پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع درس:

شماره درس: 144

تاريخ درس: ۱۳۷۹/۵/۵

متن درس:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

بحث هفته گذشته در باب مراقبه بود قانون مراقبه كه به آن قانون محاسبه هم مى‏گويند كه اين قانون مراقبه، قانون محاسبه گفتم كه قانون خوبى است. براى اينكه حال توجه به ما بدهد خوب قانونى است و گفتم اين قانون مراقبه و محاسبه را بعضى مختصر، بعضى متوسط و بعضى مفصل فرمودند. به عبارت ديگر قانون مراقبه سه قسم است يا بگوئيم سه مرحله است يك مرتبه‏اش خيلى مفصل يك مرتبه‏اش خيلى مختصر كه ما مفصلش را با هم بحث مى‏كنيم تا به متوسط و مختصرش برسد آن را هم بايد يك بحثى روى آن كرد. مفصلش را گفتم كه اين است اولاً قبل از همه چيز توجه به اين كه در محضر خداست اگر بتواند اين توجه را دائمى‏اش كند ديگر به رتبه تالى تلو عصمت مى‏رسد و هفته گذشته گفتم اصلاً عصمت يعنى هيمن توجه. به قول شيخ انصارى معناى عصمت يعنى همين، به قول حضرت امام «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» عصمت را كه مى‏خواستند معنا كنند همين جور به اين توجه معنى كردند به مرتبه آخر توجه. و راستى اگر آن هدف از خلقت را كه دوام توجه باشد اين دوام توجه براى كسى پيدا شود معلوم است ديگر گناه نمى‏كند چنان چه به طور ناخود آگاه همه صفات رذيله ريشه‏كن مى‏شود به طور ناخودآگاه ديگر حسادت، تكبر، منيّت، غرور و امثال اينها نابود مى‏شود حالا اين توجه و لو فى جمله ضرورى است اين قانون مراقبه. متوجه باشيم در محضر خدائيم علماى علم اخلاق تا همين جا گفتند من هفته گذشته عرض كردم يك مقدار مخصوصا براى ما طلبه‏ها بيشتر، توجه به اين كه ما در محضر مقدس حضرت ولى عصر هستيم. و قوام من قيام من، قوام وجودى من به واسطه ايشان است و اين توجه‏ها خيلى كار مى‏كنند خيلى، مرحوم فشاركى «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» اين يكى از مراجع تقليد بوده است در اصفهان امّا روى منبر مى‏رفته است. خدا درجاتشان عاليست، عالى‏تر بكند. ايشان منبر هايشان را يك كتاب كردند به عنوان، عنوانُ الكلام و اين عنوان الكلام گرچه منبرهايش قديمى است امّا يك نكات خيلى خوبى در اين عنوان الكلام است و راستى يك نكات خوبى دارد از نكته‏هاى خوبش به يك تناسبى ايشان مى‏فرمايند كه قحط و قلا شد يك زن سيده‏اى آمد پيش همسايه‏اش و همسايه‏اش امكانات داشت تمكن داشت گفت كه بچه هايم در مضيقه هستند همسايه بى ادبى كرد گفت كه هر چه بخواهى بهت مى‏دهم به شرطى كه ناموست را به من بدهى مرحوم آقاى فشاركى مى‏گويند اين لرزيد رنگش زرد شد نتوانست حرف بزند و رفت. رفت و دفعه ديگر دو سه روز بعد آمد باز گفت و آن هم آن بى ادبى را باز تكرار كرد معلو مى‏شود اين خانم علاوه بر اين كه مقدس بوده است عفيف هم بوده است معلوم مى‏شود زرنگ هم بوده است دفعه سوم آمد و اظهار كرد و آن هم همان اظهار بى ادبى را كرد گفت حاضرم امّا شرطش اين است كه مرا به