موضوع درس:
شماره درس: 171
تاريخ درس: ۱۳۸۰/۴/۲۷
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرحلى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يقفهوا قولى. از جلسات قبل استفاده كرديم قساوت دل چيز بدى است و اگر اثر سوئى نداشته باشد به غير از اين كه لذت عبادت را از ما بگيرد بس است اين كه بگوييم قساوت دل چيز بدى است بس است اين كه قرآن بفرمايد «قويلٌ للقاسيةٍ قلوبهم من ذكر اللّه امر» ديگر اگر خداى ناكرده اين قساوت رسوخى بشود كه ديگر به قول امام صادق(ع) «فلَنْ يُفْلِحَ ابدا» ديگر اگر خداى ناكرده اين قساوت سر تا پاى دل را بگيرد به طورى كه زير پِلِ همه چيز بزند آن كه وامصيبتا و على كلِ حالٍ اين قساوت چيز بدى است و بايد ما قساوت دل نداشته باشيم بايد اگرقساوت دل پيدا شد فورا آن را زائل بكنيم بحث امروز به بعد اين است كه چه چيز موجب قساوت قلب است چه چيزهايى براى ما قساوت مىآورد بحث بعدِ ما هم اين است كه چه جورى بايد رفع قساوت بكنيم چه چيزهايى موجب رفع قساوت دل است راجع به پيدا شدن قساوت در ضمن بحثها فهميديم يكى گناه است. گناه ولو كوچك يعنى صغير. اين موجب قساوت قلب است و اگر اين گناه كمكم توبه نكرد و رسوخ در دل كرد كه گفتيم مىرسد به آنجا «اذاتتلى عليه آياتنا قال اساطيرُ الاولين» (كلا بل رانَ على قلوبهم ما كانوا يكسبون، كلا اِنَّ هم عن ربهم يَومئذٍ لمحجولون» از همين جهت هم گناه موجب قساوت قلب است ولو صغيره باشد يك نگاه آلوده العياذبالله يك غيبت يك دروغ، نقطه سياهى در دل پيدا مىشود و مضمونش در روايات فراوانى آمده است كه اگر كسى گناهى كند ولو سغيره، نقطه سياهى در دل پيدا مىشود بايد فورا اين نقطه سياه را زائل كند. با توبه، با زارى، با عبادت، و اگر توبه نكرد دوباره گناه دومى بكند آن نقطه سياه زياد مىشود بايد رفعش بكند و اگر توبه نكرد آن گناه سوم نقطه سياه را زيادش مىكند، امام صادق(ع) مىفرمايد تا مىرسد به آنجا كه سياهى دل را مىگيرد وقتى همه دل را گرفت «فاذا لا يُفْلِحُ ابدا» كه مضمونش همان آيه شريفه است كه «ثم كان عاقبة الذينَ عصاء السوءً اَن كذبوا بآيات الله فلَن يُفْلحَ ابدا» قرآن كريم در آيات فراوانى مىفرمايد فَلن يفلح ابدا اگر گناه سرتاسرى شد. اگر گناه دل را گرفت. ديگر اين لياقت به توبه ندارد. البته اگر جرقهاى زده شد اگر راستى توبه كرد امّا معمولاً ديگر اين اشخاص توبه نمىكنند به ذهنشان نمىآيد توبه بكند به عبارت ديگر موفق براى توبه نمىشود آن وقت همين آيهاى كه خواندم يا آن آيه قبلى «و اذا تللى عليه آياتنا قال اساطيرُ الاولين» قرآن مىفرمايد كه قرآن چيزى نيست كه انسان به آن بگويد اساطير الاولين اگر اين مىگويد براى قساوتش است «كلاّ بل رانَ على قلوبهم ما كانوا يكسبون كلاّ انّهم عن ربهم يومئذٍ لمحجوبون» مطففين 14 از همين جهت هم در روايات فراوانى كه مرحوم كلينى رضوانالله تعالى عليه در اصول كافى روايات را نقل مىكند مىفرمايد كه گناه براى دل خيلى ضرر دارد كارد تند با گوشت چه تماسى دارد گناه با دل چنين است. دل را پاره پاره مىكند آن اتصال معنوى دل را ميگيرد يا باز در