پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع درس:

شماره درس: 169

تاريخ درس: ۱۳۸۰/۴/۱۳

متن درس:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح‏لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يقفهوا قولى.

بحث جلسه قبل رسيد به قساوت دل و همين طور كه اگر مواظبت از اين دل بشود جاى خدا مى‏شود جاى نور خدا مى‏شود جاى الهامات غيبى مى‏شود جاى درك قيوميت حق مى‏شود و بالاخره عرش الرحمن مى‏شود همين طور اگر قساوت پيدا بكند ديگر تمام امتيازها كه گفتيم از آن گرفته مى‏شود كه مى‏شود مصيبتى بالاتر از اين نمى‏شود پيدا كرد يك روايتى علامه مجلسى رضوان‏اللّه‏تعالى‏عليه نقل مى‏كنند براى قساوت قلب اما آن مرتبه نازله‏اش نه مرتبه بالايش و آن روايت اين است كه حضرت موسى مناجات مى‏رفتند يكبى‏حيايى يك پُر ويى گفت سلام منرا به خدا برسان و بهش بگو من چقدر مخالفت كنم اما تو كيفر نكنى تو عذاب نكنى من كه خيلى گناه مى‏كنم تو چرا عذابم نمى‏كنى حضرت موسى بعد از اينكه مناجاتشان تمام شد مى‏خواستند برگردند خطاب شد چرا پيغام بنده‏ام را نمى‏دهى گفت خدايا خجالت مى‏كشم خودت مى‏دانى چه گفت خطاب شد بهش بگو بالاترين بلاها را بهت دادم اينجا مراد است توجه ندارى خطاب شد كه آيا تو از مناجات با من لذت مى‏برى و همين كه از مناجات با من لذّت نمى‏برى اين بالاترين بلا است توجه ندارى و راستى هم اين است انسان خواب مقدم باشد برايش بر نماز شب انسان در مدت عمرش هنوز دو ركعت نماز با حضور قلب نخوانده باشد همه شماها كه اينجا نشستيد مِن جمله خودم چنين است دو ركعت نماز اول تا آخر خود را در محضر خدا بيابيم نخوانديم تا حالا ما از خواندن قرآن راستى لذت مى‏بريم يك بزرگى شما را دعوت بكند با چه ورعى خوابت نمى‏برد فردا مى‏خواهم بروم پيش ايشان و اين جلسه اگر بيست دقيقه باشد يك ساعت طول بكشد هر چه بنشينى مى‏گويى بنا بود بيست دقيقه باشد يك ساعت طول كشيد من نگفتم ايشان گفتند، هى مى‏گويد كه چه كسى را ملاقات كرد يك بنده خدا را چون مقام عبوديت داشته شما دوستش داشتيد قرآن يعنى كلام خدا اين هم يعنى كلام نازل خدا دارد با زبان ما با ما حرف مى‏زند ديگر حالش را نداريم قرآن بخوانيم توى ماه رمضان به زور براى اينكه ماه رمضان است يك جزء قرآن بخوانيم دعا راز و نياز با خدا اين دعاى كميل از امتيازهاى اميرالمؤمنين(ع) است يك افتخار است براى شيعه بقول حضرت امام اين مدلول‏ها دليل بر اينكه كميل‏ها، عرفه‏ها اينها مال امام حسين و اميرالمؤمنين است كى مى‏تواند دعاى عرفه بگويد كى مى‏تواند دعاى كميل، زيارت جامعه بگويد با اين همه مضمون، دعا كلام ساعد است يعنى من دارم با خدا حرف مى‏زنم خدا هم توجه دارد اما توى وسط دعا كميل خسته مى‏شويم مى‏گرديم توى مفاتيح دعا هم اگر بخواهيم بخوانيم براى خاطر كلام ساعد نمى‏خوانيم مى‏خوانيم براى اينكه خدا به دنيامان برسد مى‏گرديم توى مفاتيح يك دعايى كه مختصر باشد او را پيدا كنيم همه اينها از كجا سرچشمه مى‏گيرد از اينكه از رابطه با خدا لذت نمى‏بريم و در