موضوع درس:
شماره درس: 113
تاريخ درس: ۱۳۷۸/۵/۲۰
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث ما باشد ان شاء اللّه براى هفته آينده و امروز يك مقدارى درباره اين خورشيد گرفتگى و اين سر و صدا يك مقدار صحبت كنم و اميدوارم رنگ اخلاقى هم داشته باشد تناسب با بحثمان با اين جلسه همه مىدانيد كه ماه گرفتن خورشيد يك امر طبيعى است و ماه گرفتن معمولاً هر سال پيدا مىشود و خورشيد گرفتن چند سال يك مرتبه واقع مىشود شايد هم بيشتر بوده من يادم نيست دو سه مرتبه من يادم است خورشيد گرفت همه خورشيد گرفت و يادم است خورشيد گرفت بعضى از خورشيد گرفت و كمتر گرفته مىشود و الا در اينكه گاهى خورشيد مىگيرد يك امر طبيعى است وقتى كه زمين سايه انداخت روى خورشيد، خورشيد مىگيرد و اين حركت دقيقى كه از براى خورشيد و ماه و كره زمين اين منظومه شمسى است معلوم است كه گاهى چنين خواهد شد لذا اين خورشيد گرفتن كه امروز دو ساعت طول مىكشد در اصفهان از ساعت 5/4 شروع مىكند به گرفتن يعنى گرفتنى كه ما مىبينيم تا ساعت 5/5 كه تمام مىشود كه اين چشمهاى غير مسلح مىتوانند ببينند اين 2 ساعت طول مىكشد و تمام گرفتگى هم ساعت 5/4 نود ثانيه مدت گرفتگى آن است كه به قول اينها تاج خورشيد پيدا مىشود يعنى هلال بين اطراف خورشيد پيدا مىشود اين يك امر طبيعى است اين قدر داد و فرياد رويش شده اين گفتم جنبه سياسى، اقتصادى دارد خيلى هم مربوط به ما نيست اهميت ندارد آنكه مربوط به ما است اهميت دارد ما بايد ترغيب كنيم براى خواندن نماز آيات به بهانهاى يك فرصتى است جلو آمده مردم را بكشانيم توى مسجد براى راز و نياز با خدا اين مربوط به ما است و اين كار هم چرا يعنى چرا اسلام گفته است نماز آيات بخوان من قبل از آنكه وارد اين بحث بشوم از همه شما يك تقاضا دارم و اين تقاضا، تقاضاى خيلى بالاى خيلى مفيدى و آن اين است كه مردم را راجع به تعبديات لوس و ننر نكنيم جوان زده نشويم نگذاريد راجع به تعبد چرا چرا بكنند. و اگر راجع به تعبد چرا چرا شروع شود معلوم است يك جوان بى سوادى از شما زور خواهد شد يعنى شما در جواب مىمانيد تمام اهل علم جمع بشوند فكرشان را روى هم بكنند چراها را درست بكنند آيا مىشود گفت نماز صبح چرا دو ركعت است و نماز ظهر و عصر هشت ركعت نماز صبح حمد و سوره را بايد بلند بخوانيد نماز ظهر و عصر حمد و سوره را بايد آهسته بخوانيد اذكار ركوع و سجده وتشهد در همه نمازها مىخواهى بلند بخوان مىخواهى آهسته امّا سبحان اللّه و الحمدللّه حتمابايد در همه نمازها آهسته خوانده بشود حمد و سوره در بعضى نمازها آهسته در بعضى نمازها بلند اينها چرا؟ كسى مىتواند بگويد چرا؟ يعنى دنيا پشت به پشت نمىتواند بگويد چرا و علت يابى در فقه معلوم است غلط است در فقه آنكه هست مدرك يابى است ما مسئلهاى را كه مىخواهيم بگوئيم مسئلهاى را كه در رساله مىخواهيم بنويسيم بايد مدرك او قوى باشد يعنى ما اين حكم را از قرآن بگيريم يا از روايات اهل بيت بگيريم از عقل عقلا بگيريم و بالاخره يك مدركى روى اين حكم داشته باشيم تا اين اندازه وظيفه يك فقيه و امّا بخواهد علت يابى بكند نه جايز است نه ممكن است نه مفيد نه فايدهاى مىتواند برايش باز باشد و نه امكان دارد