روايت دارد كه «سيَّر عليهُ اَسفَله» دل را وارونه مىكند مرحوم فيض رضواناللّهتعالىعليه در وافى وقتى اين روايت را نقل مىكند كه دل را وارونه مىكند مىفرمايد اين دل سرو كارش با عالم ملكوت است اگر دل باشد سروكار با عالم ملكوت است. الهام دارد از عالم ملكوت اگر برسد به يك جايى مىتواند تماس با ملائكه با عالم ملكوت با عالم جبروت داشته باشد. الهام دارد. از طرف حق تبارك و تعالى اگر گناه آمد وارونهاش مىكند يعنى به جاى اين كه تمايل به عالم ملكوت داشته باشد تمايل به ماديات دارد بهترين لذاتش پول پرستى، پول جمع كردن، بهترين لذاتش خوردن، آشاميدن و ديگر نماز براى او سنگين است ديگر عبادت براى او سنگين است و نظير اين دو تا روايت در روايات ما زياد است. مرحوم كلينى در اصول كافى بيش از بيست روايات راجع به ضرر گناه براى دل نقل فرمودند لذا بايد اين توبه، توبه واقعى اين زارى اين توجه به اين كه دل مكدر است همين جور كه توجه داريم حتى آن كسانى كه نماز نمىخوانند، روزه نمىگيرند امّا توجه دارند كه صورتشان كثيف نباشد آن كسانى كه غسل و اين چيزها را بلد نيستند نمىخواهند امّا هر روز استحمام مىكنند مواظب هستند اين كه بدن كثيف نباشد شما مىدانيد يك هفته انسان آب براى او ضرر داشته باشد نتواند استعمال بكند چه بوى گندى بر مىدارد انسان يك ماه به خودش نرسد يك حيوان پشمالوى اقيل و عجيبى مىشود و ژوليده گوريده، بوى گند، بوى كثافت و سرتاپايش را كثافت مىگيرد يك ماه به خودش نرسد دل هم همين طور است يك ماه انسان به دلش نرسد چه حالى مىشود عقلش هم كم مىشود اين كه در روايات داريم خانم موقع كه عالدت زنانه مىشود اينبايد اگر بخواهد حالاتش را از دست ندهد بايد موقع نمازش وضو بگيرد تو سجادهاش بنشيند اقلاً 30 مرتبه سبحاناللّه و الحمدللّه و لا اله اِلا للّه و اللّه اكبر بگويد و اِلا اصلاً نقص عقلش يكى از دلايلش همان نماز نخواندن هفت روز و ده روز است همان نماز نخواندن سر روزاش است و در آن سه روز كه عادت است بايد يك جور ديگر نمازش را بخواند يك جور ديگر رابطهاش را با خدا حفظ بكند. و بالاخره اگر همين طورى كه يك هفته ما استحمام نكنيم به سروصورت خودمان ور نرويم يك حيوان پشمالوده مىشويم از نظر دل هم همين است. انسان يك ماه به دلش نرسد تضرع، زارى، اقرار به تقصير توجه به اين كه دل آلوده شده است. بهتون مىگفتم روى اين روايات خيلى حساب كردند خيلى حساب بكنيد بعضى از بزرگان خجالت مىكشند روايت را معنا بكنند مىگويند ما چون نسبت به پيغمبر است ما نمىتوانيم روايت معنا بكنيم امّا معنايش معلوم است اين كه پيغمبر اكرم مىفرمايند «اِنَّهُ ليُغانُ على قلبى فا اقول استغفرالله سبعينَ مرة» وقتى پيغمبر بفرمايد كه اِنَّهُ ليغان على قلبى فااقول» ما بايد راستى با دل نه زبان آن زبان خوب است ذكر است امّا مفيد نيست كار كن نيست راستى با دل آن قساوت را رفعش بكنيم و رفع قساوت توجه دادن دل به عالم ملكوت، يعنى با نماز با توجه يعنى توبه با توجه يعنى دعا و راز و نياز با توجه به عبادت ديگر اين كه سيَّرا علىُ اكشف اين سير علمه ما يك كارى بكنيم كه به حال خود بر گردد