موضوع درس:
شماره درس: 109
تاريخ درس: ۱۳۷۸/۴/۱۶
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
ديروز به تناسب حرف مرحوم آيت اللّه العظمى آقاى كمپانى راجع به تجسم عمل يك مقدارى صحبت كردم و بعضى از بزرگان جلسه خواستند كه اين بحث را يك مقدارى بيشتر باز كنم و چون كه از نظر اخلاقى مهمترين بحثهاى اخلاقى است و قطعا از نظر اخلاق عملى سد محكمى نيروى كنترل كننده اين تجسم عمل هست گر چه يك مقدار هم بحث مشكل است براى اينكه از مباحث دقّى عرفان عملى است و حرف زياد درباره او زده شده لذا به اندازه وسعمان امروز درباره اين تجسم عمل يك مقدارى صحبت كنم اميدوارم جلسه، صحبتها براى من و شما مفيد باشد من اين بحث دقّى فلسفى را كه ممكن است رنگ عرفانى داشته باشد و رنگ عرفانى بهش بدهيم ممكن است رنگ فلسفى داشته باشد و رنگ فلسفى بهش بدهيم و ممكن است رنگ قرآنى داشته باشد رنگ روائى داشته باشد معلوم است كه در بحثهاى اخلاقى بايد سوم باشد لذا كارى به مبانى عرفانى و فلسفهاش نداريم و بحث را از نظر قرآن شريف از نظر روايات اهل بيت دنبال مىكنم تجسم عمل آن كه مشهور در ميان آن بزرگان بوده است نظير مرحوم كلينى مرحوم صدوق و مفسرين عالى قدر نظير شيخ طوسى شيخ طبرسى و آن تجسم عمل به اين معنا است كه اعمال ما به تناسب عمل صورت به خود مىگيرد اين را مرحوم شيخ بهايى در كشكول ادعاى ضرورت اسلام است كه اعمال ما اگر خوب باشد تناسب يك صورت به خود مىگيرد و اين مونس دائمى ما است و اگر اعمال ما بد باشد به تناسب صورت بدى به خود مىگيرد و اين مونس بد ما است هميشه مرحوم شيخ بهايى در كشكول يك مثالى مىزنند البته مثال باور كردنش يك مقدار مشكل است امّا بايد درستش بكنيم با كشف با شهود برزخى مرحوم شيخ بهايى مىفرمايد رفتم تخت فولاد و يك اهل دلى را پيدا كردم و به او گفتم كه چه خبر گفت كه ديشب اينجا خبرها بود و شيخ بهايى مىگيد به من گفت ديشب يك كسى را اينجا دفن كردم و قبرش را به من نشان دادند در تكيه مرحوم خوانسارى قبر را نشان داد و گفت اين قبر ديروز اين را اينجا دفن كردم ديشب يك بوى عطرى تمام تخت فولاد را گرفت يك وقت ديدم كه يك جوان خوش سيماى معطرى آمد و همين جا رفت در قبر عرض كردم اينها كشف است نه اينكه با اين چشم بتواند ببيند مراد هم نيست كه با اين چشم ديدم كشف و شهود يك واقعيت است كه مسلم است، دارند، ديدند، مىبينند، گفته بود كه يك وقت هم تخت فولاد را يك بوى گندى گرفت همه تخت فولاد يك بوى متعفن ديدم يك سگى مهيبى كه بوى گند مىداد همين جا رفت در اين قبر طولى نكشيد ديدم آن جوان زخمى و پاره آمد بيرون و من دامنش را گرفتم و با او حرف زدم گفتم چه خبر است چى است؟ گفتم من را تخيل گرفته است خواب مىبينم؟ گفت نه واقعيت دارد كشف است من اعمال خوبش بودم آن هم اعمال بدش بود بنا شد ما برويم آنجا مونسش بشويم اعمال بد زيادتر بود و نگذاشت من با او باشم و بالاخره با هم زد و خورد كرديم و من را از قبر بيرون كرد و آن سگ ديگر بايد با اين باشد تا روز قيامت قضيه را كه شيخ بهايى در كشكول نقل مىكند عرض كردم باور كردنش مشكل است اين را كه نمىشود جايى گفت اين مربوط به طلبهها آن هم كشف و شهودىها سير و سلوكىها آن وقت شيخ زرنگ است براى خاطر اينكه اثبات مطلب بكند مىفرمايد «هذا من ضروريات الاسلام» يعنى خيال نكن اين يك كشف است و اسلام اين را امضاء نكرده است و اين واقعيت ندارد و صوفى گرى است نه «هذا من ضروريات الاسلام» مرحوم علامه مجلسى «رضوان اللّه تعالى عليه» ايشان هم تجسم عمل را خيلى مفصل درباهاش صحبت مىكند و در آخر كار ايشان هم ادعاى ضرورت در اسلام مىكند الان هيجان ذهنى دارم امّا خيال مىكنم مرحوم علامه مجلسى هم همين حرف را از شيخ بهايى نقل مىكند خيال مىكنم ولى الان يقين ندارم امّا على كل حال اين را مىدانم كه مرحوم علامه مجلسى هم روايات را آيات را نقل مىكنند ايشان هم بحث مفصلى نقل مىكنند راجع به تجسم عمل و در آخر كار ايشان هم ادعاى ضرورت مىكنند اينكه تجسم عمل به اين معنى مسلم در قرآن در روايات است مرحوم محدث قمى هم در منازل الاخره ايشان هم يك قضيه نقل مىكنند و همين قضيه شيخ بهايى را نقل مىكنند مرحوم محدث قمى هم مىفرمايند اين تجسم عمل مسلم است بعد آن روايت مشهور را نقل مىكنند كه يك كسى آمد خدمت رسول اكرم يا رسول اللّه من از رؤساى باديه هستم مرتب نمىتوانم ديدن شما بيايم و يك سرمشقى به من بدهيد كه اين سرمشق زندگى ام باشد پيغمبر اكرم فرمودند كه بدان هر كارى كه مىكنى با تو است اگر كار تو خوب باشد مونس خوب است براى تو تا خدا، خدايى مىكند و اگر كارهاى تو بد باشد اين هم مونس تو است تا خدا، خدايى مىكند اين گفت آقا اجازه ميدهيد يك شاعرى بيايد اين بيانات شما را به شعر در بياورد مرحوم محدث قمى در منازل الاخره مىگويند پيغمبر اجازه دادند حسّان آمد آن شاعر مخصوص پيغمبر و اينها را به شعر در آورد و اشعارش را مرحوم محدث قمى در منازل الاخره نقل مىكند اشعار حسّان را كه محتواى فرمايش پيغمبر را به صورت شعرى در آورده هر چه ما مىكنيم با ما است اگر خوب باشد خوب، اگر بد باشد بد اين به طور فشرده كه اين تجسم عمل به اين معنى نه فلاسفه و عرفا مخصوصا مثل ملاصدرا را قبول دارد محدثين كه معمولاً حالش را ندارند در مباحث عرفانى در مباحث فلسفى صحبت بكنند يعنى صلاح نمىدانند آنها هم كه بحثهايى مثل علامه مجلسى كه بنا را ندارند در حالى كه اين چيزها را بلد هستند امّا بنا ندارند بحثهاى فلسفى بحثهاى عرفانى در بحار بيايد اگر هم بيايد آنجايى مىآيد كه مىخواهند رد بكنند ايشان طبق روايات اهل بيت علامه مجلسى طبق روايت اهل بيت مىفرمايند كه تجسم عمل مسلم است شيخ بهايى هم كه دوگانه است يعنى هم عارف است و هم محدث، هم فيلسوف هست و هم مجتهد و بالاخره يك افتخار است براى عالم تشيع ايشان هم مىفرمايند از ضروريات اسلام است مرحوم محدث قمى هم كه ايشان انصافا يك محدث بالايى است ايشان هم قضيه را نقل مىكنند و قضيه را مسلم مىگيرد و افرادى هم كه اين عمل را مىبينند اين عمل را ديدند براى ما نقل كردند با اين چشم مرادشان نيست با چشم برزخى با چشم حقيقت بينى با چشم دل بالاخره اسمش را مىگذارند كشف و شهود كه اين بحث كشف و شهود يك بحث مفصلى است كه الان مراد من نيست با بحث كشفى زياد ديدم نظير اينكه در خواب مىبينيم اينها در بيدارى مىبينند و تفاوتى ندارد ما در خواب چه جورى