنبه ما باشد انشاءاللّه براى هفته آينده) و امروز يك ذرهاى از درياى فضيلت ولايت با شما صحبت كنم قبل از آن كه وارد صحبت بشوم همه شما مىدانيد اما بايد متذكر شويد و بايد تذكر بدهيد كه اين عيد غدير يعنى اين طور كه قرآن مىفرمايد اتمام اسلام. يعنى اتمام نعمت، يعنى اسلامى كه مرضى خدا نبود و به واسطه اين ولايت مرضى شد. لذا همين طور كه در روايات هم آمده است عيد غدير از همه اعياد مهمتر است چه اعياد اسلامى كه دو تا عيد بيشتر نداريم يكى عيد غدير و ديگرى عيد قربان و چه اعياد مذهبى نظير تولد پيغمبر اكرم بعثت پيغمبر اكرم و مواليد ائمه طاهرين و من جمله حضرت ولى عصر و اين عيد غدير از همه آنها مهمتر است و در روايات هم دارد از همه مهمتر عيد غدير است و ما اين عيد را بايد به آن خيلى اهميت بدهيم متأسفانه نمىدهيم در بلاد عربى كه اصلاً نيست يعنى مثلاً فردا در حجاز اصلاً عيدى به نام عيد غدير نيست در باقى ممالك هم همين جور است و حالا در ايران كه الحمدللّه بله هست اما خيلى كمرنگ است و اين پر رنگ كردن آن راما طلبهها بايد پر رنگ بكنيم كوتاهى كرديم. من از همه شما تقاضا دارم كه اين عيد را پر رنگش بكنيد انصافا ننگ است براى ايرانى براى ما كه پوست و گوشت و استخوانمان از محبت اميرالمومنين روئيده شده است و عشق اميرالمومنين در عمق جان ما است براى عيد نوروز 13 روز تعطيل عيدى دادن رفت و آمدهاى آن جورى اما فردا نه رفت و آمدى نه عيدى دادنى نه عيدى گرفتنى يك جشنى يك جا باشد اگر كار نداشته باشيم پنج دقيقه برويم و اين ننگ است اين ننگ را ما طلبهها بايد رفعش بكنيم و حتى مثلاً الحمدللّه جاى حمد هم دارد شب 15 شعبان در ايران خوب است نه خيلى اما خوب است اما امشب يك دهم 15 شعبان هم نباشد اين نقص است و مخصوصا عيد غدير كه يك عيدى است كه شيعه در مقابل سنى يعنى علاوه بر اين كه تولى است تبرى است و تبرى مهمتر از تولى است از روايات زياد استفاده مىشود كه تبرى بهتر از تولى است ثوابش هم بيشتر است. لذا اين عيد فردا هم تولى است و هم تبرى و 15 شعبان تولى فقط است. امثال اينها را ما طلبهها بايد به مردم بگوييم و على كل حال ما تقصير داريم ما طلبهها تقصير داريم اين كه بايد اين عيد را اين 18 ذى الحجه را اين عيد غدير را يك كارى بكنيم كه مقدم بشود بر همه اعياد چه عيد ملى مثل عيد نوروز چه عيد اسلامى مثل عيد فطر مثل عيد قربان و چه اعياد مذهبى مثل مواليد ائمه طاهرين عليهمالسلام حالا هم تقاضا دارم براى خاطر خود اميرالمومنين عليهالسلام خوب است كه تصميمى بگيريم من حاضر هم هستم كه جلسه بگيريم با هم چه بكنيم چه بايد كرد حالا از امسال كه گذشته است اى كاش امسال هم كرده بوديم چه بايد كرد طرح چيست چه جور اينطور طرحها را بايد پياده كرد بايد از دولت بخواهيم او بايد چه كار بكند مردم چه بايد بكنند و روحانيت كه رأس امور است او بايد چه بكند اينها همه تبادل افكار مىخواهد ولى آنچه كه مىفهمم اين عيد در ايران بايد يك جورى بشود پر رنگترين همه اعياد باشد و اما اصل مطلب يك چيزى كه انسان را رنج مىدهد اما يك افتخار بزرگ است براى شيعه اين است كه ولايت اميرالمومنين عليهالسلام يك بداهة است در اسلام بلكه بداهة است پيش همه و اين بداهة حتى به اندازهاى كه نظير اين كه ما در وسط آفتاب باشيم كه قرآن اسمش را مىگذارد حق اليقين قرآن راجع به خود قرآن مىفرمايد «انه حق اليقين» قرآن