اين روايت مى‏گويد كه بالاترين بلا هم همين است كه انسان از رابطه با خدا از كلام ساعدش از كلام نازلش از آن معاشقه و مكالمه يعنى نماز نتواند لذت ببرد و تازه اين اول مرتبه قساوت است يعنى وقت دل قصى شد اول مرتبه‏اش اين است كه ما ديگر با رابطه با خدا سروكار نداريم الا به اندازه وجوب رفع تكليف و اگر سروكار هم داشته باشيم خسته مى‏شوى و راستى خيلى مصيبت است پيدا بشود يك طلبه كه در ماه يك ختم قرآن نخواند اين ديگر نمى‏شود گفت طلبه و از اين بطله‏ها مثل من زياد است يعنى چه طور مى‏شود يك طلبه در روز يك جزء قرآن نخواند در ماه يك ختم قرآن نخواند در حالى كه نيم ساعت كه بيشتر طول نمى‏كشد بايد ريشه‏يابى كنيم از كجا سرچشمه مى‏گيرد معمولاً نمازهايمان حالا ما از حضور قلبش گذشتيم معمولاً نمازها بى‏ادبى است نه تعقيب دارد نه مستحبات دارد بدبختى اينكه مردم اينرا يك امتياز مى‏دانند هر كدام شما نمازتان زودتر نمام بشود مستحبات نداشته باشد در ميان مردم محبوب‏تر هستيد نمازتان شلوغ‏تر است و خود ما حالا كارى به مردم نداريم خود طلبه‏ها حضور قلب نيست تعقيب نيست مستحبات توى نماز نيست و بقول يك اهل دلى آن نمازى كه درش مستحبات نباشد مثل غذاى است كه نمك نداشته باشد خوب غذا است آدم را سير مى‏كند اما درد ناعلاجى مى‏خورد از كجا سرچشمه مى‏گيرد يعنى اين ننگ‏ها اين عيب‏ها بقول پروردگار عالم اين بلاه از قساوت تازه اين مرتبه اول قساوت است «انه ليغان على قلبى فااقول استغفرالله سبعين مره»كه بعد درباره‏اش صحبت مى‏كنم اين سروكار داشتن با ماديات سروكار داشتن با مالا يُعنى‏ها سروكار داشتن با مردم اين زنگار دل براى انسان پيدا مى‏شود اما آنكه الان مى‏خواهم عرض بكنم ما از نظر عرفان اسلامى از نظر اين روايتى كه خواندم از نظر يك واقعيت كه فطرت همه‏مان مى‏تواند درك بكند اگر كسى از كلام خدا از دعا و راز و نياز با خدا از نماز مخصوصا نماز توى دل شب از خلوت با خدا اين لذت نبرد اين معلوم است كه مريض است مرض هم خيلى سخت است اما خود توجه ندارد و همه اين مرض را داريم براى اينكه در صدد رفش نبوديم و بالاترين امراض هم هست مرتبه دوم از قساوت كه خيلى بدتر از اين است البته اينرا هم در بر دارد مقوله به تشكيك است اين مرتبه دوم مرتبه اول را در بر دارد مثل نور مى‏بيند نور صد شمعى پنجاه شمعى را در بر دارد اما معلوم است اين مرتبه دوم خيلى برتر از اين مرتبه اول است و آن است كه انسان سنگ دل مى‏شود تنگ نظر مى‏شود تنگ نظر براى چى براى دنيا نه در آنجا ممكن است خيلى گشاد باز باشد براى قبول حق براى زير بار رفتن واقعيت‏ها و قرآن مى‏فرمايد اين مرتبه دومش است «ثمَّ قست قلوبكم من بعد ذلك فهىَ كالحجارة او اشدَّ و قسوةً انَّ من الحجارة من لما يتفجَّروا منه النهار و انَّ منها لما يَشَّقَّقُ فيخرج منه الماء و انَّ منها لما يهبط من خشيه‏الله»(بقره74) بعضى اوقات دل از سنگ سخت‏تر است براى اينكه از سنگ نفعى بعضى اوقات بار بر آن است شكافته مى‏شود نهر از او جارى مى‏شود شكافته مى‏شود لااقل چشمه از او جارى