موضوع درس:
شماره درس: 111
تاريخ درس: ۱۳۷۸/۵/۶
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
اين گونه صدمات براى شيعه مخصوصا براى حوزهها بوده است و ما بايد از اين گونه صحنهها متذكر بشويم براى ما تذكر پيدا بشود و اگر تذكر پيدا شد از الطاف خفيه خدا مىشود و اگر تذكر پيدا نشود آن وقت هم صدمه را خورديم و هم نتيجه نگرفتيم ما بايد توجه داشته باشيم كه از وقتى شيعه پا برجا شد يعنى بلافاصله بعد از مرگ پيغمبر اكرم يا شهادت پيغمبر اكرم همه مىدانيد در زمان پيغمبر اكرم شيعهگرى بود شيعه و رئيس شيعه و امّا اين بالفعل شدنش يعنى بعد از سقيفه بنى ساعده يعنى سقيفه بنى ساعده جنازه پيغمبر روى زمين بود تشكيل شد شيعه گرى هم مخالفت از سقيفه بلافاصله تشكيل شد كه مرحوم كاشف الغطا، حاج شيخ محمد حسين آن مرد فقيه و مبارز و شجاع و بدرد بخور ايشان در آن كتاب عصر شيعه مىفرمايند 114 نفر مخالفت كردند سقيفه را و شيعه با 114 نفر تشكيل شد ايشان مىفرمايند 114 نفر از علماى قوم از عقلاى قوم مىفرمايند مردها مثل سلمان و ابوذر و زنها مثل زهرا و اسماء بنت عميس، فضه و 114 نفر را ايشان مىشمرند از عقلا از شجاعها از علما اين 114 نفر همان وقت به قول ايشان در مضيقه شديد واقع شدند اين كتك زدن زهرا عليهاالسلام را ما نبايد ساده از آن بگذريم اين بالاترين مصائب است بالاترين بى حيايىها است كه در اسلام واقع شده است امّا دشمن از همان اول شدت عمل و دوست يعنى شيعه هم از همان وقت استقامت صبر نبايد ازاين جمله گذشت كه نقل مىكنند كه دو سه نفر صحبت مىكنند كه چه وقت براى مردها مشكلتر از همه وقت هر كس چيزى مىگفت يك كسى مىگفت كه مشكلترين وقتها براى مرد اين است كه قرض داشته باشد نتواند ادا بكند يكى گفت غذا نداشته باشد براى زن و بچهاش ببرد يكى مىگفت بچهاش چيز بخواد نتواند اجابت كند. اميرالمؤمنين رسيدند گفتند چى مىگوييد؟ گفتند در آن تاريخ دارد اميرالمؤمنين اين طرف و آن طرف را نگاه كردند ببينند كسى غريبه نباشد وقتى ديدند غريبه نيست فرمودند مشكلترين وقتها براى مرد آن است كه در مقابل چشمش زنش را كتك بزنند و اين نتواند كارى بكند ساكت بماند امّا بالاخره واقع شد دشمن شدت عمل و دوست هم مثل خود اميرالمؤمنين و ديگران صبر و استقامت به قول كاشف الغطا همين 114 تا طولى نكشيد هزار تا، طولى نكشيد ده هزار تا، طولى نكشيد ميليون شد و بعدش هم انسان وارد تاريخ بشود مىبيند مثل اينكه شيعه مثل گلى كه پرورش مىكند در آب و در خاك اين شيعه پرورش كرد در خون دادن در خون، شكنجه در زندان و شما ديگر بسيارتان كه منبرى هستيد مىدانيد كه چه خبرها بوده خود بُسر مىگويد كه معاويه من را خواست گفت كه برو هر چه پول مىخواهى از بيت المال بردار و ببر خانه و بيا كارت دارم بعد بيا تابه تو بگويم، من رفتم دو تا گونى يكى طلا و يكى نقره پر كردم رفتم و آمدم گفت مىدانى من با شيعه بد هستم و اينها سرتاسرى يك شورشى كردند و دلم مىخواهد يك گوش مالى به آنها بدهم بُسر مىگويد من با يك لشكر دوازده هزار نفر و مجهز يك دور زدم تا