پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع درس:

شماره درس: 81

تاريخ درس: ۱۳۷۷/۵/۷

متن درس:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى

انسان مخصوصا ما طلبه‏ها اگر بخواهيم راحت باشيم يك زندگى منهاى غم و غصه يك زندگى منهاى گناه يك زندگى منهاى دلهره، اضطراب خاطر يك زندگى منهاى نگرانى از آينده اگر بخواهيم داشته باشيم بايد دلبستگيها را از بين برد اگر اين دلبستگيها از بين برود زندگى خيلى سالم مى‏شود ديگر زندگى است كه غم و غصه در آن نيست دلهره، اضطراب خاطر در آن نيست ديگر حتى گناه هم در آن نيست «حب الدنيا را رأس كل خطيئه» و وقتى همه گناهان را ريشه يابى كنيم مى‏بينيم كه زير همين دلبستگيهاست است دلبستگيها كه گناه مى‏آورد دلبستگيها رذالت مى‏آورد دلبستگيها غم و غصه مى‏آورد اضطراب خاطر مى‏آورد نگرانى مى‏آورد و همه ـ مخصوصا ما طلبه‏ها ـ بايد اين دلبستگيها را تا آن اندازه كه مى‏شود ريشه كن كنيم مشكل هم هست هر كدامش به قول حضرت امام «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» چهل سال خون جگر مى‏خواهد انسان بتواند دلبستگى به رياست را به پول را به اين زرق و برق دنيا را ريشه كن بكند ديگر نباشد، مشكل است اما اگر دنيا بخواهيم همين است اگر آخرت بخواهيم همين است اين دل مال خدا است لذا دلبستگى بايد فقط و فقط مال خدا باشد و الا اگر صاحب خانه نباشد اگر دلبستگى به خدا نباشد ديگر خواه ناخواه بت است ديگر خواه ناخواه ذلت است عبوديت است عبوديت غير خدا بعضى اوقات انسان يك روايتى از ائمه عليهم‏السلام مى‏خوانيم درك مى‏كند كه چى مى‏گويد اما عمل كردنش اجرا شدنش مى‏بينيم خيلى مشكل است يك روايتى از امام صادق عليه‏السلام است مى‏فرمايند كه اولياى خدا وضعشان اين است دنيا را كى مى‏خورد هر كه مى‏خواهد بخورد اصلاً به فكرش نمى‏آيد اصلاً نظيرش اين است كه يك مقدار خاك ريخته باشد حالا ما دلبستگى به اين خاك پيدا بكنيم دنيا و آنچه هست پيش اولياى خدا اينجورى است يك طلبه‏اى در زمان شيخ انصارى گفته بود ـ كه خود من زياد از اين افراد ديدم ـ كه از ايران يك گونى ليره آوردند ـ آن وقتها ديگر طلا و نقره بود درهم و دينار بود ـ و اينها را ريختند يك گوشه‏اى، دل مرا اين پولها برود يك تپه پول يك گونى پول، شيخ انصارى خوب حساب او را كردند و او رفت سر مطالعه شان يك دفعه شيخ متوجه شدند كه او دارد مطالعه مى‏كند دلش را مطالعه برده آنهم دلش را ولها برده لذا بدون اينكه بگويند چرا به او گفتند كه مى‏دانى دلبستگى من به اين پولها چقدر است به همان اندازه‏اى كه به مدفوعات در دستشويى است به همان اندازه، دلبستگى تو به مدفوعات چقدر است هيچى بلكه زجر هم هست تنفر هم هست دلبستگى به اينها اين است حالا خوب اين همان است ديگر كه اگر دنياى حرام شد ديناكم شد، حرام هم نه دنيايى كه انسان را بخواهد ببرد دنيايى كه انسان را بخواهد دلش را ببرد ولو حلال هم باشد اين همان است كه اميرالمومنين مى‏گويد كه دنياكم پست‏تر از يك استخوان خوك دست يك آدم خوره‏اى پست‏تر از علف دهان يك ملخ پست‏تر از يك بادى كه از دماغ يك بز بيرون بيايد پست تر از اين كفشى كه اصلاً قيمت ندارد اين‏ها مربوط به اميرالمومنين نسيت كه بخواهيم بگوييم اميرالمومنين على عليه‏السلام يا ائمه طاهرين چنين بودند نه راستى وقتى انقطاع الى اللّه‏ پيدا كند انسان توانست انقطاع عن الناس پيدا كند ديگر راستى اينجور مى‏شود دلبستگى خب ماها زياد است الان داريم راه مى‏رويم خاشاك