حالا در يك جا بتوانيم يك حكمت تخيلى يا غير تخيلى درست بكنيم در دو جا بتوانيم در سه جا بتوانيم مرحوم صدوق آن همه صدمه كشيده علل شرايع درست كرده كه آن هم از روايات گرفته آيا حالا علت يابى شد در فقه نه و علت يابى در فقه اين جايز نيست براى اينكه هم خود انسان گم مىشود و هم مريدها را گم مىكند من به تجربه برايم اثبات شده اين افراد منحرف مثل كسروى و كسروى منشها انحرافشان براى خاطر همين علت يابى در همين احكام بود شما اين كتابهاى كسروى را مطالعه كنيد كسروى آدم خوبى بود اول عمرش يك روضه خوان بود و يك روضه خوان خوبى هم بوده در تبريز از منبرىهاى نمره اول بوده و از نظر ذهن هم خوب بوده الا اينكه اين حدّت ذهن سوادش در آخر عمر عاقبتش به خير نشد انداخت توى همين علت يابىها گم شد گم شدنش رسيد به آنجا كه كم كم ادعاى پيغمبرى كرد قطعا اگر مانده بود ادعاى خدايى هم مىكرد اين افراد مثل ميرزا على محمد بهايى همين جورى شد اول ادعاى نيابت خاص كرد بعد ادعاى نيابت امام زمانى كرد بعد هم ادعاى پيغمبرى كرد بعد هم ادعاى خدايى اينها اگر بمانند از كم شروع مىكنند به كم قانع نيستند همين بعضى از منحرفين الان ما اگر بتوانند جلوى راهشان باز باشد حتما از كم شروع مىكنند به كم قانع نيستند كم كم هى مىروند جلو اول منكر خدا مىشوند بعد هم خودش را خدا مىخواند شما اگر يك دقتى در تاريخ بكنيد به خوبى مىتوانيد ببينيد اين منحرفين از همين علت يابىها توى فقه گم مىشوند كم كم اين گم شدن به جاهاى باريكى مىرسد و مثال عوامانه براى مردم اين است كه همين جا تمام بكنيد مطلب را اگر يك كسى حتى با سواد، دكتر آقاى دكتر يك نسخه مىدهد مىگويد كه اين قرص را شش ساعت يكى بخور و اين كپسول را دوازده ساعت يكى بخور اين آمپول را يك روز در ميان بزن نسخه را مهر مىكند مىدهد به اين آقا. حالا اين آقا چرا چرا كند بگويد اين شش ساعت چرا؟ ديگر نمىپسندد، عقلاً نمىپسندد چرا؟ اينجا در حالى كه چرا هم دارد يعنى آن دكتر مىداند چرا اگر از جايى برداشت نكرده باشد چرايش را مىداند امّا بنا نيست بناى عقلاء نيست كه چرايش را بگويد بناى عقلاء اين است كه صد در صد تعبد اين صد در صد بايد آنچه دكتر مىگويد يعنى بايد اثبات بكند دكتر متدين است دكتر حاذق است بعد از تدين و حذاقت، ديگر چرا چرا ندارد مىگويد به اين نسخه عمل كن مىكند خودش هم خيلى مواظب است شش ساعت هفت ساعت نشود پنج ساعت نشود يك در ميان نشود و عقل اين ديگر عقلش كار مىكند مىگويد به دستور دكتر تعبدا صد در صد عمل كن در حالى كه نمىدانى امّا به دستور دكتر صد در صد عمل بكن چون كه تعبد است و بنا نيست كه در اين گونه مطالب علت يابى بشود در همان مطالب هم باز مدرك يابى مىشود يعنى اگر دكتر متدين نباشد، اگر دكتر حاذق نباشد و اين نسخه بگيرد مردم او را ملامت مىكنند عقل خودش ملامتش مىكند مىگويد كه اينكه كور شدى براى اينكه پيش دكتر غير متدين يا غير حاذق رفتى اينكه مرضت بدتر شد اين ملامتش مىكند و امّا اگر راستى دكتر حاذق باشد، متدين باشد و كور هم بشود نه خودش ملامت مىكند نه مردم به اين، اسم اين را مىگذاريم مدرك يابى نه علت و اين فقط در فقه نيست ما تعبديات زياد داريم زياد و من تقاضا دارم از شما