آمدم كوفه و از كوفه آمدم شام رفتم گزارش بدهم گفت كه سى هزار نفر از شيعيان على را سر بريدم، پستان بريدم، بچه در مقابل مادر سر بريدم و بالاخره سى هزار نفر از شيعه را من كشتم بعد هم بنى العباس بدتر از اينها كردند براى اينكه بنى العباس آدمهاى سياسى بودند ديدند آن خل بازيهايى كه بنى اميه درست كردند به ضررشان شد، سياست بازى كردند و همان كارى كه آنها علنى مىكردند، بنى العباس در زندانها مىكردند نخبهها را، علما را، بزرگان را دسته جمعى در زندان مىكردند به اينها غذا نمىدادند و مردهها در مقابلشان مىگنديدند، اهميت نمىدادند و بالاخره بعد هم آن را روى سر اينها خراب مىكردند و گور دسته جمعى درست مىكردند بعدش هم رسيد به غيبت صغرى و غيبت كبرى و تا الان هميشه چنين بوده است همين صبر و استقامت هم هست كه وعده قرآن به دست اين شيعه عملى مىشود براى اينكه قرآن شريف گاهى مىگويد مستضعف به دست مستضعف به دست رهبرى ولى عصر و گاهى هم مىفرمايد به دست افراد صالح و شايسته، افراد صالح و شايسته معلوم است ديگر يعنى آنكه به يك دستش قرآن و به دست ديگرش ولايت و مستضعف هم مستضعف، مظلوم در تاريخ يعنى همين كه الان گفتم ديگر معلوم است از نظر تحليل سياسى، از نظر تحليل تاريخى، از نظر تحليل تفسيرى اگر ما روايت را دقت رويش بكنيم مىبينيم كه مستضعف در قرآن يا صالح در قرآن كه وعده بهش داده شده است به دست تو پرچم اسلام روى كره زمين برافراشته مىشود اين شيعه است «و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون» [1] «و نريد ان نمن على الذين استضعفو فى الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين» [2] اين مستضعف، اين صالح يعنى شيعه، خوب در اثر چى صبرو استقامت و وقتى مالمّ قضيه را از نظر تحليلها، تحليل بكنيم مىبينيم اگر 114 نفر، ميليون شد با آن همه موانع، اگر ميليونها با آن همه كشت وكشتار در اثر صبر و استقامت، صبر روى عقيده استقامت در مقابل مشكلها بالاخره تا بعدش هم اين نظام آمد جلو، اين نعمت خيلى نعمت بالايى است دشمن ميداند، دوست مىداند نعمت خيلى نعمت بزرگى است و اين نعمت در اين ده، بيست ساله حالا قبلش را كه همين است ديگر من حساب نمىكنم اين ده، بيست ساله تمام پيروزىها با خرق عادت بوده نه آمدن تا اينجا با خرق عادت بوده و همين چند روز قبل توطئه، سال سال گذشته همين كار را مىخواستند بكنند البته با زبان يك آخوند در قم، تو دهنى خوردند. همين كارى را كه الان مىخواهند بكنند را سال گذشته مىخواستند بكنند، نشد، صبر و استقامت، خرق عادت، خدا. امسال به نام دانشجو يعنى بچههاى نپخته را يا بچههاى ضد دين را، ضد انقلاب را، ضد نظام را امّا يك توطئه جهانى، امريكا فقط كه نه، يك توطئه جهانى و شروع كردند، شروع كردند بد هم شروع كردند ولى يك صحبت از رئيس اين دين يعنى مقام معظم رهبرى همان يك صحبت به اندازهاى جاذبه داشت كه دشمن را سركوب كرد چه برسد دوست را يك اعلاميه كوچك بسيجىها قلع و قمع كنيد به نصف روز و توطئه جهانى را از بين بردند آمدند تو صحنه كه كم نظير بود همه