زياد مى‏بينيم اگر تنفر نداشته باشيم ديگر دلبستگى كه به آن نداريم دلبستگى ما به اين زرق و برق‏ها است والا الان انسان ببيند آشغالها درون سطل ريخته مأمور شهردارى مى‏خواهد بيايد ببرد انسان يك دلبستگى به اين آشغالها پيدا بكند خب نيست ديگر براى ما اينجور است براى مثل اميرالمومنين آن رياست است آن رياست اگر بخواهد دل على عليه‏السلام را ببرد اينجوهاست يكى از بزرگان مى‏گفت من در نجف قرض پييدا كردم خيلى و بالاخره مشغول شدم ديگر قرض و از ايران براى من پول آمد نشستيم اين پولها را قسمت مى‏كردم در اتاقى نشسته بودم كه قبر اميرالمومنين عليه‏السلام پيدا بود مادرم هم در آن اتاق ايستاده بود گفت پولها را كه داشتم قسمت مى‏كردم حساب و كتاب مى‏كردم ناگهان مؤذن گفت اللّه‏اكبر ديدم نماز ظهر و عصرم رفت رو كردم به قبر اميرالمومنين عليه‏السلام گفتم خدايا به حق اميرالمومنين مال دنيا به من نده كه تا آخر هم كه مرد پول نداشت مى‏گفت مادرم عصبانى شد بنا كرد داد بزند بنا كرد مسخره بكند خوب راستى اينجورى است يعنى نمى‏دهد يك نماز اول وقت را به همه دنيا «الركعتان فى جوف اليل احب الى من الدنيا و ما فيها» اين امام صادق عليه‏السلام است ديگر حالا بخواهيد دلبستگى به خواب داشته باشد خيلى‏ها دلبستگى به خواب داشته باشد لذا نماز شب نمى‏خواند دلبستگى به استراحت دارد لذا نماز اول وقت نمى‏خواند دلبستگى به شكم دارد لذا نماز اول وقت نمى‏خواند دلبستگى به شكم دارد لذا اول افطار يا اينكه مثلاً حالا مى‏رود خانه تشنه است گرسنه است هيچ كس با او نمى‏نشيند حرف بزند از بس يك حرف بزند يك پرخاشگرى خب اين دلبستگيها ديگر هست چى ندارد «الركعتان فى جوف اليل احب الى من الدنيا و ما فيها» كى ندارد اين آقا مى‏بيند نماز ظهر و عصرش رفت ديگر حاضر است قسم مى‏دهد خدا را براى انيكه اين پول نماز ظهر و عصرش را گرفت قسم مى‏دهد كه تا روزى كه بميرد پول نداشته باشد تا اينكه دلبستگى به پول پيدا بكند حالا اين تقوا منفى است من قبول ندارم تقواى منفى را يك كسى نداشته باشد دلبستگى نداشته باشد نه اين خيلى اهميت ندارد. داشته باشد و دلبستگى نداشته باشد اين رياست دو ثلث جهان اميرالمومنين عليه‏السلام بتواند بگويد اين كفش قيمتش بيشتر از اين رياست مگر از اينكه خدا بيايد جلو حقى را اثبات كنم باطلى را از بين ببرم يعنى دل من وابسته به خدا به حق اگر هم اين دنيا را مى‏خواهم براى خدمت به خلق خدا براى خاطر عبادت همين جور كه اميرالمومنين عليه‏السلام ديدند كسى مذمت دنيا مى‏كند فرمودند چى دارى مى‏گويى «منجر اولياء اللّه‏ مسجد احباء اللّه‏» آن كه مهم است اينجاست دلبستگى اين روايت امام حسين عليه‏السلام است امام حسين روايت كم از ايشان نقل شده اما آنچه كه من بدست آوردم آنچه هم كه روايت از امام حسين عليه‏السلام است در ميان روايت اهل بيت است مثل خود امام حسين عليه‏السلاماست يك لطافت خاصى دارد يك گيرندگى و حرارت خاصى دارد اين روايت از آن روايات است مى‏فرمايد كه «ان الدنيا و ما فيها لاحد من اولياء اللّه‏ ليس الا كفى الظل» دنيا و آنچه در دنيا است حتما هم چنين است پيش اولياء خدا پيش آن كسانى كه انقطاع الى اللّه‏ پيدا كردند نيست مگر مثل برگشت سايه اين فيى‏ء الظل دو تا معنا دارد يكى فيى‏ء به معناى رجع مى‏شود مثل برگشت سايه يكى نه «فيى‏ء» به معناى سايه من خيال مى‏كنم معنايش هم همين باشد فيى‏ء الضل يعنى كفى الذل سايه خودش چيست ديگر سايه سايه كه آن شاعر يك شعر خوبى مى‏گويد، مى‏گويد كه.

