پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع درس:

شماره درس: 106

تاريخ درس: ۱۳۷۸/۲/۷

متن درس:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

بحث جلسه گذشته به عقيده من بحث خوبى بود كه جلو آمد و با اجازه شما اين بحث را يك قدرى ادامه بدهيم هم براى من هم براى شما خيلى مفيد است بحث اين بود كه حساب خواص غير از حساب عموم مردم است ممكن است يك چيزى براى عموم مردم مباح باشد يا اينكه مكروه باشد امّا به عنوان ثانوى براى ما حرام باشد براى اينكه ما منسوب به اسلام هستيم و خيلى كارها را بايد انجام ندهيم خيلى مواظبتها را بايد بكنيم و اگر مردم از افعال ما از كردار ما برداشت حكمى بكنند يا ابهت گناه از دلشان برود اين گناه خيلى بزرگ است بعضى اوقات چنين هم مى‏شود انسان مى‏بيند كه يك جمله از يك عالم چه آتشها برافروخته است به عكسش هم مى‏بيند كه يك جمله از يك عالم چه نشاطها چه كارهاى خوبى پيدا شده است همه شما مى‏دانيم كه اين عمر ابن عبد العزيز اين حدود پنچ شش ماه بيشتر خلافت نكرد امّا خيلى كار كرد انصافا حتى در تاريخ مى‏خوانيم اقتصاد اسلام را پياده كرد و به اندازه‏اى كه مردم خلع فقر فردى و اجتماعى نداشتند حكامش مى‏نوشتند چه بكنيم بيت المال را مى‏گفتند كه غلام بخريد آزاد كنيد حالا آن كارهاى سلطنتى به كنار چونكه غضب خلافت كرد ولى اين كارى كه فدك را گرفت داد به بچه‏هاى زهرا(س) اين خيلى كار بود دماغ عمر را به خاك ماليد آن همه سرو صداها كه زهراى مرضيه (س) با آن خطبه جذابش بالاخره عمر گذاشت اين فدك برگردد. اين فدك را گرفت داد به بچه‏هاى زهرا و نظير اين كار خيلى كرد عمر ابن عبد العزيز خيلى كار كرده مخصوصا براى شيعه اگر هيچ چيز نبود به جز «اشهد ان على ولى اللّه‏» در اذان كه اين بچه بازى نيست برسد به آنجا كه برسد توى مصر توى محيط سنى گرى حجاز توى اذان بگويد «اشهد ان على ولى اللّه‏» و اين عمر ابن عبد العزيز بارها گفته در تاريخ نوشته شده است يك جرقه از يك معلم اينها را اهميت بدهيد ممكن است يك جرقه از شما روى منبر يك جرقه از شما در يك جلسه اين جرقه كارها بكند مى‏گفت معلم من پيش من نماز مى‏خواند نماز مستحبى براى اينكه بيكار بود من و يك پسر تشريفاتى ديگر بود چون اينها معلم خصوصى داشتند و پيش آن معلم خصوصى درس مى‏خواندند آقا مكتبى مى‏گفت من و اين بنا كرديم به اميرالمؤمنين عليه‏السلام سّب بكنيم او يكى من يكى همين طور اين نمازش تمام شد مى‏ترسيد بگويد چرا سّب مى‏كنيد نمى‏توانست ببيند كه اين بچه‏ها به اميرالمؤمنين لعن مى‏كنند آن وقت عمر ابن عبد العزيز رو كرد به من نه به بچه گفت كه كسى در زمان پيغمبر اكرم حتما بهشتى بوده و از نظر هم ضرورت است كه بهشتى بوده به چه دليل بعد از پيغمبر اكرم كافر شد كه بشود او را لعن كرد مى‏گويد همين يك جرقه روى ذهن من، من همان وقت تصميم گرفتم اگر قدرت پيدا كردم اميرالمؤمنين را بلند كنم اگر قدرت پيدا كردم فدك را بگيرم و بدهم به بچه‏هاى زهرا و قدرت را پيدا كرد و در آن يك سال كمتر خيلى كار توانست بكند عكس قضيه را ببينيد چند شب قبل يك بولتن را مطالعه مى‏كردم اين آيات شيطانى از اين سلمان رشدى از اين آدم جلب به تمام معنى جلب آدم