مىبينيم يك چيزها را يك واقعيات را اينها در بيدارى آن واقعيات را مىبينند مىگويند كشف و شهود امّا از اينها كه بگذريم قرآن، قرآن روى اين تجسم عمل خيلى پافشارى دارد هم براى عالم برزخ هم براى عالم قيامت هم براى الى ابد نعمتهايى در بهشت با نعمتهاى در جهنم و اگر ما كه اگر قطعا بررسى بكنيم بيش از صد آيه در اين باره در قرآن پيدا مىكنيم و اگر اين صد آيه را ما ازش صرف نظر بكنيم و آيهاى كه ديروز خواندم در نظر بگيريم آيه از محكمات است هيچ قابل شبه نيست هيچ قابل انقلت هم نيست «يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سوء تودّلو أنّ بينها و بينهُ امدا بعيدا و يحذركم اللّه نفسه و اللّه رئوف بالعباد» [1] يعنى خدا رأفت دارد به بنده هايش چون رأفت دارد زنگ خطر مىزند زنگ چى است؟ زنگ خطر اين است هركارى بكنيد از خوب يا بد در روز قيامت با شما است اگر خوب باشد به اندازهاى سر افراز هستيد مىگوئيد «هاؤم اقرءُ واكتبيه» [2] و اگر هم بد باشد به اندازهاى سر افكنده هستى كه مىگوئى كاش اين نامه عمل به دست من نيامده بود اى كاش مرده بودم و اين چيزهايى كه با من است با من نبود اين آيه شريفه مىفرمايد كه دلش مىخواهد فاصله باشد بين اين و «ما عملت من سوء تودّلو أنّ بينها امدا بعيدا» اينها هست لذا علامه مجلسى در اينكه نامه عمل چى است مىفرمايد كه نامه عمل متعدد است يك نامه عمل همان مكتوبات است «لا يغادر صغيرة و لا كبيرة الا احصها» يك نامه عمل هم همين تجسم عمل است كه ديگر تجسم عمل به يك معنى ديگر كه الان عرض مىكنم آن را هم يك نامه عمل درست كردند بزرگان «كل انسان طائره فى عنقر» را همين جورها معنى كردند لذا خود اين نامه عمل است و اين در قبر هست با ما است در عالم برزخ هست با ما است و در قيامت هست با ما است و از قرآن هم فهميده مىشود نعمتها همين است اعمال ما است قصر و حور اعمال ما است مار، مور، عقرب و نار لذا در روايات مىخوانيم كه وقتى دل كسى را سوزانديم اين عمل مجسم مىشود جهيم مىشود كه در روز قيامت قبل از آنكه العياذ باللّه انسان را به جهنم ببرند حميم را به او مىدهند بخورد آب جوشان كه تمام احشاء او پاره پاره مىشود تا قرآن مىگويد اين حميم اين جورى است كه اهل جهنم را معلوم است ديگر چونكه مظهر قهر خدا است خيلى بالا است البته مربوط به شما نيست اهل جهنم را هر روز مثل گوسفندى كه مىآورند سر آب، آبش مىدهند شترى كه مىآروند آبش بدهند اين را مىآورند سر آن چشمه حميم و بايد از اين چشمه حميم بخورند در روايات مىگويد اين زبامهاى ما اين حميم را درست مىكند وقتى دل كسى را سوزانديم شخصيت كسى را ضربه زديم و بالاخره آبروى كسى را ما از بين برديم اين حميم مىشود براى ما و وقتى هم به او مىگويند بخور براى خاطر اينكه نيايد توى ذهنش كه عمل من تناسب با اين نداشته است كه اين قدر سخت اين قدر شكنجه، خطاب مىشود «هذا ما قدمت يدا» همان كه در قرآن شريف زياد تكرار شده كه پروردگار عالم به اهل جهنم مىگويد «ما قدمت ايديكم» خودتان درست كرديد و آن روايت را شايد شماها همه براى مردم خوانديد كه پيغمبر اكرم در معراج ديدند كه آن ملائكه گاهى كار مىكنند و گاهى بيكار هستند سؤال كردند چرا بيكاريد؟ گفتند كه مصالح ساختمانى در اينجا بايد از دنيا بيايد اعمال مردم مصالح ساختمانى اينجا است و بالاخره «فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره» يرجزائه نيست لذا رفع شبه هم مىشود اينكه بعضى شبه كردند مخصوصا غربىها فيلسوف نماها اينكه آقا اين شكنجه هايى كه شما در قرآن گفتيد با اعمال سازگار نيست تناسب ندارد جوابش هم اين است كه آقا خود درست كرديد اگر مار، مور و عقرب است خود درست كرديد يك روايتى است قدسى است منتهى بعضى نمىتوانند درستش بكنند مىگويند كه اين ضعيف است سند است قبر ما، ما را صدا مىكند اين عالم شعور دارد در اين عالم غوغايى است ما كوريم و كريم، ما اگر راستى گوش داشتيم «يسبح لللّه ما فى السموات و ما فى الارض» اين در و ديوار را بايد خوب مىشنيديم حضرت داود اين گوش را بهش دادند وقتى كه زبور مىخواند در و ديوار همه و همه پرندهها همه با او هم صدا مىشدند اينها شعور دارند ما شعور نداريم در و ديوار شعور دارند حيات دارند به قول مرحوم صدر المتألهين معقول نيست چيزى موجود باشد علم نداشته باشد به اندازه وجودش علم دارد، قدرت نداشته باشد، اراده نداشته باشد، شعور نداشته باشد، وجود مطابق با شعور است مطابق با اراده، مطابق با قدرت و اگر مىبينيم كه عملش را نمىبينيم، قدرتش را نمىبينيم، شعورش را نمىبينيم، امّا بايد بدانيم كه «يسبح لللّه ما فى السموات و ما فى الارض» ولى مىدانيد درد كجا است مىدانيد آنكه قرآن سرزنش ميكند كجا است آنجا است كه لا تفقهون تسبيحه اين خيلى سرزنش است براى ماها مىفرمايند «ان من شىء الّا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيهم» [3] تو شعور ندارى او شعور دارد تو گوش ندارى تو نمىفهمى تو بايد دل فهم دار و گوش شنوا پيدا بكنى و لكن لا تفقهون تسبيهم اين يك سرزنش است براى ماها هستند زياد ديديد زياد شنيديد افرادى كه راستى مىبيند كه روايت صحيح سند است عامه نقل كردند خاصه هم نقل كردند همين كه مثنوى هم اشعارى دارد و شماها هم مسلم براى مريدهاتان گفتيد. زيد ابن حارثه پاى منبر بود پيغمبر يك نگاه بهش كردند ديدند گوش پيدا كرده گفتند «كيف اصبحت» گفتند «اصبحت موقنا» اصبحت موقنا يعنى چشم پيدا كردم، يعنى گوش پيدا كردم گفتند علامت چى گفت مىخواهيد بهشتىها را نشانتان بدهم، مىشنوم، مىبويم بهشت را مىشنوم صداى آتش جهنم را را كه مىخواست بگويد كه لب گزيدش مصطفى گفتند حرف نزن اين حرفها بايد رمز بين عاشق و معشوق باشد بايد بين من و تو باشد نمىشود كه همه چيز را به همه كس گفت اينها هست اگر راستى ما يك مقدار برويم جلو كه آمديم هم براى همين به مقام يقين برسيم مقام يقين يعنى گوش پيدا كردن، چشم پيدا كردن ديگر راستى تجسم عمل را مىبينيم يكى از بزرگان از علما مىگفت از خانه آمدم بيرون ديدم يك جنازه را مىبرند يك سگ رويش نشسته اينها را كم نگيريد زياد است گفت دنبالش رفتم ببينم چه خبر است ديدم سگ آمد پايين اين را بردند حرم ديدم اطرافش همه آتش بود خاموش شد طواف دادند آمدند بيرون ديدم آتش گرفت سگ منتظر بود تا آمد بيرون پريد روى تابوت نشست رفتم دنبالش ديدك قبر را كندند ديدم سگ هم همراه او رفت داخل قبر شد تا خدا، خدايى مىكند تا عالم قياما اگر مونس خوب باشد خوب است چقدر شيرين است اگر هم مونس بد باشد همين است اين قضيه نسبيه انيشتين را شنيديد همين است مىگويند كه حضرت عيسى يك كسى را بيدار كرد «مرده زنده مىكرد» البته مرده زنده نه اين طورى كه بازى در بياورد. يك تناسبى مىخواهد گاهى بالاخره زنده مىكرد و اين آب قبر هنوز تر بود بهش گفتند چقدر وقت است مردى؟ گفت هزار سال وقت ندارد خيلى وقت است گفت وقتى من را گذاشتند در قبر، قبر من مملو از آتش شد اعمال من قبر من را پر زا آتش كرد اعمال من را آوردند وقتى اعمال من آمد قبرم پر زا آتش شد و دارم با اين
آتش مىسوزم يك آن برايم شده بود هزار سال بيشتر يك قبرى كه اصلاً علامت نداشت اين را بيدار كرد، زنده كرد ديد كه يك پيرمرد، امّا اينپيرمرد جوان شده خيلى نشاط گفت چقدر وقت است مردهاى؟ گفت همين الان و روى قبر من را پوشاندند «امّا روضه من رياض الجنه» يك باغ پيدا شد رفتم توى آن باغ اين حورالعين آمد و سلام كرد و مصافحه كرديم دست به گردن هم شديم گلوبندش پاره شد نشستيم گلوبند را جمع كنيم شما من را صدا كرديد مزاحم شديد مىگويند پرده نسبيه انيشتين همين جا است آمد خدمت امام صادق عليهالسلام گفت يابن رسول اللّه من توى دو آيه ماندم و نمىتوانم اين دو آيه را معنى كنم شما كمكم كنيد براى اينكه در يك آيه مىفرمايد روز قيامت مقدار او الف سنه در يك آيه مىآيد مقدار خمسين الف سنه چه جور معنى كنم حضرت فرمودند كه اين پنجاه هزار سال است، پنجاه وقف دارد، هر موقفى هزار سال است اين وحشت كرد راستى هم وحشت دارد پنجاه هزار سال پليس راه پنجاه بازرسى، هر بازرسى هزار سال امام صادق فرمودند امّا براى مؤمن يك لحظه است در همان پل صراط هم كه از مو باريكتر است، برندهتر از شمشير، از آتش سوزاندهتر همان جا علامه مجلسى «رضوان اللّه تعالى عليه» مىفرمايند امّا براى مؤمن يك مقدار يك فرسخ توسعه دارد بعد مىفرمايد بيش از اينها لذا اين تجسم عمل به اين معانى كه كردم به اين معاننى كه گفتم يك امر مسلم است قطعى است يكى از بزرگان از مدرسين عالى رتبه قم راجع به يك كسى خدا رحمتش كند آن آقا خادم يكى از مدارس قم بود بد اخلاق بود من هم ديده بودمش بد اخلاق بود آدم مقدسى بود، نماز شب مىخواند امّا بد اخلاق بود اين آقا با من رفيق بود تابستان كه من رفتم شهرمان اين مىآمد و مىرفت دو سه ماه خانه ما. او مرد و من خوابش را ديدم، ديدم كه وضعش بد است گفتم كه آقا حالت چه طور است گفت كه نمىدانى وقتى توى قبرم گذاشتند قبر چنان فشارى به من داد تمام روغنهاى من رفت توى اين سوراخ اگر مىتوانستى مىديدى كه چه خبرها. گفتم تو آدم مقدس بودى چرا؟ گفت آه از بد اخلاقى در خانه، آه از بد اخلاقى در خانه، آه از بد اخلاقى در خانه، همان كه ما خيلى داريم با مريدها خوب گفتگو زيبا شماها را نمىگويم امّا توى خانه زن ما بچههاى ما نه رفيق نيستيم اصلاً نمىتوانند با ما حرف بزنند از اينها نگذريد مرحوم آيت اللّه شهيد مطهرى از آن عزيز ما، از آن افتخار ما كه مرحوم آقاى مطهرى مريدش بود، مريد سرسختى هم بود حاج ميرزا على شيرازى آيت اللّه مرد بالايى بود من يك ارادت خاصى نسبت به ايشان داشتم