شماره درس: 176
تاريخ درس: ۱۳۸۰/۶/۲۸
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرحلى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يقفهوا قولى.
در فقه عرض كردم كه امروز روز فوقالعاده مقدسى است ميلاد پر بركت امام پنجم(ع) و مخصوصا شيعه بايد امروز را فوقالعاده اهميت بدهد براى اينكه امام باقر(ع) حق به تشيع زياد دارد از همه ائمه طاهرين و عليهم السلام بيشتر به تشيع حق دارد سبب آن هم اين است كه امام باقر(ع) پايهريز تشيع بودند صدمه هم خيلى خوردند اذيت خيلى كشيدند اما على كل حال توانستند تشيع را پايهريزى كنند كه بعدش امام صادق(ع) فرصت جلو آمد ادامه دادند و اين تشيع را يك سروسامانى دادند و مخصوصا به ما طلبهها امام باقر خيلىحق دارند براى اينكه پايه فقه ما امام باقر(ع) است مخصوصا راويها كه اين طلبههاى امام باقر(ع) نظير زراره و محمدبن مسلم و حريض و امثال اينها خيلى صدمه كشيدند و اما بالاخره امام باقر با اين شاگردهايشان توانستند پايهريز تشيع باشد فقط هم فقه نيست كليه معارف اسلام يعنى معارف تشيع چنين و من جمله روايات اخلاقى لذا من اين روز را به همه شما تبريك عرض مىكنم و از طرف شما به ساحت مقدس ولى عصر تبريك مىگويم و از طرف شما از امام زمان مىخواهم كه يك نظر لطفى به ما بكنند و امروز از آقا عيدى بگيريم در اين جلسه كه به نام اخلاق است بحث ما در باب توكل بود اين توكلى كه قرآن مكرر فرموده است بايد باشد «فليتوكل المؤمنون» «فليتوكل المتوكلون» اگر اعتماد كسى بخواهد بايد اعتماد آن خدا باشد و ما هم در زندگى بدون پشتوانه نمىتوانيم زندگى بكنيم يك پشتوانهاى يك اعتمادى در زندگى مىخواهيم بالاخره چشممان بايد به يك كسى به يك چيزى باشد مخصوصا در بنبستها، در بنبستها معمولاً انسان بايد براى اينكه خودش را گم نكند براى اينكه نلغزد يك پناهى داشته باشد لذا شايد اين آيه كه مكرر در قرآن آمده «فليتوكل المتوكلون» «فليتوكل المؤمنون» شايد همين معنايش باشد كه توكل در انسانها هست اما اين بايد خدا باشد نه غير خدا اگر غير مؤمن است بايد خدا باشد نه غير خدا اگر غير مؤمن است بايد خدا باشد نه غير خدا و اگر هم مؤمن است به طريق اولا پناه بايد خدا باشد نه غير خدا و در جلسات قبل توصيه مىكردم كه يك كارى بكنيد كه اين حالت براى شما پيدا بشود خوب حالتى است انصافا كه انسان در زندگى پناهش خدا باشد چشم داشتى به كسى به چيزى نداشته باشد جز خدا اما چيزى كه است اين رواياتى است كه خواندم كه اين روايات را بخوانم و باز هم تكرار كنم همين كه شيخ انصارى رضوانالله تعالى عليه هم در آخر مكاسب قبل از خيارات روايات را نقل كردند و اينكه يك طلبه از طلبههاى امام صادق(ع) گفته بوده است كه من درمانده دم چشم داشتم براى رفع درماندگى يك كسى بود يكى از رفقا رفتم براى اينكه رفع مشكلم را بكند در وسط راه به يكى از طلبههاى امام صادق رسيدم يعنى باز يه يكى از رفقايش از طلبههاى امام صادق در مسافرت مىگويد درد و دل كردم درد دلم را به او گفتم مشكل دارم و براى رفع مشكلم مسافرت كردم او پرسيد كه چشم داشت به چه كسى دارى گفتم به فلانى گفت كه يقين داشته باش اميدت نااميد مىشود گفتم براى چى گفت براى اينكه من از امام صادق(ع) شنيدم پروردگار عالم قسم خورده فرموده به عزت و جلالم همه اميدها را نااميد مىكنم مگر كسى كه اميد به من داشته باشد به تجربه هم اثبات شده است چنين است مخصوصا پيش اهل دل به تجربه اثبات شده چنين است شايد خود شما هم اگر در زندگى يك فكرى بكنيد مىبينيد واقعا چنين است و خيلى هم مفيد است راستى انسان پناهش خدا باشد در زندگى يك توحيد افعالى برايش پيدا مىشود كه بالاترين مقام است و پيش بزرگان توحيد افعالى حتى از توحيد ذاتى مهمتر است استاد بزرگوار ما علامه طباطبائى رضوان الله