شماره درس: 195
تاريخ درس: ۱۳۸۱/۷/۱۰
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث هفته گذشته به مناسبت ماه رجب، ماه شعبان بود و ماه مبارك رمضان و راجع به امدادهاى غيبى و گفتم كه امدادهاى غيبى اگر براى كسى نباشد خذلان است بدبختى است گمراهى است و بايد انسان مورد امدادهاى غيبى الهى باشد همين طور كه امدادهاى غيبى مظهر كن رحمانى است و بايد در عالم وجود باشد و الا عالم وجود نابود است امدادهاى غيبى كه مظهر كن رحيميت است آن هم بايد براى ما باشد مخصوصا براى ما طلبهها و سفارش هم زياد شده كه ما خودمان را در معرض امدادهاى غيبى قرار بدهيم پيغمبر اكرم مىفرمايد «ان فى ايام دهركم نفخات و الا فتعرضوالها» يك امدادهاى غيبى يعنى آن هدايتهاى خاص الهى عمومى است و شما بايد خودتان را در معرض اين نسيمها قرار بدهيد و اگر ما خودمان را در معرض نسيم قرار ندهيم عمر ما بركت پيدا نمىكند علم ما بركت پيدا نمىكند زندگى ما آشفته مىشود كلاف سر در گم مىشود بايد از اين امدادهاى غيبى استفاده بكنيم بايد يك كارى بكنيم ما طلبهها عمرمان پر بركت باشد اين علامه مجلسى شصت و چهار سال بيشتر عمر نكرده است كتابهايش را اگر روى هم بگذاريم مىرسد تا به سقف ورق بزنيم مشكل است چه برسد مطالعه بكنيم به قول حضرت امام «رضوان اللّه
تعالى عليه» راجع به صاحب جواهر مىفرمودند كرامت كرده است راستى يك مجتهد جامع الشرايطى يك مرجع دوره جواهر را خوب نگاه كرده باشد يك كرامت است براى اين امدادهاى غيبى و ما بايد در معرض اين امدادهاى غيبى باشيم مسلم كه شما تجربه كرديد بعضى اوقات انسان يك مطلبى را مىخواهد به دست بياورد خيلى طول مىكشد مطلب را پيدا مىكند و بعضى اوقات كه يك مطلب كوچكتر از اينهاست يك ساعت دو ساعت به جاى نمىرسد اين يك چيز خيلى جزئى است ديگر كم كم برسد به آنجا كه صاحب جواهر و جواهرش علامه مجلسى و آن خدمتش و راستى بعضى از اين بزرگان بعضى از اين علما بعضى از اين طلبهها خيلى كار براى اسلام كردند خيلى كار براى تشيع كردند و اينها نيست مگر از امدادهاى غيبى حق دست عنايت خدا روى سرش باشد و آن دست عنايت كار مىكند حسابى كار مىكند و اين روايت را هم تقاضا دارم از همه تان هميشه در نظر داشته باشيد «الا ان فى ايام دهركم نفخات الا و فتعرضوالها» گاهى يك جرقه زده مىشود يك دنيا روشن مىشود به عكسش اگر امدادهاى غيبى نباشد چه جور اگر آن امدادهاى غيبى عمومى نباشند معدوم مىشود اين وجود ذهنى شما اگر امداد غيبى شما، امدادهاى غيبى شما توجه شما باشد موجود است به صرف اين كه توجه شما نباشد معدوم است اين عالم وجود به نسبت حق تبارك و تعالى نظير وجود ذهن ما و ما آن راجع به امدادهاى غيبى عمومى راجع به امدادهاى غيبى خصوصى يعنى مظهر رحيميت حق و عنايات خاص خدا اگر اينها نباشد خذلان است خدا نكند خدا يك آن دست عنايتش را از روى سر ما بر دارد ديگر گمراه است ديگر خذلان است ديگر بدبختى است بعضى اوقات يك قدم يك بى توجهى گمراه مىشود تا به جاهاى باريك باريك مىرسد به خذلان مىرسد به آن اندازه كه در دين خودش هم شك دارد من زياد ديدم كه بعضى از طلبهها با سواد هم هست امّا دنيا محبت دنيا اين را مىبرد يك كلاف سر به گمى كرده است مسئله قضا و قدر و مسئله جبر و تفويض و انقلت قلت و ناگهان مىبينيم دين هم رفت اصلاً شك دارد خدا هست يا نه خدا عادل است يا نه بعضى اوقات هم به زبان مىآورد ما كه نمىدانستيم درست خدا عادل باشد