حق اليقين است يعنى يك بداهة است ولاية اميرالمومنين، امامة اميرالمومنين خلافت بلا فصل اميرالمومنين يك بداهه است و از همان روز اول وقتى شروع كنيم يك بداهه است يك ضرورت است مثل بود ما در وسط خورشيد كه اسمش رامى گذاريم حق اليقين مسلم از نظر سنى و شيعه است حتى آلوسى در تفسيرش مىگويد مسلم است پيش همه مردم نه در اسلام اين كه اميرالمومنين در خانه خدا به دنيا آمده است اين چيزى نيست كه يك كسى منكر باشد ممكن است ساكت باشد بعضى از سنىها ممكن است ساكت باشند اما حالا يك كسى بگويد كه نه اميرالمومنين در خانه خدا متولد نشد، نداريم گفتم بسيارى از سنىها من جمله آلوسى اين كه اسم آلوسى را آوريم آلوسى يك آدم خيلى متعصبى است و در اين تفسيرش تا بتواند فضائل اميرالمومنين عليهالسلام را منكر بشود منكر مىشود اما همين آلوسى متعصب همين آلوسى كه راستى هم از نظر عرفان ادعاى عرفان مىكند انكار مىكند فضائل اميرالمومنين عليهالسلام را اما راجع به اين كه اميرالمومنين عليهالسلام در خانه خدا متولد شده است مىگويد كه نه اسلام، ههه اديان، نه همه اديان كونه من المسلميات عند الناس خصوصياتش هم سنى و شيعه مختلف نقل مىكنند اما على كل حال اين كه فاطمه بنت اسد درد زائيدن گرفت شيعه مىگويد كه اصلاً مىدانست آمد براى طواف براى اين كه برود در خانه خدا، حالا مشهور است مىگويند نه نمىدانست طواف مىكرد در طواف درد زائيدن گرفت اما معلوم است مىدانست و آنجا خدارا قسم داد به خانه خودش به حضرت ابراهيم به بچه در شكمش كه با او صحبت مىكرده است ديگر با بچه در شكم كه او را راه بدهد ديوار شكافته شد حضرت فاطمه در خانه خدا دو سه روز آنجا بودند و نتوانستند قفل در را باز كنند وبالاخره روز سوم پاره ماه سر دستش و آمد بيرون پيغمبر اكرم منتظر بود مردم منتظر بودند من جمله پيغمبر اكرم و چشمهاى مبارك اميرالمومنين بسته بود ولى وقتى كه پيغمبر اكرم را ديد چشمهايش را باز كرد سلام كرد سوره مومنون را خواند «بسم اللّه الرحمن الرحيم قد افلح المومنون» تا آن آيات سوره مومنون حالا اين را بعضى از سنىها معلوم است نمىنويسند اما شيعهها نوشتهاند ولى اصل مطلب آيا اين مطلب كه به قول آلوسى كونه مسلم عند الناس اين به ما نمىگويد اميرالمومنين خلافت بلا فصل پيغمبر اكرم است اگر نگويد ديگر چه بگويد؟ يعنى يك بداهة نيست براى اميرالمومنين عليهالسلام براى اينكه امامت بعد از خليفه بعد پيغمبر اكرم حالا چرا سنى چرا اين را آلوسى نمىگويد نمىدانم يعنى چرا لازم را مىگويد ملتزم به ملزوم نمىشود چرا اگر بگويند اميرالمومنين در خانه خدا با معجره رفته در خانه خدادر آنجا زائيده شده است فاطمه بنت اسد اين بچه و بالاخره اسمش هم على، اسمش را هم خدا گذاشته است و پاره ماه، طاهر و مطهر آمده است بيرون قرآن خوانده است براى ما قرآن خوانده، طاهر و مطهر و امثال اينها بگوييد براى ما يك بداهة اما اصل مطلب اين بداهة نيست براى ولايت اصل اين بود در خانه خدا زائيده شده در خانه خدا بعدش هم باز همه سنىها مىگويند كه پيغمبر اكرم تقبل كردند تربيت اميرالمومنين را حتى شست و شوى اميرالمومنين را غذا دهان او گذاشتن، شير دهان او كردن، و حضرت فاطمه بنت اسد فقط شيرش مىداد در نهج البلاغه خود اميرالمومنين عليهالسلام كه افتخار مىكند همين رامى گويد، مىگويد من مثل يك بچه دنبال مادر، دنبال پيغمبر بودم درنهج البلاغه