هيچ اگر سايه پذيرد منم آن سايه هيچ

كه نه از هيچ نشانى و نه از سايه هيچ

من خيال مى‏كنم اين كفى الظل همين معنايش باشد يعنى دنيا و آنچه كه در دنياست پيش اولياى خدا پوچ در پوچ هيچ در هيچ و راستى هم اين جور است ديديم، مى‏بينيم كه اولياء خدا راستى چنين است دنيا دارد اما حالا دلش را دنيا ببرد زن دارد بچه دارد رياست دارد عنوان دارد شهرت دارد اما آنكه در دل هست فقط و فقط خدا خوب اين برايش زندگى سالمى است دين همان زهد اسلامى است ديگر از اميرالمومنين عليه‏السلام پرسيدند زهد چيست بعضى هاخيال مى‏كردند زهد يعنى تقوى منفى، نه، حضرت فرمودند زهد اين است« بين الكمتين لكيلا تأسوا على ما فاتكم و لا تفرحوا بما اتاكم»[1] اين را مى‏گويند زهد «ما اصابكم من مصيبه فى الارض و لا فى انفسكم الا فى كتاب من قبل ان نبرأها» ديگر اينها علم لدنى هم هست ديگر با فلسفه و عرفان نمى‏شود آوردش اين‏ها براى چه اين مقدرات «لكيلا تأسوا على ما فاتكم و لا تفرحوا بما اتاكم» يعنى بعضى‏ها به واسطه اين علم تقديرى كه دارند اين را هضم كردند وقتى چنين باشد اگر خدا دنيا را به اينها بدهد خوشحال نمى‏شوند اگر خدا دنيا را از اينها بگيرد عمناك نمى‏شوند خب يك ريگ در دست شما اين ريگ را از شما بگيرند شما خوشحال مى‏شويد يك ريگ بگذارند در دست شما، شما خوشحال مى‏شويد بد حال مى‏شويد آن كس كه بگيرد بد حال نمى‏شويد آن هم كه در دست شما بگذارد خوشحال نمى‏شويد خب اين بايد باشد اين «لكيلا تأسوا على ما فاتكم و لا تفرحوا بما اتاكم» آمده‏ايم در اين دنيا براى همين اين را مى‏گويند كمال اين را مى‏گويند انقطاع الى اللّه‏ اين را انفطاع عن الناس مشكل است گفتن و شنيدن و ادعا و اينها خيلى است اما راستى آدم برسد به آنجا كه (من روايت را نديدم) حضرت امام «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» ديدم در يكى از صحبتهاى رسانه‏هاى گروهى شان نقل مى‏كردند در درس اخلاق هم يادم نيست ايشان نقل كرده باشند ايشان مى‏فرمودند كه وقتى كه با اميرالمومنين بيعت كردند خوب ديگر دو ثلث جهان آن روز شد مال اميرالمومنين رياستش شد مال اميرالمومنين خلافت همه مسلمين شد مال اميرالمومنين ايشان مى‏فرمايند كه همان وقت بيل و طناب را برداشتند رفتند صحرا چاه كندن براى آب دادن به درخت خرما اين را كى مى‏تواند همين جور باشد دنيا رابه او دادند اما يك ذره فرق نكرده يك ذره حالا مى‏بيند الان كار دارد ديروز رفته صحرا امروز هم باز مى‏رود صحرا خب همين است در 25 سال 26 مزرعه آباد كرد براى فقرا ضعفا بيچاره‏ها اين همان است كه در يكى از قناتها راوى مى‏گويد كه از قنات آمدند بيرون نماز ظهر و عصرشان را خواندند به من گفتند كه ناهار دارى گفتم كدوى پخته، گفتند بياور دست مباركشان را از آبى كه از شن بيرون مى‏آمد شستند بنا كردند اين كدوى پخته را بخورند اما زمزمه دارد اين زمزمه راستى شيرين است كلمات اميرالمومنين همه‏اش نور است همه‏اش شيرين است مرتب زمزمه مى‏كردند مى‏گفتند كه لعنت خدا باد بر آن كسيكه به واسطه شكم جهنم برود راستى هم لعنت خدا، شكمى كه با كدوى پخته بشود سيرش كرد شكمى كه با يك تكه نان جو بشود سيرش كرد، كردند و شد، حالا بعد در موردش صحبت مى‏كنم كه حالا چه بكنيم يك فى الجمله را ولو بى