عنود اين چرا اسم اين كتاب را گذاشته آيات شيطانى اينجا از يك جرقه در تاريخ طبرى شما خودتان مى‏دانيد شاير براى مردم هم گفتيد تاريخ طبرى بد تاريخى است به قول آقاى بروجردى چون بزرگ است دروغ خيلى دارد از جمله دروغ‏هاى در اين تاريخ طبرى اين است كه متأسفانه صد متأسفانه بعضى اوقات ماها نقل مى‏كنيم بعضى اوقات در تاريخ ما شيعه‏ها هم آمده چه برسد به سنى‏ها اصل اين از تاريخ طبرى است آن هم از يك يهودى عالم دربارى گرفته تاريخ ين است كه پيغمبر اكرم وقتى سوره النجم آمد خودشان آمدند در مقابل كفار اين سوره را خواندند مثل سوره برائت را دادند به اميرالمؤمنين على عليه‏السلام آمدند در مقابل قريش خواندند اين اين سوره را خود آقا آمدند خواندند در مقابل كفار قريش در مكه خواندند، سوره وقتى رسيد به اينجا «افرأيتم الّلت و العزى و منوة الثالثه الاخرى»[1] رسيد به اينجا كه توى تاريخ است «فالق الشيطان فى فمه» شيطان توى دهان پيغمبر اكرم گذاشت و پيغمبر خواندند «تلك قرانيق الاولى و شفاعتهن لترجا» اين كفار خيلى خوششان آمد براى اينكه پيغمبر بت هايشان را شير كرد و گفت كه اين شيرها در روز قيامت شفاعت مى‏كنند براى اينكه عقيده اينها همين است قرآن هم نقل مى‏كند «ما نعبدهم الا ليقربونا الى اللّه‏ زلفى» [2] در آيه ديگر باز نقل مى‏كند كه ما اينها را مى‏خوانيم براى اينكه اينها شفاعت ما را بكنند اين آيه را پيغمبر اكرم خواندند «فالق لشيطان فى فهمى» و اين آيه را خواندند و سوره النجم تمام شد و مى‏دانيد آخر سوره النجم سجده دارد وقتى پيغمبر سجده كردند از خوشحالى همه كفار قريش سجده كردند و پيغمبر اكرم از اين هم خيلى خوشحال شد به خاطر اينكه كفار قريش در مقابل سوره متواضع شدند جبرئيل آمد كه يا رسول اللّه‏ چه كار كردى يك شيطانى كردى آن يك اين «تلك قرانيق الاولى و شفاعتهن لترجا» اينكه مال خدا نبود اين را كه من نياروده بودم اين مال شيطان بود والقى كرد به زبان تو، تو هم براى خوشحالى آنها خواندى خوشحالشان كردى بعد هم آنجا سجده كردند اين سجده چى بود پيغمبر ناراحت شدند خيلى گريه كردند زارى كردند تا اينكه آيات ديگر آمد اين تاريخ سر تا پا خرافى اين تاريخ سر تا پا مزخرف مثل خود طبرى حالا اينجا اين آيات شيطانى از اينجا گرفته يعنى اسم كتاب را اين سلمان رشدى گذاشته آيات شطانى و مى‏گويد هم نمى‏دانم كسى اين كتاب را ديده يا نه كتاب مزخرفى است اين كتاب رمان است امّا سر تا پا اسلام را سر تا پا قرآن را سر تا پا پيغمبر را سر تا پا جمهورى اسلامى را اين كتاب آيات شيطانى اصلاً نوشته شده براى اينكه نظام مقدس جمهورى اسلامى را زير سؤال ببرد همه را مسخره كرده با يك رمان همه را مسخره كرده است اسمش را گذاشته آيات شيطانى و مى‏گويد من اين آيات شيطانى را از آن تاريخ طبرى گرفته‏ام اين مراد است يك جمله طبرى آورده اهميت هم نداده درست باشد يا نباشد امّا ناگهان از همين يك جمله از يك عالم آيات شيطانى درست مى‏شود سلمان رشدى و كتاب عليه همه تقدس‏ها همه حقيقتها و اسم كتاب را هم مى‏گذارد آيات شيطانى زياد است كه ما براى خاطر احساسات ديگران احساسات ديگران را تحريك بكنيم جوانها از حرفهايمان خوششان بيايد يك چيزهايى مى‏نويسم يك چيزهايى