پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع درس:

شماره درس: 82

تاريخ درس: ۱۳۷۷/۵/۱۴

متن درس:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى

اين انقطاع عن الناس و يا انقطاع عن غير اللّه‏ انصافا چيز خوبى است يك نعمتى است كه به دنيا و آن‏چه در دنياست ارزش دارد بلكه اگر بتواند آن مراتب بالايش را بدست بياورد از بهشت و آنچه در آن است ارزشش بيشتر است و اين همان زهدى است كه در علم اخلاق آمده همان زهدى كه همه همه آن را خوب مى‏دانند همان قناعت و ساده زيستى است كه در اخلاق آمده است كه آن را هم فطرت انسان حتى تجمل گراها خوب مى‏دانند آنكه علماى علم اخلاق راجع به زهد گفتند همين انقطاع عن غيراللّه‏ است معناى زاهد يعنى آن كسيكه دلبستگى به هيچ چيز نداشته باشد به قول حافظ شيرازى مى‏گويد كه

غلام همت آنم كه زير چرخ كبود زهر چه رنگ تعلق پذيرد آزادم

هر چه بخواهد دلش را ببرد از همان آزادم كه قرآن شريف مى‏فرمايد «ويضع عنهم اصرهم و الاغلال التى كانت عليهم»[1]اصلاً اسلام آمده براى
همين اسلام آمده اين غل‏ها را بردارد بت‏ها را بشكند اين دلبستگيها را اين زنجيرها را بعضى اوقات زنجير هفتاد ذرعى مى‏شود در جهنم اين زنجيرها را پاره كند عرفاى اسلامى به آن مى‏گويند انقطاع عن غير اللّه‏ يا انقطاع عن الناس علماى علم اخلاق مى‏فرمايند اسمش را مى‏گذارند زهد و اسمش را در قرآن نيامده الا اينكه گاهى تعريف مى‏كند كه اميرالمومنين عليه‏السلام تفسير مى‏كند زهد همين است كه «لكيلا تأسوا على مافاتكم و لا تفرحوا بما ءاتاكم»[2] اگر دنيا را از آن بگيرند هيچى‏اش نمى‏شود اگر دينا را به او بدهند هيچى‏اش نمى‏شود اگر فرح دارد غم و غصه دارد جاى ديگر است براى كس ديگر است غم و غصه‏اش اين است كه فراق از خدا دارد. آن غم و غصه‏اش است و خشنودى دارد از اينكه رابطه با خدا دارد انقطاع الى اللّه‏. و اما اينكه بلكه آخرت ما سوى اللّه‏ بتواند برايش فرح بياورد يا بتواند برايش غصه بياورد نه «لكيلا تأسوا على مافاتكم و لا تفرحوا بما ءاتاكم» قرآن شريف اين جورى گاهى هم مى‏فرمايد پيامبر اكرم آمده براى اينكه «ويضع عنهم اصرهم و الاغلال التى كانت عليهم» غل‏ها برداشته شود اين بند و بيل‏ها اين زنجيرها پاره شود اين را مى‏گويند زهد علماى علم اخلاق به آن مى‏گويند زهد عرفاى اسلام به آن مى‏گويند انقطاع عن غيراللّه و قرآن شريف بدون اينكه اسم بياورد قرآن كه معلوم است كه اصطلاح تراشى نمى‏كند اصطلاح ندارد «لكيلا تأسوا على مافاتكم و لا تفرحوا بما ءاتاكم» و راستى هم انسان آزاد مى‏شود ديگر راستى غم نيست غصه نيست ديگر راستى نيست تمام غم و غصه‏ها از اينجا سر چشمه مى‏گيرد براى اينكه دلبستگى داشته است به چيزى به كسى آن از بين رفته يا نتوانسته فراهم كند دل پر از غم و غصه شده يا اينكه نگرانى دارد از اينكه از او گرفته شود يا به او داده نشود نگرانى پيدا مى‏شود و دلهره اضطراب خاطر پيدا مى‏شود و الا اگر ما سوى اللّه‏ پيش او پوچ باشد، هيچ باشد همان روايتى كه از امام عليه‏السلام خواندم چه روايت شيرينى است «الدنيا و ما فيها عند احد من اولياء اللّه‏ ليس الا كفى الظل» اگر راستى اين جور باشد دنيا پوچ است هيچ است اصلاً نمى‏بيند براى اينكه در جهان چيزى نمى‏بيند جزخدا دلبستگى آنجاست خب وقتى كه چيزى نبيند جز خدا به قول امام حسين «الدنيا و ما فيها عند احد من اولياء اللّه‏ ليس الا كفى‏ء الظل» كفى‏ء الظل يا معناكنيم سايه بر گشته به آن مى‏گويند يا اينكه نه سايه سايه پوچ درپوچ خب وقتى اين باشد نه غم دارد نه غصه نه دلهره دارد نه اضطراب خاطر چيزى را از او بگيرند ناراحت نمى‏شود چيزى را به او بدهند خوشحال نمى‏شود هفته گذشته مى‏گفتم خب يك كسى يك مشت خاك يا يك ريگ از وسط جاده برداشتى بيندازى دور خب اين ريگ را از شما بگيرند حالا شما ناراحت مى‏شويد با اينكه يك ريگ بر دارد بگذارد توى دست شما خوشحال مى‏شويد نه خب وقتى كه راستى برسيم به آنجا كه راستى دلبستگى نباشد معنا اينكه دلبستگى نداشته باشد معناى «الدنيا و ما فيها عند احد من اولياء اللّه‏ ليس الا كفى‏ء الظل» ديگر رياستش باشد به او بدهند خب بدهند ندادند، ندادند مالش باشد پولش باشد به او بدهند، بدهند ندادند، ندادند حالا اين برايش غصه بخورد يك قدرى بروى جلوتر در حاليكه شما نخبه‏ها هستيد شما هم نه اما راستى هستيد ديده مى‏شود نه در اولياءاللّه‏ نه در انبياء و معصومين در افراد عادى هم ديده شده راستى مى‏رسد به آنجا كه بهشت با آن نعمتها در حاليكه بهشت تجلى قرب خداست تجلى رحمت خدا است اما بخواهد دلبستگى بشود اين را هم مانع راه مى‏دانند همين رواتى كه اميرالمومنين مى‏فرمايند خدايا «ما عبدتك خوفا من نارك و لا طمعا فى جنتك بل وجدتك اهلاً للعباده فعبدتك» اين همان زهد است ديگر يعنى خدايا حالا من بترسم از جهنم عبادت كنم يك دلبستگى خوفى برايم بيايد بخواهم بهشت بروم عبادت كنم دلبستگى آن اينها هيچكدام نيست پس چيست؟ تو در جهان چيزى نمى‏بينم جز تو اگر هم بهشت خوب است براى خاطر اينكه پيش توست در دنيا چون دنيا را پروردگار عالم خيلى دشمنش دارد همين دنيايى كه دلبستگى به آن پيدا شود لذا دنيا نه نمى‏شود صد در صد مورد قرب خدا باشد اما در بهشت مى‏شود اينجورى باشد مى‏شود انسان پيش خدا باشد اين آيه شريفه به ما يك نكته دقيقى مى‏گويد آسيه زن فرعون خوب دلبستگى به سلطنت آن شوهر و آن دستگاه همه اينها را توانسته ببرد بريده است و رسيده به آنجا كه حاضر است شكنجه بشود بلكه حاضر است فرعون او را طرد كند سلطنت آن چنانى را شوهرش ادعاى خدايى مى‏كند ترك بكند رها بكند «نجنى من القوم الظالمين» حاضر است بميرد آن دستگاه ظلم را نبيند. اما يك چيز ديگر قرآن مى‏گويد بهشتش هم بخواهد برايش وابستگى بياورد آن هم نه لذا زير شكنجه فرعون مى‏گويد «رب ابن لى عندك بيتا فى الجنة و نجنى من فرعون و عمله و نجنى من القوم الظالمين»[3] يعنى خدايا من فرعون و دستگاهش يعنى آن سلطنت كذايى و ادعاى خدايش خدايا من اينهمه تشريفات دل رها كردم توانستنم بميرم «رب ابن لى عندك بيتا فى الجنة و نجنى من فرعون و عمله و نجنى من القوم الظالمين» خدا يا حالا مى‏خواهيم برويم بهشت بهشت هم بى تو نه بهشت هم مى‏خواهم اما عندك را جلو مى‏اندازد «رب ابن لى عندك بيتا فى الجنة»

