شماره درس: 221
تاريخ درس: ۱۳۸۲/۶/۲۶
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث چهارشنبه ما درباره ظلم بود اين كلمه كه وقتى تصورش را بكنيم مىبينيم ظلمت دارد نكبت دارد و معلم هم هست گناه بالاتر از ظلم نداريم و در روايات ما در قرآن راجع به اين ظلام خيلى كيفر داده شده است اين ظلم را منقسم كردم به اقسامى قسمت ظلم به خود ظلم به نفس كه در قرآن روى اين خيلى پا فشارى شده است «و من يتعدّ حدود اللّه لقد ظَلَم نفسه يوم يعضُّ الظالم على يديه يقول ياليتنى اتّخذت مع الرسول سبيلاً يا ويلتى لم اتّخذ فلانا خليلاً لقد اضلنى عل الذَّكر و كان الشيطان للانسان خذولا و قال الرسول يا ربِ ءانَّ قومى اتخذوا هذا القرآن مهجورا»[1] اى كسى كه با شيطان انسى و جنى سر و كار داشته باشد رابطهاش با رسول گرامى قطع بوده در قرآن اين را ظالم گفته است «يوم يعض الظالم على يديه» و نظيرش در قرآن زياد است و راستى فاسق و غاجر به خودش خيلى ظلم مىكند آدم تنبل به خودش خيلى ظلم مىكند آدم غافل به خودش خيلى ظلم مىكند يك كسى كه بايد از نظر علم و عمل برسد به جاى كه بجز خدا نداند جاى او بشود اسفل السافلين «انّ المنافقين فى درك الاسفل من النار» اين خيلى ظلم به خودش است كسى كه بتواند با اين عمر دنياى را زنده بكند اين عمر را به هدر بدهد به خواب بدهد به چيزهاى بيجا بدهد معلوم است به خودش خيلى ظلم كرده است عمر طلا است هلال در الا الحجر به قول امام صادق عليهالسلام و معمولاً ما اين عمر را به هدر مىدهيم اگر انسان مرتب منظم در كارهايش بشود شبانه روز خيلى مىتواند كار بكند به شرطى نظم در كارش داشته باشد روى دقيقهها حساب بكند خيلى استفاده مىشود مرحوم شهيد «رضوان اللّه تعالى عليه» 54 سال عمر كرده است دويست جلد كتاب هم نوشته است خيلى عجيب است آنهم در آن خفقان آنهم با آن فقر كه مىگويند هيزم خانه را خودش تهيه مىكرد شبها مىرفت هيزم كنى بته خارى براى زنش براى هفته، خيلى در مضيقه مالى بوده است در تقيه شديدى بوده است مريد هم نداشته دشمن زياد مريد كم فقر زياد خفقان زياد اما دويست جلد كتاب در 54 سال حالا 24 سال هيچ چيز سى سال باقى مىماند حالا اين عمر را انسان بدهد به خواب حالا ديگر چه برسد العياذباللّه بدهد به گناه اين ديگر خيلى مصيبت است لذا اگر قرآن مىفرمايد كه اين ظلم به نفس است درست است ديگر انسان ظالم است به كى به خودش براى اينكه سرمايهها را هدر داده است مرحوم محقق نراقى است مىفرمايد يك برف فروشى را ديدم هى داد مىزد مىگفت اى مردم رحم كنيد به كسى كه سرمايهاش دارد از دست مىرود يعنى اين برفها را اگر بخريد، خريديد و الا سرمايه ما از بين مىرود مرحوم محقق نراقى مىگويد كه ديدم بَه چه حرف خوبى ما داريم شبانه روز سرمايه مان را از دست مىدهيم حالا به اعزايش چه مىگيريم، چه كردهايم، چه مىكنيم، انصافا اين ظلم به نفس خيلى گناهش بزرگ است و خيلى موجب حسرت و ندامت است قسم دوم ظلم، ظلم به خدا است اين هم قرآن اطلاق دارد «و اذ قال لقمان لابنه و هو يعظه يا بنّى لا تشرك باللّه انّ شرك لظلمٌ عظيم»[2] اين شرك از نظر قرآن منقسم مىشود به چند قسم شرك از نظر توحيد، بت پرستى باشد يا اينكه راستى براى خدا شريك قائل بشود مثلاً اگر باشد قابل به يزدان و اهريمن راستى در مقابل خدا به جاى اينكه سجده در مقابل خدا بكند به يك عروسك سجده مىكند مثل ژاپنيها، چينىها، هندوها بعضىشان وقتى خسته شدند يك سجده به عروسك توى