مىفرمايد كه من در كوه حرا همراز پيغمبر اكرم، جليس پيغمبراكرم «و انى اشمها رايحة النبوة» اينها نهج البلاغه است يا اينكه در نهج البلاغه اميرالمومنين مىفرمايد پيغمبر اكرم مىفرمودند يا على «ترى ما ارى، تسمع ما اسمع» كه معلوم مىشود زمزمه هايى قبل از وحى بوده است معلوم مىشود نبوة قرآن اينها روز بعثت و چه كسى اول اسلام آورده است و اينها يك چيزظاهرى بوده است كار خيلى بالاتر از اينها است اما بالاخره اين جليس بودن اميرالمومنين عليهالسلام با پيغمبر اكرم تربيت اين جورى تربيت يك مادر به قول نهج البلاغه براى اميرالمومنين تا سيزده سالگى، نه تا پيغمبر اكرم از دنيا رفتند اين يك بداهة نيست براى ولايت همه سنىها اگر ننوشته باشند حرفى است اما تاريخ نويسها مىنويسند آنها نوشتهاند هم آنها به اتفاق شيعه مىگويند وقتى پيغمبر اكرم مبعوث به رسالت شد يك جلسه گرفت از سران قوم و سور هم داد شير برنجى شام دادند بعد از آن كه شام خوردند پيغمبر اكرم پا شدند يك تعهدى از اينها گرفتند كه اگر من بگويم كه پشت اين كوه يك لشكر آمده است الان حمله مىكند شما قبل مىكنيد يا نه همه گفتند آرى چهل سال به صداقت به عدل و امانت، قبول مىكنيم گفت اگر اين چنين است «قولوا لا اله الا اللّه تفلحوا» مىخواهيد آقاى در اين دنيا و آخرت بشويد در اين تاريخها مىخواهيد آقاى در اين دنيا و آخرت بشويد بعد بلافاصله هركس اول ايمان بياورد خليفه من است بعد از من وصى من است بعد از من امام مردم است بعد از من همه سنىها مىگويند احدى پا نشد جر اميرالمومنين بلند شد گفت «اشهد ان لااله الا اللّه» حضرت فرمودند بنشين دو دفه تكرار كردند اصرار كردند احدى قبول نكرد جز اميرالمومنين پيغمبر اكرم فرمودند بنشين در دفعه سوم اصرار كردند تأكيد كردند احدى قبول نكرد جز اميرالمومنين پيغمبر اكرم همانجا فرمودند كه اين بعد از من وصى من است بعد از من خليفه من است بعد از من امام بر مردم است اين چى است؟ بداهة نيست يك بداهة تاريخى سيره حلبى نوشته است سيره ابن هشام نوشته است طبرى آن چنانى نوشتهاند مروج الذهب نوشته است كامل نوشته است شيعه هم نوشته است هر تاريخ نويسى كه راستى مىخواسته است تاريخ بنويسد نوشته است اين اولى يك بداهة يك ضرورت دومى يك ضرورت يك بداهة تاريخى است بعدش هم پيغمبر اكرم شروع كرد جاى نبود كه حساس باشد و پيغمبر اكرم كار خودشان را نكند يعنى كار در ولايت نكند شما نمىتوانيد پيدا بكنيد يك جا حساس براى يك كار حساسى يك وضع استثتايى جلو آمده باشد در آن وضع استثتايى پيغمبر اكرم كار خودشان را نكنند حالا بگذريم از اين رواياتى كه تواتر دارد پيش سنى و شيعه نظير روايت منزلة روايت ثقلين روايت سفينه اينها يك چيزهاى نيست كه كسى بتواند منكر بشود همه تواتر دارد حتى بعضى از سنىها مىگويند روايت ثقلين تواتر لفظى دارد تواتر لفظى ما خيلى كم پيدا مىكنيم اما اين كه روايت منزلت اين روايت سفينه اين روايت ثقلين زياد است اينها همه تواتر دارد پيش سنى بلا اشكال است مسلم است كه پيغمبر هميشه مىفرموده است قرآن على، على قرآن «انى تاركم فيكم ثقلين كتاب اللّه و عترتى» و حتى مسلم است پيش سنى است اين كه دم مرگ آمد مسجد نماز خواند نشسته مردم ايستاده رفتند روى پله اول نشستند نمىتوانستند بيايند كشان كشان ايشان را آوردند كشان كشان ايشان روى پله اول نشاندند كه پله دوم و سوم نتوانستند بروند براى