پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع درس:

شماره درس: 183

تاريخ درس: ۱۳۸۰/۱۰/۱۲

متن درس:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

در جلسه قبل عرض كردم كه كار ما طلبه‏ها كار بزرگى است و شخصيت اجتماعى ما از نظر دينى شخصيت بالائى است و به قول قرآن بهترين گفته‏ها، بهترين افراد، طلبه‏ها هستند «و من احسن قولاً ممن دعا الى اللّه‏ و عمل صالحا»[1] بهترين گفته‏ها بهترين افراد آن گفته‏اى است كه دعوت به خدا باشد دعوت به دين خدا باشد نگهدارى دين خدا باشد لذا قرآن، روايات، روى ما طلبه‏ها خيلى حساب كرده است حشام بن حكم وقتى وارد شد بر امام صادق يك جوانى بود كه در روايات آن هنوز ريش در نياورده بود امّا يك جوان با عرضه‏اى، پر كارى پر تلاشى بر دين، براى تشيع و صاحب برهان در برهان نقل مى‏كند اين كه جلسه پر بود از بزرگان، از رؤسا قريش، بنى هاشم امام صادق بلند شدند و حشام را پهلوى خودشان نشاندند اين پهلو نشاندن در ميان اعراب شايد حالا هم باشد خيلى احترام بود در روايت دارد اين گران تمام شد بر پيرمردها بر رؤسا بر بنى هاشم بر سادات گران تمام شد حالا نمى‏دانم اعتراض كردند يا نه امّا در روايات ظاهرا اعتراض نكردند امام صادق توجه كردند كه اينها مى‏گويند چرا امام صادق جوابشان را اين جور دادند «هذا ناصرنا باللسان» اين مبلغ است اين «ومن احسن قولا ممن دعاءلى اللّه‏» است بعد هم امام صادق تمسك كردند به آيه شريفه«يرفع اللّه‏ الذين آمنوا منكم والذين اوتو العلم درجات»[2] بعد امام صادق فرمودند كه قرآن ندارد «يرفع اللّه‏ الذى آمنوا منكم» و سادات ندارد «يرفع اللّه‏ الذين آمنوا منكم» و پيرمردها فرمودند «يرفع اللّه‏ الذين آمنوا. منكم والذين اوتو العلم درجات» آن هم نه يك درجه نه دو درجه بلكه درجات و نظير اين آيه نظير آن روايت در قرآن زياد است در روش و منش پيغمبر اكرم ائمه طاهرين زياد است و مخصوصا در روايات ما يك احترام خاصى اسلام براى طلبه‏ها قائل است و از نظر عمل هم انصافا از زمانيكه طلبه گى پيدا شده است تا الان يعنى از زمان امام باقر امام صادق خيلى كار كردند اين طلبه‏ها اين اهل علم تشيع وابسته به اينهاست و اگر اينها نبودند اگر ما طلبه‏ها نبوديم قطعا تشيع نبود اين اصحاب ائمه طاهرين خيلى زحمت كشيدند خيلى خون جگر خوردند زندان‏ها رفتند مصادره اموال شدند جان دادند بعدش هم زمان غيبت صغرى خيلى برايشان مشكل بود بعدش هم تا الان براى اهل علم خيلى مشكل بوده است خيلى مشكل برايشان جلو آمده است امّا بالاخره اين تشيع از نسلى به نسل ديگر تا الان به ما رسيده است و يكى از وظايف سنگين ما كه خيلى هم سنگين است اين است كه امانتى كه از نسل گذشته از اهل علم به ما رسيده منتقل كنيم به اهل علم به جوانهائى كه نسل آينده را تشكيل مى‏دهند حوزه‏هاى آينده را تشكيل مى‏دهند بنا براين همين طورى كه هفته گذشته مى‏گفتم ما از نظر شخصيت اجتماعى خيلى والا هستيم خيلى، اين علم دين اسلام روى آن خيلى پا فشارى دارد قرآن، روايات پيغمبر، اهل بيت عليهم‏السلام دو سه چيز مى‏خواهد يكى تقوا، يكى تهذيب نفس امّا از اينها مهم‏تر اعتقاد به كارمان و اين خيلى مهم است آدم معتقد به كارش باشد خيلى مهم است اين شايد از همان تقوا با آن همه مرتبه‏اش، تهذيب