جيبشان مىكنند معلوم است ظلم عظيم است خيلى ظلم است به خدا در مقابل واجب الوجود در مقابل آن مدبر حكيم در مقابل آن لا ينهى، وجود حق و حقيقت آدم يك عروسك را در مقابل او بتراشد معلوم است ظلم است الحمدللّه اينرا نداريم اما آنچه كمر انسان را تكان مىدهد شرك در عبادت «الم اعهد اليكم يا بنى آدم ان لا تعبد الشيطان انه لك عدوٌ مبين»[3] نگفتم عبادت شيطان نكنيد«افرئيت من اتّخذ الهه هويه و اضله اللّه على علم»[4] يا رسول اللّه مىبينى بعضيها هوى رست هستند اين شرك است قرآن مى گويد شرك است معصيت است شرك است از نظر واقع از نظر عرفان از نظر دقت اين هم خدا پرستيده است هم شيطان پرستيده است متابعت از شيطان كرده است هم روزه گرفته است هم هوى و هوس و نفس اماره را متابعت كرده است او شده است بت اين به قول اهل دلها بالاترين بت انسان نفس او است كه پيغمبر اكرم مىفرمايد «اعدا عدوك نفسك بين جنبك» و انصافا هم در محضر خدا هر كجا باشين در محضر خدا هستيم در ملك خدا خوردن از رزق خدا حالا نفس كشيدنمان باشد يا ادامه وجودمان باشد يا چيز خوردن گناه خدا، چقدر بى وفاى است چه شرك بزرگى است «فان شرك لظمٌ عظيم» چه شركى است يكى هم راجع به توحيد افعالى حالا اين توحيد عبادى بود، توحيد افعالى چيست؟ آدم چشم داشت به غير خدا داشته باشد كه در سوره يوسف مىفرمايد غالبا چنين است «و ما يومن اكثرهم باللّه الاّ و هم مشركون» خيلى راستى ناراحت كننده است اين آيه «و ما يومن اكثرهم باللّه الاّ و هم مشركون» و اين انسان چشم داشت نظر به غير خدا خوب اين ضرر به توحيد افعالى دارد «لا اله الا اللّه» يعنى لا مؤثر فى الوجود الا اللّه اين كلمه «لا اله الا اللّه» در بر دار توحيد ذاتى هم توحيد ذاتى هم توحيد صفاتى هم توحيد افعالى هم توحيد عبادى را حالا قدر متيقن آن توحيد عبادى و توحيد افعالى است «لا مؤثر فى الوجود الا اللّه» حالا ما عقلمان را شعورمان را مالمان را رياستمان را ديگران را دخالت بدهيم در تأثير كارمان جه كسى بتواند اينها را مبرا باشد كى مىتواند نگويد من علمم، رياستم، قدرتم، شهرتم، مالم كى است بتواند اما راستى مرد مىخواهد مخصوصا ما طلبه ها اگر يادتان باشد مرحوم شيخ در مكاسب يك روايتى نقل مىكنند در آخر مكاسب يعنى قبل از خيارات يك روايت نقل مىكنند روايت عجيب است يك كسى مىگويد كه من مقروض بودم چشم داشت داشتم به رفيقم كه رفيقم قرض من را ادا كند و پا شدم مسافرت كردم بروم آنجا بر خورد كردم با يكى از هم مباحثههايم كه از شاگردهاى امام صادق عليهالسلامبودند به من گفتند كجا مىروى گفتم مثلاً فلان ده براى چه مىروى براى اينكه قرضم را ادا كند گفت به عزت و جلال خدا نا اميد مىشوى براى اينكه من از امام صادق عليهالسلام شنيدم هر كه چشم داشت به غير خدا داشته باشد خدا قسم خورده است به عزت و جلالش كه اميد او را نااميد كند اين ديگر هم چوب را خورده هم پياز را هم توحيدش را از دست داده هم به جاى نمىرسد و خيلى خوب است انسان راستى البته مبارزه مىخواهد البته رابطه با خدا مىخواهد عبادت مىخواهد كه انسان اميد به هيچ كس حتى به خودش نداشته باشد جز خدا اگر اين باشد همه مىشوند تابع اين همه مىشوند نوكر اين همه مىشوند مريد اين و اگر هم اين نباشد خدا را ندارد و وقتى خدا را نداشته باشد هيچ چيز ندارد حالا اينها طورى نيست به اين معنا در مقابل اين بحث ما طورى نيست چيزى نيست اما آنكه خيلى چيز است اينكه در عالم ملكوت ناميده مىشود به