شماره درس: 206
تاريخ درس: ۱۳۸۲/۱/۲۰
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
گفتار و كردار اين آثار وضعى دارد قطع نظر ازاينكه آثار تكليفيه دارد آثار وضعيه دارد و از جمله آثار وضعى در همين دنيا است اگر كارهاى ما خوب باشد بركات خدا نعمتهاى خدا و بالاخره عاقبت بخيرى براى اجتماع براى فرد هست و اگر آثار اعمال بد باشد آثار بد عذابها بلاها عاقبت نابخيرىها نگرانيها براى فرد براى اجتماع هست كه به اين مىگويند مكافات اين نظر مردم يك چيز مسلمى است كه گندم از گندم برويد جو ز جو يك چيز مسلمى است كه اعمال خوب ما در همين ئنيا بر مىگردد به ما اعلمل بد ما در همين دنيا بر مىگردد به ما روايات فراوانى هم به اندازه تواتر، تواتر معنوى در مسئله هست قضاياى فراوانى در روايات آمده است كه روايات اهل بيت به يك مثالهاى هم مثال زدند در تاريخ هم و وقتيكه تاريخ را مطالعه كنيم مىبينيم چنين بوده است اما عمده قرآن است قرآن هم مربوط به فرد هم مربوط به اجتماع اين مكافات را امضاء كرده است امضاء به اين معنا فرموده است كه چنين است عرف درست مىگويد تجربه وتارخ درست مىگويد «يا ايهاالنّاس انّمابغيكم على انفسكم متع الحيوة الدنيا» ظلم شما به خودتان بر مىگردد درهمين دنيا بعد مىفرمايد «ثم الينا مرجعكم فننبئكم بما كنتم تعلمون»[1] آن جهنمش چيز ديگر است آن ديگر درروز قيامت و حق الناس و اينكه جهنم دارد چه جهنمى اما«يا ايهّا النّاس انّما بغيكم على انفسكم متع الحيوة الدنيا» وحتى راجع به اينكه اگر آتشى برافروختى زن و بچه مىسوزد «وليخش الّذين لوتركوا من خلفهم ذرية ضعافا خافوا عليهم فليتقّوا اللّه و ليقولوا قولاً سديدا»[2] تقوا داشته باش مواظب زبانت باش براى اينكه اگر ظلمى بكنى دست و پا پيچ بچهها عاقبت نابخيرى براى اولادت مىشود اگر از تأمين آتيه براى بچه هايت مىترسى «ويقولوا قولاً سديدا» و اگر هم بچهها عاقبت نابخير شدند گرفتار شدند معلوم است پروردگار عالم پاداش بهشان مىدهد اما اين آتش گرفته است مثل اينكه يك ديوانهاى خانهاش را آتش بزند بچههاى كوچك كه خواب هستند مىسوزند البته گناه اين چندين برابر مىشودهم گناه خودش را دارد هم گناه سوزاندن ديگران گناهش مضاعف مىشود به هر اندازه كه به ديگران ظلم كرده گناه حساب مىشود آن مظلومها هم پروردگار عالم برايشان حساب مىكند در اين شكى نيست به اندازهاى در روز قيامت مىدهد كه مىگويند اى كاش چندين برابر سوخته بوديم چندين برابر مشكل داشتيم خدا از اينها عذرخواهى مىكند اما «ابا اللّه عن يجرى الامور با اسبابها» اين آتشى كه اين بر افروخت همه مىسوزند به اين مىگويند مكافات «ولو انّ اهل القرى و امنوا و اتقوا لفتحنا بركاتٍ من السماء و الارض ولكن كذّبوا واخذناهم بما كانوا يكسبون»[3] و وقتى كه فسق و فجور از فاسقها از فاجرها اين شيوع پيدا كرد آن فسق و فجور جامعه را به نكبت مىكشاند حالا جامعه به نكبت كشيده شد حالا تقصير آن زن عفيف چى اماآتشى آمده جامعه مىسوزند اين