شماره درس: 207
تاريخ درس: ۱۳۸۲/۱/۲۷
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث ما درباره گناهان كبيره بود و راجع به دروغ يك مقدارى صحبت كردم و بحث امروزمان راجع به يك گناه ديگرى است كه از دروغ بدتر نباشد كمتر نبست و آن مسئله نفاق است من قبل از آنكه وارد اينم مسئله نفاق شوم راجع به مسئله دروغ يك تقاضا دارم از همه شما دروغ نگويد به زن باشد يا به بچهها به رفيق باشد يا به مريدها غريبه باشد يا به خودى حتى دروغ مصلحتآميز هم نگويد حتى دروغ مزحكهاى دروغ شوخى نگويد ومن تقاضا دارم از همه شما اين جمله اميرالمومنين در نهج البلاغه هميشه در مد نظرتان باشد «لا يجدالمومن تعمل ايمان حتى يد الكذب جده او هزله» راستى روايت كمر شكن است جمله كمر شكن است و ما اهل علم بايد با صفا باشيم بايد با صداقت باشيم و از اين صفا و صداقت بدانيد خيلى نتيجه مىگيريد و اگر اين صفا و صداقت از بين برود بدانيد خيلى ضرر مىكنيد و بدانيد اگر تصميم بگيريد كه دروغ در زندگى شما نباشد پروردگار عالم توفيق عنايت مىكند يك فرد با صداقتى درميان مردم در عالم ملكوت و بالاخره پيش خداى تبارك و تعالى قلمداد بشويد البته اين را هم اقرار كنم پيش شما اين كه در محيط آلوده آلوده نشدن مشكل است اما مرد آن است كه در محيط آلوده آلوده نشود و الا اگر محيط خوب باشد با صفا باشد با صداقت باشد و يك كسى هم در آن محيط با صفا باشد با صداقت باشد كارى نكرده است وقتى مرد است راسنى مرد است بقول امام صادق عليهالسلامكه در محيط الوده با صفا و با صداقت باشد مرد آن كسى هست كه در اين بازار آلوده آلوده نشود اهل علم وقتى مرد است كه در محيط آلودهبا صفا با صداقت باشد بداند ضرر نمىكنيد بدايد نفع خيلى دارد اما معلوم است چون محيط آلوده است انسان بتواند از محيط آلوده سالم بيرون برود به عالم برزخ مشكل است اما خوب است، خيلى خوب است اين راجع به دروغ و اقسامى كه داشتاما راجع به نفاق كه بحث الان است به بعد اين هم مثل دروغ اقسامى دارد قسم اول كه مربوط به ما نيست منافقين آن كسانيكه ايمان ندارند اما تظاهر به ايمان مىكنند براى خاطر استفاده دنيا براى اينكه بتواند در محيط زندگى بكند اين اظهار مىكند به ايمان و هميشسه هم بوده است و در زمان پيغمبر اكرم آنكه خيلى براى اسلام و مسلمانهاو پيغمبر ضرر داشت اين منافقين بودند بالاخره كار خودشان را هم كردنديعنى كاسه و كوزه را ريختند به هم بعد از مرگ پيغمبر اكرم در زمان پيغمبر اكرم هم هر وقتى يك زمينه پيدا مىشود كار خودشان را مىكردند اما زيمنه پيدا نشد براى نابودى اسلام براى نابودى مسلمانها ولى سقيفه بنى ساعدده و بالاخره تا اسلام را نابود كردند ديگر بعدش هميشه اين منافقين فوق العاده ضرر داشته الان منافقين هستند كه پياده نظامهاى آمريكا راستى انسان ترس براندازى بدست آنها دارد يعنى منافقين الان منافقين يا پياده نظامها الان پياده نظامهاى آمريكا از آمريكا بدتر هستند از هر دشمنى بدتر است هميشه بوده است قرآن هم بارها زنگ خطرش را زده است در سوره بقره ببينيد براى مومنين پنج آيه براى كفار دو سه آيه براى منافقين بيش از بيست آيه همين زنگ خطر است طرز رفتارشان طرز كردارشان طرز براندازيشان در اين ده بيست آيه آمده است و بايد همه مان از اين منافقين بترسيم آنكه در اين قسم اول هست ما كه الحمدللّه منافق نيستيم ماتا سر حد عشق اسلام را دوست داريم بيشتر اميرالمومنين عليهالسلام را حضرت زهرا و خانواده پيغمبر را دوست داريم منافق نيستيم اما در قسم اول مخصوصا ما طلبهها همين طور برود بالا تا مراجع بايد بايد از منافقين بيشتر