مشرك ناميده مىشود به ظالم آنهم ظلم عظيم و اينها را ماها هم براى ديگران بگويم هم خيلى مواظب باشيم، اين ظلم به خدا خيلى بالا است خيلى بد است حالا عروسك پرستى باشد يا نفس رستى، نفس پرستى باشد يا شيطان پرستى خوب اينها قرآن است نمىشود كه بگوييم مثلاً عرفان است عرفان كه چيزى نيست يا فلسفه است فلسفه كه نه «الم اعهد يا بنى آدم عن لا تعبد الشيطان» بگذار پهلوى اين «انّ شرك لظلم عظيم» گناه مخصوصا ما طلبهها اين هم قسم دوم از ظلم، ظلم به خود ظلم به خدا قسمت سوم كه آن هم از نظر قرآن خيلى بالا است ظلم به دين انسان سد راه دين شود وجود او مضر براى ديم باشد گفتار او مضر براى دين باشد حكم او تقنين او مضر براى دين باشد گفتار او مضر براى دين باشد « و من يتعد حدود اللّه فقد ظلم نفسه» اينجا ظلم به دين « و لم يحكم به ما انزل اللّه فاولئك هم الظالمون» راجع به اين سد راه يك آيه داريم در آخر سوره نساء راستى اين آيه خيلى آيه بالاى خيلى تهديد آميز اطلاق كفر براى كسى كه سد راه دين باشد بر كسى كه وجودش مضر براى دين باشد گفتارش، كردارش، بعد هم اطلاق ظلم بر او كرده آيات قبلش راجع به سد فى سبيل اللّه است بعدش مىفرمايد كه « انّ الّذين كفروا و ظلموا لم يكن اللّه ليغفر لهم و لا ليهديهم طريقا الاّ طريق جهنم خالدين فيها ابدا» شايد اينجورى در قرآن كم داشته باشيم كه «لم يكن اللّه ليغفر لهم» اين معنايش اين است كه ديگر موفق به توبه نمىشود و الا اگر توبه كند كه توبهاش قبول است يعنى موفق به توبه نمىشود اين هم كافر است هم ظالم است دنيايش هم «لم يكن اللّه ليغفر لهم» دست عنايت خدا روى سرش نيست آخرتش هم جهنم «خالدين فيها ابدا» واين سد راه مىدانيد مراب دارد يك مرتبهاش اين است كه انسان نگذارد اسلام پيشرفت كند كار شكنى بكند عليه اسلام در دبستان در دبيرستان حرف بزند در دانشگاه عليه اسلام، اسلام را تضعيف كند يك مصداقش هم اينكه ما طلبهها از نظر عمل مردم بد بين بشوند به ما، به ما نه به روحانيت نه به اسلام، حضرت امام «رضوان اللّه تعالى عليه» همه ساله اين ده چهارده سال كه من درس ايشان رفتم همه ساله سالى دو سه مرتبه در وقتى كه ماها مىخواستيم متفرق بلاد ايشان مىفرمودند كه مواظب باشيد هر كجا برويد مردم شما را اسلام مىدانند اگر خداى نكرده يك كارى بكيد كه توهين به روحانيت بشود توهين به اسلام بشود ايشان مىفرمودند كه اين ذنب لا يغفر است كه من مىگفتم ايشان تأكيد اما نه قرآن مىگويد «لو يكن اللّه ليغفر لهم» اين معنايش اين است كه اين جور آدمها موفق نمىشوند به توبه كردن بعد مىفرمودند كه ما راجع به خوراكمان راجع به مسكنمان راجع به رفت و شدمان راجع به نشست و برخاست با زنها راجع به زبانمان چشم مان همه اينها مردم روى اينها نظارت دارند و اگر چشم ما مثل چشم چرانها زبان ما مثل مردم لاابالى ابهت غيبت را از دلها ببريم اگر مادر حلال و حرام مثل مردم باشيم و بالاخره اگر ما هم هم دوش با جلسه آنها غيبت مىكنند ما هم بشنويم خودمان هم يكى به آن اضافه كنيم معلوم است اين سد راه اسلام است معلوم است اين ظلم به دين است معلوم است اين ظلم به روحانيت است امام صادق عليهالسلام به طلبه هايش سفارش مىكردند بارها «كونوا دعاة الى اللّه بغير السنتكم و كونوا لنا زينا ولا تكونوا علينا شينا» اينها كه حضرت امام نقل مىكنند يا اين روايت است يا آن آيه كه گفتم و ما خيلى بايد مواظب رفتارمان و كردارمان بعضى اوقات پيش من مىآيند