نفس با آن همه مرتبه‏اش براى ما طلبه ها مهم‏تر باشد اگر تقوا نباشد اين «و من احسن قولاً ممن دعا الى اللّه‏» اين نيست براى اين كه آيه مى‏فرمايد «و عمل صالحا» «و من احسن قولاً ممن دعا الى اللّه‏ و عمل صالحا» يا آيه شريفه كه امام صادق بهش تمسك مى‏كردند مى‏فرمايد «يرفع اللّه‏ الذين آمنوا منكم والذين اوتوا العلم درجات» تقوا، نه ديگر مشمول آن آيه شريفه است «مثل الذين حملوا التورية ثم لم يحملوها كمثل الحمار»[3] خيلى مثال بالائى است راستى كمر شكن است و من نمى‏دانم آيا اين يك فحش است يا يك واقعيت و من خيال مى‏كنم فحش نباشد يك واقعيت باشد اخبار است نه انشاء يعنى اگر چشم بصيرت باشد عالم بى عمل را بهش نگاه بكنند مى‏بينند كه يك الاغ است يك بار كتاب بارش است من خيال مى‏كنم آيه معنايش اين باشد ديگر حالا انشاء باشد خيلى تكان دهنده است اخبار هم باشد خيلى تكان دهنده است لذا اين تقوا بايد باشد چكش كارمان است نمى‏شود كه بى تقوا باشيم همين طور راجع به تهذيب نفس يك آخوند مكب على الدنيا رياست طلب، پول دوست و حسود، متكبر، مغرور اين هم به اندازه‏اى پرت شده كه قرآن مى‏فرمايد «فمثله كمثل الكلب» آنجا مى‏گفت «مثله كمثل الحمار» اينجا مى‏فرمايد «فمثله كمثل الكلب ان تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث» تو جامعه جا باز كند ضرر مى‏كند تو جامعه جا باز نكند آن بد جنسى خودش را مى‏كند كتاب، عليه اسلام مى‏نويسد حرفهاى نامربوط عليه اسلام مى‏گويد و اين هم همين طور من نمى‏دانم اين آيات شريفه فحش است يا اخبار يا انشاء «مثله كمثل الكلب» خدا فحش داده است انشائ كرده است مثل سگ است يا نه قرآن يك واقعيت را دارد مى‏گويد يعنى عالم مكب على الدنيا را اگر بهش نگاه كنند مى‏بينند سگ است سگ هار، خوب معلوم است اين دو چيز بايد براى ما طلبه‏ها باشد بايد متقى باشد مهذب باشيم البته خيلى هم مشكل است همين طورى كه ملا شدن خيلى مشكل است ما ملا نشوييم كه يك غوره شيرين و ترش هستيم خدا رحمت كند پدر من، با رها به من مى‏گفت كه فلانى ملا شو، حالا كه طلبه شدى ملا شو و الا غوره شيرين و ترش هستى بعد مى‏گفتند به من اگر غوره غوره باشد آب غوره مى‏گيرند خيلى نتيجه دارد نتايجى دارد اگر هم انگور باشد خيلى مفيد است امّا اين غوره شيرين و ترش است كه ثقل صدر مى‏آورد آدم را مى‏كشد به هيچ دردى نمى‏خورد نه آب غوره مى‏شود گرفت نه شيره مى‏شود خورد خيلى حرف خوبى است آدم ملا نشود خيلى ضرر دارد ديروز تو يك روزنامه‏اى ديدم يكى از همين بى ملائى‏ها خدا نكند به قول حضرت امام مى‏فرمود خدا نكند يك عمامه به سر ملا نباشد و يك وجهه اجتماعى پيدا كند يا ملا باشد وجهه اجتماعى پيدا كند متقى نباشد ديدم يك آقا صحبت كرده است اين كه آيا دين براى انسان يا انسان براى دين بعد گفته است اگر كسى بگويد كه انسان براى دين يك جهنمى براى همه درست مى‏كند دين مثل هنر است دين مثل علم است دين براى انسان يك وقت مى‏رسد به اين جاها كه اين قدر خرفتى امام حسين عليه‏السلام خيلى عزيز است پيش خدا امّا حاضر است فداى دين بشود «ان كان دين جدى نه مستقيم الا بقتلى فياسيوف خدينى» همه چيز فداى دين اين همه كشته 84 جنگ پيغمبر براى دين. هشت سال جنگ ما كرديم براى چى رئيسمان مرتب مى‏گفت كه براى دين ما انقلاب