از كفار بترسند بايد توجه داشته باشند كه ضرر اينها ضرر كفار محارب باز هم بالاتر ديگر نمىشود بگوييم مثل او يا بالاتر بايد بگوييم مثل ندارد لذا قرآن هم مىگويد مثل ندارد «انّ المنافقين فى الدرك الاسقل من النار» كه از آيه فهميده مىشود از كفر محارب هم بالاتر براى اينكه متقى درجات قرب را مىپيمايد و غير مومن درجات جهنم را مىپيمايد و اسفل من النار منافقين هستند اين قسم اول خيلى بحث ندارد بحث ندارد يعنى بحث اخلاقيمان جلسه بحث ندارد اما بايد همه مواظب اين منافقين باشيم و چيزيكه قرآن خيلى پافشارى دارد هميشه هم بوده اينكه از طناب منافقين توى چاه نرويم خيلى از مراجع را منافقين گول زدند خيلى ازعلما را منافقين گول زدند و آنها خيلى هم خوب بلد هستند به اين معنا كه قرآن زبان شيرين استدلال بالا پشت سر هم اندازى عالى اما زهرياست كه خورد ماها مىدهد بواسطه كپسول اما زهر خورد ما داده مىشود من تقاضا دارم از شما به اين نكته دومى كه امروز داشتم فوق العاده اهميت بدهيد مواضب باشيد شما منافق نيستيد اما در زمره منافقين واقع نشويد كى در زمره منافقين واقع مىشويم وقتى كه از استدلاهاى آنها از شيرين زبانى آنها از پشت سر هم اندازى آنها گول بخوريم قسم دوم از نفاق ريا است فرق بين منافق و رياكاراين است منافق ايمان ندارد اما تظاهر مىكند به ايمان همين پياده نظامهاى آمريكا را خيلى من سراغ دارم كه از آن مقدسهاى جبهاى بودند الان نماز نمىخوانند نه اينكه قثط امام و مقام معظم رهبرى و ولايت فقيه و اينها راقبول ندارد نماز قبول ندارد اسلام قبول ندارد اين را مىگويند منافق كه راستى ايمان نيست تظاهر به ايمان مىكند و يا اين است كه ايمان دارد اما عمل را براى خدا به جا نمىآورد ومى نماياند كه من عمل را دارم براى خدا به جا مىآورم نماز مىخوانيم به حسب ظاهر نماز جماعت است امام جماعت است اما واقع و نفس الامر براى ديگرى است براى مردم است نه براى خدا لذا تظاهر درايمان نيست تظاهر در عمل است و اين ريا قرآن مىفرمايد در سئ حد كفر است علاوه بر اين عمل هم باطل است و نداريم در قرآن يا كم داريم اينقدر گناه مترتب بشود بر ريا كه بر ريا مترتب شده است بر چيزى مترتب بشود مثل ريا«لا تبطلوا صدقتكم بالمنّ و الاذى كاّلذى ينفق ماله رئاءالناسو يومن باللّه و اليوم الاخر»[1] برده است ت زمره همان منافقين مىفرمايد كه عمل باطل است وگناه هم در سر حد كفر است اگر ريا كرد اين واقعا ايمان ندارد اين كمحشور با كفار مىشود«و يومن باللّه و اليوم الاخر» اين از اين جخت كه گناه خيلى بالا است از آن طرف هم بسيار مخفى است بطورى كه بعضى اوقات خود انسان گول مىخورد وقتى پردهها عقب برود مىبيند كه ريا كار است رياكار بوده است يك وقت براى شما مثال مىزدم يك كسيس مسجد مىساخت بهلول مىخواست به او بفهماند كه تو مسجد نمىسازى براى خدا آمد گفت من مىخواهم من كمكى به اينجا بكنم و من ثواب ببرم و اجازه بده من يك خشتى در اينجا نسب بكنم بالاخرهع يك كاشى آورد به نام بهلول سر درب مسجد صاحب مسجد آمد دادش رفت بالا كه من مسجد ساختم حالا به اسم بهلول تمام بشود بعد بهلول همين را گفت اگر براى خدا است چه به نام تو چه به نام من معلوم مىشود براى خدا نيست خيلى مشكل است راجع به دروغ كه صحبت مىكردم همين جاها صحبت مىكردم گفتم مرحوم حاج شيخ عباس قمى «رضوان اللّه تعالى عليه» يك كتاب نوشته به نام منازل الاخره كتاب خوبى است رفيق حاج شيخ عباس قمى حاج آخوند اين هم مثل مرحوم محدث قمى خيلى بالا بوده است توى مسجدگوهر شاد كتاب رفيقش را برده بود روى منبر براى اينكه حاج شيخ عباس را بلند بكند و اين كتاب را روى منبر مىخواند حاج آخوند خودش يكى از مبرىهاى نمره اول در آن وقت بوده است اما اين منازل الاخره را مىخواند باباى شيخ عباس قمى پاى منبر بوده خيلى پسندنده خيلى خوشش آمده ازاى ن كتاب حالا نمىدانسته