مى‏شود بعضى از سنگ‏ها خشيه‏الله آنها را ذره، ذره مى‏كند اينرا ديگر نمى‏فهميم يعنى چه اما دل مى‏رسد به آنجا خشيه كه نيست كه آنرا آب بكند براى مردم هم نفعى ندارد، ندارد و بالاخره سنگ دل است كه خود اين مراتب دارد بعضى اوقات مرتبه‏اش مى‏رسد به آنجا كه در ذيل اين ايه و امثال اين ايات مى‏گويد كه بنى اسرائيل بيش از صد نفر پيغمبر را كشتند پيغمبرهاى تبليغى و صبحى رفتند سر كارشان مثل اينكه اصلاً چيزى واقع نشده است اين ظاهرا اين پيامبرهاى بنى اسرائيل كه روايت مى‏گويد كه ماها افضل هستيم «علما امتى افضل من انبياء بنى اسرائيل» اينها انبياء تبليغى بودند دين حضرت موسى را تبليغ مى‏كردند و مثل ما طلبه‏ها الا اينكه ما طلبه‏ها بايد درس بخوانيم تا ملا بشويم بتوانيم تبليغ بكنيم آنها با الهامشان با علم لدنى علم ما را داشتند و كار ما را مى‏كردند اين ظاهرا يك شب يك مدرسه را قتل عام كردند و صبحى رفتند دنبال كارشان مثل اينكه چيزى واقع نشده است انسان سنگ دل مى‏شود به اندازه‏ايكه ديگر خودخور مى‏شود صد در صد خودمحور مى‏شود صد در صد خودخواه مى‏شود صد در صد در حاليكه اگر دل داشته باشد ديگر خودخواهى خود محورى ديگر خودپسندى اينها نيست به عكس است ديگه ديگر گرا است ديگر محور است ديگر خواه است نمى‏دانم تا چه اندازه درست است اما بعضى ادعا كردند كه ما حاضر هستيم تمام غمهاى عالم مال ما باشد و مردم همه شاد باشند و راستى هستند ادعا نيست راستى هستند ادعا مى‏كنند من دلم مى‏خواهد كه تمام حساب و كتابها روز قيامت مال من باشد مردم راحت باشند من مى‏خواهم تمام مردم بهشتى بشوند به جاى آنها من جهنمى بشوم حالا اينها خيلى اشبح به ادعا است اما آنكه هست آنكه بايد باشد آنكه به نحو تواتر روايت رويش داريم اينكه ما بايد همين طور كه بفكر زن و بچه‏مان هستيم به فكر مردم هم باشيم به همان اندازه كه به فكر آبرويمان هستيم به فكر آبروى مردم باشيم به همان اندازه كه به فكر خوشى خودمان هستيم به فكر مردم باشيم اين جمله «ما يكرهُ لنفسه ما يكرهُ لغير» يا «ما يحب لنفسه ما يحب لغير» اين بيش از پنجاه روايت مرحوم كلينى در اصول كافى دارد بيش از پنجاه روايت علامت مؤمن اين است هر چه براى خود مى‏پسنديم براى ديگران بپسنديم هر چه براى خود نمى‏پسنديم براى ديگران هم نخواهيم جدى چنين باشد نه در نه گفتن اين را آنوقت مى‏گويند قساوت قلب ندارد و برود بالا برود بالا برسد به آن مقامهايى كه پيغمبر اكرم ائمه طاهرين اصحاب آنها داشتند ولى اگر اينها موقوف در ميان همه حتى ما طلبه‏ها هست كه خودمان زن و بچه‏مان، شخصيتمان همه چيز مقدم بر ديگران اين علامت قساوت است اين مصداق «ثمَّ قست قلوبكم من بعد ذلك فهى كالحجارةِ او اشدُّ قسوه» سنگ مفيد براى جامعه است و بسيارى از مردم قلبشان رسيده به آنجا كه اصلاً ابدا مفيد براى جامعه كه نيستند نيستند بلكه هميشه آتش را مى‏كشند روى ظرف خودش هميشه به فكر خود به فكر ديگران اصلاً ابدا نه از نظر قبول حق آنهم آن جورى مى‏شود اگر قساوت آمد اگر انسان راستى سنگ دل و تنگ نظر شد ديگر