مى‏گوئيم كه اينها را مى‏دانيم واقعيت ندارد مى‏دانيم صلاح نيست گفته بشود امّا بالاخره ندانم به كارى بالاخره آن عقل تبليغ را نداشتن آن عقل طلبگى را نداشتن بعضى اوقات انسان توى جلسه يك چيزى مى‏گويند عالمى را به آتش مى‏كشد. چه بسيار ديديم كه عوام مردم دارند ولى خيلى آن اهميت ندارد زياد دارد مى‏خواهند مردم گريه كنند تعزيه در مى‏آورند مثل اين زياد است همين تعزيه‏هايى كه رسانه‏هاى گروهى دامن بهش مى‏زنند مثل اينكه يكى از حقايق بزرگ در اسلام است و اين بازيهاى كه الان در اسلام هست متأسفانه در راديو هست در تلويزيون هست به اسم هنر شما الان اينها را رويش فكر بكنيد درباره‏اش فكر كنيد و برداشت كنيد از بى ادب، ادب بياموزى همين الان شما ببينيد به اسم هنر چه حرامها، حرامهاى سنگينى چه حرامهاى بزرگى به نام هنر اسم را عوض مى‏كنند موسيقى سنتى دايه و تنبك مى‏گويند حلال است حتى كار مى‏رسد به اينجا كه من در ماه مبارك رمضان يك جمله گفته بودم يك نامه براى من يك مزخرفى نوشته بود كه آقا پايت را از گليمت درازتر نكن تو هنر را دارى، منبر را دارى زير سؤال مى‏برى برسد كار به اينجا كه جرأت ندارد امضاء كند معلوم است جرأت امضاء كردن هم پيدا مى‏كند كه تو مى‏گويى داريه و تنبك حرام است. يك دفعه اين جور مى‏شود داريه و تنبك حلال مى‏شود نى، ساز و آواز حلال مى‏شود از كجا پيدا شد يك جمله كسى كار را به ايجا مى‏رساند و مخصوصا ما طلبه‏ها خيلى بايد مواظب باشيم كه يك دفعه از جملات ما يك بدعت دينى درست نشود حضرت امام بارها هر وقت كه درسها تعطيل مى‏شد ايشان رسمشان بود بعد از درس اصول يك نصيحت اخلاقى مى‏كردند نصف درس مى‏گفتند و نصف هم اخلاق مى‏گفتند توى آن نصف اخلاق اين جمله را مى‏گفتند همه ساله معلوم مى‏شود پيش ايشان اين جمله خيلى اهميت داشت و راستى هم داشت و پيش من هم اهميت دارد مى‏فرمودند كه مى‏خواهى مبلغ
بلاد بشوى و مردم از رفتار شما از كردار شما از گفتار شما از منش شما دين برمى‏دارند مواظب باشيد با دين مردم چه مى‏كنيد بعد مى‏فرمودند اگر يك جمله‏اى كه با يك كارى موجب وهن اسلام بشود مى‏فرمودند كه نه موجب وهن روحانيت بشود از شما سر بزند اين «ذنب لا يغفر» است بعد من هيچ وقت نپرسيدم از ايشان اين «ذنب لا يغفر» يعنى چه؟ خودم توجيح مى‏كردم كه اين گناه به اندازه‏اى بزرگ است كه ديگر توفيق پيدا نمى‏كند توبه كند يا معنايش اين است يا اينكه وقتى آب ريخت، ريخت ديگر نمى‏شود آب را جمع كرد وقتى من موجب شدم وهنى در اسلام پيدا بشود ديگر نمى‏شود اين را جمع كرد مقام معظم رهبرى چند روز قبل يك سخنرانى داشتند خيلى سخنرانى بالا بود ايشان در مقابل اين توطئه‏اى كه جلو آمده يعنى آزادى هر كه هر چه بخواهد مى‏گويد ايشان مى‏گفتند كه گاهى آزادى در انديشه آزادى در گفتار مثل دانشگاه و طلبه‏ها انقلت مى‏كنند شيخ انصارى رد مى‏كنند حضرت امام رد مى‏كنند و اثبات مى‏كنند اين خوب است امّا يك دفعه مثل حالا توى اين روزنامه‏ها توى اين بولتن‏ها نيش دارد انديشه نيش دار معلوم است اين حرام است گناهش بزرگ است اين البته با آزادى جور نمى‏آيد حتما بايد جلوى اين را گرفت همه بايد جلوى اين را بگيريم امّا آن وضع سوم مرادم است كه مقام