كرديم براى اسلام. انقلاب نكرديم براى چهار تا افراد رذلى بيايند بر ما حكومت مى‏كنند اين بازيها را در مى‏آورند يا اين كه دنياى ما آباد بشود. براى دين اگر آدم ملا نباشد همين حرفها چند روز قبل با يكى از همين‏ها با كمال شهامت، صراحت كه خود من شنيدم مى‏گفت كه اميرالمومنين عليه‏السلام حكومت نداشت الا آن پنج ساله آخر براى اين كه حكومت را مردم بايد بهش بدهند مردم بهش ندادند بنابراين حاكم نبود اميرالمومنين نبود اميرالمومنين آن پنج سال آخر بود اصلاً همه اين داد و فريادها روى همين است كه سقيفه بنى ساعده مى‏گويد كه على اميرالمومنين نيست ما ابى بكر را اميرالمومنين كرديم و ما مى‏گوئيم نه ، خدا على را اميرالمومنين كرده است تا روز قيامت هم اميرالمومنين است «من كنت مولاه فهذا على مولاه» پيغمبر از طرف خدا، مردم كى هستند كه بخواهند على را اميرالمومنين كنند وقتى بى سواد شديم ديگر از اين حرفها زياد است و حالا يك آدم نميدانم جوجه فكلى اين حرفها را بزند آدم چيزيش نمى‏شود براى اينكه آن نمى‏فهمد اصلاً وارد نيست. اصلاً چه صيغه‏اى است نميدانم امّا يك دفعه خود ما عمامه به سرها خوب خيلى سخت است شنيدن آن شنيدن آن خيلى مشكل است حالا نتيجه مى‏گيرم از كجا سرچشمه مى‏گيرد خدا نكند يكى از ما وجهه اجتماعى پيدا كنيم سواد نداشته باشيم لذا بايد ملا باشيم ملا، و بايد درس بخوانيم ملا شدن هم مشكل است خيلى مشكل است ملا شدن مشكل متقى شدن از آن مشكل‏تر امّا ما بايد متقى باشيم اگر زبان ما ول باشد همين‏ها را مى‏گوئيم اگر چشم ما گوش ما غرائز ما ول باشد كليد نداشته باشد همين مفاسدى كه جلو آمده است مى‏آيد بايد متقى باشيم بايد ملكه تقوا مارا كنترل بكند حسابى كنترل بشويم اين مشكل‏تر از آن ملا شدن است راستى ملا شدن خيلى مشكل است من هيچ فراموش نمى‏كنم بعضى اوقات حضرت امام به من مى‏گفتند كه ملا شدن مشكل است در يك بحثى مى‏گفتند من هشت ساعت روى اين بحث مطالعه كردم امّا متقى شدن از اين مشكل‏تر است ديگر بخواهيم مهذب هم بشويم به قول مرحوم محقق همدانى آخوند ملا حسين على مثل اينكه با دست بخواهيم چاه بكنيم با ناخن بخواهيم چاه بكنيم امّا نمى‏شود كه ما متقى نباشيم ما اگر پول دوست شديم ناگهان به جاهاى بدى مى‏رسيم بد، براى خاطر پول منكر امامت مى‏شويم براى رياست منكر امامت مى‏شويم شما خيال نكنيد كه حالا ابو حمزه بطائنى على بن حمزه بطائنى براى يازده هزار دينار كه پيشش بود حضرت موسى بن جعفر عليه‏السلام از دنيا رفت منكر امامت حضرت رضا عليه‏السلام شد در حالى كه حضرت موسى بن جعفر عليه‏السلاماصلاً روايات ما بيش از ده هزار روايت داريم راحع به ائمه طاهرين عليهم‏السلام يك روايت و دو روايت و صد روايت كه نيست من يك وقت بررسى مى‏كردم ديدم بيش از شش هزار روايت از سنى و شيعه راجع به ائمه طاهرين داريم بچه بازى كه نيست دين شيعه دين فولادى است دين سنى كه نيست كه بخواهد با قياس استحسان و چهار تا تو سقيفه بنى ساعده جمع بشودند و عمر و ابى بكر درست بكنند اينها نيست فولاد است از هر فولادى پايه‏ها محكم‏تر است على بن حمزه بطائنى اينها را نمى‏داند چرا. امّا خدا نكند آدم پول دوست بشود ان وقت حالا منكر امامت موسى بن جعفر. منكر حضرت رضا. حالا هم مى‏رسد به اينجا مى‏گويد كه اميرالمومنين