پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع درس:

شماره درس: 113

تاريخ درس: ۱۳۷۸/۵/۲۰

متن درس:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

بحث ما باشد ان شاء اللّه‏ براى هفته آينده و امروز يك مقدارى درباره اين خورشيد گرفتگى و اين سر و صدا يك مقدار صحبت كنم و اميدوارم رنگ اخلاقى هم داشته باشد تناسب با بحثمان با اين جلسه همه مى‏دانيد كه ماه گرفتن خورشيد يك امر طبيعى است و ماه گرفتن معمولاً هر سال پيدا مى‏شود و خورشيد گرفتن چند سال يك مرتبه واقع مى‏شود شايد هم بيشتر بوده من يادم نيست دو سه مرتبه من يادم است خورشيد گرفت همه خورشيد گرفت و يادم است خورشيد گرفت بعضى از خورشيد گرفت و كمتر گرفته مى‏شود و الا در اينكه گاهى خورشيد مى‏گيرد يك امر طبيعى است وقتى كه زمين سايه انداخت روى خورشيد، خورشيد مى‏گيرد و اين حركت دقيقى كه از براى خورشيد و ماه و كره زمين اين منظومه شمسى است معلوم است كه گاهى چنين خواهد شد لذا اين خورشيد گرفتن كه امروز دو ساعت طول مى‏كشد در اصفهان از ساعت 5/4 شروع مى‏كند به گرفتن يعنى گرفتنى كه ما مى‏بينيم تا ساعت 5/5 كه تمام مى‏شود كه اين چشمهاى غير مسلح مى‏توانند ببينند اين 2 ساعت طول مى‏كشد و تمام گرفتگى هم ساعت 5/4 نود ثانيه مدت گرفتگى آن است كه به قول اينها تاج خورشيد پيدا مى‏شود يعنى هلال بين اطراف خورشيد پيدا مى‏شود اين يك امر طبيعى است اين قدر داد و فرياد رويش شده اين گفتم جنبه سياسى، اقتصادى دارد خيلى هم مربوط به ما نيست اهميت ندارد آنكه مربوط به ما است اهميت دارد ما بايد ترغيب كنيم براى خواندن نماز آيات به بهانه‏اى يك فرصتى است جلو آمده مردم را بكشانيم توى مسجد براى راز و نياز با خدا اين مربوط به ما است و اين كار هم چرا يعنى چرا اسلام گفته است نماز آيات بخوان من قبل از آنكه وارد اين بحث بشوم از همه شما يك تقاضا دارم و اين تقاضا، تقاضاى خيلى بالاى خيلى مفيدى و آن اين است كه مردم را راجع به تعبديات لوس و ننر نكنيم جوان زده نشويم نگذاريد راجع به تعبد چرا چرا بكنند. و اگر راجع به تعبد چرا چرا شروع شود معلوم است يك جوان بى سوادى از شما زور خواهد شد يعنى شما در جواب مى‏مانيد تمام اهل علم جمع بشوند فكرشان را روى هم بكنند چراها را درست بكنند آيا مى‏شود گفت نماز صبح چرا دو ركعت است و نماز ظهر و عصر هشت ركعت نماز صبح حمد و سوره را بايد بلند بخوانيد نماز ظهر و عصر حمد و سوره را بايد آهسته بخوانيد اذكار ركوع و سجده وتشهد در همه نمازها مى‏خواهى بلند بخوان مى‏خواهى آهسته امّا سبحان اللّه‏ و الحمدللّه‏ حتمابايد در همه نمازها آهسته خوانده بشود حمد و سوره در بعضى نمازها آهسته در بعضى نمازها بلند اينها چرا؟ كسى مى‏تواند بگويد چرا؟ يعنى دنيا پشت به پشت نمى‏تواند بگويد چرا و علت يابى در فقه معلوم است غلط است در فقه آنكه هست مدرك يابى است ما مسئله‏اى را كه مى‏خواهيم بگوئيم مسئله‏اى را كه در رساله مى‏خواهيم بنويسيم بايد مدرك او قوى باشد يعنى ما اين حكم را از قرآن بگيريم يا از روايات اهل بيت بگيريم از عقل عقلا بگيريم و بالاخره يك مدركى روى اين حكم داشته باشيم تا اين اندازه وظيفه يك فقيه و امّا بخواهد علت يابى بكند نه جايز است نه ممكن است نه مفيد نه فايده‏اى مى‏تواند