معظم رهبرى مى‏گفتند كه ولى يك حرف ديگرى هم هست گاهى يك چيزهاى است كه وقتى در جامعه پيدا شد مثل عابدى و ديگر بخواهيم اين را جمع بكنيم ديگر نمى‏شود و مثال مى‏زدند مى‏گفتند مثل اين عكسهاى مستحجن فيلمهاى مستحجن يك كتاب مستحجن توى جامعه پخش بشود اين جوان را برد ديگر هر چه من بخواهم اين جوان را جمعش بكنند خيلى حرف بالا است خيلى حرف خوب است بعضى اوقات اين جورى است اين «ذنب لا يغفر» حضرت امام ظاهرا همين مراد است بعضى اوقات انسان يك جمله مى‏گويد و ديگر نمى‏تواند ضبط بكند ديگر نه نمى‏تواند بگويد اشتباه كردم نه مى‏تواند بگويد اين جور نيست ابهت روحانيت از دلها رفته است ابهت اسلام رفت ابهت تقدس‏ها رفت حالا ديگر هر چه توبه بكند اين توبه كه نمى‏تواند جبران اين را بكند شايد ذنب لا يغفر حضرت امام اين مراد هم باشد ما آن وقتها مى‏گفتيم اين ذنب لا يغفر امام اين است كه موفق به توبه نمى‏شود ولى يك حرف ديگر هم هست «من سن سنة سيئه فله وزرها و وزر من عمل بها و من سن سنته حسنه فله اجرها و اجر من عمل بها» اين جمله‏اى كه معلم عمر ابن عبد العزيز به عمر ابن عبد العزيز گفت هر كارى كه عمر ابن عبد عبد العزيز كرد براى خودش ثواب داشت به همان اندازه براى اين معلم هم ثواب داشته است آن جمله خرافى آن آخوند دربارى كه جعل كرد و در تاريخ طبرى نوشت در تاريخ به اين اندازه‏اى گناه دارد خودش گناه دارد هر كس هم يك كار بيجايى براى اين بكند به همين اندازه گناه در نامه عمل طبرى و ابا الحوار نوشته مى‏شود اين را بايد بيائيم روى گفتار و كردار خودمان بعضى اوقات يك جمله بيشتر نيست با يك پوز خندى با يك تمسخرى امّا جوان پاى منبر ابهت اسلام از دلش مى‏رود اين گناهش خيلى بالا است يعنى ضربه زدن به شش صد هزار مفقود و اسير اينها را كه نمى‏شود گفت غير از اين است اينها كه انقلت طلبگى نيست اينها دو، دو تا، چهار تا است چنانچه يك جمله كه تأييد باشد ادامه خون شش صد هزار شهيد و مفقود و اسير باشد اين همان جورى كه آن شهدا مرتب مى‏برند اين هم ثواب مى‏برد دائما و چيزى كه همه بايد توجه كنيم مردم اينها اگر دو تا چشم دارند ده تا چشم دارد و به حرفهاى ما به گفتار ما، به زن و بچه‏هاى ما نگاه مى‏كنند هميشه هم چنين بوده الان چون دشمن بيشتر است، بيشتر است امّا هميشه چنين بوده است ما زير ذره بين عموم مردم بوده‏ايم و خيلى بايد مواظب باشيم الان يك زن و شوهر با هم اگر آن زن درست رو بگيرد باشد پهلوى شوهرش باشد با شوهرش حرف بزند بدون آنكه خنده‏اى باشد اين عموم مردم طورى نيست امّا اگر خيلى هم بالا برويم مكروه است اگر يك طلبه بخواهد زنش را پشت موتور سوار كند و از ده بيايد تا اينجا نمى‏شود ولو مجبور باشد امّا چه بايد كرد نمى‏شود اين وهن روحانيت است و بعضى اوقات مى‏بينيم كه با هم مى‏گويند و مى‏خندند و خنده زن، رونگرفتن، زن يك طلبه مانتو بپوشد معلوم است اين حرام است حرمتش هم خيلى بالا است و تقاضا دارم اين را خيلى مواظب باشيد حالا علاوه بر اينكه دشمن مى‏خواهد اين غلط را بكند و مى‏خواهد اين زن مانتويى‏ها را يعنى چادر را از بين ببرد يكى از راههايش همين است كه زنهاى مانتويى بيايند در حرمهاى مطهر در مساجد و خيلى چيزها را ما از