را به غلط كردن واداشت همه را مثل سال گذشته همه گفتند غلط كرديم در حالى كه دشمن داخلى و خارجى كار كرد و گفت غلط كرديم امسال هم دو دفعه همه گفتند غلط كرديم اينها خرق عادت است اينها را نمىشود با جريان طبيعى درست كرد اين آمدن امام زمان همين است آمدن امام زمان را هم بدانيد خرق عادت است به دست مبارك ايشان يعنى به دست مستضعفين به رهبرى ايشان پرچم اسلام روى كره زمين برافراشته بشود يك خرق عادت است انقلاب، انقلاب دفعى است نه تدريجى يعنى به پنج شش روز آقا استاندارهايش را حكومتها در شهرها مستقل مىكند به يك شبانه روز جهان را مىگيرد به پنج شش شبانه روز مستقر مىشود. انقلاب دفعى است اين چند روز قبل هم همين بود انقلاب دفعى است ناگهان دشمن داخلى و خارجى گفتند اشتباه كرديم، غلط كرديم، صبر و استقامت بله بدون شكنجه، بدون صبر، صبر در مقابل مصائب بدون ضرر خوب نمىشود طبع قضيه اين است كه اگر استكمال بخواهيم بايد صدمه باشد بايد صبر در مقابل مصيبتها باشد امّا بالاخره هشت سال جنگ ضرر داشت امّا با دنيا جنگيدن آن هم با وضعى كه شما مىدانيد اين ده، بيست سال را شما حسابش را بكنيد همهاش را شايد بيش از صد مورد خرق عادت و بيست سال صبر و استقامت تا اين نظام تا اينجا آمده و هر چه هم صدمه به او بزنند مستقلتر مىشود اين از الطاف خفيه خدا اين درخت كلمه طيبه را هر چه شاخ و بُنش را ببرند هر چه تبر روى آن بزنند ريشه دارتر مىشود و ميوه او بيشتر مىشود الان اين نظام، اين جمهورى اسلامى در دنيا يك افتخار شده است در حالى كه چقدر كار شكنى. خودش مستقل است از نظر صنعت خودش مستقل است از نظر امكانات امّا افتخار مىكند كه اينكه من رابطه با ايران دارم بايد هم داشته باشم هر كس هم بگويد نه من او را رها مىكنم نمىدانم او بگويد اگر حضرت امام بود هندوستان حالا بيش از اين ضرر نكرده بود او بگويد اگر حضرت امام بود پاكستان مستقل شده بود، او بگويد اگر حرف حضرت امام را شنيده بود توى دام امريكا نيفتاده بوديم الان شوروى مستقل بود اين حرفها خيلى حرفهاى بالايى است. گرباچف توى دنيا داد بزند بگويد كه اين نظام رئيس اين نظام اگر يك جملهاش را شنيده بودم الان ما هم مثل ايران بوديم ما هم حالا مستقل بوديم اينها همه و همه در اثر صبر و استقامت و چيزى كه براى ما بيش از اينها بايد اهميت بدهيم حوزهها است اين حوزهها هميشه در مخاطره عجيب بوده من هيچ فراموش نمىكنم براى مديريت قم من و يكى از بزرگان حوزه رفتيم خدمت حضرت امام براى اينكه مديريت حوزه را درست بكنيم من به حضرت امام گفتم كه شما دو تا انقلاب كرديد، يكى انقلاب سياسى الهى والحمدللّه به جايى رسيده و يكى انقلاب فرهنگى براى اينكه حضرت امام در زمان استاد عزيز ما آقاى بروجردى حوزه گردان، حضرت امام بود اين مسلم است پيش همه كسانى كه بودند لذا من به ايشان گفتم من اين كار فرهنگى شما را در مخاطره مىبينم ايشان يك فكرى كردند و گفتند كه حرف غلطى كه مىگويند نظم در بى نظمى است اين هنوز توى طلبهها هست؟ گفتيم نه اين كم رنگ شده فرمودند خيلى خوب برويد بنشينيد همه تان و هر كارى كرديد من امضاء مىكنم فهميدم كه كار كرديم الحمدللّه اين مديريت در قم هم مثل مديريت در اينجا خيلى عالى شده در حاليكه نبوده گرچه يك گل نو پا است امّا الحمدللّه قم بسيار عالى اينجا عالى شده اميدوارم كه اين ريشه كلمه طيبة ان شاء اللّه هم ريشه بدواند هم ميوه پر منفعت بدهد حالا اينجا مرادم است بعد حضرت امام به من گفتند كه خيلى خوب كار كنيد براى حوزه مديريت چيز خوبى است نظم چيز خوبى است كار كنيد براى مديريت حوزه امّا ناراحت هم نباش براى حوزه براى خاطر اينكه حوزه مال كس ديگر است دست كس ديگرى روى سرش است و بعد گفتند كه رضا شاه آمد و تصميم گرفت حوزه را از بين ببرد براى اينكه رضا شاه دستور دو سه چيز داشت يكى نابودى آخوند يكى نابودى حوزه يكى هم نابودى چادر. گفتند كه نابودى حوزه فرمودند كه به اندازهاى هم كار كرد كه ما نمىتوانستيم در مدرسه فيضيه بمانيم روزها مىرفتيم صحرا از ترس دشمن و شب بر مىگشتيم توى مدرسه كه مدرسه را نگاهش بداريم و شبها توى مدرسه بوديم و روزها فرارى تو صحرا با اين حال رضا شاه هيچ غلطى نتوانست بكند حوزه، حوزه شد بعد از رضا شاه اين صدمههاى رضا شاه حوزه را قوىتر كرد حوزه را بهتر كرد و آن كلمه طيبة را ريشه دارتر كرد هميشه راجع به اين حوزه يعنى در زمان امام صادق عليهالسلام كه تشكيل شد با اين حوزه مىجنگيدند مىدانيد كه در زمان امام صادق عليهالسلام با حوزه امام صادق عليهالسلام كار داشتند و الا در آن وقتى كه حوزه نبود منصور دوانيقى مىگفت خاتمى خاتمك، انگشتر هم انگشتر تو امّا تا تشكيل حوزه شد ديگر رسيد به آنجا كه گفت رفتم خدمت امام صادق عليهالسلام ديدم كه والباب عليه مغلق و ستر عليه مرخاء در بسته پرده كشيده امام صادق تنها نشسته همان وقتى كه يك فرصت پيدا مىكرد حوزه هم و غم آقا حوزه دشمن هم، هم و غمش اين حوزه را ضربه زدن و زمان امام صادق عليهالسلام تا الان آنكه دشمن مىبيند اگر باشد غلطى نمىتواند بكند حوزه است قبل از آنكه شماها بياييد اول درس فقه هم گفتم الان هم ميگويم من دانسته فهميده آمدم اصفهان، همه اين قضايا را مىدانستم اين قضايا كوچك است من دانسته آمدم من بزرگ شده در صحنهها بودم، اصفهانى هم بودم و دانسته آمدم امّا چون كه ديدم شما طلبهها عمده شما طلبهها مىخواهيد، بى سرپرست هستيد حوزه شكست عجيبى داشت و حوزه بى سرپرست بود و شما طلبهها التماس حوزوى مىكرديد بله مقام معظم رهبرى هم بسيار دخالت كامل دارند لذا دانسته آمدم اينجا اگر شما طلبهها مثل طلبههاى زمان امام صادق عليهالسلام مثل طلبههاى زمان حاج شيخ، مثل طلبههاى آقاى ميلانى در مشهد، مثل طلبههاى الان در نجف كه همه شان در اين صدمات اگر شما صبرو استقامت داشته باشيد به فكر حوزه باشيد به فكر اينكه ما بتوانيم ان شاء اللّه يك حوزه نمونه درست بكنيم و از اين چيزها نلرزيد ترس نداشته باشيد حتما بدانيد كه به دست شما طلبهها آقايان نه شأنشان بالاتر شما طلبهها شما فضلا اگر راستى حوزه بخواهيم هيچ كسى هيچ غلطى نمىتواند بكند. يقين هم داشته باشيد و اين