زن عفيف مسلم پاداش را مىبرد چندين برابر هم مىبرد آن مشقاتى كه براى اين زن است خيلى پاداش دارد يكى از بزرگان گفته بود كه من نذر كرده بودم كه چهل مسجد توى مشهد دو ركعت نماز بخوانم خدمت آقا امام زمان برسم مىگويد توى مسجد آخرى نماز راكه خواندم يك كسى آمد گفت اين همسايه گى يك كسى شما را كار دارد مىگويد رفتم آنجا آقا امام زمان بودند يك زنى مرده بود آقا آمده بودند نمازش را بخوانند بعد فرمودند نمىخواهد از اين نذرها بكنى مثل اين زن يك كارى بكن من خودم بيايم بعد فرمودند اين زن هفت سال از خانه بيرون نيامد براى اينكه متعرض چادرش نشوند پاداش مىدهند امام زمان مىآيند نمازش را مىخوانند در آخرت پاداش دارد اما اين مكافات كه آتش برافروخت تر و خشك باهم مىسوزند آن وقت گناه اينترها كه مىسوزند گردن اين كسيكه آتش را بر افروخته است پاداش آن كسانيكه تقصير ندارند هزار برابر ده هزار برابر به اندازهاى لياقت پيدا مىكند كه امام زمان نمازش رامى خواند اما اصل قضيه مسلم است من اين قضيه عراق دو دو تا چهار تا بود براى اينكه واقع خواهد شد نمىشود نشود اما الان داريم همه مثل شمع مىسوزيم راستى انسان نگاه بكند به اين زنها به اين بچهها من كه در روزنامهها در تلوزيون نمىتوانم نگاه بكنم اما عراق نه صدام، صدام فقط كه نبود صدام كه نمىتوانست هشت سال بجنگد عراق هشت سال با ما جنگيد يكى از عمال بنى اميه آمده بود خدمت امام صادق عليهالسلام اول گله كردند فرمودند شما اگر اطراف بنى اميه را نگرفته بوديد بنى اميه نمىتوانست حق ما را غصب بكند شما اطراف بنى اميه را گرفتيد بنى اميه حق ما را غصب كردند بعد توبهاش را قبول كردند فرمودند كه آنچه بگويم مىشنوى گفت آرى گفتند هر چه دارى بادبدهى براى اينكه ظلم است نجس است وهرچه داشت داد حتى لباسش را ابى بصير مىگفت كه بعد از ده پانزده
روز من را خواست رفتم ديدم لخت پشت درب ايستاده و گفت برو يك پيراهن بياور من بپوشم رفتم يك پيراهن آوردم پوشيد و ديدم خوشحال است دم مرگ همچون امام صادق عليهالسلام فرموده بودند من هم ضامن مىشوم، دم مرگ چشمش را باز ابى بصير مىگويد كه گفت امام صادق عليهالسلام راست گفت حالا اينجا مرادم است كه امام صادق عليهالسلامفرمودند كه شما اگر اطراف بنى اميه را نگرفته بوديد بنى اميه نمىتوانستد حق ما را غصب كنند من ئر آن وقت كه بمبها مىآمد روى سر مردم و اين بچهها مىلرزيدند آن وقتيكه آن زنهاى اصفهان آن وضع را داشتند كه آن بمبها روى سرشان مىآمد من يقين داشتم اين بمبها بالاخره روى سر عراق مىآيد يقين داشتم، چه موقعى را نمىدانستم اما يقين داشتم و حالا معلوم است بايد بسوزيم و مىسو.