اين وزرو وبال است يك طلبهاى كه بايد بشود علامه مجلسى با قضيه جبر و تفيض قضيه قضا و قدر نه با برهان با عبادت «و اعبد ربك حتى يأتيك اليقين»[1] با اين جورى برايش حل بشود به مقام حق اليقين برسد به مقام ضلالت رسيده است و بدانيد اين امتحانهاى غيبى را مىخواهيم اين امتحانهاى غيبى گاهى استثنا است كه علتش دست خود ما نيست امّا علت دارد چرا دارد ما چرايش را نمىدانيم براى اينكه علم ما در مقابل جهل ما يك قطره از دريا و اين استثناها زياد است كه راستى انسان موجب مىشود امدادهاى حق تعالى شامل حالش بشود نمىداند از خدا سرچشمه دارد استاد بزرگوار ما علامه طباطبائى مىگفتند كه يكى از موثقين براى من تعريف كرد يك هم صندلى بود براى كربلا تا رسيديم به خاك كربلا شروع كرد بلند بلند گريه كند گفتيم چى شده است گفت كه امام حسين عليهالسلام به ما مشرف باد گفت گفتيم از كجا به اين مقام رسيدى گفت گناه كار بودم از يك جلسه گناه بيرون آمدم جرقه زده شد براى من و اين جرقه چرا زده شد از كجا اين را ديگر نمىدانم يك جرقه زد يك حالى پيدا كردم گفتم خدا از گناه خسته شدم دست من را بگير مىگويد وقتى انسان زمينه پيدا كند براى خودش يعنى زمينه امدادهاى غيبى ديگر امداد غيبى مىآيد مىگويد فردا صبح رفتم پيش عالم شهر، و زنجانى بوده و يك مقدار شاگردى و استادى رابطه با خدا درست كردم و يك آدم متقى شدم آن عالم به من گفت برو كربلا تا رنگ ولايت بگيرى توسل هم درست مىشود مىگويد آمد كربلا و شنيدم امام حسين عليهالسلام به همه ما خوشامد گفت به اين مىگوئيم امداد غيبى امّا استثنا است آنجا چرا اين حالت پيدا شد نمىدانيم و اين استثناها زياد است همين علامه مجلسى را، علامه مجلسى اول گفته بود توى نماز شبم توى قنوت و ترم فكر چه دعائى بكنم ناگهان بچه گريه كرد همين مجلسى دوم تا گريه كرد به نظرم رسيد اين را بگويم خدايا خدايا اين را مروج دين بكن يك جرقه زده شد شد علامه مجلسى دوم اينها يك استثناهائى است كه زياد است و اين استثناها گاهى شامل حال انسان مىشود فرق هم نمىكند طلبه يا غير طلبه، گناه كار غير گناه كار، امّا بخواهيم ريشه يابى بكنيم نمىتوانيم امّا مىدانيم هست زمينه پيدا مىشود مثل اين كليد برق خود به خود كليد زده مىشود امّا آنكه بحث ما است اين است كه ما بايد به طور طبيعى در معرض امدادهاى غيبى باشيم «بسم اللّه الرحمن الرحيم الم ذلك الكتاب لا ريب فيه هدى للمتقين» «قد جائكم من اللّه نور و كتاب مبين يهدى باللّه من اتبع رضوانه سبل السلام» اين «سبل السلام» يعنى اين امدادهاى غيبى اين راههاى سلامتى اين غير صراط مستقيم است اين غير اسلام است اين يك چيزهائى است در اسلام كه نمىدانيم چيست براى اينكه قرآن درباره سبل السلام بهش راهنمائى مىكند «و يهديهم الى صراط مستقيم» «قد جائكم من اللّه نور و كتاب مبين يهدى به اللّه من اتبع رضوانه سبل السلام و يخرجهم من الظلمات الى النور باذنه و يهديهم الى صراط مستقيم»[2] اين سبل السلام غير «يخرجهم من الظلمات الى نور» است غير اين «يهديهم الى صراط مستقيم» است معلوم مىشود يك چيز هائى ديگر است ولى على كل حال اين دعاى كه نظيرش در قرآن زياد است اين همين امدادهاى غيبى است براى آن آدم متقى امدادهاى غيبى فراوان است همين روايتى كه خواندم اين نسيمهاى رحمت واقع مىشود اين نسيمهاى رحمت يكى پس از ديگرى مىوزد مرتب چنان در معرض از اين امدادهاى غيبى به معنى كن رحمانى استفاده مىكند