شماره درس: 201
تاريخ درس: ۱۳۸۱/۱۱/۲
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث اين چند جلسه مادرلاره رذيله دروغ بود اين رذيلهاى كه گناهش خيلى بزرگ است اين رذيله كه دروغگو دشمن خدا است دراين باره دروغ را منقسم كردم به اقسامى هفت قسم از اين اقسام را فى جمله دربارهاش صحبت كردم قسم اول تهمت بود راجع به خدا دوم تهمت بود راجع به خلق خدا سوم خدعه بود به خلق خدا چهارم ريا و تظاهر بود پنجم دروغ كه سه قسم پيدا كرد روغ مفسده زا دروغ بدون مفسده زا دروغ حتى شوخى كه هفتهد گذشته روايت از پيغمبر اكرم خواندم كه سه مرتبه فرمودند واى به آن كسى كه هزلاً دروغ بگويد براى اينكه ديگران بخنند «لا يجد مومن تعمل ايمان حتى يد الكذب جده او هزله» و خيلى كمر شكن است انصافا و من تقاضاى كه از شما دارم روى اين بحثها بحث ان قلت قلت طلبهگى نكنيد بحث اينكه شيخ انصارى «رضوان اللّه تعالى عليه» در مكاسب محرمه فرموده نكنيد بحث تصور اينكه اين روايت چه مىگويد در نهج البلاغه «ولا يجد مومن تعمل ايمان حتى يدى الكذب جده اوهزلاً» اين فكر را بكنيد بعد هم هر كجا گير كرديد شيخ انصاريها به ما مىگفتند كه مشكلاتان را چگونه حل بكنيد در آن روايتى كه شيخ انصارى خيلى دربارهاش مفصل صحبت كرده است در برائت «حلالٌ بين الحرام بين شبهات بين ذلك ومن ترك الشبهات نجى من المحرمات ومن ارتكب وقع من المحرمات و هلك من حيث لا يعلم» كه مثل شيخ انصارى مثل حضرت امام اينهاى كه وارد در سير و سلوك و اين حرفها هستند مىگويند كه معناياين روايات اين است كه شيطان از كم شروع مىكند اما به كم قانع نيست نفس اماره از كم شروع مىكند اما به كم قانع نيست و شيطان اول راجع به همين شبهات مىايد كم كم نفس جرى مىشود و وقتى نفس جرى شد برايش اول گناه سنكين است اما كمكم مىرسد به آنجا كه روزى صد تا گناه مىكند مثل اينكه اصلاً گناه نكرده است بقول امام صادق عليهالسلام مىرسد به آنجا كه يك شب صد و بيست پيغمبر مىكشد فردا مىرود سر كارش مثل اينكه هيچ كارى نكرده است در مثل اين بحث ما اين جورى تفكر كنيم كه همين دروغهاى شوخى است كه نفس جرى مىشود وانسان دروغ جرى خم مىگويد و همين گاهى دروغ است كه انسان كذاب مىشود ديگر اصلاً مىرسد به آنجه كه ده تا دروغ مىگويد مثل اينكه اصلاً دروغ نگفته است مىرسد به آنجا كه ديگر اصلاً درغ گفتن به طور ناخود آگاه دروغ مىگويد اينبحث را كردم كه از نظر قرآن مىرسد به آنجا كه با خدا هم دروغ مىگويد و در روز قيامت حسابى به خدا دروغ مىگويد به خدا مىگويد خدايا بحق خودت قسم من خوب هستم تو بيخود مىخواهى منرا به جهنم ببرى قرآن مىگويد «اولئك هم الكاذبون» چه درغگوى عجيبى است «يوم يبعثهم اللّه جميعا فيحلفون له يحلفون لكم و يحسبون انهم على شىء الا انهم هم الكاذبون» اين از كجا پيدا مىشود، راستى چه جور مىشود كه در روز قيامت در مقابل خدا در مقابل آن حساب و كتاب در مقابل آن دو دو تا چهار از نظر حساب و كتاب اما پل همه چيز مىزند مىگويد همه اينها دروغ است خدايا خودت هم دروغ مىگويى خدايا خوت هم مىخواهى ظلم بكنى اين از اول كه اينجور نبوده است شما مسلم تجربه كرديد بچه دوساله اگر يك دروغ بخواهد بگويد رنگش تعقير مىكند يعنى فطرت بچه درك مىكند دروغ بد است درك مىكند اما اين بچه هى دروغ مىگويد دروغ مىگويد مىرسد به آنجا سمى فى السماء كذابا بنابر اين تقاضاى كه از شما دارم اين طور بحثها را اين بحثهاى اخلاقى را نبرديدش توى اصول نبريدش در فقه توى