كتاب اهميت دارد اما انكه اهميت دارد حاج آخوند است، حاج آخوند است كه اين كتاب را با اهميت كرده است بالاخره آمده بود خانه و گفته بود حاج شيخ عباس من امروز رفتم پاى منبر حاج آخوند يك كتابى آورده بود از روى كتاب مىخواند به نام منازل الاخره خيلى كتاب خوبى بود و اى كاش تو هم همچين كتابى مىنوشتى حاج شيخ عباس كفته بود مىخواستم به بابايم بگويم اين كتاب مال من است ديدم ريا مىشود نگفتم دفعه دوم، دفعه سوم بالاخره نگفتم كه بابا اين كتاب مال من است، خيلى مردمى خواهد، مردى مىخواهد مثل حاج شيخ عباس اما اين را بدانيد همه تان كه ماها بايد اينجورى باشيم دوتا مريد توى صف اول يكى پول دار يكى هم كشاورز يا عمله هردو مقدس هدو عالى به كدام بيشتر اهميت مىدهيم دوتا مريد يكى بى پول اما مقدس و فهميده متدين يكى هم آدم معمولى اما پول دار سهم امام بده به ما مسجد ما را بسازد حسابى به ما اهميت بدهد اما دينش مثل آن نيست به كدام بيشر اهميت مىدهيم اين سوره عبس كمر انسان را ميشكند سوره عبس يك كسى پيش پيغمبر اكرم بود يك كورى آمد اين كور خيلى هم فضول باشى بود ابن ام مكتوب بود جورى وارد مىشد بدونه يااللّه چون كور بود مىگفت يا اللّه لازم نداريم همين طور در هر جلسهاى در هر خانهاى كه پيغمبر بود اما چون كه مسلمان بود متدين بود دل سوز اسلام بود پيغمبر اهميت بهش مىدادند پيغمبر اكرم گرم صحبت بودند با اينكه شايد بتوانند بسازند اين را اين كور آمد و نشست در مقابل پيغمبر و شايد هم شروع كرد صحبت بكند و مزاحم بشود وتا نشست اين متمول خودش را جمع كرد بدش آمد كه چرا اين آمد توى مجلس جاى بد آمدن هم دارد يعنى ماها هم مرد مىخواهد غير اينها ماها هم مىگويم اين آمد مزاحم شد تا خودش را جمع كرد پيغمبر اكرم عصبانى شدند فرمودند چرا همچنين كردى مىترسيدى كه فقر او به تو بمالد تمول او به تو بمالد چرا همچين كردى از بس جا خورده بود گفت يا رسول اللّه نصف مالم را مىدهمم تا اين راضى بشود گفت من نمىدانم از خودش بپرس كه قبول نكرد گفت كهمى ترسم من هم متمول بشوم مثل اين بشوم نمىخواهم و بعداين سوره عبس آمد كه از كجا اين كور بهتر از تو نباشد براى چه رو ترش كردى براى چى بدت آمداينها خيلى حرف در اوو است حالا بعضى نفهمها مثل سنىها اصلاً اين را پياده كردند روى پيغمبر اكرم كه اين «عبس و تولى» براى پيغمبر آمد كه چرا ترش كردى چرا اينكور را احترام بهش نكردى اما انكه شأن نزولش را عرض كردم اين جورى مشكل است خيلى راستى خيلى مشكل است كه آدم آنكه احترام بگذارد به كسى كه متدينتر باشد «انّ اكرمكم عند اللّه اتقكم»و امات اينكه حالا پول مىدهد اينكه حالا مريد پشت سر هم انداز است پس بنابر اين ترجيح بدهيم توجيه هم حسابى بلد هستيم بكنيم توجيه گرى كار نفس اماره است كار شيطان است اما راستى پردهها عقب برود اين رياكارى است يا نه اين نماز را طوى خانه مختصر مىخواند اما توى محراب آباد با نشاط اين چى است ممكن است توجيه گرى هم بكند درست هم باشد ولى فعلاً اين بحث فقهى ما نيست بله ممكن است درست هم باشد من آن نمازى كه توى خانه مىخوانم با عجله اين ابهت نماز را بايد حفظ كنم توى محراب اين ابهت نماز حفط بشود وابهت نماز بخواهيم حفظ بشود بايد مؤدب باشد بايد اذان داشته باشد بايد اقامه داشته باشد بايد سر صبر باشد بايد با تعقيب باشد اما توى خانه