اين اول چيزى است كه از قرآن، از روايات فهميده مىشود كه موجب قساوت قلب است. دوم چيزى كه موجب قساوت قلب است خوردن حرام است غذاى حرام. غذاى حرام علاوه بر اين كه در روايات فراوانى مىخوانيم دل را سياه مىكند. به تجربه هم اثبات شده است چنين است. اين جمله تاريخى شد يك را فراموش نكيند اينها يك چيزهايى است كه علماى اخلاق خيلى رويش پافشارى دارند مىگويند يان شريكه، شريك معوره است اين آقا خيلى مقدس بوده است خيلى باسواد بوده است. خيلى قاطعيت در دين داشته است. و اين را مىخواستند ببرندش دعوتش كردند پيشنهاد بهش كردند اين كه بيايد تو دستگاه ما و قاضىالقضات بشود و قبول نكرد پيشنهاد كردند بيا رئيس آموزش و پرورشِ ما شود قبول نكرد ديگر موقع ناهار شد مجبور شد پيش متوكل باشد يا شام،ناهار را خورد، شام را خورد آمد بيرون يك ساعت بعدش اين غذا گل كرد راستى چنين است به تجربه اثبات شده، چنين است. نماز شب را از انسان مىگيرد نماز اول وقت را از انسان مىگيرد نماز اول وقت را كه مىگيرد لذت نماز را مىگيرد لذت نمار را كه مىگيرد تحصيل را مىگيرد و همين طور، گل كرد، غذاى حرام گل كرد توجيهگرى شروع شد واى به اين توجيهگرىها كه همه داند و ما طلب هها بيشتر داريم. گل كرد چه مانعى دارد من بروم دربار متوكل آنجا قاضىالقضات بشوم به فرياد مردم برسم به فرياد مظلومها برسم و بالاخره كار بكنيم براى مظلومها چه اشكالى دارد. اين كه ديگر خوب است چه اشكالى دارد من بروم آنجا پسرهاى متوكل را درس بدهم رئيس آموزش و پرورش بشوم بتوانم فرهنگ اسلام را بالا ببرم يكى ديگر جاى من بيايد فرهنگ اسلام را مىكند و من بروم آنجا حسابى، فردا آمد هر دو را قبول كرد. پيشنهاد شده بود باهاش با آن همه دستگاه امّا خودش آمد هردو را قبول كرد يك حقوق حسابى هم بهش مىدادند امّا چون ملا بود انصافا ديگر چون ملاّ بود چون متوجه بود چون شيعه بود شيعه حسابى بود. مىدانست كه افتاد تو چاه مىگويند يك وقتى حقوقش را بهش دادند وقتى حقوقش را بهش دادند يك درهمش مغشوش بود حقوقش هم خوب معلوم بود ديگر دو مزده چندين هزار دهم دينار اين درهم را داد به اين آقا به اين رئيس بيتالمال گفتاين را عوض كن آن مغشوش است او عصبانى شد گفت تو اين همه پول مىگيرى براى يك دينار مگر ارث بابايت را مىخواهى گفت نه بابا من دين دادم اين پول را مىخواهم بگيريم ديگر باى رويتش كوشا باشم يك درهم را هم بگيريم توجه داشت دين داده است و بالاخره يك غذاى حرام بردش كه بردش. و اين به تجربه اثبات شده است. غذاى حلال هم بدست آوردن مخصوصا در دوره آخر زمان كاريست بسيار مشكل به قول امام صادق(ع) مىفرمايد «مجالدةُ صيف احوا مِن طلب الحلال» اينهم مرحوم صاحب معطب وسايل در وسايل يك قصه برايش نقل مىكند مىگويد امام صادق سلامالله عليه يك پولى دادن به معطب معطب غلام آزاد شد، امام بود فرمودند من دلم مىخواهد از پول خودم استفاده بكنم اين را مضاربه كن براى من كه مىگويد من رفتم جايى و ملك آن جنسى كه خريده بودم را دو برابر فروختم هزار درهم را كردم دو هزار درهم خيلى خوشحال شدم اين كه هزار دينار براى امام صادق كار كردم مىگويد