رنگش را، كم رنگش را پيدا بكنيم ظرف حلوا را دادند به اميرالمومنين، اميرالمومنين عليه‏السلامخطاب به آن كردند گفتند كه مى‏دانم شيرينى مى‏دانم بوى خوبى دارى مى‏دانم طعم خوبى دارى اما نمى‏خورم براى خاطر اين كه شكم من عادت بكند به اين جور چيزها نمى‏خورم لذا با يك نان جويى و آن جنها هم به ايشان گفتند يا اميرالمومنين اين جور شجاعت و جنگ رفتن جلو با يك تكه نان جو چطور مى‏شود مى‏گفت درخت بيابانى خيلى محكم‏تر از درخت پهلوى نهر است چه جور مى‏شود آن درخت به آن محكمى درخت بيد پهلوى آب هم به اين شلى با تنبلى و عياشى و شكم پر كردن و با اين غذاهاى رنگارنگ كه قرآن مى‏گويد «يأكلون كما تأكل الانعام» ما پرت هستيم انصافا خيلى خيلى همه مان كجا پيدا مى‏شويم در مدت عمرش خشت روى خشت نگذارد در مدت عمرش شب عروسى مى‏بيند يك بقچه شن براى چى كف اتاق براى حضرت زهرا بيايد روى حصير روى اين شنها بخوابد براى اينكه نرم باشد اينها مزه دارد براى ما نه براى ما تعجب است اينها مزه دارد براى آنها خيلى مزه دارد بالاترين لذتها همين است بگويد بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم كدوى پخته‏اى كه بدست مباركش اين كدو را درست كرده خيلى مزه دارد دست ديگران نيست از مال بيت المال نيست بدست مبارك خودش است مى‏گويد با يك بسم اللّه‏ و با يك الحمدللّه‏ بعد ديگر نغمه‏هاى ملكوتى اش هم گل مى‏كند لعنت خدا باد بر آن كسيكه به واسطه شكم جهنم برود كدوى پخته خورد و فت توى قنات كلنگ را زد آب فوران زد وقتى آمد بيرون ريش مباركش گل آلود بود ديگر نشد چاه بكنى آمد بيرون ديد به چه آبى روان است خويش وقومها آمدند چشم داشت به اين آب فرمودند نه اين آب مال فقرا است زحمت آن را كشيدم براى تقويت اسلام براى فقرا براى بينواها چشم داشت به اين نداشته باشيد كه در تاريخ مى‏خوانيم همانجا پاها در چاه بود تنه بيرون بود فرمودند قلم و دوات بياوريد و آن مزرعه را كه خودش آباد كرده بود آن قتات را كه اينجورى خودش كنده بود وقف كردند براى اسلام براى اينها خيلى مزه دارد زندگى سالم يعنى اين و الا زندگى خار دارد هر كه بامش بيشتر برفش بيشتر هر كه غذايش لذيذتر يك نيش‏هاى فراوان بيشتر دارد اميرالمومنين عليه‏السلام يك جمله‏اى دارد اين جملات خيلى خوب است من از شما فضلا تقاضا دارم روى اين جملات قرآن شريف كلمات اميرالمومنين عليه‏السلامدقت كنيد اميرالمومنين در بى وفايى دنيا در پستى دنيا مى‏فرمايد بالاترين شرينى‏ها عسل است مدفوع زنبور عسل است مدفوع زنبور است بالاترين لباسها حرير است مدفوع يك كرم است مدفوع كرم است ديگر بالاترين بوها مشك است يك تكه خون آن هم خون ناف آهو بعد هم يك جمله ديگر مى‏گويد بالاترين لذتها شهوت جنسى است آن هم «مبا فى مبال» بعد هم بهترين چيزها را نشان مى‏دهد بدترين چيزها را تحويل مى‏دهد اينها خيلى حرف است به خدا قسم ببنيد اصلاً اين خوراك و پوشاك خدا چرا اين جور كرده است راستى چرا شيرين‏ترين چيزها بايد مدفوع يك حيوان باشد نمى‏دانم بهترين لباسها كه حتى در قرآن هم حريرآمده خب معلوم مى‏شد كه خيلى بالا است نرم و گرم و تشريفات مدفوع كرم ابريشم است و همچنين تا آخر از همين جهت هم بعضى اوقات بزرگان راجع به دلبستگى اينها وقتى مى‏بيند كه محتاج به