برايش باز باشد و نه امكان دارد حالا در يك جا بتوانيم يك حكمت تخيلى يا غير تخيلى درست بكنيم در دو جا بتوانيم در سه جا بتوانيم مرحوم صدوق آن همه صدمه كشيده علل شرايع درست كرده كه آن هم از روايات گرفته آيا حالا علت يابى شد در فقه نه و علت يابى در فقه اين جايز نيست براى اينكه هم خود انسان گم مى‏شود و هم مريدها را گم مى‏كند من به تجربه برايم اثبات شده اين افراد منحرف مثل كسروى و كسروى منش‏ها انحرافشان براى خاطر همين علت يابى در همين احكام بود شما اين كتابهاى كسروى را مطالعه كنيد كسروى آدم خوبى بود اول عمرش يك روضه خوان بود و يك روضه خوان خوبى هم بوده در تبريز از منبرى‏هاى نمره اول بوده و از نظر ذهن هم خوب بوده الا اينكه اين حدّت ذهن سوادش در آخر عمر عاقبتش به خير نشد انداخت توى همين علت يابى‏ها گم شد گم شدنش رسيد به آنجا كه كم كم ادعاى پيغمبرى كرد قطعا اگر مانده بود ادعاى خدايى هم مى‏كرد اين افراد مثل ميرزا على محمد بهايى همين جورى شد اول ادعاى نيابت خاص كرد بعد ادعاى نيابت امام زمانى كرد بعد هم ادعاى پيغمبرى كرد بعد هم ادعاى خدايى اينها اگر بمانند از كم شروع مى‏كنند به كم قانع نيستند همين بعضى از منحرفين الان ما اگر بتوانند جلوى راهشان باز باشد حتما از كم شروع مى‏كنند به كم قانع نيستند كم كم هى مى‏روند جلو اول منكر خدا مى‏شوند بعد هم خودش را خدا مى‏خواند شما اگر يك دقتى در تاريخ بكنيد به خوبى مى‏توانيد ببينيد اين منحرفين از همين علت يابى‏ها توى فقه گم مى‏شوند كم كم اين گم شدن به جاهاى باريكى مى‏رسد و مثال عوامانه براى مردم اين است كه همين جا تمام بكنيد مطلب را اگر يك كسى حتى با سواد، دكتر آقاى دكتر يك نسخه مى‏دهد مى‏گويد كه اين قرص را شش ساعت يكى بخور و اين كپسول را دوازده ساعت يكى بخور اين آمپول را يك روز در ميان بزن نسخه را مهر مى‏كند مى‏دهد به اين آقا. حالا اين آقا چرا چرا كند بگويد اين شش ساعت چرا؟ ديگر نمى‏پسندد، عقلاً نمى‏پسندد چرا؟ اينجا در حالى كه چرا هم دارد يعنى آن دكتر مى‏داند چرا اگر از جايى برداشت نكرده باشد چرايش را مى‏داند امّا بنا نيست بناى عقلاء نيست كه چرايش را بگويد بناى عقلاء اين است كه صد در صد تعبد اين صد در صد بايد آنچه دكتر مى‏گويد يعنى بايد اثبات بكند دكتر متدين است دكتر حاذق است بعد از تدين و حذاقت، ديگر چرا چرا ندارد مى‏گويد به اين نسخه عمل كن مى‏كند خودش هم خيلى مواظب است شش ساعت هفت ساعت نشود پنج ساعت نشود يك در ميان نشود و عقل اين ديگر عقلش كار مى‏كند مى‏گويد به دستور دكتر تعبدا صد در صد عمل كن در حالى كه نمى‏دانى امّا به دستور دكتر صد در صد عمل بكن چون كه تعبد است و بنا نيست كه در اين گونه مطالب علت يابى بشود در همان مطالب هم باز مدرك يابى مى‏شود يعنى اگر دكتر متدين نباشد، اگر دكتر حاذق نباشد و اين نسخه بگيرد مردم او را ملامت مى‏كنند عقل خودش ملامتش مى‏كند مى‏گويد كه اينكه كور شدى براى اينكه پيش دكتر غير متدين يا غير حاذق رفتى اينكه مرضت بدتر شد اين ملامتش مى‏كند و امّا اگر راستى دكتر حاذق باشد، متدين باشد و كور هم بشود نه خودش ملامت مى‏كند نه مردم به اين، اسم اين را مى‏گذاريم مدرك يابى نه علت و اين فقط در فقه نيست ما تعبديات زياد داريم زياد و من تقاضا دارم از