امام نبود كى امام شد وقتى مردم جمع شدند باهاش بيعت كردند. خدا نكند انسان رياست طلب بشود رياست او را گول بزند مغرور بشود به قول حضرت امام مى‏گويد چشمش را هم بگذارد و دهانش را باز كند هر چه بيايد مى‏گويد حالا ايشان گفتند چشمش را هم مى‏گذارد و دهانش را باز مى‏كند ما مى‏گوئيم عقلش را زير پا مى‏گذارد و دهانش را باز مى‏كند و هر چه مى‏خواهد مى‏گويد بايد ملا بشود بايد متقى بشود بايد مهذب بشود والا مى‏رسد به اينجا كه الان مى‏خواهيم بهتون بگوييم اين است كه علاوه بر اينها شايد مهمتر از اينها اين است كه بايد عقيده به خودمان داشته باشيم و اين از بين رفته است در نهج البلاغه مولا اميرالمومنين مى‏فرمايد «كفى بالمرء جهلاً ان لا يعرف قدره» چه روايت خوبى است راستى يعنى گفته‏هاى اميرالمومنين عليه‏السلام راستى مثل اميرالمومنين است اصلاً اين روايت را اين كلمات را تشبيه به دُرّ كردن خيلى غلط است يك كسى امد خدمت امام صادق عليه‏السلام امام صادق يك روايت برايش خواندند اين قدر ما است يك روايت برايش خواندند اين خيلى نشاط پيدا كرد گفت يابن رسول اللّه هذه در امام صادق تبسم كردند يعنى بهش خنديدند فرمودند «هل الدر الا الحجر» چه طور تو كلام من را به در تشبيه مى‏كنى خوب يك در يك تكه سنگ است الا اين كه آن يك سنگ معدنى است سنگ كم ياب است قيمت پيدا كرده است «هل الدر الا الحجر» كلمات من را كه نمى‏شود تشبيه به در كرد اين كار ما را اين روش ما را تبليغ ما را كه نمى‏شود تشبيه به در كرد تشبيه به دنيا كرد اين جمله اميرالمومنين راستى بگوئيم كه همين مقدار از على عليه‏السلام است و الا بگوئيم در است معلوم است جسارت است «كفى بالمرء ان لا يعرف قدره» بس است بهش بگوئيم جاهل ولو مجتهد باشد اين كه قدر خودش را نداند و ما انصافا قدر خودمان را نمى‏دانيم از همين جهت هم مثل يك كودكى كه در گرانبها از تو خانه شان برداشته آمده بيرون گلوبند مادرش را آورده بيرون مى‏فروشد به يك خرما مى‏فروشد به يك آجيل خوب نمى‏داند ديگر خيال مى‏كند كار خوبى هم كرده است تازه خيال مى‏كند سود خوبى هم شده جلسه كه مقدس است خيلى مقدس است اينها قدر خودتان بدانيد خيلى كم است، خيلى كم است يك كسى از كارش راضى باشد صد در صد از كارش صبح به صبح تسبيح را در دست بگيرد صد مرتبه بگويد الحمدللّه‏ رب العالمين طلبه هستم تا حالا گقتيد الحمدللّه‏ رب العالمين طلبه شدم خيلى كم است خيلى كم است در حالى كه خوب حالا هر كاره بوديم هر كارى بوديم آيا طلبه گى بهتر است يا آن. ولى معمولاً ما قدر خودمان را نمى‏دانيم معمولاً ماشخصيت اجتماعى دينمان را نمى‏دانيم لذا مشكل‏ها ما را زمين مى‏زند غر غر و نق نق و غيبتها و تهمتها و بد بينى‏ها از همين جا سرچشمه مى‏گيرد. از كارمان ناراضى باشيم ديگر العياذ باللّه‏ كارمان را بفروشيم به يك پولى به يك حرفى به يك چيزى رياستى همان است كه در گرانبها را به يك خرما مى‏فروشد و اين رضايت از كارمان، خوشحالى از كارمان الحمدللّه‏ طلبه هستم الحمدللّه‏ مى‏توانم منبر بروم الحمدللّه‏ مى‏توانم براى مردم حرف بزنم الحمدللّه‏ اين شخصيت اجتماعى مى‏توانم مردم را به يك جائى برسانم الحمدللّه‏ رب العالمين بالاترين ثوابها مال من است اين «من احياها فكانما احى الناس جميعا» اين خيلى