جائى ببرى كه هيچ كس نباشد اين ادم متمكن خيلى خوشحال شد گفت خوب معلوم است تو را به جائى مى‏برم كه احدى نباشد و بالاخره بردش در يك خانه‏اى و بردش در اتاق و در اتاق را هم بست ديد اين زن دارد مى‏لرزد گريه ميكند. گفت چرا گريه مى‏كنى گفت به شرطت وفا نكردى آخر بنا شد تو مرا جائى ببرى كه كه به غير از من و تو احدى نباشد گفت كه خوب احدى نيست گفت نه اينجا خدا هست. من و تو در محضر خدائيم و تو مى‏خواهى عمل منافى با عفت با من بكنى در محضر خدا معلوم است بعضى اوقات جملات يك جرقه مى‏شود اگر از دل هم بلند شود ديگر آن جرقه خيلى عالى مى‏شود و آن جرقه هست كه گاهى دل انسان را مثل انبار بنزين شعله ور مى‏كند اين جور شد و آتش شهوت را خاموش كرد آن زن هم به آن دعا كرد گفت خدا آتش دنيا و آخرت رابر تو خاموش كند همان طور كه آتش شهوت را از من خاموش كردى و رفت و بالاخره او گندم داد به او امكانات داد به او. حالا اين جمله مرحوم آقاى فشاركى راستى انسان در وقت گناه توجه داشته باشد خدا هست خيلى ديگر بى حيائى مى‏خواهد باز هم دروغ بگويد دروغ براى گول است خوب وقتى توجه كند كه ديگر خدا گول بخور نيست خدا توجه دارد كه اين حرفش مطابق با دلش نيست اين مرتبه اول است در قانون مراقبه و محاسبه است بعد اين توجه آن توجه هائى كه قبلاً گفتم توجه داشته باشد اين كه مسئله خودسازى. غير مسئله اين است كه انسان تقوا پيدا كند آن هم مشكل است كه انسان متقى بشود خيلى مشكل است روح خدا ترسى در عمق جانش باشد خيلى مشكل است امّا آنكه راستى در سر حد محال است انسان برسد به يك جائى كه ديگر خود را نبيند تا عملش ببيند نفسيتها، منيّت‏ها ريشه‏كن بشود توجه به اين كه اين كار مشكل است امّا توجه به اين كه اين كار اوجب واجبات است. اگر منيّت باشد نمى‏گذارد انسان بهشتى بشود نمى‏شود و از آن طرف هم به اين زودى‏ها ريشه‏كن نمى‏شود. اين صفات رذيله بعضى اوقات اين جورى است كه در حالات عادى كارى به انسان ندارد. امّا آنجا كه بايد شعله ور بشود در مواقع استثنائى در آن مواقع استثنائى يك وقت شعله ور بشود دين را مى‏برد. همان كه يك دفعه بهتان مى‏گفتم كه مرحوم آيت اللّه‏ العظمى گلپايگانى مى‏فرمودند كه هم مباحثه‏ام دم مرگ بود رفتم بالاى سرش، تا چشمش به من افتاد به من گفت آقا سيد محمدرضا اين خدا خيلى ظالم است گفتم چرا گفت براى اينكه من وتو باهم، هم مباحثه بوديم حالا تو چرا اين رياست و اين شهرت و من خانه نشين و هيچ كس مرا نشناسد و تو از مراجع بشوى. تواستثناها يعنى ممكن است در موارد عادى امكان نداشته باشد آتش زير خاكستر باشد امّا ناگهان در استثناها مى‏زند به آن بالا بالاها خدا خيلى ظالم است. نمى‏گويد هم مردم ظالم است خدا ظالم است توجه به اين كه صفات رذيله مثل فسق نيست گرچه اين هم مثل همان است خدا نكند كسى ملكه تقوا نداشته باشد آن هم پدر در مى‏آورد امّا آنكه ناگهان شعله ور ميشود دين را مى‏برد صفت رذيله است لذا از اوجب واجبات است كار كردن در اخلاق از اوجب واجبات