تعقيب نداشه باشد طورى نيست توى ركوع و سجده صلوات نفرستيم طورى نيست با عجله بخوانيم طورى نيست بالا خره رفع تكليف بايد بشود رفع تكليف بشودرفع تكليف مىشود اينها توجيههاى فقهى هم هست و طورى هم نيست اما راستى اگر ما بخواهيم محاكمه بشويم نمره چند مىآوريم پيغمبر اكرم فرمودند ريا به اندازهاى مشكل است خفى است مثل اينكه يك مورجه سياه در شب تار روى سنگ سياه راه برود اصلاً هر كجا راه برود جاى پا ندارد صداى پا ندارد شب تار اصلاً پيدايش نيست زرد باشد يا سياه اما اگر روى سنگ سياه مورچه سياه در شب تار راه برود كه اين از باب تشبيه معقول به محسوس است يعنى ريا مخفى است مخفى بعضى اوقات پيش خودانسان هم مخفى است حتى روايت داريم عجيب هم هست روايت داريم ملك رقيب و عتيد مىدهند دست ملائكه عبادت را آنها هم نمىفهمند و اين ديگر خيلى عجيب است و ملائكه مىبرند آسمان اول،دوم،سوم محضر ربوبى در محضر ربوبى مىفرمايد اينرا بزن توى سر صاحبض ريا داشته است اين خيلى معنا دارد كه دربار آسمان اول نم فهمد آسمان دوم تا هفتم تا برسد محضر خدا گناهش خيلى بزرگ عمل باطل از آن طرف هم مخفى خيلى مخفى آدم مأيوس مىشود والا اينكه با يك جورهاى ديگر از نظر فقهى تمامش بكنيمو درست بشود ولى اگر از نشر اخلاقى بخواهيم روى آن بحث بكنيم خيلى مشكل است حالا يك چيز ديگر كه مشكلتر از اين است شيطان عجيب است از هر راهى شيطان مىآيد يك راهش همين است كه آقا تو كه نمىتوانى بنابر اين نمىخواهد نماز شب بخوانى سيدابن طاوس «رضوان اللّه تعالى عليه» به پسرش همين را وصيت مىكرد مىگفت پسر جانمن مواظب باش يك وقت شيطان نيايد جلوى عمل تو را بگيرد از راه ريا بگوى آقا تو كه نمىتوانى چرا امام جماعت شدى چرا نمىخواهد ديگر بروى نماز اين ثواب به اين بزرگى را شيطان مىگيرد براى اينكه نمىتواند آدم دقت رويش بكند مأيوس مىشود مأيوس بشود بدتر از آن است براى اينكه اگر انسان مأيوس همان است كه آلت دست شيطان مىشود اعمال خوبش را شيطان مىگيرد ديگر نمىتوانداعمال خوب به جا بياورد يك آدم وسواسى مىشود در ريا معلوم است ديوانه مىشود آدم وسواسى يعنى ديوانه گاهى توى طهارت و نجاست است كه اينها شترش درب خانه خودمان خوابيده است آقاى عمامه به سر پايش لب گور وسواسى هنوز توى طهارت و نجاست وسواسى توى والضالين اين شيطان است نمىدانم وسواسى توى وضوتوى غسل حمام نمىرود براى اينكه مىبيند اگر بخواهد يك غسل بكند پنج ساعت طول مىكشد اينها همه بدبختى است گاهى بدتر از همه اينها وسوسه پيدا مىشود راجع به ريا هر عملى را ميخواهد به جا بياورد ريا، آنطرف هم بقول عوام بهش مىگفتند مواظب باش نيفتى از پشت بام پايين عقب عقب رفت تا از آنطرف افتاد پايين اين قضيه ريا اينجورى است هيچ چيزى نگوييم مشكل است بخواهيم دقت كنيم حالا وسواسى گرى پيدا مىشود و اين حالا توسط وسواسى گرى نباشد راستى هم براى خدا باشد مشكل است مشكل چه بايد بكنيم«ولولا فضل اللّه عليكم و رحمته ما زكى منكم من احدٍ ابدا ولكنّ اللّه يزكّى من يشاء»نور(21) بايدمعلم اخلاقمان خدا باشد بايد خدا نظر لطفى بكند نظر عنايتى بكند تا بشود ريا كار نباشيم وسوسه رياى كه موجب كندى عمل هم بشود نداس=شته باشيم چهبكنيم دست خدا روى سرمان باشد تقوا، تقوا، تقوا«يا ايّها الّذين امنوا تّقوااللّه وابتغوا اليه الوسيلة»[2] تقوا روح خدا ترسى در عمق جان ما. خدايا بحق آقا امام زمان كه ما جيره خوار او هستيم قسمت مىدهيم كه ما را از اين وسوسهها ما را از اين گناهان محفوظ بدار.
و صلّى اللّه على محمد و آل محمد.
[1] ـ سوره بقره، آيه 264.
[2] ـ سوره مائده، آيه 35.