ان قلت قلت طلبهگى بگذاريد سر جاى خودش باقى باشد يعنى معمولاً آدم زرنگ مثل شيخ انصارى است آنجا كه بحث اخلاقى است راستى مثل كسيكه اصلاً فقه و اصول بلد نيست آنجا كه بحث اصول و فقه است مثل اينكه اصلاً وارد اخلاق نيست و مرد آن است كه يلسوف و عارف باشد ام وقتى وارد در فقه بشود آن عرفانش آن فلسفهاش او را گم نكند ومن از همه شما تقاضا دارم بحثها را با هم مخلوط نكنيد شيطان عجيب است مىگوين مرحوم حاج شيخ غلامرضا يزدى اين ملاى عارف بعضى اوقات روى منبر مىفرموده است كه همه شيطان دارند اما غلامرضا ملا شيطان دارد خيلى حرف خوبى است يعنى آن شياطينى كه گمارده مىشوند براى عموم مردم غير از آن شياطينى است كه گمارده مىشود براى علما آنها ملا شيطان هستند خيلى خوب مىتوانند توجيه كنند خيلى خوب مىتوانند گول بزنند لذا با همبن يك جمله انسان گول مىخورد لذا اين روايتها اخلاقى است تمام شد ديگر همين كه اين روايتها اخلاقى است ديگر اين روايتها رفت كنار،روايتها رفت كنار انسان به كجا مىرسد انسان توى مجالس دروغ، درووغهاى شوخيتين قصهها و كم كم يك قدرى بيشتر خودش هم دروغ مىگويدبه عنوان دروغ مصلحتآميز گاهى هم اين مصلحت مىافتد و گاهى هم هى دروغ مىگويدبراى تعريف خودش گاهى هم دروغ مىگويد در حاليكه مفسده دارد گاهى هم كم كم مىرسد به آنجا كه «سمى فى السماءكذابا» و ما بايد بحثهاى اخلاقى را اينجورى جلو برويم و راستى من تقاضا دارم از شما دروغ نگوييد ولو دروغ شوخى نمىشود كه انسان مرتب دروغ بگويد بعنوان دروغ مصلحتآميز اين هفت قسم دروغ قسم هشتم كه وامصيبتا اين هم انمروز و زمان ما، دروغ مشكوك است به اين مىگويند شايعه انسان نقل كنديك چيزى را كه نمىداند راست است يا نه و پيغمبر اكرم صلىاللهعليهوآله اميرالمومنين عليهالسلام هردو، روايت هم نبوى است هم علوى مىفرمايد «كفى بالمرء كذابا عن يحدث بكل ما سمع» بنابراين رو اين روايت ماهمه دروغ گو هستسم نكن يك دفعه در عالم ملكوت اينطور باشد «سمى فى السماءكذابا» و اين روايت كه من نفل مىكنم هم نبوى است هم علوى كلمات قصار در كلمات پيغمبر هم آمده است «كفى بالمرء كذبا عن يحسب بكل ما سمع» شايعه، شايعه را معمولاً آدمهاى رذل دشمن او اختراع مىكنند اختراعش معمولاً مال مردم نيست حتى مردمى كه اسلام هم نداند اما بد جنس نيستند آلت دست استكبار نيستند اختراع درغ نمىكنند اختراع شايعه نمىكنند بد مىدادند اما اين اختراع را مثلاً جلسه چند نفرى دشمن دولت دشمن ملت دشمن نظام مىنشينند با هم يك شايعه شب درست مىكنند و مىگويند اين شايعه را بدهيد دست مردم آنوقت مثلاً اين سه چهار نفر اين به او او به او ناگهان شب شايعه تمام اصفهان راگرفته ده روز بعد تمام ايران را گرفته است رسانههاى گروهى كه از استكبار جهانى هستند كارشان همين است اختراع شايعه اما بلندگوى كى گلوى ما قرآن خيلى داغ روى اين شايعه صحبت دارد و بدتر من نمىدانم چه جور است كه بدتر از دروغ گفتن گناهى كه بر آن بار شده بدتر از دروغ گفتن است«قتل الخراصون الذين هم فى غمرة ساهون»[1] واى به شايعه پخش كن آنكه مثل كرم ابريشم در خود مىتند آنكه در تخيل خود مىتند كه اين در تخيل خود مىتند يعنى بدونه فكر مىگويد بدونه اينكه راست است يا دروغ مفسده دارد يا نه اهميت نمىدهد تخيلى كار مىكند بى فكر كار مىكند بى فكر مىگويد و شايعه همين طور است و تين قتل الخراصون نداريم در قرآن قتل الكذابون حالا ويل داشتيم«ويل لكل افاك اثيم» اما قتل مرگ بر آن كسيكه شايعه