است و متأسفانه هيچ كداممان كار نمى‏كنيم. كى وقتش را مى‏گذارد براى خودسازى اقلاً در بيست و چهار ساعت يك ساعت كى قانون مراقبه و محاسبه دارد من خيال نمى‏كنم در اين مجلس كسى باشد كه قانون مراقبه و محاسبه داشته باشد در حالى كه از اوجب واجبات است و اين اوجب واجبات را همه هم مى‏گويند يعنى من كسى را سراغ ندارم از علماى علم اخلاق از بزرگان كه نگويند از اوجب واجبات است اين توجه اول به اين ابعادى كه عرض كردم. نوبت اول مى‏رسد به عمل اينها چون كه خودشان نماز شب خوان بودند خودشان نماز اول وقت خوان بودند مى‏گويند بعد از نماز صبح بعد از تعقيباتش قبل از طلوع آفتاب يعنى آن وقت خاصى كه در روايات ما آمده وقت بهشت است بين طلوعين از اوقات بهشت است انصافا براى كسانى كه اين جور شمّ‏ها، اين جور چشمها را داشته باشند هم بوى بهشت مى‏شنوند هم وقت بهشت مى‏بينند مى‏گويند اين موقع، با نفس خود مشارطه كند. آن هم مى‏گويند كه با دل، نه با زبان، اين همان تلقين است كه روانشناسها پا فشارى روى اين تلقين دارند و راستى تلقين چيز خوبى است خيلى عالى است هم به تجربه اثبات شده است نفيا يا اثباتا چيز خوبى است هم روانشناسها خيلى روى آن حساب مى‏كنند و هم ديگران. در مثنوى اين آقا خيلى از مثال‏هاى تلقين آورده شده است كه يك تأثير به سزائى داشته است لذا اين تلقين چيز خوبى است. لذا علماى علم اخلاق مى‏گويند مشارطه كنيد يعنى بنا كند با نفسش حرف بزند با آن بعد جسمانى، به عبارت ديگر آن جنگ درون كه بعد روحانى با بعد جسمانى هميشه تو جنگ است هميشه جبهه است و بالاترين جبهه بالاترين ثوابها «مرحبا بقومٍ غزو الجهاد الاصغر و بقى عليهم الجهاد الاكبر» و آن جهاد اصغر گاهى است اين جهاداكبر هميشگى است هميشه آن بعد روحانى من با آن بعد جسمانى من هميشه در جنگ و من نمى‏دانم حالا برويم تا كجاها پيغمبر اكرم مى‏فرمايند من هم دارم زنجيرش كردم و راستى هم همين جورها است «انا بشر مثلكم يوحى الى»[1] حالا كارى به آنجا نداشته باشيم ما خود ما هميشه اين بعد جسمانى بعد روحانى در جنگند. آن وقت آن بعد روحانى با آن بعد جسمانى مشارطه كند نحوه مشارطه‏اش را گفتند امّا معمولاً خود انسان موارد، مواضع، زمان، مكان مى‏تواند چه جورى حرف بزند مثلاً اينها گفتند بگويد كه‏اى نفس امّاره اگر با من بيائى با من مدارا كنى بهشت مال ماست آسايش مال ماست رضايت خدا مال ماست و اگر نيائى مخالفت كنى و من زمين بخورم جهنم آن هم مال من نه، مال تو هم آرى «كلما نضجت جلودهم بد لنهم جلود اغيرها»[2] من بسوزم تو مى‏سوزى و غضب خدا مال ماست مال من تنها نيست مال تو هم هست اگر غضب خدا در دنيا عذاب استيصال بشود مال من مالِ توست اگر غضب خدا در قبر و برزخ و قيامت باشد مال من است مال تو است و بالاخره جهنم مال من، مال توست پس بنابراين بيا با من بساز بيا با هم بهشتى بشويم بيا با هم سعادتمند باشيم علماى علم اخلاق مى‏گويند كه التماس بهش بكنيد هى التماس، تو را به خدا قسم تو را به امام زمان كه