از امدادهاى غيبى خاص مظهر كن رحيميت استفاده مىكند مثل كسى كه در معرض باد شمال واقع بشود مرتب باد بر او مىوزد مرتب خنك مىشود مرتب لذت مىبرد و قرآن مىگويد آدم متقى چنين است البته اين تقواى در اينجا فقط آن ملكه نيست هدى للمتقين فقط اين نيست بايد اين دل لياقت پيدا بكند بايد رابطه با خدا محكم باشد رابطه با مردم محكم باشد تقواى دل باشد تقواى ظاهر باشد ولى راستى اگر دل تقوا داشته باشد اين دل كه قرآن روى آن پافشارى دارد با تقواى فكرى عدالت روح خدا ترسى در عمق جان همين طور كه امدادهاى غيبى به معناى عام مىوزد هميشه برايش اين امدادهاى غيبى دست عنايت خدا روى سرش است ديگر كم كم مىرسد به آنجا خوشا به حال آنها مىرسد به آنجا كه شيطان كار برد بر او ندارد «انه ليس له سلطان على الذين آمنو و على ربهم يتوكلون انما سلطانه على الذين يتولونه»[3] اگر كسى زير پرچم خدا باشد مورد عنايت خاص خدا باشد دست عنايت خدا روى سرش باشد شيطان كى است كه كاربرد روى او داشته باشد «انه ليس له سلطان» دو سه تا تأكيد حسابى دارد شما مىدانيد كه شيطان چندين مرتبه تشر زد به خدا از جمله تشرها كه در قرآن تكرار شده اين است كه «فبعزتك لاغوينهم اجمعين الا عبادك منهم المخلصين» [4] مخلص يعنى انسان بشود خودش مال خدا به اين مىگويند مخلص گاهى عملش مال خدا است اين مخلص است گاهى دلش مال خدا است اين هم باز مخلص است امّا كاهى خودش مال خدا رسيده به مقام عبوديت وقتى خودش مال خدا شد به اين مىگويد شيطان دو سه مرتبه تشر زده امّا اين استثنا را آورده است «فبعزتك لاغوينهم اجمعيم الا عبادك منهم المخلصين» و اينها يعنى مقام عبوديت از خدا داشت امدادهاى غيبى يعنى اصلاً معناى امدادهاى غيبى يعنى همين كه انسان را از اين منزل به آن منزل تا مىرساند به مقام عبوديت اصلاً براى همين توى دنيا آمديم، آمديم تا برسيم به مقام عبوديت زمينه مىخواهد زمينه چى ماه مبارك رمضان، ماه مبارك شعبان، مخصوصا اين مستحبات ثواب واجباتش خيلى بالاتر از مستحب است والا واجب نمىشد از نظر ثواب واجبات خيلى بالاتر است امّا از نظر اين بحث ما مستحبات خيلى مهمتر از واجب است اين روزههاى مستحبى روزه در ماه رمضان در ماه شعبان دعا، راز و نياز با خدا، نماز شب امام مىفرمودند معقول نيست كسى مورد امدادهاى غيبى قرار بگيرد امّا نماز شب نخواند راستى اين جور است اين نماز شب اين بيدارىها قبل طلوع فجر اينها موجب مىشودما مورد عنايت امدادهاى غيبى حق تعالى بشويم به تجربه هم اثبات شده اين كسانى كه راستى شب بيدار هستند حالا ولو نيم ساعت، يك ساعت قبل طلوع همين نيم ساعت خيلى مقام دارد چه خوش گفت مرحوم آقاى قاضى استاد بزرگوار ما علامه طباطبائى مىفرمود كه ديدم يكى دست مىزند روى شانهام برگشتم ديدم مرحوم آقاى قاضى است گفت در حالى كه شاگرد استاد بوديم ولى هر روز پيش استاد بودم اصلاً آقاى طباطبائى مىفرمودند من وارد نجف شدم سرگردان بودم كه چى كار كنم هنوز فرشهايم را پهن نكرده بودم يكى در زد رفتم ديدم يك سيد بزرگوارى است گفت مىخواهم بيايم توى خانه تو چه جور مىشود انسان اين استثناها برايش مىآيد گفت من هنوز فرش پهن نكرده بوديم يك چيزى پهن كرديم ايشان نشستند و خودشان را معرفى كردند و خويش و قومى من و خودشان را گفتند بعد هم فرمودند فرزندم تو بايد درس فقه و اصولت عالى باشد امّا يك درس اخلاق هم مىخواهى بيا درس من يك بزرگى يك شعرى راجع به امام زمان بعضى