تعالى عليه اينكه به ما خيلى حق دارد مىفرمود كه مرحوم آقاى قاضى هر چه بحث مىكردند توحيد افعالى بود و اين خيلى حرف است آن مرد بزرگ كه انصافا به خيلى جاها رسيده بود كه مرحوم علامه طباطبائى بعضى اوقات يك آهى مىكشيدند مىفرمودند كه هر چه دارم از ايشان دارم يكى از رفقاى درس مرد بزرگى بود خدا رحمتش كند مىگفت كه يك شيشه عطرى هديه دادم به اقاى طباطبائى، آقاى طباطبائى نگرفتند بعد چون با من رفيق بودند عذر آوردند گفتند در روزى كه مرحوم قاضى از دنيا رفتند تا به الان من عطر نزدم تا آخر عمر هم من عطر نمىزنم خيلى علاقه خاصى به مرحوم قاضى داشتند آقاى طباطبائى عرض مىكنم بعضى اوقات يك آهى مىكشيدند مىفرمودند اگر چيزى داريم از مرحوم آقاى قاضى داريم خيلى بالا بوده انصافا اما همين كه خيلى بالا بوده آقاى طباطبائى مىفرمودند كه هميشه توحيد افعالى مىگفتند بالاتر از حتى توحيد ذاتى، توحيد صفاتى، توحيد عبادى اين توحيد افعالى است و اين توكل به انسان توحيد افعالى مىدهد البته كار دارد البته رياضت دينى مىخواهد البته توسل مىخواهد به همين زوديها كه نه ولى يك از راههاى پيدا كردن توحيد افعالى همين توكل است اگر هم قرآن روى آن پافشارى دارد خيلى براى خاطر همين است اين توكل منقسم مىشود به سه قسم قسم اول كه به آن مىگويم توكل عموم يا توكل عوام كه قسم دوم را مىگويم توكل خواص قسم سوم را مىگويم قسم اخص الخواص كه ديگران شاءاللّه اخص خواص شما هستيد و بايد آن درجه سوم براى شما پيدا بشود توكل عموم توكل عوام اينكه در روايات هم آمده براى عموم مردم اينكه بايد تسبيب اسباب بكند اما اميدشان به سبب نباشد چشمشان به سبب نباشد تسبيب به اسباب مىكند آن هم سببش مىداند اما اينكه اميدش ثواب باشد نه اميدش خدا باشد مسبب الاسباب را او بداند اگر سبب است واسطه به اوست اگر علت علل است باز اوست و بالاخره همه كاره اوست و براى رفع مشكل اوست اما از راه عادى، طبيعت، اقتضا مىكند من تسبيب مسببات بكنم قرآن شريف در سوره اذا واقعه همين اشاره را مىكند يعنى زارع اين مىخواهد گندم برداشت كند خوب بايد چه كار بكند بايد دانه گندم را در خاك بريزد تسبيب اسباب بكند آنجا را شخم بزند وقتى كه اين گندم علفش بالا آمد ريشه آن پايين آمد مواظبت كند كه ريشههاى آن را كرمها نخورند آن بالاش را علف هرزهاى آن را بگيرد بايد آب بدهد بايد مواظبت كند خوب اين تا اينجا اما حالا اين گندم مىشود براى اين يا نه ديگر اينكه گندم بشود براى اين يك خوشه بشود هفتصد خوشه يك دانه بشود هفتصد دانه صد دانه كه به آن مىگويم بركت اينها ديگر مال خداست در قرآن همين را مىفرمايد شما حارس هستيد نه زارع «أنتم تزرعون ام نحن زارعون» شما زراعت مىكنيد يعنى حاصل را برداشت مىكنيد يا ما حاصل به شما مىدهيم زارع ما حارس شما كه آن روايت مشهور هم روايت خوبى است كه آمد شترش را رها كرد با توكل به خدا آمد خدمت رسول گرامى كارش را انجام داد وقتى كه برگشت شتر رفته بود آمد پيش رسول گرامى گله كرد كه من با توكل به خدا شترم را رها كردم شتر رفت البته اگر از خواص بود نمىرفت از اخص خواص بود شتر نمىرفت اما خوب ديگر توكل عموم الان بحثمان اين است حضرت فرمودن كه ب توكل زانوى اشتر ببند توكل خوب، شتر را بسپار به خدا اما زانويش را تو بايد ببندى و تسبيب اسباب تو بايد بكنى اينهم مقام خيلى بالايى است اينرا هم خيال نكنيد مقام پايينى است نه اگر راستى همين توكل عوامانه در بازار حكمفرما باشد ديگر دزدى توكل رباخوارى ديگر نيست همين توكل راستى اگر در ميان مردم حكمفرما باشد ديگر گناهان اقتصادى نيست همين توكل اگر در ميان مردم باشد به عقل خودش به شعور خودش العياذبالله به شيطنتهاى خودش وابسته باشد ديگر نيست همين توكل عوامانه همين توكل عموم براى عموم مردم و من جمله براى ما