قبولش ندارى قسم البته قبولش را ندارى را من مى‏گويم تو را به خدائى كه هميشه مخالف با او هستى قسم بيا با هم بسازيم بيا من به واسطه تو كه براق من هستى عروج بكنيم مى‏گويم التماس بهش بكنيد. اين مى‏شود مشارطه آن وقت اين مشارطه راعلماى علم اخلاق مى‏گويند اين كسى نيست كه به شرطش عمل بكنداين عهد شكن است «ان النفس لا مارة بالسوء الا ما رحم ربى» [3] لذا اين بايد مثل دشمن در جبهه مراقب اين باشد مراقب اين دشمن باشد مراقبه يعنى مواظبت و آنها مثال مى‏زنند مى‏گويند دو تا شريك كه يكى از شريك‏ها آدم خوبى است امّا شريكش آدم دزدى است چه جور مواظب اين شريكش است هميشه بايد مواظب نفس امّاره باشد هميشه. يك دفعه از دست انسا در مى‏رود و كار خودش را مى‏كند لذا مراقب بايد باشيم مراقبه حسابى نظير همان مثال من شايد بهتر از مثال آنها باشد نظير مراقبه در خط مقدم جبهه چه جور نظامى در خط مقدم جبهه مراقبت كامل دارد مواظبت كامل دارد از دشمن اين بايد در روز چنين باشد اين توجه توجه توجه ناگهان اين توجه مى‏شود دوام توجه اين را فراموش نكنيدها اين جمله استاد بزرگوار ما علامه طباطبائى دم مرگ كسى كه لا اله الاللّه‏ رسوخ كرده بود در عمق جان او احتياج نداشت كه بگويد لااله‏الاللّه‏ باز هم مى‏خواست ديگران را بسازد دم مرگ هى مى‏گفت توجه توجه توجه توجه و بعد از دنيا رفت خيلى عالى است توجه.آن وقت علماى اخلاق مى‏گويند كه بعضى اوقات اين از دست انسان در مى‏رود يعنى گناه ميكند يا آن صفت رذيله كار مى‏كند يك غرور يك منيّت يك تجاوز در مال مردم يك غيبت از دستش هم بعضى اوقات در مى‏رود و راستى هم اين جورى‏ها هست‏ها، اگر اين صفت رذيله ريشه‏كن نشده باشد نمى‏شود شبانه روز يك جا از دست انسان در نرود. حالا ولو اين كه من من بكند تو خانه عصبانى بشود. خيلى از اين عصبانيت هائى كه تو خونه مى‏شويم با مردم نمى‏شويم فرق آن اين است كه آنجا نفسيت داريم در ميان مردم نفسيت كمتر داريم پيش بزرگان اين جور عصبانى‏ها نمى‏شويم اين جور حرف‏ها نمى‏زنيم لذا از دست انسان در مى‏رود اين نفس امّاره خوب اگر شد چى عتاب. چرا چنين شد اين همان توبه است كه در روايات ما آمده كه اگر گناه آمد فورا توبه و اينجا علماى علم اخلاق مى‏گويند اين اگر مى‏تواند فورا غسل كند مثلاً نعوذ باللّه‏ اين يك دروغ گفت از نفسيت سرچشمه گرفت فورا برود غسل كند غسل توبه، دو ركعت نماز بخواند نماز توبه از مستحبات هم است هم غسل توبه از مستحبات است غسل وارده به عنوان قضا و اينها هم نمى‏خواهد به عنوان ورود هم نماز توبه داريم دو ركعت نماز بخواند نماز توبه بعد از نماز تضرع، زارى اولاً با خدا بعد عتاب سر نفس امّاره چرا چنين كردى مگر معاهده نكرديم كه با هم گناه نكنيم مگر مشارطه نبود چرا بى وفايى چرا اينقدر بدى مى‏كنى امّا بعد از عتاب مثل كسى كه تربيت كودك ميكند چطور عتاب مى‏كند ازش التماس مى‏كند ازش خواهش ميكند دو دفعه خواهش خواهش بيا نكن چنين با من بساز ساختن تو با من بر نفع توست فقط بر نفع من نيست چرا گناه شد اگر توبه نبود چى مى‏شد. اگر توبه را پروردگار عالم كه سر چشمه مى‏گيرد از رحمت خدا اين توبه نبود خوب همه جهنمى بودند و حالا توبه هست يك مقدار اين جور هست دو دفعه مراقبه، مراقبه، مراقبه، تا وقت خواب، وقت خواب توجه كنند كه اينجا قبرى است توجه به اين الان مى‏خواهم بروم توى قبر الان روز قيامت روز حساب و كتاب چه كاره هستم؟ امروز چه كردم اين «حاسبوا قبل ان تحاسبو» قدر متدينش اينجاست اين قدر متيقنش است شايد هم اطلاق گيرى بتوانيم بكنيد وبراى همه بگوئيد «حاسبوا قبل ان تحاسبوا، ليس منا من لا يحاسب نفسه كل يوم» مفصلش اين است كه گفتم مختصرش همين الان حساب دقيق از خودش بكند بگوييد كه صراف بينا است بينا، قبل از آنكه شب اول قبر من حساب فى الجمله از من بشود قبل از آنكه 50 هزار سال از نظر قرآن حساب و كتاب از من بشود من الان مى‏خواهم حساب خودم را بكنم ديگر از روز قيامت حساب نداشته باشم راستى هم اگر كسى حساب و كتابش را بكند ديگر انجا حساب و كتاب ندارد يك روايت شيرينى هست اين روايت شيرين براى شما شيرين است آمد خدمت امام صادق عليه‏السلام گفت يابن رسول اللّه‏ دو تا آيه در قرآن است نمى‏توانم جمعش بكنم يك آيه مى‏گويد روز قيامت «مقدارهُ الف سنه» يك آيه مى‏فرمايد «مقدارهُ خمسين الف سنه» آن مى‏گويد هزار سال آن يكى مى‏گويد 50 هزار سال امام صادق عليه‏السلام يك جواب شيرين دادند فرمودند 50 موقف دارد هر موقفى هزار سال اين وحشت كرد گفت يابن رسول اللّه‏ 50 هزار سال فرمود امّا براى مؤمن يك لحظه نمى‏دانم رياضى دان در مجلس هست يا نه فرضيه نسبيت انيشتن مى‏گويد اينجاها خوب پياده مى‏شود مى‏گويند امّا براى يك مؤمن يك لحظه ـ يك لحظه 50 هزار سال اگر راستى كسى قانون محاسبه داشته باشد هر روز ديگر روز قيامت مى‏شود برايش يك لحظه و گرنه مى‏شود 50 هزار سال. 50 هزار سال و اينجاست كه خوب معلوم است همه را ناراحت مى‏كند بايد ناراحت بشويد آن وقت حساب و كتاب خودش را بكند از اول اذان صبح تا حالا كه موقع خواب است درست بيايد جلو فورا سجده شكر كند خوشحال بشود با نشاط برود تو رختخواب و امّا اگر رفوزه بوده است گريه كند زارى كند تضرع كند توبه كند اگر هم نمره به اندازه آورده از 10 به بالا است باز هم خوب معلوم است مؤمن كه نبايد نمره‏اش كمرنگ باشد بايد التماس كند به خدا ديگر اينجا كارى به نفس ندارد با خدا تضرع و زارى خدايا من نمره كم آوردم خدايا تو بايد نمره كم را خيلى بپذير خدايا توفيق بدهى انشاءاللّه‏ فردا روز من بهتر از امروز باشد تا من مؤمن باشم مغبون نباشم ملعون نباشم براى اين كه در روايات اميرالمؤمنين سلام اللّه‏ در نهج البلاغه مى‏فرمايند اگر كسى دو روزش مثل هم مغبون است اگر كسى روز قبلش بهتر از روز بعدش بشود ملعون است پس مؤمن آن است كه رو به كمال است هر روز رو به ترقى است از خدا جدى بخواهد و با اين محاسبه برود به رختخواب خواب خوبى هم مى‏رود ميرود خواب براى نماز شب. ديگر آن خوابى كه بهترين خواب