اگر مثلاً يك جوانى در اين گونه مسائل پرسيد نحوه جواب دادن شما جواب امام صادق عليهالسلام باشد سؤال جواب اينجاها ائمه طاهرين ياد دادند درباره زراره داريم كه در وضع خفقانى بود و شش ماه در كوفه تجارت مىكرد و مىآمد به عنوان مكه به عنوان زيارت خانه خدا و مىآمد به عنوان زيارت قبر پيغمبر اكرم پنج شش ماه مدينه مىماند، نصف شب به آن طرف مىرفت خدمت امام صادق عليهالسلام مسئله مىپرسيد و اين روايات زراره اين جورى بوده در خفقان زيادى بوده حالا اينجا مرادم است بعضى اوقات سؤال مىكرد اين بيچاره از كوفه بود در اين وضع خفقان در مدينه در نصف شب آمده خدمت امام صادق عليهالسلام خواب امام صادق را گرفته خواب خودش را گرفته آن خفقان و تقيه آن چنانى را به خودش خريده حالا آمده سؤال بپرسد. امام صادق بعضى اوقات ساكت مىماندند آن وقت اين جمله دارد مىگويد يابن رسول اللّه وظيفه من اين است كه از شما مسئله بپرسم وظيفه شما هم اين است كه يا جواب بدهيد يا ساكت باشيد يا تقيةً جوابى بدهيد ديگران وظيفه شما است اين وظيفه من نيست كه بگويم چرا جواب ندادى مسلم است اگر صلاح بود جواب مىدادند اين تعبد بايد مردم راجع به فقه اين تعبد را داشته باشند و الا انحراف پيدا مىشود، و الا مفسده پيدا مىشود، و الا مردم را مخصوصا جوانها را اگر بيندازيم توى چرا، چراهاى خصوصيات دينى نه ما مىتوانيم جوابگو باشيم نه خودشان مىتوانند با عقلشان جوابگو باشند و شيطان مهار خوبى پيدا مىكند براى انحراف آنها و اين نمىدانيم همين جاها جايش است و نمىدانم گاهى انسان مسئله را نمىداند معنا ندارد العياذ باللّه خلاف واقع يا اينكه مردم را توى دردسر بيندازد و يك توجيه بياورد و نخواهد بگويد كه «من نمىدانم» نه گاهى اوقات بايد بگوئيم نمىدانيم مرحوم حاج سيد محمد باقر درچهاى اين مرد همه چيز خوب هم از نظر علمى، هم از نظر اخلاقى هم از نظر عمل مشهور است اگر از ايشان چيزى مىپرسيدند و مىدانست آهسته حرف مىزد ولى اگر چيزى از ايشان مىپرسيدند و نمىدانست بلند براى اينكه همه مجلس بهفمند مىگفت نمىدانم و اين چيز خوبى است انصافا لذا اگر مسئله را نمىدانيم بگوئيم نمىدانم اين يك شهامت است يك مردانگى است همين نمىدانم نصف علم است لا ادرى نصف العلم را فراموش نكنيد يك شهامت است يك علم است راستى همه عالم مىگويد نمىدانم براى خاطر اينكه تمام دانستنىهاى دنيا جمع بشوند در برابر نادانستنىها قطره از دريا است يعنى يك كسى اين ندانستگىها در برابر دانستگىها، دانستگىها مثل قطره ندانستگىها مثل دريا، فقط خدا و آن كسانيكه علمشان از علم خدا سرچشمه مىگيرد يعنى علم چهارده معصوم اينها «نمىدانم» توى زندگيشان نيست امّا غير از آن ديگر نمىدانم اين يك حرف كه نمىدانم بايد توى زندگى ما حتما باشد و مهمتر از اين نمىدانم، نمىدانم راجع به تعبديات نمىدانم نماز صبح حمد و سورهاش را بايد بلند بخوانم چرا؟ نمىدانم مدرك يابى خوب است امام صادق عليهالسلام فرموده چون امام صادق عليهالسلام فرموده ديگر مىدانم بايد چنين باشد اجمالاً، تفسيرا نمىدانم و مابقى احكام فقهى هم همين است اگر يك كسى با معاملات يك اقيابيها بكند و الا معمولاً در تعبديات همه همه نمىدانم است و بايد ما مردم را بفهانيم به نمىدانم در مقابل تعبديات تسليم در مقابل تعبديات نمىدانم اين را ما به جوانها مخصوصا جوانهاى دانشگاهى مخصوصا اينها اين چرا، چراهايى كه بعضى اوقات اوج مىگيرد اينها را بايد ما بفهمانيم و يك مطلب ديگر هم همين جا بگويم نمىدانم شماها با بهايىها مباحثه داشتهايد يا نه امّا يكى از شاهكارهاشان كه به اسلام ضربه بزنند و اين جوانها را توى دهات اين مردم دهاتى را منحرف بكنند همين است شروع مىكنند چرا، چرا دو سه تا چرا، چرا در احكام هر كه باشد مىماند چه برسد جوانها تضعيف مىكنند از همين راه اسلام را بعد از همين تضعيف كردن، تزريق مىكنند بهايى را ناگهان جوان بهايى در مىآيد. اين رسم شيطان است يك روايتى داريم كه اين را هم فخر رازى وقتى روايت را نقل مىكند مىگويد جهان اگر پشت به پشت هم بدهند نمىتوانند جواب اين شيطان را بدهند شيطان وقتى رانده درگاه خدا شد پنج تا ايراد به خدا كرد و مثل همين چرا، چراها خدايا تو كه مىدانستى من اين جورى هستم چرا خلقم كردى؟ چرا گفتى سجده كن امثال اينها كه گفتنش هم خوب نيست بعد از آنكه پنج تا ايراد اين جورى كرد خداوند عالم يك جواب تعبدى بهش داد ولى جواب خيلى عالى پروردگار عالم به شيطان گفت من را حكيم ميدانى؟ گفت بله، گفت اگر حكيم مىدانى «لا يسئل عمّا يفعل و هم يسئلون» [1] فضولى موقوف اين ساكت ديگر جواب خوبى است «لا يسئل عمّا يفعل و هم يسئلون» كه بزرگان مىگويند براى كسانيكه در مسائل قضا و قدر، در مسئله جبر و تفويض نمىتوانند بحث داشته باشند صلاح نيست بحث داشته باشند بهترين دليلها، يك دليل لمى است، انّ نيست، لم است و آن اين است كه خدا عالم است يا نه؟ هست. خدا قادر است، خدا حكيم است يا نه؟ هست. خدا جواد هست يا نه؟ جواد است. پس هر چه در اين جهان واقع مىشود در اين جهان صد در صد مصلحت است، براى اينكه اگر مصلحت نباشد، يا خدا حكيم نيست، يا خدا جواد نيست، خلاف فرض است يا خدا عالم نيست، يا خدا قادر نيست، نمىتواند بغير از اين چيزى كه واقع شده اين را ايجاد بكند خدا كه قادر است، عليم است، حكيم است، جواد است پس هر چه در اين جهان من جمله براى ما هر چه واقع بشود صد در صد مصلحت تامّه ملزمه است. بزرگانمى گويند اين دليل لمى بالاترين ادله است راستى هم بالاترين ادله است، فقط هم همين علم
اجمالى است به علم اجمالى بالاترين دليل براى مسئله قضا و قدر، براى مسئله جبر و تفويض، براى مسئله اينكه ما بگوئيم مرحوم صدر المتألهين به قاعده نظام اَتَم يك بحث فوق العاده مفصلى دارد ديدم مترليتگ در يكى از كلماتش حرف صدرالمتألهين خيلى تفسير را در يك جمله آورده است راستى هم خيلى بالا است مىگويد اگر پشهاى در اين عالم يك بال بيشتر زند يا يك بال از ماشين خلقت كم كند عالم به اين چنينى مضمحل خواهد شد نظام اين قدر اَتَم است و اين نظام اگر يك پشهاى يك بال بيشتر زند يا كمتر زند كه اسمش را مىگذاريم نظان اَتَم اين وقف حكمت است وقف علم خدا، وقف جود خدا، وقتى كه اين جورها باشد ديگر انسان مىفهمد به علم اجمالى آنچه در اين عالم آنچه براى من است مصلحت تامّه ملزمه دارد در مسائل عقلى بايد با علم اجمالى آمد جلو براى مردم مثل همين مثالى كه زدم در مسئله تعبدى بايد امامت را درست كرد امامشناسى را وقتى ما امامشناسى را درست كرديم ديگر وسائل شيعه، بخواهيم رويش چرا، چرا بكنيم الحمدللّه كه ما طلبهها كه درس