زيم براى اينكه خوبها بچهها دارند و زير هوارها له مىشوند دارند زير اين بمبها ذره ذره مىشوند ديگر كم كم رسيده به آنجا به مقام مقدس اميرالمومنين عليهالسلام امام حسين عليهالسلام اهلبيت عليهمالسلام آتشى كه در آن هشت سال جنگ بى جا بى خود براى ما فراهم كرد همان آتش بى جا براى خودشان فراهم شد حالا يك كسى مىتواند بگويد كه در وقتى كه جنگ شروع شد ما تقصير داشتيم به صدام مىگفتيم چرا اين جور مىكنى چه كرديم جواب نداشت حالا هم با آمريكاى جنايتكار، خيانتكار، دزد، ياغى،دزدى دارد مىكند، ياغى گرى دارد مىكند به اين آمريكا بگويند چرا حمله كردى ندارد چيزى كه جواب بگويد مىگويد مىخواهم دزدى بكنم دزدى عمومى مىخواهم بكنم نفت را مىخواهم بدزدم امريكا مقروض است مىخواهم قرضش را ادا كنمم يك چيزهاى كه هيچ گداى هيچ بى سر وپاى نمىگويد كه مىگويند اما اينجا مرادم است قرآن در آن وقتى كه بمبها مىريخت روى سر ايران اين بچهها پرپر مىشدند اين شهداى ما هر كدامشان به دنياى ارزش دارند اما ما ششصد هزار شهيد داديم، اسير داديم، معلول داديم ششصد هزار معلوم است كه همين بلا بايد بهسر عراق بيايددارد مىآيد ما داريم مىسوزيم مثل شمع داريم مىسوزيم همه مان اما حالا چه بايد كرد عراق آنوقتى كه با ما مميجنگيد بايد فكر حالا را هم مىكرد اينها قرآن كه دارد اين زنگهاى خطر را مىزند مىخواهد ما را متنبه بكند «و ضرب اللّه مثلاً قريةً كانت ءامنةً مطمئِنّةً يأتيها رزقها رغدا من كلّ مكانٍ فكرتْ بأنعم اللّه فأذقها اللّه لباس الجوع و الخوف»چرا«بما كانوا يصنعون»نحل(112) اين جمله بما كانوا يصنعون بما كانوا يكسبون در قرآن شايد بيش از ده جا آمده است اينها همه تنبه است به اين پياده نظامهاى آمريكا من گفتهام بترسيداز ضربه ردن بهاين نظام ضربه زدن به ششصد هزار شهيد اين خيل ترس دارد، تواحمقى، تو خوابى، تونمى فهمى، اما قرآن زنگهاى خطر را زده است و نظيرش در قرآن زياد است اجتماع اگر سالم شداين خيلى بركات دارد اجتماع اگر نا سالمشداين همان است كه الان آيه آنرا خواندم بما كانوا يكسبون ديگر گرانىها هست، قحطىها هست، تورمها هست اين كوچكش است يك وقط هم تسلط آن كسيكه طرف دارى از آن كرديم ما روايت زياد داريم كه «من اعان ظالما سلطهاللّه على نفسه» يعنى اين طرفدارى از آمريكا كردند هشت سال جنگ را به نام جنگ آمريكا، بله گفتن به آمريكاو حالا همان آمريكا مسلط شد بر سرشان هر چهبا ما كردند صد برابر بر سرشان آمد«من اعان ظالما سلطه اللّه على نفسه» اين به تجربه هم اثبات شده در تاريخ هم زياد گفته شده است در روايات ما هم زياد آمده است و اينها يك چيزهاى است كه بايد همه توجه به لن بكنيم راجع به گناه شخصى هم همين است ظلم شخصى يك كسى آمد پيش پيغمبر خدا عرض كرد يا رسول اللّه خيلى گرفتارم چه بكنم چرا اين گرفتارى براى من جلو آمده است پيغمبر اكرم فرمودند يادت هست چند وقت قبل مىگذشتى بچهها داشتند با يك بچه گنجشك از لانه بيرون مىآوردند آن گنجشكها هم داشتند التماس مىكردند تو اعتنا نكردى و رفتى گفت يادم است گفتند گرفتارى اثر آن است آه گنجشك تو را گرفته است نگذريد از اينها يك كسى گفته بود من كارگر و زارع امام رضا عليهالسلام بودم در زمان طاغوت هم بود و خيلى مواظب بودم مال حضرت رضا حيف وميل نشود سالى يك مرتبه هم مشهد نمىآمدم