آنها محروم باشيم و همين است كه همه شما مى‏دانيد اين آيات اول سوره احزاب خيلى تكان دهنده است خوب وضع پيامبر اكرم اين بود كه اگر يك زن مى‏گرفت با دست مباركش با چهار تا از مريد يك اتاق گلى درست مى‏كردند خشت هم نه براى اينكه در نهج البلاغه دارد «لم يزع لبتة على لبن» يك ديوار گلى بعد هم يك مقدار سفال يعنى همين شاخه‏هاى خرما مى‏آمدند مى‏ريختند رويش اين يك اتاق مى‏شد براى عروس خانم براى يك اين زن مى‏آمد اين اتاق‏هاى پيغمبر هم درب نداشت كه خدا لعنت كند نفهميدگى را اين نفهميدگى‏ها خيلى كار مى‏كنند بعضى اوقات مى‏خواهد خوب بكند به قول عوام كورش مى‏كند ابن وليد ابن عبد الملك اين اتاق‏ها را خراب كرد خيلى كرد خيلى جنايت كرد بالا آورد خيلى خيانت كرد الان اگر اين اتاق‏ها بود حالا يا متأسفانه اين كار سنى‏ها اين افراط يا تفريط اين بقيع اين چنانى كه الان همه وقتى بهش نگاه بكنند به وضع خرابه بودنش يك جورى مى‏شوند امّا اتاق‏هاى پيغمبر اكرم را خراب مى‏كنند على كل حال اگر اين اتاق‏ها بود خيلى خوب بود اين وضع زندگى اينها بود از نظر خورد و خوراك هم فوق العاده پايين كم كم جنگ‏ها مخصوصا جنگ خيبر يك آبى آمد به پوست مسلمانها يك غنيمتهاى خيلى خوب اين زنهاى پيغمبر طمع كردند لذا توانى كردند با هم نشستند و گفتند ما هم مثل مسلمانها چرا ما تشريفات نداشته باشيم ما هم خانه هايمان درب مى‏خواهد ما هم خانه هايمان پرده مى‏خواهد همين تشريفات اين جورى مثل تشريفات ما كه نه تشريفات اين جورى لذا زنهاى پيغمبر عايشه و حبزه اين خيلى حرف زن بودند و علاوه بر اينكه عايشه خيلى لوس بود پيش پيغمبر اكرم اين دو آمدند پيش پيغمبر اينكه ما مثل مسلمانها، پيغمبر اكرم جواب نداد نمى‏دانم همان وقت يا بعد اين آيات سوره احزاب آمد خيلى آيات تند است اين آيات براى من و شما است همه، همه ما در اين آيات گير هستيم من الباب الى الباب الى المحراب «يا ايها النبى قل لا زواجك ان كنتن تردن الحيوة الدنيا و زينتها فتعالين أمتعكن و اسرّحكن سراجا جميلاً» [3] اينها به اندازه‏اى وحشت زده شدند همه عذر خواهى رفتند توى اتاقشان نشستند اما اين آيه تا روز قيامت اين آيه براى ما هست همه هم بر مى‏گردد به همين كه آقا اگر يك كسى بخواهد كارش برسد به اينجا كه عمامه‏اش تيجان الملائكه لباس او اين جور كه خداوند به علامه طباطبايى مى‏گويد كه چه موقع من تو را اين هجده ساله به خود وا گذاشتيم سرباز امام زمان تمام اعمالش دو برابر يك كسى بخواهد اين جورها باشد نفس او مثل حاج شيخ عباس قمى نور گفت نگاهى كردم از حرم داشتم مى‏آمدم بيرون حاج شيخ عباس مى‏آمد حرم ديدم كه نفس كه مى‏آيد بيرون نور است نفس نور معلوم است اين را همين جورى كه به انسان نمى‏دهند ولى حالا اينها مردام نيست ثوابهاى ما قدر و منزلت ما، ما قدر و منزلت خودمان را نمى‏دانيم نه من مى‏دانم نه شما نه بالاتر از من و شما يعنى معمولاً ما طلبه‏ها چه مبتدى چه مجتهد قدر و منزلت خودمان را نمى‏دانيم ما كى هستيم چه قدرى داريم چه منزلتى داريم لذا به آن قدر و منزلت نگاه بكنيم و گفتارمان كردارمان امّا آنكه الان مرادم است با شما اين است كه حساب خواص از حساب عموم مردم است ممكن است يك جمله عالمى