شما اگر مثلاً يك جوانى در اين گونه مسائل پرسيد نحوه جواب دادن شما جواب امام صادق عليه‏السلام باشد سؤال جواب اينجاها ائمه طاهرين ياد دادند درباره زراره داريم كه در وضع خفقانى بود و شش ماه در كوفه تجارت مى‏كرد و مى‏آمد به عنوان مكه به عنوان زيارت خانه خدا و مى‏آمد به عنوان زيارت قبر پيغمبر اكرم پنج شش ماه مدينه مى‏ماند، نصف شب به آن طرف مى‏رفت خدمت امام صادق عليه‏السلام مسئله مى‏پرسيد و اين روايات زراره اين جورى بوده در خفقان زيادى بوده حالا اينجا مرادم است بعضى اوقات سؤال مى‏كرد اين بيچاره از كوفه بود در اين وضع خفقان در مدينه در نصف شب آمده خدمت امام صادق عليه‏السلام خواب امام صادق را گرفته خواب خودش را گرفته آن خفقان و تقيه آن چنانى را به خودش خريده حالا آمده سؤال بپرسد. امام صادق بعضى اوقات ساكت مى‏ماندند آن وقت اين جمله دارد مى‏گويد يابن رسول اللّه‏ وظيفه من اين است كه از شما مسئله بپرسم وظيفه شما هم اين است كه يا جواب بدهيد يا ساكت باشيد يا تقيةً جوابى بدهيد ديگران وظيفه شما است اين وظيفه من نيست كه بگويم چرا جواب ندادى مسلم است اگر صلاح بود جواب مى‏دادند اين تعبد بايد مردم راجع به فقه اين تعبد را داشته باشند و الا انحراف پيدا مى‏شود، و الا مفسده پيدا مى‏شود، و الا مردم را مخصوصا جوانها را اگر بيندازيم توى چرا، چراهاى خصوصيات دينى نه ما مى‏توانيم جوابگو باشيم نه خودشان مى‏توانند با عقلشان جوابگو باشند و شيطان مهار خوبى پيدا مى‏كند براى انحراف آنها و اين نمى‏دانيم همين جاها جايش است و نمى‏دانم گاهى انسان مسئله را نمى‏داند معنا ندارد العياذ باللّه‏ خلاف واقع يا اينكه مردم را توى دردسر بيندازد و يك توجيه بياورد و نخواهد بگويد كه «من نمى‏دانم» نه گاهى اوقات بايد بگوئيم نمى‏دانيم مرحوم حاج سيد محمد باقر درچه‏اى اين مرد همه چيز خوب هم از نظر علمى، هم از نظر اخلاقى هم از نظر عمل مشهور است اگر از ايشان چيزى مى‏پرسيدند و مى‏دانست آهسته حرف مى‏زد ولى اگر چيزى از ايشان مى‏پرسيدند و نمى‏دانست بلند براى اينكه همه مجلس بهفمند مى‏گفت نمى‏دانم و اين چيز خوبى است انصافا لذا اگر مسئله را نمى‏دانيم بگوئيم نمى‏دانم اين يك شهامت است يك مردانگى است همين نمى‏دانم نصف علم است لا ادرى نصف العلم را فراموش نكنيد يك شهامت است يك علم است راستى همه عالم مى‏گويد نمى‏دانم براى خاطر اينكه تمام دانستنى‏هاى دنيا جمع بشوند در برابر نادانستنى‏ها قطره از دريا است يعنى يك كسى اين ندانستگى‏ها در برابر دانستگى‏ها، دانستگى‏ها مثل قطره ندانستگى‏ها مثل دريا، فقط خدا و آن كسانيكه علمشان از علم خدا سرچشمه مى‏گيرد يعنى علم چهارده معصوم اينها «نمى‏دانم» توى زندگيشان نيست امّا غير از آن ديگر نمى‏دانم اين يك حرف كه نمى‏دانم بايد توى زندگى ما حتما باشد و مهمتر از اين نمى‏دانم، نمى‏دانم راجع به تعبديات نمى‏دانم نماز صبح حمد و سوره‏اش را بايد بلند بخوانم چرا؟ نمى‏دانم مدرك يابى خوب است امام صادق عليه‏السلام فرموده چون امام صادق عليه‏السلام فرموده ديگر مى‏دانم بايد چنين باشد اجمالاً، تفسيرا نمى‏دانم و مابقى احكام فقهى هم همين است اگر يك كسى با معاملات يك اقيابيها بكند و الا معمولاً در تعبديات همه همه نمى‏دانم است و بايد ما مردم را بفهانيم به نمى‏دانم در مقابل تعبديات تسليم در مقابل تعبديات نمى‏دانم اين را ما به جوانها مخصوصا جوانهاى دانشگاهى مخصوصا اينها اين چرا، چراهايى كه بعضى اوقات اوج مى‏گيرد اينها را بايد ما بفهمانيم و يك مطلب ديگر هم همين جا بگويم نمى‏دانم شماها با بهايى‏ها مباحثه داشته‏ايد يا نه امّا يكى از شاهكارهاشان كه به اسلام ضربه بزنند و اين جوانها را توى دهات اين مردم دهاتى را منحرف بكنند همين است شروع مى‏كنند چرا، چرا دو سه تا چرا، چرا در احكام هر كه باشد مى‏ماند چه برسد جوانها تضعيف مى‏كنند از همين راه اسلام را بعد از همين تضعيف كردن، تزريق مى‏كنند بهايى را ناگهان جوان بهايى در مى‏آيد. اين رسم شيطان است يك روايتى داريم كه اين را هم فخر رازى وقتى روايت را نقل مى‏كند مى‏گويد جهان اگر پشت به پشت هم بدهند نمى‏توانند جواب اين شيطان را بدهند شيطان وقتى رانده درگاه خدا شد پنج تا ايراد به خدا كرد و مثل همين چرا، چراها خدايا تو كه مى‏دانستى من اين جورى هستم چرا خلقم كردى؟ چرا گفتى سجده كن امثال اينها كه گفتنش هم خوب نيست بعد از آنكه پنج تا ايراد اين جورى كرد خداوند عالم يك جواب تعبدى بهش داد ولى جواب خيلى عالى پروردگار عالم به شيطان گفت من را حكيم ميدانى؟ گفت بله، گفت اگر حكيم مى‏دانى «لا يسئل عمّا يفعل و هم يسئلون» [1] فضولى موقوف اين ساكت ديگر جواب خوبى است «لا يسئل عمّا يفعل و هم يسئلون» كه بزرگان مى‏گويند براى كسانيكه در مسائل قضا و قدر، در مسئله جبر و تفويض نمى‏توانند بحث داشته باشند صلاح نيست بحث داشته باشند بهترين دليل‏ها، يك دليل لمى است، انّ نيست، لم است و آن اين است كه خدا عالم است يا نه؟ هست. خدا قادر است، خدا حكيم است يا نه؟ هست. خدا جواد هست يا نه؟ جواد است. پس هر چه در اين جهان واقع مى‏شود در اين جهان صد در صد مصلحت است، براى اينكه اگر مصلحت نباشد، يا خدا حكيم نيست، يا خدا جواد نيست، خلاف فرض است يا خدا عالم نيست، يا خدا قادر نيست، نمى‏تواند بغير از اين چيزى كه واقع شده اين را ايجاد بكند خدا كه قادر است، عليم است، حكيم است، جواد است پس هر چه در اين جهان من جمله براى ما هر چه واقع بشود صد در صد مصلحت تامّه ملزمه است. بزرگان‏مى گويند اين دليل لمى بالاترين ادله است راستى هم بالاترين ادله است، فقط هم همين علم
اجمالى است به علم اجمالى بالاترين دليل براى مسئله قضا و قدر، براى مسئله جبر و تفويض، براى مسئله اينكه ما بگوئيم مرحوم صدر المتألهين به قاعده نظام اَتَم يك بحث فوق العاده مفصلى دارد ديدم مترليتگ در يكى از كلماتش حرف صدرالمتألهين خيلى تفسير را در يك جمله آورده است راستى هم خيلى بالا است مى‏گويد اگر پشه‏اى در اين عالم يك بال بيشتر زند يا يك بال از ماشين خلقت كم كند عالم به اين چنينى مضمحل خواهد شد نظام اين قدر اَتَم است و اين نظام اگر يك پشه‏اى يك بال بيشتر زند يا كمتر زند كه اسمش را مى‏گذاريم نظان اَتَم اين وقف حكمت است وقف علم خدا، وقف جود خدا، وقتى كه اين جورها باشد ديگر انسان مى‏فهمد به علم اجمالى آنچه در اين عالم آنچه براى من است مصلحت تامّه ملزمه دارد در مسائل عقلى بايد با علم اجمالى آمد جلو براى مردم مثل همين مثالى كه زدم در مسئله تعبدى بايد امامت را درست كرد امام‏شناسى را وقتى ما امام‏شناسى را درست كرديم ديگر وسائل شيعه، بخواهيم رويش چرا، چرا بكنيم الحمدللّه‏ كه ما طلبه‏ها كه درس