نيست بر لوح دلم جز الف قامت يار چه كنم چيز دگر ياد نداد استادم

و اينها كه مال پيغمبرها كه نيست زن فرعون است خب ما طلبه‏ها بايد هتر از زن فرعون باشيم. زن فرعون چه كرد زن فرعون شد؟ گذشت، ايثار، فداكارى، چه كرد زن فرعون شد؟ انقطاع عن غيراللّه‏ انقطاع الى‏اللّه‏ ديگر بيش از اين كه نيست خوب آن ديگر صرف و نحو، فقه و اصول، عرفان، فلسفه و اينها هم نخوانده بود البته رفت بالا يعنى ايمانى كه برساندش به آنجا كه بتواند اين جورها بگويد كه مسلم اين ايمان خيلى بالاست هست براى ما به واسطه عمل گذشت، ايثار، فداكارى رسيده بود اما اين را ميخواهم عرض كنم اگر قرآن از زن فرعون نقل مى‏كند يك سر مشق است مى‏خواهد بگويد ما هم همچنين مخصوصا ما طلبه ما هم برسيم كه بتوانيم بگوييم گفتن كه من بگويم و شما هم بشنويد خوب است بحث اخلاقى است و ثواب هم دارد امايكدفعه رسيده باشيم به آنجا كه «لى عندك بيتا فى الجنة» نجنى از هر چه كه مى‏خواهد ما را از اين باز بدارد نجنى من فرعون و عمله از باب مصداق است ديگر مصداق است يعنى خدايا از هر چه كه مى‏خواهد مرا باز دارد از تو نجنى خوب بايد اين چنين باشد اين را مى‏گويند زهد اخلاقى اين مى‏گوييم انقطاع عن الناس انقطاع الى اللّه‏ معلوم است خيلى مزه دارد آن وقتى كه ميخ مى‏كوبيدند روى سينه آسيه آن ميخ درد مى‏آمد معلوم است شكنجه بود حالا آخ مى‏گفت يا نمى‏گفت بالاخره خيلى ناراحت است زنده روى اين ميخ مى‏كوبيدند روى كف دست روى پاها ميخ كوب روى زمين تا با اين شكنجه بميرد بعد وقتى دارد ميخ مى‏كوبد روى كف پا روى كف دست روى سينه بگويد «رب ابن لى عندك بيتا فى الجنة و نجنى من فرعون و عمله و نجنى من القوم الظالمين» خوشا به حال اينها كه زير شكنجه اما لذت همه شما خوانديد براى مريدها همه روزه خوانديد همه مااينكه هلال ابن نافع مى‏گويد رفتم گودال قتلگاه ديدم بر افروخته است مثل داماد كه حجله رفته است خوشحال است چى مى‏شود ديديم رسيده به آنجا كه توانسته از همه چيز اين روزضه‏ها خيلى‏اش پيام است يعنى اى شيعيان من يك كسيكه به دنيا ارزش دارد على اكبر دادم نه اينكه حالا دادم به زور نه راستى در راه خدا اسلام عزيز خدا حاضر است همه چيز فداى او بشود چون خدا حاضر است على اكبر را فدا كردم يك جمله‏اى ما منبريها روضه خوان‏ها روى منبر مى‏خوانيم چه جمله شيرينى است وقتى كه آن تير سه شعبه آمد به گلوى على اصغر آقا مثل اينكه خيلى برايشان سخت شد يك نگاهى به على اصغر كردند بعد گفتند خدايا چون براى توست آسان است بابا اينها پيام است براى ما طلبه‏ها خدايا چون براى تو است آسان است يعنى خدايا من اگر اين را هم دوست مى‏دارم در راه تو براى تو اين جور نيست كه من يك دلبستگى به اين داشته باشم دلبستگى كه آن دلبستگى تو را شل بكنم انصرافى پيدا شود خدايا چون در راه تو است آسان است و راستى بايد كار كرد آقا لذتش هم هست خيلى لذت دارد خيلى يك دفعه براى شما مى‏گفتم مرحوم ديلمى روايت آن را در آخر ارشاد نقل مى‏كند كه خطاب شد به رسول گرامى در معراج يا رسول اللّه‏ يك بنده هايى دارم كه اينها را وقتى بردمشان بهشت اينا لذتشان حرف زدن من با آنها حرف زدن آنها با من اينجا خطاب شد يا رسول اللّه‏ به آنها مى‏گويم بگذار بهشتيها در بهشت متنعم باشند لذت شما حرف زدن من با شما حرف زدن شما با من خيلى بالا است بعد خطاب شد يا رسول اللّه‏ نظر دارم به اينها در هر نظرى سعه وجودى ملكشان را زياد مى‏كند خوب معنايش اين نيست كه يك باغ ديگر به آنها مى‏دهند معنايش اين نيست كه چند