اوقات مىخواند روى منبر مىخواند چه قدر شيرين بود مىگفت صياد بى صيد دويدن عجب نيست صيد از پى صياد دويدن مزه دارد آقاى طباطبائى مىفرمودند به جاى اينكه صياد پى صيد برود صيد آمده پى صياد فرزندم بيا درس من بعد آهى مىكشيدند و مىگفتند هر چه دارم از او دارم و آقاى طباطبائى خيلى چيز داشتند در سير و سلوك خيلى چيز داشتند ما خيلى از ايشان استفاده كرديم در فلسفه و عرفان راستى چيز داشتند حالا اين جا مرادم است اين شاگرد استاد در حالى كه هميشه پهلوى هم بودند يا در شبانه روز دو سه ساعت پيش هم بودند مىگفت كه توى بازار نجف يكى دست مىزند روى شانهام برگشتم ديدم آقاى قاضى است سلام كردم فرمودند فرزندم اگر دنيا مىخواهى نماز شب بخوان اگر آخرت مىخواهى نماز شب بخوان اگر سير و سلوك مىخواهى نماز شب بخوان بدون نماز شب كسى به جاى نمىرسد و ما طلبهها راستى چه مىگوئيم اين بيدارى «و بالاسحار هم يستغفرون» اين مستحبت موجب مىشود كه ما مورد لطف خدا واقع بشويم گفتم مسئله فقهى آوردم نبايد فراموش كنيم مسلم هر واجبى چندين هزار برابر از مستحبش ثوابش بيشتر است امّا آن مستحبات نظير نمك آش باشد شايد غذاى كسى نمك نداشته باشد اين نمك آش روى زندگى همه مخصوصا ما طلبهها بايد باشد خمس دادن واجب است يك وظيفه دينى است امّا كمك كردن به ديگران مجانى اين است كه «فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قرة اعين جزاء بما كانوا يعملون» [5] اين است كه انسان بعضى اوقات به يك جاهاى عالى عالى مىرسد. مرحوم سيد رشتى شفتى صاحب اين مسجد سيد يك طلبه بوده امّا يك آدم شده خيلى عمر پر بركت بوده انصافا خيلى خدمت كرده در زمان قاجار هم بود اين در مخاطره عجيب بوده و اين اصفهان را اين مرد زير و رو كرد و اين مسجد هم راستى با روح و معنويت است من وقتى كه طلبه آنجا بودم يك حجره در اين مسجد سيد داشتم چيزها در اين مسجد سيد و اين حجره ديدم راستى يك معنويت عجيبى اين مسجد سيد دارد اين مرحوم شفتى گفته بود كه وضع معيشتم خيلى بد بود دو سه روز چيز نداشتم بخورم مجبور شدم قدرى پول قرض كردم رفتم غذا تهيه كردم آمدم بيايم ديدم يك سگ توى جوى افتاده بچه هايش به پستانش و اين شير ندارد و دلم براى اين سگ و بچه هايش سوخت گفت كه ما كه دو سه روزى گرسنگى كشيديم حالا هم تحمل مىكنيم و اين غذا را داد به اين سگ خود مرحوم سيد گفته بودند كه تاريخ به من گفت كه وقتى من اين كار را كردم دو سه روز بعد يك كسى يك وصيت ثلث مال كرده بود براى من اين دين شد آمدند گفتند فلانى ثلث مالش را داده به شما و از آنجا شروع از نظر دنيايش اين مسجد را اين جا ساخت از نظر معنويت يك مرجع تقليد حسابى شد از نظر عمر پر بركت يك دوره فقه خوبى هم نوشته است على كل حال ما بايد خودمان را در معرض امدادهاى غيبى قرار بدهيم قرآن مىگويد «هدى للمتقين» رابطه با خدا مىخواهد زبان بايد كليد داشته باشد چشم كليد داشته باشد گوش كليد داشته باشد كم كم برسد به آنجا دل كليد داشته باشد وقتى دل كليد پيدا كرد ديگر جاى خدا است «قلب المومن عرش الرحمن» ديگر امدادهاى غيبى يكى پس از ديگرى براى انسان مىآيد.
خدايا به حق آن كسانى كه مورد امدادهاى غيبى تو بودند الان هستند اين نعمت بزرگ را به همه ما ولو كمرنگش عنايت بفرما.
و صلّى اللّه على محمد و آل محمد.
[1]- سوره حجر آيه 99.
[2]- سوره مائده آيه 16
[3] ـ سوره نحل، آيه 100.
[4]- سوره ص آيه 83.
[5]- سوره سجده آيه 17.