مى‏خوانيم ده سال خارج مى‏خوانيم اين دنبال مدرك يابى است نه دنبال علت يابى هر كدام شماها در درسهاى خارج نرفتيد دنبال اينكه نماز آيات چى است چرا پنج تا ركوع دارد؟ نماز آيات چرا اصلاً در موقع ماه گرفتن يا خورشيد گرفتن واجب مى‏شود و دنبال اينها اصلاً نرفتيم اصلاً نبايد برويم دنبال اين رفتيم نماز آيات دو ركعت است به چه دليل؟ ده تا ركوع دارد به چه دليل؟ مى‏شود بلند خواند يا نه به چه دليل؟ به جماعت مى‏توان خواند يا نه به چه دليل؟ و بالاخره نماز آيات اين طرزش است، به چه دليل ما دنبال اينها هستيم مردم را بايد ياد بدهيم دنبال اينها و يك چيز ديگرى كه اين ديگر مال علمهاى اخلاق است و بايد اين را توجه بهش داشته باشيم اين است كه احكام اصلاً براى چى است بعضى از بزرگان گفتند كه احكام ولو تابع مصالح و مفاسد نفس نفس الامرى است اين هست امّا يك چيزى بالاتر از اين هست و آن اين است كه اسلام با احكامش مى‏خواهد عبد برساند، انسان را به مقام عبوديت بسازد لذا هرچه تعبدش بيشتر و عقل انسان راجع به علت يابى راستى لنگ باشد آن عبادت در اسلام افضل است و اين مخصوصا مرحوم آيت اللّه‏ كمپانى در اصول روى اين حرف خيلى مفصل صحبت مى‏كند مرحوم آخوند در كفايه مى‏فرمايند احكام فقيه احكام تعبديه اينها الطاف الى احكام عقليه آنجا مرحوم آقاى كمپانى خيلى مفصل در اين باره صحبت مى‏كنند كه ما به واسطه احكام فقهى روح تعبد پيدا كنيم روح عبوديت لذا اصلاً ايشان عبد را اين جور معنا مى‏كند عبد آنكه در مقابل خدا راستى تسليم صد در صد نه تسليم عقلى نه، نه تسليم زبانى نه تسليم دل باور كند آنچه هست بايد بيابد آنچه هست اين يابيدنى‏ها اين روح تعبد يعنى روح عبوديت و اينها به واسطه همين تعبديات پيدا مى‏شود از همين جهت هم عرض كردم مثل مرحوم آقا كمپانى استاد بزرگوار ما هم رويش پافشارى داشتند امّا مرحوم آقاى كمپانى خيلى مفصل كه آيا ما بايد روح تعبد را قوى كنيم و اگر روح تعبد ما قوى شد و راستى روح تعبد و رضا پيدا كرد نود درصد مسائل حل است ديگر تالى تلو معصوم مى‏شود ما توى منبرهايمان توى مجالسمان توى مساجدمان با مريدهامان بايد يك كارى بكنيم روح تعبد بدهيم به مردم يعنى در مقابل امام‏صادق عليه‏السلام تسليم در مقابل پيغمبر اكرم تسليم باور در مقابل احكام خدا در مقابل قرآن تسليم و الا اگر اين روح تعبد نباشد اين تسليم نباشد خيلى مصيبت درست مى‏شود اين روح تعبد الان نيست سبب شده كه الان اين روزنامه‏ها با كمال صراحت جسارت مى‏كنند به قرآن همه ما هم ساكت هستيم و ده تا چرا، چرا به سوره يوسف دارد بعدش هم يك مسخره راجع به خدا دارد حالا اگر به اين گفتند بالاى چشمت ابرو، داد و بيداد آنها غوغا سالارى بلند مى‏شود وقتى ريشه يابى كنيم مى‏بينيم روح تعبد نيست در همه امور علنا جسارت مى‏كنند به پيغمبر اكرم ماها هم ساكت هستيم علنا جسارت مى‏كند به امام صادق عليه‏السلام حالا جسارت كردن به نظام حضرت امام ولايت فقيه اينها ديگر در مقابل اين جسارتها مى‏شود ساده اينكه چيزى نيست از كجا پيدا مى‏شود وقتى مقاله‏اش را بخوانيم مى‏بينيم روح تعبد در اين يا در مرادش نيست در آن كسى كه چهار تا اصطلاح از خارج ياد گرفته و آمده توى ايران پخش مى‏كند الفباى فلسفه كه بلد نيست اين جوانهاى بى سواد بيچاره را گول مى‏زند به عنوان فلسفه حالا فلسفه‏اش چيست؟ جسارت به قرآن، جسارت به اسلام، جسارت به ائمه طاهرين و همه هم ساكت هستيم ريشه يابى كنيد اين بحث من را ببيند كه از كجا پيدا شده اين جسارتها كه الان هست هيچ وقت سابقه ندارد در زمان طاغوت اگر مى‏شد نه به اين اندازه در زمان طاغوت اگر مى‏شد روحانيت دادشان بلند مى‏شد تكفبرش مى‏كردند مى‏انداختنش دور از جامعه در زمان طاغوت هم زمان بنى صدر و بعد و بعد و بعد هيچ وقت از اين حرفها نبوده امّا الان اين دو ساله جسارت به تقدسها، به خدا، به پيغمبر و ائمه طاهرين، به قرآن، به حضرت امام، به ولايت فقيه، به مسجد، به محراب، به نماز آيات همين چند روزه توى اين روزنامه‏ها نماز آيات آن وقتها خوب بود كه مردم چيز سرشان نمى‏شد حالا كه ديگر جامعه مدنى است نماز آيات چى است آقا يك نفر نيست بگويد اين غلطها چى است مى‏كنى چى دارى مى‏نويسى؟ او مى‏گويد ما ساكت هستيم روز قيامت او جهنم مى‏رود ما هم جهنم مى‏رويم مسلم است كه جهنم مى‏رويم تفاوت نمى‏كند ديگر براى اينكه خطاب شد به حضرت شعيب، شعيب صد هزار قوم تو را هلاك مى‏كنم چهل هزار نفر از بدها شصت هزار نفر از خوبها خدايا چرا خوبها؟ گفت براى اينكه بدها بدى كردند و خوبها ساكت ماندند مسلم است اين ساكتها همه همه چه جورى جسارت به قرآن بشود ما ساكت بمانيم همه ساكت هستند از كجا سرچشمه مى‏گيرد روح تعبد در اين جمهورى اسلام از اين مردم گرفته شده روح تعبد و اين روح تعبد را كى بايد زنده كند ما طلبه‏ها ما روى منبرمان توى مسجدمان و تقاضا دارم از شما نگذاريد جوانها مردم البته نگذاريد با استدلال كه مردم راجع به رساله عمليه چرا، چرا پيدا كنند و الا رساله را سوزانديد اصلاً اين چرا، چراها آمده براى اينكه رساله را نابود بكند اين چرا، چراها آمد كه ديگر با كمال صراحت توى رساله بنويسد اين اسلام مال 1400 سال قبل است آن هم براى باديه نشينها براى شتر چرانها و براى جامعه مدنى كه اسلام معنا ندارد براى اين آمده و تو مجالس مى‏گويند تو روزنامه‏ها مى‏نويسند نمى‏خواستم دراين باره‏ها اين جورى صحبت بكنم حالا آمد جلو ولى مى‏خواستم يك قدرى در علل اين ماه گرفتگى، خورشيد گرفتگى كه از اسلام فهميده مى‏شود البته به عنوان حكمت يك قدرى صحبت كنم ديگر وقت ما گذشت بيشتر از اين مزاحم شما نشوم ولى من خيال مى‏كنم بحث خوبى جلو آمد تقاضا دارم از شما اين روح تعبد را در خودتان قوى بكنيد برسد به آنجا كه تسليم صد در صدر در مقابل اسلام و در روح مريدها هم خيلى عالى قوى بكنيد كى خدمت به دانشگاه كرديد؟ وقتى كه بتوانيد روح تعبد و تسليم را ببريد توى دانشگاه و الا اگر روح تعبد و تسليم نرود توى دانشگاه، دانشگاه از دانشگاه غربى بدتر خواهد شد يعنى كسروى‏ها را تحويل جامعه مى‏دهد نه خدمت گزارها و اين كار براى همه ما و مسئولين واجب است براى ما طلبه‏ها هم لازم و واجب است. خدايا توفيق پيدا كردن راه براى خودمان و توفيق ترويج راه براى ديگران به ما عنايت بگرداند.

وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد

 

 

 

[1]- سوره انبياء آيه 23.

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group