اينهاست به اندازه‏اى گريه ميكند چشمانش سرخ مى‏شود راستى چه جور انسان به قول اميرالمومنين مى‏گويد «المراة شر كلها و اشر منها انه لابد منها» خوب چه مى‏شود زن نباشد اما حالا چى غريزه جنسى چى به اندازه‏اى اين كثاف بار است كه شايد چيزى كثافت بارتر از اين كار نباشد در حاليكه لذتش بالاترين لذتهاست همه گول مى‏خورند به همين زن مى‏گويند هر بدبختى از زمان آدم تا به الان پيدا شده يك زنى در آن بوده يك شهوتى در آن بوده اينها همه اين همين است كه اين دنيا به اندازه بال مگسى پيش خدا ارزش ندارد اگر دلبستگى آمد يك نحو ديوانگى است يك نحو ديوانگى است دلبستگى به چى انسان دل بندد يك دفعه خوب بايد انسان بخورد بخوابد اطفاء غريزه جنسى بكند بايد بالاخره حوائج بر آورده شود بايد اين غرائز ارضا شود اما حالا دلبستگى‏اش اين عمده اينجا است دل انسان كه خانه خدا جاى خدا تو را كجا صدا مى‏كند از عالم ملكوت تو را صدا مى‏كنند ندانمت كه در اين دام چه افتاده است خب راستى همين كرم ابريشم كه در خود مى‏تند ما تعجب مى‏كنيم اين چى دارد مى‏تند براى چى براى اينكه خفه كند خودش را هر چه يك دور مى‏تند به مرگ يك دور نزديك‏تر مى‏شود اين «هدى للمتقين الذين يومنون بالغيب» اگر اين نباشد همان كرم ابريشم است تاريك در خود پيچيدن در خود لوليدن بالاخره دنيا اين است چه تنگى اينكه در روايات داريم جهنمى‏ها جايشان خيلى تنگ است يا زنجيرها هفتاد متر است همه اينها اعمال اينجاست يعنى اعمال اينجاى ما هر چه زنجير بدبختى كه نتوانند به عالم غيب برسيم گاهى مى‏شود هفتاد ميليون متر اين در قرآن از باب مثال است خوب در جهنم همين راستى رنجير مى‏شود اين كارها اين تنيدنها اين تنگ نظريها اين‏ها بدبختى مى‏شود« يومنون بالغيب» معنايش همين است آقا از اين عالم ماده بايد برويم بيرون كجا پرواز به جائيكه به جز خدا نداند اينها اين سير و سلوكى‏ها خوب وقتى آن هفت مرتبه راه را درست كردند كه اسمش را مى‏گذارند توبه، يقظه، تقوا، تخليه، تحليه، تجليه، لقاء مى‏گويند تازه اول كار است كه حضرت امام مى‏فرمودند همه اينها اصلاً اينها راه نيست راه كجا است سير من الحق فى الحق اين «يومنون بالغيب» است كه انسان سير من الحق فى الحق و الا ما بقى آن هم مى‏گويند مقدمه است راستى هم مقدمه است حتى تخليه‏اش حتى تحليه حتى همين انقطاع عن الناس و انقطاع الى اللّه‏ اينهابراى يك چيز ديگر است «يومنون بالغيب» لذا انسان برسد به غيب الغيوبى برسد به حركت در آنجا حركت در آنجا در هر قدمى اش ديگر نمى‏شود كه لذت دنيا را مقايسه با آنجا كرد هر قدمى اش يك دنيا لذت هر آنى يك دنيا لذت از آن آنِ‏هاى عالم دنيا ديگر يك دنيا عمر آنجا يك قدمش يك دنيا لذت آنجا يك لذتش آنجا جمع الجمعى هم هست جمع الجمعى هم هست يعنى غذاهاى بهشت همه‏اش همين است جمع الجمعى است يعنى خوراكى است اما همه لذتها در اين گلابى است خوب اين انسان براى همين است پرواز كند ما را اين كه حافظ مى‏گويد تو راز كنگره عرش مى‏زنند سفير اين هم از باب مثال است خدا ما را صدا مى‏كند «عبدى اطعنى حتى اجعلك مثلى اقول كن فيكون تقول كن فيكون» برسيم به عالم غيب الغيب كى مى‏شود، مى‏شود يا نه خب اصلاً آمده‏ايم كى مى‏شود وقتى كه زنجيرها پاره شود زهد پيدا شود زهد چيست