ايشان يك لطف خاصى نسبت به من داشت و راستى مرد عجيبى بود اين مرد به اندازهاى عجيب بود كه وقتى مىآمدم قم با آقاى مطهرى خيلى رفيق بود مىرفت اتاق آقاى مطهرى پيش ايشان بود مرحوم آقاى مطهرى مىگفتند يك شبى امدند ايشان ديدن ايشان بنا اين بود ساعت 9 بخوابد و آن وقتى كه بنا بود پا شود، پا بشود و آن وقتى كه بايد پا بشويم، خوابيم، آن وقت كه بايد بخوابيم بيدايم، بدبختى ما ديگه همين است همه ما مىگفت كه جلسه طول كشيد و دير ايشان خوابيدند. وقتى پا شود اللّه اكبر حرم بود نماز شبش از بين رفت مىگفت ايشان نماز شبشان را خواند امّا مثل اينكه خبر مرگ بچهاش را آمده باشد، گريه مىكرد، گريه، گريه ساعت 9 و 10 روز يكى از مدرسين كه آن هم رفيقش بود آمد ديد ايشان دارد گريه مىكند بغض كرده گريه آقا چه خبره چى من گفتم نماز شب ايشان ديشب از بين رفته آن آقا شوخى كرد گفت خوب نماز شب ما هميشه از بين رفته است از شما هم يك شب از بين برود گفت ايشان گريهشان تمام شد گفت آقا نزن اين حرف را نزن مگه مىشود طلبه نماز شب نخواند يك روايت از امام يازدهم هست مىفرمايند ممكن نيشت كسى به جايى برسد بدون نماز شب ممكن نيست مگه مىشد، مگه مىشد طلبه نماز شب نخواند بعد گفته بودند من قبل تكليفم بله امّا اول تكليفم تا الان نماز شبم ترك نشده و اين ديشب چه خضلانى بود نمىدانم خضلان اينها هم چيزى نبود يك قدرى شعر و شاعرى يك مقدار حرفهاى ما لا يسنى حالا همين اين مرد خيلى بالا بود ديگر حاج ميرزا على شيرازى كه ديگر اين بچه بازى نبود نمىشد ايشان را مقايسه كنيم ايشان كم نظير بودند در اصفهان من تماس كامل با ايشان داشتم عرض كردم مرحوم آقاى مطهرى تا سر حد عشق ايشان را دوست داشتند مرحوم آقاى مطهرى در همين كتاب عدل از ايشان يك چيز نقل مىكنند كه آدم بايد گريه بكند بايد دغ بكند ايشان در كتاب عدل الهى نقل مىكند از همين آقا كه ايشان گفتند من حالا اميدوارم كه همان خواب باشد، تو خواب خواب ديدم همان مردم ناگهان ديدم يك سگ سفيد درندهاى آمد بنا شد اين سگ با من باشد و من ديدم بد اخلاقى هايم اين سگ شده الا اينكه تا مىخواستند من را داخل قبر بگذارند چون روضه خوان بودم امام حسين عليهالسلام آمدند و يك نحيبى به سگ دادند و سگ رفت و آقا امام حسين عليهالسلام آمدند تو قبر مونس قبر من شدند اينها هست قرآن مىگويد هست روايت مىگويد هست، خوابهاى صادق مىگويد هست و بالاخره به قول شيخ بهايى و علامه مجلسى از ضروريات اسلام است. همين آيه شريفه «فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من مثقال ذرة شرا يره»[4] يك اتم اين تجسم عمل به معناى اينكه اين اعمال ما جداى از ما در عالم برزخ در عالم قيامت در بهشت و جهنم صورت متناسب مىگيرد حالا يك تجسم عمل ديگر داريم كه مرحوم صدر المتألهين در اسفار خيلى پافشارى رويش دارد كه آن هم در روايات استفاده رويش مىشود براى هفته ديگر ان شاءاللّه. خدايا تو را به حق آن كسانيكه درك اين مطلب مىكنند حال تنبه از اين گونه مطالب به همه ما عنايت بگردان.
وصلى اللّه على محمد و آل محمد
[1]- سوره آل عمران آيه 30.
[2]- سوره حاقه آيه 19.
[3]- سوره اسراء آيه 44.
[4]- سوره زلزله آيه 7 و 8.