مىگويد كه من يك سال يك سگ داشتم پاسدارى مىكرد اما اين سگ در وقت حاصل من زاييد و اين ديگر نتوانست پاسدارى بدهد من ديدم نمىشود بچه هايشض را از سگ جدا كردم بچه هايش را گذاشتم توى خورجين و رفتم گذاشتم توى يك ده ديگر و آمدم اين سگ چند روز ناله مىكرد اما كم كم فراموش كرد و پاسدارى را شروع كرد مىگويد آن سال من آن مال الجاره راكه بايد بدهم برداشتم و هميشه كارم اين بود آمدم مشهد رفتم مال الاجاره را دادم آمدم مشرف شدم حرم رفتم خوابيدم كه عصرى بروم حضرت رضا عليهالسلام را در خواب ديدم كه من در حرم هستم حضرت رضا عليهالسلام آمدند حرم رفتم خيلى خوشحال سلام به آقا بكنم دستش را ببوسم آقا رو از من برگرداندند خيال كردم كه درمال الجاره حيف و ميلى شده است گفتم كه آقا من خيلى مقيد هستم من زارع شما هستم شما بايد به من نظر لطف بكنيد من زارع شما هستم حيف و ميل هم ندارم حضرت رضا برگشتند عليهالسلام با يك تندى گفتند آن نالههاى سگ هنوز دل منرا مىسوزاند، نگذريد از اينها ممكن است يك جمله زندگى ما را بخ بزند چه به زدنى يك زخم زبان به خانمتان، به بچه تان، به هم مباحثهاىتان من براى هر كدامش قضايا دارم يك زخم زبان به يك آدم بى فرهنگ چيز سرش نمىشود مرتب مىپرسد شما جواب مىدهيد عصبانى مىشويد يك زخم زبان بهش مىزنيد يك دفعه هم زخم زبان جرقه مىشود روى انبار بنزين و زندگى تو را آتش مىزند اين لسان قرآن است و اين لسان قرآن هم راجع به فرداست هم راجع به اجتماع«لا يزال الّذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعةً او تحلّ قريبا من دارهم»رعد(31) آنهايكه فسق و فجور دارند كفر عملى دارند مرتب كوبندگى دارند هم براى خودشان و هم براى زن و بچه شان كوبندگى رو كوبندگى قرآن درباره اهل جهنكم مىفرمايد كه از غمى خالص مىشوند غم ديگر اين آيه شريفه راجع به دنيا مىگويد از اين غم تمام مىشود يك غم ديگر«تصيبهم بما صنعوا قارعة» كوبندگى پتك، پتكهاى زندگى روى سر انسان «او تهل قربته من دارهم» بدبختى اين پتكها نه فقط روى سر خودش روى سر زن و بچه هايش هم مىآيد براى اين قضيه عراق خيلى دعا بكنيد ما مظلوم هم هستيم چون مظلوم هستيم دعاى مظلوم ان شاءاللّه مستجاب است واين وضع عراق الان خيلى بد است خيلى حالا آنكه بدتر اتز همه اينها است مىخواهند عراق را صهيونيستى بكنند اين ديگر وامصيبتها است از اين بدتر مىخواهند اصلاً اسلام را نابود كنند مملكت تشيعى يا سنى نه مملكت اسلامى نداشته باشيم تصميم اين است لذا بايد خيلى دعا بكنيم خيل بايد توسل داشته باشيم و اميدوارم كه حالا كه به اينجاها رسيده ديگر ظهور امام زمان او بيايدديگر راستى دنيا پر از ظلم است اميدورام كه هر چه زودتر آقا امام زمان بيايند. قسمش مىدهم به مادرش زهرا به دست ما به رهبرى ايشان هر چه زودتر پرچم اسلام روى كره زمين افراشته بشود. ان شاء اللّه.
و صلّى اللّه على محمد و آل محمد.
[1] ـ سوره يونس، آيه 23.
[2] ـ سوره نساء، آيه 9.
[3] ـ سوره اعراف، آيه 96.