آمدم خدمت امام صادق دو هزار دينار را دادم امام صادق، امام صادق فرمودند اين كجا بوده است گفت آقا هزار دينارش كه مال خودتان است هزار دينارش من سود كردم يك معامله بيربير دو برابر حضرت خيلى عصبانى شدند پولها را انداختند در مقابل من گفتند اينها به دردِ من نمىخورد بعد فرمودند مجالدةُ صيف اهون من طلب حلال» اين خيلى حرف دارد خيلى حرف دارد كه اين مجالدة صيف اهون مىطلبد حلال و راستى اين طور است غذاى حرام پدر در مىآورد. دل را پاره پاره مىكند دل را نابود مىكند. از آن طرف غذاى حلال بدست آوردن كار مشكلى است. مشكل در دوره آخرالزمان گر در با به دامن همه مىنشيند حتى مقدسات، حتى ماها، ماها ربا نمىخوريم امّا پولهايى كه از هر كه مىگيريم سرتاپا ربا، بانكها ربا، بازار مىچرخد روى ربا، اقتصاد مىچرخد روى ربا، يك وقتى دنياى غرب به ما مىگفت كه اقتصاد منهاى بانك معنا ندارد بانك منهاى ربا معنا ندارد ما تو دهانشان مىزديم مىگفتيم اينها چيست كه مىگوييد اسلام مىگويد كه اقتصاد منهاى ربا راستى الان به اندازهاى مبتلا شده است كه اقتصاد منهاى بانك بانك منهاى ربا معناى ندارد و بالاخره غذاى حلال خيلى مشكل است خيلى يك وقتى ماها نمىتوانيم معنا هم ندارد يعنى به شما هم بگوييم شما مسخره مىكنيد يك وقتى آقا سيد محمدباقر درچهاى و راستى مقيد اين مرجع تقليد يك زمينى داشت آنجا در دُرُچه در آن گند درست مىكردند و بالاخره آنجا برايش نان مىپختند هر هفته خودش مىرفت پنجشنبه جمعه، درچه بعد هم يك كولهبار به دوش اين مرجع تقليد يك قدرى نان، يك قدرى ماست كيسه انداخته مىآمد هفته اين غذا را مىخورد هيچ جا هم نمىرفت يك وقتى مجبورش كردند يك جا برود منزل يكى از مريدهاى خاص از آنهايى كه آب زير درزش نمىرفت يقينا پولش حلال بود عالى بود ايشان رفت آنجا شام را خورد بعد شام كه مىخواست پا شود آقا آمد يك قباله آورد گفت آقا اين جعاله را امضا كن آقا متوجه شد شام براى اين بوده است رشوه بوده است البته رشوه مقدسى. رشوه حرام كه نه نقل مىكنند كه رنگ ايشان تغيير كرد مثل مار گزيده به خود مىپيچيد رو مىكرد به اين مىگفت من چه كردم اين زهر مار را به خورد من دادى. بعد آمد سر باغچه بعد مىگويد آمد تو مدرسهها اين دارالشفا و نمىدانم تو مدرسه اينجا و بالاخره غذا را استفراغ كرد. امّا گريه مىكرد مىگفت باقى ماندهاش اثر خود را خواهد كرد. اثر خودش را مىكند. خوب يك اين جور كسى، هر كسى، امّا حالا توجه به اين مطلب كه اين غذاى حرام اثر خودش را مىكند. بايد توجه داشته باشيم. شبههناكش هم اثر خودش را مىكند خيال نكنيد كه حالا شبهناك شد با كل شىءٍ لكِ الحال جارى كردى كل شىءٍ لك الحلال جارى ديگر اين را حلالش مىكند. خوب بله حلال ظاهرى بخور. امّا تأثيرش را مسلم مىگذارد. پس چه بايد كرد بالاخره با تضرع و زارى، با نماز شب، با راستى اين كه به خدا بگوييم خدا فلجم خدا زمين گيرم به اندازهاى كه بشود در شبهات احتياط كنيم. خوب در شبهات حالا اگر در خورد و خوراك نشود احتياط بكنيم امّا از نظر شبهات گفتارى كه مىشود احتياط كرد ما خيلى ول زبان هستيم. زبانمان خيلى ول است. مىگوييم زود