چه آمده بودند «انى تاركم فيكم فيكم ثقلين كتاب اللّه و عترتى» مسلم است پيش سنى و شيعه رفتن خانه اين سران قوم آمدند اتاق را پر كردند پيغمبر چشمهاى مبارك بسته بود سرشان درد مىكرد چشمها را باز كردند و فرمودند كه عايشه كجا است هفت درهم پيش او است از بيت المال است آن هفت درهم را بياوريد تا رد كنم و ديگر راحت بميرم بيت المال پيش من نباشد چشمها را هم گذاشتند اينها براى اين است كه مقدمه براى اين كه زمينه بسازند دو دفعه چشمها را باز كردند عايشه پول را آورد هفت درهم را رد كردند راحت شدند بعد فرمودند كه «اتونى بقلم و الكتاب حتى اكتب لكم مالم تضلوا ابدا» همه مىگويند كه اين مالم تضلوا ابدا اشاره به اين است كه بنويسم قرآن على، على قرآن و همه مىگويند آن نانجيب گفت كه «انّ رجل ليهجر» همه شما پيدا كنيد يك سنى الا اين كه مىگويم ساكت مانده باشد اما تاريخ را نوشته باشد اين را ننوشته باشد پيغمبر اكرم هم به اندازهاى ناراحت شدند فرمودند گم شويد همه شما همه آنها را بيرون كردند جز على و حضرت زهرا در حالى كه اتاق كه اتاق عايشه بود، عايشه هم نبود سر مبارك پيغمبر در دامن على و بالاخره حسن و حسين آمدند و اميرالمومنين مىخواستند حسن و حسين را هم بيرون كنند كه پيغمبر اكرم فرمودند نه اينها آمدند روى سينه پيغمبر، پيغمبر پذيرفتند گفتند اينها روى سينه من باشند كه اميرالمومنين لااقل روى سينه پيغمبر سنگين باشند فرمودند نه روى سينه من باشند. در دامن اميرالمومنين پيغمبر اكرم از دنيا رفتند اين بداهة نيست ما اگر تواتر داشته باشيم اينها است يعنى كسى تا به حال نگفته است اينها متواتر نيست اين قضايا كه از اول تا آخر گفتم يك كسى بگويد تواتر نيست يعنى بداهة نيست يك كسى اينها را حرفى دربارهاش بزند خب نه از نظر سند تواتر است از نظر دلالت بداهه است ظهور است نمىشود كه اينها را كارى كرد ومن جمله اين حديث غدير احدى تا حال نگفته است كه غدير واقع نشده است نمىشود كه اين چيزها را منكر شد مرحوم علامه امينى دراين جلد اول حالا برسد به جلدهاى ديگر ازسى عددكتاب ازاهل تسنن يك قضيهاى را نقل مىكند قضيه تفسير«سأل سائل بعذاب واقع للكفرين ليس له دافع من اللّه ذى المحارج» از سى كتاب ازسنىها من جمله همين آلوسى فخر رازى از سى عدد تفسير مرحوم علامه امينى نقل مىكند اين كه پيغمبر اكرم اميرالمومنين رامنسوب كردبه ولايت يك شبانه روز هم بيشتر هم آمدند همه نشستند بيعت هم كردند توقف كردند در همان بيابانى بىآب و علف و گرم همه همه بيعت كردند اول كسى كه بيعت كرد عمربود «بخٍ بخٍ لك يا اميرالمومنين اصبحت مولاى و مولا كل مؤمن و مؤمنه» حالا اينجا مراد من است يك عرب يك لجوج آمد در مقابل پيغمبر ايستاد گفت يا رسول اللّه اين از خودت بود يا ازخداگفتيد نماز بخوان خوانديم گفتيد روزه بگير گرفتيم خمس بده داديم گفتيد جهاد كن كرديم حالا اين جوان هم مسلط بر ما امام بر ما از خود تو بود يا از خدا اگر از خودتا بود قبول ندارم اگر از خدا بود نمىتوانم ببينم يك سنگى بيايد در سرم نابوم كند و مىگويد در ميان مردم كه مىرفت اين آيه را مىخواند «اللهم ان كان هذا هو الحق من عندك فامطر علينا حجارة من السماء اوئتنا بعذاب اليم» خدايا اگر حق است نمىتوانم ببينم يك سنگى يك صاعقهاى بيايد نابودم كند از ميان مردم رفت بيرون يك شهاب صاقب يك سنگ در سرش يك بمب الهى در سرش نابودش كرد از سى