را آتش بزند ديروز توى يك جلسه‏اى مى‏گفتم نمى‏خواهم اين حرفها را بزنم، نزدم، نمى‏زنم ولى بعضى اوقات انسان مجبور مى‏شود. توى يك جلسه‏اى مى‏گفتم به يك تناسبى كه اين كسوتى‏ها من به آنها ارادت دارم اينها كارشان خيلى سنگين است از نظر معنوى ثواب دارد به قول حضرت امام انقلاب مرهون است انقلاب را اينها آوردند حتى از نظر تاريخ آن ادامه موج مال زينب بود بعد ادامه موج سراسرى بقاى تشيع بقاء آن كربلا مرهون اين عزاداريها مرهون اين كسوتى‏ها اين عزاداريهاى سنتى خيلى خوب است امّا در اصفهان اين كسوتى‏ها با اين مقامشان با انقلاب سر و كار ندارند اگر قهر نباشد لااقل آشتى هم نيستند مثل ما نيستند كه رفيق اين نظام هستيم وقتى كه انسان پى ببرد ريشه يابى بكند مى‏بيند كه تقصير ما آخوندها است روى منبر يك جملات نفهميدگى گفتيم و اين عوام مردم را اين ولايتى‏ها را اين كسانى كه تا سر حد عشق به امام حسين علاقه دارند اينها را بدبين به نظام كرديم بدبين به حضرت امام كرديم بدبين به ولايت فقيه كرديم و اينها اگر من بگويم ذنب لا يغفر است شما نگوئيد اشتباه مى‏كنم بگوئيد درست است اينها ذنب لا يغفر است اين كسوتى‏ها بايد خيلى با ما آشتى باشند اين دسته جات سنتى كه امام تعريفشان را كرده گفته كه اين عزاداريهاى سنتى نظام ما مرهون اين است بايد باشد بارك اللّه‏ بالاترين ثواب است بالاتر از حج است بالاتر از عمره است امّا همين‏ها با اين تعريفهاى ما، ما كه چاپلوسى نمى‏كنيم حقيقت با ما آشتى نيستند حالا رفيق بايد باشيم با همديگر همكاريم خيلى بايد رفيق باشيم من تقاضا دارم از شما روى اين حرفهاى من بدون حب و بغض بدون عصبيت و لجاجت بدون اينكه شما از نظر مرام چه كاره هستيد با نظام چقدر آشنا هستيم چقدر رفيق هستيم قطع نظر از اينها يك مقدار فكر كنيد و ببينيد كه حرفهاى ما اين جورى است كه گاهى يك حرف آتش به پا مى‏كند و عالمى را مى‏سوزاند بعضى اوقات هم يك جمله ما اين يك ابهت در دل مردم پيدا مى‏شود و آن ابهت تقويت اسلام تقويت تشيع تقويت روحانيت مى‏شود و ما هميشه بايد چنين باشيم در منشمان در رفتارمان، كردارمان، جلساتمان خصوصى مخصوصا روى منبر بايد چنين باشيم كه تقويت روحانيت بكنيم آقاى عزيز اين روحانيت كه اين همه صدمه روى او خورده شده امّا بالاخره تشيع مرهون اين روحانيت است اگر روحانيت نبود كه اين تشيع نبود شيخ طوسى‏ها، سيد رضى‏ها، سيد مرتضى‏ها، شيخ مفيدها كمك مى‏آيد به متأخرين، خواجه نصير الدين طوسى‏ها، محقق‏ها، علامه‏ها بيايد كمتر تا صاحب جواهرها و بالاخره اين مراجع گذشته و اين مراجع فعلى تشيع مرهون اينها است اين را هر دو و دو دشمن مى‏داند تشيع مرهون ما عمامه به سرها است مرهون اين عمامه‏ها است لذا ما بايد احترام اين عمامه را پيش زنمان، پيش بچه مان، پيش رفقايمان، در جامعه احترام اين عمامه را خيلى داشته باشيم و بعضى نداريم خدايا توفيق تقويت اين اسلام را توفيق تقويت اين تشيع و اين نظام را به همه ما عنايت بفرما.

وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد

 

 

[1]- سوره نجم آيه 20.

 


[2]- سوره زمر آيه 3.

 


[3]- سوره احزاب آيه 28.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group