فرسخ دارند چند فرسخ ايشان ده فرسخشان مى‏شود بيست فرسخ البته فرسخ معنوى فرسخ مادى مرادم نيست فرسخ بهشتى اين كم نيست يعنى سعه وجودى يعنى اين انسان مى‏رسد به آنجا كه حد يقف در كمال ندارد در بهشت هم استكمال است اين كه بعضى‏ها خيال كردند استكمال از كار مى‏افتد قطعا اينجور نيست آنجا عبادت به اين معنا نيست يعنى نمازى باشد روزه‏اى باشد اما «ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر و لذكر اللّه‏ اكبر» ذكر اللّه‏، ذكر اللّه‏ است خوب معنا ندارد كسى به آنجا بگويد «لا اله الا اللّه‏» اين ساكت بماند اين‏ها را كه نمى‏شود گفت گلابى آنجا بگويد اللّه‏ اكبر از ذكر او ما استفاده كنيم اما ما ساكت باشيم ذكر اللّه‏ هست بالاترش توجه الى اللّه‏ آن هست مراتب دارد يك مرتبه‏اش هم مى‏رسد به اينجا خطاب مى‏شود كه اين ذكر اللّه‏ تو بگذار آنها متنعم باشند در نعمتهاشان. لذت تو ذكر اللّه‏ تو است معلوم است خدا مى‏بيند البته نه با اين چشم «وجوه يومئذ ناضره الى ربها ناظره» مفسرين مى‏گويند الى رحمته ربها ناظره خوب چرا، چرا تقدير سر تا پا نشاط «وجوه يومئذ ناضره» سر تا پا نشاط اين نشاط از كجا «الى ربها ناظره» محو جمال حق محو ذات حق برسد به آنجا كه يك نظر خدا به او بكند سعه وجودى مثلاً ده درجه‏اى بشود 12درجه 11 درجه ديگر اين غير متناهى هم است كه عرفاى اسلامى اسمش را مى‏گذارند سير من الحق فى الحق مى‏رود جلو كجا برسيم ببينيم انشاءاللّه‏ شما من نمى‏دانم برسم يا نه برسيم به كجا اين سير چيست هر قدمى كه بر دارد يك سعه وجودى قدم هم غير متناهى ذات پروردگار غير متناهى است اين قدمها هم غير متناهى است همين طور برود، برود به كجا همان جا كه قدم بردارد خود اين مقدمه كه نيست ذى المقدمه است همين ذى المقدمه حالا آنجاها برويم ببينيم چه خبرهاست قران مى‏فرمايد در همين دنيا همين حالت تو همين دنيا «تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ينفقون فلا تعلم نفسٌ ما اخفى لهم من قرة اعين جزاء بما كانوا يعملون»[4] دل شب آنجا كه خلوتگاه خدا ست قرآن مى‏فرمايد گاهى صفت جمال خدا گاهى صفت جلال خدابر دل حكمفرما مى‏شود يعنى حكومت خدا بر دل يعنى راستى مى‏رسد به آنجا كه مى‏يابد خدا را «تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا» گاهى صفت جمال خدا گاهى صفت جلال خدا گاهى مدهوش مى‏شود از آن جمال خدا گاهى مدهوش مى‏شود از آن ابهت خدا اين غش‏هاى اميرالمومنين غش نيست بى هوشى كه نيست آنجا كه بى هوشى معنا ندارد مدهوشى، چه مدهوشى چه مست جمال خدايى و قرآن مى‏فرمايد كه اين چيست جز خودش از اين نمد كلاهى داشته باشد «فلا تعلم نفسٌ ما اخفى لهم من قرة اعين جزاء بما كانوا يعملون» اين مربوط به بهشت نيست در همين دنيا شايد هستند در جلسه ما افرادى كه قبل از اذان صبح بگويند «اين الملوك و ابناء الملوك نه اين الدنيا و ابناء الدنيا» هستند افرادى كه راستى با كمال شهامت مى‏گويند اين الآخره و ابناء الاخره پس چى اگر بگويد اين الاخره و ابناء الاخره چى مى‏گويد يافتم خدا را نظير آدم تشنه كه يافته است تشنگى را مى‏گويد من در همين دنيا مصداق اين آيه «وجوه يومئذ ناضره الى ربها ناظره» خوب ديگر بعضى‏ها اينجورى هستند ديگر بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم را لنگ است ديگر نمى‏شود ديگر محو جمال خدا مدهوش ابهت خدا ديگر ذكر اللّه‏اكبر ديگر نمى‏شود برود جلو نمى‏شود معلوم است اينها چه لذتهاى است معلوم است اين لذتها يك آنش بهتراز بهشت و آنچه در بهشت