مقام است‏ها امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد طلبه. اگر ما بتوانيم يك دختر منحرف را بد حجاب را فكلى را يك دختر حسابى اش كنيم چادرى اش بكنيم يك پسر بى نماز را نمازى‏اش بكنيم يك كسى كه بد بين است به دين بد بين است به روحانيت را با علممان او را بسازيم اين ثوابش اين نيست كه يكى را زنده كنيم يك ميليون زنده كنيم «من احياها فكانما احى الناس جميعا» اين قدر ما است حالا كدامتان اين جور قد رخودتان را مى‏دانيد بعضى ديگر ماها بگوئيم بعض كم است امّا آن منبرمان را اين قدر كه روى پولش حساب بكنيم روى تبليغ دينش حساب نمى‏كنيم و اين خيلى نقص است نقص خيلى بالا است انصافا از همين جهت هم به واسطه يك مشكل از ميدان در مى‏رويم و الا اگر قد رخودمان را بدانيم چرا از ميدان بايد در برويم چرا مشكل بايد ما را زمين بزند ما در زمان طلبه‏گى‏مان همه‏مان خيلى مشكل داشتيم خيلى. خدا درجاتشان عالى است عالى‏تر بكند مرحوم آقاى زنجانى آية اللّه‏ خيلى بالا بود از نظر علم و عمل در حالى كه از مراجع نبود امّا از مراجع واقعى بود از نظر علم و عمل همه ايشان را قبول داشتند به علم تقوا ايشان اجاره نشين بود اول بعد يك خانه‏اى پيدا كردند يعنى پيدا كردند برايشان خريدند مى‏گفتند صاحب منزل به من مى‏گفت اين آفتابه را پر نكن مستراح ببر هم حوض را خالى مى‏كنى هم مستراح را پر مى‏كنى ما اين جورى زندگى كرديم همه مان. يكى دو تا نه همه مان. امّا مشكل ما را زمين نمى‏زد درسمان، بحثمان، مباحثه مان، نشاطمان، محبت خانوادگى مان همش عالى بود عالى. و همين مرحوم آقاى زنجانى من بارها مى‏ديدم بارها در آخر عمر كه ديگر مثلاً از مراجع شده بودند پولدار شده بودند تركها بهشان اهميت مى‏دادند خيلى من خودم بارها مى‏يدم كه ايشان چون كه يك مقدارى ديرتر نماز مى‏خواندند تو حرم مطهر اول آقاى نجفى مى‏خواندند بعد آقاى گلپايگانى بعد ايشان لذا قدرى ديرتر مى‏خواندند ايشان همان اول اذان صبح مى‏آمد حمام و خودشان كيسه خودشان را مى‏كشيدند خودشان ليف خودشان را مى‏زد بعد هم مثل يك آدم معمولى مى‏آمد همان لنگ‏ها را مى‏گرفت به خودشان و از حمام مى‏آمدند بيرون و مى‏رقتند توى حرم هزار نفر بيشتر به ايشان اقتدا مى‏كردند هزار نفر طلبه چه برسد غير طلبه و ما اين جورها بوديم ديگر يعنى پول يك دلاك را نداشتيم بارها يك حمامى پيدا مى‏كرديم آشنا باشد نسيه بده محتلم مى‏شد پول نداشت نمى‏توانست برود خوب يك حمامى را رو كند كه نسيه بهش بده و امثال اينها، امثال اينها زياد بود مقام معظم رهبرى خيلى وضعش بد بود خيلى ايشان به من مى‏گفتند دو روز هيچ چيز گيرم نيامد و ديدم چه كار بكنم دلم هم نمى‏خواست به كسى رو بزنم و ديگر بعد از دو روز آمدم به هم حجره گفتم كه گفتش هيچى. لذا رفتم پائين يكى از رفقاى تهرانى رسيد و بهش گفتم كه پول ندارى قرض بدهى خوب آن قدرى پول در آوردو پول داد به من با اين رفيقمان رفتيم تو على نقلى يك ديزى خوب خورديم خيلى مزه كرد بابايش هم همين طور بود مقام معظم رهبرى را در حاليكه پدر ايشان از علماى بزرگ مشهد بود مى‏گفتند مهمان داشتيم يك خورشتى بود يك برنجى در وسط خورش كم آمد پدر من به من گفت آقا سيد على پاشو برو خورش بياور رفتم مادر گفت نيست خورش نداريم همين بود كه آورد آن هى