غلام همت آنم كه زير چرخ كبود

زهر چه رنگ تعلق پذيرد آزادم

حتى تعلق به بهشت به، ديگر آنها چه كسانى هست حتى تعلق به حورالعين تعلق به نعمتهاى بهشتى حتى به آن تخت‏ها كه حورالعين نشسته روى آن تختها زير درختهاى سر به فلك كشيده نهرهاى زير آن درختها جارى «تجرى من تحتها الانهار» اما چى هست عالم ملكوت اين حورالعين‏ها را ميگويند اگر يكى‏شان بيايند تو دنيا روايت دارد ديگر اين دنيا احتياج به خورشيد ندارد تمام. حتى زنها از عشقشان مى‏ميرند خب اين حورالعين را مى‏دهند به روى تخت نشسته آن تخت آن چنانى «تجرى من تحت الانهار» اما اين چى منقمر در عالم ملكوت هفتصد سال اين ظاهرا از باب مثال است در روايت دارد بعد از هفتصد سال حوصله اين حورالعين سر مى‏رود ـ حوصله را من مى‏گويم روايات نداردـ مى‏گويد خدايا تو مرا براى اين خلق كردى اين هيچ اعتنايى به من ندارد هفتصد سال اين حورالعين سر به گريبان، تختها، نهرها، آن خانه‏ها همينجور يك ديوانه هم روى اين تخت نشسته ديوانه كه خطاب مى‏شود كه بگذار بنده‏ام منقمر در عالم وحدت است عشق او، لذت او، بگذار لذت ببرد يعنى راستى مى‏رسد به جايى كه انقطاع عن غيراللّه‏ حتى راجع به بهشت هم مى‏شود و اين انسان عجيب است همان است ديگر كه راجع به ائمه طاهرين عليهم‏السلام در دعاى رجبيه دارد خدايا «لا فرق بينها و بينك الا انهم عبادك» يك ميم امكان و الا لا فرق بين اين عبوديت و ربوبيت الا آن رب است در آن دعا هم دارد الا آن خالق است اينها مخلوق آن واجب است اينها ممكن است اين ميم امكانى اين ميم احمد اين ميم امكان ميم آن را بردار ديگر چيزها از آن در بياور خوشا به حال اينها. خدايا به حق اين اوليائت كه لذت دارد تو را قسم مى‏دهيم اينگونه لذتها را ولو كمرنگ به ما بچشان.

وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.

 

 

 

[1]-سوره حديد آيه 23

 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group