هاست ديگر آن خوابى كه بعضى اوقات مى‏رسد به خواب انبياء و چه الهاماتى در آن خواب چه وحى هائى در آن خواب ديگر آن خوابى كه براى نماز شب بيدارش مى‏كند يك جمله بگويم و اين جمله ديگر خاتمه بحث ما باشد ما در روايات مى‏خوانيم به تجربه هم اثبات شده است كه آدم‏هاى خوب نمى‏شود نماز شبشان از بين برود بيدارش مى‏كنند حالا هر چه خسته، هر چه رفته، هر چه جوان، بيدارش ميكنند يكى از علماى علم اخلاق اين مرد وارسته‏اى بود مرحوم حاج شيخ عباس قمى اين خيلى آدم وارسته‏اى بود بهش مى‏گفتند آقا شيخ عباس تهرانى واين صبحهاى جمعه مى‏آمد مدرسه حجتيه وآنجا قبل از ندبه، يك ندبه خيلى شيرينى بوداز همين مدرسين خوب الان از اين فضلاى خوبه الان قم يا افرادى كه متفرق شدند اينها اين را دعوت كرده بودند قبل ندبه به اخلاق مى‏گفت حالى داشت دلى داشت اين آقا مى‏گفت كه براى نماز شب من را بيدار ميكنند يك روز مى‏گويند آقا آقا پا شو، يك روز مى‏گويند آقا شيخ عباس پا شو، يك شب هم مى‏گويند عباس پا شو يك شب هم مى‏گويند اُ اُ، پا شو اقا شيخ عباس مى‏گفت من فكرش را كردم چه جورى است كه من گاهى آقا هستم گاهى آقا شيخ عباس هستم گاهى هم رسيدم به انجاى بى اعتنايى اُ اُ هستم يكى از رفقا از رفقاى از مدرسين خوب است الان، ايشان به من گفت كه آرام مى‏گفت كه يك چيز ديگر هم هست خودش اين مرتبه را هم داشته است مى‏گفت يك چيز ديگر هم هست و آن اين است كه الاغ را گاهى سُكش مى‏زنند پا بشود اين را سُكش مى‏زنند ديگر اُ، اُ هم بهش نمى‏گويند سُكش مى‏زنند مرحوم آقا شيخ عباس مى‏گفت من فكرى كردم كه چه جورى است مى‏ديدم اعمال روز من تأثير مى‏كند بر صدا زدن شب من، اگر من يك آدم خوبى بودم در روز، آقا بودم در عالم ملكوت، واگر يك آدم بى خودى بودم غافلى بودم آنها كه گناه نمى‏كردند آقا شيخ عباس خدا رحمتش كند آقا شيخ عباس تهرانى گناه نمى‏كرد عالى بود امّا گاهى غفلت دنيا خواب و خوراك، درد، مشكل‏ها ناتوانى در مشكل‏ها، عرض اندام بكنيم، مشكل‏ها را ببينيم مى‏گفتند اُ اُ. بودند بعضى اوقات هم راستى انسان در غفلت به اندازه‏اى است كه «اولئك كالانعام بل هم اضل» [4] همان سُك زدن به آن آقا بيدار كردن امّا اين را هم متوجه باشيد همين كه سُكش مى‏زنند دليل بر اين است كه خيلى عالى است كه بيدارش مى‏كند و الا من وشما را كه بيدار هم نمى‏كنند اصلاً سر و كارى به عالم وحدت نداريم منقمر بر اين عالم كثرت هستيم وقتى سر و كار با عالم وحدت نداشته باشيم معلوم است كه ديگر به كجا مى‏رسد. خدايا اين حرفها حرفهاى خوبى است تو را قسمت مى‏دهيم به آن كسانى كه عامل به اين حرفهـا بودنـد و هستنـد توفيـق عمل كردن به اين گونه حرفها به همه ما عنايت بفرما.

و صلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.

 

 

 

[1] ـ سوره كهف، آيه 110.

 


[2] ـ سوره نساء، آيه 56.

 


[3] ـ سوره يوسف، آيه 53.

 


[4] ـ سوره اعراف، آيه 179.

 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group