داد مى‏زد گفت خورش را بياور من هم نمى‏توانستم بروم و آن آقاى بالائى نمى‏دانم مشهدشان خودش هم همين طور ما بقيمان همين طور خيلى زندگى برايمان سخت بود خيلى آقاى مشكينى مى‏گفتند من بعضى اوقات دو سه روز گرسنه مى‏ماندم لذا اين آقاى ميانجى هم اين آيات بزرگ راستى مثل آقاى مشكينى حالا يك افتخار است براى حوزه يا مرحوم آية اللّه‏ ميانجى كه تازه از دنيا رفته‏اند يكى از افتخارهاى بزرگ بودند مى‏گفتند كه دو سه روز چيزى گيرم نمى‏آمد لذا يك تركى بود نسيه مى‏داد يك قدرى خرما گرفتم گاهى يك دانه خرما مى‏انداختم تو دهنم براى اينكه سدر مقى بشود اين جورى منبر هم آن وقت‏ها نبود آن وقت هم كه منبر پيدا مى‏شد آن هم خيلى سخت بود خيلى سخت بود آقاى رفسنجانى يك وقت آمده بودند صحبت بكنند در قم مى‏گفت كه ما اين ده به آن ده راهمان نمى‏دادند به آن ده راهمان نمى‏دادند و مى‏گفتيم روضه خوانى مى‏گفتند نمى‏خواهيم اگر مى‏خواستيم نرويم گير بوديم مى‏خواستيم برويم اين جورى بوديم همه مان اين جورى امّا، خوب ملا حسابى از آن ملاهاى خوب خوب. اين ذخايرى كه الان در قم است اينها از همين جا پيدا شده است همه‏اش بر مى‏گردد به اين كه اعتقاد به كارش اعتقاد به روش و منشش هر مشكلى را آسان مى‏كند و اين كه ملاكم هست يا درس و بحث شكسته بسته است و اين كه حال مطالعه نيست يا اين كه همه چيز مقدم بر درس است از اين جا سر چشمه مى‏گيرد كه اعتقاد به كارمان «هذا ناصرنا باللسان» امام صادق عليه‏السلام فراموش شده است و من تقاضا دارم ازتان اولاً ملا بشويد بايد درس خواند آقا بعضى اوقات اين منبرى‏ها يك چيزهائى روى منبر مى‏گويند آدم مات مى‏شود چه جور يك بچه شيعه مى‏تواند اين غلط‏ها را بكند مى‏گويد ديگر از آن طرفش ديروز يكى آمده بود پيش من و مى‏گفت كه يك امام جماعت تو اصفهان است اين امام جماعت گفته خدا لعنت كند كسى كه مى‏گويد وحدت بين شيعه و سنى بايد اختلاف بين شيعه و سنى باشد گفتم اين امام صادق را لعن كرده است العاذ باللّه‏ براى اينكه امام صادق عليه‏السلام روايات فراوان هست همين وسائل نقل كرده است مى‏فرمود برويد نماز سنى‏ها براى وحدت براى اينكه پشت سر سنى‏ها نماز خواندن ثوابش مثل نماز خواندن پشت سر پيغمبر است وقتى آدم بى سواد شد ديگر اين كارها را مى‏كند ان وقت مى‏خواهد دهن كجى كند به انقلاب، به حضرت امام لعن مى‏كند. آن هم روى منبر در ميان مردم. خدا لعنت كند آن كسى كه مى‏گويد وحدت خدا لعنت كند نفهميدگى ما را، خدا لعنت كند بيچارگى ما را، خدا لعنت كند اين كه به نام ولايت ما چه ضررهائى به ولايت به اسلام مى‏زنيم وقتى آدم ملا نباشد وقتى زبانش ول باشد همين‏ها ازش در مى‏آيد وقتى اعتقاد به طلبه گى نباشد همين چيزها ازش در مى‏آيد اين بحث ناقص است اجازه بدهيد در موردش حرف بزنم. خدايا به امام صادق عليه‏السلام و آن مقام شامخش و آن رئيس حوزه‏ها آن رئيس تشيع خدايا حال توجه حال اعتقاد به كارمان حال توجه به اين كه اسلام وابسته به ما است به ما، به جوانهاى ما مخصوصا به جوانهاى طلبه ما عنايت بفرما.

و صلّى اللّه‏ على محمد و آل محمد.

 

 

[1] ـ سوره فصلت، آيه 33.

 


[2] ـ سوره مجادله، آيه 11.

 


[3] ـ سوره جمعه، آيه 5.

 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group