موانع مانع ما نيست و مىتوانيم يك حوزه نمونه براى امام زمان عليهالسلام بسازيم و من از همه تقاضا دارم اينها را اهميت ندهيد استقامت داشته باشيد براى حوزه صبر داشته باشيد، براى حوزه وقت بگذاريد، براى حوزه كه همين جور كه طلبههاى قبل خيلى از نظر امكانات در مضيقه بودند و صبر داشتند، صبر داشته باشيد قطعا آنچه شما بخواهيد امام زمان عليهالسلام مىخواهد، آنچه امام زمان عليهالسلام مىخواهد، خدا مىخواهد و من كه اينجا آمدم هيچ چيزى، هيچ كسى در نظرم نبود امّا گفتم دانسته آمدم مىدانستم موانع زياد است من در قم شاگردهاى من هستند از لحاظ درسى وضعم خيلى خوب بود يك دفعه توى جامعه مدرسين مىگفتند كه اين درس، درس شبهاى جمعه درس اخلاق جورى بود كه زير اين گنبدها پُر بود، سالنها پُر بود از اين سالن به آن سالن، از آن سالن به آن سالن يك جا بگيرند و من درس فقه و اصولم از خواص بودند و از هر نظر من در قم محترم بودم، عالى بود براى من خيلى عالى بود و يك وضع خاصى من در قم داشتم پيش مراجع، پيش علماى خاص، پيش عموم طلبهها و استراحت هم داشتم ديگر اين حرفها نبود درسم را داشتم و كار هم مىكردم در سال هم دو سه تا كتاب مىنوشتم و اينجا ديگر نشده نمىشود و اين صدمهها هم نبود آمدم و اين صدمهها را هم به خود خريدم، اين مسائل كوچك است من حاضرم كه بيايند و من را بكشند من مهيا هستم كه اينجا را نه، دفتر را آتش بزنند، خانهام را آتش بزنند من مهيا هستم مىدانم كه اين جور چيزها مىشود، شده است اينها چيزى نيست بله آن چيزى كه برايم خيلى مهم است اين است كه اينجا را آتش بزنند و شما را شهيد كنند هر كدام شما كه به دنيا ارزش داريد شما را از بين ببرند اين براى من يك قدرى سخت است يك قدرى نه اين خيلى سخت است براى من امّا خود من يا وابستههاى من مثل پسر من پيش من هيچ اهميت ندارد من دانسته آمدم، اصلاً آمدم براى همين جبهه است، ديگر آمدم توى جبهه آنكه برايم مشكل است اين است كه خداى نكرده يك دفعه صدمهاى به شما وارد شود لذا هميشه هم قبل از آمدن دعا مىكنم قرآن مىخوانم براى حفظ شماها براى اينكه به واسطه من اذيتى به شماها وارد نشود آن هم از امام زمان عليهالسلام مىخواهيم صدمهاى به شما وارد نشود تقاضا دارم طلبهها شماها با صبر و استقامت براى خاطر حوزه امام زمان كوشا باشيد ان شاء اللّه بتوانيم يك حوزه نمونه، يك حوزهاى كه طلبه هايش در مضيقه مالى نباشند، طلبه هايش در مضيقه درسى نباشند، طلبه هايش از نظر درسى نمونه براى ديگران باشند ان شاءاللّه بسازيم و من به شما قول مىدهم اگر شما با من باشيد يعنى در ساختن حوزه قطعا حضرت ولى عصر هم نظر لطف مىكنند و اين موانع هم، موانع خيلى ساده است و ان شاء اللّه همين موانع باعث بشود حوزه ما ريشه دارتر، ما صبر و استقامتمان بيشتر. و حوزه ان شاء اللّه ميوه دار شدن و از ميوهاش همه استفاده كردن و اينكه اينجا كثيف هم بود لباستان كثيف هم شد از اينكه گوش داديد به حرفهاى من از همه تشكر مىكنم.
وصلى اللّه على محمد و آل محمد
[1]- سوره انبياء آيه 105.
[2]- سوره قصص آيه 5.