عدد كتاب اين قضيه را نق مىكند يعنى كسى نيست كه بگويد كه غدير خم واقع نشده است لوازمش تواتر دارد از سى عدد كتاب اين تواتر نيست كه «سأل سائل بعذاب واقع» را نقل مىكند 120 هزار نفر را جمع كرد در يك بيابان گرم بى آب و علف اول گفت «الست اولى بكم من انفسكم» همه گفتند «قولوا بلى» اشاره به «انبى اولى بالمومنين من انفسهم» من اولاى به شما در همه چيز شما در حكومت شما در ناموس شما در مال شما «الست اولى بكم من انفسكم قولوا بلى» بعد اميرالمومنين را سر دست بلند كرد كه قبل از من فرمودند كه اميرالمومنين فرمود كه در عمرم لذتى به اين لذت نبود اين كه معنا ندارد اميرالمومنين لذت شخصى ببرد براى اين كه اتمام دين است ولايت، اسلام منهاى ولايت چيزى نيست «وان لم تفعل فما بلغت رسالته» چيزى نيست اين كه اميرالمومنين مىگويد لذتى به مثل اين لذت نداشتم حتى مىدانيد كه ثلث قرآن درباه اميرالمومنين است سنىها مىگويند آيه ولايت خيلى بالا است خيلى اميرالمومنين لذت مىبرد ازآيه ولايت اما اين سر دست پيغمبر خيلى لذت دارد چرا لذت دارد براى اينكه اكمال دين است چون اميرالمومنين مجموعه دين است تداوم نبوت تداوم ولايت از طرف خدا، پزوردگار عالم ولى ما است «اللّه ولى الذين امنوا» تداوم ولايت خدا نبوت است تداوم آن نبوت امامت است از اين است كه مىگويند من «الزل ذات و ما واخبوا» گذاشتند زمين آيه آمد «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت السلام دينا» آن وقت تا حالا ناقص بود حالا تمام شد نعمت بود اما ناقص بود حالا تمام شد قرآن بود تجلى خدا بود اما بدون ولايت مرضى نبود حالا مرضى شد اين يك بداهة است يعنى آدم در وسط آفتاب منكر بشود كه آفتاب هست ولى هست هميشه بوده است كه اين انسان سرسبد عالم وجود هميشه دروسط آفتاب منكر آفتاب مىشود مىرسد به اينجا كه الان اين اختلاف عجيب سنى و شيعه دامن گير ما شده است چه كسى كرده است دو ماه بيشتر طول نكشيد ناگهان سقيفه بنى ساعده و شد آن چه شد به قول سلمان فارسى درجاتش عالى است عاليتر بشود تاريخ نويسها مىگويند كه مدام در سرش مىزد راه مىرفت مىگفت كرديد نكرديد، كرديد نكرديد يعنى هر چه بافته بوديد واتافتيد هر چه آن همه زحمتها به هدر رفت كرديد نكرديد اما بالاخره حالا خواص كردند و عوام قانون منابهه و مهاكات رويشان مسلط شده و بالاخره در وسط آفتاب گفتند خورشيد نيست آفتاب نيست ولى يك مقدار توجه اين است ولايت اميرالمومنين يك بداهة است يك ضرورت است دليل نمىخواهد اميرالمومنين به چه دليل خليفه است مثل اين كه آدم وسط آفتاب باشد به چه دليل آفتاب است يك بداهة يك ضرورت روز خوبى است فردا شب خوبى است امشب از همه التماس داعا دارم و دعا كنيد اين كه بچههاى ما الحمدللّه خدا بيامرزد پدرمان و مادرمان خدا بيامرزد اين نابغههايى كه در آن تاريكىها در آن لاى و گل ظلمها شيعه گرى را گرفتند ايرانى نابغه است اما اين را با چه صدمه هايى از نسلى به نسل ديگر دادند كه ما بايد الان بايد بدهيم به اولادمان امامت را ما بايد در خانه هايمان در جامعه هايمان زنده بكنيم اين هم كمرنگ است الان امامت در دانشگاههاى ما كمرنگ است در دبيرستانها كمرنگ است در خانههاى ما كمرنگ است در خانههاى ما امامت كمرنگ است امامشناسى.
خدا را قسمش مىدهيم به مولا اميرالمومنين توفيق به ما بدهد ما بتوانيم اين امانت را انشاء اللّه بدهيم به نسل آينده.