و زود. مثل اينكه كوكمان كرده باشند همين جور حرف مىزنيم. حرف مىزنيم كه اين حرفها صد نودش شبههناك است شايعهپراكنى، شبهه غيبت، شبهه تهمت شبهه دروغ خوب است ما براى اينكه پروردگار عالم آن شبهات تحريمى را يعنى از نظر خورد و خوراك آنها را پروردگار عالم خنثى بكنى ما از شبهات گفتارى اجتناب كنيم اين تا اين اندازهاى مىشود ديگر، پرودرگار عالم بايد خنثى بكند چارهاى نيست اگر خنثى نكند وامصيبتها است اثر را بايد خنثى بكند همين جورى هم اثر خنثى نمىشود بالاخره هم توبه مىخواهد رابطه با خدا مىخواهد من خيال مىكنم بهترين چيزهايى كه خداوند عالم تأثير چيزهاى شبههناك را غذاى حرام را غذاى حرام شبههناكى، تأثيرش را بردارد از كار بيندازد. اين است كه ما احتياط داشته باشيم در شبهات گفتارى بگوييم چيزى جز بدانيم حلال است. جز بدانيم درست است و اين را خيلى از بزرگان دارند خيلى يعنى نمىگويد جز راست واقعى، جز تعريف واقعى راستى غيبت ندارد شبهه غيبت ندارد راستى شايعهپراكنى ندارد شبههاش را ندارد شبهه تهمت، شبهه دروغ ندارد حتى دروغ مصلحتآميز نمىگويد خوب سخت است اينها معلوم است خودسازى مشكل است. اصلاً بحث ما هم اين بود كه كسى نمىتواند خودسازى بكند اِلاّ معلم او خدا باشد «وَلو لا فضل الله و رحمته ما زكى منكم احدٍ ابدا» هيچ كس نمىتواند، خودسازى مشكل است حالا اگر ما نتوانيم مجبور شويم با كل شىءٍ لَك حلال بياييم جلو كه مجبوريم اگر مجبور بشويم با كلٌ شىِ طاهر بيائيم جلو كه مجبور هستيم و بالاخره با اين اصولى كه برايمان در فقه در اصول گفتند مجبور هستيم جلو برويم و الاّ زمينگير مىشويم خوب با اينها برويم جلو از حرام واقعى اجتناب بكنيم آنها كه خوب شما اجتناب مىكنيد از حرامِ مشتبهه اجتناب نكنيد با كل شىءٍ لك حلال، با كل شىءٍ طاهر كار بكنيم اين اثر وضعىاش چى؟ اثر وضعىاش را خنثى بكنيم با احتياط در گفتار با احتياط تا آن اندازه كه مىشود بگوييم خدايا بيش از اين نمىشود قطعا پروردگار عالم به فرياد مىرسد و الا يقين داشته باشيد كه حرام تأثير خودش را مىگذارد اگر حرام واقعى باشد تأثيرش را مىگذارد اگر حرام شبهناكى باشد تأثير مىگذارد و راستى آقا سيد محمد باقر دُرچه اين جور نبود كه حالا شما خيال بكنيد يك آدم مرتجعى بود نه، آدم واردى يك مرجع تقليد واردى استاد بزرگوار ما آقاى بروجردى خيلى تعريف ايشان را مىكرد از هر جهت اين كه شما مىبينيد اين جور مىشود توجه مىكنيد كه غذاى حرام تأثير خودش را مىگذارد حالا ولو اين كه نداند و بخورد مثل شراب مىماند آدم نداند و شراب بخورد خوب تأثيرش را مىگذارد مستش مىكند ديگر نمىخواهد شراب بخورد گناه هم ندارد امّا بالاخره مست مىشود رفع مستىاش را خدا بايد بگيرد چه بكنيم به اندازهاى كه ممكن است احتياط بكنيم احتياط در كردار مشكل است نمىشود احتياط در گفتار مشكل است امّا مىشود. اين احتياط در گفتار را اقلاً نداشته باشيم خدايا ما گرفتاريم ما زمينگير هستيم تو را به حق امام حسين عليهالسلام قسمت مىدهيم كه دست ما را همه وقت همه جا مخصوصا در وقت شبهات عنايت كن دست ما را بگير.
و صلى اللّه على محمّد و آل محمّد.