طلبهها خيلى مفيد است كه انسان پناهش در زندگى خدا باشد در حاليكه تسبيب اسباب هم مىكند و همين توكل است كه كمكم انسان را به خيلى جاها مىرساند اما بايد كار كرد همين جا هم بايد كار كرد كه انسان برسد به جاييكه ديگر پناهى چشم داشتى به غير خدا به كسى به چيزى نداشته باشد در حاليكه تسبيب اسباب هم مىكند حالا ديگر بگوييد كه شارع مقدس گفته تسبيب اسباب بكن به عموم مردم يا اينكه نه مردم مىگويند عقل ما مىگويد بايد تسبيب اسباب كرد اما همان مردم متشرع عقلشان كه بناى عقلا اسمش را مىگذاريم بناى عقلا متشرع حتى عقلاى غير متشرع اينها هم تا اين اندازه درك مىكنند اينكه بايد تسبيب اسباب كرد اما مسببالاسباب خدا، اين اسباب را او فراهم كرده و امثال اينها چيزى كه بايد توجه به مطلب داشته باشيم اينكه اين مقام خيلى خوب است اما اين توفيق است نه توكل اين رجاء است نه توكل اما خوب از مصاديق توكل است اما واقعا توفيق است يعنى «توجيه اسباب نحو المطلوب» اين مال خدا است انسان خيلى وقتها خيلى كارها مىكند نمىشود بعضى اوقات هم بعش هم نه خيلى اوقات هم خيلى كارها را نمىكند اما مىشود همين جمله «عرفت الله به فسق الزائم و نقص الحمم» كه اميرالمؤمنين عليهالسلام در نهجالبلاغه مىگويد اصلاً خدا را به اين شناختيم همين است، توفيق مال خدا چه بسيار شماها توجه كرديد مثلاً مطالعه مىخواهد بكند يك چيز خيلى ساده گاهى يك ساعت خيلى عالى دقيق اما نمىشود اما مطالب نمىآيد بعضى اوقات هم به جاى آن يك ساعت ده دقيقه مطالعه مىكند و خيلى چيزها مىآيد گرههاى علم حل مىشود خيلى مشكلها حل مىشود و اين توفيق را خدا بايد عنايت بكند چيزى خوبى است اين توفيق اين توكل عوامانه همان توفيق است چنانچه رجا هم همين است انسان اميد داشته باشد در حال يأس، مأيوس در زندگى غلط است رجاء انسان را به خيلى جاها مىرساند قدرت به انسان مىدهد و مىرود دنبال كار بواسطه رجاء به عبارت ديگر عقدهها ضعف عصبها اضطراب خاطرها مزاحم انسان نمىشود اين رجا خيلى خوب است و معناى رجاء يعنى همين توكل عوامانه يعنى اميدش خدا باشد اين زارع وقتى دارد زراعت مىكند اگر متدين باشد خداخدا مىكند خدايا آبش را ما داديم و گندمش را شما بدهيد بركتش را تو بده خدايا شخم را ما كرديم ديگر بركتش با شما اين اميد خيلى به انسان نيرو مىدهد اين همين توكل عوامانه است همين توكل عموم است لذا اين توكل عموم اين مرتبه اول كه اسمش را گذاشتيم توكل گفتند توكل در روايات ما هم آمده توكل اگر يك قدرى ريشهيابى بكنيم برگشتش به توفيق و رجاء است ولى الا على حال توفيق باشد خيلى مهم است بدون توفيق هيچ كس به هيچ جا نخواهد رسد چه در سير سلوكش چه در علمش چه در تقوا بدونه توفيق كه انسان نمىتواند متقى بشود اگر هم رجاء باشد چنين است با رجا انسان به خيلى جاها مىتواند برسد اگر خداى نكرده براى كسى حال يأس پيدا بشود وامصيبتها لذا قرآن اصلاً گناهش را در سر حد كفر مىداند «ولا تأئيسوا من روح اللّه إِنَّه لا يايئُس من روح اللّه الاّ القوم الكافرون» يوسف 87 نمىشود كه رجا نباشد اگر خداى نكرده حال يأس براى انسان پيدا بشود بدبخت مىشود بيچاره مىشود اين همين توكل است لذا توكل عموم اسمش را بگذاريم رجا اسمش را بگذاريم توفيق اسمش را بگذاريم بسيار عالى است به اين زوديها هم به كسى نمىدهند رياضت مىخواهد رياضت دينى مىخواهد توكل مىخواهد توسل مىخواهد كار مىخواهد از شكستها بايد مواظب باشد نهراسد حوصله مىخواهد مومو جلو رفتن مىخواهد تا انشاءاللّه اين مقام اول توكل برايش پيدا بشود. خدا را قسمش مىدهم به حق امام باقر(ع) با آن مقام توكلشان و به حق امام صادق(ع) با آن زحمتها وصلههايشان كه اين مقام توكل را به همه مراتبش لااقل به مرتبه اولش به همه ما عنايت بفرمايد.
و صلى اللّه على محمّد و آل محمّد.