بچه طلبهها كه اين باباى ما درسش خوب است منبرش خوب است مقدس هم هست نماز شب هم مىخواند اما آخر با مادرمان نمىسازد اين چه دينى است كه اين طلبه دارد بيخودى به مادرمان بر مىگردد فحش مىدهد داد مىزند حالا جواب اين چى اصلاً آدم مىبيند اين بچه بدبين به دين شده است بد بين به روحانيت شده است يكى از بد بينيها كه روى مقدسها دارند همين است مقدس است نماز شب مىخواند مقيد به نماز جماعت است سر و كار با روحانيت دارد خمس مىدهد اما بى انصافترين افراد است اما راستى خشك است با كلاه شرعى پدر مردم را در مىآورد رباخورى بى انصافى زد و بندها اين سد راه اسلام است اين جمله خيلى جمله بالاى است كه سيد جمال الدين اسد آبادى مىگويد «الاسلام حجوب با المسلمين» خيلى جمله خوبى است درجاتش عالى خدا عالىتر بكند آقاى اردكانى يكى از علماى اصفهان بود خدا رحمتش بكند مىگفت كه من رفتم اتاق يك گبرى تا اين گبر را درستش بكنم مسلمانش بكنم اول خيلى با انعطاف آمد جلو روز اول رفتم، روز دوم رفتم، روز سوم رفتم، روز دهم رفتم و اين مرتب گوش مىداد و آخر كار گفت آقا ايت حرفها كه تو مىزنى يا تو دروغ مىگويى يا اين بازار مسلمان نيست مىگويد جوابش گفتم بازار مسلمان نيست تو بيا يك مسلمان واقعى بشو ما طلبهها خيلى بايد مواظب باشيم يك دفعه به شما مىگفتم من اين عباها كه توى اصفهان بند دارد اين بند را باهاش بازى مىكردم همين جورى يك كسى بعد توى جلسه آمد به من گفت آقا من خيال مىكردم اين عباهاى شما چرا بند دارد حالا فهميدم اين محل بازى كردن شما است و ديدم با بند عباى من و اين تسبيحهاى كه ما مىگردانيم اينها رويش فكر دارند روى خانه ما روى زن ما روى دختر ما مردم حساب باز مىكنند به جا هم حساب باز مىكنند طورى نيست براى خاطر اينكه روايت هم داريم هفتاد گناه از آنها آمرزيده مىشود قبل از آنكه يك گناه از ما آمرزيده بشود بيخودى كه ما رئيس نشديم بيخودى كه ما روحانى نشديم بيخودى كه نرسيديم به اينجا كه يك ساعت ما را هفتاد سال عبادت باشد ولى حالا من هيچ فراموش نمىكنم آدمى كه پيش حضرت امام متهم بود آدم خوى هم نبود اين مىخواست برود تبليغ آمد پيش حضرت امام گفت آقا يك نصيحت به من بكنيد من مىخواهم بروم تبليغ امام تبسم كردند گفتند تقاضا دارم مردم را بى دين نكن (ما از خير تو گذشتيم شر نرسان) راستى آدم بعضى اوقات مىبيند اين آدم يك ساعت صحبت مىكند همهاش نيش است اينها مار مىشود عقرب مىشود
اين سخنهاى چو مار و كژدمت
مار و كژدم مىشود گيرد دمت
اين لاابالىگرى در سهم امام اينها انسان را به صورت خوك در مىآورد اين لاابالى گرى در مال مردم آدم را خوك مىكند مال حران آدم را خوك مىكند يك كسى درس نخواند شهريه بگيرد نمىشود كه بيخود از او جواز از او جواز و اين جوازها را جمع كرده براى گرفتن سهم امام اين جواز بازىها نمىدانم چى است ماها مىدهيم شماها مىگيريد اينها خيلى حرف دارد نمىشود هم حرفش را زد اگر توى دل بگذاريم دل مىسوزد اگر به زبان بياوريم زبان مىسوزد آدم نمىداند چه كار بكند ولى الا كل حال بايد بدانيم كه مردم روى جزء جزء كارهاى ما حساب دارند مواظب باشيد سد راه دين تضعيف اسلام عزيز نباشيم. خدايا به حق امام زمان (عج) قسمت مىدهيم توفيق ترويج اسلام به همه ما مخصوصا به ما عنايت به فرما.
و صلّى اللّه على محمد و آل محمد.
[1] ـ سوره فرقان، آيات 27، 28، 29، 30.
[2] ـ سوره لقمان، آيه 13.
[3] ـ سوره يس، آيه 60.و
[4] ـ سوره جاثيه، آيه 23.