است يك آنش بهتر از دنيا و آنچه در دنيا است اگر راستى بنا باشد ما بياييم هر نوشى نيشها يك مدتى هم بمانيم بعد هم بميريم تمام شود اينكه راستى بازيچه است اين مخالف با عدل خدا است اصلاً انسان بايد شك در خدا بكند اگر اينجورى باشد «افحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الينا لا ترجعون» [5] و اين و انكم الينا لا ترجعون را معنا كردند يعنى آخرت خوب اين يك مصداقش است اما يك حرف ديگر اينكه آقا تو خيال مى‏كنى خلق شدى براى اينجا كه «يأكلون كما تأكل الانعام» آنكه حيوان است نه «انكم الينا لا ترجعون» نمى‏شود يعنى تو خيال مى‏كنى نمى‏شود در اين دنيا در دل شب انسان برسد به يك جايى كه ديگر هيچ كسى در دلش نباشد جز خدا بيابد خدا را نظير آدم تشنه كه مى‏يابد تشنگى را مى‏شود و الا عبث است قرآن مى‏گويد اگر نباشد اين عبث است تو همين دنيا «الينا ترجعون» اين هم كه مى‏بيند حسرتها در روايات داريم شايد در قرآن داريم كه حسرت در جهنم از آتش جهنم سوزان‏تر است چنانچه اميرالمومنين در دعاى كميل مى‏فرمايد كه وقتى كسى در جهنم برود فراق دارد آن فراق از آتش جهنم حالا آن براى اميرالمومنين مثل عرفاى اسلامى اما راستى اگر انسان اينجور باشد هفتاد سال توى اين دنيا بلولد اين آتش جهنم خيال مى‏كنيد چى است هفتاد سال يك خدا نگويد هفتاد سال دلبستگى به اين و آن به قول اين شاعر چه خوب مى‏گويد مى‏دانى دوست اى حكيم اى آقا كه اين عمر چى بود يك روز دلبستن به اين و يك روز دلبستن يك روز پاره كردن ناگهان مردن خب هفتاد سال دلبستگى به اين چيز به آن چيز پاره كردن از اين پاره كردن از آن يك صرف عمر راجع به اين يك روز صرف عمر راجع به آن يك روز كودكى و نو جوانى و جوانى و يك روز مستى و يك روز پيرى يك روز هم بانكى بر آمد خواجه مرد. خب اين چيست اين همان است حضرت امام اين روايت را بارها اين جور معنا مى‏كردند كه جبرئيل خدمت پيامبر اكرم بود يك صداى مهيبى پيغمبر شنيد جبرئيل گفت يا رسول اللّه‏ يك سنگى هفتاد سال قبل انداختند در يكى از چاههاى جهنم حالا رسيد به ته جهنم حضرت امام مى‏گفتند معنايش اين است كه يك كسى آمد توى دنيا و پيمود راه را حالا بعد از هفتاد سال رسيد ته جهنم بعضى هم اينجورى هستند يك كسى از آن بالا افتاد مرد خوابش را ديدند كه خدا با تو چه كرد چه جور شد گفت اينهاى كه آخوندها مى‏گويند نكير و منكر و قبر و فشار و برزخ و اينها نه همان از ان بالا كه آمدم صاف رفتم ته جهنم خب راستى اگر كسى هم هفتاد سال اينجورى باشد صاف ته جهنم براى اينكه نيامديم على كل حال بيش از اين مزاحمتان من نشوم تقاضا دارم مشكل است مشكل‏تر اين فضائلى كه انسان بدست بياورد صفت زهد است انقطاع عن الناس انقطاع عن غير اللّه‏ اما به اندازه‏اى كه مى‏شود مهمل نمى‏شود بگذاريد خطرناك است بى تفاوت نمى‏شود باشد براى اينكه اگر بى تفاوت شديم روز به روز اين بندها محكمتر مى‏شود به قول قرآن زنجير هفتاد ذرعى مى‏شود و اين زنجير هفتاد ذرعى را ديگر در جهنم پاره كردن كارى است مشكل. خدايا به حق امير المومنين و آن مقام انقطاع عن غير اللّه‏ اش قسمت مى‏دهيم اين زهد اسلامى را ولو كمرنگ اين قناعت اسلامى را ولو كمرنگ به همه ما عنايت بفرما.

وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد

 

 

[1]- سوره اعراف، آيه 157

 


[2]- سوره حديد، آيه 23

 


[3]- سوره تحريم، آيه 11

 


[4]- سوره سجده آيه 16 و 17

 


[5]- سوره مومنون آيه 115

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group