نمى‏تواند زير بار حرف برود نمى‏شود حق را مى‏بيند مى‏داند البته نمى‏يابد حق را مى‏بيند حق را مى‏داند اما زير بار نه «اللّهُم ان كان هذا هو الحقَّ من عندك فالمطر علينا حجارةً من اليهما او ئتنا بعذاب عليم»(انفال 32) يعنى مى‏رسد راستى به اينجا مفسرين نوشته‏اند كه حالا شايد از باب مصداق است قبلاً آيه نازل شده بوده است اينكه آمد در مقابل پيغمبر در روز عيد غدير گفت اين كار از خودت بود يا از خدا گفت اگر از خودت بود قبول ندارم اگر از خدا بود نمى‏توانم ببينم از خدا بخواه يك سنگى بيايد منرا نابود بكند كه گفت خيلى خوب برو تا بياد و از مردم جدا شد رفت عذاب آمد نابودش كرد آيه «سأل ساءلٌ بعذاب واقع»(معارج 1) نازل شد اما بالاخره مى‏دانيم اين ترسيمى كه قرآن برداشته از جامعه مى‏دانيم كه يك افرادى هستند كه اصلاً مثل اينكه خلق شده براى توجيه حق و واقعيت زير پا گذاشتن حق و واقعيت شما خيال مى‏كنيد انبياء همه‏شان من جمله پيغمبر خاتم اوصياء همه‏شان مِن جمله ائمه طاهرين عليهم السلام اتمام حجت نكردند «ليهم من هلك عن بينه و يحيى من حى بينه» روز عاشورا به تمام معنا اتمام حجت بود حتى در مقاتل مى‏نويسند كه در آخر كار كه حتى على اصغرش را داده بود خودش آمد با عمامه آمد با لباس آمد مى‏گويند لباس پيغمبر بوده با شتر آمد و با اراده تكوينى آمد ساكت كرد حتى زنگ‏ها را از كار انداخت بوسيله اراده تكوينى با ولايت آنوقت تبليغ كرد دفعه اولش گفت كه مدم همه منرا مى‏شناسيد كه چقدر محبوب پيش پيغمبر اكرم بودم براى چى منرا مى‏كشيد چرا همچنين مى‏كنيد دست برداريد ولايت را برداشت شروع كردند هو بكنند بنا كردند جسارت بكنند هوا گرم است اينقدر حرف نزن دو دفعه ولايت تكوينى دو دفعه خفشان كرد زنگ‏ها را از كار انداخت دو دفعه شروع كرد صحبت كردن نصيحت كرد اى مردم براى دنيا كه حسين نمى‏كشند بدبخت مى‏شويد بيچاره مى‏كنيد بيچاره مى‏شويد ولايت تكوينى را برداشت بدتر كردند دفعه سوم دو دفعه خفشان كرد صداى امام حسين به همه رمسيد برايشان روضه خواند كه حالا گوش به حرف من نمى‏دهيد زن و بچه من چه كار كردند اينها تشنه هستند چرا آب بهشان نمى‏دهيد وقتى ولايت تكوينى را برداشت مالك ابن يوسع آمد جلو اول شماتت كرد بعد هم سنگ به پيشانى امام حسين(ع) زد و پيشانى آقا شكست وقتى برگشت پيش زينب(س) مظلومه زينب(س) گفتند برادر جان مگر نگفتى گفند چرا گفتم اما سياه دل هستند (استحفظى عليهم الشيطان فاانساهم ذكرالله ملعت بطونهم من الحرام» شكم‏ها پُر است قساوت است نمى‏گذارد. اگر آدم قساوت پيدا كرد ديگر تنگ نظر مى‏شود «فمن يردالله ان يهديهُ يشرح صدرهُ الاسلام و من يرد ان يضلَّه يجعل صدرهُ ضيِّقا حرجا كأنَّما يَصَّعَّدُ من السَّماء كذلك يجعل الله الرجس على الَّذين لا يؤمنون»(انعام 125) كه قرآن اينرا پليد حسابش مى‏كند و مى‏گويد كه چه جور مى‏خواهد برود به آسمان نمى‏شود نمى‏تواند اين هم بخواهد حق را بپذيرد ديگر نمى‏شود ديگر زير بار حق نمى‏تواند برود اين هم مرتبه دومش مرتبه سوم ديگر بالاتر از اينها است ديگر