پخش مىكند در جاى ديگر هم قرآن مىفرمايد گناهش خيلى بزرگ است كم مىشماريم اما قرآن مىگويد نه كم نشماريد خيلى بزرگ «اذ تلقونه بالسنتكم و تقولون بافاهكم ما ليس لكم به علم و تحسبونه هينا و خو عند اللّه عظيم»نور(15) خين لق لقه لسان است «تلقون بالسنتكم» بدونه فكر «تقولون بافاهكم» باتخيل بدونه فكر چنين گفتن چنين شنيدن «و تحسبونه هينا»و اينها را هم چيزى نمىشماريم الان هم وضع ما طلبههاهمه مىرسد سلام عليكم چه خبر، شروع مىكند شنيدهام چنين گفتهاند اين همه جا الان هست هميشه بوده است واين گناه خيلى بزرگ است چيزى گكه بايد توجه داشته باشيم كه قرآن را خيلى عصبانى كرده است كه خيال نكنيد اين شايعه بقول قرآن اين چيز كمى است ناگهان افك مىشود آنهم با زن پيغمبر آنهائيكه قضيه افك را جلو آورد مسلمان بودند اينها آدمهاى حسابى بودند با پيغمبر از مكه بر مىگشتند قضيه افك را مىدانيد اينجورى است كه عايشه يك كار بى جاى كرد يك كارى كه بايد احتياط كند نكرد اينكه بولش گرفت و شتر را خواباند به عنوان بول كردن اين قافله رفت اين تنها ماند يك عربى عقب مانده بود رسيد ديد كه يك زنى اينجا است رفت جلو ديد كه عايشه است خوب با يك احترام خاصى عايشه را سوار كرد و آورد به قافله رساند يك مريضى يك منافق گفت كه اين بك توطئه است اينها با هم وعده كرده بودند اينجورى آقا اين را داد دست مسلمانها ناگهان پيغمبر ديد كه همه مىگويند عايشه رفيق دارد ام المومنين است اين خيلى براى پيغمبر ننگ شد خيلى براى پيغمبر سنگين شد براى اسلام خبلى ضربه شد حالا پيغمبر چه بكند بالاخره افك آمد خيلى داغ آياتى كه راجع به افك است خيلى داغ است كه اين مزخرفها چيست كه مىگوييد اين دروغ است اينجا مرادم است كه اگر انسان شايعه پراكن شد ديگر راجع به خوب و بد حساب نمىكند مىرود بالا تا مىرسد به پيغمبر اكرم و قضيه افك هم در قرآن ژامده است براى همين است شايد اين «قتل الخراصون» كه اينقدر داغ است براى همين است همين ما طلبهها در حاليكه من نه ولى طلبهها، طلبهها بر روى هم تناسب با هيچ گروهى نيستند خيلى مقدس هستند طلبهها بر روى هم خيلى افتخار دارند كه تشيع را تا اينجا آوردهاند روحانيت است كه اگر روحانيت نبود الان تشيع نبود اين نظام فقط نه مرهون روحانيت نه، تشيع مرهون روحانيت در هر صحنهاى روحانيت بوده است سردمدار كارش هم ترويج دين است حالا بر فرض هم بعضى بد باشند كم هستند خيلى خوب است روحانيت خيلى خوب است بر روى هم اما در همين روحانيت يك شايعه راجع به مراجع تقليد راجع به مرجعى راجع به عالمى يكى اختراع بكند ناگهان توى طلبهها پخش بشود دليل بر اين است كه اگر پيغمبر هم بود همين بود پيغمبر مىآمد يك تقليدى امام هم بودهمين بود وقتيكه انسان عادت كرد به شايعه و ديگر براى بازارى براى فاسق و فاجر براى عادل براى مسجدىها براى روحانيت براى مرجع تقليد مىگويد چنين مىگويند از عهده خودش هم بيرون مىكند بعد هم مىگويند چرا گفتى مىگويد با هم شنيديم حالا اين را قرآن مىگويد تو غلط كردى كه نقل كردى كه شنيدى پيغمبر اكرم اميرالمؤمنين مىگويد «كفى بالمرء كذبا يحدث بكل ما سمع» بس است به توبگويند دروغگو اينكه هرچه شنيدى نقل ميكنى وحالا چه بايد كرد چه بايد گفت الان مجالس ما الان گفتو گوى ما الان وضع ما روى شايعه مىگردد و انسان اگر چيزى را شنيد و از همان اول جلو بگيرد آقا به چه دليل انسان، طلبه بايد اينچنين باشد يك نمام. سخن چينى آمد پيش مرحوم حاج شيخ «رضوان اللّه تعالى عليه» و گفت فلانى پشت سر شما چنين گفته مرحوم حاج شيخ فرموئنئ آنكه نمىدانم گفته يا نه اصالت الصحه اسلامى گفته كه نگفته اما تو، قرآن مىگويد كه تمام و سخن چسن هستى«ان جائكم فاسق بنبا فتبينوا»حجرات(6) قولت بايد قبول باشد نيست پس برو گمشو ديگر شايعه پيدا مىشود؟ ديگر نمام و سخن چين پيدا مىشود؟ اين حرف مرحوم حاج شيخ است سر مشق يك مرجع تقليد است كه بايد براى همه ماها سر مشق باشد اگر شايعه يك قدرى هم بزرگ باشد دو تا چشم داريم دو تا چشم ديگر هم قرض كنيم بقول عوام و خيرهمى شويم كه بيشتر بگويد يعنى بيشر ما را توى جهنم ببرد و بايد براى شايعه فكرى كرد خيلى بد شده است گناه اينقدر بزرگ مفسده اينقدر بالا اما ابهتش اينقدر بطور كلى رفته حتى در ميان ما طلبهها چه رسد در ميان مقدسهاى غير طلبه چه رسد در ميان عموم مردم و خيلى بد است و خودتان بايد بنشينيد فكرش را بكنيد اين شايعه را چه بايد كرد اينكه قرآن اينقدر زنگ خطر مىزند كه اى شايعه پخش كن، نه شايعه اختراع كن، شايعه اخترع كن كه وامصيبتا شايعه پخش كن، تو دروغگو هستى در عالم ملكت اسمت دروغگو«كفى بالمرء كذباعن يحدث بما سمع» اى شايعه پخش كن قرآن مىگويد مرگ بر تو اى شايعه پخش كن قرآن مىگويد حق ندارى «ولا تقف ما ليس لك به علم ان السمع و البصر و الفؤاد كلّ اولئك كان مسئولا» پيروى نكن از چيزى كه علم ندارى از شايعه پيروى نكن يعنى نقل نكن، قبول نكن با دليل بايد قبول كنى «لا تغفر ليس لك به علم» اين چشم تو، اين گوش تو، اين دل تو در روز قيامت از ائ سؤال مىشود سؤال اين است كه چشم چرا ديدى گوش چرا شنيدى دل چرا باور كردى يعنى يك شايعه گوش ميشنود، دل باور مىكند، زبان مىگويد قرآن مىفرمايد همه اينها در روز قيامت سؤال مىشود يك طلبه آن هست با دليل بگويد يا ذليل بشنود با دليل كار كند حتى با دليل بخوابد با دليل بنشيند با دليل بايستد در عمق ذات طلبه دليل خوابيده است ان قلت قلت خوابيده است اين ان قلت قلت كه طلبه گى نيست كه دو نفر بنشينيم مباحثه ان قلت قلت بكنيم برگردد به جدال نه در ذات ما ان قلت قلت، تا شايعه را گفت بگوييم به چه دليل و جلو را بگيريم شايعه را بايد جلويش را گرفت والا اگر جلويش را نگيريم خيلى مفسده دارد چيزى را كه در آخر كار عرض كنم اين شايعه گاهى تهمت است معولاً هم اينجورى است صد نودش به آن قسم اول بر مىگردد تهمت است گاهى هم تمت به خدا و رسول تهمت به مراجع تقليد وتهمت، تهمت بالاى است صد نود شايعات تهمت است گاهى هم دروغ است دروغ مفسده زا آنهم دروغ مفسده زا گاهى خدعه است كه صد نودش علاوه براينكه تهمت است خدعه است براى اينكه آن كسيكه اختراع مىكند براى اينكه مردم را گول بزند براى اينكه شخصيت ديگران را بكوبد براى اينكه ريا كارى بكند لذا وقتى كه قدرى فكرش را بكنيم ريشه يابى بكنيم مىبينيم كه شايعه دروغ است هم تهمت، هم رياست، هم خدعه، هم كذب مفسده زا واين جورعا مىشودبعضى اوقات انسان بدونه فكر يك چيزى مىگويد يك كارى مىكند ناگهان مىبيند هفت هشت گناه براى همين شد اين هم راجع به شايعه قسمت نهم دروغ كه براى جلسه بعدى كه بدردمان هم خيلى مىخورد راست دروغ نما بعضى اوقات روى منبر يك چيزى نقل مىكند روايت هم هست اما نبايد نقل بكند و زياد هم هست توى اين كتابها پيدا مىشود براى كتابها خوب است براى طلبهها خوب است بحث علمىاش خوب است و هوچى بازى در مىآيد ان شاءاللّه براى جلسه آينده.
و صلّى اللّه على محمد و آل محمد.
[1] ـ سوره ذاريات، آيه 10.