مىخوانيم ده سال خارج مىخوانيم اين دنبال مدرك يابى است نه دنبال علت يابى هر كدام شماها در درسهاى خارج نرفتيد دنبال اينكه نماز آيات چى است چرا پنج تا ركوع دارد؟ نماز آيات چرا اصلاً در موقع ماه گرفتن يا خورشيد گرفتن واجب مىشود و دنبال اينها اصلاً نرفتيم اصلاً نبايد برويم دنبال اين رفتيم نماز آيات دو ركعت است به چه دليل؟ ده تا ركوع دارد به چه دليل؟ مىشود بلند خواند يا نه به چه دليل؟ به جماعت مىتوان خواند يا نه به چه دليل؟ و بالاخره نماز آيات اين طرزش است، به چه دليل ما دنبال اينها هستيم مردم را بايد ياد بدهيم دنبال اينها و يك چيز ديگرى كه اين ديگر مال علمهاى اخلاق است و بايد اين را توجه بهش داشته باشيم اين است كه احكام اصلاً براى چى است بعضى از بزرگان گفتند كه احكام ولو تابع مصالح و مفاسد نفس نفس الامرى است اين هست امّا يك چيزى بالاتر از اين هست و آن اين است كه اسلام با احكامش مىخواهد عبد برساند، انسان را به مقام عبوديت بسازد لذا هرچه تعبدش بيشتر و عقل انسان راجع به علت يابى راستى لنگ باشد آن عبادت در اسلام افضل است و اين مخصوصا مرحوم آيت اللّه كمپانى در اصول روى اين حرف خيلى مفصل صحبت مىكند مرحوم آخوند در كفايه مىفرمايند احكام فقيه احكام تعبديه اينها الطاف الى احكام عقليه آنجا مرحوم آقاى كمپانى خيلى مفصل در اين باره صحبت مىكنند كه ما به واسطه احكام فقهى روح تعبد پيدا كنيم روح عبوديت لذا اصلاً ايشان عبد را اين جور معنا مىكند عبد آنكه در مقابل خدا راستى تسليم صد در صد نه تسليم عقلى نه، نه تسليم زبانى نه تسليم دل باور كند آنچه هست بايد بيابد آنچه هست اين يابيدنىها اين روح تعبد يعنى روح عبوديت و اينها به واسطه همين تعبديات پيدا مىشود از همين جهت هم عرض كردم مثل مرحوم آقا كمپانى استاد بزرگوار ما هم رويش پافشارى داشتند امّا مرحوم آقاى كمپانى خيلى مفصل كه آيا ما بايد روح تعبد را قوى كنيم و اگر روح تعبد ما قوى شد و راستى روح تعبد و رضا پيدا كرد نود درصد مسائل حل است ديگر تالى تلو معصوم مىشود ما توى منبرهايمان توى مجالسمان توى مساجدمان با مريدهامان بايد يك كارى بكنيم روح تعبد بدهيم به مردم يعنى در مقابل امامصادق عليهالسلام تسليم در مقابل پيغمبر اكرم تسليم باور در مقابل احكام خدا در مقابل قرآن تسليم و الا اگر اين روح تعبد نباشد اين تسليم نباشد خيلى مصيبت درست مىشود اين روح تعبد الان نيست سبب شده كه الان اين روزنامهها با كمال صراحت جسارت مىكنند به قرآن همه ما هم ساكت هستيم و ده تا چرا، چرا به سوره يوسف دارد بعدش هم يك مسخره راجع به خدا دارد حالا اگر به اين گفتند بالاى چشمت ابرو، داد و بيداد آنها غوغا سالارى بلند مىشود وقتى ريشه يابى كنيم مىبينيم روح تعبد نيست در همه امور علنا جسارت مىكنند به پيغمبر اكرم ماها هم ساكت هستيم علنا جسارت مىكند به امام صادق عليهالسلام حالا جسارت كردن به نظام حضرت امام ولايت فقيه اينها ديگر در مقابل اين جسارتها مىشود ساده اينكه چيزى نيست از كجا پيدا مىشود وقتى مقالهاش را بخوانيم مىبينيم روح تعبد در اين يا در مرادش نيست در آن كسى كه چهار تا اصطلاح از خارج ياد گرفته و آمده توى ايران پخش مىكند الفباى فلسفه كه بلد نيست اين جوانهاى بى سواد بيچاره را گول مىزند به عنوان فلسفه حالا فلسفهاش چيست؟ جسارت به قرآن، جسارت به اسلام، جسارت به ائمه طاهرين و همه هم ساكت هستيم ريشه يابى كنيد اين بحث من را ببيند كه از كجا پيدا شده اين جسارتها كه الان هست هيچ وقت سابقه ندارد در زمان طاغوت اگر مىشد نه به اين اندازه در زمان طاغوت اگر مىشد روحانيت دادشان بلند مىشد تكفبرش مىكردند مىانداختنش دور از جامعه در زمان طاغوت هم زمان بنى صدر و بعد و بعد و بعد هيچ وقت از اين حرفها نبوده امّا الان اين دو ساله جسارت به تقدسها، به خدا، به پيغمبر و ائمه طاهرين، به قرآن، به حضرت امام، به ولايت فقيه، به مسجد، به محراب، به نماز آيات همين چند روزه توى اين روزنامهها نماز آيات آن وقتها خوب بود كه مردم چيز سرشان نمىشد حالا كه ديگر جامعه مدنى است نماز آيات چى است آقا يك نفر نيست بگويد اين غلطها چى است مىكنى چى دارى مىنويسى؟ او مىگويد ما ساكت هستيم روز قيامت او جهنم مىرود ما هم جهنم مىرويم مسلم است كه جهنم مىرويم تفاوت نمىكند ديگر براى اينكه خطاب شد به حضرت شعيب، شعيب صد هزار قوم تو را هلاك مىكنم چهل هزار نفر از بدها شصت هزار نفر از خوبها خدايا چرا خوبها؟ گفت براى اينكه بدها بدى كردند و خوبها ساكت ماندند مسلم است اين ساكتها همه همه چه جورى جسارت به قرآن بشود ما ساكت بمانيم همه ساكت هستند از كجا سرچشمه مىگيرد روح تعبد در اين جمهورى اسلام از اين مردم گرفته شده روح تعبد و اين روح تعبد را كى بايد زنده كند ما طلبهها ما روى منبرمان توى مسجدمان و تقاضا دارم از شما نگذاريد جوانها مردم البته نگذاريد با استدلال كه مردم راجع به رساله عمليه چرا، چرا پيدا كنند و الا رساله را سوزانديد اصلاً اين چرا، چراها آمده براى اينكه رساله را نابود بكند اين چرا، چراها آمد كه ديگر با كمال صراحت توى رساله بنويسد اين اسلام مال 1400 سال قبل است آن هم براى باديه نشينها براى شتر چرانها و براى جامعه مدنى كه اسلام معنا ندارد براى اين آمده و تو مجالس مىگويند تو روزنامهها مىنويسند نمىخواستم دراين بارهها اين جورى صحبت بكنم حالا آمد جلو ولى مىخواستم يك قدرى در علل اين ماه گرفتگى، خورشيد گرفتگى كه از اسلام فهميده مىشود البته به عنوان حكمت يك قدرى صحبت كنم ديگر وقت ما گذشت بيشتر از اين مزاحم شما نشوم ولى من خيال مىكنم بحث خوبى جلو آمد تقاضا دارم از شما اين روح تعبد را در خودتان قوى بكنيد برسد به آنجا كه تسليم صد در صدر در مقابل اسلام و در روح مريدها هم خيلى عالى قوى بكنيد كى خدمت به دانشگاه كرديد؟ وقتى كه بتوانيد روح تعبد و تسليم را ببريد توى دانشگاه و الا اگر روح تعبد و تسليم نرود توى دانشگاه، دانشگاه از دانشگاه غربى بدتر خواهد شد يعنى كسروىها را تحويل جامعه مىدهد نه خدمت گزارها و اين كار براى همه ما و مسئولين واجب است براى ما طلبهها هم لازم و واجب است. خدايا توفيق پيدا كردن راه براى خودمان و توفيق ترويج راه براى ديگران به ما عنايت بگرداند.
وصلى اللّه على محمد و آل محمد
[1]- سوره انبياء آيه 23.