حجابى، آن قساوت حجابى بين او و خدا است وقتى حجاب آمد چى ديگر تكذيب دين تكذيب خدا، تكذيب قرآن شما هيچ فكر كرديد كه چه جور مى‏شود يك دفعه انسان براى خاطر هيچ چيز جسارت به قرآن بكند اين سه چهار ساله جسارت به قرآن خيلى شد ما هم ساكت بوديم همه ما ساكت بوديم چرا از كجا پيدا شد چه جور رسيد به اينجا كه از پول مردم خرج كنند و توى روزنامه‏هاى مردم بنويسند ائمه طاهرين، پيغمبر اكرم مال زمان عربها بوده ديگر هيچ چيز قرآن براى باديه‏نشين بوده الان هيچى گفتگوى تمدن‏ها آمده قرآن ديگر هيچ چيز همه ما ساكت مانديم و آنها بگويند و راستى چه جور مى‏شود آنها بگويند چه جور مى‏شود مى‏دانى چه جور مى‏شود «اذا تتلى عليه ءايتنا قال اساطير الاوَّلين كلاّ بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون كلاّ إِنَّهُمْ عن ربِّهم يومئذٍ لمحجوبون» وقتى گناه وقتى پرده‏ها بين او و خدا آمد وقتى كدورتها وقتى قصاوتها آمد ديگر قرآن را مى‏گويد افسانه قرآن مى‏گويد نگو افسانه قرآن كه افسانه نيست قرآن نور است تو كورى قرآن نور است پس چرا مى‏گويى «كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون» چرا ما ساكت هستيم مرتبه اول قساوت را داريم بى تفاوت هستيم ديگر بى‏تفاوتى از كجا پيدا مى‏شود يكى از رياستش مى‏ترسد يكى از پولش مى‏ترسد يكى از جانش مى‏ترسد يكى از آبرويش مى‏ترسد آن رذل و بدتر از هر اراذل و اوباش هم تو صحنه مى‏گويد از كجا سرچشمه مى‏گيرد «ثم كان عاقبة الّذين السؤا السَّواى أن كذَّبوا بايات اللّه»(روم 10) در اثر گناه قساوت دل پيدا مى‏شود وقتى قساوت دل پيدا شد تكذيب قرآن و پيغمبر و تمام معنويات و همه واقعيت‏ها و ديگران هم ساكت از اثر قساوت اين مرتبه آخرش است لذا مرتبه اول قساوت اين است از معنويات لذت نمى‏برد دومش اين است تنگ نظر است ديگر نمى‏تواند معنويات را ببيند بيابد بپذيرد و مرتبه سومش زير پِل همه چيز مى‏زند لذا اگر قرآن مى‏گويد واى بر اين دل تعجب نكنيد. «فمن شرح اللّه صدرهُ للاسلام فهو على نورٍ من ربِّه فويلٌ للقاسيةٍ قلوبهم من ذكر اللّه»(زمر22) واى به سياه دل واى قصى به آن دلى كه قساوت داشته باشد راستى واى به آن دلى كه از نماز شب لذت نبرد عزيزان من يك افرادى هستند يك حرفهايى دارند كه ما نمى‏فهميم اما بدانيد هستند حضرت امام رضوان‏الله تعالى عليه از مرحوم آقاى شاه آبادى نقل مى‏كرد مى‏گفت آقاى شاه آبادى بعضى اوقات كه مى‏رفتند در آن مقام خلصشان مى‏گفتند واى، بدا، اف بر آن كسى كه در دل شب پا بشود خدا توفيق پا شدن راهش بدهد و خدا را قسم بدهد به اسماء و صفاتش يعنى ائمه طاهرين و آن وقت از خدا دنيا بخواهد اف بر اين اينها را ما نمى‏فهميم يعنى چه اما راستى هستند كه ديگر آنوقتى كه رابطه با خدا محكم شد پشت پا زدن به همه چيز به همه كس جز خدا خدايا به حق اين افراد قسمت مى‏دهيم اين حالات را ولو كم‏رنگ اين توجه‏ها را ولو كم‏رنگ به همه ما عنايت بفرما.

و صلى اللّه‏ على محمّد و آل محمّد.

 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group